بزرگترین عارفان حال حاضر ایران

به نام آفریننده عشق

 

بزرگترین اساتید عرفان در قید حیات

معرفی 20 عارف و استاد عرفان ایرانی که در قید حیات هستند

بهترین اساتید عرفان زنده ایرانی

در این مقاله قصد داریم 20 نفر از اساتید بزرگ و معتبر عرفان شیعی که در قید حیات هستند را برای شما معرفی کنیم. امیدواریم این مقاله، باعث راهنمایی و ارشاد طالبان و سالکان الهی بشود و گره ای از سیر و سلوک آنان را باز نماید.

همانطور که احتمالا شما هم شنیده اید، سیر کردن و حرکت کردن به سمت خدا و عبور از پیچ و خم های خطرناک این راه، بدون وجود استادی عارف و کامل ممکن نیست. بسیار اندک هستند کسانی که بدون راهنما و استاد طی طریق کرده اند و همان ها نیز استثنا هستند نه مبنا.

لذا به عزیزانی که قصد پیشرفت در سیر و سلوک الی الله را دارند، توصیه می کنیم از عارفان و سالکان نامبرده در این مقاله استفاده کنند و اگر افراد دیگری را به عنوان یک استاد عرفان معتبر می شناسند، از بخش نظرات با ما در میان بگذارند تا در دسترس عموم قرار گیرد.

در بین اساتید عرفان، کسانی که به مقام فنا رسیده باشند و کامل باشند می توانند به طور خاص از شاگردان و طالبان کوی حقیقیت، دستگیری کنند. استاد عرفان بهتر است فقیه یا مجتهد باشد و از حواشی، گناهان و شهرت به دور باشد. استاد عرفان کامل معمولا دارای کراماتی نیز هست اما صرف کرامات معیار نیستند زیرا تشخیص کرامات از سحر و جادو برای هر کس ممکن نیست و اینکه هر کس کرامتی داشته باشد نیز لزوما کامل نیست.

اشاره می شود به ۲۰ نفر از بزرگان و اساتید عرفان در قید حیاتی که طالبان و سالکان الهی می توانند از آنان استـفاده کنند. طبق شناخت اینجانب، اولویت با کسانی است که نامشان زودتر ذکر شده است:

 

۱. سید محمد صادق طهرانی

محمد صادق طهرانی

 

 

 

آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی، فرزند ارشد و وصی علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی می‌باشند. معظم له هم اکنون ساکن مشهد و مؤسس و متولی مدرسۀ علمیّه نورالرضا (ع) می‌باشند. ایشان از نسل حسن بن زید بن علی بن حسین علیهم السلام و متولد شب هفده ربیع الاول سال ۱۳۷۳ هجری قمری (۳ آذر ۱۳۳۲) می‌باشند.

مرحوم علامه طهرانی در اواخر سال۱۳۹۰ قمری (بهمن ۱۳۴۹) همراه با دو فرزند خود: حاج سيد محمّد صادق كه در آن وقت ۱۷ سال داشت و حاج سيّد محمّد محسن كه قدرى متجاوز از ۱۵ سال داشت براى ادای مناسک حج و زيارت بيت الله الحرام و زيارت قبر حضرت رسول الله و فاطمه زهراء و امامان بقيع صلواتُ الله و سلامه عليهم أجمعين از راه کویت به مکه مشرّف می‌شوند. و در بازگشت به کربلا رفته و نزدیک به یک ماه در عتبات مقدّسه توقف می‌نمایند و بالاخره پس از زيارت ائمّه عسكريين (ع) با مرحوم سید هاشم حدّاد در اوائل دهه سوم از محرم الحرام ۱۳۹۱ قمری (اوائل فروردین ۱۳۵۰) به تهران باز می‌گردند.

ایشان دربارۀ این سفر می‌نویسند: ميزبانان حقيقى یعنی خودِ خداوند و وجود أقدس رسول الله و فاطمه زهرا و ائمّه بقيع و ائمّه عتبات عاليات هم انصافاً پذيرائى كردند. حضرت آقاى حدّاد هم مثل دو فرزندشان بلكه بيشتر و بالاتر اين دو را پذيرفتند، و پيرمرد عارف هفتاد و چند ساله خود شخصاً به پذيرائى قيام مي‌كرد. نان و سبزى مي‌خريد، حوائج را تهيّه مي‌فرمود، سفره مى‌انداخت. و چون پس از عيد غدير وارد شديم به هر يك از آن دو، پنج دينار عراقى عيدى داد و با دست مبارک خود لباس علم و معرفت و ادب بر تن بنده سيد محمد صادق نمود و او را در كسوت روحانيت آورده بدين خِلعت رسول اللهى مخلّع فرمود و عمامه بر سرش پيچيد.

استاد یگانه آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی در عرفان و سیر سلوک، حضرت آقای سید هاشم حداد می‌باشند. چنانکه به مناسبتی خود ایشان می‌نویسند: حال ايشان نسبت به مرحوم حدّاد به گونه‌اى بود كه در محيط خانه نيز كاملاً منعكس مى‌شد. ما (فرزندان ايشان) و خانم والده، همه حضرت آقاى حدّاد را به عنوان يک انسان مقدّس و مهذّب و دور از هوى و واصل به مقام فنا و محض عدالت و طهارت و محبّ و عاشق خالص خداوند می‌دانستيم و اگرچه ايشان غالباً دراين ‌باره براى ما صحبتى نمی‌كردند، ولى ما خودبه‌ خود نسبت به آقاى حدّاد عشق و علاقه داشتيم.

اين عشق و علاقه بود تا اينكه حدود دوازده، سيزده سالگى كه حقير طلبه شده و در سلك شاگردان مكتب أهل‌ بيت (ع) در آمدم و در خدمت حضرت علاّمه والد به شوق زيارت و استفاضه از لمعات و أنوار ولايت امام حسین (ع) و طواف به دور آن بارگاه كبريايى به كربلاى معلّى مشرّف شديم. مدت اقامت ما در كربلاى معلّى، حدود يک ماه بطول انجاميد و آنجا براى أوّلين‌ ‌بار توفيق زيارت حضرت آقاى حدّاد نصيب شد.

در همين سفر بود كه علامه والد براى حقير صحبت كرده و فرمودند: ايشان از بزرگان اهل معرفت هستند، شما از ايشان استفاده كنيد. و خلاصه ما را با نام و معناى سلوک آشنا كردند و حضرت آقاى حدّاد با كمال ملاطفت و آغوش باز از ما دستگيرى نموده و از ايشان دستور گرفتيم.

مرحوم علامه والد فرموده‌ بودند که برای جهات اخلاقی از خدمت سه نفر استفاده کنیم. یکی مرحوم آیت الله بهاء الدینی و یکی مرحوم آیت الله سدهی اصفهانی و بیش از همه مرحوم علامه طباطبائی که والد فرموده بودند که هر چند از یک بار خدمتشان مشرف شویم و از فیوضات اخلاقی و معنوی ایشان بهره‌مند گردیم و بنده تا وقتی قم بودم اقلّاً هفته‌ای یک بار خدمت حضرت علامه طباطبائی می‌رفتم. پنج‌شنبه‌ها جلساتی داشتند که حدود دو ساعت طول می‌کشید و سؤال و جواب‌های علمی می‌شد و مقید بودم که شرکت کنم و غیر از آن گاهی هم منزلشان می‌رفتم.

زیارت ایشان حتی اگر سکوت هم می‌کردند همه‌اش نور بود و آن مجلس فوائد علمی بسیار زیادی هم داشت و ایشان خیلی مسلط بودند و همیشه از افق دیگری اشراب می‌شدند و مطالب را بیان می‌کردند، ولی در دروسشان بنده شرکت نکردم. گاهی هم خدمت مرحوم آیت‌ الله بهجت و آیت الله کشمیری هم برای استفاده معنوی از مجلس ایشان می‌رفتم ولی استاد ما در این مسائل مرحوم حضرت آقای حداد قدس‌سره بودند.

آیت الله محمد صادق طهرانی، وصی شرعی مرحوم علامه طهرانی می‌باشند. مرحوم علامه در وصیت‌نامه خود می فرمایند: وصى خود قرار دادم قرّة العين مكرّم، ولد أكبر و أرشد خود جناب فخر العشيرة الفخام، سيد العلماء الأعلام آقاى حاج سيد محمد صادق أيّده الله را. در امور سلوکی و عرفانی نیز مرحوم علامه طهرانی مکرراً شاگردان خود را پس از خود به ایشان ارجاع داده‌اند.

آیت‌ الله بهجت نیز در مجلس ختم مرحوم علامه طهرانی در مشهد به آقازاده بزرگ ایشان (محمد صادق طهرانی) در جلوی حاضرین علناً فرمودند: لمْ یمتْ مَن کان له وَلَدٌ مثلکَ (نمی میرد کسی که فرزندی مثل تو دارد). ایشان در مشهد ساکن هستند اما جلسات عرفانی ندارند و ظاهرا شاگرد نیز قبول نمی کنند.

 

۲. محمد صالح کمیلی خراسانی

محمد صالح کمیلی خراسانی

 

 

 

محمدصالح کمیلی خراسانی فقیه و عارف معاصر است که به تدریس، تألیف و تربیت عرفانی و سلوکی علاقمندان به عرفان اسلامی مشغول می‌باشد. وی از شاگردان سید هاشم حداد که علامه طهرانی در کتاب روح مجرد از او اینگونه نامبرده است: «امّا از ارادتمندان ایشان (مرحوم حداد) در عراق عبارت بودند از صالح کمیلی.»

کمیلی در ۱۳۲۰ شمسی (۱۳۶۰ قمری) در سامرای عراق به دنیا آمد. وی از سن ۵ سالگی خواندن و نوشتن را نزد پدرش آموخت و از سن ۱۰ سالگی رسماً نزد پدرش در سامرا دروس طلبگی را شروع کرد و در مدرسه علمیه میرزای شیرازی مشغول به تحصیل شد. کمیلی در سن ۱۵ سالگی جهت ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت و از محضر بزرگانی همچون سید روح‌الله خمینی کسب علم نمود.

کمیلی به دلیل علاقه ای که به سید روح‌الله خمینی داشت، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به ایران آمد تا به فعالیت‌های انقلابی در ایران کمک نماید و از سال ۱۳۹۶ قمری به قم آمده و به ادامهٔ تحصیل و خدمات دینی اشتغال دارد. وی از آن دسته علمای اخلاق و عارفی است که ارادت و علاقهٔ ویژه ای به سید علی خامنه ای رهبر ایران داشته و بارها رهبر ایران را فقیه عارف خطاب نموده و ابراز داشته است: «بر ما مسجل است که خامنه ای یک فقیه و عارف بی نظیر است که اطاعت از ایشان بر همهٔ مسلمین واجب است.»

کمیلی دربارهٔ آشنایی با استاد خود سید هاشم حداد می‌گوید: «زمانی که وارد حوزه علمیه سامره شدم در سن نوجوانی بودم و از حوزه سامره به نجف آمدم و مشغول دروس حوزوی شدیم، صبح‌های پنجشنبه به منزل شیخ عباس قوچانی می‌رفتیم و ایشان یک روضه خصوصی داشتند و چون می‌دانستم ایشان وصی قاضی است لذا به جلسات ایشان می‌رفتم و خدمت ایشان می‌رسیدیم و از توصیه‌ها و کلمات اخلاقی ایشان استفاده می‌کردم تا اینکه ایشان فرمودند: در کربلا سیدی است به خدمت ایشان هم برس و ما هم به توصیه ایشان به کربلا رفتیم و از همان نگاه اول مجذوب ایشان شدم. مرحوم استاد خودش را با جنبه‌های عرفانی مؤثر نشان داد و ما هم مجذوب ایشان شدیم و فهمیدیم ایشان استاد کاملی است و می‌تواند دستگیری کند و ما هم راه را با ایشان ادامه دادیم و شناخت ما از همان جذبه‌های معنوی و نگاه‌های تربیتی ایشان بود.»

«ما هرچه داریم، از مرحوم حداد داریم و من در این راه استاد دیگری نمی‌شناسم و تا حالا هم ندیده‌ام. واقعاً ما دلدادهٔ ایشان بودیم و هستیم. ایشان نیاز به تعریف نداشت تا دیگران بخواهند تعریف کنند، بلکه خود ایشان معرّف خودشان بود. در همان اولین ملاقات، تصرفی ملکوتی و روحی در این جانب کرد و مرا به حضور پذیرفت. من استاد خود را با تصرف روحانی و نورانی خود شناختم، نه به توصیف دیگران، و در جذب روحی و باطنی ایشان مکرراً قرار می‌گرفتم و در این تصرفات معنوی و باطنی، توحید مطلق را در خود احساس می‌کردم و تمام جهان و اشیاء را ذوب شده در او می‌دیدم و روح من مانند یک پرندهٔ سبکبال بود که در آسمان‌ها پرواز می‌کند.»

وی از سن ۲۰ سالگی به مدت ۲۴ سال در عرفان عملی از عارف مشهور سید هاشم حداد بهره برد و اسفار اربعه را در خدمت این استاد طی کرد، و در زمان حیات استاد خود اجازهٔ تربیت شاگرد داشت. کمیلی دربارهٔ مدت کسب فیض و طی منازل عرفان از محضر استاد خود می‌گوید: «بنده حدود ۲۴ سال شاگرد آقا و مولایم مرحوم مغفور، نشانهٔ حق، شاخص هدایتگر، فانی فی الله حاج سید هاشم حداد بودم. از ایشان مطالب و مسائل متنوعی که در امر سلوک الی الله بود، را کسب کردم.»

پس از سالها استفاده از عارف شهیر سید هاشم حداد، روزی حداد به وی بعنوان بشارت گفت: «بشارت باد به شما که از عالم نفس رها شدی.» علامه تهرانی دربارهٔ وی می‌گوید: «شما (کمیلی) در سیر و سلوک به جایی رسیده‌اید که می‌توانید به رأی و نظر خودتان عمل کنید.» همچنین علامه تهرانی کتاب فقهی به نام مختلف الشیعه نوشتهٔ علامه حلی از کتابهای شخصی خود را به وی اهدا نمود و به او گفت: «شما مجتهدید، اقوال فقها را در این بررسی کنید و در حاشیه رای خودت را بیان نمایید» و وی (کمیلی) مدتی مشغول به این کار شد.» ایشان هم اکنون در قم، در مسجد سلماسی، به تربیت عرفانی شاگردان مشغولند.

 

۳. عبدالله جوادی آملی

عبدالله جوادی آملی

 

 

 

عبدالله جوادی آملی (۱۳۱۲ شمسی) فیلسوف، فقیه، مفسر قرآن، مدرّس حوزه علمیه قم و از مراجع تقلید شیعه در قرن پانزدهم هجری شمسی است. او از شاگردان آیت الله بروجردی، امام خمینی و علامه طباطبایی بوده و حدود شصت سال در حوزه‌های علمیه قم و تهران، علومی چون فلسفه، عرفان، فقه و تفسیر را تدریس کرده است. وی کتاب‌های بسیاری نوشته که تفسیر تسنیم و رحیق مختوم (شرح اسفار اربعه) از جمله آنها است.

وی در سال ۱۳۱۲ در شهر آمل به دنیا آمد. پدرش ابوالحسن واعظ جوادی آملی از علمای آمل بود. او به عنوان یکی از بزرگ‌ترین منتقدان نظام بانکداری در ایران شناخته می‌شود. همچنین به گفته او بر طبق آیهٔ ۱۵ سورهٔ جن، کسی که اختلاس می‌کند، بر اثر قسطی (انحراف از حقی) که انجام می‌دهد، خود را به هیزم جهنم تبدیل می‌کند.

 

۴. داوود صمدی آملی

داوود صمدی آملی

 

 

 

استاد صمدی آملی در سال ۱۳۴۲ هجری شمسی در روستای خشواش از توابع آمل –در استان مازندران- در یک خانواده مؤمن و مقید قدم به جهان فانی گذاردند و دوران کودکی خود را در دامان پر مهر والدینی مذهبی پرورش یافتند.

استاد صمدی آملی همچنین برادر بزرگتری هم داشتند که در مورد وی فرمودند: “در ایام کودکی روزی با برادر بزرگترم در زمین کشاورزی مشغول به کار بودم. حرف از بزرگان عرفان بود و در مورد مقاماتشان صحبت می نمودیم. من دائما از برادرم می پرسیدم علامه حسن زاده چطور است؟! ایشان در چه جایگاهی است؟! برادر با لحنی پدرانه به من فرمود چرا آنقدر حرف این و آن را می زنی؟! خودت برو و به آن مقامات برس تا متوجه شوی.” این تشر برادر بزرگتر به فرموده استاد صمدی آملی تاثیری شگرف را بر روح و جان شان بر جای گذاشت. این تاثیر به گونه ای عمیق بود که سرنوشت استاد صمدی آملی را بکلی متحول نمود.

استاد صمدی آملی فرمودند: قبل از عملیات کربلای ۴ خوابی دیدم. در آن رویای صادقه دیدم که عملیات شکست می خورد و تمام دوستانم را که قرار بود شهید شوند در آن خواب دیدم. پس از بیداری آن را با فرماندهان مطرح نمودم اما موفق نشدم به استناد یک خواب جلوی عملیات را بگیرم و این امری ناشدنی بود. در فاصله بعد از خواب تا شروع عملیات دوستانم را می دیدم که با من هستند و چند روز دیگر شهید خواهند شد و من از پر کشیدنشان مطلعم اما نمی توانم زبان باز کنم و به آنها ماجرا را بگویم…. استاد صمدی آملی می فرمودند آن ایام مرا پیر کرد و بسیار بر من سخت تمام شد.

استاد صمدی آملی فرمودند: در آن ایام سؤالی در ذهن ما بود که چرا مجروح نمی شویم یا شهید نمی شویم… این سؤال برای من بود. بعد از چندین سال؛ سؤال ذهن ما حل شد. علامه حسن زاده آملی فرمودند تمام هشت سال جنگ، شما را زیر نظر داشتم! جناب علامه حسن زاده آملی می فرمودند: کم است چون جان به لب می آید تا کسی به این جایگاه برسد. جان به لب می آید تا کسی چون صمدی آملی شود‌.

حضرت استاد صمدی آملی در یکی از جلسات معرفت نفس می فرمودند: اگر ما دست از پا خطا کنیم و در جلسات درس بخواهیم مطلبی بگوییم یا کاری کنیم که مطابق هوای نفس ما باشد و برای خودمان باشد حضرت علامه گوش ما را می کشند.ایشان در جلسه ۱۴۷ معرفت نفس می فرمایند: آقا (علامه حسن زاده آملی) شبانه روز بنده را چک می کنند. من مطلقا در شبانه روز در دید و منظر هستم. یک قدم اگر اشتباه برداریم می سوزیم. ظاهر و باطن و گذشته و آینده من معلوم است.

 

۵. سید حجت هاشمی خراسانی

سید حجت هاشمی خراسانی

 

 

 

ابومعين حميدالدين سید علی حجت هاشمى خراسانى (متولد 1314 شمسی)، مدرس، مؤلف، ادیب، شاعر و عارف ایرانی است‌. او فرزند مرحوم حاج سید حسین موسوی در سال 1354 قمری در روستایى نزدیک شهر مشهد چشم به جهان گشود. ایشان دوران کودکی خود را در نیشابور وبرخی روستاهای نزدیک مشهد گذراند و در این مدت خط، قرآن و برخی کتاب‌های فارسی را فرا گرفت. وی در اوائل نوجوانی به همراه پدر ومادر خود به شهر مقدس مشهد هجرت کرد و وارد حوزه علمیه شد.

حجت هاشمی خراسانی، در علم ادبيات، از محضر اساتيدى چون میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری (اديب اول)، اديب هروى، شيخ محمدتقى اديب نيشابورى (اديب ثانى)، اديب خاورى و… استفاده كرده و سطوح عالى رانزد آيت‌الله ميرزا حسين فقيه سبزوارى، آيت‌الله سيد على رضوى و آيت‌الله حاج سيد محمود زنجانى مى‌گذرانند و در درس خارج آیت‌الله ميلانى شركت مى‌كنند.

ايشان يكى از بر جسته‌ترين شاگردان مكتب اديب نيشابورى هستند كه با سابقه‌اى بيش از 54 سال تدريس هم اكنون يگانه استاد اديب و علوم عرب در حوزه علميه مشهد به شمار مى‌روند. وی عالمی جلیل‌القدر، فقیهی عارف، ادیبی بزرگ و در علوم غریبه ید طولائی دارد و اکنون در مشهد مقدّس در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج امام رضا (ع) سکونت دارند. برخی ایشان را نسخه‌ دوم پدربزرگشان یعنی عارف کبیر، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می دانند. قبلا ایشان در باغ رضوان حرم مطهر مشغول به علم آموزی بودند، البته هم اکنون پذیرش شاگرد خصوصی ندارند.

 

۶. جعفر ناصری

جعفر ناصری

 

 

 

شیخ جعفر ناصری از اساتید عرفان و سالکان الی الله هستند که برخی ایشان را عارف واصل نیز می دانند. ایشان هم اکنون در اصفهان، مدیریت بنیاد علمی فرهنگی هاد را بر عهده دارند.

 

۷‌. حمیدرضا مروجی سبزواری

حمید رضا مروجی سبزواری

 

 

 

حمید رضا مروجی سبزواری در سال ۱۳۴۱ در سبزوار متولد شد و در دو سالگی پدرش را از دست داد و تکفّل او و برادر کوچکترش و مادرشان را جدّ مادری اش که از ملّاکین بزرگ سبزوار بود به عهده گرفت. خانواده پدری او خانواده ای روحانی و زاهد بودند و پدربزرگش، مرحوم حاج شیخ حسین مروجی عمرش را در کشورهای آسیایی به جهت تبلیغ دین مبین اسلام گذرانده، و از آنجا که بسیار متمایل به تفکّرات سیّد جمال الدّین اسد آبادی بود، برای ایجاد وحدت در بین ملتهای اسلامی، در طیّ مسافرتهای بسیاری که به کشورهای اسلامی نمود، تلاشهای بسیاری نموده و در این راه به مصائب شدیدی هم دچار شد.

از جمله چندین بار حبس و تبعید از طرف دولتِین بریتانیا و فرانسه، و سه بار ترور در هند، الجزایر و افغانستان که مرتبه ی اخیر با اصابت ۵ تیر به وی مدت ۶ ماه در افغانستان، در منزل بانویی ایرانی و سبزواری مقیم افغانستان بستری شد و آن بانو از وی پرستاری نمود تا بهبود یافته و به ایران بازگشت. همسر وی که مادر بزرگِ پدریِ استاد است، دختر مرحوم حاج سید علی خلیلی مجتهد است که نسل اندر نسل از علمای بزرگ سبزوار بوده و تنها خاندان سیّد در سبزوار است که نَسَب آنها به جناب محمد حنفیه فرزند والا مقدار حضرت امیرالمومنین علی (ع) می باشد، میرسد. لذا شیخ ما همیشه می گفت که من از دو جهت با حضرت فاطمه زهرا (س) محرم هستم. یکی از جهت مادر خودم که از سادات حسینی هستند و دیگر از جهت مادرِ پدرم که به جناب محمد حنفیه منتهی می شوند. خاندان مادری ایشان از تجّار و ملّاکین بزرگ سبزوار بوده و جدّ مادری وی، مرحوم حاج محمود حقیران، ملک التجّار سبزوار بود و دامنه تجارتش تا روسیه تزار نیز کشیده شده بود.

مروجی سبزواری در سال ۱۳۵۹ بعد از اخذ دیپلم در سبزوار نزد مرحوم حاج شیخ حسن مهرآبادی ادبیات عرب را آموخت (گذشته از اینکه بر ادبیات فارسی، فارسی پهلوی و اَوِستایی نیز آگاهی بسیار داشت بطوری که بارها می گفت: بسیاری از دکترهای ادبیات فارسی به اندازه ی من تسلط بر فارسی پهلوی و اوستایی ندارند. او حتی رومئو و ژولیت شکسپیر را نیز از همان زبان انگلیسی باستانی که شکسپیر بدان زبان آثارش را نگاشته، خوانده بود). استاد در سال ۱۳۶۰ از سبزوار به تهران رفته و در حوزه علمیه چیذر به مدت یک سال مشغول به تحصیل شد و در سال ۱۳۶۱ به قم مهاجرت نمود و رحل اقامت را در آن دیار افکند.

مروجی سبزواری می گفت: تنها عشق من در همه عمرم معرفت توحید بود و بس، و تنها معشوق من معرفت بود و این معشوق را در آغوش هر که می یافتم عاشق او نیز می شدم. حضرت استاد در قم فقه و اصول را در محضر آیات عظام حاج شیخ جواد تبریزی، و حاج شیخ حسین وحید که از بزرگترین شاگردان آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی بودند تا به مرتبه اجتهاد پیش رفت و تا زمانی هم که جلسات استاد دایر بود هر شب بعد از نماز مغرب و عشا حدود بیست دقیقه برای نماز گزاران که اکثر آنها را شاگردانش تشکیل می دادند، بر مبنای متن عروةالوثقی، فقه استدلالی می گفت و همواره می گفت: می خواهم شاگردانم در سه جهت اعتقادات، اخلاق و فقه کامل شوند و ذهن آنها در هر سه مورد‌ استدلالی شود، بر خلاف دَأْب ائمه جماعات که معمولاً بعد از نماز چند مسئله ای برای نماز گزاران از روی رساله می خوانند. ایشان هم اکنون در سبزوار زندگی می کنند.

 

۸. محمود امامی نجف آبادی

محمود امامی نجف آبادی

 

 

 

استاد دکتر محمود امامی نجف آبادی متولد ۱۳۰۵ از شاگردان خاص الخاص و از اصحاب سر علامه حسن زادۀ آملی می باشند، ایشان دروس مختلف عرفان نظری از جمله کتاب فصوص الحکم و مصباح الأنس ابن فناری را نزد علامه حسن زادۀ آملی تلمذ نموده اند و هم اکنون در تهران و نجف آباد مشغول به تدریس و تربیت نفوس مستعده می باشند.

داوود صمدی آملی در مورد ایشان نقل می‌کند: امسال توفیقی بود که در نجف آباد به محضر یکی از اولیای الهی مشرف شدم. مردی است که هم به دانشگاه رفته و دکترا دارد و هم به حوزه رفته و تا سر حد اجتهاد درس خوانده است. و نیز بیش از پانزده سال در محضر حضرت آقا بوده است. در آنجا جمله ای به من گفت که بسیار مرا متحول کرد. فرمود: «ما شبانه روز با نور آقا راه می رویم و با نور ایشان است که می خوابیم و حرف می زنیم. اگر به باغ می رویم با ایشان هستیم.» همچنین صمدی آملی در جای دیگر از ایشان با عنوان عارف واصل یاد می کند.

سید عباس موسوی مطلق در مورد ایشان می‌گوید: چندی پیش در سفری که به نجف آباد داشتم، توفیق رفیق شد به ملاقات تندیس اخلاق و اخلاص، و عارف گمنام که از اصحاب سرّ حضرت علامه ذوالفنون حسن زادۀ آملی میباشند، یعنی جناب استاد دکتر حاج محمود امامی رفتم. ملاقاتی با زمانی کم حدود نیم ساعت ولی اثری فراوان، ملاقاتی با ظاهری ساده و باطنی پر رمز و راز، ملاقاتی به سکوت که ورای مجلس قیل و قال بود با سبدی انگور آمدند و نشستند، انگور که چه عرض کنم هر دانه اش سخنی داشت.

 

۹. محمد صافی اصفهانی

محمد صافی اصفهانی

 

 

 

جناب آیت الله آقای شیخ محمد صافی اصفهانی، وصی و شاگرد مبرز ایت الله کشمیری می باشند و همچنین محضر مرحوم جعفر آقای مجتهدی بوده اند. ایشان بسیار کتوم بوده و از شهرت گریزان هستند و ظاهرا در اصفهان زندگی می کنند. سید عباس موسوی مطلق از ايشان با وصف “مرد الهی” یاد می کنند.

 

۱۰. عبدالرحیم جرجانی شاهرودی

عبدالرحیم جرجانی شاهرودی

 

 

 

آیت الله جرجانی در مورد خود می گویند: تاریخ تولد بنده 1334 شمسی است. مادرم که زن بسیار مؤمنه و عارفه خاصی بود که من بسیاری از معارف را از ایشان یاد گرفتم. ایشان می‌فرمودند که من در مسجد مشغول نماز بودم که آنجا درد زایمان مربوط به شما گرفت. فرمودند: از مسجد آمدم منزل به صورت طبیعی طبیعی زایمان کردم بدون اینکه قابله‌ای باشد. این را بارها مادرم می‌فرمودند که این از خصوصیات شما بود و من اصلاً در زایمان شما اذیت نشدم. فرمود: من وضو داشتم داخل مسجد درد زایمان مرا گرفت و آمدم منزل و شما به دنیا آمدی.

ایشان خیلی آدم عجیبی بود. خدا رحمتش کند. حالاتی داشت. همیشه دو ساعت قبل از اذان صبح این زن بیدار و سر سجاده بود. کمتر شبی می‌شد که من بلند شوم و او خواب باشد. همیشه قبل از من روی سجاده بود. سحر حالش این جوری بود. تا حدود سن 16 سالگی در زادگاه خودم چهار فرسخی شاهرود، قلعه محمدآقا بودم. در سن 16-17 سالگی رفتم علی آباد کتول و در یک مغازه تجارتی شاگرد بودم. تقریباً اواخر 17 بود نزدیک 18 که مشغول درس طلبگی شده بودم. زمانی بود که می‌بایست می‌رفتم به سربازی. سربازی برایم مشکلی پیش آمد که یا باید می‌رفتم که در این صورت از درس می‌ماندم یا نمی‌رفتم که مشکل داشتم. رفتم خدمت یکی از علمای شاهرود به نام آقا شیخ بزرگ اشرفی، پدر آیت‌الله اشرفی که در حقیقت به شاهرود تبعید شده بود. ایشان نفوذ عجیبی داشت و از علمای کهن بود. جزء افرادی بود که در کشف حجاب قیام کرده بود. پیرمرد بزرگ و از رجال خیلی عجیب بود. رفتم خدمت ایشان و گفتم: من طلبه هستم و برای سربازی هم مرا خواسته‌اند چکار کنم؟

یک روحانی به نام سیف آنجا بود که کارهای ایشان دست او بود و در حکومت حرفش را می‌خریدند. با همان عصا صدا زد: سیف! سیف! گفت: بله؟ گفت: کار این شیخ را درست کن، سربازی نبرندش. آن هم گفت: چشم آقا، چشم. همان شد دیگر ما را نبردند. نمی‌دانم چه نوشت و چکار کرد! دیگر هیچ‌کس برای سربازی از من خبر نگرفت. دو سال آنجا بودم. بعد آمدم مشهد و دروس سطح را تمام کردم. و مقداری خدمت آقای حجت بودیم. بعد، خدمت اساتید دیگر حوزه تا اینکه درس خارج فقه و اصول را خدمت آیت‌الله فلسفی بودم. چهارده سال خارج فقه و اصول را رفتم، دو دوره و نیم تقریباً. الآن دارد بیشتر می‌شود. ولی آن زمان را خدمت آیت‌الله فلسفی دو دوره و نیم رفتم.

بعد از آقای فلسفی دیگر بنا نداشتم بروم. گفتم: اصول که دیگر بس است. فقه را هم می‌خواستم دیگر نروم. آقای اشرفی زنگ زد که شما بیایید درس. گفتم: چشم می‌آیم. آن هم علت داشت. گفتم: ما داشتیم فکر می‌کردیم که بعد از آقای فلسفی دیگر درس نرویم. ولی بعد که حضرت عالی درس را شروع کردید، ما با همان رفقا و گروه خودمان به خاطر اینکه درس شما رونقی بگیرد قرار بر این گذاشتیم که همه برویم، می‌آییم همان جایی که سر درس آقای فلسفی می‌نشستیم با رفقایمان همان‌جا می‌نشینیم. حدود بیست سال قبل آیت‌الله سید عزالدین زنجانی در حضور جمی از طلبه‌ها به استادنا آیت‌الله جرجانی که به مدت ده پانزده سال افتخار شرکت در درس‌های فلسفه و تفسیر قرآن ایشان را پیدا کرده بودند، فرمودند: یکی از محسنات حوزه علمیه مشهد این است که آقای جرجانی در آن هستند.

حجت الاسلام شیخ الاسلامی یک کتاب نوشته است و در آن کتاب بیش از هفتاد تا از کرامات آیت الله جرجانی را با سند و مستند و شواهد عینی آورده است. البته علامه جرجانی به ایشان توصیه کردند چاپ نکنید تا من زنده ام. بعد از مردن من اگر خواستید چاپ کنید. جرجانی می گوید: وقتی قبلا در جبهه بودم، وقتی می‌خواستم با هواپیما به جایی بروم، در و دیوار هواپیما به من دو بار گفتند: برگرد، برگرد‌. من نیز سوار نشدم. هواپیما سقوط کرد و سرداران کلاهدوز و فلاحی و جهان آرا و آقای محلاتی شهید شدند.

 

۱۱. محمد علی جاودان

محمد علی جاودان

 

 

 

محمد علی جاودان (متولد ۱۳۲۸ ش، تهران)، تحصیلات حوزوی خود را نزد اساتیدی همچون حضرات آیات میرزا باقر آشتیانی، محمد امامی کاشانی، عبدالله جوادی آملی، عبدالکریم حق‌شناس، مجتبی تهرانی و سید محمد تقی اراکی را پیگیری کرد. تربیت اخلاقی و ترویج اخلاق اسلامی از جمله فعالیت‌های وی است. ایشان از شاگردان مبرز آیت الله حق شناس و از اساتید اخلاق ساکن تهران می باشند.

 

۱۲. حسین علیپور مرندی

حسین علیپور مرندی

 

 

 

حسین علیپور مرندی معروف به استاد علیپور یا « حسین آقا علیپور» (متولد 1334 هجری شمسی در شهر مرند) مردی الهی، اهل علم، تقوا، معرفت و زهد و مروج معارف ناب اسلامی در میان مشتاقان می باشند. ایشان از شاگردان ممتاز آیت الله سعادت پرور (شیخ علی آقا پهلوانی تهرانی) بودند که به تأسی از استاد خویش با همان شیوه تربیتی (معروف به شیوه علامه طباطبایی) به رشد و تربیت اسلامی جوانان در حوزه وسیعی از ایران (استان های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، قم، اصفهان، کرمان، زنجان، تهران، البرز، …) مشغول می باشند.

حسین علیپور مرندی در خانواده ای مذهبی در شهر مرند در محله “جان آقا” چشم به جهان گشودند پدر ایشان، مشهدی ابوالفضل علیپور، کاسبی مؤمن و بسیار مقید به کسب حلال در بازار شهر مرند بودند و زندگی حسین آقا علیپور بر سر سفره حلال چنین پدری متدین و باتقوا آغاز شد و در دوران نوجوانی از نفس قدسی عالم کامل و عارف واصل آیت الله میرزاعلی اکبر آقا مرندی در مسجد مدرسه (قیام) مرند کسب فیض نمودند و با هدایت آن عالم عارف در ادامه تربیت نفس خویش، در اوایل دهه 50، در شهر مقدس قم خدمت آیت الله سعادت پرور (پهلوانی تهرانی) که از شاگردان عرفانی بسیار موفق علامه طباطبایی بودند، رسیده و تا زمان رحلت استاد سعادت پرور (حدود 30 سال) به طور ممتد و مستمر تحت تربیت ایشان قرار داشتند و یکی از کسانی هستند که آیت الله سعادت پرور، به ایشان، اجازه تربیت اخلاقی (استادی اخلاق) داده اند.

ایشان بعد از چندین سال اقامت در شهر مقدس قم و تکمیل تحصیلات حوزوی و استفاده حضوری مستمر از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم بالأخص آیت الله سعادت پرور و آیت الله بهجت (ره) ، مجدداً به شهر مرند بازگشته و فعالیت های خویش در ترویج معارف اسلامی را در مسجد قیام، حوزه علمیه، واحد فرهنگی ستاد نماز جمعه، هیئت قرآن و زیارت عاشورا به صورت عمیق، ادامه دادند.

در اوایل دهه 80 با دعوت جمعی از علاقه مندان معارف اسلامی در شهر تبریز شروع به برگزاری جلسات در این شهر نمودند که این جلسات سخنرانی به صورت گسترده و مستمر در محافل حوزوی، دانشگاهی و همچنین مساجد تبریز با حضور گسترده مشتاقین معارف اهل بیت علیهم السلام ادامه دارد که مهم ترین این جلسات، جلسه ماهانه مسجد حضرت فاطمه زهراء سلام الله علیها (خیابان ورزش تبریز) می باشد که جمعه اول هر ماه قمری در ساعت 11 صبح در آن مسجد برگزار می شود.

استاد علیپور مرندی در تربیت اسلامی طبق آموخته های عملی خویش از آیت الله سعادت پرور (که ایشان نیز شاگرد مبرز و بسیار موفق علامه طباطبایی بودند) بر جامعیت در تربیت در زمینه های مختلف فردی، خانوادگی، اجتماعی (به صورت علمی و عملی) تأکیددارند و شاگردان خویش را به پیروی دقیق از ولایت فقیه که ادامه ولایت رسول اکرم و ائمه (علیهم السلام) بزرگوار می باشد فرامی خوانند و خود نیز به صورت پیوسته فرموده های رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه ای را پیگیری نموده و نسبت به شرح و توضیح این فرموده ها در جلسات سخنرانی اقدام می نمایند و یکی از دعاهای ثابت ایشان در انتهای جلسات، دعا برای سلامتی رهبر معظم انقلاب می باشد.

حاج حسین علیپور مرندی با بصیرت بسیار بالایی که در مسائل اجتماعی ـ سیاسی دارند وقوع فتنه سال 88 را ماه ها قبل، پیش بینی کرده و با تشکیل جلسات مستمر سخنرانی و تبیین جایگاه ولایت در نظام خلقت بر اساس آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، نسبت به روشنگری در جامعه، بالأخص اقشار حوزوی و دانشگاهی، اقدام نمودند. آیت الله پهلوانی در مورد ایشان می گفت: اگر می‌خواهید مردی ار مردان بهشت را ببینید، بروید مرند پیش آقای علیپور. ایشان سالهاست به استاد نیاز ندارند.

 

۱۳‌. محمود شيخ محسنى

محمود شیخ محسنی

 

 

 

شیخ محمود شيخ محسنی درنجف از شاگردان آیت الله خویی و آیت الله حکیم بوده اند. بیست و دو سالگی با اجازه نامه از مراجع بزرگ شیعه به اجتهاد رسیده اند و به دستور حضرت امام مدتی در لبنان نشر علوم و معارف اهل بیت می‌دادند.

آیت الله وحید خراسانی می گوید: ایشان چون نخلی میمانند که پر از ثمر است هرچه قدر هم که تلاش کنید از او به شما نصیبی نخواهد بود مگر آنکه آن بزرگوار نظرش باشد.

آیت الله مظاهری می گوید: ای کاش ایشان به نجف یا قم تشریف می آوردند تا بتوان بیشتر از ایشان کسب فیض کرد. ایشان اکنون کمتر در مجامع عمومی حاضر میشوند، ان‌شاءالله در فرصت مناسبی اطلاعات بیشتری رو در خدمت دوست‌داران اولیاء الله قرار خواهم داد.

 

۱۴. مرتضی امیری وحید

مرتضی امیری وحید

 

 

 

مرتضی امیری وحید از اهالی معنای گمنام قم می باشند. ایشان درباره خود می گویند: ما اسم­مان مرتضی فامیلی­مان امیری وحید فرزند محمد علی از اطراف رزن همدان محله ­ای به نام سهله ما آن جا متولد شدیم خانواده­ مان خانواده­ ی مذهبی و الحمدلله خدارا شاکریم.

ما در ابتدا در زمان ما که زمان طاغوت پهلوی بود و مدرسه را ما نمی­ رفتیم چون می­ دانستیم دولتی است بالاخره ما مکتبی بودیم از قرآن شروع کردیم تا اوایل نیمه اول 49 دو سال نیم در مدرسه آقای آخوندی بودیم و دیگر حالا بماند که واقعا لطف ایشان برای یک بچه طلبه تا بعدش نیمه دوم 49 که آمدیم قم و به همراه اخویمان پیش آیت الله گلپایگانی. دیگر در مدرسه ایشان ماندگار شدیم تا سال 57. آنجا هم خدا را شکر موفق و اساتید بسیاری که جا دارد من از آیت الله گلپایگانی تجلیل کنم که بهترین اساتید را برای ما می­ آورد مثل آیت الله ستوده، حاج آقای صلواتی و حاج آقای تهرانی.

در میان اساتيد اخلاق، آیت الله بهاء الدینی خدمتشان بودیم و آیت الله بهجت که دیگر از سال 51 تقریبا آشنا شدیم. همچنین خدمت آقای بهاءالدینی و آقای بهجت بودیم و یک استاد ما، مرحوم حاج شیخ عبدالله محمد علی خیاط، شاگرد مرحوم خیاط بود.

 

۱۵. محمدباقر تحریری

محمد باقر تحریری

 

 

 

آیت اللّه شیخ محمدباقر تحریری در تهران در سال ۱۳۳۴ شمسی در خانوادهای روحانی چشم به جهان گشود. ایشان از ابتدای ورود به حوزۀ علمیۀ قم با آیت الله العظمی بهجت ارتباط معنوی داشته و این ارتباط تا پایان عمر شریف آن مرحوم ادامه مییابد. همچنین از اوایل ورود به قم ارتباط اخلاقی و تربیتی با آیت الله سعادتپرور برقرار نموده و در جلسات خاص ایشان شرکت میکند؛ همچنین از طریق ایشان با علامه طباطبایی آشنا شده و در جلسات مختلف علمی و معنوی ایشان شرکت می‌نماید.

از این رهگذر در تربیت معنوی و سلوکی خاصِ خود با علامه طباطبایی و سپس آیت الله سعادت پرور همگام و همراه میگردد. همچنین در همین راستا از نفس ملکوتی پدر بزرگوارشان نیز بهره مند می‌گشتند. ایشان همچنین از آیت الله پهلوانی اجازه تربیت شاگرد دارند.

 

۱۶. حیدر علی ایوبی‌

حیدر علی ایوبی

 

 

 

حیدر علی ایوبی از شاگردان ارشد مرحوم آیت الله سعادت پرور هستند که استاد سعادت پرور به ایشان اجازه تربیت شاگرد داده اند. مرحوم استاد سعادت پرور در مورد آقای ایوبی فرموده اند: من هرچه دارم ایوبی همه را دارد!

در مصاحبه ای که در کیهان فرهنگی با چند تن از شاگردان استاد سعادت پرور انجام شده است، استاد ایوبی اشاره کرده اند: از طریق حجت الاسلام و المسلمین مجاهدی که هم شهری و هم حجره ای ایشان بوده اند با استاد سعادت پرور آشنا شده اند و آقای سعادت پرور، آقای ایوبی را با معرفی حجت الاسلام و المسلمین مجاهدی پذیرفته اند.

استاد ایوبی از جمله افرادی هستند که پس از طی مراحل زیادی در قم، با وجود این که موقعیت بسیار خوبی در آنجا به دست آورده بودند، قم را رها کرده و به زادگاهشان برگشتند تا در آن منطقه به خدمت بپردازند. ایشان از اساتید اخلاق و از تنظیم کنندگان تفسیر تسنیم و تفسیر موضوعی قران کریم اثر آیت‌ الله جوادی آملی می‌باشند و هم اکنون در نجف آباد فعالیت می کنند.

 

۱۷. سید حسن حسنی مازندرانی

سید حسن حسنی مازندرانی

 

 

 

آیت الله مازندرانی از اولیای الهی مقیم شهر فریدون کنار و ازشاگردان عبد صالح خدا مرحوم آیت الله کوهستانی می باشند؛ ایشان بسیار گمنام و مردمی هستند. ایشان استاد ناشناخته استخاره و تعبیر خواب و استاد اخلاق می باشند. آیت الله بهاءالدینی دروصف ایشان می‌گويد: ایشان کسی است که امیرالمومنین (ع) زیاد به ایشان عنایت دارد. آیت الله صافی اصفهانی وصی مرحوم آیت الله کشمیری می‌گوید: خداوند نعمت وجود شخصیتی بزرگ (حضرت آیت الله حسنی مازندرانی) را به شما ارزانی داشته است.

عالمی محقق و مدقق از دانشگاه بزرگ امام صادق (ع) و در صراط مستقیم. شخصیتی که جمالش به طاعت خدا روشن است. آری وجود چنین شخصیتی در ان دیار مغتنم است. عالمی که نجف و قم به او محتاج است اما بی رغبتی به دنیا او را کنار شما مردم عزیز فریدونکنار مسکن داده است. آیت الله مبشر کاشانی در مورد ایشان می‌گوید: ایشان به معنای واقعی کلمه ازخوبان است وسه بار تکرار کردند. بعد فرمودند که ایشان عامل ترقی شماست. هرچه می‌خواهيد ایشان دارد، چرا پیش من می آیید. خدا دو عامل ترقی به شما داد: یکی وجود پدر و مادر و دیگری وجود استاد بزرگوار شما.

 

۱۸. سید محمد جواد شیخ الاسلامی

سید محمد جواد شیخ الاسلامی

 

 

 

محمد جواد شیخ الاسلامی، محدث، روحانی و سالک شیعه، نویسنده و مدرس حوزه علمیه قم و محقق و پژوهشگر در موضوعات اخلاقی از منظر روایات اهلبیت (ع) هستند. سید محمد جواد شیخ الاسلامی در تاریخ ۱۲ تیرماه سال ۱۳۳۸ در شهرستان تویسرکان متولد شدند ایشان در سال ۱۳۵۵ وارد حوزه علمیه قم شدند و درمدرسه قدیری مقدمات حوزوی اعم از صرف و نحو و منطق و معانی بیان و امثال ذلک را بپایان رسانده و سپس در کلاس‌های درس سطوح در نزد اساتیدی اعم از مصطفی اعتمادی وجدانی فخر و ستوده به اتمام رساندند. در ادامه از محضر آیات عظام حسین وحید خراسانی جواد تبریزی و ناصرمکارم شیرازی و حسین نوری همدانی دروس خارج فقه و اصول را درحد عالی حدود پانزده سال گذرانده اند و موفق به قبولی از امتحانات دروس خارج گردیدند و اجازاتی ازفقهای عظام اعم از روایی و غیره برای ایشان صادر گردید. ایشان ظاهرا ساکن جنوب تهران هستند.

 

۱۹. سید عباس موسوی مطلق

سید عباس موسوی مطلق

 

 

 

حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق، کارشناس مذهبی روحانی و واعظ شیعه سرشناس و کشوری ایرانی است.
وی مدرس فقه و علوم حوزوی، استاد اخلاق، استاد دانشگاه، مشاور و فعال سیاسی و نویسنده بیش از ۶۰ اثر علمی است. ایشان سخنران مراسمات مختلف در هیأت های مذهبی بزرگ کشور و همایش ها و یادواره های مختلف بوده‌ است. وی از دوران اصلاحات مستقیم وارد عرصه ی فعالیت های سیاسی گردید.

موسوی مطلق دوران ابتدائی و راهنمایی را در شهرستان دورود سپری نمود همزمان ادبیات را در شهرستان آغاز نمود؛سپس به قم مهاجرت نمود و در سال ۱۳۷۳ توسط آیات عظام بهاءالدینی، حسن زاده آملی، کشمیری و عبدالقائم شوشتری معمم شده و به لباس روحانیت درآمد. وی همزمان با تحصیل سال ۷۴ تا ۷۶ به خدمت سربازی رفت و هم اکنون در قم مشغول به تحصیل، تدریس و تالیف می‌باشد. ایشان در سلوک عرفانی از شاگردان آیت الله عبدالقائم شوشتری می‌باشند.

 

۲۰. مهدی احدی

مهدی احدی

 

 

 

آیت الله مهدی احدی در سال 1382 هجری قمری در قریه درزی کلای بابل چشم به جهان گشودند. ایشان نوه پسری حضرت شیخ محمود احدی نژاد عالم وقت مازندران می باشند. معظم له از کودکی سیر و سلوک خویش را آغاز می کنند، طوری که در کودکی از «بی حجابی موجود در مازندران گله مند شده» و بعد ها رهسپار دیار قم می شوند. روحانی شدن ایشان هم قضیه شنیدنی دارد، معظم له فرمودند: 12 ساله که بودم، همراه با پدرم به مسجد جامع آمل پای منبر حضرت استاد علامه حسن زاده آملی رفتیم. در جایی از صحبت ایشان درباره مطلبی صحبت کردند که تن و بدن مرا لرزاند. ایشان درباره «سفر برزخی» سخن می گفتند. آن روز با اینکه متوجه نشدم سفر برزحی چیست، ولی شوق طلبه شدن و اشتیاق به سیر الهی را در بنده به وجود آورد.

از سال 1360 تحت تربیت سلوکی حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی (قدس الله) قرار می گیرند. از دیگر اساتید معظم له در عرفان حضرت علامه حسن زاده آملی و عارف الهی آقا فخر تهرانی می باشند، به طوری که ایشان به مدت 10 سال همدم و محرم سرّ حضرت استاد حاج آقا فخر تهرانی بوده اند. معظم له مدت ها هم از انفاس الهی حضرت شیخ جعفر آقا مجتهدی استفاده کرده اند. همچنین ایشان در سال 1367 با حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی آشنا می شوند. علاقه حضرت علامه جوادی آملی به معظم له به حدی است که ایشان را علامه احدی خطاب کردند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *