زندگینامه حسین فقیه سبزواری

 

به نام آفریننده عشق

 

حسین فقیه سبزواری از فقها و مراجع تقلید نیمه اول قرن چهاردهم هجری شمسی (۱۳۴۵–۱۲۷۱) برابر با نیمه دوم قرن چهاردهم هجری قمری بود.

 

ویژگی ها

میرزا حسین فقیه سبزواری، پسر میرزا موسی فقیه سبزواری از سادات حسینی است که با ۳۹ واسطه، به حسین اصغر، فرزند علی بن حسین امام چهارم شیعیان علیه السلام می‌رسد. میرزا حسین، دومین فرزند میرزا موسی پس از میرزا مهدی است که شب جمعه سوم رمضان ۱۳۰۹ برابر با ۱۳ فروردین ۱۲۷۱ در سامرا به دنیا آمده‌ است.

وی در محضر عبدالجواد ادیب نیشابوری، شیخ حسن برسی و سید محمد باقر مدرس، علوم ادبی و فقه و اصول دوره سطح حوزه را طی چهار سال آموخت و پس از حمله روس‌ها به حرم امام هشتم شیعیان در نهم فروردین ۱۲۹۱ که خود در معرکه گیر افتاده بود، پس از نجات معجزه آسایش از آن مهلکه، به سبزوار بازگشت.

وی ده سال در نجف اقامت کرد و به مقام اجتهاد رسید. عبدالکریم حائری یزدی، میرزا محمد حسین غروی نایینی و سید ابوالحسن اصفهانی، از زعمای نامدار شیعه در قرن سیزدهم هستند که با شناخت کامل از توان علمی و قدرت اجتهاد فقیه سبزوار ، اقدام به صدور اجازه اجتهاد واجازه نقل احادیث برای وی کرده‌اند.
پس از واقعه مسجد گوهرشاد در تیرماه 1314، حوزه علمیه خراسان منحل شد و بر اساس قانون اتحاد شکل لباس، هیچ‌کس مجاز به استفاده از عمامه نبود و فقط برای پنج نفر جواز عمامه صادرشد: میرزا احمد کفایی، شیخ مرتضی آشتیانی، شیخ علی اکبر نهاوندی، میرزا مهدی اصفهانی و میرزا حسین فقیه سبزواری.

برخی از خدمات فرهنگی و اجتماعی ایشان عبارتند از:

  1. دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح امام رضا (ع)
  2. کلید داری ضریح امام رضا (ع) در طول چهل سال
  3. احداث کوی طلاب مشهد با واگذاری بیش از دو هزار و پانصد قطعه زمین به طلاب مشهد 
  4. تعبیه زمین مسجد کوی طلاب که پس از درگذشتش، به وسیله نیکوکاران ساخته شده و به نام مسجد آیت الله فقیه سبزواری نامگذاری شد
  5. احداث باغ رضوان (صحن رضوان کنونی) 
  6. احداث مدرسه سبزواریه (مدرسه کوچک باغ رضوان)  
  7. احداث آرامستان گلشور   
  8. حمایت از ملی شدن نفت ایران با صدور فتوا
حجت هاشمی خراسانی می‌نویسد: «در مسجد گوهرشاد امام جماعت بود و در ایام ماه مبارک، بعد از نماز ظهر و عصر، در ایوان مقصوره منبر می‌رفت و شب‌های احیاء، صد رکعت نماز با جماعت می‌خواند و بعد، منبر می‌رفت و جماعت بسیار، مستمع سخنان دلربایش بودند. کلامش جلا دهنده قلوب و صفا بخش ارواح بود و از منابر وی، نود منبر در نزد نگارنده، ثبت و ضبط است که در سه سال، پای منبر حضرتش بودم و گفتار او را می‌نوشتم و ای کاش همه ساله پای منبر او بودم. مانند فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده‌ام. ظاهر و باطنش یکی بود. از این رو، از جان و دل، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم.»

حسین فقیه سبزواری، سال 1327 شمسی، عازم بیت الله الحرام شدند که این سفر، ماجرای مفصلی دارد. در بازگشت به ایران که از مسیر ریگزار عربستان به عراق انجام می شد، کاروانیان راه را گم کردند. به مرحوم فقیه سبزواری اطلاع دادند که راه را گم کرده ایم. ایشان دعوت به حفظ آرامش و توکل به خدا کردند. روز دوم، به فقیه سبزواری گزارش کردند آذوقه کاروان رو به پایان است دگر بار، با طمأنینه و ایمان و اعتمادی راسخ به الطاف خداوند، دعوت به شکیبایی و آرامش کردند.

روز سوم، از تمام شدن غذا و ذخیره آب، گزارش کردند. مرحوم فقیه سبزواری، منتظر مانده بود تا پس از پایان گرفتن آب و غذا، در برهوت بیابانی بی انتها و وحشتزا، گرسنگی و تشنگی؛ و ترس و نا امیدی مطلق، بر ذهن و روح کاروانیان غلبه کند تا توسل و دعایشان، اثر کند. روز سوم، مرحوم فقیه سبزواری دستور دادند همه مردان سرهارا برهنه کنند و روبه قبله بایستند و زنها پشت سر مردان، و در نهایت ابتهال و تضرع و بادلی شکسته فریاد زنند: یا ابا صالح المهدی.

حاجیان راه گم کرده چنین کردند و فضایی عجیب و سرشار از ناله های جانسوز، در بیابان شکل گرفت. اشک ها جاری بود و دست های خواهش و تمنا، رو به آسمان بلند بود. در این هنگام و در این بازار گرم توسل، سواری از راه رسید و پرسید چه می کنید و چرا اینگونه پریشان و آشفته حال هستید؟ گفتند: راه گم کرده ایم. سوار، تپه ای را در همان نزدیکی ها نشان داد و فرمود: نا امید نباشید. راه شما از پشت آن تپه می گذرد و تا آبادی فاصله زیادی نیست.

مرحوم سید حسین سبزواری به مدت نیم قرن افتخار کلیدداری ضریح مطهر امام رضا (ع) را بر عهده داشت و بارها از احترام و لطف امام رضا (ع) به خادمان و زائران سخن می‌گفت. آنگونه که نقل می‌کردند سحرهای زمستان مشهد در زمان‌های گذشته بسیار سرد بود به گونه‌ای که آسمان در سحرگاه به قرمزی می‌گرایید و اگر برای وضو گرفتن از اتاق بیرون می‌آمدی سرما تا عمق وجودت نفوذ می‌کرد. آیت‌ الله سبزواری عادت داشتند نماز نافله بخوانند و سپس برای عرض ادب خدمت امام رضا (ع) برسند و به اقامه نماز جماعت بپردازند. سحر آن زمستان آماده رفتن به حرم امام رضا شده بودند و پس از تجدید وضو به سمت حرم مطهر امام هشتم روانه شدند.

آیت‌ الله سبزواری همیشه پیش از اذان صبح در محراب حرم امام رضا (ع) برای اقامه نماز حاضر می‌شدند که به دلایلی سحر آن روز، با تاخیر از منزل خارج شدند و با عجله به سمت حرم حضرت رضا (ع) حرکت کردند و با توجه به اینکه حساسیت بسیار ویژه‌ای نسبت به حضور به موقع در آستان قدس رضوی داشتند با برداشتن گام‌های بلندتر تلاش کردند که زودتر به صحن مطهر برسند. منزل آیت الله سبزواری تا حرم چندان دور نبود و پس از چند دقیقه پیاده روی می‌توانستند وارد صحن شوند و به زیارت بروند. ایشان به رسم همیشه از طرف در مسجد گوهرشاد وارد حرم مطهر شدند و پس از ادای احترام خود را برای اقامه نماز به محراب رساندند.

در میانه راه جمعیتی از زائران ایستاده و با صدای بلند زیارتنامه می‌خواندند که به واسطه ایستان این زائران، راه عبور برای رفتن به بالای سر حضرت بسته شده بود و زمان داشت به سرعت می‌گذشت. آیت الله سبزواری با دست خویش به آرامی زائران را کنار زد که به محراب برسد که یکی از زائران به دلیل جابه‌جایی از محلی که ایستاده بود و زیارت می‌خواند ناراحت شد و با نگاهی غضب آلود به ایشان انداخت ولی با توجه به اینکه زمان اقامه نماز دیر شده بود، ایشان خود را به محراب رساند. آن روز به پایان رسید و آیت الله سبزواری برای استراحت به منزل رفته و کمی خوابیدند که خود را برای تهجد و نماز شب آماده کنند که در این هنگام مکاشفه‌ای به ایشان دست می‌دهد و امام رضا (ع) را می‌بینند که نسبت به ایشان برخوردی سرد و توام با ناراحتی دارند.

آیت الله سبزواری که خود را از خادمان امام رضا (ع) می‌دانستند از رفتار سرد امام هشتم نسبت به خویش دلگیر می‌شوند و از ایشان می‌پرسند به چه دلیل با من چنین رفتار سردی دارید؟ که امام رضا (ع) در پاسخ ایشان می‌فرمایند همان موقع که تو زائر ما را رنجاندی دل ما نیز از تو رنجیده شد. زمانی که چنین سخنانی را از ثامن الحجج(ع) می‌شنوند، به امام عرض می‌کنند: آقا! آیا مرا لایق خدمت نمی‌دانید؟ امام رو به آقای سبزواری می‌فرمایند: ما اگر تو را به خادمی خود قبول نداشتیم سال‌ها کلید حرممان را به دست شما نمی‌دادیم.

 

نقل است: شبی آیت‌ الله سبزواری خود را برای زیارت امام رضا(ع) آماده می کرد که در این هنگام چشمش به قسمت داخلی گنبد گره می‌خورد و در این لحظات نورانی چندین پرنده زیبا که شبیه طاووس بودند را مشاهده می‌کند که از بالا به ضریح حضرت چشم دوخته و برخی از آنها به دور ضریح می‌گردند و سپس دور می‌شوند. با توجه به اینکه حرم مطهر چندان شلوغ نبود آقای سبزواری به یکی از خادمان چیزهایی که می دید را گزارش داد اما خادم گفت که چیزی را نمی بیند. آن پرندگان، ملائکه الهی بودند.

فرزند روحانی آن فقیه بزرگوار نقل کرده اند در یکی از سال ها که قحطی و خشکسالی در اطراف مشهد بیداد کرده بود و به دلیل نباریدن باران، کشاورزی از بین رفته بود و کشاورزان سخت در مضیقه بودند. گروهی از کشاورزان درحالی که بیل بر دوش داشتند وارد مسجد گوهرشاد شدند و از مرحوم فقیه سبزواری درخواست اقامه نماز باران کردند. مرحوم آیة الله فقیه سبزواری که از شبستان فقیه سبزواری و از جلسه تدریس باز می گشت، به منظور اجابت درخواست کشاورزان رنجدیده، دستور داد منبر را در صحن مسجد گوهرشاد، نزدیک و روبروی بارگاه و حرم حضرت ثامن الائمه علیه السلام قرار دهند.

ایشان با توکل خاصی که به خدای خود داشت و با امید بسیار به اجابت دعایش از سوی حضرت احدیت و بدون هیچ ترس و دغدغه ای و بدون توجه به این مسئله که اگر نماز باران خواند و باران نیامد، آبرویش ریخته خواهد شد، بر فراز منبر رفت و پس از ایراد سخنانی، با دو شرط قبول کرد که نماز باران را اقامه کند. اول از مردم خواست که همدیگر را ببخشند و همه از یکدیگر راضی باشند. دوم از مردم خواست که هرکس در طول عمرش نافرمانی خدا کرده و مرتکب گناهانی شده، بین خود و خدای خود همین جا و الان توبه کند و تصمیم بگیرد تا پایان عمر ضمن انجام واجبات دینی، مرتکب هیچ گناهی نشود و صیغه توبه و استغفار را خواند و جمعیت با او تکرار کردند.سپس روضه حضرت علی اصغر علیه السلام را خواند که گفته اند با خواندن این روضه چنان حال مردم را منقلب کرد که از خود بی خود شدند و آنگاه نماز باران را خواند و دعا کرد و با در دست داشتن قران و قسم دادن خدا به قران کریم و جلال و عظمت حضرت رضا علیه السلام و معصومیت و مظلومیت حضرت علی اصغر علیه السلام، ریزش باران رحمتش را درخواست کرد. گفته اند دقایقی پس از این مراسم، باران رحمت بی دریغ الهی باریدن گرفت و کشاورزان با دلی سرشار از محبت نسبت به یکدیگر و با خوشحالی بسیار از بارش باران فراوان و رونقی که در انتظار زراعتشان بود، به خانه های خود باز گشتند.

آخرین جلسه تدریس مرحوم آیه الله فقیه سبزواری، روز سه شنبه، ۱۱ بهمن ماه ۱۳۴۵ شمسی در بیرونی منزل آن مرحوم برگزار می شود. در دقایق پایانی تدریس، ناگهان مرحوم فقیه سبزواری، کتاب را برهم می زنند و می بندند و با ابتهاج و مسرّت، می فرمایند: این آخرین درس من بود و دیگر شما، مرا اینجا نخواهید دید. اتفاقا همین طور هم شد و آن جلسه آخرین جلسه ایشان با شاگردان بود.

اساتید

  • آقا ضیاء الدین عراقی
  • سید حسن صدر
  • میرزا محمد حسین نایینی
  • سید ابوالحسن اصفهانی
  • محمد حسن ممقانی
  • فاضل شربیانی
  • سید محمد فیروز آبادی
  • آخوند خراسانی

 

شاگردان

  • سید شهاب الدین مرعشی نجفی
  • سید محمود مجتهدی سیستانی 
  • محمد ابراهیم آیتی بیرجندی 
  • مهدی الهی قمشه ای
  • سید علی حجت هاشمی خراسانی 
  • شیخ مرتضی اشرفی شاهرودی
  • محمد حسین رجایی خراسانی
  • شیخ علی فلسفی

 

عروج ملکوتی

میرزا حسین فقیه سبزواری در ۲۴ شوال ۱۳۸۶ برابر با ۱۵ بهمن ۱۳۴۵، پس از تحمل یک دوره بیماری، چشم از جهان فروبست و بنا بر وصیت خود، کنار محراب مدرسه باغ رضوان که در آن تدریس می‌نمود، دفن شد. قبر ایشان امروزه با فاصله نه چندان دور از آرامگاه شیخ امین الدین طبرسی قرار دارد.

خروج شیصبانی قبل از ظهور

 

به نام آفریننده عشق

 

شیصبانی یا عوف سلمی در باور دین اسلام شیعه، فردی‌ است که در آخر الزمان و پیش از قیام حضرت مهدی عجل الله فرجه در عراق ظهور می‌کند. آغاز کار وی از تکریت است و در دمشق کشته می‌شود.

واژه شیصبان یکی از نام‌های ابلیس است و در لغت به معنای مورچه نر، لانه مورچگان، رهبرگروهی از پریان و گهگاهی ائمه از این واژه برای اشاره به بنی‌عباس استفاده می‌کرده‌اند.

از امام سجاد علیه السلام نقل‌ شده است:

خروج شعیب بن صالح پس از عوف سلمی و قبل از خروج سفیانی است.

و از امام باقر علیه السلام آمده‌ است:

سفیانی خروج نمی‌کند، مگر آن که قبل از او شیصبانی در سرزمین کوفان (همان عراق) خروج کند. او همچون جوشیدن آب از زمین می‌جوشد و فرستادگان شما را به قتل می‌رساند. بعد از آن، انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم را داشته باشید.

ظهور حضرت مسیح(ع) در عصر حضرت مهدی(ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

در منابع اسلامی به طور دقیق و شفاف ولادت و شخصیت آن بزرگوار کاملا شناخته و از ذریه فاطمه زهرا (س) و یازدهمین امام از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) و نهمین فرزند حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و همینطور از نسل و ذریه ائمه هدی (ع) و چهارمین فرزند از فرزندان حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) تا آخر می‌باشند.

در زمان ظهور آن حضرت، مسیح (ع) نزول خواهند کرد و در رکاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و این به مفهوم خاتمیت و خاتم الاوصیاء بودن آن بزرگوار است و در روایت آمده که آن بزرگوار به حضرت مسیح (ع) احترام نموده و مسیح (ع) گوید، کسی را نرسد که بر ائمه اهل البیت (ع) تقدم بجوید و حق تقدم با شماست. کتاب منتخب الاثر ۲۵ حدیث در این رابطه نقل نموده است. در بحارالانوار از جابر نقل شده که امام عصر (عج) به حضرت عیسی (ع) می‌گوید: بیایید بر ما امامت کنید. و حضرت عیسی (ع) می‌گوید: بعضی از شما بر بعضی دیگر امارت دارد و این عنایت خداوند نسبت به این امت است.

آنگاه می‌گوید این حدیث صحیح و نیکو است که بزرگان نقل نموده اند و دلالت دارد بر اینکه مهدی (عج) به جز عیسی (ع) است و این به معنی تسلیم مسیحیت و یهودیت در برابر اسلام و در برابر قرآن و آل البیت (ع) خواهد بود. چیزی که آن را در طول چهارده قرن گذشته کمتر پذیرفته اند. و همواره در برابر اسلام با جنگ‌های صلیبی و صهیونیستی و تهمت‌ها و نسبت‌های ناروا و جنگ روانی و تبلیغاتی و عملیات تخریبی تلاش کرده اند تا مانع گسترش و نفوذ آن در جهان بشوند و البته این ظلم بزرگی است که نسبت به بشریت و ارزش‌های الهی و ادیان الهی و حضرت مسیح (ع) و حضرت موسی کلیم (ع) و پیروان راستین این دو دین و پیامبر بزرگ الهی روا داشته اند.

درباره حدیثی که به این مضمون نقل شده است: «لامهدی إلّا عیسی بن مریم (ع)؛ مهدی نیست مگر همان عیسی بن مریم» باید گفت:

۱. این حدیث سند قابل اعتماد و قابل قبولی ندارد و نمی‌توان به آن استناد کرد و راوی آن متهم به سهل انگاری در نقل است. راوی علی بن محمدبن خالد جندی (مؤذن الجند) است.

مرحوم مجلسی (ره) در این باره می‌گوید: علمای اهل سنت اتفاق نظر دارند بر آنکه در صورتی که راوی خبر معروف به تساهل در روایت باشد خبر و حدیث او قابل قبول نخواهد بود.

۲. حدیث واحد است و خبر واحد به فرض صحت در احکام حجیت دارد نه در مسائل اعتقادی و مباحث عقلی در مسائل اعتقادی علم و حجت شرعی لازم است.

۳. احتمالاً حدیث یادشده توسط جریان‌های مسیحی و نفوذی ساخته و پرداخته و در احادیث دست برده شده باشد.

۴. به فرض آنکه چنین حدیثی در روایات ما آمده باشد لکن در روایات فراوان دیگر آمده که آن حضرت ظهور خواهد نمود و پشت سر حضرت مهدی (ع) اقامه نماز خواهند کرد و این حدیث با احادیث دیگر قابل جمع است که آن حضرت ظاهر و پشت سر امام عصر ارواحنا فداه اقامه نماز خواهند کرد و نافی ظهور ولی عصر (عج) نمی‌باشد. ممکن است تحریف در لفظ نیز رخ داده باشد و کلمه «مع» بعد از «الا» از قلم افتاده باشد؛ یعنی «لا مهدی الا مع عیسی بن مریم؛ مهدی نیست مگر همراه عیسی بن مریم.»

۵. این حدیث به این معناست که تصور نشود حضرت مسیح (ع) خود مستقلا ظاهر می‌شوند و یا حضرت مهدی (ع) بدون حضرت مسیح ظهور خواهند نمود. پس از نگارش این موضوع دوستان موثق نقل نمودند که این حدیث شریف در کتاب تذکرةالاولیا با این سبک آمده است: «لا مهدی إلّا عیسی بن مریم معه.»: مهدی نیست مگر آنکه عیسی بن مریم با اوست.

که «معه» در آخر حدیث شریف به جای مع که ما احتمال داده بودیم ساقط شده آمده است و اگر این باشد «نعم الوفاق» و یا این نقل و روایت قرینه بر منظور از حدیث یاد شده است و معنای حدیث شریف به نوعی ملازمه بین حضرت مهدی ارواحنا فداه و حضرت مسیح (ع) است که هر یک علامت دیگری و نشانه و شرط ظهور و نزول و حضور دیگری است و مانند خورشید و نور با یکدیگر جز با ظهور و حضور دیگری به وقوع نمی‌پیوندد و تحقق نمی‌یابد. و این خود بهترین دلیل و شاهد بر ادعاهای بی اساس و ساختگی کسانی است که نسبت به هر یک از این دو موضوع مقدس و همراه یکدیگر ادعای انفرادی داشته باشند؛ ادعای مهدویت بدون نزول حضرت مسیح (ع) و یا ادعای نزول مسیح (ع) منهای حضرت مهدی (عج) چه در اسلام و چه در مسیحیت.

آری ظهور هر یک از این دو، مکمل دیگری و شرط و متمم دیگری خواهد بود. و در حقیقت همانطور که از روایت استفاده می‌شود، امام مهدی (عج) قدوه و اسوه و اهل البیت (ع) مشمول کرامت خاص الخاص و اخص الخواص بوده و رسول اکرم (ص) صاحب لوای حمد است و رحمت للعالمین است و آدم (ع) و دیگر انبیا (ع) تحت لوای آن حضرت در فردای قیامت خواهند بود و چه بسا فلسفه این تقدم مهدی (ع) بر مسیح تسلیم در برابر خاتمیت و خاتم الاوصیا و صاحب سدرة المنتهی بوده و این علامت آن باشد که دین و قرآن محمد (ص) و اهل بیت آن حضرت در افق اعلا هستند و چه بسا این خود از اسرار و رموز الهی و تأویل این قبیل احادیث باشد. و البته حضرت ولی عصر (ع) امامت به مفهوم ولی الله و ولی اولیا ءالله و ولایت مطلقه الهیه است و تقدم آن رتبی است و بالاتر از مقام نبوت مطلقه است. [۴]

نه مهدی (ع) جز با نزول حضرت مسیح ظهور نخواهند فرمود و تکمیل سلسله و زنجیره پیامبران و رهبران الهی در آخرالزمان با ظهور مهدی (ع) اتفاق خواهد افتاد. و آنچه امروز مسیحیت آمریکایی تصور می‌کند که آرمگدن اتفاق خواهد افتاد و امام عصر (عج) و مهدی موعود (ع) در کار نخواهد بود و دروغی آشکار بیش نیست.

۶. دروغگوها و کذاب‌ها فردا مدعی مهدویت و یا امامت و یا مدعی نیابت و یا ظهور باب و مانند آن نشوند. این رخداد جز با حضور و نزول حضرت مسیح (ع) عملی نخواهد شد.

۷. خود این حدیث دلیل روشنی بر ظهور امام عصر (عج) و آینده روشن تاریخ بشریت و امید به آینده‌ای نویدبخش و ظهور منجی موعود و ظهور عیسی بن مریم (ع) و وعده ادیان الهی برای نجات کاروان بشریت از چنگال اهریمنان و شیاطین خواهد بود و این از نشانه‌های آن بزرگوار است.

۸. امید است صاحب نظران و اندیشمندان رسالت بزرگ خود را در تبیین معارف الهی و نقد و بررسی دقیق و حکیمانه مسائل و موضوعات عمیق اسلامی و ولایی برداشته و زمینه‌های سوءاستفاده و برداشت‌های غلط و جاهلانه و یا مغرضانه را از بین ببرند و اجازه ندهند تا در اثر سهل انگاری و یا غفلت مرزبانان معارف اسلامی و حقایق قرآنی، میدان برای دزدان راه و شیادها هموار شود و یا جاعلان و غافلان و عناصر پر ادعا و مردم فریب افکار عمومی را مشوب و چهره حقایق دینی را ملکوک و ذهن‌ها را شبهه ناک و افکار را مسموم نمایند و یا با خرافات و خرافه گرایی معارف بلند توحیدی دستخوش و ساوس شیطانی و یا سلیقه‌های گوناگون نفسانی بشود.

تذکر این مطلب نیز بسیار به جا و قابل توجه است که بحث و بررسی فقیهانه و کارشناسانه در این قبیل احادیث و روایات و مسائل تاریخی و اجتماعی و فلسفی و سیاسی و کلامی و ادبی و مانند آن از ظریف‌ترین، حساس‌ترین و ارزشمندترین کارهاست و البته نیاز به قدرت استنباط و دقت و سلامت نفس و بصیرت در دین و آشنایی با علوم و فنون اجتهاد و آگاهی به رموز آن دارد و الا نااهلان و یا مدعیان ناآگاه و یا خودباختگان در برابر بیگانگان و بردگان هوی و هوس هرگز توان لازم را برای ورود در این میدان‌ها و اظهارنظر فنی و تخصصی و جلب اعتماد عمومی را نداشته و نخواهد داشت.

۹. حضرت مهدی (عج) بلاواسطه فرزند امام عسکری (ع) و حضرت نرجس خاتون است که در سنه ۲۵۵ قمری در سامرا متولد شده اند و در اعتقاد ما شخصی معین، با ویژگی‌ها و صفات خاصی بوده و هرگز جایی برای تردید، تحریف، خرافه گرایی، تفسیرها و توجیه‌های جاعلانه باقی نمی‌گذارد. عیسی بن مریم (ع) نیز پیامبر اولوالعزم بوده که حدود ۷۷۰ سال قبل از ولادت امام عصر ارواحنا فداه در بیت اللحم از حضرت مریم (س) متولد شده اند و در بینش صحیح دینی و تاریخ هرگونه ادعای ساختگی که به مفهوم یکی بودن آن دو بزرگوار مطرح شود و یا با انگیزه‌های گوناگون سیاسی اجتماعی و فکری مطرح شود دور از انصاف و خلاف وجدان و غیر منطبق با واقع است.

۱۰. طبق روایات متواتر اسلامی، آن بزرگوار دارای دو غیبت است: غیبت صغری و غیبت کبری و در عصر غیبت صغری رابطه با آن حضرت (ع) توسط نواب خاصشان برقرار می‌شد و در عصر غیبت کبری آن حضرت دارای نواب عام است و صفات ایشان نیز به طور کلی و کامل تعریف شده است.

ولی درباره حضرت مسیح که بحث غیبت و یا مباحث مشبه مطرح نیست بلکه در تعبیر قرآن کریم آمده است:

و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبّه لهم… بل رفعه الله إلیه. و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، ولیکن امر بر آنان مشتبه شد. بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا توانا و حکیم است.

و در روایات ما بحث نزول حضرت مسیح (ع) است، نه ظهور آن بزرگوار. و این دو تعبیر و عنوان بسیار متفاوت است که یکی نشانگر غیبت و دیگری نشان دهنده عروج و رفع الی الله و نزول مجدد است.

درباره حضرت ولی عصر ارواحنا فداه این عنوان به کار نرفته بلکه عنوان غیبت، عصر غیبت و عصر ظهور به کار رفته است. یعنی او در میان ماست ولی از چشم ما به حسب ظاهر غایب است نه اینکه خداوند متعال او را به سوی خودش برده باشد، و یا به عقیده مسیحیت آن بزرگوار را به دار آویخته باشند و به ملکوت الهی پرواز کرده باشد. بنابراین ادعای تطبیق این دو با یکدیگر نمی‌تواند صحیح و قابل قبول باشد.

مهدی (ع) از ذریه رسول اکرم (ص) و فاطمه اطهر (س) و از خاندان محمد (ص) و هم نام رسول اکرم (ص) است. او قائم بالحق و قائم بالقسط است که او از مکه خواهد درخشید و یاران وفادار و استوار و انصار فداکار او در اسرع وقت به او ملحق خواهند شد. و جریان‌های صلیبی و صهیونیستی نیز نمی‌توانند بر چهره پرفروغ خورشید ولایت گرد و غبار نسیان و تحریف بپاشند.

آری مهدی (عج) وارث همه انبیا و اولیا است وارث زمین است وارث آدم و نوح (ع) و پیامبران اولوالعزم دیگر است وارث موسی کلیم و عیسی مسیح (ع) است تجلی همه ارزش‌های الهی و ادیان آسمانی است.

اکنون رسالت همه منتظران آن بزرگوار و ارادتمندان آستان مقدس حضرت خاتم الاوصیا (ع) احیای انگیزه‌های عمیق دینی و الهی و ایجاد آمادگی روحی و اخلاقی و گسترش فرهنگ مهدویت و ولایت و تلاش در راه بیداری امت اسلامی و زمینه سازی برای وحدت جهان اسلام و فداکاری و مجاهدت در راه نصرت آن حضرت و بسترسازی برای عصر ظهور و پیروزی حق بر باطل و آماده سازی افکار و اندیشه‌ها و ایجاد شرایط برای حکومت واحد عدل جهانی است.

 

توضیح مفصل نشانه های غیر حتمی ظهور

دجال کیست؟

به نام آفریننده عشق

 

در مباحث گذشته درباره نشانه های ظهور و آخرالزمان صحبت کردیم. اکنون می خواهیم پیرامون یکی از نشانه های مرموز ظهور و آخرالزمان به نام دجال صحبت کنیم.

 

دجال, شخص, موجود یا جریانی از دشمنان حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف است. خروج دجال، بنابر روایات شیعه، یکی از علائم ظهور امام دوازدهم شیعیان است و در هنگام سختی و قحطی ظهور می‌کند، جمعی را فریب داده و به سوی خود می‌کشاند و سرانجام به دست حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف از بین می‌رود.

 

بر اساس برخی از روایات اسلامی دجال ادعای الوهیت کرده و موجب خونریزی و فتنه‌های زیادی می‌شود. ویژگی‌های ظاهری دجال تنها در روایات نقل شده از راویان اهل سنت ذکر شده‌است؛ نشانه‌هایی از قبیل اینکه چشم چپ او در میان پیشانی‌اش واقع شده و در سحر و جادو ماهر است. البته سید محمد صدر و ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید شیعه معتقدند که دجال یک فرد نیست بلکه جریان انحرافی است.

 

در آثار روایی شیعه، تنها چند روایت نقل شده که بر اساس آنها، خروج دجال در کنار صیحه آسمانی، خروج سفیانی و قیام یمانی، یکی از علائم ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف است. این روایات، معتبر و قابل قبول دانسته نشده است. در روایاتی از اهل سنت، خروج دجال از نشانه‌های برپایی قیامت دانسته شده است.

 

کتاب‌های روایی شیعه، اشاره‌ای به خروج دجال و فتنه‌های قبل از ظهور نداشته و تنها از کشته شدن دجال به دست امام زمان عجل الله فرجه الشریف یا حضرت عیسی علیه السلام سخن گفته‌اند. دجال بنابر روایات، در هنگام سختی و قحطی ظهور می‌کند، جمعی را فریب می‌دهد و به سوی خود می‌کشاند. محل خروج دجال در برخی روایاتِ غیرقطعی، اصفهان یا خراسان معرفی شده است.

 

جریان بودن دجال

به گفته سید محمد صدر (شهادت ۱۳۷۷ش) مرجع تقلید و نویسنده شیعه در کتاب تاریخ الغیبة الکبری، دجال، واژه‌ای رمزی و سمبولیک است که به حرکتی کفرآمیز و جریانی انحرافی سیاسی فکری و اقتصادی اشاره دارد. او طول عمر دجال که در روایات به آن اشاره شده را شاهدی بر درست بودن این دیدگاه دانسته است.

همچنین آیت‌ الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید، دجال را منحصر به یک فرد نیست بلکه از نظر او دجال عنوانی کلی است برای افراد پرتزویر و حیله‌گری که برای جذب توده‌های مردم از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند. به گفته او این مطلب از ریشه لغوی کلمه دجال و برخی منابع حدیثی استفاده می‌شود.

 

 

ویژگی های امام زمان (عج)

 

به نام آفریننده عشق

 

در این مقاله می خواهیم به ویژگی های شخصیتی و ظاهری حضرت مهدی (عج) اشاره کنیم.

شناخت امام زمان(عج) امری لازم و واجب برای هر شیعه و مسلمان می باشد زیرا اگر کسی امام خود را نشناسد خدای خود را نیز نمی تواند بشناسد و پیامبر اکرم (ص) در اهمیت این امر فرموده اند:

هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است!

حضرت مهدی(ع) تنها امید هر نا امیدی در این دوران است. تنها امید ضعفا, تنها امید فقرا, تنها امید مظلومان, تنها امید کودکان و تنها امید تمام جهانیان برای ظهور یک منجی اصلاح گر و هدایت کننده.

در حدیثی داریم که امام مانند رفیقی دلسوز و پدری مهربان است و این ویژگی در مورد همه ائمه هست خصوصا امام زمان (عج) با توجه به اینکه ایشان در دورانی قرار دارند که ظلم و جور و فسق و فجور به اوج خود رسیده است و مطمئن باشید امام زمان (عج) تمام این سختی ها و مشکلات را می بیند و حتی خودش هم برای ظهور خودش دعا می کند.

 

خصوصیات ظاهری امام

عمران پسر حصين مى‏گويد: به رسول خدا(ص) گفتم: اين مرد (مهدى) را برايم توصيف كن و شمّه ‏اى از حالات او را بيان فرما. پيامبر(ص) فرمود: «او از فرزندان من است؛ اندامش چونان مردان بنى اسرائيل سخت و ستبر است؛ به هنگام سختى و گرفتارى امّت من قيام مى‏كند؛ رنگ چهره ‏اش به عرب‏ها شباهت دارد؛ قيافه ‏اش چون مرد چهل ساله می نمايد؛ صورتش چون پاره ماه می درخشد؛ زمين را پر از عدل و داد مى‏كند آن‏گاه كه آكنده از ظلم و ستم شود. بيست سال زمام امور را در دست دارد و همه شهرهاى كفر، چون قسطنطنيه، روم و… را می گشايد».

امام حسن مجتبى(ع) می فرمايد: «… خداوند عمر حضرت مهدى(عج) را در روزگار غيبت طولانى می ‏گرداند. پس از آن با قدرت بی پايانش او را از چهره جوانى كم‏تر از چهل‏ سال ظاهر می كند.»

امام صادق(ع) می ‏فرمايد: «زمانى كه حضرت قائم(عج) ظهور می كند، مردم او را انكار می ‏كنند و كسى بر او درنگ نمی ‏كند جز آنان كه خداوند در عالم ذر از آنان پيمان گرفته است. آن حضرت در چهره جوانى كامل و موفّق – معتدل – ظاهر می ‏شود.»

ابوبصير می ‏گويد: به امام صادق(ع) گفتم: از پدر شما شنيده ‏ام كه امام زمان(عج) سينه ‏اى گشاده و كتف ‏هايى باز و عريض دارد. حضرت فرمود: «اى ابا محمد! پدرم زره پيامبر(ص) را پوشيد؛ ولى برايش بلند بود؛ به ‏طورى كه بر زمين می ‏رسيد. من نيز آن را پوشيدم؛ ولى بر قامتم بلند بود؛ ولى آن زره بر قامت حضرت قائم چنان مناسب و اندازه است كه بر بدن رسول خدا(ص) اندازه بود و قسمت پايين آن زره كوتاه است؛ به ‏طورى كه هر بيننده گمان می كند اطراف آن را گره زده ‏اند.»

يعقوب پسر شعيب می گويد: امام صادق(ع) فرمود: «آيا نمی خواهى پيراهنى را كه حضرت قائم به هنگام ظهور، بر تن دارد به تو نشان دهم؟» عرض كردم: البته مايلم آن را ببينم. حضرت، صندوقچه‏ اى را خواست و آن را گشود و از آن پيراهن كرباسى بيرون آورد و آن را باز كرد و در گوشه آستين چپ آن لكه خونى بود.
امام(ع) فرمود: «اين پيراهن پيامبر(ص) است و در روزى كه چهار دندان پيشين حضرت را (در جنگ احد) شكستند، آن را بر تن داشت و حضرت قائم(عج) در حالى كه اين پيراهن را بر تن دارد، قيام می كند. من آن خون را بوسيدم و بر ديده خود نهادم. آن‏گاه حضرت لباس را پيچيده و برداشت.»

 

خصوصیات اخلاقی امام

حضرت رضا(ع) می ‏فرمايد: «مهدى(عج) داناترين، بردبارترين و پرهيزگارترين مردمان است. او از همه انسان‏ها بخشنده ‏تر، شجاع‏تر و عابدتر است.»

عثمان بن حمّاد مى‏گويد: در مجلس امام صادق(ع) حاضر بودم كه شخصى به حضرتش عرض كرد: حضرت على (ع) لباسى سخت می پوشيد كه ارزش آن چهار درهم بود؛ امّا شما لباس ارزشمندى بر تن داريد! حضرت در پاسخ فرمود: «على(ع)در زمانى آن لباس را می پوشيد كه مورد انكار و اعتراض قرار نمی گرفت. بهترين لباس هر زمان، لباس مردم آن دوران است. هنگامى كه قائم ما قيام كند، نظير لباس على(ع) را می پوشد و از سياست و خط مشى آن حضرت پيروى مى‏كند.»

حضرت علی (ع) می ‏فرمايد: «حضرت مهدى(عج) در مسير حركت خود به يكى از سادات حسنى كه دوزاده هزار نفر رزمنده را به همراه دارد، برخورد مى ‏كند؛ حسنى در مقام احتجاج بر می ‏آيد و خود را سزاوارتر به رهبرى می ‏داند. حضرت در پاسخ او می گويد: «من مهدى هستم». حسنى می پرسد: آيا دليل و نشانه ‏اى دارى تا با تو بيعت كنم؟ حضرت به پرنده ‏اى كه در آسمان در حال پرواز است، اشاره مى ‏كند و آن پرنده فرود مى ‏آيد و در دستان حضرت قرار می گيرد. آن‏گاه به قدرت خداوند لب به سخن می ‏گشايد و بر امامت حضرت مهدى(عج) گواهى مى‏دهد.
براى اطمينان بيشتر سيّد حسنى، امام(ع) چوب خشكى را به زمين فرو می برد؛ آن چوب سبز مى‏شود و شاخ و برگ می دهد. بار ديگر، پاره سنگى را از زمين بر مى‏دارد و با يك فشار آن را خرد كرده، همانند خمير نرم مى‏كند.
سيّد حسنى با ديدن آن كرامات به حضرت ايمان مى ‏آورد و خود و همه نيروهايش تسليم امام(ع) می شوند و حضرت او را به عنوان فرمانده نيروى خط مقدّم می گمارد.»

امام باقر(ع) می ‏فرمايد: «هنگامى كه حضرت قائم(ع) ظهور می كند، پرچم پيامبر(ص) و انگشتر سليمان و سنگ و عصاى موسى همراه او خواهد بود. پس به امر حضرت در بين سپاهيان اعلام می شود كه كسى زاد و توشه براى خود و علوفه براى چهارپايان بر ندارد. برخى از همراهان می گويند: او می خواهد ما را به هلاكت بيندازد و مركب‏هاى ما را از گرسنگى و تشنگى نابود كند. اصحاب با حضرت حركت مى ‏كنند. به اوّلين جايى كه می رسند، حضرت سنگ را بر زمين می ‏كوبد و آب و غذا براى نيروها و علوفه براى حيوانات بيرون مى ‏آيد و از آن استفاده مى ‏كنند تا به شهر نجف مى‏ رسند.»

 

این بود خلاصه ای از خصوصیات زیبای قطب عالم امکان حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف

برای دانستن نشانه های غیر حتمی ظهور می توانید این مقاله و برای خواندن نشانه های مفصل آخرالزمان می توانید این مقاله را مطالعه نمایید.

آخرالزمان چه زمانی است؟

 

به نام آفریننده عشق

 

در روایات رسیده از اهل بیت(ع) و هم چنین روایات ادیان دیگر مانند ادیان مسیحی و یهودی اخباری از آخرالزمان و پایان دنیا آمده است.

آخرالزمان معمولا به زمانی گفته می شود که آخرین حجت الهی غیبتی طولانی داشته تا آنجا که مردم به طور کلی سبک زندگی خود را تغییر داده و غرق در مادیات می شوند و در این زمان است که ما باید منتظر منجی بشریت که آن هم در ادیان مختلف با تعابیر گوناگونی آمده است باشیم و پس از آن نیز برپایی قیامت و پایان دنیا…

اما اینکه آخرالزمان چه مشخصاتی دارد و از کجا بدانیم ما در این زمان حضور داریم یا خیر باید به حدیث امام صادق(ع) مراجعه کنیم.

 

120 نشانه آخرالزمان

امام صادق علیه السلام در حدیثی طولانی نشانه های آخرالزمان را برای ما بیان می کنند و وظیفه ما را در این دوران یادآور می شوند:

  1. آنگاه كه ديدي حق مرده و اهل حق از ميان رفتند.
  2. و ديدي كه ستم همه جا را گرفته است.
  3. و ديدي كه قرآن فرسوده شده و بدعتهايي از روي هوا و هوس در مفاهيم آن آمده است.
  4. و ديدي كه دين بي محتوا شده، همانند ظرفي كه آن را واژگون نمايند.
  5. و ديدي كه اهل باطل بر اهل حق بزرگي جويند.
  6. و ديدي كه شر آشكار است و از آن نهي نمي شود و هر كه كار زشت انجام دهد معذورش دارند.
  7. و ديدي كه فسق آشكار گرديده و مردان به مردان و زنان به زنان اكنفا كنند.
  8. و ديدي كه شخص مؤمن سكوت اختيار كند و سخنش را نپذيرند.
  9. و ديدي كه شخص فاسق دروغ گويد و كسي دروغ و افترايش را بر او باز نگرداند.
  10. و ديدي كه بچه كوچك مرد بزرگ را خوار شمارد.
  11. و ديدي كه پيوند خويشاوندي بريده شد.
  12. و ديدي كه هركه را بكار بد بستايند خوشحال گردد و سخن گوينده را به خودش باز نگرداند.
  13. و ديدي كه پسر بچه همان كند كه زنان كنند.
  14. و ديدي كه زنان با زنان تزويج كنند.
  15. و ديدي كه مداحي و چاپلوسي فراوان شده.
  16. و ديدي كه مرد مال خود را در غير راه خدا خرج كند و كسي از او جلوگيري نكند.
  17. و ديدي كه چون شخص مؤمني را ببينند، از كوشش و تلاش او به خدا پناه برند.
  18. و ديدي كه همسايه، همسايه خود را اذيت كند و مانعي براي او در اين كار نباشد.
  19. و ديدي كه كافر خوشحال است از آنچه در مؤمن مي بيند و شاد است از اينكه در روي زمين فساد و تباهي بيند.
  20. و ديدي كه آشكارا شراب بنوشند و براي نوشيدنش گرد هم آيند.
  21. و ديدي كه امر به معروف كننده خوار است.
  22. و ديدي كه فاسق در آنچه خدا دوست ندارد نيرومند و ستوده است.
  23. و ديدي كه اهل قرآن و هر آنكه آن را دوست دارد خوار است.
  24. و ديدي كه راه خير بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است.
  25. و ديدي كه خانه كعبه تعطيل شده و دستور به ترك آن دهند.
  26. و ديدي كه مرد به زبان گويد آن چه را عمل نكند.
  27. و ديدي كه مردان خود را براي استفاده مردان فربه كنند، و زنان براي زنان.
  28. و ديدي كه زندگي مرد از پس او اداره مي شود و زندگي زن از فرج او.
  29. و ديدي كه زنان مانند مردان براي خود انجمنها ترتيب دهند.
  30. و ديدي كه در ميان فرزندان عباس كارهاي زنانگي آشكار شود… و ديدي كه پولدار عزيزتر از مؤمن باشد و ربا آشكار شود و بر آن سرزنش نشود.
  31. و ديدي كه زن براي نكاح مردان با شوهر خود همكاري كند.
  32. و ديدي كه بيشتر مردم و بهترين خانه ها آن ها باشند كه به زنان در هرزگي كمك می كنند.
  33. و ديدي كه مؤمن به خاطر ايمانش غمناك و خوار گردد.
  34. و ديدي كه بدعت و زنا آشكار گردد.
  35. و ديدي كه مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند.
  36. و ديدي كه حلال تحريم شود و حرام مجاز.
  37. و ديدي كه دستورات ديني طبق تمايلات اشخاص تفسير گردد.
  38. و ديدي كه مردم چنان در ارتكاب گناه جري شده اند كه منتظر رسيدن شب نيستند.
  39. و ديدي كه مؤمن نتواند كار بد را نكوهش كند جز با قلب.
  40. و ديدي كه مال كلان در راه غضب الهي خرج شود.
  41. و ديدي كه زمامداران به كافران نزديك شوند و از نيكان دوري گزينند.
  42. و ديدي كه واليان در داوري رشوه گيرند.
  43. و ديدي كه پستهاي حساس دولتي به مزايده گذارده شود.
  44. و ديدي كه مردم با محارم خود نزديكي كنند.
  45. و ديدي كه به حرف تهمت و سوء ظن مردم را بكشند.
  46. و ديدي كه مرد به خاطر آميزش با زنان مورد سرزنش قرار گيرد. (همجنس بازي رواج مي يابد)
  47. و ديدي كه مرد از كسب زنش از هرزگي نان مي خورد و آن را مي داند و به آن تن در ميدهد.
  48. و ديدي كه زن بر مرد خود مسلط مي شود و كاري را كه مرد نمي خواهد انجام مي دهد و به شوهر خود خرجي مي دهد.
  49. و ديدي كه مرد، زن و كنيزش را كرايه مي دهد و به خوراك و پوشيدني پستي تن در مي دهد.
  50. و ديدي كه سوگند هاي بناحق بنام خدا بسيار گردد.
  51. و ديدي كه قمار آشكار گردد.
  52. و ديدي كه شراب را بدون مانع علنا بفروشند.
  53. و ديدي كه زنان مسلمان خود را در اختيار كافران مي گذارند.
  54. و ديدي كه لهو لعب آشكار گشت و كسي كه از كنار آن عبور مي كند از آن جلو گيري نكند.
  55. و ديدي كه مردم شريف را خوار كند كسي كه مردم از تسلطش ترس دارند.
  56. و ديدي كه نزديكترين مردم به فرمانروايان كسي است كه به دشنام گويي ما خانواده ستايش شود.
  57. و ديدي كه هر كس ما را دوست دارد دروغگويش دانند و شهادت او را نپذيرند.
  58. و ديدي كه برسر گفتن حرف زور و ناحق مردم با يكديگر رقابت كنند.
  59. و ديدي كه شنيدن قرآن كريم بر مردم سنگين و گران آيد و در عوض شنيدن سخنان با طل براي مردم آسان است.
  60. و ديدي كه همسايه همسايه را گرامي مي دارد از ترس زبانش.
  61. و ديدي كه حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل كنند.
  62. و ديدي كه مساجد طلا كاري شده است.
  63. و ديدي كه راستگو ترين مردم پيش آنان ، مفتريان دروغگو مي باشند.
  64. و ديدي كه شر و سخن چيني آشكار گردد.
  65. و ديدي كه ستمكاري شيوع  یافته است.
  66. و ديدي كه غيبت را سخن نمكين مي شمارند و مردم همديگر را بدان مژده دهند.
  67. و ديدي كه براي غير خدا به حج و جهاد روند.
  68. و ديدي كه سلطان به خاطر كافر مؤمن را خوار گرداند.
  69. و ديدي كه خرابي و ويراني بيش از عمران و آبادي است.
  70. و ديدي كه زندگي مرد از كم فروشي اداره مي شود.
  71. و ديدي كه خونريزي را آسان مي شمارند.
  72. و ديدي كه مرد براي غرض دنيايي، رياست مي طلبد و خود را به بد زباني مشهور مي سازد تا از او بترسند و كارها به او واگذارند.
  73. و ديدي كه نماز را سبك شمارند.
  74. و ديدي كه مرد مال بسيار دارد ولي از وقتي كه آن را پيدا كرده، زكات آن را نپرداخته است.
  75. و ديدي كه قبر مردها را بشكافند و آنها را بيازارند و كفنهايشان را بفروشند.
  76. و ديدي كه آشوب بسيار است.
  77. و ديدي كه مرد روز خود را به نشئه بسر برد و شب را به مستي صبح كند و به وضعي كه مردم درآنند اهميت ندهد.
  78. و ديدي كه با حيوانات عمل زشت انجام مي دهند.
  79. و ديدي كه حيوانات همديگر را بدرند.
  80. و ديدي كه مرد به مصلي رود ولي چون برمي گردد جامه به تن ندارد.
  81. و ديدي كه دل مرد سخت و چشمانشان خشك و ياد خدا بر آنان سنگين آيد.
  82. و ديدي كه كسبهاي حرام شيوع يافته و بر سر آن رقابت كنند.
  83. و ديدي كه نماز خوان براي ريا و خود نمايي نماز مي خواند.
  84. و ديدي كه فقيه براي غير دين فقه مي آموزد و دنيا و رياست طلب مي كند.
  85. و ديدي كه مردم دور كسي را گرفته اند كه قدرت دارد.
  86. و ديدي كه هر كسي روزي حلال مي جويد مورد سرزنش قرار مي گيرد و جوينده حرام مورد ستايش و تعظيم.
  87. و ديدي كه در مكه و مدينه كارهايي مي كنند كه خداوند دوست ندارد و كسي هم نيست كه مانع شود و هيچ كس آنها را از اين اعمال زشت باز نمي دارد.
  88. و ديدي كه آلت لهو و لعب در مكه و مدينه آشكار مي گردد.
  89. و ديدي كه اگر كسي سخن حق مي گويد و امر به معروف و نهي از منكر مي كند ديگران او را نصيحت كنند و بگويند: اين كار بر تو لازم نيست.
  90. و ديدي كه مردم به همديگر نگاه مي كنند و به مردم بدكار اقتدا نمايند.
  91. و ديدي كه راه خير به كلي خالي است و كسي از آن راه نمي رود.
  92. و ديدي كه مرده را به مسخره مي گيرند و كسي براي مرگ او غمگين نشود.
  93. و ديدي كه هر سال بدعت و شرارت بيشتر مي شود.
  94. و ديدي كه مردم و انجمنها پيروي نمی کنند مگر از توانگران.
  95. و ديدي كه به فقير چيزي بدهند درحاليكه به او بخندند و براي غير خدا به او ترحم نمايند.
  96. و ديدي كه نشانه هاي آسماني پديد آيد ولي كسي از آن هراس نكند.
  97. و ديدي كه مردم در حضور جمع همانند بهائم مرتكب عمل جنسي شوند و هيچ كس از ترس، كار زشت را انكار نكند.
  98. و ديدي كه مردم در غير اطاعت خدا زياده خرج كنند ولي در مورد اطاعت خدا از كم هم دريغ كنند.
  99. و ديدي كه بي احترامي به پدر و مادر آشكار گردد و مقام آنها را سبك شمارند و حال آنها در پيش فرزند از همه بدتر باشد.
  100. و ديدي كه زنها بر حكومت غالب گشته و پستهاي حساس را قبضه كنند و كاري پيش نرود جز آنچه طبق دلخواه آنان باشد.
  101. و ديدي كه پسر به پدر خود افترا زند و به پدر و مادر خود نفرين كند و از مرگشان خوشحال گردد.
  102. و ديدي كه اگر روزي بر مردي بگذرد و در آن روز گناهي بزرگ مرتكب نشده باشد مانند هرزگي يا كم فروشي و يا انجام كار حرام يا مي خوارگي ، آن روز گرفته و غمگين است و خيال مي كند كه روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بيخود تلف شده است.
  103. و ديدي كه سلطان مواد غذايي را احتكار مي كند.
  104. و ديدي كه حق خويشاوندان پيامبر (خمس) به نا حق تقسيم شود و بدان قمار بازي كنند و ميخوارگي نمايند.
  105. و ديدي كه با شراب مداوا كنند و براي بيمار نسخه نمايند و بدان بهبودي جويند.
  106. و ديدي كه مردم در مورد ترك امر به معروف و نهي از منكر همگی يكسان شوند.
  107. و ديدي كه منافقان و اهل نفاق سر و صدايي دارند و اهل حق بي سر و صدا و خاموشند.
  108. و ديدي كه براي اذان گفتن و نماز خواندن مزد بگيرند.
  109. و ديدي كه مسجدها پر است از كسانيكه ترس از خدا ندارند و براي غيبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد آيند و در مساجد از شراب مست كننده توصيف كنند.
  110. و ديدي كه شخص مست از خرد تهي گشته و بر مردم پيش نمازي كند و به مستي او ايراد نگيرند و چون مست گردد گراميش دارند.
  111. و ديدي كه هر كه مال يتيمان بخورد به شايستگي او را بستايند.
  112. و ديدي كه قضات به خلاف دستور خدا داوري كنند.
  113. و ديدي كه زمامداران از روي طمع خيانتكاران را امين خود سازند.
  114. و ديدي كه ميراث حق را فرمانروايان بدست افراد بدكار و بي باك نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب بگيرند و جلوي آنها را رها سازند تا هرچه خواهند انجام دهند.
  115. و ديدي كه بر فراز منبر ها مردم را به پرهيزكاري دستور دهند ولي خود گوينده به دستورش عمل نكند.
  116. و ديدي كه وقت نماز را سبك شمارند.
  117. و ديدي كه صدقه به وساطت ديگران به اهل آن دهند و بخاطر رضاي خدا ندهند، بلكه روي درخواست مردم و اصرار آنها بپردازند.
  118. و ديدي كه تمام هم و غم مردم شكم و عورتشان است و باكي ندارند كه چه بخورند و با چه آميزش كنند.
  119. و ديدي كه دنيا به آنها روي آورده است.
  120. و ديدي كه نشانه هاي حق مندرس گشته است.

در چنين موقعي مواظب خود باش و نجات خود را از خداوند بخواه.

 

یکی دیگر از مسائلی که ما باید در مورد آن اطلاع داشته باشیم نشانه های ظهور به خصوص سفیانی است که برای مطالعه این موضوعات می توانید به لینک های مربوطه مراجعه نمایید.

سفیانی کیست؟

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته به نشانه های حتمی ظهور و نشانه های غیر حتمی ظهور پرداختیم. اکنون می خواهیم به طور مفصل به یکی از مهم ترین نشانه های ظهور یعنی سفیانی بپردازیم. سفیانی در روایات معتبری آمده و احادیث بسیاری در مورد وی موجود است که هم اکنون به مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

 

مشخصات سفیانی

در روایات اسلامی و بخصوص شیعه، سفیانی از جمله کسانی است که در هنگام ظهور امام زمان شیعیان نقش مهمی برعهده دارد. نام او «عثمان بن عَنبَسه» حرب بن عنیبه و یا عنبسه بن حرب است و از فرزندان ابوسفیان است. در روایات اسلامی او را با صورتی سرخ، پوستی سفید و چشمانی زاغ توصیف کرده‌اند. حضرت علی (ع) در ذکر خروج سفیانی می فرماید: سفیانی از منطقه ای از شهر دمشق قیام می کند؛ از سرزمینی که به آن وادی یابس (بیابان خشک) گویند.

همچنین برخی روایات از وابستگی وی به جوامع مسیحیت گفته اند. در کتاب الغیبه شیخ طوسی نقل شده است: سفیانی در حالیکه رهبری قومی را بر عهده دارد مانند شخص نصرانی و صلیب به گردن، از بلاد روم می‌آید. و از بیابانی به نام وادی یابس که میان مکه و شام است با هفت نفر به منطقهٔ درعا رفته و با قبیلهٔ بنی کلب که در منطقهٔ درعای سوریه هستند بیعت می‌نماید. دمشق را تصرف نموده، نخستین خطبه‌اش را بر منبر دمشق می‌خواند و حمص و حلب و قنسرین و موصل را می‌گیرد، به بغداد حمله می‌کند و دو لشگر، یکی به کوفه و دیگری به مدینه می‌فرستد سپس به خراسان (ایران) حمله می‌کند.

گروهی از شیعیان شام از دست او در امانند. در عراق هر کس که نامش محمد، علی، حسن، حسین، فاطمه، خدیجه، موسی، جعفر، رقیه، و … باشد را می‌کشد، برخی از عراقی‌ها همسایه‌ های خود را به چند دینار می‌فروشند و به تیغ سفیانی می‌سپرند. بعضی افراد را در دیگ‌های روغن می‌سوزاند. مناطق خاصی از شام از دست سفیانی در امان می‌ماند. سفیانی پس از اینکه زنی را میان نزدیکانش دست به دست می‌کند و یکی از یارانش با آن زن زنا می‌کند و بعد در راه شکمش را پاره می‌نماید و کودک رحم او را سقط می‌کند و پس از اینکه افرادی را در کوفه می‌کشد و خون پاک آن‌ها به جوش می‌آید در قوس نزول قرار می‌گیرد. سفیانی سرخ رو، زرد مو با چشمان رنگی و چهارشانه است. مکه را ندیده و از نزدیک که به صورتش نگاه کنی به تعبیر امروزی صورتش ناصاف است.

 

قیام سفیانی

بنا بر روایتی در کتاب بحارالانوار سفیانی، متنصر (به معنای مسلمان تازه مسیحی شده) است و در اثر بسیاری عبادت، بسیار زرد رنگ به نظر می‌رسد. وی از سمت سرزمین روم به شام می‌آید و آنگاه دست به قیام می‌زند. سپس پایتخت خود را از دمشق به رمله در فلسطین منتقل می‌کند و در آنجا شورشیان رومی به او می‌ پیوندند. سفیانی در ابتدا دست به یک شورش زده و پس از ۶ ماه جنگ مداوم بر ۵ منطقهٔ دمشق، اردن، حمص، فلسطین و قنسرین غلبه می‌کند.

  • در روایتی منسوب به امام سجاد(ع) آمده‌است: امر قائم از سوی خداوند حتمی است و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی می‌باشد. قائم ظهور نمی‌کند مگر پس از آمدن سفیانی.
  • در روایتی منسوب به حضرت علی(ع) در تفسیر آیه «و لَو تَری إذ فَزِعوا فَلافَوتَ» آمده که لشکر سفیانی به مدینه می‌آیند تا به سرزمین بیداء برسند ولی خدا آن‌ها را در زمین فرو می‌برد.
  • در روایتی منسوب به امام صادق(ع) درباره او آمده‌است: «و سفیانی نیز با قائم پیکار می‌کند»

خالی از لطف نیست این مطلب گفته شود که علامه محمدتقی بهلول مدعی شده بود در جریان سفر خود به سوریه در زمان ریاست جمهوری حافظ اسد در این کشور، با شخصی که نامش عثمان بن عنبسه بوده و شباهت بسیاری به سفیانی در روایات داشته، ملاقات کرده‌است:

من برای زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) به سوریه رفته بودم و در حدود بیست روز در آنجا بودم. حافظ اسد مرا دعوت نمود و به خانه خود برد و از من پذیرایی نمود و از آنجا مرا به ارتش سوریه برد و گفت که برای ارتش سوریه صحبت کنم، من هم به منبر رفته، برای آنها سخنرانی کردم. وقتی که از منبر پایین آمدم یک منصب داری داخل شد. در آن وقت عده‌ای گفتند: «جاء سفیانی؛ یعنی سفیانی آمد». دیدم او یک سرتیپ ارتش سوریه‌ است. من با او شروع به صحبت کردن کردم و اسم کوچک او را پرسیدم. گفت: اسمم عثمان بن عنبسه‌ است. دیدم خودش است و او از لحاظ قیافه‌ای همان خصوصیاتی را داشت که در روایات از سفیانی آمده‌ است.

همچنین برخی دیدارها با سفیانی نیز از کسانی چون امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران نیز به صورت غیرمستند مطرح است.

آنگاه که سفیانی از ظهور امام زمان(عج) باخبر می‌شود با سپاهی گران به جنگ وی می‌رود که در منطقه بیداء (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (ع) برخورد می‌کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می‌روند و هلاک می‌شوند.

 

این بود مشخصات سفیانی. اما اگر می خواهید مشخصات سید یمنی و دجال را بدانید روی آنها کلیک کنید.

توضیح مفصل نشانه های غیر حتمی ظهور

 

به نام آفریننده عشق

 

در مقاله قبلی به نشانه های حتمی ظهور پرداختیم که بطور خلاصه شامل سفیانی, یمانی, صیحه, نفس زکیه و خسف بیداء بود.

در این مقاله به نشانه های غیر حتمی ظهور و اتفاقات متعددی که ممکن است قبل از ظهور رخ بدهد می پردازیم.

همانطور که می دانید نشانه های حتمی ظهور در سال قبل از ظهور رخ خواهند داد به عنوان مثال اگر ما نشانه ها را در سال 1401 ببینیم احتمالا ظهور در سال 1402 اتفاق خواهد افتاد اما در مورد نشانه های غیر حتمی مسئله متفاوت است.

در این نشانه ها گاها جزئیاتی گفته شده تا وظایف شیعیان در مورد اتفاقات پیش رو مشخص شود به عنوان مثال یک سفارش می تواند این باشد که اگر شخصی با نام مثلا ملک عبدالله را درک کردید از او پیروی نکنید. پس یکی از محاسن نشانه های غیر حتمی این است که وظیفه ما را مشخص می کند و دوم آنکه ما را به آینده امیدوارتر می سازد.

 

اکنون می رسیم به 50 نشانه غیر قطعی ظهور:

 

  • اختلاف سه شاهزاده بنی‌عباس در ریاست دنیا و زوال حکومت ایشان
  • کشته شدن آخرین پادشاه بنی‌عباس به نام «عبدالله»
  • خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان، برخلاف عادت
  • دو بار خورشید گرفتگی در ماه رمضان
  • ماه‌گرفتگی در آغاز یا آخر آن ماه رمضان، برخلاف عادت
  • ماه گرفتگی شب بدر ماه رجب
  • خروج مردی از قزوین که همنام یکی از پیامبران است و جور و ستم زیادی به مردم می‌کند
  • خروج شیصبانی
  • ساخته شدن پلی بین بحرین و امارات
  • فرورفتن بخش غربی مسجد دمشق
  • فرورفتن یکی از روستاهای شام به نام حرستا در زمین
  • ویرانی بصره
  • کشتن فردی که علیه سفیانی قیام کرده در پشت کوفه همراه هفتاد نفر از یارانش
  • ویران شدن دیوار مسجد کوفه
  • به‌ اهتزاز درآمدن پرچم‌های سیاه از جانب خراسان (سپاهی در منطقه‌ای نزدیک شیراز با سپاه سفیانی خواهد جنگید و اولین شکست را بر آنان تحمیل خواهد کرد. این پرچم‌ها تا زمانی که به بیت‌المقدس برسند، پایین آورده نخواهند شد.)
  • ظهور مغربی در مصر و حکومت او بر مردم شام
  • پدید آمدن شهری به نام طهران
  • فرود ترک‌ها به جزیره
  • ورود رومیان به رمله
  • طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند
  • پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد
  • آتشی در طول مشرق، آشکار شود و سه روز یا هفت روز در آسمان باقی بماند
  • آزادی عرب از اسارت و حکومتشان بر شهرها و کشورها
  • بیرون رفتن عرب از تحت نفوذ سلطان عجم (غیرعرب)
  • کشته شدن امیر مصر، توسّط مردم مصر
  • ویرانی گسترده در شام و عراق
  • کشمکش سه گروه در شام (اصهب و ابقع و سفیانی)
  • به جنبش درآمدن بیرق‌های قیس از مصر
  • آمدن اسب‌هایی از جانب مغرب، تا اینکه در کنار حیره (نزدیک کوفه) بسته شوند
  • برافراشته شدن پرچم‌های سیاه از جانب مشرق به سوی حیره
  • طغیان آب فرات، به‌طوری‌که سرازیر کوچه‌های کوفه گردد
  • خروج شصت دروغگو که همه آنان ادّعای پیامبری می‌کنند
  • خروج دوازده نفر از نژاد ابوطالب که همه آن‌ها خلایق را به اطاعت خویش می‌خوانند
  • سوزاندن مردی بلندمقام از شیعیان بنی‌عبّاس بین سرزمین جلولاء (واقع‌ در هفت‌فرسخی خانقین) و سرزمین خانقین
  • بستن پلی نزدیک محله «کرخ» بغداد
  • برخاستن باد سیاهی در بغداد، در آغاز روز
  • زمین‌لرزه شدید در بغداد
  • فرورفتن بیش‌تر شهر بغداد در زمین بر اثر زمین‌لرزه
  • ترس عمومی که عراق و بغداد را فراگیرد
  • مرگ‌های سریع و عمومی در بغداد
  • کم شدن اموال و انسان‌ها و محصول کشاورزی
  • دو بار پیدایش ملخ، یکی در فصل خود و دیگری در غیر فصل خود؛ تا آنجا که زراعت‌ها و غلاّت را از بین ببرد.
  • کم شدن غلاّت و محصولات گیاهی و بروز قحطی
  • اختلاف و کشمکش دو صنف از عجم، و خون‌ریزی بسیار میانشان
  • خرابی ری
  • جنگ بین جوانان ارمنی و آذربایجانی
  • بیرون آمدن بردگان از زیر فرمان اربابان و کشتن اربابان
  • مسخ شدن گروهی از بدعت‌گذاران به میمون و خوک
  • پیروزی بردگان بر شهرهای اربابان
  • ندای غیرعادی از آسمان بر همه جهان به‌ طوریکه هرکسی در هر زبانی باشد آن ندا را به زبان خودش می‌شنود.

 

برای آشنایی بیشتر با سفیانی و توضیحات مفصل در مورد او می توانید این مقاله و برای آشنایی با نشانه های آخرالزمان می توانید این مقاله را مطالعه کنید.

نشانه های ظهور حضرت مهدی(عج)

 

به نام آفریننده عشق

 

نشانه های ظهور به مجموعه رویداد هایی گفته می شود که در آخرالزمان اتفاق افتاده و منجر به خروج و قیام حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف می شود.

بر اساس باور های شیعیان, آخرین حجت و نماینده خدا روی زمین به دلیل نداشتن یاور, ترس از کشته شدن و هم چنین حکمت ها و مصلحت های الهی از دیدگان عموم مردم غایب گشته که اصطلاحا به آن غیبت می گویند. این غیبت نیز خود به دو نوع غیبت صغری و غیبت کبری تقسیم می شود.

در زمان غیبت صغری امام زمان (عج) یاوران خاص حضرت با ایشان در ارتباط بودند که به آنان نائبان خاص نیز گفته می شود. آنان چهار نفر هستند و نامشان به ترتیب ابو عمرو عثمان بن سعید عَمری, ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید, ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی, ابوالحسن علی بن محمد سمری می باشد. این غیبت حدود 69 یا 74 سال طول کشیده است.

اما در غیبت کبری که پس از غیبت صغری شروع شد و تا امروز نیز ادامه دارد خداوند به دلیل عدم لیاقت مردم برای دریافت احکام و دستورات الهی امامشان را از آنها پنهان می کند و در قرآن نیز به این امر اشاره شده است: ﴿قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاء مَّعِينٍ«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان می‌آورد؟» یعنی اگر امام شما پنهان شود چه کسی می تواند برای شما امامی برای اجرای عدالت و گسترش صلح بیاورد؟

اکنون به بخش نشانه های حتمی و غیر حتمی ظهور می رسیم که از روایات اهل بیت (ع) به ما رسیده است.

5 نشانه حتمی ظهور:

 

1. خروج سفیانی

خروج سفیانی یکی از نشانه‌های حتمی ظهور منجی از دیدگاه شیعیان است. به‌باور ایشان سفیانی که دشمن سپاهیان حضرت مهدی(عج) است، بیش‌ترین سهم را در نبردهای قبل از ظهور دارد. او با ظاهری عوام فریبانه کشت و کشتار را شروع کرده و هدف اصلی کشتار او شیعیان هستند. او کشتارش را از شام شروع رده و پس از آن عراق (خصوصا کوفه) و حجاز را به خاک و خون می کشد و به دست مبارک حضرت مهدی(عج) کشته می شود.

نام او «عثمان بن عَنبَسه» و از فرزندان ابوسفیان است. در روایات اسلامی او را با صورتی سرخ، پوستی سفید و چشمانی زاغ توصیف کرده‌اند. او از شهرهای روم بپا می‌خیزد و بر گردنش صلیب دارد.

امام صادق(ع) در روایتی درباره حتمی بودن قیام سفیانی می فرمایند:

سفیانی از نشانه‌های حتمی ظهور است و خروج او از آغاز تا انجام پانزده ماه به طول می‌کشد…

در روایتی از حضرت علی (ع) آمده است که: بعد از خروج سفیانی به اندازه یک وضع حمل (معادل 9 ماه) بر او بشمارید.

بنابر روایت دیگری از امام صادق(ع) قیام سفیانی در ماه رجب رخ خواهد داد.

 

2. خروج یمانی

سید یمانی شخصیتی در آخرالزمان است که به همراه سید خراسانی و سفیانی هر سه در یک سال و یک ماه و یک روز پشت سر هم خروج خواهند کرد و زمان خروج این سه تن شش ماه پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) خواهد بود. هم‌زمان با شورش و خروج سفیانی در شام، او هم خروج کرده و مردم را به عقیده شیعه به حق و حقیقت دعوت می‌کند. خروج یمانی طبق روایت از یمن خواهد بود.

امام باقر (ع) می فرماید: خروج سه نفر خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز است … و در پرچم‌ها پرچمی هدایت یافته تر از پرچم یمانی نیست و آن پرچم هدایت است چون که شما را به صاحبتان دعوت می‌کند و اگر یمانی خروج کرد فروختن اسلحه حرام می‌شود و اگر یمانی خروج کرد بپاخیز به سوی او که همانا پرچمش پرچم هدایت است و جایز نیست مسلمانان از او سرپیچی کنند و اگر کسی اینکار را انجام دهد از اهل جهنم می‌باشد زیرا که او دعوت به حق و هدایت به راه راست می‌کند.

امام صادق (ع) نیز در حدیثی فرموده اند: «در میان بیرق‌ها، هدایت گرتر از بیرق یمانی وجود ندارد، چون بیرق حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌کند».

 

3. صیحه آسمانی

صدای آسمانی در ماه رمضان (احتمالاً سحرگاه بیست‌وسوم). که صدای جبرئیل و در حمایت از اهل بیت حضرت محمد(ص) است به‌ گونه‌ ای که هر کس در هر کجای زمین، آن را خواهد شنید و معنی آن را به زبان خود خواهد فهمید. احتمالاً در همان روز صدایی دیگر شنیده می‌شود که از طرف شیطان و در حمایت از سفیانی است، که سبب تردید مردم می‌شود. طبق روایت صیحه اول در هنگام طلوع آفتاب (بین الطلوعین) و صیحه دوم در هنگام غروب آفتاب به وقوع خواهد پیوست.

 

4. قتل نفس زکیه

کشته شدن نفس زکیه (انسان بی‌گناه) در خانه خدا و بین حجرالاسود و مقام ابراهیم احتمالاً در ۲۵ ذی‌ الحجه اتفاق می افتد. احتمالاً هم‌ زمان با کشته شدن این فرد پسرعمو و دخترعموی او نیز در شهر مدینه کشته می‌شوند و جنازه آن‌ها را جلوی درب مسجد النبی آویزان می‌کنند. در بعضی از روایت‌ها، سخن از سید حسنی به میان آمده است و در برخی از روایت‎ها از وی تحت عنوان نفس زکیه یاد گردیده است.

 

5. خسف بیداء

فرو رفتن لشکر لشکر سفیانی که به خسف بیداء نیز معروف است در بیابانی به نام بیداء که بین مکه و مدینه واقع شده‌ است اتفاق می افتد. حضرت علی (ع) در آیهٔ (وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ) می‌ فرمایند: «کمی پیش از قیام حضرت مهدی(عج)، سفیانی خروج می‌کند؛ سپس به‌اندازه دوران حاملگی یک زن که نزدیک به ۹ ماه است حکومت می‌کند. لشکریان او وارد مدینه می‌شوند تا این‌که به بیداء می‌رسند و خداوند آنان را در زمین فرومی‌برد.»

 

این بود نشانه های حتمی ظهور و اما برای دانستن نشانه ها و اتفاقات غیر حتمی ظهور که بسیار متنوع است می توانید این مقاله را مطالعه کنید.