نوشته‌ها

زندگینامه احمد نراقی

 

به نام آفریننده عشق

 

ملا احمد نراقی سال (۱۱۸۵ هـ .ق.) در شهر نراق از توابع شهرستان کاشان دیده به جهان گشود. وى مقدّمات و بیشتر دروس متوسط و عالى را در محضر پدر دانشمندش مرحوم ملاّ محمد مهدى نراقى تحصیل نمود. سال (۱۲۰۵ هـ .ق.) که بیست بهار از عمرش مى گذشت همراه پدرش به شهر علم و حکمت نجف اشرف هجرت کرد و در آنجا مدتى از حوزه درسى عالم بزرگوار وحید بهبهانى بهره برد امّا پس از اندکى در همین سال استاد کل وحید بهبهانى به رحمت ایزدى پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش نراق بازگشت. تنها چهار سال از رحلت استادش گذشته بود که ملاّ احمد در سال (۱۲۰۹ هـ .ق.) پدرش ملاّمهدى را هم از دست داد پدر اندیشمندى که وى بیشتر اندوخته هاى علمى خود را از او به ارث برده بود.

ملاّ احمد نراقى پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وى در شهر کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمى و موقعیت خوب مردمى برخوردار بود، به مقام مرجعیّت دینى رسید و همانند پدرش زعامت مذهبى و سیاسى مردم آن سامان و نواحى را به عهده گرفت. وی در علوم و فنون مختلف از جمله: فقه، اصول، عقاید، اخلاق، شعر، عرفان، فلسفه، منطق، حساب و هندسه و… به مراتب عالى رسید و صاحب نظر شد.

 

اساتید

وحید بهبهانى

سید مهدى بحرالعلوم

شیخ جعفر کاشف الغطا

میرزا مهدى شهرستانى

سید على کربلایى

 

ویژگی ها

او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلم ستیزى با حاکمان ظالم منطقه و حتّى با حکومت وقت ایران (فتحعلى شاه قاجار) درگیر شد. چنان که در کتابهاى تاریخى آمده است حاکمانى که از سوى فتحعلى شاه براى منطقه کاشان گماشته مى شدند چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملاّ احمد نراقى از این سمت دولتى عزل شدند. این سبب ناخشنودى شاه شد. بنابراین آن عالم بزرگ را به تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متّهم کرد. ملاّ احمد نراقى در جواب شاه آستین ها را بالا برد و دست هاى خود را به طرف آسمان گرفت و خطاب به پروردگار عرض کرد:«… بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمى را بر مردم قرار داد و من رفع ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانى است…»

و چون اراده کرد نفرین کند شاه بلند شد، دستهاى او را گرفت و از وى عذرخواهى کرد و با مشورت و موافقت ملاّ احمد، یک فرد لایقى را براى ولایت کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخى علاوه بر نفوذ و قدرت معنوى ملاّ احمد نراقى در میان توده مردم مى توان دریافت که فتحعلى شاه با آن همه کبر و غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوى ملاّاحمد واقف بوده و به آن اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنّا و پوزش از نفرین او مانع مى شود.

آمده است که «… بالجمله جناب حاجى ملاّ احمد نراقى کاشانى که فحول فضلاى ایران بود و شیخ جعفر و آقا سیّدعلى و میرزا ابوالقاسم و حاجى میرزا محمّد حسین سلطان العلماء امام جمعه اصفهان و ملاّعلى اکبر اصفهانى و دیگر علما و فقهاى ممالک محروسه هریک رساله نگاشتند و خاتم زدند که مجادله و مقاتله با روسیه جهاد فى سبیل الله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است که براى رواج دین مبین و حفظ ثغور مسلمین خویشتن دارى نکنند و روسیان را از مداخلت در حدود ایران دفع دهند.»

ملاّ احمد نراقى، تنها به صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از تهران خارج شد و به سوى آذربایجان، خط مقدّم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در شهر تبریز و مناطق مختلف آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسى، بسیج و روشنگرى نمود.

ملاّ احمد نراقى، یک تنه درهمه جبهه هاى سیاسى، نظامى، فرهنگى، مذهبى و عقیدتى حضور نافذ و مستمر داشت. او از یک سو از مبانى اعتقادى و فرهنگى ملّت مسلمان ایران دفاع مى کرد، در جبهه دیگر از مرزهاى جغرافیایى مملکت به حراست مى پرداخت و تا خطوط مقدّم جبهه هاى نبرد ایران ـ روس پیش مى رفت. وى در کنار همه اینها به شدّت ناظر رفتار و کردار و گفتار حاکمان و دست اندرکاران حکومت قاجار بود تا از جانب آنان نسبت به مردم، ظلمى سر نزند و حقوقى از ضعیفى پایمال نگردد. او در این عرصه حسّاس و دشوار گاهى خیلى صریح و قاطع موضع مى گرفت حتّى با شخص شاه درگیر مى شد. گاهى نیز در قالب کنایه و در لسان شعر و نصیحت با آنان سخن مى گفت.

از مسائل مهمّى که ملاّ احمد نراقى را از سایر فقیهان متمایز مى سازد، بحث مبسوط و شفاف وى پیرامون «ولایت همه جانبه فقیه» جامع الشّرایط است که او این موضوع سرنوشت ساز را براى نخستین بار به طور منسجم، مستدل و جامع در عائده ۵۴ از کتاب «عوائد الایام» خویش مطرح کرده است. او چنین مى نویسد:

«… به تحقیق، من فقها و نویسندگان کتب فقهى را دیدم که در زمان غیبت، بسیارى از امور را به حاکم وقت ارجاع مى دهند و ولایت او را در اکثر کارها امضا مى کنند. امّا در این خصوص هیچ دلیلى ارائه نمى دهند، اگر هم بعضى دلیل آوردند، دلیلشان ناتمام مى باشد. از طرفى با این که این مسأله خیلى مهم و سرنوشت ساز است ولى متأسفانه منقح نشده است.»

در نگاه ملاّ احمد نراقى علم به دو قسم «حقیقى» و «مجازى» تقسیم مى شود. علم مجازى همان اصطلاحات و الفاظ هر علم است که هر فردى با اندک تلاش و کوشش مى تواند به آن دست یابد و در تحصیل آن چندان سختى و دشوارى وجود ندارد و به آن «پوسته علم» نیز اطلاق مى شود. امّا تحصیل علم حقیقى که به عبارتى «هسته علم» هم گفته مى شود و در آیات و احادیث از آن به عنوان «نور»، «حکمت» و «فرقان» نام برده شده است تحصیلش در قدرت و اختیار هرکس نیست و تنها از طریق تهذیب نفس، تقوا و ورع حاصل مى گردد و حقیقت علم نیز همین است و بس.

گویند درویشى، نام ملاّ احمد نراقى و تعریف کتاب معراج السّعاده ى او را شنیده و به توهّم اینکه این فقیه بزرگ، فردى منزوى و زاهد (به معناى منفى) است، به شدّت مرید و شیفته وى شده بود. به همین سبب روزى درویش به قصد زیارت ملاّ احمد نراقى وارد شهر کاشان مى شود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وى مى بیند، اندکى از ارادتش نسبت به او کاسته مى شود. از سوى دیگر ملاّ احمد نراقى هم در دیدارهایى که با درویش انجام مى دهد متوجّه این موضوع مى گردد. روز سوم درویش مى گوید که تصمیم دارد به کربلا برود. ملاّ احمد در جواب مى گوید: چه بهتر که من هم چنین قصدى داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در اینجا درویش مى پرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب مى شنود: همین الان مهیّا هستم. این سخن باعث شگفتى درویش شده، پرسش را دوباره تکرار مى کند و جواب را به همان ترتیب دریافت مى نماید. سپس باهم این سفر را آغاز مى کنند. وقتى به چند فرسخى قم مى رسند به خاطر رفع خستگى در کنار چشمه اى اتراق مى کنند. در این حال درویش به نظر ناراحت مى رسد و به فکر فرو مى رود. ملاّ احمد نراقى علّت را مى پرسد، درویش مى گوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته ام. نراقى مى فرماید: اینکه چیزى نیست وقتى از سفر بازگشتیم، آن را تحویل مى گیرى. او قبول نمى کند و مى گوید: من به این کشکول خیلى علاقه مندم. ملاّ احمد سؤال مى کند: آیا نمى توانى مدّتى بدون کشکول باشى؟ او جواب مى دهد: من تبرزین خودم را مى خواهم و آماده بازگشت به کاشان مى شود. در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا مى فرماید: اى درویش! من به آن ریاست و مقام و منزلتى که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو، به این کشکول خود وابسته اى؟!

 

شاگردان

شیخ مرتضى انصارى

ملاّ مهدى نراقى

میرزا ابوالقاسم نراقى

ملاّ محمّدجواد نراقى

سیّد محمّدتقى کاشانى

ملاّ على مدد ساوجى کاشانى

میرزا ابوتراب نطنزى کاشانى

شیخ محمّد جرفادقانى

علاّمه شیخ محمّد میثمى

 

آثار

  • معراج السعاده
  • مستند الشیعه فى احکام الشریعه
  • وسیله النجاه
  • تذکره الاحباب
  • هدایه الشیعه الى احکام الشریعه
  • مناهج الاحکام فى الاصول
  • سیف الامه و برهان المله
  • الخزائن

 

عروج ملکوتی

در سالهاى (۱۲۴۵ و ۱۲۴۴ هـ .ق.) بیمارى وبا فراگیر شده و بسیارى از مردم را به کام مرگ کشیده بود. بدین ترتیب ملاّ احمد نراقى هم در این ایّام دچار این بیمارى شد و چشم از جهان فرو بست و به دیار ابدى شتافت. پیکرش از کاشان به نجف اشرف انتقال یافت و در کنار پدرش ملاّ محمّد مهدى نراقى به خاک سپرده شد. تاریخ دقیق رحلت این عالم بزرگ چندان روشن نیست. اغلب محقّقان مانند: شیخ عبّاس قمى, شیخ آقا بزرگ تهرانى، خوانساری, محمّد رضا مظفر، على اکبر دهخدا و… آن را سال (۱۲۴۴ هـ .ق.) نوشتند.