زندگینامه بابا رکن‌الدین شیرازی

 

به نام آفریننده عشق

 

مسعود بن عبدالله بیضاوی‌، معروف به بابا رکن‌الدین شیرازی‌، عالم و عارف قرن هشت هجری قمری است‌.

 

ویژگی ها

تاریخ دقیق ولادت او معلوم نیست‌، ولی اهل بیضای استان فارس بوده و مؤلفِ تاریخ اصفهان‌ و ری، او را از خاندان جابری انصاری برشمرده است. بابارکن‌الدین از اوان کودکی به عرفان و تصوف گرایش داشت و پس از آن که با احوال عارفان آشنایی یافت‌، به طریق سیر و سلوک گام نهاد. او خود می‌گوید: از زمان صباوت، از خود ادراک معنایی از معانی و شأنی از شئون توحید می‌کردم. بابا رکن‌الدین ابتدا نزد عبدالرزاق کاشانی به تعلیم عرفان نظری و سلوک عملی پرداخت و پس از او از داوود قیصری بهره برد و نزد آن دو، فصوص الحکم‌ ابن عربی‌ را خواند و نیز در حل مشکلات فصوص‌، از نعمان خوارزمی کمک گرفت. او همچنین در شیراز به محضر امین بلیانی شتافته و از وی به بزرگی یاد کرده بود و او را «شیخ المشایخ‌» می‌خواند.

درباره مذهب بابارکن‌الدین اختلاف است؛ برخی او را شیعه دانسته‌ و عده‌ای دیگر او را از اهل سنت شمرده‌اند، اما سنگ نوشته قبرش حاکی از شیعه بودن اوست‌. از جهت مسلک عرفانی‌، از جمله در باور به وحدت وجود، او را از پیروان ابن‌ عربی دانسته‌اند. بقعه بابا رکن‌الدین یکی از اماکن عبادت و ریاضت شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی بود. مرحوم حاجی کرباسی نیز به بابا رکن‌الدین اعتقاد تام داشت و به زیارتش می‌رفت. بزرگ دیگری که به زیارت قبر بابا رکن‌الدین می‌رفت، سید عبدالکریم رضوی کشمیری بود. مرحوم کشمیری از قبور علما، به قبر استادش  آیت‌ الله سید علی قاضی در وادی السلام نجف و بابارکن‌الدین در قبرستان تخت فولاد اصفهان، زیاد اهمیت می‌داد و این دو را ممتاز می‌شمرد و می‌فرمود: بابا رکن‌الدین، روح و ریحان است. من هر وقت در زندگی، مشکلی برایم رخ می‌دهد، یک سوره یاسین برای بابا رکن‌الدین می‌خوانم، مشکلم حل می‌شود.

بابارکن‌الدین علاوه بر اینکه بر عرفان و تصوف اشراف کامل داشت در شعر و ادبیات فارسی و ادبیات عرب تخصص خاصی داشت، به طوری که در هر دو زبان فارسی و عربی دیوان شعر دارد. بابا رکن‌الدین در زمان حیاتش در علم باطنی، سرآمد علمای عصر خود بود و در یک کلام، پیر معنوی اهل عرفان محسوب می‌شد. شیخ بهایی و محمدتقی مجلسی به کرامات این عارف بزرگ بسیار اعتقاد داشتند. برای مثال شیخ بهایی و محمدتقی مجلسی، زمانی که با چند نفر از دیگر صوفیان بر سر مزار بابا رکن‌الدین رفته بودند، ناگهان شیخ بهایی عبای خود را بر سر کشید و به حاضران گفت: آیا شما هم صدایی را که من شنیدم شنیدید؟ حاضران پاسخ دادند: نشنیدیم. شیخ بهایی گفت: از قبر بابا رکن‌الدین صدایی شنیدم که به من گفت: ای شیخ، به فکر احوال خویش باش. از آن روز شیخ بهایی متوجه شد که مرگش نزدیک است و در خانه خود کنج عزلت گزید و به عبادت پرداخت تا اینکه شش ماه بعد از دنیا رفت.

سید عبدالکریم کشمیری در میان قبوری که در اصفهان و قبرستان تخت‌فولاد دیده بودند، مرقد رکن‌‌الدین را بیش از دیگر قبور قابل توجه می‌‌دانستند و می‌‌فرمودند: «من ابتدا در تخت‌ فولاد از قبر بابا رکن‌‌الدین غافل بودم اما یک بار دریافتم که جذبه‌ای مرا به سمت قبر وی می‌کشاند. حالتی که تا آن هنگام در تخت‌ فولاد برایم پیش نیامده بود. رکن الدین از مرحوم … (مدفون در همان تخت‌ فولاد) قوی‌تر می‌‌باشد. خواستم بفهمم ذکر او چه بود؛ به من الهام شد که ذکرش “لا اله الا الله” بوده است؛ او مظهر “لا اله الا الله” است.»

یكى از شاگردان آیت الله کشمیری مى‏‌گوید: با استاد و دو تن از طلاب كه از قم همراه استاد بودند، به مرقد بابا ركن‌‏الدین رفتیم. من كنار استاد ایستاده بودم و آن دو با كمى فاصله از ما نشسته بودند. ناگهان مشاهده كردم شخصى چهارشانه با ریش حنایى رنگ و به نسبت بلند، در حالى كه یک سینى با چهار فنجان قهوه در دست داشت به ما نزدیک مى‏‌شود. همان دم استاد به من فرمود: مى‏‌بینى؟ آنچه مى‏‌دیدم را به ایشان عرض كردم. ایشان فرمود: خودش است! خودش است! بابا ركن‏‌الدین آمد و جلوی هر یک از ما چهار نفر، فنجانى از قهوه قرار داد و آن دو شاگرد نیز فنجان مقابل خود را برداشتند. یكى از آن دو، همه قهوه خود را از بالاى شانه خود به پشت سرش ریخت و دیگرى هم همین كار را كرد ولى مقدار كمى قهوه از گوشه لبش وارد دهانش شد. پس از آن واقعه، شخصى كه كمى از آن قهوه را چشیده بود، چنان مست بابا ركن‌‏الدین شده بود كه مى‏‌گفت: نمى‏‌دانید این‏جا چه خبر است! اگر انسان از قم براى زیارت به این‏جا پیاده بیاید، جا دارد.

 

آثار

  • نصوص الخصوص فی‌ترجمة الفصوص‌
  • کنوزالرموز
  • قلندریه‌

 

عروج ملکوتی

بابارکن الدین در اصفهان درگذشت و در تخت فولاد اصفهان دفن شد. وفات او بر پایه سنگ نوشته سردر آرامگاهش، در سال ۷۶۹ قمری روی داده است. آرامگاه او که اکنون در تخت فولاد اصفهان باقی است‌، همواره محل ذکر و عبادت دراویش و صوفیه‌ بوده است‌. مقبره و آرامگاه این عارف نامدار که از آثار دوره ایلخانی است، در تکیه‌ای در تخت فولاد اصفهان قرار دارد‌.

2 پاسخ
  1. پیروز
    پیروز گفته:

    من چندین بار به مزار و مقبره ایشان در تخت فولاد اصفهان مشرف شدم. فضای معنوی بالایی دارد و حاجت من با نذری که برای ایشان کردم در مدت کوتاهی برآورده شد.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *