زندگینامه سید روحالله خمینی
به نام آفریننده عشق
سید روحالله موسوی خمینی (۱۲۸۱ – ۱۳۶۸ شمسی) مشهور به امام خمینی از مراجع تقلید شیعه، رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران است.
ویژگی ها
سید روحالله موسوی خمینی، ۲۰ جمادیالثانی ۱۳۲۰ قمری برابر با ۱ مهر ۱۲۸۱ شمسی در خمین از توابع اراک در ایران به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی موسوی از معاصران میرزای شیرازی و تحصیلکرده حوزه علمیه نجف بود. سید مصطفی که در خمین مرجع امور دینی مردم بود، پنج ماه بعد از ولادت سید روحالله در مبارزه با حاکمان محلی به شهادت رسید و فرزندش سید روحالله خمینی، تا ۱۵ سالگی تحت سرپرستی مادرش هاجره آغاخانم و عمهاش صاحبه خانم قرار گرفت.
وی در اوایل بهمن سال ۱۳۰۸ شمسی با خدیجه ثقفی ازدواج کرد. فرزندان ایشان عبارتند از: دو پسر به نامهای مصطفی و احمد و سه دختر به نامهای زهرا، فریده و صدیقه. وی از سال ۱۳۴۱ شمسی مبارزه علنی علیه نظام سلطنتی پهلوی در ایران را آغاز کرد. حکومت وقت، دو بار او را بازداشت کرد و بار دوم به ترکیه و سپس به عراق تبعید کرد. ۱۳ سال در حوزه علمیه نجف به رهبری مبارزان انقلابی و نیز تدریس و تألیف در علوم حوزوی و دینی پرداخت. در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ شمسی با گسترش مبارزات مردم به ایران بازگشت و بعد از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شمسی تا آخر عمر (۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسی)، رهبر جمهوری اسلامی ایران بود. نظریه ولایت مطلقه فقیه که نظریهای فقهی – سیاسی، مبتنی بر باورهای تشیع است، مهمترین نظریه او است.
امام خمینی جز فقه و اصول، در فلسفه اسلامی و عرفان نظری نیز صاحبنظر و دارای تألیفات است و جزو عالمان و استادان اخلاق شمرده میشود. در دوران تدریس در قم در مدرسه فیضیه جلسات درس اخلاق برپا میکرد. در تمام عمر، زندگی ساده و زاهدانهای داشت.
سید روحالله خمینی، تحصیلات اولیه حوزوی از جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمان و علمای خمین نظیر میرزا محمود افتخار العلماء، میرزا رضا نجفی خمینی، شیخ علیمحمد بروجردی، شیخ محمد گلپایگانی، آقا عباس اراکی و بیش از همه، نزد برادر بزرگش سید مرتضی پسندیده فراگرفت.
وی در حوزه علمیه قم، علاوه بر مطالعه تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان)، تکمیل دروس سطح و دروس خارج فقه و اصول فقه به دیگر رشتههای علمی نیز پرداخت و از این رو همزمان با فراگیری عروض و قوافی، ریاضیات، هیئت و فلسفه، عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت هفت سال نزد میرزا محمدعلی شاهآبادی فراگرفت. سید روحالله خمینی، آموزش رسمی عرفان را نزد میرزا محمدعلی شاهآبادی از سال ١٣٠٧ شمسی آغاز کرد و این آموزش تا سال ١٣١٤ شمسی ادامه یافت.
سید روحالله موسوی خمینی، در سالهای طولانی در حوزه علمیه قم به تدریس چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، و مسجد سلماسی همت گماشت و در حوزه علمیه نجف نیز نزدیک به سیزده سال در مسجد شیخ اعظم انصاری معارف اهل بیت و فقه را در عالیترین سطوح تدریس نمود و در نجف برای نخستین بار مبانی نظری ولایت فقیه را در چندین جلسه تدریس نمود.
تا پیش از انقلاب اسلامی، نظام حاکم بر ایران، سلطنتی مشروطه بود که به دلیل سرپیچیهای مداوم دو شاه پهلوی، عملا به سلطنتی مطلقه تبدیل شده بود. برنامههای نظام حاکم گاه با مبانی دین اسلام و مذهب تشیع سازگار نبود. این عامل باعث اعتراض متدینان و به ویژه علمای مذهبی به رژیم حاکم شده بود.
در سال ۱۳۵۷ شمسی، حرکت انقلابی مردم ایران به پیروزی رسید. امام خمینی در ۱۲ بهمن همان سال به ایران بازگشت و در ۲۲ بهمن نظام سلطنتی رسما شکست خورد. چند ماه بعد در فروردین ۱۳۵۸ شمسی، نظام جمهوری اسلامی به رفراندم گذاشته شد و مدتی بعد، قانون اساسی توسط خبرگان منتخب مردم نوشته و به رأی گذاشته شد. بر اساس این قانون نیز امام خمینی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی معرفی شد. ایشان تا پایان عمر یعنی خرداد ماه ۱۳۶۸ رهبری این نظام را بر عهده داشتند.
امام خمینی نخستین بار در نجف و در درسهایی که بعدها با نام حکومت اسلامی منتشر شده، نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد. اساس این نظریه آن است که در اندیشه شیعی، حکومت باید زیر نظر یک مجتهد جامع الشرایط اداره شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این نظریه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گنجانده شد و نظام جمهوری اسلامی بر اساس این نظریه بنیاد نهاده شد.
امام خمینی در سالهای پایانی عمر خود نظریه ولایت مطلقه فقیه را مطرح کرد و اختیارات حکومتی فقیه را معادل اختیارات پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع) دانست. در این نظریه فقیه میتواند احکام اولیه شرع را نیز بر اساس مصلحت نظام اسلامی به طور موقت تعطیل کند.
امام خمینی می فرمود: من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود، به فراموشی سپرده شوند.
امام خمینی، اشعاری نیز دارد. نخستین بار، یک هفته بعد از درگذشت امام خمینی، یکی از اشعار او منتشر شد. این شعر که مضمونی عرفانی داشت به زودی در بین عموم مردم معروف شد. نمونهای از اشعار وی:
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم همچو منصور خریدار سرِ دار شدم
منقول است: «قبل از فاجعه پانزده خرداد، شبی در خواب دیدم که درخت بسیار بزرگی بر روی کره زمین قرار دارد که شاخههای آن درهم فرو رفتهاند و آنقدر این درخت ارتفاع دارد که سر به فلک کشیده و به زحمت میشود بالای آن را مشاهده کرد. در زیر آن درخت چند تن از علمای بزرگ از جمله امام را دیدم که به نوبت گرد این درخت میچرخیدند و از آن محافظت میکردند. من برای تهیه آذوقه به جایی رفته بودم. وقتی برگشتم دیدم درخت به خون آلوده شده و شاخههای آن خونین است و مانند جراحتی که به دستی وارد شود، شاخههای آن را دستمال پیچی کردهاند. نگران و ناراحت به امام که روی یک صندلی مینشستند و صندلی ایشان هم وارونه شده بود رسیدم و ابراز نگرانی نمودم.»
امام ناراحتی و عصبانیت مرا که دیدند متواضعانه و آرام دست به شانه من زده و فرمودند: «آشیخ محمود، اينها بنا داشتند تیشه به ریشه این درخت بزنند و آن را از ریشه درآورند ولی خدا نخواست. این جراحتها چیزی نیست و خوب خواهند شد، شما نگران نباش.» از خواب بیدار شدم. بعدها قضیه ماجرای پانزده خرداد و بعد از آن دستگیری امام و حصار ایشان در قیطریه پیش آمد.
پس از آزادی با جمعی از علما خدمت ایشان شرفیاب شدیم. نزدیکیهای ظهر بود. امام فرمودند: «برای ناهار بمانید.» اجابت کردیم. لحظاتی گذشت، دیدم بدون اینکه من چیزی به امام بگویم یا به امام ناراحتی خودم را به دلیل دستگیری ایشان در قضیه پانزده خرداد اظهار کنم و باز بدون اینکه چیزی از خواب خود را به ایشان گفته باشم، امام به سمت من تشریف آورده دستشان را روی شانه من زدند. (درست به همان حالتی که در خواب دیده بودم) و همان جمله را فرمودند: «آشیخ محمود! ناراحت نباش. اینها بنا داشتند که تیشه به ریشه این درخت بزنند و آن را از ریشه درآورند، ولی خدا نخواست.»
سید مرتضی موسوی ابربکوهی میگوید که مرحوم پدرم نقل میکرد: وقتی امام به نجف تشریف آوردند شبی در خواب دیدم در مسجد خضرای نجف هستم. امام صادق (ع) روی منبر نشسته و در حال صحبت هستند و در این اثنا، مرحوم حاج آقا مصطفی وارد شد. به محض ورود، امام از جای خود بلند شده، روی منبر ایستادند و فرمودند: فرزند دومین شخصیت عالم آمدند.
یکی از همراهان امام بیان میکردند: وقتی به حرم امیرالمومنین (ع) میرفتیم، مردم میآمدند و به ایشان اظهار لطف میکردند، به خصوص یک موقع ایرانیها دست مبارکشان را میبوسیدند و ایشان هم اجازه میدادند. یک روز دیدیم وقتی چند نفر آمدند دست امام را ببوسند، ایشان خلاف همیشه دست مبارکشان را زیر عبا بردند و اجازه ندادند. بعدا معلوم شد اینها ساواکی بودند و قصد تعرض و یا مسموم کردن ایشان را داشتند.
شخصی که فرزندش توسط روح امام خمینی شفا گرفته بود میگوید: یک شب، من نماز مغرب و عشا را خواندم. سر نماز که از همه جا ناامید بودم، رو به درگاه خدا کرده و دستها را به سوی آسمان بلند نموده و عرض کردم: خداوندا، اگر فرزندم را از این پیماری شفا دهی نذر میکنم پنجاه هزار تومان به حرم حضرت امام خمینی هدیه کنم؛ تا اینکه شب خوابيدیم. صبح که از خواب پیدار شدیم، دیدم پسرم در رختخوابش نیست.
با اهل خانه اطراف منزل را گشتیم تا اینکه متوجه شدیم پسرم که قادر به راه رفتن نبود با پای خودش از بیرون خانه با شادی آمد و ما به او گفتیم: چگونه شفا گرفتی؟ گفت: خوابیده بودم. در خواب دیدم از آسمان یک پارچه سفیدی آمد و افتاد روی بدن من. پس از آن دیدم امام خمینی وارد اتاق شد و آن پارچه را از روی من برداشت و زیر عبایش گرفت و از اتاق بیرون رفت. من بیدار شدم و احساس کردم که پایم درد دارد. پایم را حرکت دادم و دیدم پایم حرکت کرد. بلند شده و متوجه شدم میتوانم راه بروم.
شخصی نقل میکند: ما در یک سال حدود ۱۰ – ۱۲ نفر بودیم که میخواستیم به مکه برویم. آن شب از طرف امام پیغام آوردند: «رفقای ما امسال به حج نروند.» با اينکه این حرف برایمان غیر منتظره بود، اما چون فرمان امام بود، اطاعت امرشان را کرده و به حج نرفتیم. همان سال آن آتش سوزی عظیمی اتفاق افتاد.
آیت الله صدوقی نقل میکند: من دیدم که امام خمینی میخواستند برای نماز شبشان وضو بگیرند اما آبی نبود. ناگهان دیدیم آبی جاری شد و ایشان وضو گرفتند، اما متوجه نشدیم که آب از کجا جاری شد.
از منظر فرهیختگان
علامه طباطبایی میگوید: این مرد بر ملکوت مسلط است.
آیت الله خامنهای میگوید: امام خمینی به همه فهماند که انسانِ کامل شدن، علیوار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت رفتن، افسانه نیست.
آیت الله تالهی میگوید: امام خمینی را کسی نمی شناسد و فعلا هم کسی نخواهد شناخت. دیگر دنیا مثل ایشان نخواهد دید.
اساتید
- عبدالکریم حائری یزدی
- محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی
- محمدعلی شاه آبادی
- سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
- سید علی یثربی کاشانی
- سید محمدتقی خوانساری
آثار
- کشف اسرار
- تحریر الوسیله
- شرح چهل حدیث
- ولایت فقیه
- جهاد اکبر
- آداب الصلاة
- سرّ الصلاة
- تفسیر سوره حمد
- طلب و اراده
عروج ملکوتی
امام خمینی در شامگاه ۱۳ خرداد ۱۳۶۸ شمسی در ۸۷ سالگی بر اثر بیماری در بیمارستان قلب شهید رجایی تهران درگذشت. در ۱۵ خرداد، مراسمی با عنوان «وداع با پیکر امام خمینی» در مصلای تهران برگزار شد. سید محمدرضا گلپایگانی، از مراجع تقلید شیعه، نماز میت را بر پیکر او اقامه کرد و در ۱۶ خرداد با حضور حدود ۱۰ میلیون نفر، تشییع و در نزدیکی بهشت زهرا در ابتدای اتوبان تهران – قم جایی که امروزه به حرم امام خمینی معروف است، دفن شد. مراسم تشییع جنازه امام خمینی، پرجمعیت ترین تشییع جنازه در تاریخ شمرده شده است.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.