زندگینامه محمدعلی شاه آبادی
به نام آفریننده عشق
محمدعلی بیدآبادی مشهور به شاه آبادی (۱۲۵۴ – ۱۳۲۸ شمسی)، از مجتهدان و عرفای بزرگ شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری و از اساتید اخلاق حوزه علمیه قم و تهران بود. وی به فیلسوف فطرت نیز شهره بود.
ویژگی ها
محمد علی شاه آبادی پس از هفت سال اقامت در قم به تهران رفته و به فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مبارزه با حکومت رضاخان اشتغال داشت. تحصن در حرم عبدالعظیم حسنی در اعتراض به جنایات رضاخان از فعالیتهای سیاسی او بود. بیشترین شهرت این عالم، بُعد عرفانی اوست. از مهمترین شاگردان ایشان، امام خمینی بود که سالها از درس عرفان این استاد بهره برده و بسیاری از کتب عرفانی را از ایشان فرا گرفت. وی در سال ۱۳۱۰ قمری در سن هجده سالگی، درجه اجتهادش را از علمای قم دریافت کرد.
یکی از افرادی که از محضر این عالم بزرگ کسب فیض نموده و در کلاس عرفان و سیر و سلوک از انفاس قدسیش بهره برد، امام خمینی بود. امام شیفته مرحوم شاه آبادی بودند و مکرر در صحبتهای خود و نیز در بسیاری از آثارش مانند مصباح الهدایه، اربعین، تعلیقه بر نصوص و تعلیقه بر مصباح الانس، از ایشان یاد میکردند. حضرت امام در بیان خصوصیات وی میفرمود: آیت الله شاه آبادی یک فقیه و یک عارف کامل و یک مبارزه به تمام معناست.
مهمترین اقدام فرهنگی آیت الله شاه آبادی، تدریس و تالیف کتاب بود. ایشان در حوزه علمیه قم روزی ۹ تا ۱۰ ساعت تدریس داشتند و هر یک از علما که در درسی از درسها در محضر ایشان کسب فیض میکردند، آیت الله شاه آبادی را در همان رشته خاص، بسیار میستودند. امام که در درس عرفان ایشان حاضر میشد، استادش را در عرفان، فوقالعاده میدید، و میرزا هاشم آملی، مهارت ایشان را در فقه و اصول بیش از فلسفه و عرفان میدانست.
آیت الله شاه آبادی روزی خطاب به شهید مدرس میگوید: این مردک، الان که به قدرت نرسیده است این چنین به دستبوسی علما و مراجع میرود و تظاهر به دینداری میکند و از محبت اهل بیت (ع) دم میزند، لکن به محض آن که به قدرت رسید، به همه علما پشت میکند و اول کسی را هم که لگد میزند خود شما هستید! چندی نمیگذرد که چنگال بیرحم ستم رضا شاهی، مرحوم مدرس را به فجیع ترین شکل، به شهادت میرساند و پیش بینی آن عارف والامقام به وقوع میپیوندد.
اسماعیل دولابی در مورد اخلاق اجتماعی آن مرحوم میفرماید: مرحوم شاه آبادی، حیای زیادی داشت. من عالم زیاد دیدهام. با مرحوم شاه آبادی هم زیاد محشور بودهام. بارها به منزل ما میآمدند. هیچکس از علما را مـثل او ندیدم که با آن همه علم، حیایش به این زیادی باشد. اگر در بین راه، یک بچه جـلوی ایـشـان را میگرفت و یک ساعت از ایشان، سـؤال میکرد، ایشان میایستاد و به سؤالاتش پاسخ میداد و حیا مانع میشد که صحبت را قطع کند و به راهش ادامه دهد.
نور الله شاه آبادی تعریف میکند: روزی مـن بـه همراه دو نفر دیگر از شاگردان آقا، در مـحضر ایشان بودیم که ایشان فـرمودند: سالک اگر روی افکار و خطورات خود تمرکز کند (یعنی کنترل کند) در همان اوایل، طی الارض نصیبش میشود. پس از این حرف، ما چند نفر در گـوشی از هـم پـرسیدیم که آیا تو طی الارض داری؟ خیر! شما چه؟ من هم که ندارم و نتـیجه گرفتیم که خود آقا چنین قدرتی را دارد. به ایشان عرض کردیم: آقا، ما از هم پرسیدیم و دیدیم که هیچ یک چنین ویژگی نداریم، پس شما در صحبت خودتان، که را میفرمودید؟ ایشان فقط یک جمله پاسخ داد:
هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و دهانش دوختند
ایشان در مورد خود میفرمایند: در دیار سلام (نجف اشرف) عزم چلّه نشینی در محضر حضرت علی (ع) را داشتم و به این عزم جامه عمل پوشاندم. پس از گذشـت چهل روز، دیدم که باب علم به رویم گشوده شد و همه چیز برایم واضح و مبرهن گردید. نقل است: اوقاف از آقای شاه آبادی خواسته بودند که بروند مسجد نماز بخوانند، ولی رژیم پهلوی مـنبر رفتن آقا را منع کرده بود و خادم مسجد را تهدید کرده بود که اگر درِ مسجد را باز کند، توبیخ می شود. تا اینکه یک روز که آقا به مسجد می آیند خادم در شبستان، پشت ستون ها پنهان میشود. آقای شاه آبادی چندین بار صدا میزنند اما کسی در را باز نمیکند. آقا با عصا به در چوبی اشاره میکند و درِ چوبی، خود به خود باز میشود. خادم مسجد جلو آمده و میگوید: تقصیر مـن نبوده! آقا میگوید: خدا از سر تقصیر شما بگذرد.
در زمان قدیم، حمامهای عـمومی دارای خزینه بود. روزی آیت الله شاه آبادی به حمام رفته بودند و پس از شست و شوی خود، وارد خزینه شدند و بعد از آب کشیدن بدن، بیرون آمدند و چون میخواستند از سطح حمام بگذرند، احتیاط میکردند که آبهای کثیف بر بدنشان نریزد. سرهنگی که او نیز در حمام بود، چون احتیاط ایشان را دید، زبان طعنه و تمسخر گشود و به ایشان اهانت کرد. ایشان از این تمسخر و طعن او خیلی ناراحت شدند، اما چیزی نگفتند و به راه خود ادامه دادند.
فردای آن روز، مشغول تدریس بودند که صدای عدهای که جنازهای را حمل میکردند، شنیدند و پرسیدند: چه خبر شده است؟ اطرافیان جواب دادند: آن سرهنگی که دیروز در حمام به شما اهانت کرد، وقتی از حمام بیرون آمد، سر زبانش تاول زد و درد آن هـر لحظه بیشتر شد و معالجه دکترها نیز سودی نبخشید و در کمتر از ۲۴ ساعت، زهر کلامش، زهری بر جانش شد و از دنیا رفت. بعدها، هر وقت کـه آیت الله شاه آبادی از این قضیه یاد میکردند، متاثر و ناراحت میشدند و میفرمودند: ای کاش آن روز در حمام به او پرخاش کرده و ناراحتی خود را بروز میدادم تا گرفتار نمیشد.
از منظر فرهیختگان
امام خمینی میگوید: آیت الله شاه آبادی علاوه بر آنکه یک فقیه و یک عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنی هم بودند. من در طول عمرم، روحی به لطافت آیت الله شاه آبادی ندیدم. آیت الله شاه آبادی لطیفه ای ربّانی بود. (همچنین امام گاهی پس از یاد ایشان، واژه روحی فداه را برای ایشان به کار می بردند.)
سید ابوالحسن اصفهانی میگوید: آیت الله شاه آبادی خیلی عظمت دارند. ما در مقابل ایشان مانند قطرهای هستم در مقابل دریا.
اساتید
- میرزای شیرازی
- آخوند خراسانی
- محمدجواد اصفهانی حسین آبادی
- میرزا محمدهاشم چهارسوقی
- میرزا حسن آشتیانی
- میرزا هاشم گیلانی
- میرزا ابوالحسن جلوه
- میرزا حسین خلیلی
- محمدتقی شیرازی
شاگردان
- امام خمینی
- شهابالدین مرعشی نجفی
- میرزا هاشم آملی
- محمدرضا طبسی نجفی
- محمد ثقفی تهرانی
آثار
۱. شذرات المعارف
۲. القرآن و العتره
۳. الایمان و الرجعه
۴. الانسان و الفطره
۵. مفتاح السعادة فی احکام العباده
۶. رشحات المعارف
۷. حاشیه کفایه آخوند خراسانی
۸. منازل السالکین
۹. رسالة العقل و الجهل
عروج ملکوتی
آیت الله شاه آبادی سرانجام ساعت ۲ بعد از ظهر روز پنجشنبه سوم آذر ۱۳۲۸ شمسی (سوم صفر ۱۳۶۹ قمری) پس از هفتاد و هفت سال عمر، دار فانی را وداع گفت. جنازه او، با تشییع هزاران نفر از مردم مومن به حضرت عبدالعظیم منتقل و در مقبره شیخ ابوالفتوح رازی مدفون گشت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.