نوشته‌ها

زندگینامه فخرالدین عراقی

 

به نام آفریننده عشق

 

فخرالدین عراقی یا ابراهیم عراقی، شاعر و عارف، در تاریخ ۲۰ خرداد ۵۹۲ در کمیجان که از توابع استان مرکزی ایران است به دنیا آمد. زادروز عراقی بنا به پژوهش سعید نفیسی در کمیجان و در سال ۶۱۰ ه‍.ق است؛ که البته در آثار خود فخرالدّین عراقی نام کمیجان دیده می‌شود.

اشاراتی از شرح زندگانی او غالباً در کتب تذکره صوفیان و شاعران بخصوص نفحات الانس جامی و مجالس العشاق حسین بایقرا یافت میشود ولی چون معاصران وی درباره او چیزی ننوشته اند آنچه را در اینگونه کتب مندرج است با احتیاط باید پذیرفت از متن تحریرات خود او که غالباً از مقوله معانی عاشقانه است مطلب مهمی از احوال گوینده به دست نمی آید او را میتوان یک قلندر تمام عیار دانست که بکلی در بند نام و مقام خود نبوده و هر صورت یا موجود نیکو و جمیل را آینه ای از طلعت دوست دانسته و در آن عکسی از جمال مطلق متجلی میدیده است، چنان که بنابه سخن جامی، شیخ عراقی در همدان متولد شد و «در طبیعت او فقط عشق را دست استیلا بود.»

 

ویژگی ها

یکی از تذکره نویسان میگوید در کودکی قرآن را از بر کرد و میتوانست به آواز شیرین و درست قرائت کند وقتی که هفده ساله بود جمعی از قلندران به همدان فرودآمدند و در میان ایشان جوانی صاحب جمال بود و چون از آنجا بازگشتند عراقی را که جمال آن درویش بچه مفتون ساخته بود تاب توقف نماند و از پی ایشان به هندوستان رفت در مولتان به شاگردی شیخ بهاءالدین زکریا نائل گردید بعد از ورود در آن جایگاه او را التزام چله بفرمود که یک اربعین باید عزلت پیشه کند و به مراقبت و تفکر پردازد لیکن در همین روز دیگر درویشان نزد شیخ به شکایت آمدند و گفتند که عراقی بجای سکوت و تفکر به سرودن غزلی که خود ساخته مشغول است و آن را در چند روز به تمام مطربان شهر آموخته و اکنون در همه میکده ها با چنگ و چغانه می سرایند، و آن غزل که یکی از اشعار بسیار معروف عراقی است این است:

 

نخستین باده کاندر جام کردند   ز چشم مست ساقی وام کردند

چو با خود یافتند اهل طرب را   شراب بیخودی در جام کردند

به عالم هر کجا درد و غمی بود   بهم کردند و عشقش نام کردند

چو خود کردند راز خویشتن فاش   عراقی را چرا بدنام کردند؟

وقتی که شیخ بهاءالدین بیت آخر را شنید گفت: عراقی را کار تمام شد، پس او را نزد خود طلبید و گفت:

پس چون بیرون آمد، شیخ خرقه خود بر دوش او انداخت و او خود را بر زمین افکند و سر در قدم شیخ نهاد شیخ وی را از خاک برداشت و پس از آن دختر خود را نیز به عقد وی درآورد که از او پسری آمد و به کبیرالدین موسوم گشت بیست وپنج سال سپری شد.

و شیخ بهاءالدین وفات یافت درحالیکه عراقی را جانشین خود ساخته بود دیگر درویشان از این رهگذر بر او حسد بردند و نزد پادشاه وقت از عراقی شکایت کردند و او را به اعمال خلاف شرع متهم ساختند و او نیز از هندوستان مهاجرت کرد و به مکه و مدینه شتافت و از آنجا به آسیای صغیر مسافرت فرمود در قونیه مجلس درس شیخ صدرالدین قونیوی معروف را دریافت.

که کتاب فصوص الحکم شیخ محیی الدین عربی را تدریس میکرد در همانجا معروف ترین کتاب منثور خود را موسوم به لمعات تألیف و تقدیم شیخ کرد شیخ آن را بپسندید و تحسین فرمود امیر مقتدر روم معین الدین پروانه شاگرد و مرید عراقی بود و گویند برای او خانقاهی در توقات بنا کرد و او را به محبتها و انعام خود مخصوص ساخت. بعد از وفات او عراقی از قونیه به مصر رفت گویند بر رغم سعایت معاندان سلطان مصر او را بپذیرفت.

و شیخ الشیوخ مصر گردانید پس از آنجا به شام رفت و در آنجا هم بخوبی مقدم او را پذیرفتند، و هم در آنجا پس از شش ماه اقامت پسرش کبیرالدین از هندوستان به وی ملحق گردید. گزیده‌هایی از لمعات وی که یکی از آثار مشهور اوست:

از لمعه اول: « اشتقاق عاشق و معشوق از عشق است و عشق در مقر عزّ خو از تعیّن منزه است.»

از لمعه دوم: « سلطان عشق خواست که خیمه به صحرا زند درِ خزاین بگشاید گنج بر عالم پاشد.»

از لمعه سیزدهم: محبوب هفتادهزار حجاب نور و ظلمت بهر آن بر روی فرو گذاشت تا محب خوی فراکند و او را پس پردهٔ اشیاء می بیند تا چون دیده آشنا شود و عشق سلسلهٔ شوق بجانباند به مدد عشق و قوَت شوق پرده‌ها یکان یکان فرو گشاید. آنگاه پرتو سبحات جلال غیریت موهوم را بسوزاند و او به جای او نشیند و همگی عاشق شود چنانکه:

هرچه گیرد از او بدو گیرد    هرچه بخشد از او بدو بخشد

 

آثار

لَمعات: مهمترین اثر منثور عَراقی است در زمان صحبت صدرالدین قونوی و تحت تأثیر آثار ابن عربی نوشته شده‌است. این کتاب یک دیباچه٬ یک مقدمه و ۲۸ لمعه دارد و موضوع اصلی آن عشق است که عراقی به پیروی از سوانح احمد غزالی و با توجه به آراء ابن عربی ابعاد مختلف آن را تبیین کرده‌است. عراقی در دیباچه کتاب تصریح می‌کند که لمعات را بر سنن سوانح شیخ احمد غزالی نوشته است. وقتی لمعات به اتمام رسید و شیخ (عراقی) آن را به صدرالدین قونوی عرضه کرد٬ صدرالدین آن را بوسید و بر دیده نهاد و فرمود: «فخرالدین سِرّ سخن مردان آشکار کردی و لمعات به حقیقت لبّ فصوص است.»

مکاتیب و رسالة اللطیفة فی الذوقیات از دیگر آثار منثور عراقی است.

رسالهٔ‌اصطلاحات: عراقی خود درباره این اثر گوید: «این کلماتی چند است از مصطلحات و نبذه‌ای از مشهورات که در میان طایفه‌ متصوفه – ایدهم‌الله بتوفیقه – در نثر و نظم وارد است و در این رساله آن بر سه مطلب افتاد:»

  • « مطلب اول: در کلماتی که اکثرش مخصوص به محبوب است و بعضی از آن متعلق به محب.» (۹۷ اصطلاح)
  • « مطلب دوم: در اسامی‌ای که میان عاشق و معشوق مشترک و دایر است و در اسمی اطلاق خصوصیت ندارد ولیکن از روی معانی گاهی خصوصیت گیرند و گاه نگیرند.» (۱۶۲ اصطلاح)
  • « مطلب سوم: در کلماتی چند که مخصوص به عاشق و احوال او است و اگرچه بعضی در نوغی به معشوق تعلق گیرد.» (۶۰ اصطلاح)

اشعار

دیوان اشعار وی نیز مشهور است گرچه عَراقی در بیشتر قوالب شعری طبع خود را آزموده، اما هنر شاعری او بیشتر در غزلیاتش ظهور یافته‌ است. عشاق نامه یا رساله ده فصل اثر منظوم دیگری از عراقی است که در قالب مثنوی و غزل و در بحر خفیف مسدس محذوف سروده شده‌ است. احتمالاً پیش از عراقی سرودن ده فصل یا عشاق نامه وجود داشته‌ است اما عراقی با ابتکار این قالب ادبی را رونق بخشید.

فخرالدین عراقی نخستین کسی است که ساقی‌نامهٔ مستقلی در قالب ترجیع بند سرود. مخاطب عراقی در بیشتر ابیات٬ ساقی آتش دست است. عراقی از وی می‌خواهد از بند خویش رهایی اش دهد و آن جام جهان‌نمایی که آفتاب روی ساقی را در آن می‌توان دید٬‌ بدو بخشد. نمونه‌هایی از ابیات در ساقی‌نامه ذکر گردیده است.

 

عروج ملکوتی

فخرالدین عراقی در هشتم ذوالقعده ۶۸۸ ه ق در دمشق درگذشت و در قبرستان صالحیه دمشق در کنار مزار صوفی بزرگ شیخ محیی الدین العربی که ۵۰ سال پیش از وی درگذشته بود مدفون گشت.