به نام آفریننده عشق
در این برگه زندگینامه کبوتران عاشق، سبک بالان پرواز و شیفتگان ایثار و گذشت را برای شما قرار داده ایم. بیوگرافی این شهدای عزیز می تواند سرمشق خوبی برای نوجوانان، جوانان و تمامی انسان های این روزگار باشد. زندگینامه بعضی از عرفا و اولیای الهی که به شهادت رسیده اند نیز در این برگه آمده است. چه خوب است با خواندن نام و زندگینامه این بزرگواران، صلواتی را نثار روح آنان نماییم.
آهنگ بسیار زیبا در مورد شهادت
1. شهید اویس قرنی
ابوعمرو اُوِیس بن عامر قَرَنی (شهادت ۳۷ق)، از تابعین و شهدای صفین بود. اویس را بیشتر از هر چیز به زهد و پارسایی می شناسند و او را یکی از زاهدان هشتگانه در میان تابعین خواندهاند. ادامه مطلب
2. شهید مسلم بن عقیل
مُسْلِم بن عَقیل بن ابی طالب (شهادت: سال ۶۰ قمری) سفیر امام حسین(ع) در کوفه در واقعه کربلا و از آل ابی طالب بود. مسلم در برخی فتوحات مسلمانان و نیز در جنگ صفین حضور داشت. وی در گزارشی به امام حسین(ع) از آمادگی کوفیان برای حضور امام در کوفه خبر داد. ادامه مطلب
3. شهید فریدالدین عطار نیشابوری
فریدالدین محمد بن ابوبکر، معروف به عطار نیشابوری، شاعر و عارف معروف ایرانی قرن ششم و هفتم هجری است. وی در حوالی نیشابور متولد شد. او شغل پدر خود، عطاری (داروفروشی) را ادامه داد تا اینکه بنا بر حادثهای به عرفان جذب شد. ادامه مطلب
4. شهید عمار بن یاسر
عمار یاسر یا عمار بن یاسر صحابی پیامبر(ص)، از نخستین مسلمانان و از یاران نزدیک و نخستین شیعیان امام علی(ع) بود. وی فرزند یاسر و سمیه اولین شهدای اسلام بود. عمار در هجرت به مدینه همراه پیامبر بود و در ساخت مسجد قبا همکاری داشت و در همه جنگهای پیامبر نیز شرکت داشت. روایاتی از پیامبر اسلام(ص) در فضیلت عمار نقل شده از جمله اینکه بهشت مشتاق اوست. ادامه مطلب
5. شهید حبیب بن مظاهر
حبیب بن مُظاهر، از یاران امام علی و امام حسین (علیهما السلام) و از شهدای کربلا، ملقب به اسدی و منسوب به قبیله بنیاسد میباشد. به گفته ابنحجر عسقلانی، حبیب، پیامبر را درک نموده، اما شیخ طوسی او را تابعی و از اصحاب امام علی، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) ذکر کرده است. ادامه مطلب
6. شهید مالک اشتر
مالک بن حارث (متوفی ۳۸ق) معروف به مالک اَشتَر نَخَعی از یاران ویژه و از فرماندهان سپاه علی(ع) در عراق بود. پیامبر(ص) در حدیثی او را از مومنان واقعی معرفی کرده و علی(ع) مقام و منزلت او را برای خود، چونان مقام خود در نزد پیامبر(ص) ترسیم نموده است. ادامه مطلب
7. شهید میثم تمار
میثَم تمّار اَسَدی کوفی، از یاران امام علی(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)، که پیش از واقعه کربلا در کوفه به شهادت رسید. کرامات و پیشگوییهایی به او نسبت دادهاند. او به دستور ابن زیاد به دار آویخته شد. ادامه مطلب
8. شهید عابس بن ابی شبیب
عابِس بن ابیشَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، (درگذشت ۶۱ق)، از اصحاب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنیشاکر از قبیله هَمْدان بود. او از مشاهیر کوفه بود و گفتهاند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است. ادامه
8. شهید مسلم بن عوسجه
مُسْلِم بن عَوْسَجَة اَسَدی (شهادت ۶۱ق) از صحابه رسول خدا(ص) و از شهدای کربلا است. او در قیام مسلم بن عقیل در کوفه، فرماندهی قبایل مَذحِج و بنی اسد را بر عهده داشت. پس از شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین(ع) پیوست. ادامه مطلب
9. شهید جابر بن حارث
جابر بن حارث سلمانی از شیعیان معروف کوفه و از شیعیان مخلص امیرالمؤمنین (ع) بود. وی از شهیدان کربلا میباشد. در مآخذ گوناگون از وی با نام های جُناده، جابر، جیاد، حباب، حَیَّان، حَسَّان، حیاة و عبادة یاد شده است. ادامه مطلب
10. شهید مالک بن عبدالله جابری
مالک بن عبدالله بن سریع هَمْدانی از شهدای کربلا است. او در واقعه کربلا به همراه برادر خود سیف و غلامشان شبیب بن عبدالله نهشلی به امام حسین(ع) پیوست و پس از حنظلة بن اسعد شبامی به شهادت رسیدند. ادامه مطلب
11. شهید بریر بن خضیر
بُرَیر بن خُضَیر هَمْدانی مِشْرَقی (شهادت سال ۶۱ هجری)، از شهیدان واقعه کربلا و قاری سرشناس کوفه بود که در مسجد کوفه به تدریس قرآن اشتغال داشت. ادامه مطلب
12. شهید نافع بن هلال
نافع بن هلال بَجَلی یا نافع بن هلال جَمَلی، صحابی امام علی(ع) و از شهدای کربلا بود. او در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت داشت. نافع در عذیب هجانات به کاروان امام حسین(ع) پیوست و روز عاشورا در کربلا به شهادت رسید. ادامه مطلب
13. شهید بشیر بن عمر
بَشیر(بِشر) بن عَمْرو حَضرَمی کِندی از شهدای کربلا بود. در روز عاشورا به او خبر رسید پسرش در مرز ری اسیر شده است. امام حسین(ع) از او خواست برای رهایی پسرش برود ولی او نپذیرفت که امام را تنها گذارد. ادامه مطلب
15. شهید شهابالدین یحیی سهروردی
شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق، شیخ مقتول و شیخ شهید (۵۴۹–۵۸۷ ق / ۱۱۵۴–۱۱۹۱ م) فیلسوف نامدار ایرانی اهل شهر سهرورد شهرستان خدابنده استان زنجان است. ادامه مطلب
16. شهید کمیل بن زیاد
کمیل بن زیاد بن نَخَعی (۱۲-۸۲ق) از یاران برجسته امام علی (ع) و امام حسن مجتبی (ع) بود. وی از نخستین کسانی بود که پیشنهاد خلع عثمان و خلافت علی (ع) را مطرح کرد. در دوران حکومت امام علی (ع)، مدتی فرماندار منطقه هیت بود. ادامه مطلب
17. شهید محمد بن مکی (شهید اول)
محمد بن مکى، معروف به «شهید اول» شاگرد فخر المحققین، یکى از اعاظم فقهاى شیعه است. او در ردیف محقق حلى و علامه حلى است. ادامه مطلب
18. شهید رشید هجری
رُشید هَجَری از اصحاب خاص علی بن ابیطالب (ع) و محرم اسرار و یار شجاع و باوفای آن حضرت بود. شیخ طوسی در کتاب «رجال»، او را از یاران علی (ع) و امام حسن و امام حسین و حتی امام سجاد (ع)، شمرده است. ادامه مطلب
19. شهید نجم الدین کبری
مولانا ابو عبداللّه احمد بن عمر بن محمد بن عبداللّه خیوقی خوارزمی کنیه ابوالجناب و ملقب به نجمالدین و طامةالکبری و مشهور به شیخ ولیتراش از صوفیان ایرانی و از درخشان ترین چهرههای عرفان اسلامی شیعی سدههای ششم و هفتم هجری قمری است. ادامه مطلب
33. شهید سید محمدعلی قاضی طباطبایی
سید محمدعلی قاضی طباطبایی (۱۲۹۳-۱۳۵۸ش) روحانی شیعی و اولین امام جمعه شهر تبریز بعد از انقلاب اسلامی ایران است. وی از مبارزین پیش از انقلاب و از طرفداران امام خمینی بود که رژیم پهلوی چند بار وی را به شهرهای مختلف تبعید کرد.
سیدمحمد علی قاضی طباطبایی در ۶ جمادی الاول ۱۳۳۱ق (۲۴ فروردین ۱۲۹۲ش) در تبریز متولد شد. یکی از مشهورترین آثار او کتاب تحقیق درباره اول اربعین سید الشهداء است که در آن تلاش میکند با بیان اقوال مختلف و استنادات فراوان، بازگشت اهل بیت به کربلا در روز اربعین را اثبات کند. وی آثار دیگری در علوم مختلف قلم زده است.
طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که بر اساس آن شرط کتاب آسمانی برای انتخاب کنندگان و نامزد ها به جای قرآن کافی دانسته شده بود، مخالفت حوزه علمیه قم، مراجع تقلید خصوصا امام خمینی را برانگیخت. بر همین اساس علمای تبریز، اعلامیههایی را صادر کردند که قاضی از جمله امضا کنندگان آن اعلامیهها بود.
قیام مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ که در واکنش به درج مقاله ای در روزنامه اطلاعات اتفاق افتاده بود. در وهله اول حرکت طلاب را براه انداخت. در وهله دوم امواجی را به گوشه کنار کشور پراکند. موج این حرکت در تبریز با رهبری علما خصوصا آیت الله قاضی انعکاس مطلوبی یافت و خود را در حرکتی به نام قیام ۲۹ بهمن تبریز نشان داد.
قاضی طباطبایی در ۱۰ آبان ۱۳۵۸ش مصادف با عید قربان، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در راه مراجعت به منزل، توسط یکی از اعضاء گروهک فرقان در خیابان مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید.
34. شهید سید محمدباقر صدر
سید محمدباقر صدر (زادهٔ ۱۳۵۳ق/۱۳۱۳ش و درگذشتهٔ ۱۴۰۰ق/۱۳۵۹ش) فقیه و متفکر شیعه عراقی بود که علوم دینی را نزد سید ابوالقاسم خویی و برخی از علمای نجف آموخت.
سید محمدباقر صدر (در ۱۰ اسفند ۱۳۱۳ش/۲۵ ذیالقعده ۱۳۵۳ق)، در شهر کاظمین به دنیا آمد. در درس خارج فقه و اصول سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدرضا آل یاسین شرکت کرد. سیدمحمدباقر صدر، از نهضت امام خمینی در ایران حمایت میکرد. شهید صدر جمله ای با این مضمون درباره امام خمینی گفته است که در امام خمینی ذوب شوید؛ چنانکه او در اسلام ذوب شده است.
شهید صدر در واکنش به الزامیکردن عضویت در حزب بعث از سوی دولت عراق، با صدور فتوایی، پیوستن به آن را تحریم کرد. با این فتوا افراد زیادی از پیوستن به این حزب پرهیز کردند. سیدمحمدباقر صدر، در دانشهایی چون اصول، فقه، فلسفه سیاست، و معرفتشناسی نظریههای جدیدی ارائه داده است.
در نگاه شهید صدر، وجود دولت ضرورتی اجتماعی و مبتنی بر فطرت انسان است. از آثار وی می توان به فدک فی التاریخ، فلسفتُنا، اقتصادُنا، غایة الفکر فی علم الاصول و… اشاره نمود. محمدباقر صدر (در ۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰ق/۱۹ فروردین ۱۳۵۹ش)، همراه خواهرش، بنتالهدی صدر به دست نیروهای صدام حسین کشته شد.
عطاء الله اشرفی اصفهانی (۱۲۸۱-۱۳۶۱ش) روحانی شیعه و نماینده امام خمینی در استان کرمانشاه و امام جمعه آن شهر بود. وی مسئولیت حوزه علمیه کرمانشاه را به عهده داشت و حوزه خواهران را نیز در این شهر راهاندازی کرد.
عطاء الله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ش (۱۳۲۳ق) در خانوادهای روحانی در خمینیشهر اصفهان به دنیا آمد. آیت الله اشرفی در ۲۰ سالگی برای ادامه تحصیل به قم رفت و به مدت بیست و سه سال در مدرسه رضویه و مدرسه فیضیه تحصیل کرد و در ۴۰ سالگی به درجه اجتهاد رسید.
پس از درگذشت آیت الله بروجردی، اهالی غرب کشور را به تقلید از امام خمینی تشویق کرد. وی از آن ایام چنین یاد میکنند: «اینجانب بر حسب تشخیص خود و تفحّصی هم که از شخصیتهای بزرگ علمی نجف اشرف و حوزه علمیه قم نمودم، حضرت امام خمینی را شایسته برای مقام مقدس مرجعیت معرفی نمودم و عامه مردم را در امر تقلید به سوی ایشان سوق دادم که این موضوع، با مخالفت و کارشکنی بعضیها رو به رو شد و همچنین تهدید ساواک به تبعید بنده را در پی داشت».
اشرفی اصفهانی با شروع جنگ، به بسیج همه جانبه مردم برای حضور در جبهه پرداخت. وی در خطبههای نماز جمعه و پیامها و مصاحبه های خود به حضور مردم در جبهه تأکید میکرد. با حضور در جبههها ضمن دیدار با رزمندگان برای آنان سخنرانی میکرد. اشرفی اصفهانی زندگی بسیار سادهای داشت و بعد از پذیرفتن مسئولیت امامت جمعه کرمانشاه هم زندگیاش تغییری نکرد.
فرزندش میگوید: در مدت شانزده یا هفده سالی که با ایشان بودم، یک شب ندیدم که نماز شب ایشان ترک بشود. همچنین امام خمینی در تجلیل از او گفت: هر وقت آقای اشرفی اصفهانی را میبینم، به یاد خدا میافتم.
آیت الله اشرفی اصفهانی در مدّت نمایندگی امام خمینی در استان کرمانشاه دوبار مورد سوء قصد قرار گرفت و در ظهر جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ در نماز جمعه مسجد جامع کرمانشاه و توسط سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در کرمانشاه و خمینی شهر در گلزار شهدای تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
36. شهید قاسم سلیمانی
در زمان مشروطه، مدرس به حمایت از جنبش مشروطیت برخاست و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی، برای تدارک و تقویت مشروطه خواهان کوشید.صبح ۷ آبان ۱۳۰۵ش هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار گشت، در خم کوچهای از پشت سر و جلو و نیز پشتبام او را هدف گلوله قرار دادند اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد.در آبان ۱۳۰۶ش حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم با نفوذ اصفهان، همراه شماری از روحانیان آن شهر در اعتراض به برخی برنامهها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور نیز خواست تا به منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند. مدرس اقدام آنان را تأیید و با آنها اظهار همدردی و همکاری کرد.سرانجام غروب ۲۶ رمضان سال ۱۳۵۷ق برابر با ۱۰ آذر سال ۱۳۱۶ هجری شمسی سه مأمور نزد مدرس آمدند و چای سمی را به اجبار به او خوراندند. ماموران که دیدند خبری از اثر سم نیست، عمامه سید را در هنگام نماز از سرش برداشتند، برگردنش انداختند و او را خفه کردند. وی در شهر کاشمر به خاک سپرده شد.
42. شهید محمد ابراهیم همت
محمدابراهیم همت (۱۲ فروردین ۱۳۳۴ – ۱۷ اسفند ۱۳۶۲) معلم و نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق به شمار میآمد.
همت در شهرضا زاده شد. تحصیلات خود را در همان شهر به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم گرفت. در همان سال وارد دانشسرای تربیت معلم اصفهان شد و در سال ۱۳۵۴ مدرک فوق دیپلم خود را اخذ کرد. همت پس از پیروزی انقلاب در ایجاد نظم و دفاع از شهر و راهاندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرستان شهرضا نقش داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دو تن از برادران خود و سه تن دیگر از دوستانش تشکیل داد.
با آغاز جنگ، او و احمد متوسلیان، به دستور محسن رضایی؛ فرمانده وقت سپاه پاسداران، مأموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسولالله را تشکیل دهند. نخستین بار در عملیات فتحالمبین، مسئولیت قسمتی از عملیات به عهده همت گذاشته شد. وی در موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» نقش مهمی داشت.
همسر ایشان می گوید: یک شب قبل از عملیات والفجر 4 بود. در یکی از خانه های سازمانی پادگان «الله اکبر » اسلام آباد بودیم. به خانه که آمد، کاغذی را به من نشان داد. سیزده نفری می شدند، اسامی همسنگرانش را نوشته بود، اما جلوی شماره چهارده را خالی گذاشته بود. پرسيدم: «اینها چیه؟» گفت: «لیست شهداست.»
گفتم: «کدام شهدا؟ » گفت: «شهدای عملیات آینده ». گفتم: «از کجا میدانی؟ » گفت: «ما میتوانیم بچه هایی را که قرار است شهید بشوند از قبل شناسایی کنیم.» گفتم: «علم غیب دارید؟» گفت: «نه، شواهد این جوری نشان میدهد. صورت بچه ها، حرف زدنشان، کارهایی که میکنند، درد دلهایشان، دل تنگی هایی که دارند، کلی علامت می بینیم.»
گفتم: «این که سیزده تاست، چهاردهمی کیست؟» گفت: «این یکی را شما باید دعا کنی قبول بشود حاج خانم» منظور حاجی را فهمیدم. اما چرا من؟ چه طور می توانستم برای او آرزوی رفتن کنم. من حاجی را بی اندازه دوست داشتم.
در جریان عملیات خیبر، همچنان که نیروهای ایرانی در برابر ارتش عراق مقاومت میکردند هنگامی که همت برای بررسی وضعیت جبهه جلو رفته بود بر اثر اصابت گلولهٔ توپ در نزدیکیاش همراه با سید حمید میرافضلی، در غروب ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ در محل تقاطع جادههای جزایر مجنون شمالی و جنوبی بر اثر اصابت گلوله توپ سر از بدن جداشده و به شهادت رسید.
43. شهید سید محمدباقر حکیم
سید محمدباقر حکیم (۱۳۱۸ – ۱۳۸۲ش) از عالمان شیعه اهل عراق، رئیس و از بنیان گذاران مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، فرزند سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعه بود.
سید محمد باقر حکیم پنجمین فرزند آیت الله سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعه بود. او در ۲۲ تیر ۱۳۱۸ش در شهر نجف متولد شد. سید محمدباقر حکیم تحصیلات حوزوی را نزد پدرش آغاز کرد و فلسفه و علوم قرآنی را به طور تخصصی دنبال کرد و در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید.
سید محمدباقر مورد اعتماد پدرش بود و به نمایندگی او در بسیاری از فعالیتهای اسلامی حضور یافت. وی به همراه سید محمدمهدی حکیم، سید محمدباقر صدر و چندتن دیگر در ۱۳۳۷ش حزب الدعوة را تأسیس کرد. به دنبال افزایش فشارها و عدم امکان فعالیت سیاسی، وی در ۱۳۵۹ش بهطور مخفیانه عازم دمشق شد. سپس از طریق ترکیه به ایران مهاجرت کرد.
علاوه بر این، او تشکیلات نظامی وابسته به مجلس اعلی انقلاب اسلامی به نام سپاه بدر (فَیلَق بدر) را تأسیس کرد که در حدود سه هزار سرباز داشت و همه آنان عراقیهای مهاجر به ایران بودند. این سپاه در جنگ عراق با ایران، علیه نیروهای عراقی جنگید. وی دولت و حکومت را اساسا منصبی الهی میدانست و بنابراین معتقد بود که حکومت مطلوب، باید آموزههای الهی را مد نظر قرار دهد.
محمدباقر حکیم در ۱۳۷۸ش نظریه تخصصی شدن مرجعیت دینی را مطرح نمود. پس از حمله نیروهای امریکایی به عراق و سرنگونی رژیم بعث در ۱۳۸۲ش، در ۲۱ اردیبهشت همان سال به عراق بازگشت و در نجف اقامت گزید، اما در ۷ شهریور ۱۳۸۲ش پس از امامت نماز جمعه و هنگام خروج از صحن نجف اشرف، در انفجار اتومبیل بمب گذاری شده به شهادت رسید.
44. شهید فضل الله نوری
فضل الله کجوری، مشهور به شیخ فضل الله نوری (۱۲۵۹قـ۱۳۲۷ق)، از مجتهدان طراز اول در تهران و از پیشروان جنبش مشروطه ایران بود. وی با پشتیبانی آخوند خراسانی، اصل دوم ممتم قانون اساسی مشروطه مبنی بر تشکیل هیئتنظار را به تصویب مجلس شورای ملی رساند.
شیخ فضل الله کجوری معروف به نوری فرزند ملاعباس نوری طبری، در منطقه نور مازندران در ۲ ذیالحجه ۱۲۵۹ق در کجور زاده شد. در جریان جنبش تنباکو، هنگامی که ناصرالدین شاه به میرزا حسن آشتیانی دستور داد که یا در ملأ عام قلیان بکشید یا از شهر بیرون رود و میرزا تصمیم به بیرون رفتن گرفت، اولین کسی از علما که در حمایت از میرزا به خانه وی وارد شد، شیخ فضل الله بود.
وی پس از نخستین جشن سالگرد مشروطیت، اعلامیهای منتشر کرد و به شعارها و راه و رسم آزادیخواهان شدیدا اعتراض کرد و گفت:
-
- «آن بازار شام، آن شیپور سلام، آن آتش بازیها، آن ورود سفرا، آن عادیات خارجه، آن هورا کشیدنها و آن همه کتیبههای زنده باد زنده باد، و زنده باد مساوات و برابری و برادری، میخواستید یکی را هم بنویسید: «زنده باد شریعت»، «زنده باد قرآن»، «زنده باد اسلام.»
چگونگی شکلگیری اختلاف میان عالمان دینی پشتیبان مشروطه با محوریت آخوند خراسانی و عالمان مشروعهخواه با محوریت شیخ فضل الله نوری از مهمترین فصول تاریخ مشروطه است. مشهور است که علمای ثلاثه نجف در پاسخ تلگرافهای سید عبد الله بهبهانی و سید محمد طباطبایی که از رفتارهای شیخفضل الله نوری به آنها شِکوه کرده بودند، چنین حکم کردند که «چون نوری مُخلّ آسایش و مُفسد است تصرفش در امور حرام است». در جلسه محاکمه نوری به استناد این حکم، برای او به اتهام «اِفساد فی الارض» درخواست اعدام شد.
وی فاصله میان زندان و محل اعدام را با خونسردی و متانت پیمود و با وجود سن بالا، ضعف و ناتوانی از خود نشان نداد و در دقایق آخر عمر ثبات و استقامت خود را به ظهور رسانید. ناظرین نزدیک به محل اعدام گفتهاند که جان کندن شیخ بیش از نیم دقیقه طول نکشید و پس از آنکه او را بهدار کشیدند تشنجی در اعضایش ظاهر شد و سپس چراغ عمرش خاموش شد.
فض الله نوری به خادمش آقا سیدتقی گفته بود: فتحعلی سلطان آبادی به من گفته است که تو بالای دار میخندی و علت لبخند مرا ملاقات با پیامبر (ص) بیان کرده است. اگر بالای دار لبخند زدم بدان که پیغمبر اکرم (ص) خودش به استقبال من میآید.
45. شهید سید مرتضی آوینی
سید مرتضی آوینی (معروف به کامران) (زادهٔ ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری – درگذشتهٔ ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در فکه) کارگردان فیلم مستند و روزنامهنگار حوزهٔ فرهنگی اهل ایران بود.
سید مرتضی آوینی در ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر میسرود داستان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد. به گفته بسیاری از آشنایان و نزدیکان آوینی، او در جوانی دگرگون شد و زندگی او در آغاز دهه ۱۳۴۰ با سالهای انقلاب فرق بسیار داشت.
امیرهوشنگ اردلان دیگر همدورهای آوینی دربارهٔ دوران دانشجویی وی گفته است:
«قرآن تفسیر میکرد برای اون حواریونی که مفتون و مجذوب کلام زیبای او میشدند. دنبال یک فلسفهای بود، گمشدهای داشت.»
شهرزاد بهشتی از هم دانشکدهای های او معتقد است:
در آن دوران یک چیز واضح بود که آوینی اصلا آدمی معمولی نبود و پیچیدگیهای روحی خیلی پرباری داشت. من با او گفتوگوها و صحبتهای فراوانی داشتم. شاید بیشتر با محوریت هنر و گاهی بر سر پیدا کردن راه حل های فردی و اجتماعی. امروز که فکر میکنم انگار که می خواست از زمین جدا شود.
به گفته همسرش:
«چند سال از انقلاب گذشته بود که مرتضی سیگارش را ترک کرد. دلیلی که برای این کار ذکر کرد این بود که آقا امام زمان (عج) در همه حال ناظر بر اعمال و رفتار ما هستند؛ در این صورت من چطور میتوانم در حضور ایشان سیگار بکشم؟ این گونه بود که دیگر هرگز لب به سیگار نزد.»
کار گروه جهاد در جبههها ادامه یافت. عملیات والفجر هشت که آغاز شد گروه، دیگر منسجم و منظم شده بود. همین شد که مجموعهٔ تلویزیونی روایت فتح در همان حال و هوا شکل گرفت و تا پایان جنگ هم ادامه پیدا کرد.
آوینی میگوید: «انگیزش درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند آنها را به جبهههای دفاع مقدس میکشاند نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی توانست در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروههای فیلمبرداری ما با همان انگیزههایی که رزمآوران را به جبهه کشانده بود کار میکردند. اینجا عرصه ای نبود که فقط پای تکنیک یا هنر در میان باشد».
آوینی روز ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه در حال بررسی لوکیشن فیلم مستند شهری در آسمان، به همراه محمد سعید یزدان پرست با مین برخورد کرد و بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق شهید شد.
46. شهید محمد حسین فهمیده
محمد حسین فهمیده (۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶–۸ آبان ۱۳۵۹) یک رزمندهٔ ایرانی در جنگ ایران و عراق بود که در ۱۳ سالگی در حین عملیات انتحاری علیه تانکهای عراقی کشته شد.
محمد حسین فهمیده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶ در محله پامنار شهر قم زاده شد. پخش اعلامیههای سید روح الله خمینی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در سن حدود ده تا یازده سالگی؛ دیدار خمینی در بازگشت به ایران، شرکت در تظاهرات انقلاب اسلامی در زمستان ۱۳۵۷ و شرکت در درگیریهای خوزستان از جمله اقدامات او هستند.
وی در بیست و ششم شهریور ماه ۱۳۵۹ پنج روز پیش از اعلام رسمی آغاز جنگ همراه نیروی مقاومت بسیج به جبهه خرمشهر اعزام شد. به دنبال کشته شدن محمد حسین فهمیده، صدای جمهوری اسلامی ایران با قطع برنامههای خود اعلام میکند که نوجوانی سیزدهساله با فداکاری زیر تانک عراقی رفته، آن را منفجر کرده و خود نیز کشته شدهاست. سید روحالله خمینی در پیامی که به مناسبت دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد، چنین گفت:
رهبر ما آن طفل سیزده ساله ای است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است، با نارنجک، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
روز درگذشت او، هشتم آبان به عنوان «روز بسیج دانشآموزی» نامگذاری شد و سازمانی به همین نام زیر نظر بسیج مستضعفین تشکیلشد. هنگام شهادتش ۵ دستگاه تانک عراقی به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده و در صدد محاصره آنها بودند. محمد حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته به زیر تانک میپرد. عراقیها گمان میکنند که آن منطقه مین گذاری شده و عقب نشینی می کنند.
47. شهید حسین خرازی
حسین خرّازی (۱۳۳۶-۱۳۶۵ش)، فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین(ع) در دوران جنگ عراق و ایران بود. او در فرونشاندن غائله گنبد و ترکمن صحرا و در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح، نقش مؤثری داشت.
خرازی ۱ شهریور ۱۳۳۶ش، در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. او پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در خانه، دیپلم طبیعیاش را از دبیرستان نمونه اصفهان (شبانه) در ۱۳۵۵ش اخذ کرد و در دانشگاه شیراز پذیرفته شد، اما به علت مشکلات مالی، از ادامه تحصیل بازماند.
پس از آغاز جنگ عراق با ایران (۱۳۵۹۱۳۶۷ش)، او با کمک نیروهای خود، در حاشیه رودخانه کارون، نخستین خط دفاعی منطقه، معروف به خط شیر، را احداث کرد. او در عملیات فرمانده کل قوا در ۲۱ خرداد ۱۳۶۰، پس از شکستن خطوط دفاعی و سه کیلومتر پیشروی در مواضع نیروهای عراقی، آنها را وادار کرد که حدود هفت کیلومتر عقبنشینی کنند.
پس از عملیات فتحالمبین، او تیپ امام حسین(ع) را به لشکر ارتقا داد و همچنان فرمانده آن بود. او در مقام فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین، در عملیاتهای مختلف حضور داشت و چند بار مجروح شد. وی در عملیات خیبر (اسفند ۱۳۶۲ش) یک دست خود را از دست داد. حسین خرازی در ۸ اسفند ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۵ به شهادت رسید.
48. شهید میرزا کوچک خان جنگلی
میرزا یونس مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۵۹ش- ۱۳۰۰ش)، رهبر مشروطهخواه جنبش جنگل بود که بهدلیل نابسامانیهای داخلی بعد از مشروطه و تعرض و دخالتهای بیگانگان در ایران قیام و در رشت اعلام جمهوری کرد.
یونس معروف به میرزا کوچک در سال ۱۲۹۸ ه.ق (۱۲۵۹ش / ۱۸۸۰ م) در محله استاد سرای رشت متولد شد. میرزا کوچک خان در شورش شاهسَوَنها همراه یفرم خان و سردار اسعد به کمک ستارخان شتافت ولی به علت مریضی به تهران برگشت و با طغیان ترکمنها که به تحریک شاه مخلوع روی داده بود داوطلب جنگ شد و به گمش تپه رفت.
میرزا کوچک خان تحصیلات اولیه خود را در مدرسه حاج حسن، واقع در صالح آباد رشت و نیز مدرسه جامع گذراند. سپس به تهران عزیمت کرد و در مدرسه محمودیه حجرهای گرفت و به تحصیلات خویش ادامه داد. بنابر نقل رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان او در آستانه نیل به مقام اجتهاد بود که تحولات ایران آن زمان مسیر زندگیاش را تغییر داد.
در فروردین ۱۲۹۷، فداییان نهضت جنگل، پس از چند درگیری با نیروهای انگلیسی مواضع مهم راه رشت – منجیل را در اختیار خود گرفتند. جنگلیها در دوران تزارها قیام خود را آغاز و به مخالفت با آنان پرداختند، امّا در آغاز پیروزی انقلاب اکتبر، روابط جنگلیها با روسها حسنه شد. پس از چندی روسها سیاست خود را تغییر و از حمایت نهضت جنگل دست کشیدند.
۱۶ خرداد ۱۲۹۹ میرزا کوچک خان در شهر رشت، حکومت جمهوری اعلام کرد. پس از کودتای۱۲۹۹ ش، دولت سیدضیاءالدین طباطبایی نمایندگانی را به جنگل اعزام کرد، ولی میرزا که سیدضیاء را خائن و عامل انگلیس میدانست، از همکاری با وی امتناع کرد. در ۱۳ مرداد ۱۳۰۰ سران نهضت، دولت جمهوری شورایی گیلان را تشکیل دادند. با وجود تشکیل دولت جدید، اختلافاتی بین اعضا ایجاد شد.
میرزا کوچک خان پس از حدود هفت سال مبارزه و جنگ و گریز با تعداد اندکی از یاران خود برای جمعآوری قوا به طرف خلخال حرکت کرد که در برف و بوران اسیر گشت و جان خود را از دست داد. با درگذشت وی در روز دوشنبه یازدهم آذر ۱۳۰۰ش نهضت جنگل به نقطه پایان خود رسید.
49. شهید نمر باقر النمر
نَمِر باقر النَمِر مشهور به شیخ نمر (۱۳۳۸- ۱۳۹۴ش) روحانی شیعه اهل عربستان و منتقد حکومت آل سعود که با حکم دادگاه سعودی اعدام شد.
شیخ نمر سال ۱۳۷۹ق (۱۳۳۸ش) در منطقه العوامیه استان قطیف در شرق عربستان به دنیا آمد. شیخ نمر تا مقطع دبیرستان در مدارس شهر العوامیه درس خواند. سپس برای تحصیل علوم دینی به ایران مهاجرت کرد و از سال ۱۴۰۰ق در حوزه امام قائم (عج) در تهران که آیت الله سید محمدتقی مدرسی آن را تاسیس کرده بود، مشغول به تحصیل شد.
نمر باقر النمر در ایران و سوریه و سپس عربستان سعودی، به تدریس دروس حوزوی از جمله مکاسب، رسائل و کفایه پرداخت. نمر باقر النمر در سال ۲۰۰۳م نماز جمعه را در العوامیه برپا کرد. او پیش از این مرکز مذهبی «الإمام القائم (عج)» را درالعوامیه تأسیس کرده بود. این مرکز را سنگ بنای تأسیس «مرکز اسلامی» در سال ۲۰۱۱م دانسته اند.
نمر باقر النمر تلاشهایی جدی برای بازسازی قبور ائمه در بقیع انجام داد. او از سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷، هر ساله خواستار برگزاری بزرگداشت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع میشد اما هر بار دولت عربستان سعودی با آن مخالفت میکرد. النمر خطاب به مقامات سعودی: «اگر شأن و حیثیت ما به ما بازگردانده نشود، من شیعیان را به جدایی از عربستان فرا میخوانم. کرامت ما مهمتر از تمامیت کشور است.»
شیخ نمر در یکی از خطبههایش به خاطر مواضع و دیدگاههای تندش در قبال رژیم سعودی گفت: «میدانم فردا برای بازداشت من به سراغم خواهید آمد. خوش میآیید! این منطق و راه و روش شماست: بازداشت و شکنجه و کشتار، ما از قتل و کشتار نمیهراسیم، ما از هیچچیز نمیترسیم.»
دولت عربستان سعودی از سال ۲۰۰۳م، ۶ بار شیخ نمر را بازداشت کرد که آخرین بازداشت، به زندانی شدن بلندمدت او و محاکمه انجامید. ماموران دولت عربستان سعودی، پس از آنکه ۴ گلوله از نزدیک به پای راست شیخ نمر شلیک کردند، ابتدا شیخ نمر را به مدت دو هفته در بیمارستان نظامی الظهران بستری کردند. سپس او را به سلولی در بیمارستان نیروهای امنیتی در ریاض منتقل کردند.
علی رغم مخالفتهای بسیاری که با صدور حکم اعدام شیخ نمر صورت گرفت و با وجود اینکه اجرای حکم، بارها به تعویق افتاد و تلاشهای بینالمللی فراوانی برای حمایت از این روحانی مبارز عربستانی صورت گرفت، وزارت کشور عربستان شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۴ اعلام کرد وی به همراه ۴۶ نفر دیگر در عربستان اعدام شد.
50. شهید محمد صدوقی
محمد صدوقی (۱۲۸۷-۱۳۶۱ش) از روحانیان فعال در انقلاب اسلامی و نماینده امام خمینی در استان یزد و امام جمعه این شهر بعد از انقلاب بود. در مجلس خبرگان قانون اساسی نماینده مردم یزد در این مجلس بود.
محمد صدوقی در سال ۱۲۸۷ش برابر با ۱۳۲۷ق در یزد متولد شد. پدرش آقامیرزا ابوطالب یکی از روحانیون یزد بود. در هفت سالگی، پدر و نه سالگی مادر خود را از دست داد. صدوقی رابطه ویژهای با آیت الله خمینی داشت: «بنده وقتی وارد قم شدم، دو سه روز پس از ورود با امام خمینی آشنا شدم و کم کم آشنایی ما بالا گرفت و به رفاقت کشید وگاه در تمام مدت شبانهروز با ایشان بودم. در این مدت طولانی که در قم بودیم انس ما عمده با ایشان بود و نمیشد هفتهای بگذرد و دو، سه جلسه خدمتشان نباشیم.»
صدوقی از فدائیان اسلام حمایت میکرد در سال ۱۳۳۰ش وقتی سیدعبدالحسین واحدی (مرد شماره دو فدائیان اسلام) تحت تعقیب قرار گرفت، آیت الله صدوقی او را در خانهاش پنهان کرد. صدوقی در زمان اقامت آیت الله خمینی در پاریس به دیدار او رفت و همچنین در تحصن علما در دانشگاه تهران شرکت کرد.
وی همچنین در مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم یزد انتخاب و وارد مجلس شد در مجلس خبرگان «از جمله اقدامات وی اصرار در وارد کردن «سپاه پاسداران» در قانون اساسی بود و این کار انجام شد.» محمد صدوقی در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ مطابق با ۱۰ رمضان ۱۴۰۲ق، پس از ادای نماز جمعه توسط سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
51. شهید جلیل تبریزی سنقری
شیخ جلیل تبریزی سنقری، از عالمان سده چهاردهم هجری است. سال دقیق ولادت وی مشخص نیست ولی از آنجا که در میان سالی حدود چهل سالگی و پیش از 1319 ق برابر با 1280 ش در سنقر رحل اقامت گزیده است می توان حدس زد که وی در سالهای پس از 1270 ق برابر با 1232 ش در تبریز دیده به جهان گشوده است.
در اوایل نوجوانی وارد حوزه علمیه تبریز شد و تا پیش از بیست سالگی، دانش های مقدماتی رایج در حوزه علمیه را به خوبی فرا گرفت و از عالمان و فاضلان آن شهر گردید. آیت الله شیخ جلیل تبریزی، در میانسالی حدود چهل سالگی برای تبلیغ احکام دینی به کرمانشاه سفر کرد و در راه به سنقر کلیایی وارد شد مردم آن دیار که به کمالات اخلاقی وی پی برده بودند. بزرگان معتمدین خود را واسطه قرار دادند تا وی در آن شهر اقامت گزیند و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را از چشمه جوشان معرفت خود سیراب سازد.
شیخ جلیل تبریزی سنقری نیز همچون بسیاری از روحانیون و علمای پاک طینت، رهبری مردم را در مقابله با ستم و مبارزه با استبداد در دست گرفت و با سخنان پرشور خود، مذهب و مکتب را یاری رسانید و پیشبرد نهضت ضد سلطنت خودکامگان را هدف قرار داد.
در سال 1325 قمری برابر با 1286 شمسی در سنقر ، حاکمان و وابستگان به حکومت قاجاری، عده ای از اوباش و مزدوران دنیامدار را تحریک کردند، تا به خانه شیخ جلیل هجوم آوردند و او را بی آنکه توان دفاع از خود داشته باشد، مظلومانه به شهادت رساندند. پیکر آن عالم مجاهد و دانشمند فرزانه در جوار ضریح امام زاده احمد (ع) شهر سنقر به خاک سپرده شد.
52. شهید علی صیاد شیرازی
علی صیاد شیرازی (۲۳ خرداد ۱۳۲۳ – ۲۱ فروردین ۱۳۷۸) سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرماندهٔ آن نیرو از ۶ مهر ۱۳۶۰ تا ۱۲ مرداد ۱۳۶۵ بود.
علی صیاد شیرازی در ۲۳ خرداد ۱۳۲۳ در روستای کبودگنبد شهرستان درگز از توابع استان خراسان رضوی زاده شد. علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به تهران آمد و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید. در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانشآموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید. پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشکر تبریز و سپس لشکر زرهی کرمانشاه منتقل شد.
وی در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصصهای توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقهای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.
صیاد شیرازی در سال ۱۳۶۷ در عملیات مرصاد که در خلال آن مرزهای غربی ایران مورد هجوم مجاهدین خلق قرار گرفته بود، با طراحی و فرماندهی این عملیات به نیروهای مجاهدین شکست سختی وارد کرد. صیاد شیرازی در بامداد ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ به وسیله عوامل مسلح سازمان مجاهدین خلق در پوشش رفتگر، مقابل درب منزل مسکونیاش واقع در تهران و در برابر دیدگان فرزندش ترور شد. طبق گزارشی از خبرگزاری ایسنا، زهره قائمی، به عنوان مسئول عملیات ترور صیاد شیرازی معرفی شد.
53. شهید سلطان حسین استرآبادى
سلطان حسین استرآبادى (994-1082ق)، معروف به واعظ استرآبادی، فرزند سلطان محمد، عالم، فقیه، متکلم، مورخ، خطیب شیعى عصر صفوی، از شاگردان شیخ بهایى است که پس از پایان تحصیلاتش در اصفهان، به زادگاهش استرآباد بازگشت و در آنجا به تألیف کتاب و ارشاد مردمان پرداخت.
ولادت سلطان حسین را در بعضى منابع، در حدود 994ق گفتهاند. خود او در مقدمه ترجمهاش از «رساله سعدیه» تصریح کرده است که در سال 1077ق در «عشرِ نود» قرار داشته است به تصریح مرحوم میرزا عبدالله اصفهانى، سلطان حسین استرآبادى در 1027ق، هنگامى که به تألیف «تحفة المؤمنین» پرداخته، سى و دو یا سى و سه سال داشته است.
نگاهى به نگارشهاى بازمانده از وى، نشان مىدهد که خود از کسانى بوده که در آن فضا، از تبرّى صریح روىگردان نبوده و بیرون از پرده تقیه مى زیسته است. دستنوشت دو کتاب «نصیحه المتشرعین» (به تازى) و «دستور الوزراء» (به فارسى) از همین سلطان حسین در مجلدى که به سال 1145ق نادرشاه افشار آن را وقف کرده است، در کتابخانه آستان قدس رضوى(ع) نگاهدارى مىشود. ترجمه «رساله سعدیه» علامه حلى نیز از اوست.
سال شهادت وى، موافق تصریح بعض منابع، 1082ق بوده است؛ یعنى سى و دو سال پس از وفات شیخ بهایى. در بعض منابع نیز 1078ق آمده است.
54. شهید فتال نیشابوری
شیخ بزرگوار، شهید سعید، ابو علی، محمد بن حسن بن علی بن احمد بن علی، معروف به فتال نیشابوری، واعظ مبارز، محدث و حافظ احادیث بسیار بوده است.
وی در نیشابور به دنیا آمده و دارای عمر طولانی بوده است؛ اما تاریخ ولادت او معلوم نیست. نام پدر او حسن و از استادان فتال بوده است. فتال نیشابوری در امر خطابه و وعظ و منبر سرآمد بوده و خطابه از جمله تخصص های او به شمار می آید، ضمن این که در خیلی از کتاب ها از او به عنوان متکلمی بزرگ و فقیه نام برده شده است. از خیلی از کتاب های تحقیق و چیزی مهم به دست نیامده است.
متأسفانه کمتر در موارد تحصیلات وی بحث شده است. اما آن چه مسلم است، وی در محضر بزرگان شرکت می کرده و از تحصیلات عالیه ای برخوردار بوده و حتی خود محضر درس داشته و شاگردانی تربیت کرده است. وی از دوران کودکی در محضر پدرش درس می خوانده و از برخی کتابها استفاده می شود که فقیه بوده است؛ پس حتما به درجه اجتهاد رسیده و در بحث کلامی هم انسانی خبره بوده است.
فتال نیشابوری صاحب دو کتاب به نام «روضه الواعظین و تبصره المتعظین» و کتاب «التنویر فی معانی التفسیر» است. از جمله ویژگی های اخلاقی فتال نیشابوری می توان به ساده زیستی، تواضع و صمیمیت او با مردم اشاره کرد. عالمان بزرگ درباره شیخ فتال نیشابوری گفته اند: متکلم جلیل القدر، واعظ فقیه، زاهد و پرهیزکاری است که از تواضع بالایی برخوردار بود و مورد وثوق همه علما است و از بزرگان علمای شیعه و عالمان شهید به شمار می آید.
قاتل او ابوالمحاسن عبدالرزاق شهاب الاسلام رئیس نیشابور است. در سال 508 به شهادت رسید و شیعه بودن او سبب قتل و شهات او بوده، ظاهرا تبلیغ تشیع و پافشاری بر آن موجب شهادت او شده است. پیکرش در قبرستانی به نام «خیرق» در نیشابور مدفون است.
55. شهید سید محمد صدر
سید محمد صدر (۱۳۲۲-۱۳۷۷ش) از مراجع تقلید شیعه ساکن عراق در قرن چهاردهم شمسی و از مبارزان با حکومت صدام بود و بارها از سوی حکومت بعث عراق زندانی شد.
سید محمد صدر، از خاندان صدر است که نسبشان به سید صدرالدین محمد و از طریق وی به امام موسی کاظم(ع) میرسد. سید محمد صدر در ۱۷ ربیعالاول ۱۳۶۲ قمری (۳ فروردین ۱۳۲۲ش) به دنیا آمد. نقل شده است که مادرش باردار نمیشد، نذر کرد که اگر دارای پسری شود او را محمد بنامد.
در سال ۱۳۷۹ ق. شروع به فراگیری کلیات فقه کرد، فلسفه را نزد محمدرضا مظفر، اصول و فقه مقارن را نزد سید محمدتقی حکیم و فقه را نزد شیخ محمدتقی ایروانی فرا گرفت. سید محمد صدر در این دوره همچنین از شیخ مهدی مظفر در کلیات فقه، سید عبدالوهاب کربلائی در زمینه زبان انگلیسی، دکتر حاتم کعبی در علم نفس و دکتر فاضل حسین در تاریخ بهره برد. وی در ۱۹ سالگی از دانشکده فقه فارغ التحصیل شد.
دروس عالی فقه و اصول را از اساتید حوزه علمیه نجف مانند سید محمدباقر صدر و صدرا بادکوبهای آموخت. مقطع خارج را نزد آیت الله خویی، امام خمینی، سید محمدباقر صدر و سید محسن حکیم فرا گرفت. وی در ۳۴ سالگی در ۱۳۲۹ش (۱۳۶۹ق) از سید محمدباقر صدر اجازه اجتهاد دریافت کرد.
پس از حوادث سال ۱۹۹۱م، حکومت بعث عراق، او را به عنوان مرجع رسمی شیعیان عراق معرفی کرد و اداره حوزه علمیه نجف را به او واگذار نمود. دو اثر مَوسوعَةُ الامام المهدی و منة المنان از اوست. سید محمد صدر در شامگاه جمعه ۳ ذیالقعده ۱۴۱۹ق (برابر با ۳۰ بهمن ۱۳۷۷ش) به همراه دو تن از فرزندانش، ترور و شهید شد.
56. شهید سید مجتبی نواب صفوی
سید مجتبی میرلوحی تهرانی (۱۳۰۳-۱۳۳۴ش) معروف به نواب صفوی روحانی شیعه، بنیانگذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام بود. نواب صفوی دروس حوزوی مانند فقه و اصول، تفسیر قرآن و اصول سیاسی و اعتقادی را در تهران و سپس در نجف فرا گرفت.
سید مجتبی میرلوحی مشهور به نواب صفوی فرزند سید جواد و مادری علویه در سال ۱۳۰۳ شمسی در خانیآباد، محلهای جنوبی در تهران به دنیا آمد. یکی از همراهان سید مجتبی هنگام تحصیل در نجف، سید اسد الله مدنی بود و گفته شده بیشترین بهره علمی را در نجف از علامه امینی برده است.
نواب صفوی پس از اقدام ناموفق خود برای کشتن کسروی زندانی شد ولی در پی حمایت مردم پس از یک هفته و با قید کفالت و به قرار دوازده تومان که از طرف فردی به نام اسکویی از بازرگانان آن دوره تأمین شد، آزاد گردید. آیت الله قمی در جواب عدهای از نمایندگان دربار پهلوی که برای دیدار وی به نجف رفته بودند درباره اقدام به قتل کسروی میگوید: عمل آنها (فدائیان اسلام) مانند نماز از ضروریات بوده و احتیاجی به فتوا نداشته زیرا کسی که به پیغمبر و ائمه اطهار جسارت و هتاکی کند قتلش واجب و خونش هدر است.
نواب در یکی از بازجوییها با اذعان به اعلمیت آیت الله بروجردی، درباره عدم اقدام سیاسی توسط وی میگوید: «من سرباز اسلام هستم و آقای بروجردی افسر هستند. و تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمیرود. ایشان، مقامشان عالیتر است و از طرفی، ما هستیم. اگر ما نبودیم، ایشان اقدام میفرمودند. با وجود ما، لازم نیست که ایشان اقدام بکند.»
آیت الله بروجردی در قضیه اعدام نواب صفوی و فدائیان اسلام دخالتی نکرد که البته این را ناشی از اطمینان وی به عدم اعدام آنان توسط رژیم میدانند. نواب صفوی و برخی از یارانش در ۲۷ دی ۱۳۳۴ش به دست رژیم شاهنشاهی تیرباران شدند. بدنش در قبرستان وادیالسلام قم به خاک سپرده شد.
57. شهید حسین بن ابراهیم تنکابنی
حسین بن ابراهیم تنکابنی حکیم اشراقی شیعی در قرن یازدهم در تنکابن به دنیا آمد. وی از شاگردان ملاصدرا (متوفی ۱۰۵۰) و فیاض لاهیجی (متوفی ۱۰۷۲) بود.
تنکابنی پس از فراگیری علوم عقلی به تدریس و ترویج آرا و افکار ملاصدرا پرداخت. مهم ترین آثار او عبارتند از: اثبات حدوث العالم، حاشیه بر اثبات الواجب، رسالة فی وحدة الوجود مع کثرة تجلیاته. او در ۱۱۰۱ یا ۱۱۰۵ به حج رفت و در پی مناظرهای که در مکه در باره خلافت امام علی (ع) داشت در حین طواف کعبه، به اتهام اهانت به خانه خدا دستگیر و به حکم قاضی، به تعزیر و اخراج از مکه محکوم شد.
او بر اثر جراحات ناشی از تعزیر در بین راه مکه و مدینه، درگذشت و از این رو برخی او را «شهید» دانستهاند. مدفن تنکابنی در جوار قبر ابوذر غفاری (متوفی ۳۲) در رَبَذَه (در نزدیکی رابِغ) است.
58. شهید محمود کاوه
محمود کاوه (۱۳۴۰ مشهد-۱۳۶۵ پیرانشهر قله ۲۵۱۹ حاج عمران) از فرماندهان سپاه پاسداران ایران در جنگ ایران و عراق بود. وی در بدو تشکیل سپاه به عضویت سپاه مشهد درآمد.
در سال ۱۳۴۰ در شهر مشهد به دنیا آمد. پدرش از کسبه مشهدی بود. او صدای خوبی داشت و قرآن را با صوت قرائت میکرد. اولین جایزه خود که یک کتاب بود را به همین خاطر از سید علی خامنه ای گرفت.
کاوه یکی از جوانترین فرماندهانی است که هدایت جنگ ایران و عراق را به عهده گرفتند. روزی که جنگ آغاز شد او یک جوان ۱۹ ساله بود اما ۳ سال بعد فرماندهی تیپ ویژه شهدا را بر عهده گرفت. تیپی که از کلیدیترین یگانهای سپاه بود. موفقیتها و انجام عملیات خارقالعاده توسط این تیپ با فرماندهی کاوه باعث شد که به لشکر ویژه ارتقاء یابد.
آزادسازی سد بوکان و جاده ۴۷ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائیندژ به تکاب، آزادسازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت و نقطه ثقل عناصر منافقین بهشمار میآمد و منجر به انهدام مرکز رادیوئی آنها و فتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه «آلواتان» و آزادسازی زندان «دولهتو» و کشته شدن بیش از ۷۵۰ نفر از این عناصر شد، از جمله نبردهای تهاجمیای بود که توسط محمود کاوه و همرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرحریزی و به اجرا گذاشته شد.
تعداد عملیاتی که به وسیله کاوه علیه متخاصمین در کردستان فرماندهی شد آن قدر زیاد است که ذکر نام تمامی آنها مختصرا میسر نیست. کاوه در ۱۰ شهریور ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج عمران بر روی قله ۲۵۱۹ حاجعمران بر اثر اصابت ترکش خمپاره و درسن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
59. شهید محمدعلی رجایی
محمدعلی رجایی (۱۳۱۲-۱۳۶۰ش) سیاستمدار شیعه و دومین رئیسجمهور ایران بود. او در دولت مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش، نخستوزیر دولت سید ابوالحسن بنیصدر و نماینده تهران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی نیز بود.
محمدعلی رجایی در ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ش در قزوین به دنیا آمد. پدرش عبدالصمد در بازار مغازه خرازی داشت و از اعضای انجمن منتظرین امام زمان(ع) در قزوین بود. رجایی تحصیلات خود را در قزوین تا ششم ابتدایی ادامه داد و پس از آن در مغازه خرازی دایی خود، شاگردی کرد. وی در حدود چهارده سالگی در سال ۱۳۲۶ش برای یافتن کار به تهران مهاجرت کرد و نزدیک دو سال به دست فروشی و شاگردی در بازار پرداخت.
او در هجده سالگی، در سال ۱۳۲۸ش وارد نیروی هوایی شد و همزمان دیپلم ریاضی گرفت. رجایی پس از چهار سال از نیروی هوایی ارتش استعفا داد و در سال ۱۳۳۳ش وارد شغل معلمی شد. وی در سال ۱۳۳۸ش از دانشسرای عالی (نهادی عمومی و دولتی برای تربیت دبیران دبیرستان) در رشته ریاضی مدرک کارشناسی گرفت. او در رشته آمار نیز کارشناسی ارشد دریافت کرد.
رجایی همزمان با ورود به نیروی هوایی (۱۳۲۸ش) با جلسات سید محمود طالقانی در مسجد هدایت تهران آشنا شد و نزدیک به ۲۷ سال در جلسات او شرکت کرد. رجایی همچنین همراه با گروهی دیگر، در سالهای نزدیک به ۱۳۵۳ش، جلسهای هفتگی و خصوصی با سید محمد بهشتی داشت.
رجایی در زمان خدمتش در نیروی هوایی (۱۳۲۸–۱۳۳۲ش) با جمعیت فدائیان اسلام آشنا شد و در جلسات آن شرکت کرد. محمدعلی رجایی جزء اولین افرادی بود که پس از تأسیس نهضت آزادی ایران (۱۳۴۰ش) در آن عضو شده و به یکی از اعضای فعال آن تبدیل شد. رجایی پس از کنارهگیری از دبیرستان کمال در سال ۱۳۴۶ش، با کمک اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدجواد باهنر، بقایای هیئت مؤتلفه، و گروهی از تاجران، مؤسسه خیریه رفاه و تعاون را تأسیس کرد.
رجایی در آذرماه ۱۳۵۳ش به دلیل ارتباط با بنیانگذران سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک دستگیر شد. او از افشای نام مخالفان حکومت پهلوی خودداری کرد و به مدت ۱۴ ماه شکنجه شد. رجایی اولین مقام بلندپایه ایرانی (نخست وزیر) بود که بعد از انقلاب اسلامی به سازمان ملل رفت.
محمدعلی رجایی می گوید: «اگر آمریکا و همفکرانش به ما بگویند، سازش کنید تا گندم به شما بدهیم، ما یک نان را ۳۶ میلیون نفری خواهیم خورد ولی زیر بار این ذلت نخواهیم رفت.» رجایی در زمینه برقراری عدالت اسلامی در جامعه، معتقد به پیاده کردن اقتصاد اسلامی و نظام مالکیت اسلامی بود.
امام خمنی در مورد ایشان می گوید: «آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی میکرد ولی از حال دستفروشی اش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. اینطور نبود که ریاست در آنها (رجایی و باهنر) تأثیر کرده باشد، بلکه آنها در ریاست تأثیر کرده بودند.» رجایی در ۸ شهریور ۱۳۶۰ش، در زمان ریاستجمهوری خود، با انفجار بمب در ساختمان نخستوزیری به همراه محمدجواد باهنر (نخستوزیر وقت)، به شهادت رسید.
60. شهید رئیسعلی دلواری
رئیسعلی دِلواری از رهبرانِ قیامِ مردم جنوب ایران علیه دولت بریتانیا پس از اشغال بوشهر در میانه جنگ جهانی اول بود. وی در دوران مشروطه از طرفداران مشروطه بود.
رئیسعلی دلواری در سال ۱۲۶۰ش یا ۱۲۶۱ش یا ۱۲۶۳ش در روستای «دلوار» متولد شد. رئیسعلی با شروع نهضت مشروطه خواهی به مشروطهخواهان بوشهری پیوست و ارتباط نزدیکی با سیدمرتضی مجتهد اَهرَمی رهبر روحانی این نهضت در بوشهر برقرار کرد.
شهر بوشهر چند بار توسط انگلیسیها اشغال شده بود. در کشاکش جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۱۵م برابر با ۱۲۹۴ش دولت انگلستان دوباره بوشهر را اشغال کرد. مردم شهرهای مختلف دست به اعتراض زدند و در برخی شهرها مشغول به جمعآوری کمک برای مردم بوشهر شدند. علمای بوشهر فتوای جهاد علیه نیروهای انگلیسی دادند. سید عبدالحسین لاری پس از اعلام جهاد طی نامهای به رئیسعلی و دیگر سران مجاهدان آنها را به نبرد با اشغالگران تشویق کرد.
انگلیسیها پس از اشغال بوشهر در ۱۲۹۴ش، به روستای «دلوار» نیز حمله کردند. اما پیش از حمله آنان، مردم، روستا را خالی کرده و به کوهها پناه بردند. انگلیسیها نیز به ویران ساختن خانهها و قطع نخلها پرداختند. آیت الله خامنهای در مورد او می گوید: «نام سردار مؤمن و شجاعی مثل شهید «رئیسعلی دلواری» از نامهایی است که همیشه دلهای مؤمن را که آشنایی به وضع او و مبارزات او داشتهاند، در سراسر این کشور به خود جذب میکرده است.»
رئیسعلی دلواری در در ۱۲ شهریور ۱۲۹۴ش (و به قولی ۱۲۹۷ش) هنگام حمله به نیروهای انگلیسی، از پشت سر هدف گلوله یکی از همراهانش گرفت و به شهادت رسید. درباره اینکه قاتل رئیسعلی اجیرشده نیروهای انگلیسی بوده و یا به جهت اختلافات داخلی به این ترور دست زده، شک و تردید شده است.
61. شهید سید تاج الدین آوجی
تاج الدین آوجی یا آوی(شهادت ۷۱۱ق) از علمای شیعه در عصر ایلخانان. او ارتباط نزدیکی با اولجایتو، سلطان ایلخانی داشت و از سوی او نقابت سادات را بر عهده داشت.
ابوالفضل محمد بن مجدالدین الحسین بن علی بن زید، مشهور به تاج الدین آوجی یا آوی که نسبت او به شهر آوه را نشان میدهد. نسب او با هفده واسطه به امام سجاد(ع) میرسد. او از واعظان و خطیبان عصر ایلخانان بود و با دربار سلاطین ایلخانی ارتباط داشت و به سلطان اولجایتو نزدیک بود. سلطان او را نقیب النقبای سادات ایران و عراق کرد.
سلطان اولجایتو در سال ۷۰۹ هجری قمری به مذهب تشیع درآمد. منابع تاریخی به نقش تعدادی از نزدیکان سلطان از جمله تاج الدین آوجی در تمایل سلطان به تشیع اشاره کردهاند و او و خواجه سعد الدین ساوجی وزیر اولجایتو را از مشوقان اصلی سلطان برای تغییر مذهب دانستهاند.
آوی زمینه حضور علامه حلی را به دربار اولجایتو فراهم کرد. حضور وی و فعالیتهای تاجالدین باعث شد که اولجایتو سکه به نام دوازده امام بزند و حی علی خیر العمل را به اذان برگرداند. پس از مدتی خواجه سعدالدین ساوجی و تاجالدین آوجی مورد خشم سلطان قرار گرفته و کشته شدند. دشمنان سعدالدین او را به فساد مالی متهم کردند و تاجالدین آوجی را نیز همدست او دانستند.
بدن وی را قطعه قطعه کردند و تکههای گوشت بدن آنان را به دندان کشیدند و خوردند، موهای سرش را کندند، برخی که حاضر نبودند به سراغ بقایای آنان رفتند گوشتی باقی نمانده بود به سراغ موها رفتند؛ زیرا در بغداد هر تار موی صورت سید تاج الدین و فرزندانش را به یک دینار زر سرخ، میخریدند. این جریان در روز دوشنبه سوم ماه ذی الحجه سال ۷۱۱ق اتفاق افتاده است.
62. شهید ابوالفضل هندى
در دوره سلطان اكبر شاه نخست وزير هند، شيخ ابوالفضل هندى پسر شيخ خضر با علم و تدبير سرشارش توانست هزاران شيعه هندى را احيا كند و هزاران را به راه راست هدايت كند اما حال و كار وى بر عده اى پوشيده مانده و او را متهم به تصوف كرده اند.
وى به تقيه پاى بند بود، چنانچه روزى سليم پسر محمد اكبر شاه به خانه او وارد شد به طور ناگهانى و ناخوانده ديد چهل نفر نويسنده دارند تفسيرهاى قرآن مى نويسند و نسخه بردارى مى كنند. خشمگين شد و دستور داد نويسندگان و نوشته ها را پيش شاه ببرند و از او به شاه شكايت كرد و جريان را گزارش داد و گفت: شيخ ابوالفضل چيزهايى را كه بر خلاف اظهارات او است پنهان مى دارد و نزد ما چيزهائى به زبان مى آورد كه با مذهب و عقيده اش مطابقت ندارد و اين واقعه دليل بر صحت عقيده او است.
وى به سرعت توانست به مقام شامخ علمى رسيده و سپس نفوذى دامنه دار در ميان توده مردم و احترامى نزد شاه كسب كند پيش از او دغلكاران عالم نما چون عرصه را از دانشمند حقيقى خالى ديده بودند نفوذ و قدرتى بهم بسته بودند كه با ظهور شوكت وى به گوشه اى خزيدند و بناى توطئه و گزارشات راست و دروغ گذاشتند تا شاه را كه دستخوش غرور جوانى بود عليه مردمان پاک تحريک كردند.
اما اين شخصيت پاك سرشت با تدبير توانست با سياست حكيمانه و با نفوذى كه در شاه داشت آن عالم نمايان بدكار را شكست دهد و آزادى عقيده و مذهب را تضمين نمايد ولى تبهكاران به توطئه خود ادامه دادند تا در ربيع الاول 1011 ه يكى از راجه هاى هند به نام راجه نرسكنه ديوالله به دستور شاهزاده جهانگير وى را نزديک دهكده انترى به قتل رساند.
63. شهید حسن بن محمد سكاكينی
حسن بن محمد بن ابوبكر بن ابوالقاسم دمشقي همداني معروف به سكاكينی، از اكابر علماي اماميه در قرن هشتم هجري ميباشد.
سكاكيني در چندين علم متبحر و استاد بود. موافق آنچه از رياض العلماء نقل شده است. به واسطه تهمت و مفتريات مشهودي كه به وي نسبت دادند، قاضي شرفالدين مالكي، به واجب القتل بودن او حكم داد. سرانجام وي را در سوق الخيل دمشق به شهادت رساندند.
64. شهید سید محمدعلی جهان آرا
سید محمدعلی جهان آرا (زادهٔ ۹ شهریور ۱۳۳۳ – درگذشتهٔ ۷ مهر ۱۳۶۰) که با نام محمد جهان آرا شناخته شده؛ فرمانده نظامی ایرانی بود.
محمد جهانآرا در ۹ شهریور ۱۳۳۳ در شهر خرمشهر، استان خوزستان زاده شد. وی در سال ۱۳۴۸ تحت تأثیر جنبش اسلامی به رهبری روحالله خمینی، همراه عدهای از همفکرانش، وارد مبارزات سیاسی علیه دولت محمدرضا پهلوی شد و گروه اللهاکبر را راهاندازی کرد. وی پس از اخذ دیپلم در سال ۱۳۵۴ در کنکور دانشگاهها شرکت کرد و برای ادامه تحصیل راهی مدرسه عالی بازرگانی تبریز شد.
در سال ۱۳۵۵ جهانآرا به عضویت گروه منصورون که یک گروه معتقد به مبارزه مسلحانه بود، درآمد. بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ جهانآرا پس از ۲ سال و نیم زندگی مخفیانه، به خرمشهر بازگشت. او و همفکرانش در خرمشهر، گروهی به نام کانون فرهنگی-نظامی انقلابیون خرمشهر را تشکیل دادند. وی در سال ۱۳۵۸ فرماندهی سپاه پاسداران خرمشهر را به عهده گرفت و همزمان جهاد سازندگی خرمشهر را نیز پایهگذاری کرد. با شروع جنگ ایران و عراق، در کنار مردم این شهر، از خرمشهر دفاع کرد.
به دنبال بازپسگیری آبادان از نیروهای ارتش عراق، در تاریخ ۷ مهر ۱۳۶۰ محمد جهانآرا و تعدادی از فرماندهان، راهی تهران شدند، تا گزارش عملکرد نیروهای ایرانی را به رهبر وقت جمهوری اسلامی؛ روحالله خمینی بدهند، اما در میانه راه، بر اثر سقوط هواپیمای حامل آنها در پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش برخی از سرنشینان، که جهانآرا نیز از جمله آنها بود، شهید شدند. به ادعای هوشنگ صمدی، از فرماندهان نیروی دریایی ارتش، در زمان جنگ ایران و عراق این هواپیما نه بر اثر سانحه، بلکه بر اثر شلیک پدافند و برخورد موشک ضدهوایی به آن، سقوط کرد.
65. شهید مهدی زین الدین
مهدی شیخ زینالدین (زاده ۱۳۳۸ تهران – درگذشته ۲۷ آبان ۱۳۶۳ سردشت) نظامی ایرانی و فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب بود که از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب میشد.
مهدی زینالدین در سال ۱۳۳۸ در تهران زاده شد. پدر مهدی زینالدین کتابفروشی داشت و او بیشتر اوقات فراغت خود را در دوران نوجوانی به فروش کتاب و کار در کتابفروشی میگذراند. وی با تغییر رشته از ریاضی به علوم تجربی موفق به دریافت مدرک دیپلم تجربی گردید.
در سال ۱۳۵۶ در کنکور سراسری دانشگاهها شرکت کرد و موفق شد رتبه چهارم را در میان پذیرفتهشدگان در دانشگاه شیراز، بدست آورد، اما همزمان با قبولی وی در دانشگاه، پدرش بار دیگر از خرمآباد به سقز تبعید و این امر باعث شد، که زینالدین از ادامه تحصیل انصراف دهد. پس از مدتی پدرش این بار از سقز به اقلید تبعید شد و در این فرصت خانواده وی نیز از خرمآباد به قم مهاجرت کردند و او نیز همراه با خانواده به قم نقل مکان کرد.
پس از انقلاب ۵۷ مهدی زینالدین به واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و در سرکوب مخالفان جمهوری اسلامی در شهرهای تبریز و قم نقش داشت. با آغاز جنگ ایران و عراق، وی به همراه یک گروه ۱۰۰ نفره با گذراندن آموزشهای کوتاه، به جبهه رفتند.
مهدی زین الدین در ۲۷ آبان ۱۳۶۳ همراه با برادرش مجید، به منظور شناسایی منطقه از کرمانشاه به سوی سردشت در حال حرکت بودند، که با گروههای مسلح درگیر شدند، که این درگیری به شهید شدن وی و برادرش انجامید. پیکر او و برادرش در قطعه ۵ گلزار شهدای قم به خاک سپرده شد.
66. شهید احمد متوسلیان
احمد متوسلیان (زاده ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در تهران – ربوده شده ۱۴ تیر ۱۳۶۱ در لبنان) نظامی ایرانی بود، که در خلال جنگ ایران و عراق، از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
احمد متوسلیان در ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در یکی از محلات جنوب شهر تهران زاده شد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال ۱۳۵۱ دیپلم گرفت. سپس به خدمت سربازی اعزام شد و در شیراز دوره تخصصی تانک را گذراند و پس از آن، به سرپل ذهاب اعزام شد. او در سال ۱۳۵۶ در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد.
ر دی ۱۳۶۰ عملیات محمد رسولالله از دو محور مریوان و پاوه بر روی منطقه خرمال توسط وی و ابراهیم همت رهبری شد که این عملیات سنگ بنای تأسیس تیپ ۲۷ رسولالله بشمار میرود. احمد در سال ۱۳۶۰ پس از بازگشت از مراسم حج، از طرف محسن رضایی (فرمانده کل سپاه) مأمور فرماندهی سپاه مریوان و پاوه تیپ محمد رسولالله شد. او به همراه بروجردی راهی جبهههای جنوب شد.
سید ابوالفضل کاظمی؛ فرمانده گردان میثم در لشکر ۲۷ محمد رسول الله از سید احمد خمینی نقل میکند که احمد متوسلیان بین دو سفرش به لبنان دیداری با سید روحالله خمینی داشته و خمینی پس از آن دیدار به پسرش گفته: «عجب هیبت مردانهای داره این احمد متوسلیان.»
در ۱۴ تیر ۱۳۶۱ خودرو سفارت که حامل مسئولین سیاسی-نظامی ایران بود، هنگام ورود توسط حزب فالانژ لبنان متوقف و توسط نیروهایی اسرائیل گروگان گرفته شدند. سمیر جعجع؛ یکی از رهبران فالانژها، پس از آزادی از زندان، اعتراف کرد که گروگانهای ایرانی به نیروهای وی تحویل داده شده، سپس توسط آنان کشته شدهاند، ولی مقامات ایرانی این ادعا را مشکوک دانستهاند. رونن برگمن در کتاب برخیز و اول او را بکش (بهمن ۱۳۹۶) به نقل از رابرت حاتم (مسئول کشتار فالانژها) میگوید؛ فالانژها با اجازه اسرائیلیها چهار دیپلمات ایرانی را به قتل رساندند.
«اطلاعات آمریکا میگوید گروگانهای ایرانی به دست مارونیها، در همان روزهای نخست کشته شدهاند، ولی باز هم آنها آمادگی دارند که پیگیری مسئلهٔ آن گروگانها را ادامه دهند.» پس از ۳۸ سال از واقعهٔ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، تأیید شد که احمد متوسلیان و سه همراه او؛ «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایام کوتاهی در اسارت نیروهای شبه نظامی فالانژ، در ساحل مدیترانه تیرباران شدهاند و محل دفن آنها نیز مشخص است.
67. شهید محمدجواد باهنر
محمد جواد باهنر (۱۳۱۲-۱۳۶۰ ش) سومین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران و از شاگردان آیت الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بود.
محمدجواد باهنر، در سال ۱۳۱۲ش در کرمان متولد شد. او تحصیلات حوزوی را از ۱۱ سالگی در مدرسه معصومیه کرمان آغاز کرد و به موازات آن در مدارس جدید نیز تحصیل کرد. باهنر در قم تحصیلات دبیرستانی را نیز ادامه داد.
او در سال ۱۳۳۷ش به دانشکده الهیات دانشگاه تهران راه یافت، دوره کارشناسی این دانشکده را به پایان رساند و دوره کارشناسی ارشد علوم تربیتی را نیز در دانشگاه تهران با موفقیت گذراند. سپس به ادامه تحصیل در دوره دکتری همان دانشکده پرداخت.
در پی اظهارات باهنر در سال ۱۳۵۰ در خصوص جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی؛ توسط ساواک احضار و سپس ممنوع المنبر گردید. محمدجواد باهنر و سید محمد حسینی بهشتی به همراه جمعی از شخصیتهای دیگر به تأسیس حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ اقدام کردند. نقش باهنر در حزب تعیین کننده بود. پس از شهادت بهشتی، باهنر به دبیرکلی حزب انتخاب شد و این مسئولیت را تا زمان پذیرش پست نخستوزیری بر عهده داشت.
عمر کابینه او بسیار کوتاه بود زیرا هشتم شهریور ۱۳۶۰ دفتر ریاست جمهوری توسط سازمان مجاهدین ایران (منافقین) منفجر شد و محمدعلی رجایی رئیسجمهور و باهنر نخستوزیر و عدهای دیگر به شهادت رسیدند.
68. شهید آقا رضی قزوینی
آقا محمدرضی قزوینی، شهید حقیقت و انسانیت، صاحب کتاب لسان الخاطر و از بزرگان امامیه بود، که در قزوین به دنیا آمد.
تراجم نویسان در تمجید و تجلیل آقارضی سعی وافر نموده اند. شیخ حر عاملی در امل می نویسد: «آقارضی، فاضلی است دانشمند و محققی با دقت و متکلمی ماهر از معاصران است».
این فرزانه با فضیلت، محضر حاج ملا خلیل قزوینی را بسیار غنیمت شمرد و فواید علمی فراوان را از آن محضر دریافت نمود و خود به مقام بلندی نائل گشت. آثار ذی قیمتی از آقارضی به عنوان میراث مکتوب باقی مانده است که لسان الخواص، کحل ابصار، ضیافت اخوان، رساله تهجد، رساله شیر و شکر و رساله مقادیر از جمله آنها می باشد.
در نحوه شهادتش علامه امینی می نویسد: در قریه دیال آباد از دهکده های قزوین، همراه جمع کثیری در برابر افغانیان شورشی که هجوم آورده بودند، ایستادگی کرد و در جریان آن مقاومت، به شهادت رسید. فتوا داده بود که جنگیدن با افغانیان آشوبگر و شورشی و دفاع در برابر حملات آنها واجب است.
69. شهید محمد زکی بن ابراهیم
محمد زکی بن ابراهیم معروف به خطیب کرمانشاهی (درگذشت ۱۱۵۹ ق) واعظ و فقیه امامی قرن دوازدهم است. پدر و مادر او از اهل سنت بودند؛ ولی او در ۸ سالگی از آنها گریخت و به اسماعیلخان حاکم همدان پناهنده شد.
تاریخ تولد خطیب کرمانشاهی در دست نیست؛ پدر و مادر خطیب کرمانشاهی از اهل سنّت بودند، او که در هفت یا هشت سالگی به تشیع گراییده بود از نزد آنان گریخت و به حاکم همدان، اسماعیل خان، پناه برد. سید عبدالله جزایری و عبدالنبی قزوینی، که با او مصاحبت داشتهاند، مقام علمی و شخصیت وی را ستودهاند. خطیب کرمانشاهی واعظی چیره دست بود و بسیاری به سبب مواعظ او هدایت شدند.
تنها اثری که شرح حال نویسان از او یاد کردهاند کتابی است با نام الرد علی رسالة نجاسة غیر الامامی که ردی است بر رساله تنجیس غیرامامی و اخراج آنها از اسلام، نوشته حیدرعلی شیروانی با این حال، نسخه خطی کتابی با نام تجویدالقرآن نیز به نام او در مدرسه باقریه مشهد موجود بوده است. خطیب در ۱۱۵۹ بر اثر اتهام و سخن چینی ملاعلی مدد، ملقب به امام افندی، و به امر نادرشاه به قتل رسید.
70. شهید رضا استر آبادی
الحاج ملا رضا استر آبادی، مجتهد جامع و کامل بوده و صاحب شمشیر و شجاع هم بود بارها با ترکمانان جنگ کرده آخر الامر در جنگ کشته شد.
چنانچه صاحب مآثر میگوید: حاج ملا رضا استر آبادی مشهور به شهید رئیس اعظم استر آباد گرگان، مجتهد بزرگ سر حد ترکمان بود و با آن جماعت جنگهای ملتی میکرد تا هم به دست آن طائفه وحشی شهید شد.
71. شهید محسن فخری زاده مهابادی
محسن فخری زاده مهابادی (۱۳۳۶ – ۷ آذر ۱۳۹۹)، معاون وزیر دفاع و ریاست سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع، عضو ارشد سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و استاد فیزیک دانشگاه امام حسین (ع) بود.
جزو پنج ایرانی لیست پانصد نفره قدرتمندترین افراد جهان در نشریه فارن پالیسی و دانشمند ارشد وزارت دفاع و لجستیک نیروهای مسلح بوده است. محسن فخری زاده مهابادی با نام مستعار دکتر حسن محسنی به سال ۱۳۳۶ در شهر قم دیده به جهان گشود.
شهید فخریزاده، دارای تحصیلات کارشناسی ارشد فیزیک هستهای بود که از سال ۱۹۹۲ بعنوان عضو هیئت علمی دانشکده فیزیک دانشگاه امام حسین (ع) و سپس رئیس دانشگاه صنعتی مالک اشتر انتخاب شد. مهندس فخریزاده به عنوان دانشمند ارشد وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح و رئیس پیشین مرکز تحقیقاتی فیزیک (PHRC)، به تاریخ ۲۴ مارس ۲۰۰۷ میلادی، در فهرست تحریمشدگان ایرانی توسط شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت.
از آنجا که وزارت دفاع ایران در جریان همهگیری بیماری کرونا در ایران به همکاری با وزارت بهداشت برای ساخت تجهیزات لازم از جمله کیت تشخیص بیماری و همچنین واکسن بیماری کرونا پرداخته بود، شهید فخریزاده در جریان مقابله با همهگیری بیماری کرونا نقش مهمی داشته است. شهید فخریزاده که با نام آقای محسنی معروف بود، پدر برنامه هسته ای ایران در رسانههای غربی شناخته میشد.
شهید محسن فخریزاده، پس از عمری مجاهدت و تلاش خستگیناپذیر در صحنههای علمی و دفاعی کشور، سرانجام در بعداز ظهر روز جمعه به تاریخ ۷ آذر ۱۳۹۹ در یک عملیات تروریستی در آبسرد دماوند، به وسیله انفجار و شلیک، مورد سوءقصد قرار گرفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
72. شهید عبدالرحیم ربانی شیرازی
عبدالرحیم ربانی شیرازی (۱۳۰۱-۱۳۶۰ش) فقیه شیعی، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و شورای نگهبان و از فعالان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پیش و بعد از انقلاب اسلامی ایران بود.
عبدالرحیم ربانی شیرازی، در سال ۱۳۰۱ش برابر با ۳ شعبان ۱۳۴۰ق در شیراز متولد شد. آیت الله ربانی، با حضور در درس سید حسین بروجردی و مراجع ثلاث، به درجه اجتهاد رسید. او از شیخ محمدکاظم شیرازی، سید عبدالله بلادی و آقا بزرگ تهرانی اجازه روایت دریافت کرد.
وی در سال ۱۳۲۸ در سروستان شیراز که مرکز بهائیت شرق استان فارس به شمار میرفت، حکم قتل حبیب نجار رهبر فرقه بهائیت را صادر کرده و او کشته شد. یکی از گروههایی که پیش از انقلاب، مستقیما با ربانی ارتباط داشت، گروه ابوذر بود. پایگاه مرکزی این گروه در نهاوند بود و اعضای آن با راهنمایی ربّانی شیرازی به مبارزه با رژیم میپرداخت.
وی پس از انقلاب در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشت و به عنوان یکی از فقهای شورای نگهبان نیز منصوب شد. وی در ۱۷ اسفند ۱۳۶۰، در بین راه دلیجان و محلات طی عملیاتی پیچیده و مشکوک توسط گروهک فرقان خودرو ایشان در تصادفی عمدی، واژگون و سپس به بهانه رساندن پیکر زخمی وی به بیمارستان با ممانعت از همراهی محافظین در راه در یک خودرو مینی بوس متعلق به همین گروه او را خفه کرده و پیکر بی جانش را تحویل بیمارستان می دهند.
73. شهید سید عارف حسین حسینی
سید عارف حسین حسینی (۱۳۲۵-۱۳۶۷ش) از روحانیان شیعه پاکستان و رهبر نهضت جعفریه بود. وی در نجف و قم دروس معارف اهل بیت(ع) را آموخت.
عارف حسین، فرزند سید فضل حسین، در ۴ آذر ۱۳۲۵ش برابر با ۲۵ نوامبر ۱۹۴۶م و ۱ محرم ۱۳۶۶ق در روستای پیوار، از توابع شهرستان پاراچنار، در پاکستان، در خانوادهای مذهبی و روحانی از سادات پاکستان به دنیا آمد. وی توسط سید اسدالله مدنی با امام خمینی آشنا شد و در حلقه درس ایشان شرکت کرد.
در ۱۳۵۳ش تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به نجف برود، اما دولت عراق به وی روادید نداد؛ از اینرو، در همان سال راهی قم گردید و نزد اساتید این حوزه، مانند مکارم شیرازی، وحید خراسانی، تبریزی، حرمپناهی و سید کاظم حائری، اصول، فقه و تفسیر آموخت. همچنین از درس فلسفه مرتضی مطهری بهره برد.
در شهریور ۱۳۶۲، شورای عالی نهضت جعفریه در بَکَر/ بهَکر، به اتفاق آرا، او را به رهبری شیعیان و ریاست نهضت برگزید. وی نماینده امام خمینی در امور حسبیه و وجوه شرعی در پاکستان بود. امام خمینی در نامه ای وی را مدافع محرومان و مستضعفان و فرزند راستین سید و سالار شهیدان نامید و بعد از شهادت ایشان فرمود: اینجانب فرزند عزیزی را از دست داده ام.
حسینی در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ش برابر با ۲۱ ذیالحجه ۱۴۰۸ق در مدرسه دارالمعارف الاسلامیه پیشاور، از سوی افراد ناشناس، هدف گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
74. شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد
سید عبدالکریم هاشمی نژاد (۱۳۶۰-۱۳۱۱ش) عالم، نویسنده و از روحانیون مبارز انقلاب اسلامی در ایران بود. وی مبارزه با رژیم پهلوی را از سال ۱۳۴۲ آغاز تا پیروزی انقلاب ادامه داد
سید عبدالکریم هاشمینژاد فرزند سید حسن، متولد ۵ مرداد سال ۱۳۱۱ش در شهرستان بهشهر استان مازندران است. هاشمینژاد در طول ۴ سال دروس مقدمات حوزی و مقداری از سطح فقه و اصول را به پایان رساند. وی در نیمه شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، به همراه تعدادی از علما، فضلا و وعاظ در تهران دستگیر شد و مدت چهل و یک روز زندانی گردید.
در آبان ۵۶ با درگذشت مصطفی خمینی، هاشمینژاد یکی از رهبران اصلی حرکت علیه رژیم در مشهد بود. او در همان دوران با رأی مردم استان مازندران به مجلس خبرگان راه یافت و در تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ایفای نقش کرد. کتاب «درسی که حسین علیهالسلام به انسانها آموخت» از وی می باشد.
۷ مهر ۱۳۶۰ش هم زمان با شهادت امام جواد(ع)، سید عبدالکریم هاشمینژاد در حال خروج از کلاس درس توسط یکی از منافقان با عملیات انتحاری ترور شد و به شهادت رسید. پیکر وی در «دارالزهد» حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد و به مناسبت شهادت او در خراسان سه روز عزای عمومی اعلام گردید. امام خمینی پس از شهادت هاشمینژاد در پیامی شخصیت وی را ستود.
75. شهید محمد مفتح
محمد مفتح (۱۳۰۷–۱۳۵۸ش) روحانی شیعی و از حامیان امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی ایران بود. مسجد الجواد و مسجد قبا از جمله مراکز فعالیتهای سیاسی-مذهبی وی بود.
محمد مفتح ۲۸ خرداد سال ۱۳۰۷هجری شمسی در همدان متولد شد. وی همزمان با تحصیل به تدریس فلسفه پرداخت. تا سال ۱۳۴۴ش. دروس خارج اصول و فقه را از درس بروجردی، امام خمینی، سید محمدرضا گلپایگانی و مرعشی نجفی آموخت و به درجه اجتهاد رسید.
او در عرفان، فلسفه و حکمت از درس علامه طباطبایی، امام خمینی و سید ابوالحسن رفیعی قزوینی کسب فیض نمود و همزمان با تحصیلات حوزوی، تحصیلات دانشگاهی را نیز ادامه داد و موفق به دریافت دانشنامه دکتری در رشته الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه تهران شد. محمد مفتح از دوران طلبگی به مسائل سیاسی و اجتماعی حساس بود. وی در سال ۱۳۳۴ با شهید بهشتی برای تربیت نسل جوان «دبیرستان دین و دانش» را پایهگزاری کرد
مفتح در سال ۵۷ مبارزاتش را گسترش داد و مسجد قبا را به عنوان سنگر مبارزاتی آماده کرده بود و در ساماندهی و شکلدهی مبارزات مردم نقش تعیین کننده داشت. در ماه رمضان همان سال جلسات باشکوهی در مسجد قبا برگزار گردید. در عید فطر نماز عید به امامت محمد مفتح در تپههای قیطریه برگزار شد که به راهپیمایی بزرگی انجامید که مفتح و شماری از روحانیون انقلابی و مبارز پیشاپیش آن در حرکت بودند.
مفتح در ۲۷ آذر ۱۳۵۸، ساعت نه صبح در دانشکده الهیات به دست سه نفر از اعضای گروهک فرقان ترور شد و در یکی از حجرههای حرم حضرت معصومه(س) دفن شد. امام خمینی با صدور پیامی شهادت او را تسلیت گفت.
76. شهید علی ثقة الاسلام تبریزی
میرزا علی ثقة الاسلام تبریزی (۱۲۷۷-۱۳۳۰ق)، عالم دینی، نویسنده، مبارز مشروطه تبریز و پیشوای شیخیه تبریز بود که در عاشورای ۱۳۳۰ به همراه هفت تن دیگر به دار آویخته شد.
وی در رجب ۱۲۷۷ هجری قمری به دنیا آمد. میرزا علی تبریزی تحصیلات دینی را در تبریز به پایان رساند و سپس در عتبات نزد اساتیدی چون زین العابدین مازندرانی و… آن را تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و فوت پدرش در ۱۳۱۹ق، مظفرالدین شاه به پیشنهاد ولیعهد، محمدعلی میرزا، لقب ثقة الاسلام را به وی داد و او رسما ریاست شیخیه تبریز را بر عهده گرفت.
ثقة الاسلام در ایران و عتبات، فقه، اصول، حکمت، کلام، تاریخ، جغرافیا، نجوم، ادب، علم رجال و کتاب شناسی آموخت. او به فارسی، عربی، ترکی و فرانسه تسلط داشت و در علم تاریخ، کلام و مثنوی شناسی صاحب نظر بود. وی را در سخنوری توانمند دانستهاند. او به فلسفه و عرفان نیز علاقه داشت.
پس از پیروزی نهضت مشروطه، به هنگام رأی گیری برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی، وی بیشترین رأی را در میان علما به دست آورد، لیکن نمایندگی را نپذیرفت. سرانجام روسها در عاشورای ۱۳۳۰ق برابر با ۱۰ دی ۱۲۹۰ش، ثقة الاسلام و هفت تن دیگر را بهدار آویختند.
77. شهید محمدمهدی خادم الشریعه
محمدمهدی خادم الشریعه فرزند محمد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد.
مادر شهید درباره قبل از تولد او می گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین علیه السلام اولین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء علیه السلام دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.»
پدر شهید می گوید: «در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.»
یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :«هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست».
شهید نورالله کاظمیان از حال و هوای روز شهادت محمد مهدی خادم الشریعه چنین می گفت: صبح روز مبعث حال و هوای عجیبی داشت. با بقیه ی نیروها برای نماز صبح حاضر نشد و خودش به تنهایی در محل دیگری با یک حالت معنوی خاصی نماز خواند. سر سفره صحبانه هم، حاضر نشد. وقتی علت را از او پرسیدند در جواب گفت: می خواهم صبحانه را از دست پیامبر در بهشت دریافت کنم. بعد هم که یک سیب به او تعارف کردند، نخورد و گفت: دلم میوه بهشتی می خواهد.
در هنگام اعزام، با حسرت گفت: ای راهیان عشق، ما را از دعای خیر فراموش نکنید. سرانجام این اسوه استقامت و فداکاری در مرحله ی سوم عملیات بیت المقدس در روز جمعه ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ ه.ش. مصادف با مبعث پیامبر به شهادت رسیدند. پیکر مطهر او در ایوان طلای صحن مطهر امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد.
78. شهید حسن باقری
غلامحسین افشردی (زاده ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ تهران – درگذشته ۹ بهمن ۱۳۶۱ فکه) معروف به حسن باقری، نظامی و روزنامه نگار ایرانی بود که در جنگ ایران و عراق به عنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران فعالیت میکرد.
غلامحسین افشردی در ۲۵ اسفند ۱۳۳۴ در نزدیکی میدان خراسان تهران زاده شد. در سال ۱۳۵۴ پس از اخذ دیپلم ریاضی در رشته دامپروری دانشکده کشاورزی دانشگاه ارومیه تحصیلات دانشگاهیاش را آغاز کرد، اما به دلیل فعالیتهای اسلامی، سیاسی و مشارکت در جلسات سخنرانی، بعد از یک سال و نیم از دانشگاه اخراج شد و بعد از وقوع انقلاب با گرفتن دیپلم ادبی در خرداد ماه ۱۳۵۸ در کنکور سراسری ثبتنام کرد و موفق به کسب رتبه ۱۰۴ رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران شد.
وی تا خرداد ۱۳۵۸، در کمیته انقلاب اسلامی و برخی نهادهای دیگر فعالیت داشت. در سال ۱۳۵۸ با ورود به روزنامه جمهوری اسلامی در سرویس فرهنگی و سیاسی فعالیت خود را آغاز کرد. در این مدت بنا به دعوت سازمان ملل، از طرف این روزنامه به عنوان خبرنگار، سفر ۱۵ روزهای به لبنان و اردن انجام داد و طی این سفر، گزارش تحلیلی جامعی از اوضاع نابسامان مسلمانان در آن منطقه تهیه کرد.
حسن باقری، استعداد بالایی در تحلیل اطلاعات دشمن و پیشبینی حرکات احتمالی ارتش عراق، در آینده را داشت. از آن جمله پیشبینی وی در دی ماه سال ۱۳۵۹ مبنی بر حرکت ارتش عراق جهت الحاق محور شمال–جنوب منطقه سوسنگرد برای ارتباط جفیر و بستان بود که عراق در کمتر از یک هفته با نصب پلهای نظامی متعدد و تلاش گسترده این کار را انجام داد.
حسن باقری در تاریخ ۹ بهمنماه ۱۳۶۱ اندکی پیش از آغاز عملیات والفجر مقدماتی، بههمراه گروهی از اعضای سپاه پاسداران، در حال انجام عملیات شناسایی در منطقه فکه و در سنگر دیدهبانی، مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و به شهادت رسید.
79. شهید مصطفی احمدی روشن
مصطفی احمدی روشن (۱۷ شهریور ۱۳۵۸ – ۲۱ دی ۱۳۹۰) معاون بازرگانی سایت هستهای نطنز بود. وی دانشآموخته مقطع کارشناسی رشته مهندسی شیمی در سال ۱۳۸۱ از دانشگاه صنعتی شریف بود.
صفرعلی براتلو دبیر شورای تأمین استان تهران ترور را منسوب به صهیونیستها دانست. خبرگزاری فارس هم در تحلیل شباهت این ترور با ترورهای سابق و همچنین اظهارات و دیدارهای مقامات نظامی اسرائیل و انگلیس یک روز قبل از ترور را مد نظر قرار دادهاست.
به دنبال این ترور سخنگوی ارتش اسرائیل در این باره گفت «ما برای این قتل اشکی نمیریزیم». به نوشته اورشلیم پست، فرمانده ارتش اسرائیل، روز قبل از این حمله گفته بود، سال ۲۰۱۲ سالی بحرانی برای ایران خواهد بود و اتفاقاتی غیرطبیعی برای این کشور رخ خواهد داد.
وزارت اطلاعات طی بیانیهای رسمی اعلام کرد که نیروهایش طی یک سلسله عملیات سنگینی توانستند عوامل اصلی ترور مصطفی احمدی روشن و قشقایی را در مکانهای مختلف شناسایی و طی عملیاتی به سرعت آنها را دستگیر کنند. آیت الله خامنه ای با تسلیت این حادثه، سازمانهای سیا و موساد را عاملان اصلی ترور دانست و گفت این کار نشانهٔ ناتوانی و درماندگیشان است.
او پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی C4 در خیابان گل نبی تهران (میدان کتابی) ترور شد.
80. شهید حسین همدانی
حسین همدانی، مفتخر به دریافت دو نشان فتح از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است.
سردار حاج حسین همدانی در سال ۱۳۳۳ دیده به جهان گشود. وی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیتالله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت. وی در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) در جبهه مبارزه با اشرار و گروهک داخلی جانبرکف تن به مجاهدت داد و در سال ۱۳۵۹ به همراه خانم مرضیه دباغ از پایهگذاران سپاه استان همدان و بعدها کردستان بود.
عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس آن هم با مسئولیت فرماندهی محورهای عملیاتی، تجربهای نو در قالب هدایت تیپ و لشکر بوده که از فاتحان خرمشهر، سهمی را از آن خود کرد و سپس از تشکیل یگانهای رزم سپاه بهعنوان بانی و نخستین فرمانده لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) استان همدان، وارد میدان نبرد علیه دشمن بعثی شد.
قاسم سلیمانی در مورد ایشان می گفت: سردار همدانی فقط یک شهید نبود، همدانی یک لشکر بود؛ مثل شهید بهشتی که امام (ره) فرمود یک ملت بود. او شمشیر برنده لشکر انصار الحسین (ع) بود که هر جا نظام تهدیدی داشت آن را اعزام میکرد. شهید همدانی نگذاشت این تعلقات دنیایی برایش هدف شود، به جای نام سردار حسین همدانی شد «ابو وهب» و به جای لشکر انصار الحسین (ع) نام شیرین مدافعان حرم را تأسیس کرد.
سردار حسین همدانی آخرین مأموریتش، دفاع از حریم مطهر حضرت زینب و کمک به مردم سوریه برای رهایی از دست گروهک صهیونیستی تکفیری داعش بود که در همین راه شهد شهادت را نوشید و در سن ۶۱ سالگی پس از سالها مجاهدت و نبرد در جبهه اسلام، ندای حق را لبیک گفت و در تاریخ ۱۶ مهرماه ۱۳۹۴ به فیض شهادت نائل گردید.
81. شهید علی اکبر شیرودی
علی اکبر شیرودی (زاده ۲۵ دی ۱۳۳۴ – درگذشته ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰) سروان خلبان بالگرد جنگنده بل ایاچ-۱ سوپرکبرا هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در جنگ ایران و عراق به شهادت رسید.
علیاکبر قربان شیرودی در روز ۲۵ دی ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود، شهر شیرود، استان مازندران زاده شد. او بعد از اتمام دورهٔ ابتدایی، در یکی از دبیرستانهای تهران ثبت نام کرد و تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. شیرودی در سال ۱۳۵۱ به دورهٔ مقدماتی آموزش خلبانی وارد شد و پس از مدتی برای گذراندن دورهٔ کامل به پادگان هوانیروز اصفهان منتقل گردید. با اتمام دوره خلبانی بالگرد جنگنده بل ایاچ-۱ سوپرکبرا به استخدام ارتش شاهنشاهی ایران درآمد.
ا شروع جنگ ایران و عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به منطقهٔ کرمانشاه رفت و در روز اول جنگ، در طول ۱۲ ساعت پرواز، چندین عملیات را راهبری کرد و به همین علت در ۸ مهر ۱۳۵۹ از ستوانیار سوم خلبان به درجهٔ سروانی ارتقا یافت امام او طی نامه ای خواستار پس دادن درجه خود شد و گفت: در جنگ، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتم، در نتیجه درجه مرا به همان درجه قبلی برگردانید.
پس از شهادت در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰، آیت الله خامنهای از وی بهعنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدا کرده است یاد کرد و او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف کرد. مصطفی چمران، وزیر دفاع وقت نیز او را ستارهٔ درخشان جنگهای کردستان نامیده است.
احمد آرش در مورد چگونگی شهید شدن وی میگوید: در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلیکوپتر ما اصابت کرد. زمین و آسمان دور سر ما چرخیدند. در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانکی که شلیک کرده بود نشانه رفت و آن را منهدم کرد. من بیهوش شدم و چون به هوش آمدم، دیدم از هلیکوپتر بیرون افتاده؛ بین تانکهای خودی و دشمن سقوط کرده بودیم. او را صدا زدم اکبر اکبر! اما جوابی نداد. در همان لحظه اول شهید شده بود.
82. شهید سید مصطفی خمینی
سید مصطفی خمینی در ۲۱ آذر سال ۱۳۰۹ در قم متولد شد. نام وی از نام جد بزرگوارش، پدر امام خمینی، انتخاب شده بود. مصطفی خمینی به شاگردی سید حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد و امام خمینی در حوزه علمیه قم، توانست در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد برسد. وی علاوه بر اجتهاد در علوم معلوم و منقول و فلسفه و حکمت نیز تبحر داشت.
حاج آقا مصطفی خمینی صبح روز یکشنبه ۱ آبان ۱۳۵۶ در حالی در اتاقش پیدا شد که بر روی سجاده و کتاب دعا به حالت سجده خم شده و دستان و زیر چشمهایش کبود بود. همچنین لکههای بنفش رنگی نیز بر روی سینه و سر شانههایش وجود داشت. تشخیص پزشک فوت بر اثر مسمومیت بود و مشخص شد که مرگ سید مصطفی خمینی طبیعی نبوده است و برخی منابع از آن به عنوان ترور یاد میکنند و معتقدند رژیم پهلوی برای تضعیف نهضت انقلابی امام این یار بزرگ ایشان که به گفته خود امام “امید آینده اسلام” بود را به شهادت رساندند.
پیکر پاک آیت الله سید مصطفی خمینی پس از تشییع در حرم حضرت علی (ع) و در کنار قبر محمدحسین غروی اصفهانی، فقیه و شاعر معروف، دفن شد. آیت الله خامنه ای رهبر بزرگ انقلاب، در مورد سید مصطفی خمینی میگوید: «از لحاظ جنس و فلز شخصیتی، حاج آقا مصطفی نسخه دوم خود امام بود.» رهبر معظم انقلاب در نطقی دیگر سید مصطفی خمینی را اینگونه معرفی کردند: «او شخصیتی همه جانبه داشت و چنین به نظر میرسید که همه خصوصیات مثبت در وجود ایشان در حال رشد و ترقی است. وی تمامی کتابهای برجسته و مطرح زمان خود را خوانده بود.»
83. شهید سید محمدرضا سعیدی
سید محمدرضا سعیدی (۱۳۰۸ش – ۱۳۴۹ش) روحانی شیعی و از مبارزان سیاسی انقلاب اسلامی بود. وی از حامیان امام خمینی در مبارزه با حکومت پهلوی بود.
سید محمدرضا سعیدی در ۲ اردیبهشت سال ۱۳۰۸ شمسی در «نوقان» مشهد متولد شد. پس از درگذشت آیت الله بروجردی، سعیدی از مطرح کنندگان مرجعیت امام خمینی بود. سعیدی در زمان واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در سفر تبلیغی کویت بود و پس از اطلاع از این حادثه طی یک سخنرانی کشتار مردم و دستگیری امام خمینی را محکوم کرد.
شهید سعیدی در یکی از بازجوییهای ساواک منبع اصلی دیدگاههای خود را اسلام و انگیزه اصلیاش برای مبارزه با رژیم شاه را ترویج دین و احکام الهی اعلام میکند. وی پس از شکنجه در زندان «قزل قلعه» در شب ۲۱ خرداد ۱۳۴۹ در ۴۱ سالگی به شهادت رسید. به نقل زندانیان پس از قطع برق و ایجاد تاریکی تعدادی ناشناس به سلول وی رفته و پس از درگیری وی را به شهادت رساندند.
84. شهید سید عبدالله بهبهانی
سید عبدالله بهبهانی (۱۲۵۶ ـ ۱۳۲۸ق) از رهبران نهضت مشروطیت ایران و از علمای تهران بود. وی بعد از پیروزی جنبش مشروطه نماینده مجلس شد.
سیدعبدالله بهبهانی در نجف متولد شد، اما درباره تاریخ تولد او نظر واحدی وجود ندارد. برخی تاریخ تولد او را ۱۲۵۶ یا ۱۲۵۷ق، برخی ۱۲۶۲ق و بعضی حدود ۱۲۶۰ق دانستهاند. به نظر برخی، با اینکه سیدعبدالله هم ردیف علمای بزرگ تهران نبود، مناسبات نزدیک او با اولیای دولت، سبب ورود وی به امور سیاسی شد و در ردیف علمای طراز اول تهران قرار گرفت. در مقابل، برخی نیز بر مراتب علمی او، از جمله تألیف ۲۵ رساله فقهی، تأکید ورزیدهاند.
تقی زاده نیز که بیشترین تعریف و تمجید را از بهبهانی کرده است، معتقد است: «اگر آقا سیدعبدالله نبود، مشروطیت نبود». یکی از کارهای وی انعقاد پیمان همبستگی با سید محمد طباطبایی جهت مبارزهای تمام عیار با حکومت استبدادی بود. اهمیت این پیمان به حدی بود که سید احمد کسروی آن را آغاز جنبش مشروطه خوانده است.
بهبهانی در ۸ رجب ۱۳۲۸ق برابر با ۲۴ تیر ۱۲۸۹ش، در خانه خود به دست چهار نفر مسلح به شهادت رسید. جنازه بهبهانی پس از تشییع عظیمی که تا آن زمان در تهران کم سابقه بود، در نجف در مقبره خانوادگی دفن گردید.
85. شهید سید رضا کامیاب
سیدرضا کامیاب مرداد سال 1329 در روستای نوده از توابع گناباد در خانوادهای کشاورز و روحانی، دیده به جهان میگشاید. تا سیزده سالگی در زادگاهش است و سپس برای خواندن دروس حوزوی به گناباد میرود. قریب دو سال در آنجاست تا اینکه به پیشنهاد مرحوم آیت الله شیخ غلامرضا نصیری، رئیس وقت حوزه گناباد، به مشهد و حوزه این شهر میآید.
مقام معظم رهبری می فرمود: کامیاب از عناصر تعیینکننده تبلیغات اسلامی و انقلابی خراسان بود. سید جمالالدین کامیاب (برادر ارشد شهید) می گوید: گاهی که من به مشهد میرفتم تا از ایشان که در مشهد طلبه بود خبری بگیرم، حتی نان نداشتند که بخورند و میگفتند: «راهی که من میروم، راه امامزمان (عج) است و هیچ گونه برگشتی ندارد و اگر در خیابان هم بخوابم، بازهم این راه را ادامه میدهم». بالاخره چندسالی درس خواندند و بزرگ شدند.
او که ۲ مرداد ۱۳۶۰ با رای بسیار در انتخابات میان دورهای مجلس اول، به عنوان نماینده مردم مشهد انتخاب شده است، ۶ روز بعد زمانی که از دفتر حزب جمهوری به سمت منزلش در حرکت است، ساعت ۱۱:۴۴ درست در تقاطع خیابان راه آهن (خیابان شهیدکامیاب فعلی) و خیابان خواجه ربیع (عبادی فعلی) به دست دو سرنشین یک موتور سیکلت ترور میشود. اصابت دو گلوله به کتف و جمجمه، سبب میشود پس از چند ساعت حضور در بیمارستان، به حیات جاوید و لقای پروردگار نائل آید.
86. شهید عباس بابایی
عباس بابایی (زاده ۱۴ آذر ۱۳۲۹ قزوین – درگذشته ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ سردشت) سرلشکر خلبان نورثروپ اف-۵ و اف-۱۴ تامکت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و معاون عملیات فرماندهی این نیرو از ۹ آذر ۱۳۶۲ تا ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ بود.
وی دوره ابتدایی را در دبستان «دهخدا» و دوره متوسطه را در دبیرستان «نظام وفا» گذراند. پس از گرفتن دیپلم، در سال ۱۳۴۸ در رشتهٔ پزشکی پذیرفته شد، اما به دلیل علاقه به خلبانی، داوطلب تحصیل در رشته خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی برای تکمیل تحصیلاتش در سال ۱۳۴۹ به آمریکا اعزام گشت.
وی با درجه سرتیپی در سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی ابقا شد. عباس بابایی پس از ۶۰ مأموریت جنگی موفق، در صبح روز ۱۵ مرداد سال ۱۳۶۶، مصادف با روز عید قربان، همراه با سرهنگ علی محمد نادری به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف–۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و وارد آسمان عراق شدند.
بابایی و نادری پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه عملیاتی سردشت در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ مورد هدف شلیک توپ ضدهوایی شیلکا ۲۳ میلیمتری پدافند سپاه پاسداران قرار گرفتند و بابایی که در کابین عقب حضور داشت از ناحیه سر مجروح و بلافاصله شهید شد. وی در این هنگام ۳۷ سال داشت.
87. شهید محسن حججی
محسن حُجَجی (۲۱ تیر ۱۳۷۰ – ۱۸ مرداد ۱۳۹۶) یک نظامی از نیروهای ایرانی موسوم به مدافع حرم بود که در مرداد ۱۳۹۶ در عملیاتی در گذرگاه مرزی الولید (منطقهٔ مرزیِ بین سوریه و عراق) توسط نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به شهادت رسید.
محسن حججی متولد سال ۱۳۷۰ در نجفآباد اصفهان بود. محسن حججی دانشآموختهٔ مرکز آموزش علمی کاربردی علویجه در رشتهٔ تکنولوژی کنترل ورودی سال ۱۳۸۷ بود. در تاریخ دوشنبه ۱۶ مرداد ماه سال ۱۳۹۶، حججی در منطقه تنف، در منطقه مرزی سوریه، عراق و اردن اسیر میشود.
آیت الله خامنه ای در مورد او گفت: شهید خیلی هستند، لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته، اخلاص این جوان و آن نیت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به اینجور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد.
منطبق بر فیلمی که خبرگزاری داعش آن را منتشر کرده است، محسن حججی در پشت سنگری است. اجساد نیمهجان تعدادی از همرزمانش در اطراف سنگر او افتادهاست و در واپسین لحظات در برابر حمله غافلگیرانه داعش از خویش دفاع میکنند. صدای تیراندازی پراکنده به گوش میرسد. کمی بعد یکی از نیروهای داعش، محسن حججی را اسیر میکند و سر از بدن او جدا می کند.
88. شهید محمد تقی خان فراهانی
میرزا محمد تقیخان فراهانی (۱۲۲۲-۱۲۶۸ق) (۱۱۸۵-۱۲۳۰ش) مشهور به امیرکبیر، صدراعظم ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود. وی در دوره صدارت سه سال و سه ماه (۳۹ ماهه) خود، اصلاحاتی را در زمینههای آموزشی، اجتماعی و سیاسی ایران آغاز کرد.
میرزا محمدتقی خان (۱۲۲۲ هجری قمری) فرزند «کربلایی قربان» متولد یکی از محلههای «اراک» بود. پدرش در خانه «میرزاعیسی قائممقام اول» به آشپزی اشتغال داشت. گفتهاند که امیرکبیر به لحاظ مذهبی، فردی مقید و معتقد بوده است. او ظواهر مذهب تشیع را که مذهب رسمی کشور بود، حرمت میگذاشت و احترام علمای دین را محفوظ میداشت ولی با برخی از رفتارهای دینی ایرانیان موافق نبود.
امیرکبیر چند مسجد و مدرسه دینی ساخت؛ از جمله مدرسه شیخ عبدالحسین در بازار تهران. او ساختمان امامزاده زید تهران را بنا کرد و طی یک دستور چاپخانهها را از چاپ آیات قرآنی بر کاغذهای باطله منع کرد تا مبادا به قرآن اهانت گردد. آیت الله ناصر مکارم شیرازی پس از ذکر شماری از اقدامات متنوع دینی و تربیتی امیر کبیر در جمع بندی نهایی درباره وی می گوید: جمع بندی تمامی این اقدامات(تحول طلبانه و اصلاحی) نشان می دهد که امیرکبیر شخصیتی مذهبی داشت و اقدامات او نیز در راستای تقویت وجهه دینی جامعه و پیراستن دین از خرافه و بدعت بوده است.
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام کرد. امیرکبیر به مبارزه با نادرستی و رشوهخواری پرداخت. هرزگی و قمهکشی و لوطی بازی هم در شهرها رواج داشت که امیرکبیر سعی در کنترل آنها کرد. وی دارالفنون را نیز بنیان نهاد.
اصلاحات امیرکبیر موقعیت برخی از سفارتخانهها و درباریان را متزلزل کرد و آنها به امیرکبیر تهمت زدند که انگیزه سلطنت دارد از این رو خواستار عزل وی شدند. امیرکبیر دو روز پس از عزل در ۲۵ محرم سال ۱۲۶۸ق به کاشان تبعید شد و در ۱۸ دی ۱۲۳۰ش در حمام فین کاشان با بریدن رگ دستانش به شهادت رسید.
89. شهید حمید باکری
حمید باکری (زاده ۱ آذر ۱۳۳۴ ارومیه – درگذشته ۶ اسفند ۱۳۶۲ قرنه) نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان میانی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول جنگ ایران و عراق محسوب می شد.
حمید باکری در تاریخ ۱ آذر ۱۳۳۴ در شهر ارومیه زاده شد و دوران کودکی و نوجوانی خود را در این شهر سپری نمود. در سال ۱۳۵۵ ابتدا به ترکیه و از آنجا به لبنان و سوریه رفت، تا در دورههای آموزش چریکی شرکت نماید. وی سپس برای ادامه تحصیلات خود راهی کشور آلمان شد، اما با استقرار سید روح الله خمینی در حومه پاریس، وی تحصیل در آلمان را رها کرد و عازم فرانسه شد.
باکری پیش از فوت راجع به اوضاع رزمندگان پیشبینی هایی کرده بود:
دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت زمانی فرامیرسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته میشوند:
اول دستهای که به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند.
دوم دستهای راه بیتفاوتی برمیگزینند و در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش می کنند.
دسته سوم به گذشته خود وفادار میمانند و احساس مسوولیت میکنند که از شدت مصائب و غصهها دق خواهند کرد.
پس از خداوند بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
حمید باکری در تاریخ ۶ اسفند ۱۳۶۲ در خلال انجام عملیات خیبر، بر اثر برخورد مستقیم موشک آرپیجی، در منطقه قرنه واقع در جزایر مجنون، کشته شد و پیکر وی نیز هیچگاه شناسایی نگردید.
90. شهید ابومهدی المهندس
جمال جعفر محمد علی آل ابراهیم، مشهور به ابومهدی المهندس، (۱۳۳۳-۱۳۹۸ش) جانشین فرمانده حشد شعبی عراق بود.
جمال جعفر محمد علی آل ابراهیم تمیمی، مشهور به ابومهدی المهندس، در سال ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴م در بصره بهدنیا آمد. پدر او عراقی و مادرش ایرانی بود. در سال ۱۳۵۲ش/۱۹۷۳م وارد دانشگاه «الجامعة التکنولوجیة» شد و در رشته مهندسی عمران مدرک کارشناسی گرفت. پس از آن به تحصیل در رشته علوم سیاسی پرداخت و با مدرک دکتری فارغ التحصیل شد. او همچنین دروس مقدماتی حوزه علمیه را در حوزه آیت الله سید محسن حکیم در بصره فراگرفت.
ابومهدی در سال ۱۳۶۲ش/۱۹۸۳م به عضویت سپاه بدر درآمد و در سال ۱۳۸۱ش به عنوان فرمانده آن منصوب شد. ابومهدی از پایهگذاران کَتائب حزبالله عراق (۲۰۰۷م) بود. او با ظهور داعش در منطقه به جانشینی فرماندهی حشد الشعبی (گروه مبارزه مردمی بسیج علیه داعش)، انتخاب شد.
ابومهدی المهندس در ۱۳ دی ۱۳۹۸ش در حمله هوایی آمریکا، در نزدیکی فرودگاه بغداد به همراه قاسم سلیمانی و چند نفر دیگر به شهادت رسید.
91. شهید سید محمدمهدی حکیم
سید محمد مهدی حکیم (۱۳۱۴ش-۱۳۶۶ش) از مبارزین و علمای عراق و پسر سوم سید محسن حکیم و از مؤسسان حزب الدعوة الاسلامیة بود.
سید مهدی حکیم در ۱۳۱۴ش در نجف به دنیا آمد، پدرش آیتالله سید محسن حکیم بود. نسبش به سادات طباطبایی میرسد که به امام حسن مجتبی(ع) منتهی میشود. وی از مؤسسان جماعة العلماء فی النجف الاشرف بود و از شخصیتهای محوری آن به شمار میآمد.
وی در تأسیس انجمن اسلامی جهانی اهلبیت (رابطة أهلالبیت الاسلامیة العالمیة)، کانون اهلبیت (مرکز اهلالبیت)، کمیته حمایت از آوارگان عراقی (لجنة رعایة المهجرین العراقیین)، و سازمان حقوق بشر در عراق (منظمة حقوق الانسان فی العراق) بسیار مؤثر بود. انجمن اسلامی جهانی اهلبیت اولین همایش خود را در ۱۳۶۲ش در لندن برگزار کرد و سید محمدمهدی حکیم به دبیرکلی آن انتخاب شد.
بعثیهای عراق که قصد ترور وی را داشتند، سرانجام در ۲۹ جمادیالاول ۱۴۰۸ق/ ۲۹ دی ۱۳۶۶ش وی را به شهادت رساندند.
92. شهید سید محمدسرور واعظ بهسودی
سیدمحمد سَروَر، مشهور به واعظ بهسودی (۱۲۹۵ش ـ ۱۳۵۷ش) از عالمان افغانستان است. سیدمحمد پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، عازم نجف گردید.
سید محمدسرور در ۱۲۹۵ش در کجاب (کَجآب)، از روستاهای بِهسود، در ولایت میدان به دنیا آمد. نام پدرش سیدحسنرضا بود. به دلیل فقر خانواده، سیدمحمد دوران کودکی خود را به چوپانی، حمل هیزم و کشاورزی گذراند. او در نجف بیشتر در درس خارج فقه و اصول آیتالله خویی و آیتالله حکیم شرکت میکرد و در حلقه مباحثه و نقد و نظر سیدباقر صدر و سید محمدحسین فضلالله حضور داشت. سرور، اوقات دیگرش را به تدریس کفایة الاصول و تقریر خارج اصول خوئی اختصاص داد و توانست کتاب مصباح الاصول را پدید آورد و اجازه اجتهاد از حکیم دریافت نمود.
واعظ در حدود ۱۳۳۳ش با تشویق استادش، آیتالله حکیم به افغانستان بازگشت و فعالیتهای فرهنگی و سیاسیاش را بار دیگر آغاز کرد. او در شرایطی به افغانستان بازگشت که یکی از جریانهای شیعیان افغانستان به رهبری سید اسماعیل بلخی توسط حکومت وقت سرکوب و بلخی در زندان بود.
واعظ و صدها روحانی دیگر در زمان حکومت حفیظ الله امین، شبانه دستگیر و زندانی شدند. به دنبال اعتراض مردم، واعظ به طور موقت آزاد گردید، ولی دوباره دستگیر و به مکان نامعلومی انتقال داده شد. ببرک کارمل، رئیس بعدی دولت افغانستان با ادعای اینکه تمامی زندانیان سیاسی پیش از وی به قتل رسیدهاند، برای آنان مراسم گرامی داشت و فاتحه برگزار کرد.
93. شهید سید عباس موسوی
سید عباس موسوی دومین دبیرکل حزب الله لبنان بود. او سالهای اول فعالیتش در کنار نیروهای فلسطینی با اسرائیل جنگید و وقتی برای تحصیل به عراق رفت، با رژیم بعث به مقابله برخاست.
سید عباس موسوی در سال ۱۹۵۲م در شهرک نبی شیث از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد. او در سال ۱۹۶۷م برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف هجرت کرد و پس از گذراندن دروس سطح در حوزه علمیه نجف آنجا، در دروس آیت الله خویی و آیت الله سید محمد باقر صدر شرکت کرد. وی ارتباط گستردهای با شهید صدر داشت و او بود که مقدمات آشنایی سید حسن نصرالله را با شهید صدر فراهم کرد.
او در ماه مارس ۱۹۹۱م از سوی شورای مرکزی حزب الله لبنان به عنوان دبیر کل این حزب انتخاب شد تا پس از صبحی طفیلی دومین دبیرکل این حزب باشد. سید عباس موسوی در روز ۲۷ بهمن ۱۳۷۰ (۱۶ فوریه ۱۹۹۲م) برای شرکت در مراسم سالگرد شیخ راغب حرب به روستای جبشیت سفر کرد و پس از شرکت در مراسم و ایراد سخنرانی به سمت بیروت در حرکت بود.
هلیکوپترهای اسرائیلی با توجه به اطلاعاتی که از طریق جاسوسان اسرائیل در لبنان به دست آورده بودند به کاروان اتومبیلهای سید عباس موسوی حمله کردند و با هدف قرار دادن خودروی وی، او و فرزند و همسرش را به شهادت رساندند. آیت الله خامنهای در پیامی، سید عباس موسوی را عالیقدر و شجاع و با اخلاص و هوشمند توصیف کرد و وی را فردی دانست که علم را با عمل و گفتار را با صدق وفداکاری را با درایت توأم کرده بود.
94. شهیده ناهید فاتحی کرجو
ناهيد فاتحي كرجو در چهارمين روز از تير ماه سال 1344 در شهر سنندج در ميان خانواده اي مذهبي و اهل تسنن به دنيا آمد. پدرش از پرسنل ژاندارمري بود و مادرش، زني شيعه و خانه دار بود كه فرزندانش را با عشق به اهل بيت (ع) بزرگ مي كرد.
ناهيد كودكي مهربان، مسئوليت پذير و شجاع بود كه در دامان عفيف مادر، با رشد جسم، روح معنوي خود را پرورش ميداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت ميبرد كه به پدرش گفته بود: «اگر از چيزي ناراحت و دلتنگ باشم و گريه كنم، چشمانم سرخ مي شود و سرم درد مي گيرد. اما وقتي با خدا راز و نياز كرده و گريه ميكنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتي جسمي احساس مي كنم، بلكه تازه سبك تر و آرام تر ميشوم».
ناهيد علاوه بر همکاري با بسيج و سپاه بيشتر وقتش را به خواندن كتاب هاي مذهبي و قرآن و انجام فعاليت هاي اجتماعي مي گذراند. بعد از ربوده شدن ناهيد، خانواده او مرتب مورد تهديد قرار مي گرفتند. افراد ناشناس به خانه آنها نامه مي فرستادند كه: اگر باز هم با سپاه و پيشمرگان انقلاب همكاري كنيد، بقيه بچه هايتان را هم می كشيم.
چند وقتي از ربوده شدن ناهيد گذشته بود كه خبر گرداندن دختري در روستاهاي كردستان با دستاني بسته و سري تراشيده به جرم اينكه «اين جاسوس خميني است!» همه جا پخش شد. يك روستايي گفته بود: آنها سر دختري را تراشيده بودند و او را در روستا مي گرداندند. گفته بودند آزادت نمي كنيم مگر اينكه به خميني توهين كني!
او ناهيد بود كه با شهامت و ايستادگي قابل تحسين از مقتداي انقلابي خود حمايت كرده و زير بار حرف زور آنها نرفته بود. مردم روستا در آن شرايط سخت كه جرأت حرف زدن نداشتند، به وضعيت شكنجه وحشيانه اين دختر اعتراض كرده بودند. اما هيچ گوش شنوا و مرد عملي پيدا نشده بود كه ناهيد، دختر جوان و انقلابي را از چنگال ستم آنها رهايي بخشد.
از روز ربوده شدن او يازده ماه مي گذشت كه پيكر بي جان، مجروح و كبود او را با سري شكسته و تراشيده در سنگلاخ هاي اطراف روستاي هشميز پيدا كردند. روايت ديگر حاکيست که اشرار براي وادار کردن ناهيد به توهين نسبت به حضرت امام او را زنده به گور کرده بودند.
95. شهید حسین غفاری
حسین غفاری (۱۲۹۵-۱۳۵۳ش) روحانی شیعی و از مبارزان علیه حکومت پهلوی و از طرفداران امام خمینی بود. وی با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید مخالفت کرد.
حسین غفاری در سال ۱۳۳۵ هجری قمری مطابق با ۱۲۹۵ هجری شمسی در روستای دهخوارقان (آذرشهر) از توابع تبریز متولد شد. بعد از واقعه فیضیه و حمله به طلاب در نوروز ۱۳۴۲ غفاری سخنرانیهای تندی علیه حکومت ایراد کرد. بعد از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و دستگیری امام خمینی، تعدادی از روحانیان از جمله غفاری دستگیر و چهل روز بعد آزاد شدند.
غفاری در آبان ماه سال ۱۳۴۳ش علیه قانون اصلاحات ارضی سخنرانی کرده و مردم را به مخالفت با آن فرا میخواند. دو روز پس از سخنرانی در مسجد خاتم الاوصیاء توسط مأموران شهربانی دستگیر و زندانی شد. غفاری هرگونه بیاحترامی و توهین به امام خمینی را کفر میخواند.
غفاری در دادگاهی که برای وی در ۵ آبان ۱۳۵۳ تشکیل یافته بود، به هشت ماه زندان محکوم شد. وی در زندان براثر شدت شکنجه و فشارهای وارده در ۶ دی ۱۳۵۳ش به شهادت رسید.
96. شهید محمد خیابانی
محمد خیابانی، (۱۲۹۷- ۱۳۳۸ق) روحانی مبارز، واعظ و آزادی خواه و رهبر “نهضت آزادیستان” در آذربایجان است. عمده شهرت وی به خاطر قیام علیه وثوق الدوله است.
شیخ محمد خیابانی در ۱۲۹۷ق در خامنه در آذربایجان شرقی به دنیا آمد. پدرش، حاجی عبدالحمید، در پتروفسک، از شهرهای قفقاز، به تجارت اشتغال داشت. خیابانی پس از به توپ بستن مجلس در ۱۳۲۶ق،به آزادیخواهان پیوست و عضو منتخب انجمنی گردید که وظیفهاش سامان دادن امور شهر بود.
خیابانی پس از فتح تهران و تشکیل مجلس دوم به نمایندگی مجلس انتخاب شد. او در پی اولتیماتوم روسیه به دولت ایران در ۱۳۲۹ق، در مخالفت با آن در مجلس سخنرانی کرد. خیابانی اگرچه در مجلس دوم در جناح نمایندگان فرقه دموکرات ایران بود و در نطقهای روزانه خود در جریان قیام بارها دموکراتها را نیروهای پیشاهنگ ترقی و تجدد در دوره پانزده ساله پس از نهضت مشروطیت ایران میخواند، رسما عضو آن فرقه نبود.
مرگ خیابانی موجب تأثر و تأسف شد و شاعرانی چون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، محمدعلی صفوت و علی اکبر آگاه در رثای او شعرهایی سرودند. خیابانی در ۲۹ ذیالحجه ۱۳۳۸ق برابر با (۲۱ شهریور ۱۲۹۹ش) شهید شد.
97. شهید عبدالرسول زرین
عبدالرسول زرین (۱۳۲۰ – ۱۱ اسفند ۱۳۶۲) تک تیرانداز ایرانی جنگ ایران و عراق بود. به گفته همرزمانش در ۷۰۰ شلیک آن فرماندهان و نیروهای تأثیرگذار عراقی کشته شدهاند.
عبدالرسول زرین در سال ۱۳۲۰ در استان اصفهان در اطراف شهر اصفهان به دنیا آمد. در ۴ سالگی پدر و در ۶ سالگی مادرش را از دست داد و تحت سرپرستی داییاش قرار گرفت. زرین در ۲۰ سالگی در اصفهان تشکیل خانواده داد و صاحب ۷ فرزند شد. به گفته دوستانش او در ۷۰۰ شلیک موفق فرماندهان و نیروهای تأثیرگذار بعثی را کشته بود.
حسین خرازی به او لقب گردان تکنفره و عراقیها به وی لقب شکارچی خمینی داده بودند. به وی پس از شهید شدندش درجه افتخاری سرداری داده شد. به گفته سید احمد موسوی تعداد کسانی که کشته بوده بیش از ۲۰۰۰ نفر بوده است. او در مرحله دوم عملیات خیبر به شهادت رسید.
98. شهید ادواردو آنیلی
اِدواردُو آنِیِلّی (۱۳۳۳ش-۱۳۷۹ش) مستبصر اهل ایتالیا و فرزند یکی از سرمایهداران معروف ایتالیا به نام جِیانّی آنیلی بود. او تحت تأثیر قرآن از مسیحیت به مذهب شیعه گروید.
ادواردو آنیلی در ۱۹ خرداد ۱۳۳۳ شمسی برابر با ۹ ژوئن ۱۹۵۴م در نیویورک به دنیا آمد. پدرش، جیانی آنیلی، از سرمایهداران معروف ایتالیا و مالک شرکت ماشینسازی فیات، بزرگترین شرکت ماشینسازی ایتالیا، چندین بانک خصوصی، چندین شرکت طراحی مد و لباس، باشگاه اتومبیلرانی فراری، باشگاه فوتبال یوونتوس و… بود. مادرش مارلا کاراچیلو نیز یک شاهزاده یهودی بود.
ادواردو پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی به کالج آتلانتیک انگلیس رفت و پس از اخذ دیپلم، راهی دانشگاه پرینستون شد و در رشته فلسفه و ادیان شرق در مقطع دکتری فارغالتحصیل شد. برای ادامه مطالعات در زمینه ادیان شرق، به هند سفر کرد. ادورادو در سال ۱۹۸۶م مدیریت باشگاه یوونتوس را برعهده داشت.
ادواردو در سال ۱۹۷۴م در ۲۰ سالگی با قرآن آشنا شد و پس از مطالعه و بررسی پیرامون قرآن و تحت تأثیر قرآن مسلمان شد و در یک مرکز اسلامی در نیویورک شهادتین را به زبان جاری کرد. دوستانش نام هشام عزیز را برای او انتخاب کردند. او در فروردین سال ۱۳۵۹ش در پی آشنایی با محمدحسن قدیری ابیانه، رایزن مطبوعاتی وقت سفارت ایران در ایتالیا، شیعه شد و نام او را مهدی گذاشتند.
ادواردو آنیلی در ۲۴ آبان ۱۳۷۹ش برابر با ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰م در ۴۶ سالگی در ایتالیا درگذشت. جسد وی در بزرگراه تورینو – ساوونا زیر پل ژنرال فرانکو رومانو کشف شد. پرونده او برخلاف روال رایج در ایتالیا که اجساد را کالبدشکافی میکردند، بدون کالبدشکافی و تحقیق بسته شد.
برخی رسانهها و شخصیتها از جمله جوزپه پوپو روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی، علت مرگ او را به استناد مدارک و شواهدی قتل و ترور اعلام کردند. انجمن اسلامی دانشآموختگان ایرانی در ایتالیا نیز ادواردو را شیعه انقلابی معرفی و صهونیستها را عامل شهادت او اعلام کرد.
99. شهید علی قدوسی
علی قُدّوسی (۱۳۰۶- ۱۳۶۰ش) روحانی شیعه و از مبارزان علیه حکومت پهلوی بود. وی از مؤسسان و مدیران مدرسه علمیه حقانی بود. وی بنیانگذار مکتب توحید بود که بعد از انقلاب اسلامی ایران تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد.
علی قدوسی در ۱۲ مرداد ۱۳۰۶ش در نهاوند به دنیا آمد. دوسی درسهای مقدمات و سطح حوزه علمیه را از اساتید مانند شهید صدوقی آموخت و در درس خارج آیت الله بروجردی و امام خمینی شرکت کرد و در سال۱۳۴۱ به اجتهاد رسید. قدوسی پس از آزادی از زندان به قم رفت و همراه سید محمد حسینی بهشتی کوشید با حفظ اصالتهای حوزه و تکیه بر امتیازها و ویژگیهای این نظام، برنامههای جدیدی طراحی کند.
قدوسی در آستانه ورود امام خمینی به ایران، یکی از اعضای فعال کمیته استقبال بود. عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب، از مسئولیتهایی بود که بعد از انقلاب برعهده وی گذاشته شد. قدوسی شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ش بر اثر انفجار بمبی در دادستانی به شهادت رسید.
100. شهید عبدالله میثمی
عبدالله میثمی در ۱۲ خرداد ۱۳۳۴ خورشیدی در خانوادهای با اصالت در محله مسجد حکیم شهر اصفهان چشم به جهان گشود. برای نامگذاری او پدرش علی اصغر میسمی به قرآن کریم تفعل زدند: (قال انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا و جعلنی مبارکا)
عبدالله میثمی در کنار کسب علوم دینی به اتفاق چند تن از دوستانش در مسجد محل، انجمن دینی و خیریه، هیئت رقیه بنت حسین، کلاسهای آموزش قرآن و صندوق قرضالحسنه را پایهگذاری کرد. وی در کنار درس به مبارزه با حکومت نیز مشغول بود. وی در سال ۱۳۵۳ به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شد.
میثمی که سی ماه از عمرش را در زندان به سر برده بود، در سال ۱۳۵۷ به دنبال انقلاب ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد. او با پیروزی انقلاب اسلامی، جهت ادامهٔ تحصیل به حوزهٔ علمیهٔ قم رفت و از محضر اساتید کسب علم کرد. او از سوی نمایندهٔ خمینی در سپاه، به عنوان مسؤول دفتر نمایندگی آیت الله خمینی در منطقهٔ نهم (فارس، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد) منصوب گردید.
او جنگ ایران و عراق را یک نعمت بزرگ و یک سفرهٔ گستردهٔ الهی میدانست ومعتقد بود هرکس بیشتر بتواند در جنگ شرکت کند، از این سفرهٔ الهی بیشتر بهره برده است. در تاریخ ۹ بهمن ۶۵، سحرگاهان، در منطقهٔ عملیاتی کربلای ۵، از ناحیهٔ سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و بعد از سه روز در ۱۲ بهمن درگذشت. پیکر وی در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
101. شهید محسن وزوایی
محسن وزوایی (زاده ۵ مرداد ۱۳۳۹ تهران – درگذشته ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱) نظامی ایرانی بود، که در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می شد.
محسن وزوایی پس از اتمام دوره ابتدائی دوره متوسطه را در دبیرستان دکتر هشترودی به پایان رساند و در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد.
در جریان اشغال سفارت آمریکا، وزوایی مصاحبهای با شبکه تلویزیونی ZDF آلمان داشت، که با عنوان «مصاحبه مطبوعاتی با سخنگوی جوانان خشمگین طرفدار خمینی که چند روز قبل سفارت آمریکا در ایران را اشغال کردند» معروف شد. در این مصاحبه آمده است:
ما هم با قوانین و شئون دیپلماتیک دنیا آشنایی داریم، ما هم میدانیم که دیپلماتها در کشورهای خارجی مصونیت دارند. از اینها گذشته، قوانین دین ما، اسلام هم به ما توصیه میکند با مهمان به درستی برخورد کنیم، اما متاسفم که بگویم اینجا نه سفارتخانه بود و اینها هم نه کاردار و دیپلمات. شاید برای شما باور کردنی نباشد، اما ما بعد از گذشت چند ماه از انقلاب، فهمیدیم که سرنخ بسیاری از توطئهها اینجاست.
در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزادسازی ارتفاعات بازیدراز، وزوایی با وجود آنکه ۳ تیر کالیبر به بدنش اصابت کرده بود، همچنان به نبرد ادامه داد و موفق شد با کمک ۵ همرزم خود، ۳۵۰ تن از نیروهای گردان کماندویی ارتش عراق را به اسارات بگیرد.
محسن وزوایی در ۱۰ اردیبهشتماه ۱۳۶۱ در عملیات بیتالمقدس هنگام هدایت نیروهایش، بر اثر اصابت گلوله مستقیم و ترکش از ناحیه ران، شهید شد. پیکر وی در قطعه ۲۶ بهشت زهرا در تهران دفن شده است.
102. شهیده مرجان نازقلیچی
مرجان نازقلیچی اولین فرماندار بندرترکمن و سومین فرماندار زن کشور بود که قریب به ده سال به عنوان معینه هر سال به حج مشرف می شد و در سال ۹۲ از طرف رهبر معظم انقلاب، زیارت نیابتی حج را انجام داده بود.
سازمان بسیج مستضعفین این بانوی فعال و انقلابی که خدمت به مردم یکی از بارزترین ویژگی هایش بود؛ را به عنوان شهید شاخص سال ۱۳۹۶، انتخاب کرد. شهیده «مرجان نازقلیچی» متولد ۱۳۵۳ بود که دارای دو مدرک تحصیلی لیسانس در رشتههای علوم تربیتی و حقوق قضایی بود؛ بانویی که به فرهنگ ترکمن حساس بود و در همه مراسمها با لباس سنتی خود حاضر میشد.
فعالیت های این بانوی شهیده، تنها متعلق به یک زمان و مکان نبوده و این نشان از چند بعدی بودن شهیده «مرجان نازقلیچی» دارد. سومین فرماندار زن کشور و اولین فرماندار زن استان گلستان، مشهورترین لقب این بانوی شهیده است. حاصل ازدواج خانم فرماندار با «شهرام کُر» در سال ۷۸ دو پسر به نامهای رئوف و حنیف است که به ترتیب در سالهای ۸۱ و ۸۶ به دنیا آمدند.
فعالیت های مذهبی شهیده «مرجان نازقلیچی» هم مانند فعالیت های رسمی اش، پر رنگ و درخشان بود و نقطه عطف آن قبولی در آزمون بعثه مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۸ به عنوان معینه (دستیار روحانی بین کاروانهای حج احناف استان گلستان) بود که به واسطه آن به عنوان معینه، توفیق تشرف به زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره برایش حاصل شد؛ ۶ بار نیز موفق به زیارت مقام معظم رهبری در سالهای ۹۲-۸۹ شد.
«شهرام کر» توضیح میدهد که دو روز قبل از فاجعه منا مرجان نازقلیچی تماس گرفته و او را از خوابی که باعث نگرانیاش شده مطلع ساخته است و ادامه می دهد: همسرم خوابدیده بود که سیلی در حج راه افتاده و همه را با خود برده است. این خواب را برای همسفران خود هم تعریف کرده بود اما آنها جدی نگرفته بودند.
بعد از حادثه منا، وقتی در لیست مفقودان نام او را میخوانند باعث میشود دوباره خانواده او امیدوار شوند. اما ناگهان در آخرین لیست اعلام میکنند که پیکر او در بین شهدا در مکه دفن شده است. مرجان قبل از اعزام به حج به خواهرش وصیت کرده بود که در عربستان درگذشت جنازهاش را همانجا دفن کنیم و او را به کشور برنگردانند.
103. شهید سید مجتبی علمدار
سید مجتبی علمدار در يازدهم دي ماه سال ۱۳۴۵ در شهرستان ساری به دنیا آمد. دوران تحصیلش را در ساری طی نمود و برای اولین بار در حالی که تنها ۱۷ سال داشت به عضویت بسیج درآمد و در اواخر سال ۱۳۶۲ به کردستان رفت.
سید برای اولین بار در عملیات کربلای یک شرکت کرد و مدتی پس از آن وارد گردان مسلم بن عقیل در لشکر 25 کربلا شد و تا پایان جنگ در آنجا ماند. او در عملیات کربلای ۴و ۵ حضور داشت، در کربلای ۸ مجروح شد و مدتی بعد به جبهه بازگشت و در عملیات کربلای ۱۰ در جبهه شمالی محور سلیمانیه ماووت شرکت نمود.
سید مجتبی علمدار در سال ۱۳۶۶ مسئوولیت فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم بن عقیل (از گردانهای خط شکن لشکر۲۵کربلا) را برعهده گرفت و در عملیات والفجر 10 نقش آفرینی موثری داشت. شهید علمدار در سه راهی خرمال، سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادت های فراوانی را ازخود نشان داد و از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بشدت مجروح شد.
او که مردانه در مقابل دشمن می جنگید چندین باردیگر هم مجروح شد و از همه مهمتر اینکه او در دیماه ۱۳۶۴، در عملیات والفجر ۸، به شدت شیمیایی شد. سید مجتبی بعد از اتمام جنگ در واحد طرح و عملیات لشکر ۲۵ کربلا در ساری مشغول خدمت شد و در دی ماه سال ۱۳۷۰ با خانم سیده فاطمه موسوی ازدواج کرد که ثمره آن دختری به نام زهرا بود.
سید همیشه « یا زهرا(س) » می گفت. البته عنایاتی هم نصیب ما می شد. مثلا دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول شدیم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار می خواستم دانشگاه بروم اما کرایه نداشتم. ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود. وقتی به اتاق دیگر رفتم دیدم اسکناس های هزاری زیر طاقچه مان است. تعجب کردم و گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم این هزاری ها از کجا آمد. گفت: این لطف آقا امام زمان (عج) است. تا من زنده هستم به کسی نگو.
علامه حسن زاده آملی درباره ایشان می فرمود: سید مجتبی، همچون کبوتری که یک بالش را زخمی کردند، با یک بال اینقدر بال بال زد تا مقامش از برخی از علمای ۸۰ ساله ما بالاتر رفت.
وی نماز شب هايش هميشه برقرار بود و زيارت عاشورايش ترک نمي شد و ذكر يا زهرا(س) هميشه بر لبانش بود. حاج سيد مجتبي علمدار در اوايل دي ماه سال ۱۳۷۵ به دليل جراحت شيميايي روانه بيمارستان شده و در قسمت ايزوله بستري گشت و بعد از يك هفته بي هوشي كامل، هنگام اذان مغرب روز يازدهم دي ماه به شهادت رسید.
104. شهید علیرضا موحد دانش
علیرضا موحد دانش در سال ۱۳۳۷ در تهران به دنیا آمد. با شروع جنگ تحمیلی به جبهه اعزام شد و به عنوان جانشین محسن وزوایی در عملیات «بازی دراز» حضور یافت و در همین عملیات، یک دستش قطع شد.
پس از عملیات «مطلع الفجر» مدتی بعد به تیپ 27 محمد رسولالله (ص) اعزام شد تا بهعنوان معاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد. شهید موحد دانش پس از خاتمه عملیات فتحالمبین، فرماندهی گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالی در مراحل سه گانه «الی بیتالمقدس» و آزادی خرمشهر ایفا کرد.
شهید موحد دانش در مورد خودش نقل می کند: بعد از عملیات بازی دراز با دلی شکسته رو به خدا کردم گفتم: پروردگارا! ما که توفیق شهادت نداشتیم، قسمت کن در همین جوانی که کعبهات را، حرم رسولت را، غریبی بقیعت را زیارت کنم…. .
مشغول دعا و درخواست از درگاه پر از لطف خداوند بودم که شهید پیچک آمد و دستی به شانهام زد و گفت: حاج علی مکه میروی؟ یک دفعه جا خوردم و با تعجب پرسیدم؟ چطور مگه؟ خندید و ادامه داد: برایم سفر جور شدهاست، اما من به دلیل تدارک عملیات نمیتوانم بروم و با خود گفتم شاید شما دوست داشته باشید به مکه بروید! سر به آسمان بلند کردم. دلم میخواست با تمام وجود فریاد بکشم: خدایا شکرت.
شهید موحد دانش پس از پایان عملیات بیتالمقدس، به لبنان اعزام شد و بعد از بازگشت از لبنان، فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا (ع) را بر عهده گرفت و در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجددا مجروح شد. سرانجام علیرضا موحد دانش، در تاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران، درحالیکه فرماندهی تیپ 10 سیدالشهدا (ع) را بر عهده داشت به فیض شهادت نائل شد.
اَنَس بن نَضْر، یکی از شهدای جنگ اُحُد میباشد. انس بن نضر بن ضمضم بن زید انصاری خزرجی از بنینجار،عموی انس بن مالک خادم رسول خدا (ص) است. وی از یاران وفادار پیامبر (ص) به شمار میرفت.
اَنَس در جنگ اُحُد حضور یافت و پس از شایعه کشته شدن رسول خدا (ص) که برخی از مسلمانان روحیه خود را باختند وی از معدود کسانی بود که دیگران را به مقاومت و مبارزه فرا می خواند. انس به عمر و طلحه و گروهی از مهاجران و انصار که حیرت زده دست از جنگ کشیده بودند خطاب کرد: چرا نشسته اید؟ گفتند: رسول خدا کشته شد. گفت: پس از او زندگی چه ارزشی دارد؟ برخیزید و در همان راهی که رسول خدا از دنیا رفت کشته شوید.
بنا به نقل سدّی، پس از شایعه کشته شدن پیامبر در جنگ احد، بسیاری انگیزه نبرد را از دست دادند و برخی در پی گرفتن امان از ابوسفیان برآمدند. انس بن نضر خود را از آنها بیگانه دانست به آنها گفت: «اگر محمد کشته شده خدای او زنده است، پس بجنگید برای آنچه پیامبر جنگید». سپس شمشیر خود را به قدرت در دست گرفت و به نبرد خود ادامه داد تا به شهادت رسید. آنگاه آیه «و ما مُحَمَّدٌ اِلاّ رَسولٌ قَد خَلَت…» در این باره نازل شد. بلنسی مراد از «شاکرین» در ادامه آیه را انس بن نضر و امثال او دانسته که از صحنه نبرد فرار نکردند و به شهادت رسیدند.
107. شهید فضل الله محلاتی
فضل الله محلاتی (۱۳۰۹-۱۳۶۴ش)، از شاگردان امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله بروجردی و مبارزان پیش از انقلاب اسلامی و اولین نماینده امام خمینی در سپاه پاسداران بود.
فضل الله محلاتی در ۱۸ تیر ۱۳۰۹ش در محلات زاده شد. بسیاری از آثار شیخ فضل الله محلاتی در حمله ساواک به منزلش از بین رفته است. از او دستنوشته و یادداشتهایی درباره اجتهاد و تقلید، کتاب طهارت، صلوة و مباحث استصحاب از جمله آثار باقیمانده از اوست. بعد از کودتای ۲۸ مرداد در سال ۱۳۳۲ش در بجنورد علیه کنسرسیوم نفت و شخص شاه سخنرانی کرد و بعد از آن دستگیر و به مشهد تبعید شد.
وی اولین بار خبر پیروزی انقلاب اسلامی را از رادیو سراسری ایران اعلام کرد. فضلالله محلاتی ۱ اسفند ۱۳۶۴ش به همراه چند تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسؤولین دولتی، قضات، نیروهای عالی رتبه ارتش ایران، و تعدادی از روحانیون با هواپیمای اف۲۷ فرندشیپ عازم جبهههای جنگ بودند که هواپیمای آنها با کمک اطلاعاتی عوامل داخلی مورد حمله دو فروند جنگنده عراقی قرار گرفت و در ۲۵ کیلومتری شمال اهواز سقوط کرد و همه سرنشینان آن که نزدیک به ۵۰ نفر بودند به شهادت رسیدند.
108. شهید غلامحسین حقانی
غلامحسین حقانی (۱۳۲۰-۱۳۶۰ش) از روحانیان شیعه که در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر ۱۳۶۰ش به شهادت رسید.
غلامحسین حقانی فروردین سال ۱۳۲۰ش در قم متولد شد. حقانی پس از طی مراحل اولیه تحصیل راهی قم شد و دروس طلبگی را نزد اساتیدی چون امام خمینی، سید محمد محقق داماد، مرتضی حائری یزدی، سید محمدرضا گلپایگانی و مرتضی مطهری گذراند و موفق به اخذ درجه اجتهاد گردید.
در سال ۱۳۴۳ش با حمایت مالی تعدادی از بازاریان تهران، غلامحسین حقانی با همکاری برخی از مدرسان حوزه علمیه قم، مؤسسه در راه حق و همچنین مؤسسه اصول دین را به منظور پاسخگویی به شبهات مسیحیان و مارکسیستها تأسیس کردند. حقانی پس از انقلاب اسلامی به همراه جمعی از علمای حوزه علمیه قم جهت سازماندهی روحانیت در سراسر کشور دفتر تبلیغات اسلامی قم را تأسیس کرد و سرپرستی آن را تا قبل از نمایندگی مجلس شورای اسلامی عهدهدار بود.
به پیشنهاد محمد امامی کاشانی از روحانیان فعال در انقلاب اسلامی، غلامحسین حقانی به همراه تعداد دیگری از علمای حوزه علمیه قم از طرف امام خمینی به عنوان اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی منصوب شدند. غلامحسین حقانی در هفت تیر ۱۳۶۰ش در سن چهل سالگی در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
109. شهید امیر حاج امینی
امیر حاج امینی (۵ دی ۱۳۴۰ – ۱۰ اسفند ۱۳۶۵) بیسیم چی گردان نصر لشکر ۲۷ محمد رسول الله در جنگ ایران و عراق بود. او در اسفند ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ شهید شد.
حاج امینی در روز ۵ دی ماه سال ۱۳۴۰ در روستای علیشار از توابع شهرستان زرندیه (که پیشتر جزء شهرستان ساوه بود) زاده شد. تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. بردار شهید امیر حاج امینی می گوید: یک روز بر سرمزار امیر بودم که جوانی نزد من آمد و ظاهر حزب اللهی مانند داشت، او گفت: «شما نسبتی با این شهید دارید؟!»
در جواب به او گفتم: «من برادرش هستم»، آن جوان گفت: « حقیقتش من در ابتدا شیعه نبودم ولی بنا به دلایلی مجبور شدم که در ظاهر به اسلام، ایمان بیاورم ولی قلبا مسلمان نشده بودم تا این که عکس برادر شما را برحسب اتفاق دیدم، پس از دیدن عکسش متحول شدم. گویی که این عکس در حال صحبت کردن با من بود؛ بعد از آن به اسلام، قلبا روی آوردم و اکنون، هر پنج شنبه به این جا می آیم.»
او در جبهه بعنوان یک بسیجی حاضر شد و در روز ۱۰ اسفند ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ شهید شد. دو عکس از او پس از شهید شدن، گرفته شده و برای مادرش فرستاده شد که بعدها به عنوان تاثیرگذارترین عکسها در جریان جنگ ایران و عراق شناخته شدند.
110. شهید خزیمه بن ثابت
خُزَیمَة بن ثابِت، ملقب به ذوالشهادتین از صحابه پیامبر(ص) و از یاران حضرت علی(ع). به دلیل پذیرفته شدن گواهی او به منزله گواهی دو نفر، پیامبر او را ذوالشهادتین خواند.
خزیمة بن ثابت بن فاکه بن ثَعْلَبَة بن ساعده انصاری، اهل مدینه، از قبیله اوس و طایفه بنیخَطْمَه، از اصحاب پیامبر اسلام(ص) و یاران حضرت علی(ع) بود. خزیمة بن ثابت به ذوالشهادتین ملقب است، او در گواهی خواستن بر صحت یک دادوستد، شهادت داد و رسول خدا شهادت او را به منزله شهادت دو شاهد عادل پذیرفت. گواهی خزیمه درباره اسبی از پیامبر، به نام مُرْتَجِز، بود.
خزیمة بن ثابت در غزوه بدر و جنگها و غزوات پس از آن در سپاه مسلمانان شرکت کرد. خزیمه در بیعت با علی(ع) در سخنانی او را شایستهترین برای خلافت، برترین اشخاص از جهت ایمان، داناترین نسبت به خدا و نزدیکترین به رسول خدا معرفی کرد. خزیمه در جنگ جمل (سال ۳۶) فرماندهی هزار سوار را به عهده داشت و پرچم نیز در دست وی بود.
خزیمه در جنگ صفین از سپاهیان امام بود. در جنگ صفّین، پس از آنکه عمار یاسر به شهادت رسید، خزیمه به چادر خویش رفت، غسل کرد و سپس به میدان جنگ آمد و نبرد کرد تا به شهادت رسید. امام علی(ع) خزیمة را جزو شهدای صفّین و از برادران خویش یاد کرده که تا آخر بر راه حق پایدار ماندند.
112. شهید نورعلی شوشتری
نورعلی شوشتری (زادهٔ ١۴ اسفند ۱۳۲۷ نیشابور – درگذشته ۲۶ مهر ۱۳۸۸ پیشین) نظامی ایرانی بود، که از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شمار میآمد و در فاصله سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ بهعنوان جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه فعالیت میکرد.
نورعلی شوشتری در خانوادهای دهقان در سال ۱۳۲۷ در خانوادهای ترکزبان در روستای ینگجه، بخش سرولایت، نیشابور زاده شد. وی پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به عضویت این نهاد درآمد. فرماندهی لشکر ۵ قرارگاه نجف و قرارگاه حمزه، همچنین جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه، بخشی از مسئولیتهای نظامی-امنیتی او است. وی از ۱ فروردین ۱۳۸۸ با حفظ سمت، به فرماندهی قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه، مستقر در زاهدان منصوب شد.
وی در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۳۸۸ در همایشی به نام “وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان” که با شرکت عشایر بلوچ در منطقهٔ پیشین جریان داشت، در انفجاری انتحاری به همراه برخی از فرماندهان سپاه کشته شد. عامل انتحاری انفجار؛ عبدالواحد محمدزاده از اعضای جنبش مقاومت ملی ایران بود. شوشتری تا زمان این ترور با درجهٔ سرتیپی، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود.
113. شهید محمد بروجردی
محمد بروجردی (۱۳۳۳ – ۱ خرداد ۱۳۶۲) نظامی ایرانی بود که در سالهای نخست جنگ ایران و عراق، از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد.
محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع بروجرد در خانوادهای کشاورز، زاده شد. وی ۶ ساله بود که پدرش درگذشت و اندکی پس از مرگ پدر، به همراه خانواده به تهران نقل مکان نمود و به همراه خانواده در خیابان مولوی ساکن گردید.
وی به لبنان رفت و در آنجا با مصطفی چمران آشنا شد. بروجردی تا پیش از وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ در چندین عملیات نظامی علیه رژیم پهلوی حضور داشت و در بهمنماه ۱۳۵۷ به پیشنهاد مهدی عراقی، از سوی سید محمد بهشتی، به همراه محسن رضایی، مسئولیت تیم حفاظت از سید روح الله خمینی در زمان بازگشت به ایران را بر عهده داشت.
محمد بروجردی برای مدتی کوتاه مسئول زندان اوین بود. او یکی از ۱۲ نفر عضو هیئت مؤسس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود و در پایهگذاری این نهاد شرکت داشت. با فرمان روح الله خمینی مبنی بر مبارزه با ناآرامیهای کردستان، بروجردی در مرداد ۱۳۵۸ به عنوان یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، به پاوه رفت.
در کردستان سازمانی تحت عنوان پیشمرگان کرد مسلمان، توسط بروجردی تشکیل گردید. پس از راهاندازی سازمان پیشمرگان کرد مسلمان و با حمایتهای سید محمد بهشتی و اکبر هاشمی رفسنجانی، به فرماندهی این تشکیلات منصوب شد.
یک روز در دفتر فرماندهی، سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت: این سرباز تازه از مرخصی برگشته، ولی دوباره تقاضای مرخصی دارد، فرمانده گفت: پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری، یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت: دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه. بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت: ببخشید، نمیدانستم این قدر ضروری است. میگم سه روز برات مرخصی بنویسند.
سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت: برای کی میخوای مرخصی بنویسی؟ برای من؟ نمیخواد. من لیاقتش را ندارم، بعد هم با گریه بیرون رفت. بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده و یازده ماه بعد هم به شهادت رسید و آخرش هم به مرخصی نرفت.
در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۶۲ به دلیل کمبود وسیله نقلیه، بروجردی به سمت روستای دارلک رفت تا یک زن حامله را به بیمارستان برساند. در بیست و پنج کیلومتری جاده مهاباد به نقده، به طرفش تیراندازی کردند و ماشینش روی مین رفته و با همراهانش شهید شد. محمد ابراهیم همت و احمد متوسلیان از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، بهطور مستقیم توسط وی آموزش و معرفی شدند.
114. شهید عباس آسمیه
عباس آسیه در سال 1368 به دنیا آمد. مثل همه کودکان به تحصیل علم همت گماشت و بعد از اخذ مدرک دیپلم در بخش هوا و فضای سپاه مشغول خدمت شد. ایشان فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قزوین بودند.
مدتی به عنوان تیرانداز نمونه انتخاب شد. به علوم اسلامی علاقه مند بود لذا به مطالعه کتاب های حوزه روی آورد. خاطراتی در خصوص شهید عباس آسمیه: عباس سخنی از سوریه با من نزد و تنها گفت برای یک ماموریت ۴۵ روزه خواهد رفت. من طاقت دوری از او را نداشتم برای همین زمانی که ساکش را می بست بیرون رفتم تا خداحافظی کردن و رفتنش را نبینم. آن شب چند بار تماس گرفت وقتی متوجه حال خراب من شد از مسئولان مربوطه اجازه گرفت و به منزل آمد. او به من گفت مادر هر زمان که جنگی رخ دهد و من در آن حاضر شوم شهید خواهم شد چون آن را از امام حسین(ع) خواسته ام.
والدین مان بعد از من بچهدار نمیشدند تا این که سال 1367 مادرم خواب میبیند حضرت عباس(ع) یک پارچه سبز به ایشان میدهد. آن موقع ما در کرج همسایه خانواده دهباشی بودیم که دو فرزندشان جزو شهدا هستند. مادر شهیدان دهباشی به مادرم میگوید تعبیر خوابت این است که خدا به شما یک پسر میدهد و سال بعد هم عباس به دنیا میآید.
عباس نصفی از حقوق ماهانهاش را صرف امور خیریه میکرد و در طول ماه شاید 20 روزش را روزه میگرفت. عباس در طول هفته یک برنامه منظم برای خودش طرحریزی کرده بود. وی در تاریخ ۲۱ دی ماه 1394 در نبرد با تروریست های تکفیری در استان حلب در شمال سوریه به دست عوامل این گروه تکفیری – صهیونیستی به مقام والای شهادت رسید.
115. شهید اسماعیل خانزاده
اسماعیل خانزاده در روستای زنگی کلاً دابو شهرستان محمودآباد متولد شد و در سن ۳۱ سالگی در ۲۹ آذر ماه همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری بازدهمین اختر تابناک امامت در منطقه حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و از این شهید گرانقدر یک فرزند ۵ ساله به نام نرگس به یادگار مانده است.
در مستند لشکر زینبی، پدر شهید اسماعیل خان زاده درباره فرزند شهید گفت که در یکی از دست نوشتههایش به دیدار این شهید با حضرت ولیعصر اشاره کرد. شهید مدافع حرمی که در شب یازدهم ماه مبارک رمضان، توفیق تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیدا کرده بود.
شهید اسماعیل خانزاده در وصیت نامه خود نوشته بود: خدایا، بارالها، معبودا و معشوقا! نمی دانم چه بنویسم، از کجا شروع کنم و به کجا ختم کنم، چشمهایم را می بندم و تصویری از عشق را در ذهن خود مجسم میکنم، عشق به هستی مطلق، عشق به ذات بی همتا، که جز او خدایی نیست. سلطان مقتدر عالم، دانا به هر آشکار و نهان، منزه از عیب و ناشایستی، و ایمنی بخش دلهای هراسان.
خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس میکنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان میگریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده.
116. شهید عماد مغنیه
عماد فایز مغنیه (عربی: عماد فايز مغنية؛ ۷ دسامبر ۱۹۶۲–۱۲ فوریه ۲۰۰۸) معروف به «حاج رضوان» از فرماندهان نظامی حزبالله لبنان بود که در ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ در انفجاری در دمشق شهید شد.
عماد مغنیه در ۷ دسامبر ۱۹۶۲ در محله شیاح بیروت پایتخت لبنان چشم به جهان گشود. پدرش «شیخ فائز مغنیه» از علمای برجسته شیعه لبنان بود. «جهاد» و «فؤاد» دو برادر وی بعدها در درگیریهای لبنان و اسراییل کشتهشدند. او در آغاز دهه ۸۰ میلادی به «نیروی ۱۷» شاخه نظامی الفتح یاسر عرفات سازمان آزادیبخش فلسطین پیوست که نیرویی ویژه بود و برای حفاظت از اشخاصی مانند ابوعمار، ابو جهاد و ابود ایاد تشکیل شدهبود. اما در پی اشغال بیروت در سال ۱۹۸۲ از سوی اسرائیل، فعالان جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان خارج شدند.
او در زندگی، علاقهمند معتقد به انقلاب شیعی ایران بود حتی در ۱۹۸۲ جهت دیدار با آیت الله خمینی طی سفری به ایران آمد که به دلیل همزمانی با اتفاق حمله اسرائیل به لبنان مجبور به بازگشت شد. وی همچنین از مصطفی چمران تأثیر پذیرفته بود و خود را شاگرد وی میدانست.
مغنیه در دهه نود میلادی احتمالا ۱۹۹۳، در زمان دبیرکلی سید حسن نصرالله در حزب الله، رسما به حزب الله پیوست. او پس از اجرای موفقیتآمیز چند عملیات به عنوان فرمانده گارد حفاظت مقامات بلندپایه حزب الله منصوب شد و پس از آن به عنوان مسئول عملیات ویژه حزب الله و در ادامه معاون نظامی دبیرکل حزب الله انتخاب شد.
در انفجاری که در ساعت ۲۲:۳۰ روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ (۲۳ بهمن ۱۳۸۶) درون یک خودروی میتسوبیشی پاجروی نو و نقرهای رنگ در منطقه «کفر سوسه» و خیابان «الحدیقه» در دمشق رخ داد، عماد مغنیه شهید شد و ۲ نفر زخمی شدند.
117. شهید حسن شاطری
حسن شاطری معروف به حسام خوشنویس (زاده ۱۳۴۱ سمنان – درگذشته ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ لبنان)، معاون مهندسی سپاه قدس بود که بعنوان مسئول بازسازی لبنان فعالیت میکرد.
حسن شاطری در سال ۱۳۴۱ در سمنان زاده شد. وی در جریان جنگ ایران و عراق در حوزه مهندسی جنگ، جادهسازی و راهسازی مناطق جنگی فعالیت داشت. وی پس از جنگ ۳۳ روزه مسئول بازسازی لبنان گردید. از جمله اقدامات وی میتوان به بازسازی کلیساهای جنوب لبنان و بازسازی و تعمیر راهها و پلها، همچنین ساخت مسجد قدس در مرز اسرائیل و لبنان اشاره کرد.
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در صحبتی درباره شهید شاطری گفته بود: وقتی صحبت از شهید شاطری میکنیم حرف از یک فرمانده لشکر، فرمانده پادگان یا فرمانده نظامی منصوب شده نیست. نمیتوان به شاطری مدال داد و گفت او فلان تپه را گرفت. کار او بزرگتر از فتح تپه و مکان بود. او دلها را تصرف کرد، با حقیقت عمل خود و اخلاق خودش؛ برای همین، بزرگیاش زمانی نمایان شد که رفت.
باید بروید جنوب لبنان تا ببینید مسیحیها برای کمتر شهیدی میروند در کلیسا و در مناطق خود مجلس میگیرند، اما تمام مذاهب و ادیان جنوب لبنان برای شهید شاطری مراسم گرفتند. او صدور اخلاق و رفتار کرد و از این رو ماندگار شد. در جایی شهید شاطری را دیدم که مردم برای او دست تکان میدادند و در مشکلات به او رجوع میکردند. اینها فرد نیستند، شهر نیستند، بزرگتر از یک شهر هستند.
وی در طول جنگ ایران و عراق، از اعضای واحد مهندسی سپاه پاسداران به شمار میآمد. پس از جنگ، مدتی معاونت فنی و مهندسی قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا را برعهده داشت. پس از جنگ ۳۳ روزه، مسئول بازسازی لبنان گردید و در مسیر دمشق به بیروت، در پی تیر باران خودروی وی توسط نیروهای اسرائیلی، به شهادت رسید.
118. شهیده سودابه همتی
سودابه همتی در سال 1340 در خرمشهر به دنیا آمد. او از کودکی به تقوا، عبادت، نماز اول وقت و حجاب اهمیت بسیار می داد. حسن معاشرت و اخلاق نیکوی او ستودنی بود.
در مدرسه دانش آموزی ممتاز و موفق به شمار می رفت و همیشه به دوستانش سفارش به حفظ حجاب می کرد. او در کلاسهای قرآن و نهج البلاغه شرکت فعال داشت و در مسابقاتی که در این دو زمینه برگزار می شد رتبه های عالی کسب کرد. از آغاز جنگ تحمیلی، حمله عراق به نقاط مرزی ایران و از جمله خرمشهر شروع شد.
خانواده شهیده همتی از جمله کسانی بودند که تا لحظات آخر در شهر مقاومت کردند. در پی حملات گسترده، دشمن مجبور به ترک شهر شدند. پس از مدتی آوارگی سرانجام در بروجرد ساکن شدند. مادرش تعریف می کند که روز قبل از شهادتش در حالی که بر سجاده نماز ایستاده بودم سودابه در مقابلم نشست و به من گفت: فردا نوبت من است، از تو می خواهم که غمگین و ناراحت نشوی چرا که شهادت آرزوی من است.
فردای همان روز یعنی در تاریخ 22/10/1365 در پی بمباران هوایی، شهید سودابه همتی به آرزوی دیرینه اش رسید و چون مرغی سبک بال به سوی خدا پرکشید.
119. شهید عبدالله دهوه
عبدالله دَهْدوه (۱۳۴۴-۱۳۹۰ش) از روحانیان و مبلغان شیعه در بلژیک بود. او پس از گرویدن به مذهب تشیع، برای تحصیل به قم رفت و پس از تحصیل علوم حوزوی به بلژیک بازگشت.
عبدالله دهدوه در سال ۱۹۶۶م برابر با ۱۳۴۴ش در کشور مغرب به دنیا آمد. وی که مغربیالاصل بود، تحت تأثیر معارف اهلبیت(ع) به مذهب تشیع گروید و در سال ۱۳۵۹ش برای تحصیل علوم حوزوی وارد حوزه علمیه قم شد. عبدالله دهدوه پس از طی یک مرحله تحصیل و کسب نخستین مبانی و معارف اسلامی، جهت تبلیغ مسائل اسلامی به بلژیک رفت و در کنار فعالیتهای خود مدرک کارشناسی علوم طبیعی را نیز از دانشگاههای بلژیک دریافت کرد.
عبدالله دهدوه در طول فعالیت خود، اقدامات مؤثری در نشر فرهنگ اهل بیت(ع) انجام داد؛ از جمله برگزاری مراسم عبادی و مذهبی، تألیف چندین جلد کتاب مانند کتاب «الحریة من وجهة نظر الاسلام و الغرب»، و آموزش بیش از دویست شاگرد و تأسیس مؤسسه مدینة العلم. وی عضو مجمع عمومی مجمع جهانی اهل بیت(ع) هم بود، برای سخنرانی و نشر مکتب اهل بیت(ع) به بسیاری از کشورهای اروپایی مسافرت کرده و در کنفرانسهای بینالمللی نیز شرکت فعال داشت.
عبدالله دهدوه در طول فعالیت خود در بلژیک صدها نفر از اهالی این کشور و کشور مراکش را با مکتب اهلبیت آشنا کرد و شاگردان وی، در دانشگاههای بلژیک و دیگر کشورهای اروپائی تدریس میکنند. عبدالله دهدوه در ۲۲ اسفند ۱۳۹۰ش توسط تروریستهای تکفیری در بروکسل به شهادت رسید.
120. شهید محمد حسن خلیلی
محمد حسن (رسول) خلیلی، فرزند دوم خانواده آقای رمضانعلی خلیلی در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۲۰ ه.ش. در تهران به دنیا آمد. ایشان دانش آموخته ی دانشگاه امام حسین (ع) در رشته مدیریت بودند.
ایشان علاقه فراوانی به کارهای هیجانی، ورزش (جودو ، کاراته ، کوهنوردی و راپل)، خوشنویسی، نقاشی، طراحی، سفر، زیارت اهل بیت علیهم السلام و شهدا، خدمت به شهدا حتی با رنگ آمیزی قبورشان، شرکت در مجالس اهل بیت (ع) و… داشتند.
شهید رسول خلیلی، علاقه فراوانی به شهید حاج محسن دین شعاری داشتند و از صفات بارز اخلاقی ایشان می توان به خوش رویی و شوخ طبعی، دل رحم و دلسوز بودن نسبت به دیگران، ورزشکار بودن، عاطفی و پیگیری برای حل مشکلات دیگران بودن، بخشنده بودن، سر به زیر و با حیا، با غیرت بودن، ولایی بودن و … اشاره نمود.
شهادت ایشان همزمان شد با ضریح گذاری جدید برای حرم امام حسین(ع) و زمانی که این ضریح نصب شد، سنگ کاری داخل حرم امام حسین(ع) تغییر کرد و آن سنگ های مرمر سبز به سنگ های مرمر سفید رنگ تغییر کرد که از آن سنگ حرم، سنگ مزار شهید نیز به صورت شش ضلعی مشابه حرم امام حسین(ع) برش خورد و با آب طلا نیز نوشته شد و همزمان با آغاز سال نو، رونمایی شد.
این شهید بزرگوار در تاریخ ۲۷ آبان ماه سال ۱۳۹۲ ه.ش. توسط تروریست های تکفیری در حلب سوریه، به شهادت رسیدند و مزار شریفشان در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها، قطعه ۵۳، ردیف ۸۷/الف می باشد.
123. شهیدحامد جوانی
حامد جوانی متولد 28 آبان 1369 است. در روز 23 اردیبهشت 94 در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شد و بر اثر شدت جراحات حدود 43 روز در سوریه بستری و سپس به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل شد.
حامد در روز عاشورا مسئولیت شستن دیگها و ظرفهای احسان عزاداران حسینی را بهعهده میگرفت و وقتی هم هیئتیها میگفتند «آقا حامد شما یک افسر هستی و بهتر است این کارها را به دیگران بسپاری»، در جواب میگفت: «اینجا جایی است که اگر سردار هم که باشی، باید شکسته شوی تا بزرگ شوی».
حامد می گفت: «یادتان هست که من همیشه میگفتم که ای کاش ۱۴۰۰ سال پیش به دنیا آمده بودم تا در رکاب حضرت اباعبدالله (ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده تا به سوریه بروم و از خواهر حضرت اباعبدالله (ع) دفاع کنم».
پدر شهید جوانی در ادامه گفت: با وجود تعیین زمان عقد در روز اول فروردین، حامد به من گفت که «بابا من اکنون شرایط ازدواج ندارم. من در این دختر و خانواده ایشان هیچگونه ایرادی نمیبینم، هر ایرادی هست از من است. من نمیخواهم نام کسی در شناسنامهام ثبت شود و بعدا از آنها شرمسار شوم، چرا که اگر اینبار خدا بخواهد و من عازم سوریه شوم مدت زیادی زنده نخواهم بود».
ضربات مهلک حامد جوانی به پیکره داعش به طوری بود که بسیاری از تکفیریها از دست او آواره شده بودند و زمانی که با موشک ضدتانک «تاو» مورد هدف قرار میگیرد، از چهار زاویه فیلمبرداری میشود و تا دو ماه این فیلم سر فصل خبر سایتها و شبکههای ماهوارهای داعشیها بود.
در هنگام شهادت وی، وقتی حاج «قاسم سلیمانی» بر بالین حامد حاضر شد و چشمش به حامد افتاد اشک از چشمانش جاری شد و گفت: «من آچار فرانسه نیروهایم را در سوریه از دست دادم». وی در دفتر نقاشیهایش که هنگام شهادت در جیبش بود، نحوه شهادت خود را نقاشی کرده بود که ابوالفضل گونه به شهادت میرسد و در میان سوریها و ایرانیان نیز لقب «شهید ابوالفضلی» گرفت.
او در روز ۲۳ اردیبهشت ۹۴ در منطقه لاذقیه سوریه مجروح شد و بر اثر شدت جراحات حدود ۴۳ روز در سوریه بستری و سپس به بیمارستان بقیه الله تهران منتقل شد که سرانجام با لبیک به دعوت حق، ۳ تیر ماه ۹۴ به قافله سیدالشهدا(ع) پیوست.
124. شهیده سیده طاهره هاشمی
طاهره هاشمی در سال 1346 در خانواده ای مذهبی در آمل چشم به جهان گشود. وی در دوران تحصیل دانش آموزی ممتاز بود و پس از پیروزی انقلاب به انجمن اسلامی مدرسه و محله پیوست.
این شهید که در دوران پس از پیروزی انقلاب در مقطع راهنمایی تحصیل می کرد به دلیل بهره مندی از آموزه های قرآنی پدرش به طور کامل بر مسائل قرآنی آشنا بود و توانسته بود در مدرسه هیات قرآن تشکیل دهد. طاهره در زمینه نقاشی، طراحی و خطاطی استعدادهای ذاتی بسیاری داشت به طوریکه هنوز در بنیاد شهید و ارگان های مختلف استان مازندران و شهر آمل نمونه هایی از این آثار هنری وجود دارد.
عفت و حجاب او نمونه بود که می تواند برای نسل جوان سرمشق باشد. طاهره بدون اینکه به کسی بگوید دوشنبه ها و پنجشنبه ها روزه می گرفت و فقط لحظه اذان مغرب بود که همه متوجه می شدند که او روزه است. اهل مطالعه بود و همیشه در نوشته هایش در این مساله اشاره می کرد که اگر برادران ما در جبهه ها می جنگند، جنگ ما با قلم ما است.
تاسیس کتابخانه انجمن اسلامی در دفتر مدرسه یکی از اقدامات طاهره بود که برای آن از هیچ تلاشی فروگذار نکرد تا برای مطالعه هم سن و سال های خود کتاب های مناسب فراهم کند، اما این کتابخانه آنقدر مهم شد که منافقین نتوانستند آن را تاب بیاورند و در نهایت کتابخانه مدرسه را به آتش کشیدند.
به گفته خانواده شهیده هاشمی، وی یک شب قبل از شهادتش، شهید مظلوم بهشتی و یارانش را با دو تن از اعضای انجمن اسلامی محل (شهید امان الله قدیر و شهید فضلی) در خواب دیده و مژده شهادتش را از زبان آنها برای خانواده اش تعریف می کند. شهید طاهره هاشمی در ششم بهمن 1360 در حالیکه برای رزمندگان اسلام مشغول جمع آوری غذا بود، مورد رگبار ملحدین قرار گرفت و به سوی معبود شتافت.
125. شهید عباس دانشگر
عباس دانشگر ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ در خانواده ای مذهبی ومومن در سمنان چشم به جهان گشود. شهید دانشگر در۵ مهر ماه سال ۱۳۹۰؛ در حالی که ۱۸ سال داشت وارد دانشگاه امام حسین(ع) شد.
این شهید بزرگوار تا قبل از اعزام اکثر کتاب های شهید مطهری را خوانده بود و از مرکز بینش مطهر گواهی سطح یک را گرفته بود. عباس تا قبل از شهادت، سه بار در پیاده روی اربعین حسینی در کربلا شرکت کرد. در طول سه سال کارمندی در دانشگاه، بیش از ۱۵بار به مشهد مقدس رفته بود و بیش از این تعداد به قم. در طول سال ۹۴ بارها از فرمانده اش اجازه اعزام به سوریه را مطرح کرده بود اما رفتنش به سوریه تا نامزدی اش به تعویق افتاد.
شهید دانشگر در ۲۳ بهمن سال ۱۳۹۴ دختر عموی خود را به همسری برگزید. یکی از دوستان او میگوید:« اودر شب نیمه شعبان بود که مراسمی در مقری که مستقر بودیم گرفتیم و عباس از ساعت ۱۲ شب تا نزدیک اذان صبح در کنار پنجره مقر و زیر نور مهتاب احیا گرفت و دعا میخواند و گریه میکرد. این تنها جایی بود که دیدم عباس خلوت کرد , در صورتیکه او اصلا آدم گوشه گیر و ساکتی نبود. بعد از شهادتش که خاطرات را مرور میکردم, متوجه شدم که عباس آن شب برات شهادتش را گرفت.»
از این شهید بزرگوار کراماتی از قبیل باز شدن درب بسته آرامگاه وی هنگام زیارت چند نفر از مزار او و شفا گرفتن بیماری، از مهر و سجاده نماز او ذکر شده است.
عباس در ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ در منطقه خلصه در حومه جنوبی حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. فرمانده اش سردار اباذری به او لقب ” جوان مومن انقلابی” داد و با دلی پر از اندوه این چنین گفت: «مجموعه سپاه یکی از فرماندهان شجاع و مدیر خود را از دست داد.»
126. شهید محمد هادی ذوالفقاری
محمد هادی ذوالقاری در ۱۳ بهمن سال ۱۳۶۷ به دنیا آمد. او در شب جمعه، چند روز بعد از ایام فاطمیه و درست مصادف با شهادت امام هادی (ع) به دنیا آمد و بر همین اساس نام او را محمدهادی می گذارند.
عجیب است که او عاشق و دلداده امام هادی (ع) شد و در این راه و در شهر امام هادی (ع) یعنی سامراء به شهادت رسید. در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. هادی در دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شد و خادمی مسجد را تحویل داد.
محمد هادی پس از پایان خدمت، چندین کار مختلف مثل کار کردن در فلافل فروشی را تجربه کرد و بعد از آن، راهی حوزه علمیه شد؛ زیرا راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درون هادی نبود. در جریان فتنه ۸۸ و اغتشاشات صورت گرفته، برای دفاع از کشور حضور جدی داشت.
ارادت زیاد شهید ذوالفقاری به شهید ابراهیم هادی باعث شده بود در خلق و خو شبیه او باشد و او را در زندگی الگوی خود قرار داد. از خصوصیات بارز هادی کمک پنهانی به نیازمندان (چه در ایران و چه در عراق) بوده است که این از اظهارات بعضی نیازمندان بعد از شهادتش روشن شد. این شهید بزگوار همیشه دائم الوضو بودند و به مسائل مذهبی اهمیت می دادند.
شهید ذوالفقاری سه بار برای مبارزه با داعش به منطقه سامراء رفت. او با نیروهای حشدالشعبی چه زمینه های مختلف همکاری نزدیکی داشت. روز ۲۶ بهمن بود (چند روز بعد از سالگرد شهادت شهید ابراهیم هادی، همان شهیدی که الگوی زندگی هادی شده بود) در حومه سامرا بر اثر عملیات انتحاری بین سربازان عراقی، شهید ذوالفقاری به آرزویش رسید.
127. شهید محمد حسین عطری
محمد حسین عطری متولد 8 مرداد 1355 در تهران می باشد. وی از همان کودکی ثابت کرده بود که یک نابغه است و هوش سرشاری دارد.
هوش بالای شهید عطری توجه همگان را به خود جلب کرده و همه را شگفت زده کرده بود شهید برای هر مسئله ایی چندین راه حل می یافتند به طوری که دبیران او نیز به شاگردان توصیه میکردند از راه حل محمد حسین استفاده کنند. شهید عطری بعد گذراندن مقاطح تحصیلی و گرفتن دیپلم چند گزینه پیش رو خود داشت: استخدام در بانک تحصیل در دانشگاه و پوشیدن لباس سبز پاسداری.
روزی شهید عطری در خواب که در محضر مقام معظم رهبری است و ایشان با اشاره لباس سبز پاسداری را به شهید عطری نشان دادند. همان خواب باعث شد شهید عطری مسیر زندگی خود را بیابد و به تحصیل در دانشگاه امام علی سپاه پاسداران ادامه دهد واز سال 1379 لباس سبز پاسداری را بر تن کرد.
شهید عطری از وقتی که خودش را شناخت راه خود را پیدا کرد و روزه و نمازهایی که حتی بر او واجب نبود را به جا می آورد و ماه رجب و شعبان را علاوه بر ماه رمضان روزه می گرفت. شهید عطری بسیار دغدغه مند دوران خود بود و همیشه با اشاره به حدیث پیامبر اکرم(ص) میگفت نگه داشتن ایمان در این دوران همانند نگه داشتن آتش در کف دست است.
توجه کردن به یتیمان از دیگر شاخصه های اخلاقی شهید بود. شهید با وجود حقوق پایین خود و تمام مشکلاتی که وجود داشت سرپرستی یک یتیم را قبول کرده بود و این در حالی بود که هیچ کس از این قضیه با خبر نبودند. چهاردهمین روز از مرداد 92، شهید عطری چهلمین روز از ماموریت خود در سوریه را سپری می کرد.
در آن روز بود که خودروی شهید را مورد اثابت خمپاره قرار می دهند و در اثر اثابت ترکش به دو پای شهید عطری، هر دو پای شهید قطع می شود و در اثر خونریزی زیاد دعوت حق را لبیک می گوید و دعای اللهم ارزقنا شهادتش مستجاب می شود.
128. شهیده عصمت پورانوری
عصمت پورانوری در سال ۱۳۴۱ در شهرستان دزفول متولد شد. در خانوادهای مومن و دامان گرم و صمیمی مادری متعهد و پدری که رزق حلال را به فرزندانش تقدیم کرد زندگی گذراند.
از کودکی علاقه وافری به یادگیری مسائل دینی داشت. در دوران انقلاب با حضور در مراسم و برنامههای راهپیمایی گام به گام در کنار مردم بود. او همزمان به فعالیتهای تبلیغی جهادی و مذهبی پرداخت. علاقه خاصی به روحانیت و منصوبین امام راحل داشت به گونهای که برای شهادت شهید مظلوم انقلاب، آیت الله دکتر بهشتی از اعماق وجودش روزهای زیادی گریه و بی تابی کرد.
منتظر واقعی ظهور بود و میگفت: با اخلاق و رفتارشایسته مان باید زمینه ساز ظهور حضرت مهدی (عج) باشیم. عصمت در بسیج مستضعفین نیز حضور داشت و مسئولیت یکی از پایگاههای شهر را به عهده گرفت. او در این مسیر برای دفاع در برابر پیشروی دشمن به آموزش نظامی زنان شهرش پرداخت.
خواهر ۱۹ ساله ما گوی سبقت را از هم سن و سالانش ربود تا جایی که به امدادرسانی خواهران گرفتار در زیر آوار حملات موشکی شتافت و پس از آن تا ساعتها به غسل و تکفین خواهران شهیدش مشغول شد. هر گاه از او میپرسیدند چرا بی هیچ دلهرهای در اینجا حضور داری؟ او با آرامشی خاص جواب میداد: نباید اجازه دهیم پیکر مطهر خواهرانمان بر زمین بماند.
هر لحظه که از عمر شریفش میگذشت در آرزوی رسیدن به قافله شهدا بود بارها به آشنایان و اطرافیانش میگفت: من آرزو دارم مثل حضرت زهرا(س) و در زیر چادرم شهید بشوم. حجاب جزو لاینفک زندگانی اش بود. شبها با حجاب کامل میخوابید. وقتی از او سوال میکردند چرا اینگونه مجهز میخوابی؟ جواب میداد: اگر خانه مان بر اثر حمله موشکی مورد اصابت قرار گرفت نمیخواهم موقع بیرون کشیدن جسم بی جانم از زیر آوار چشم نامحرمی بر من بیفتد.
۶۶ روز از ازدواجش نگذشته بود که همراه جاری و مادرشوهرش در مراسم بزرگداشت شهدای عملیات بستان شرکت کرد. درست در لحظاتی که جمعیت مردم بر روی پل قدیم دزفول رسیدند، هواپیماهای دشمن بعثی آنها را مورد اصابت راکت قرار دادند. عصمت تکبیرگویان در حالی که ققنوس وار در ورای حجاب خویش پیچیده بود مظلومانه به شهادت رسید.
129. شهید علی امرایی
علی امرایی را به عنوان جوانی نجیب میشناسند. او در ابتدای خیابان امام حسین (ع) شهرری، چاپخانه بنر داشت.
قیمتش نسبت به تمام چاپخانه های اطراف منصفانه تر بود و به همین خاطر بچههای محله و به خصوص حوزه مقاومت بسیج، کارشان را میبردند تا علی امرایی انجام بدهد. اگر خانمها برای سفارش کار به کارگاهش میرفتند، سرش را بلند نمیکرد و بسیار متین با آنها رفتار میکرد تا زمانی که کارشان را تحویل بدهد. علی امرایی حتی خیلی وقتها کار بسیج و شهدا را رایگان و زیر قیمت انجام میداد.
علی میدانست شهید میشود؛ چون در عالم خواب دیده بود که امام حسین (ع) از ضریح بیرون آمدند و به علی گفتند: «تو هم مال این دنیا نیستی، خودت را صاف و زلال کن، اعمالت را صاف کن، بیا پیش ما». همین طور هم شد علی روز پنجم ماه مبارک رمضان مانند امام حسین(ع) با پیکری ارباً ارباً به شهادت رسید. شهادتی که فقط دست او سالم بود و بخشی از پیکرش برای همیشه در خاک سوریه ماند.
130. شهید میثم مدواری
میثم مدواری شهر بابک در تاریخ بیست و سوم اردیبهشت سال ۶۳ در محله تختی نازی آباد واقع در تهران دیده به جهان گشود و دوران کودکی خود را در کنار خانواده اش سپری کرد.
نجابت، پاکی، دستگیری از مستمندان، بخشندگی و نیکی به پدر و مادر در همه جوانب و زمینهها و دل کندن از دنیا و تعلقاتش از مهمترین ویژگیهای اخلاقی وی بود. برادر وی، مسعود فرزند دوم خانواده، در تاریخ بیست و سوم بهمن ۶۳، روز تشکیل کمیته انقلاب اسلامی به دست گروهک های منافقین در میدان رسالت به همراه سه تن از دوستانش ترور و شربت شهادت را نوشیدند.
پدر بزرگوار این شهید، فرمانده پایگاه بسیج امام محمد باقر(ع) بودند و همین امر کمکی شد برای میثم تا با بسیج آشنا شود و در بسیج نوجوانان ثبت نام کرد و یکی از بسیجیان فعال پایگاه شد. بعد از گرفتن دیپلم در سال ۸۰ وارد سپاه شد و به طور رسمی شروع به کار کرد. در همین دوران به طور مستمر برای تفحص شهدا به مناطق جنوب میرفت. میثم سال ۸۷ ازدواج کرد که ثمره این زندگی هشت ساله، دو دختر دردانه به نام های فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است.
میثم با شروع جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شد و از سال ۸۹ به دفاع ازدین و اسلام پرداخت. بعد از رشادت های بسیار در این زمینه و دفاع از حرمین شریفین؛ در آخرین بار به مدت چهل روز مقاومت در برابر کفار داعشی در روز شانزدهم آبان ۹۴ پس از خواندن آخرین نماز شبش، به فیض شهادت نائل آمد. بنا به وصیت شهید بزرگوار، مزار وی در بهشت زهرا(س) بدون سنگ مزار در کنار برادرش می باشد.