زندگینامه سید رضی
به نام آفریننده عشق
محمد بن حسین رضی (۳۵۹ – ۴۰۶ قمری) از شاعران و فقیهان قرن چهارم شیعه و گردآورندهٔ نهجالبلاغه بود.
ویژگی ها
وی در محله شیعه نشین کرخ بغداد دیده به جهان گشود و نام زیباى محمد به خود گرفت. محمد که بعدها به شریفرضى و سید رضى شهرت یافت از خاندانى برخاست که همه از بزرگان دین و عالمان و عابدان و زاهدان و پرهیزکاران کم مانند و روزگار بودند. پدر و مادر سید رضى هر دو از سادات علوى و از نوادگان امام حسین (ع) بودند. نسب وى از جانب پدر، با پنج واسطه به امام هفتم مى رسد.
نقل است: روزى شیخ مفید به منظور تدریس، قدم بر مسجد براثا گذاشت و درس را شروع کرد. چند لحظه بعد، بانوى محترمى را دیدند که دست دو فرزند کوچک را گرفته بود. بانوى پاکدامن در کمال متانت رو به شیخ کرد و گفت: اى شیخ! اینان دو فرزند من، سید مرتضى و سید رضى هستند. به خدمت شما آوردهام تا فقه به آنان بیاموزى. با شنیدن این کلام، شیخ شروع به گریستن کرد. وقتی دلیل را پرسیدند، وی گفت: یک شب در خواب دیدم در همین مسجد نشستهام و مشغول تدریس هستم. در خواب، حضرت فاطمه زهرا (س) را دیدم که دست دو فرزندش امام حسن و امام حسین (ع) را گرفته بود و رو به من فرمودند: اى شیخ! دو فرزندم حسن و حسین را پیش آوردم تا ایشان را فقه بیاموزى. اکنون تعبیر خوابم را فهمیدم.
سید رضى از همان اوایل کودکى با اشتیاق فراوان به تحصیل و فراگیرى علوم روی آورد. وى از جدیت و پشتکارى برخوردار بود که پیشرفت علمى و ادبى او را سرعت مىبخشید. سید رضى از تمام فرصتهای عمرش بهرههاى فراوان برد و علوم مختلف مانند قرائت قرآن، صرف و نحو، حدیث، کلام، بلاغت فقه، اصول تفسیر و فنون شعر و… را آموخت تا اینکه در بیست سالگى از تحصیل بىنیاز گشت و خود در صف استادان و محققان نامدار قرار گرفت.
سید رضى از بزرگترین صاحبان فصاحت و بلاغت بود که از درکى صحیح و ذوقى سلیم برخوردار بود. وى اولین چکامه قصیدهاش را در مدح و ستایش اهل بیت (ع) سرود. او در آن هنگام بیش از ۹ سال نداشت اما چنان مهارتى از خود نشان داد که همگان را شگفت زده کرد. او در طول حیات شعر و شاعرى خود، تاثیری گذاشت که لقب اشعر قریش، اشعر عرب و سرآمد شعراى قریش و عرب را به خود اختصاص داد و آثار گرانبهایى از جمله دیوان اشعار که به گفته ثعالبى، چهار مجلد مىباشد، به یادگار گذاشت.
جوانمردى همچون سید رضى رسالت خود را فقط در بحث، تحقیق، تالیف و شعر و شاعرى نمىدید بلکه با پیروى از جد بزرگوارش امیر مؤمنان على (ع) به دستگیرى از محرومان و ستمدیدگان مىشتافت و نصرت دین خدا را هدف نهایى خود قرار میداد. او شیفته خدمت بود، نه تشنه قدرت. از این رو، تنها مسئولیتهایى را به عهده گرفت که ویژگیهای مردمى داشت؛ مانند نقابت علویان، امارت حاجیان و دیوان مظالم.
سید رضى همه خلفاى بنى عباس را غاصب مىدانست و از آنها متنفر بود؛ به خصوص از القادر بالله زیرا مردى خودخواه و جاهطلب بود و در پى بهانهای مىگشت تا ابهت و شخصیت اجتماعى و وجهه علمى و روحانى سید رضى را از بین ببرد. از طرفى دیگر سید رضى در همان زمان تنفر و انزجار خود را طى اشعارى آشکار ساخت که همچون رعد در همه جا پیچید و غوغایى به پا کرد. یک روز، خلیفه، سید رضی را برای رسوا کردن به مجلسی دعوت کرد اما سيد رضى با تمام شهامت و شجاعت دعوت خلیفه را رد کرد و در مجلس وى حاضر نشد. از این رو، خلیفه غضبناک شد و سید رضى را از تمام مسئولیتهاى مهم اجتماعى برکنار کرد. در مجلس خلیفه صورت جلسهای هم تدارک دیده بودند که مىخواستند از آن بر ضد حکومت علویان مصر کنند. وقتى صورت جلسه را براى امضا پیش سید رضى آوردند از امضاى آن امتناع ورزید.
سید رضى، سخنورى شجاع و بىباک، اقیانوسى بیکران و روحش سراسر امواج خروشان حماسه بود که بر ساحل نظارهها رخ مىنمود. او از هیچ مقام، قدرت و صاحب منصبى واهمه به دل راه نمىداد. سید والامقام، همه خلفاى بنى عباس را غاصبان خلافت و ولایت و حکومت اسلامى مىدانست و هر چند، بنا به شرایط نامناسب زمان مجبور به مبارزه منفى بود، با این حال، لحظهاى از فکر براندازى نظام و ترسیم کربلا و تجدید عاشورا غافل نبود.
روزی سید رضى نزد الطایع بالله نشسته بود و بىاعتنا به جاه و جبروت خلیفه، محاسن خود را به دست گرفته و به طرف به طرف بینى بالا مىبرد. خلیفه روباه صفت که خواست بر سید طعنه بزند و قدرت پر زرق خود را به رخ او بکشد، رو به سید گفت: گمان مىکنم بوى خلافت را استشمام مىکنى؟! سید رضى با همان متانت و شجاعت همیشگى پاسخ داد: بلکه بوى نبوت را استشمام مىنمایم! سید بزرگوار در کنار کارهاى بس سنگین نقابت و دیوان مظالم و… همواره به فکر تحصیل طلاب بود. از این رو، در پى طرحى نو به منظور بالا بردن سطح معلومات شاگردان افتاد که نتیجه اندیشهاش ایجاد دانشگاه شبانه روزی شد که تا آن زمان سابقه نداشت.
باید دانست که تاسیس دارالعلم سید رضى دهها سال پیش از تاسیس مدرسه نظامیه بغداد و با وجود هنگفت دولتى از سوى خواجه نظام الملک طوسى، صورت گرفته است. او تقریبا حدود هشتاد سال بعد از سید رضى، به این کار اقدام ورزیده است. سید رضى در دوران جوانى به تفسیر و توضیح آیات الهى روى آورد. عشق و علاقه وى به قرآن از همان اوایل کودکى آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیرى، انس دائم و رابطه همیشگى با قرآن برقرار کرد. او همواره با زمزمه کلام الهى آینه دل را جلا مىبخشید. او با قلمى روان و علمى فراوان، خدمات ارزندهاى ارائه کرد. براى کتاب وحى، تفسیر نوشت، احکام فقهى تدوین کرد، با اشعار نغز و قصیده هاى بلند خود، سیل معارف روان ساخت و مسئولیتهاى طاقت فرساى دینى، سیاسى و اجتماعى را بر عهده گرفت.
وى مى بایست از فضاى آزاد به وجود آمده، کمال استفاده را مىبرد و با شناساندن اصالت شیعه، اسلام واقعى را به جهانیان معرفى مىکرد. سید رضى به خوبى مىدانست که رسالت بدون امامت، ناقص است و شهر علم پیامبر (ع) بدون وجود على (ع)، شهرى بىدروازه مىماند و بدون معصوم، قرآن بدون مفسر خواهد بود. شریف رضى با این تفکر الهى، کار بزرگى را آغاز کرد. همان کارى که ثمره شیرینش در کلام بلند مولا على (ع) به بار نشست و کتاب همیشه جاودان نهجالبلاغه را به ارمغان آورده که نام و یاد سید رضى را براى همیشه زنده نگه داشت. در حقیقت او اولین عالمى است که کلمات و خطبههاى سراسر بلاغت امیرالمؤمنین (ع) را گردآورى و تدوین کرد.
سید رضی، روزی در نماز به برادر بزرگتر خود سید مرتضی علم الهدی اقتدا نموده بود. وقتی همه به رکوع رفتند، در میانه نماز، مرحوم سید رضی نماز جماعت خود را به هم زد و به صورت فُرادی نمازش را از سرگرفت. بعضی از مردم اعتراض نمودند که چرا نماز را به جماعت تمام نکردی؟ آن جناب در جواب گفت: من دیدم برادرم در رکوع، در دریای خون غوطهور شده بود و به همین خاطر نماز خودم را فرادی خواندم. سؤال کنندگان، این سخن وی را به گوش برادرش سید مرتضی رساندند و آن جناب وقتی این سخن را شنید، خطاب به آنها فرمود: بله، برادرم راست گفته است، چرا که من در وقت رکوع نماز، فکرم رفت سراغ مسئلهای در مورد حیض که از من سؤال شده بود (و به راستی که باطن این فکر من، برای او ممثّل شده است.)
علی اکبر الهیان میفرمود: سید رضی به مقاماتی رسیده بود که می توانست روح خود را از تن جدا کند و در عالم موجودات به سیر و سیاحت بپردازد؛ اما یک وقت که تازه روح خود را از بدن خارج کرده بود، مادرش برای کاری به اتاق رفت و او را صدا زد، اما جوابی نشنید. سید رضی فهمید و دست و پاچه شد تا مادرش از رازش اطلاع پیدا نکند. بنابراین فورا خود را به بدنش رسانید و از آن به بعد به خاطر مادرش چنین کاری نمیکرد.
از منظر فرهیختگان
عبدالملک ثعالبى، شاعر معاصر سید رضى مىنویسد: تازه وارد ده سالگى شده بود که به سرودن شعر پرداخت. او امروز سرآمد شعراى عصر ما و نجیب ترین سروران عراق و داراى شرافت نسب و افتخار حسب و ادبى ظاهر و فضلى باهر و خود داراى همه خوبى هاست.
خطیب بغدادى در کتابش مىگوید: سید رضى کتابهایی در معانى قرآن نگاشته است که مانند آن کمتر یافته مىشود.
جمال الدین ابى المحاسن یوسف بن تغرى بردى اتابکى مىنویسد: سید رضى موسوى، عارف به لغت، احکام، فقه و نحو و شاعرى فصیح بود. او و پدرش و برادرش پیشواى شیعیان بودند.
اساتید
- ابو اسحاق ابراهیم بن احمد طبرى
- ابوعلى فارسى
- ابوسعید سیرافى
- قاضى عبدالجبار بغدادى
- عبد الرحیم بن نباته
- ابومحمد عبدالله بن محمد اسدى اکفافى
- ابوالفتح عثمان بن جنى
- ابوالحسن على بن عیسى
- ابوحفص عمر بن ابراهیم
- ابوالقاسم عیسى بن على
شاگردان
- سید عبد الله جرجانى
- شیخ محمد حلوانى
- شیخ جعفر دوریستى
- شیخ طوسى
- احمد بن على بن قدامه
- ابوالحسن هاشمى
- مفید نیشابورى
- ابوبکر نیشابورى خزاعى
- قاضى ابوبکرى عکبرى
- مهیار دیلمى
آثار
- نهج البلاغه
- تلخیص البیان عن مجازات القرآن
- حقایق التاءویل فى متشابه التنزیل
- معانى القرآن
- خصایص الائمه
- الزیادات فى شعر ابى تمام
- تعلیق خلاف الفقهاء
- کتاب مجازات آثار النبویه
- تعلیقه بر ایضاح ابى على
- الجید الحجاج
- دیوان اشعار
عروج ملکوتی
سید رضی در سن ۴۷ سالگی و در سال ۴۰۶ قمری در شهر بغداد درگذشت و در کاظمین، در کنار قبر امام موسی کاظم و امام جواد (ع) دفن شد.