زندگینامه علی بن حسامالدین متقی هندی
به نام آفریننده عشق
علاءالدین علی بن حسامالدین بن قاضیخان قادری شاذلی، معروف به متقی هندی (۸۸۵ – ۹۷۵ قمری) فقیه، محدث، واعظ و عالم حنفی بود.
ویژگی ها
وی در جونپور هند به دنیا آمد و در سن هفت یا هشت سالگی به جرگه مریدان شاه باجن چشتی پیوست. در همین حین، پدر او از دنیا رفت و او شروع به علم آموزی از محضر افرادی چون حسامالدین متقی و ابوالحسن بکری نمود. علی حسامالدین بیش از صد تألیف بزرگ و کوچک به زبانهای فارسی و عربی دارد. یکی از تصانیف مهم او تبیین الطریق است که به گفته وی، خلاصه تمام کتب تصوف است. همچنین یکی از کتابهای معروف وی نیز کتاب “کنز العمال فی سنین الاقوال و الافعال” میباشد.
او به یاران خود میفرمود که علامت فهم کردن شما این کتاب را آن است که هر چه از وقایع این راه مشکل شود از آنجا حل کنید و هر مسأله از مسائل این علم که پرسند از وی جواب دهید! اشتغال وی به تتبّع سنن و احادیث نبوی (ص) تا آخر وقت حیات بود که در آن وقت به مقتضای عادت بشری جنبیدن ممکن نباشد. وی شب و روز به تألیف کتب احادیث و تصحیح و مقابله آن مشغول بود. میگویند که در فهم دقایق و استنباط معانی و نکات به مرتبهای رسیده بود که علمای کبار که در آن دیار شریف بودند، غیر از تحیّر و تحسین نمینمودند.
مریدان ایشان میفرمودند که طریقه شیخ ما در تربیت و ارشاد طالبان و مریدان آن بود که طالب را به ظاهر از آنچه بود بر نمیآوردند و هم بر آن حالت که بود میگذاشتند. ایشان خود در باطن به کار تربیت او مشغول میبودند و همّت و توجه به تربیت و تسلیک او بر میگماشتند. او را از اين معنی خبری نبود تا بعد از مدتی معلوم میشد که وی به جایی رسیده است که قبلا در آنجا نبود. همچنین فقیر چون در خدمت ایشان درآمد تا دو سال اصلاً معلوم نکرد که ایشان به این کس متوجه هستند و هیچ چیز از ذکر، ورد، مجاهده و امثال آن نفرمودند، غیر آنچه لازم وقت این کس بود. اغلب اوقات کاری که میفرمودند، کتابت و مقابله تصانیف و مؤلفات خود بود. کمال این کس آن بود که ایشان کار خود میکنند و ایشان خود در کار این کس بودند؛ تا بعد از دو سال دريافتیم که ما آنجا که بودیم، نيستیم و به جای دیگر رسیدیم که هرگز آنجا را ندیده بودیم.
مریدان وی نقل میکنند: یک روز به سفری رفته بودیم که در اثنای راه، تشنگی غلبه کرد و در بیابان عرب چنان که معلوم است، آب پیدا نبود. یاران گفتند که در اين وقت دعایی بکنید تا حق تعالی آبی فرستد. شیخ گفت: ما دعایی میکنیم، شما آمین بگوييد. ایشان دعا کردند و پروردگار نیز بارانی فرستاد که سیراب شدیم و قرّابهها را پر آب کردیم. بعد از چند گاه به مکه رسیدیم و طواف و عمره کردیم. سعی سفا و مروه میکردیم که چند نفر پیش ما آمدند و گفتند: کتابها داریم اگر بخرید. چون بگشاديم همان کتاب های ما بود که در عرب دفن کرده و گذاشته بودیم. خريديم و بهای کتابها را به ایشان دادیم و کتابها را گرفتیم. اوراق به یکدیگر چسبیده و خشک شده بود. بار دیگر آنها را به آب، تر کردیم تا از هم جدا شوند ولی حتی یک حرف از آنها ضایع نشده و مانع استفاده نگشته بود.
نقل است: سلطان محمود گجراتی در آب، وسواسی عظیم داشت و به هیچ حیله اين رذیله از وی زایل نمیشد. شیخ طشت و آفتابه از وی طلبیدند و کلاه خود را سه بار بشستند و آنها را بر زمين ريختند. کرّت چهارم آب را در طشت جمع کردند و فرمودند: بابا محمود، این آبی است که در شریعت، مطهره، پاک و لطیف است و شک کردن در این معنی وسواس است و وسواس کار شیطان است. این آب را بخورید و هیچ شبههای به خود راه ندهید. سلطان محمود به گفته شیخ آن آبها را تمام فرو برد. پس از آن دیگر نقش وسواس تماما از لوح دل او شسته شد و هرگز وسواسی به وی راه نیافت.
هنگامی که نزدیک وفات شیخ علی بن حسامالدین شد، ایشان در آن وقت تندرست و سالم بودند و هیچ مرض نداشتند. چون این خبر در مکه منتشر شد، علما، صلحا، محبان و معتقدان، فوج فوج برای احوالپرسی میآمدند. چون ایشان را خوش و خرم با صحت بدن مییافتند، متعجب میشدند. حضرت شیخ تبسم کرده و با ایشان تجدید توبه میفرمودند و شفاعت میکردند و میگفتند: مثل اين فقیر مثل شخصی است که شربت موت را چشیده و به احوال مابعدش مطلع شده است، پس از خدای تعالی درخواست که باز وی را دوم بار در دنیا بفرستد. خدای تعالی نیز حاجت وی را روا گردانید و وی را باز به دنیا فرستاد. پس معلوم است که این چنین شخص از استعداد موت غافل نخواهد شد. همچنان اين فقیر از استعداد موت غافل نیست و در مرض موت گفتند که من قطبم و شدت و سکرات موت، لازم مقام قطبیت است برای رفع درجات، پس اگر بر من شدت سکرات ببینید، اعتقاد کم نکنید.
همچنین میفرمودند: بعد از آن که مرا دفن کنید، مدتی روح من به مقامی خواهد رسید که نسبتی که میان من و تو در حالت حیات موجود است، مفقود خواهد شد؛ پس ناامید مشو و به همّت تصور، صورت من از دست مده و به ذکر، دعا و تلاوت قرآن نزدیک قبر من مشغول باش تا آن نسبت در تو پیدا آید. بعد از آن، هر جا که خوش آید باش.
نقل شده است: تا دو ماه پیش از رحلت ایشان، دو جماعت از جنیان بر ایشان ظاهر میشدند. یک جماعت به طریق اعتقاد و ارادت میآمدند و از ایشان فواید دینیه میگرفتند و برای تجدید توبه، بر پای مبارک حضرت شیخ بوسه میدادند و میرفتند. جماعت دوم به طریق انکار و عداوت پیش میآمدند و تکلم نمیکردند و شیخ چند مکتوب به ایشان میدادند.
از دیگر کرامات ایشان آن است که بعد از وفات ایشان، به دوازده یا چهارده سال، سیّدی احمد، پسر برادر زاده ایشان فوت کرد. خواستند که به رسم مکه که مرده را در قبر یکی از صلحا و اولیای مشهور دفن میکنند (چنانچه امام عبدالله یافعی را در قبر فضیل بن عیاض نهادهاند) او راز نیز در قبر حضرت شیخ قرار دهند. چون قبر را بگشادند، وجود مبارک ایشان به طور کاملا سالم پیدا شد، در حالیکه خاصیت زمین مکه آن است که در سه یا چهار ماه، مرده تبدیل به خاک میگردد و اثری از وی نمیماند.
عروج ملکوتی
علی بن حسامالدین در سال ۹۷۵ قمری در سن ۸۷ یا۹۰ سالگی در مکه درگذشت. وی را در كنار تربت فضيل بن عياض به خاک سپردند.




دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.