مناظره امام رضا با رأس الجالوت یهودی

 

به نام آفریننده عشق

 

مناظره امام رضا با رأس الجالوت گفت‌وگویی کلامی است با موضوع اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص). در این مناظره، امام رضا(ع) عبارت‌هایی از تورات و اِنجیل و زَبور برای اثبات پیامبری حضرت محمد(ص) شاهد آورده است. این مناظره در حدیثی به نقل از شیخ صدوق آمده است که برپایه آن، با دعوت مأمون خلیفه عباسی، عالمان ادیان یهودی، مسیحی، زرتشتی و صابئی با امام رضا(ع) مناظره می‌کنند.

شیخ صدوق متن این مناظره رادر کتاب‌های توحید و عیون اخبار الرضا، گزارش کرده است. برپایه این روایت، رأس‌الجالوت در این مناظره، از پاسخ به استدلال‌های امام رضا(ع) در می‌مانَد.

مناظره امام رضا(ع) با رأس‌الجالوت، به‌دستور مأمون خلیفه عباسی انجام گرفته است. به‌گزارش شیخ صدوق، هنگامی که امام رضا از مدینه به دربار مأمون در مرو رفت، او از عالمان مسیحی، یهودی، زرتشتی و صابئی خواست با امام رضا مناظره کنند.

رأس‌الجالوت عالمی یهودی بود و در این جلسه علاوه بر او، جاثَلیق (بزرگ مسیحیان)، بزرگان صابئان، هِربِذ (بزرگ زرتشتیان) و عِمران صابی هم در جلسه حضور داشتند و مناظره ‌کردند. حسن بن محمد نوفلی راویِ مناظره، هدف مأمون از برگزاری آن را آزمایش امام رضا دانسته است.

محور این گفت‌وگو مسئله نبوت پیامبر اسلام است. رأس‌الجالوت از امام رضا می‌خواهد این مسئله را اثبات کند و می‌گوید تنها سخنی را می‌پذیرد که از تورات یا اِنجیل یا زَبور یا صُحُف ابراهیم و موسی باشد. امام رضا می‌پذیرد و برای اثبات پیامبری حضرت محمد(ص)، عبارت‌هایی را از این کتاب‌ها شاهد می‌آورد. برخی از این شواهد به شرح زیر است:

  • موسای نبی به بنی‌اسرائیل گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد. او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمایید.» با توجه به اینکه تنهابرادران بنی‌اسرائیل، فرزندان اسماعیل‌اند و از میان فرزندان اسماعیل، تنها محمد بن عبدالله پیامبر بوده است، اثبات می‌شود که او پیامبر خدا بوده است.
  • در تورات آمده است: «دو سوار را می‌بینم که زمین برایشان می‌درخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.» کسی که بر درازگوش سوار است حضرت عیسی و شترسوار حضرت محمد است.
  • در زَبور، از قول داوود آمده است: «خداوندا، برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن.» تنها کسی که بعد از این فترت، سنت خدا را احیا کرد، پیامبر اسلام بود. این پیامبر نمی‌تواند حضرت عیسی بوده باشد؛ زیرا او با سنت تورات مخالفت نکرد.
  • در انجیل آمده است: «پسرِ زنِ نیکوکار می‌رود و فارَقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینی‌ها و سختی‌ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می‌کند و همان‌طور که من براى او شهادت می‌دهم، او نیز براى من شهادت می‌دهد. من امثال را براى شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد.»

 

متن کامل مناظره

حضرت رو به رأس‌الجالوت کرده، فرمودند: حال، من از تو سؤال کنم یا تو سؤال می‌کنى؟ او گفت: من سؤال می‌کنم و فقط جوابى را می‌پذیرم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسى. حضرت فرمودند: جوابى را از من نپذیر، مگر اینکه از تورات موسى یا انجیل عیسى و یا زبور داوود باشد. رأس‌الجالوت پرسید از کجا نبوّت محمّد را اثبات می‌کنى؟

امام فرمود: اى یهودی، موسى بن عمران، عیسى بن مریم، داوود خلیفه خدا در زمین، به نبوّت او گواهى داده‌‏اند. او گفت: گفته موسى بن عمران را ثابت کن. حضرت فرمودند: آیا قبول دارى که موسى به بنى‌اسرائیل سفارش نمود و گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمایید؟» حال اگر خویشاوندى بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیهم‌السّلام می‌دانى، آیا قبول دارى که بنى‌اسرائیل برادرانى غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟

رأس‌الجالوت گفت: بله، این گفتهٔ موسى است و ما آن را ردّ نمی‌کنیم. حضرت فرمودند: آیا از برادران بنى‌اسرائیل پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله آمده است؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آرى صحیح است، ولى دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنى. حضرت فرمودند: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما می‌گوید: «نور از کوه طور سیناء آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید؟»

رأس‌الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم، ولى تفسیر آن‌ها را نمی‌دانم. حضرت فرمودند: من برایت خواهم گفت. جملهٔ «نور از کوه طور سیناء آمده» اشاره به وحى خداوند است که در کوه طور سیناء بر موسى علیه‌السّلام نازل کرد و جملهٔ «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهى است که خداوند در آن بر عیسى بن مریم علیهماالسّلام وحى فرمود و جمله «از کوه فاران بر ما آشکار گردید» اشاره به کوهى از کوه‌هاى مکه است که فاصله‌‏اش تا مکه یک روز می‌باشد و «شعیا»ى پیامبر علیه السلام طبق گفته تو و دوستانت، در تورات گفته است: «دو سوار را می‌بینم که زمین برایشان می‌درخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.» سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟

رأس‌الجالوت گفت: آنان را نمی‌شناسم، معرّفی‌شان کن. حضرت فرمودند: آن که بر درازگوش سوار است، عیسى علیه‌السّلام است و آن شترسوار محمّد صلى اللَّه علیه و آله. آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت: نه، انکار نمی‌کنم. آنگاه حضرت سؤال کردند: آیا حیقوق پیامبر علیه‌السّلام را می‌شناسى؟ گفت: بله، می‌شناسم. حضرت فرمودند: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را می‌گوید: خداوند از کوه فاران «بیان» را آورد و آسمان‌ها از تسبیح‌گفتن محمّد و امّتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکى سوار می‌کند و کنایه از تسلّط امّت اوست بر دریا و خشکى.

بعد از خرابى بیت المقدس کتابى جدید براى ما می‌آورد و منظور از کتاب فرقان است. آیا به این مطالب ایمان دارى؟ رأس‌الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم. حضرت فرمودند: داود در زبورش که تو نیز آن را می‌خوانى گفته است: «خداوندا، برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن.» آیا پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله را می‌شناسى که بعد از دوران فترت، سنّت (الهى) را احیا و برپا کرده باشد؟

رأس‌الجالوت گفت: این سخن داوود است و آن را قبول دارم و منکر نیستم، ولى منظورش عیسى بوده است و روزگار عیسى همان دوران فترت است. حضرت فرمودند: تو نمی‌دانى و اشتباه می‌کنى. عیسى با سنّت تورات مخالفت نکرد؛ بلکه موافق آن سنّت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد و در انجیل چنین آمده است: «پسر زن نیکوکار می‌رود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینی‌ها و سختی‌ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می‌کند و همان طور که من براى او شهادت می‌دهم، او نیز براى من شهادت می‌دهد. من امثال را براى شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد.» آیا به این مطلب در انجیل ایمان دارى؟

گفت: بله، آن را انکار نمی‌کنم. حضرت فرمودند: اى رأس‌الجالوت، از تو درباره پیامبرت موسى بن عمران سؤال می‌کنم، عرض کرد: بفرمائید، فرمود: چه دلیلى بر نبوّت موسى هست؟ مرد یهودى گفت: معجزاتى آورد که انبیای پیشین نیاورده بودند. حضرت فرمودند: مثل چه چیز؟ گفت مثل شکافتن دریا و تبدیل‌کردن عصا به مار و ضربه‌زدن به سنگ و روان‌شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء (دست سفید و درخشنده) و نیز آیات و نشانه‌‏هایى که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، حضرت فرمودند: در مورد اینکه دلیل موسى بر حقّانیت دعوتش این بود که کارى کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست می‌گویى. حال هرکس که ادّعاى نبوّت کند، سپس کارى انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند، آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟

 

گفت: نه، زیرا موسى به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظیر نداشت و هرکس که ادّعاى نبوّت کند، بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتى مثل معجزات موسى داشته باشد. حضرت فرمودند: پس چگونه به انبیایى که قبل از موسى علیهم‌السّلام بودند، ایمان دارید و حال‌آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ، دوازده چشمه ایجاد نکردند و مثل موسى، «ید بیضاء» نداشتند و عصا را به مار تبدیل نکردند؟ یهودى گفت: من که گفتم، هرگاه براى اثبات نبوّتشان معجزاتى بیاورند، هرچند غیر از معجزات موسى باشد، تصدیقشان واجب است.

حضرت فرمودند: پس چرا به عیسى بن مریم ایمان نمی‌آورى، با اینکه او مرده زنده می‌کرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسى را شفا می‌داد و از گِل، پرنده‌‏اى گلى می‌ساخت و در آن می‌دمید و آن مجسّمه گِلى به‌اذن خداوند، به پرنده‏‌اى زنده تبدیل می‌شد؟ رأس‌الجالوت گفت: می‌گویند که او این کارها را انجام می‌داد، ولى ما ندیده‏‌ایم. حضرت فرمودند: آیا معجزات موسى را دیده‌‏اى؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل‌ اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین‌طور است.

حضرت فرمودند: خب، همچنین درباره معجزات عیسى بن مریم علیهماالسّلام اخبار متواتر براى شما نقل شده است، پس چرا موسى را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید، ولى به عیسى ایمان نیاوردید؟ مرد یهودى جوابى نداد. حضرت ادامه دادند: و همچنین است موضوع نبوّت محمّد صلى الله علیه و آله و نیز هر پیامبر دیگرى که از طرف خدا مبعوث شده باشد؛ و از جمله معجزات پیامبر ما این است که یتیمى بوده، فقیر که چوپانى می‌کرد و اجرت می‌گرفت.

دانشى نیاموخته بود و نزد معلّمى نیز آمد و شد نداشت و با همه این اوصاف، قرآنى آورد که قصص انبیاء علیهم‌السّلام و سرگذشت آنان را حرف‌به‌حرف در بر دارد و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آن‌ها و کارهایى که در خانه انجام می‌دادند، خبر می‌داد. و آیات و معجزات بی‌شمارى ارائه داد. رأس‌الجالوت گفت: مسئله عیسى و محمّد از نظر ما به ثبوت نرسیده است و براى ما جایز نیست به آنچه ثابت نشده است، ایمان آوریم. حضرت فرمودند: پس شاهدى که براى عیسى و محمّد صلى الله علیه و آله گواهى داد، شهادت باطل داده است؟ یهودى جوابى نداد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *