زندگینامه ملا فتحعلی سلطان آبادی

 

به نام آفریننده عشق

 

آخوند ملا فتحعلی فرزند حسن سلطان آبادی در سال ۱۲۴۰هـ. ق. در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در ایران فراگرفت و برای تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وی از حضور شیخ مرتضی انصاری و حاج ملاعلی رازی استفاده کرد. در ادامه با میرزای شیرازی آشنا شد و اندوخته‌های علمی اش را کامل کرد.

هنگامی که میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۸هـ. ق همراه با عده‌ای از شاگردان ممتازش از نجف اشرف به سامراء هجرت کرد ازجمله شاگردان همراه وی می‌توان سید اسماعیل حسینی شیرازی، سید اسماعیل صدر موسوی، سید محمد حسینی فشارکی، سید کاظم طباطبائی یزدی، سید حسن صدر موسوی عاملی، سید عبدالمجید حسینی گروسی، سید ابراهیم دامغانی، میرزا محمدتقی شیرازی، ملامحمد کاظم خراسانی، آقارضا همدانی، میرزا حسین نوری ، شهید شیخ فضل الله نوری، ملافتحعلی سلطان آبادی، میرزا حسین نائینی و… را نام برد.

میرزای شیرازی دو درس می‌گفت و یارانش همراه او بودند. ملافتحعلی در سامرا اقامت گزید و خیلی مورد توجه استاد قرار گرفت تا جایی که به نیابت از وی اقامه جماعت می‌کرد و بارها استادش به او اقتداء می‌نمود. بعداز رحلت میرزای شیرازی، ملافتحعلی به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.

 

اساتید

1 ـ سید محمد سلطان آبادی: از علمای عارف و اساتید عرفان و اخلاق بود. آخوند از این استاد اخلاق و عرفان همواره ستایش می‌کرد و از اندوخته‌های ارزشمندی که نزد آن اسوه فضیلت فراگرفته بود، سخن می‌گفت.

۲ ـ صاحب جواهر.

۳ ـ شیخ مرتضی انصاری.

۴ ـ میرزای شیرازی.

۵ ـ ملاعلی طبیب رازی طهرانی: از مشایخ سلوک بود و مانند پدر بزرگوارش میرزا خلیل طبیب و برادرش حاج میرزا حسین حاجی از مفاخر عالم عرفان و جامع بین ظاهر و باطن شمرده می‌شد. شیخ ملاعلی رازی طهرانی در سال ۱۲۲۶ متولد شد. او مراحل علم و تقوی را طی کرد و از اهل اسرار و علوم غریبه شد. در محضر شیخ اسماعیل بروجردی تربیت یافت و سرانجام در ۲۵ صفر ۱۲۹۷هـ. ق. در نجف اشرف دار فانی را وداع گفت. اعتمادالسلطنه می‌نویسد: «در مقام زهد و تقوی وی احدی طمع بستن نمی‌توانست و کرامات ظاهره و منامات باهره از وی به طور مشهور نقل می‌شود.»

آیت الله سلطان آبادی با اینکه مربی شایسته اخلاق و استاد معرفت بود و معمولا اهل این رشته به تربیت نفوس و مسائل فردی و معنوی می‌پردازند از خدمت به مردم و اهتمام به مسائل اجتماعی و توجه به آبادی و آبادانی غافل نبود. برخی از آثار او در اراک عبارتند از:

۱- آب انبار حاج ملافتحعلی واقع در کوی دروازه رازان. این آب انبار کوچک بود و مرحوم حاج امیر تومان آن را بزرگ کرد.
۲- مرحوم آخوند در اطراف شهر اراک در منطقه «گراو» مزرعه‌ای داشت و ایشان در کنار آن باغ آب انباری برای استفاده عموم ساخت.
۳- آب انباری در طرف غرب رودخانه اراک احداث کرد.
۴- مسجد حاج سید محمدباقر که خیلی کوچک بود، به دست آخوند سلطان آبادی توسعه یافت و خود برای ترویج آن، مدتی امامت جماعت آن را بر عهده گرفت.
۵- مسجد حاج سید تقی نیز به دست آن بزرگوار ترویج و توسعه یافت.
۶- مسجد سادات که خیلی مورد توجه آخوند ملافتحعلی بود و با هدایت او بنا گردید.
۷- آب انبار ملافتحعلی در قم که به تشویق وی و توسط ملک التجار (بانی مدرسه آقا ضیا در اراک) ساخته شد.
۸- ترویج و تشویق مردم به زیارت امامزاده محمد عابد در دو فرسخی اراک: او به این امامزاده اعتقاد خاصی داشت و بارها به زوار امام حسین علیه‌السّلام که به ایران برمی گشتند می‌گفت: هر کس به نیابت من آن امامزاده واجب التعظیم را زیارت کند، من در کربلا امام حسین علیه‌السّلام را به نیابت از او زیارت می‌کنم. برخی گفته‌اند آخوند هرچه داشت از الطاف این بزرگوار بود.

 

ویژگی ها

نشانه‌هایی در دست است که مرحوم ملافتحعلی مورد توجه امام زمان عجّل‌ الله فرجه‌ الشریف بود. آیت‌الله اراکی در خاطرات خود می‌گوید: «شیخ ابراهیم مازندرانی که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالی عرفان و معنویت است، در یکی از مراحل کشف و شهود این معنی را به وضوح دریافته است.

یکی از بزرگان می گوید: روزی به منزل آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی رفته بودم. آن روز علمای بزرگی همچون سید اسماعیل صدر، حاجی نوری صاحب مستدرک، سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه (واعلموا ان فیکم رسول الله لویطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم ولکن الله حبب الیکم الایمان…) را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت.

حاضرین گفتند قبل از توضیحات شما ما این معنی را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه‌ای برای آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیری را تا بحال نشنیده‌اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه‌ای در تفسیر آیه استماع کردند. تا سی روز می‌آمدند و معنای جدیدی برای آیه یاد می‌گرفتند که قبلا نمی‌دانستند.»

آقا شیخ عبدالکریم حائری یزدی می‌گوید: «به هنگام جوانی روزی در جلسه‌ای با حضور عده‌ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقی شیرازی و آقا شیخ فضل الله نوری نیز دیده می‌شد، نشسته بودیم. در آن هنگام پیرمردی ژولیده، لاغر اندام که دستمال مانندی به سر بسته و عبائی وصله دار بر دوش گرفته بود، درنهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقی شیرازی فورا بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش بنشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نوری است و او را کاملا معرفی کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامی را در تهران بر دار می‌کشند، او تو نباشی؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدی است و از فضلا است.

مسئله‌ای از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می‌دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزای شیرازی دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور می‌گویند. وقتی بیان میرزا تمام شد، آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته‌های او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! و او گفت: بلی. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامی به احتزاز در می‌آید، او تو نباشی؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقی شیرازی دوم کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت. بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی است.»

آیت الله بهجت فرمودند: زن و مردی بچه‌دار نمی‌شدند. به سامرا رفتند. زن می‌خواست نزد آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی برود تا ایشان دعا کند بچه‌دار شود. آن زن اظهار داشت: دوازده سال است که بچه‌دار نشدیم، شما عنایتی و دعایی بفرمایید. ایشان فرمود: با وجود اين دو امام بزرگوار (یعنی امام هادی و امام عسکری) مناسب نیست من اقدام کنم؛ شما از آن بزرگواران بخواهید. زن برای بار دوم و سوم از ایشان درخواست کرد. آخوند گفت: برو و آبستن شو. زن هم رفت و آبستن شد.

ملا فتحعلی عراقی فرمود: «آخوند ملا محمد صادق عراقی در نهایت سختی و پریشانی بود و به هیچ وجه برای او گشایشی واقع نمی شد. شبی در عالم خواب دید در بیابانی خیمه بزرگی بر پا است. پرسید: این خیمه مربوط به کیست؟ گفتند: این جا خیمه امام زمان علیه السلام است. با عجله خدمت ان حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض کرد و از ایشان دعایی برای گشایش کار و رفع مشکلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه اش فرمودند. آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه ای که اشاره فرموده بودند، رفت و دید سید محمد سلطان آبادی (فتحعلی سلطان آبادی) روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است. به سید سلام کرد و کیفیت جریان را نقل کرد.

ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود. در این جا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی که دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شکلی که در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته و مشغول ذکر و استغفار مشاهده نمود و سلام کرد. سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این که از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش کار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را که در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان کرد. آخوند عراقی مقید به خواندن آن دعا شد و در مدت کمی نتیجه گرفت و از سختی و تنگدستی راحت شد.

نقل است: تاجری هندی از مقلدین مرحوم میرزای شیرازی نامه‌ ای به محضر آن مرجع بزرگ می‌نویسد که:  فرزند من چند روزی‌ است مفقود شده. از شما درخواست دارم با دریافت باطنی خود به عنوان نماینده‌ قطب عالم امکان، حضرت امام زمان (عج) محل او را برای من مشخص کرده و مرا از فقدان او برهانید! مرحوم میرزا با مطالعه‌ نامه متحیر می‌ماند که جواب صاحب نامه را چه دهد! مرحوم آخوند ملا فتحعلی که در کنار ایشان و شاهد ماجرا بوده می‌ فرماید: آقای میرزای شیرازی! شما کارتان نباشد. جواب نامه با من! آخوند ملا فتحعلی ‏سه روز در سرداب حضرت صاحب‌الامر (عج) در سامرا معتکف می‌ شود و پس از به‌ جا آوردن اعمال و ادعیه‌ مخصوصه از طریق عنایت حضرت صاحب زمان (عج) به آدرس فرزندٍ گمشده‌ تاجر هندی دست پیدا می‌ کند.

منقول است: تاجری از اهل اصفهان به عتبات عالیات مشرف می‌ شود. گویا به خاطر کمی هزینه‌ راه، شرفیاب محضر میرزای شیرازی می‌ گردد و تقاضای پول می‌ کند. ایشان تاجر را به محضر آخوند فتحعلی سلطان‌ آبادی راهنمایی می‌کند و می‌گوید: از ایشان دوازده تومان بگیرید. تاجر نزد آخوند آمده و قصه را بازگو می‌ کند. آخوند به جای دوازده تومان، شش تومان می‌پردازد. تاجر عنوان می‌ کند: آیت‌ الله شیرازی فرمودند دوازده تومان! آخوند می‌ فرماید: بلی! ولیکن شش تومان در جیب دارید که آن را نگفته بودید! تاجر نزد میرزای شیرازی می‌رود و می‌گوید: آقا شاه می‌ بخشد و شاه‌ قلی نمی‌ بخشد! ملا فتحعلی شش تومان بیشتر به من نداد. میرزای شیرازی پیام را تکرار می‌کند. ولی همان جواب را می‌ شنود. برای بار سوم. آخوند را می‌خواهد و قضیه را می‌ پرسد. آخوند عارف و بزرگوار می‌ فرماید: حضرت آقای شیرازی! پیام شما محترم است. اما آقا (امام زمان) به من فرمودند: شش تومان در جیب دارد. آیت‌ الله میرزای شیرازی پس از اطمینان از صحت فرمایش ایشان می‌گوید: چشم ما روشن که در میان علمای شیعه همچون شما یافت می‌ شود که از نعمت دیدار و تشرف به محضر حضرت بقیة الله (عج) بهره‌مند باشد.

سید نورالدین میرمهدی می گوید: «مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی در سامرا نزد آیت‌ الله میرزای شیرازی نشسته بودند. در همین هنگام گروهی از اهالی اراک در می‌ زنند. قبل از باز شدن در و شناخته شدن چهره و ماهیت مهمانان تازه‌ وارد، آخوند ملا فتحعلی به میرزای شیرازی می‌ فرماید: هم اینک پشت در، عده‌ای از همشهریان من (اراکی‌ ها) هستند که برای دیدار ما آمده‌اند. ضمنا مقداری سعتر و کشمش برای ما آورده‌اند. چون خادم در را می‌ گشاید و آن گروه وارد می‌ شوند، صدق گفتار مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی ظاهر می‌گردد.

عالمی وارسته به نام شیخ ابراهیم، نقل می‌ کند: در عالم رویا (مکاشفه) مشاهده کردم مجلسی را که صدرنشین آن حضرت بقیة الله الاعظم صاحب الزمان (عج) بود. این مجلس در بالاخانه‌ میرزا قرار داشت و سه نفر در محضر آن حضرت تشریف داشتند و از عنایات و نگاه لطف‌آمیز حضرت برخوردار بودند. آن سه عبارت بودند از: جناب ميرزاي شیرازی، جناب حاج نوری و جناب آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی.

جناب آقای احمد بيت‌اللهیِ توکل از پدرش برای نقل نمود که یکی از تجار اراک برای ایشان حکایت کرده بود: من عازم زیارت حضرت ثامن الائمه علیه السلام در مشهد مقدس بودم. قبل از حرکت، خدمت ملا فتحعلی سلطان آبادی رسیدم؛ چرا که ایشان فرموده بود ساعاتی قبل از حرکت، نزد من بیا، کارت دارم! من هم اطاعت کرده و نزد ایشان رسیدم. معظم له نامه‌ای به من دادند و فرمودند: این نامه رابه حضرت مولا علی بن موسی علیه السلام می‌ دهی و جواب آن را برای من می‌ آوری! آن لحظه در اثر تصرف آخوند من غافل شدم که بپرسم چگونه اين امر امکان‌پذیر است؟ لذا نامه را گرفته و راه افتادم. در سلفچکان متوجه این موضوع گردیدم. با خود گفتم نامه رابه بالای ضریح مقذس رضوی می‌گذارم، تا چه پیش آید. چون به مشهد رسیدیم، یک روز در حرم بودم. متوجه شدم که مأموران حرم را قُرُق می‌ نمایند. من هم مشغول نماز شدم تا مرا بیرون نکنند. در این حال، حرم را خلوت دیدم و ناگهان رخسار ساطع الانوار حضرت رضا علیه السلام بالای صندوق، فرا راهِ دیده‌ام قرار گرفت و فرمود: حاج سلطان‌ آبادی! نامه‌ آخوند ملا فتحعلی رسید! در پاسخ نامه به او بگو:

 آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

دو بار اين بیت را تکرار فرمود و تأکید نمود: یادت نرود! ناگهان به پیرامونِ خود نگریستم. دیدم حرم مملوّ از جمعیت است. آنگاه چهره‌ دل آرای حضرت‌ رضا علیه السلام از دیده‌ام پنهان گشت. چون به اراک باز گشتم، مشتاقانه به منزل آخوند ملا فتحعلی رفتم. هنوز چند قدمی از در داخل نشده بودم که آن بزرگمردِ علم و عرفان فرمود:

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

من که از ار تباط عمیق و ملکوتی آخوند با مولایش حضرت رضا علیه السلام مات و مبهوت شده بودم، پرسیدم: آقا جان! شما که می‌ دانستید.، پس چرا امر را به من محوّل فرمودید؟ ايشان جواب دادند: می‌خواستم آگاه باشی.

آیت الله اراکی فرمودند: شیخ فضل الله نوری خواب مفصلی می‌ بیند. خواب خود را برای آخوند ملا فتحعلی نقل می‌ کند که او تعبیر نماید. نصف خواب را که نقل می‌کند، مرحوم آخوند نصف دیگرش را می‌گوید، به طوری که باعث تعجب مرحوم نوری می‌ گردد که چگونه مرحوم آخوند از رویایی که برای احدی نقل نکرده، آگاه است. ملا فتحعلی طوری توصیف می‌ کند که گویا خود او این خواب را دیده است.

آیت‌ الله سید مرتضی موجد ابطحی می‌ گوید: «در داستان تنباکو، علما و آیات مسجد شاهی، از جمله حاج آقا نور الله، آقا نجفی و شیخ محمد تقی فعالیت زیادی نمودند. دولت اعتنایی نکرد و کوشش آنها به جایی نرسید. نامه‌ عربی نوشتند و به حاج آقا منیر بروجردی دادند تا در سامرا محضر میرزای شیرازی برسانند. وقتی حاج آقا منیر وارد سامرا شد، حاج ملا فتحعلی سلطان‌آبادی، استاد آیت‌ الله حاج میرزا حسین نوری برای دیدن حاج آقا منیر تشریف آوردند. برای حاج ملا فتحعلی چای آوردند و تعارف کردند. ايشان گفت: می‌دانم برای چه به سامرا آمده‌اید! می‌خواهید نامه‌ای را که برای میرزای شیرزای نوشته‌اند بخوانم! آنگاه با ضمیر روشن خود از غیب شروع به خواندن نامه می‌ کنند.

نقل است: حاجی نوری موقوفه‌ ای در اختیارشان بوده که از در آمد آن هر سال ماه رمضان عده ای از اهل علم و طلاب را اطعام می‌ نمود. در ماه رمضانی فرمود: شصت نفر از آقایان را سه شب به افطار دعوت کن! خادم می‌ گوید: من خیال کردم برای هر شب شصت نفر دعوت کنم. بعد از نماز حاجی نوری می‌ بیند جمعیت از بیست نفر تجاوز کرد. خادم را صدا می‌ زند و سوال می‌ کند که چند نفر دعوت نموده‌ای؟ خادم جواب می‌ دهد: شصت نفر. حاجی نوری می‌ فرماید: من برای سه شب گفته بودم شصت نفر؛ یعنی هبر شب بیست نفر در نظرم بود. خادم گفت: حاجی فرمود: برو پیش حاجی ملا فتحعلی و قضیه را نقل کن! من رفتم و ایشان را خبر کردم. او عبابه دوش انداخت و مستقيما به آشپزخانه رفت. ظرف‌ ها را برداشت و چیزی خواند که من ندانستم چه بود و بعد از خواندن تشریف بردند. ما شام را دادیم. شامی که برای بیست نفر تهیه شده بود برای شصت نفر کفایت نمود.

یک روز ملا فتحعلی به حجره خود می‌ رود. مشاهده می‌ کند که سبدی از نان و کوفته‌ای داغ و تازه بر سقف آویزان است. چند روزی از آن تغذیه می‌ نماید ولی چیزی از آن کم نمی‌ شود. در این خلال، از چند نفر سوال می‌ کند: آیا این غذا را شما آوردید؟ ايشان پاسخ منفی می‌ دهند. او متوجه می‌ شود که عطیه‌ ای الهی‌ است؛ خاصه اينکه هر چه از آن تغذیه می‌کرد، تمام نمی‌ شد. تا اینکه روزی این ماجرا را در جمعی نقل می‌کند. به محض افشاء آن غذای با برکت تمام می‌ گردد.

نقل است که آخوند ملافتحعلی که حجاب از گوش و چشم او کنار رفته و سمع و عین او به دنیای ماورای مادیات باز بود در هنگام وفات میرزای شیرازی صدای گریه‌ جنیان شیعی را شنیده بود.

ملافتحعلی سلطان آبادی به مرض مزمن سودایی مبتلا بود. زمانی مشغول تداوی بوده و اتفاقا برای زیارت به کربلا مشرف شده بود. وی به دستورالعمل ‏ طبیب باید شیر می خورد. هنگام برگشت، در کاروانسرایی منزل کرد و در آن وقت که تابستان بود آبادی منحصر بود به دو سه خانوار عرب. پس همراهان در صدد پیدا کردن «شیر» برآمدند ولی در نزد آنها یافت نشد. ایشان متحیر بود که با آن مزاج با نان خشکی که داشت چه کند. لقمه‌ای برداشت، هنوز به دهان نگذاشته بود که از پهلوی دیوار ایوانی که در آن نشسته بود، دستی ظاهر شد با کاسه شیری و آن را در وسط سفره گذاشت!

 

از منظر فرهیختگان‏

اعتماد السلطنه می نویسد: «او عالم عامل و فقیه فاضل و عارف کامل است. مردم در علو درجه ورع و تقوی و زهد به او مثل می‌زنند. اصلا از عراق ایران می‌باشد ولی فعلا (۱۳۰۷ق) در سر من رای ملتزم محضر سرکار حجة الحق سید الطائفه حاج میرزا حسن شیرازی است و امامت جماعت را به او واگذارده‌اند. اکابر علمای مجاورین و غیر هم که هریک خود با چندین هزار معتقد و مرید است، نسبت به آخوند ملافتحعلی در مقام خلوص و ارادات هستند و از وی بعضی مشاهده کرامات مدعی می‌باشند.»

شیخ عباس قمی می گوید: «شیخ عالم جلیل، و مفسر بی بدیل، عالم ربانی و ابوذر ثانی، مجمع تقوی و ورع وایقان و مخزن اخبار و تفسیر آیات قرآن، صاحب کرامات باهره حشره الله مع العترة الطاهره، شیخ شیخ محدث ما نورالله مرقده است و جلالت شان، رفعت مقامش زیاده از آن است که ذکر شود.»

 

 شاگردان

حاج میرزا حسین نوری
آقا بزرگ ساوجی.
آقا نجفی شهید اصفهانی.
سید ابراهیم خراسانی.
شیخ ابراهیم صاحب الزمانی سردرودی تبریز.
سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی: صاحب منبرالوسیله.

آقا سید احمد کربلائی طهرانی حائری معروف به بکاء واحدالعین.
حاج شیخ احمد قدوسی نهاوندی: پدر آیت‌الله شهید علی قدوسی است.
سید اسدالله بن سید محمدباقر موسوی قزوینی اصفهانی: در سفر دوم آخوند سلطان آبادی به حج او را همراهی کرد. وی دارای تصنیفاتی ازجمله «التقریرات الفقهیه» می‌باشد. بقیه آثار خود را در راستای تهذیب نفس و مبارزه با عجب و خودبینی یا به عللی دیگر با اشاره استادش به آب انداخت.
سید اسماعیل بن سید صدرالدین عاملی اصفهانی: از اصحاب خاص و محرمان راز استاد بود.
شیخ حسن کربلائی: صاحب رساله «وقعه دخانیه» که توسط آقای رسول جعفریان تجدید چاپ شده است.
شیخ مولی حسنعلی طهرانی خراسانی: از علمای بزرگ و پیشتازان اهل سلوک در عصر خود بود.
حاج میرزا حسین نائینی: صاحب تنبیه الملة و معروف به میرزای نائینی.
حاج میرزا حسن خان بن حیدر قلی خان قاجار و حائری شیرازی: در علوم غریبه و ریاضات شرعیه به مقاماتی دست یافته بود و هیچ یک از فضائل خود را علنی نکرد.

عروج ملکوتی

آخوند ملافتحعلی سلطان آبادی بعد از عمری تلاش در راه احیای معارف قرآن و اهل بیت علیهم‌السّلام و پرورش و هدایت ده‌ها تن از شیفتگان فرهنگ اهل بیت علیهم‌السّلام در چهارم ربیع الاول سال ۱۳۱۸ چشم از این جهان فروبست.
محدث قمی می‌نویسد: «چند سال قبل از وفات شیخ مرحوم (میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل) آن جناب در کربلای معلا به رحمت ایزدی پیوست. جنازه شریفش را به نجف اشرف حمل کردند و در روز ورود من در خدمت استادم محدث نوری به استقبال آن پیکر شریف رفتیم و جنازه آن بزرگوار را با شکوه و جلال تمام تشییع کرده و در حجره‌ای در زاویه غربی صحن مقدس امیرمؤمنان علیه‌السّلام متصل به باب سلطانی بخاک سپردند.»

زندگینامه شیخ مرتضى طالقانى

 

به نام آفریننده عشق

 

مرتضى طالقانى در سال (۱۲۷۴ ه’.ق.)، در خطه کوهستانى و با صفاى طالقان – که بین کرج، قزوین و گیلان واقع شده – در روستاى «دیزین»، دیده به جهان گشود. پدرش «آقاجان» نام داشت و پیشه ‏اش چوپانى بود؛ امّا باورهاى دینى و شیفتگى به دانش و دانشمندان در ژرفاى وجودش ریشه داشت.

 

ویژگی ها

مرتضى ضمن تحصیل در مکتب، به کمک پدر نیز مى ‏شتافت. در همین ایّام یک رخداد دل‏انگیز و جالب سرنوشت او را رقم زد. شیخ مرتضى طالقانى در نجف بارها و بارها آن رخداد را براى شاگردانش اینگونه نقل نموده است.

«من بُرهه‏ اى از عمر خودم را در دیزین چوپانى مى‏ کردم، روزى که در دشت، به دنبال گوسفندان بودم، آواى تلاوت قرآن به گوشم رسید. شنیدن این آیات، در جان من تأثیر ژرفى گذاشت و مرا تحت تأثیر قرار داد. آنگاه با خودم زمزمه کردم: پروردگارا! نامه خویش بر من فرو فرستادى؛ کتابى که راهنماى سعادت انسان‏ها است، آیا تا آخر عمر آن را در نیابم!؟ بدین سبب بود که تصمیم گرفتم براى فهم دانش دین، از روستا هجرت کنم؛ بنابراین گوسفندان را به صاحبانش برگرداندم و از چوپانى دست برداشتم».

مرتضى طالقانى با این انگیزه مقدّس، از زادگاهش طالقان، هجرت کرد و به سوى تهران – که در آن عصر، جمعى از بزرگان فقه و فلسفه و عرفان در آن زندگى مى‏کردند و حوزه تدریس داشتند – رهسپار شد.

او در این شهر با کمال جدیّت شروع به تحصیل نمود و مقدّمات را نزد استادان فن فرا گرفت و هفت سال در تهران از محضر بزرگان بهره ‏مند شد. وى، فقه را نزد میرزا مسیح طالقانى، حکمت و عرفان را نزد مشهورترین فلاسفه و عرفاى تهران مانند: میرزا ابوالحسن جلوه و آقامحمدرضا قمشه‏ اى فرا گرفت.

شیخ مرتضى طالقانى پس از اقامت هفت ساله در تهران، تصمیم گرفت به اصفهان مهاجرت کند. این که انگیزه او از رفتن به اصفهان چه بوده، دقیقاً روشن نیست. به هر حال حوزه علمیه اصفهان در آن عصر از رونق بسزایى برخوردار بوده است و برجستگان، فلاسفه و عارفان در این شهر تدریس داشتند. او که عمیقاً تشنه فراگیرى بیشتر بود، نزد آنان حاضر، و از سرچشمه دانش آنان بهره‏ ها برد.

وى در فقه از محضر آیات: ابوالمعالى کلباسى، سید محمدباقر درچه‏اى اصفهانى و شیخ عبدالحسین محلاتى و حکمت و عرفان شیعى را از جهانگیر خان قشقایى و عارف سالک، ملا محمد کاشى فراگرفت.

این دانشمند نستوه، که مایه‏ هاى علمى فراوانى از فقه، عرفان، حکمت و اصول در جان خویش ذخیره داشت، در حالى که ۳۳ بهار از عمرش مى ‏گذشت، به سوى حوزه نجف – که در سده چهارده هجرى قمرى سرآمد حوزه‏ هاى جهان تشیع بود – رهسپار شد.

او که هنوز ازدواج نکرده بود، در آغاز، در مدرسه خلیلى، حُجره‏اى گرفت و در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. بعد از تأسیس مدرسه سید محمّدکاظم یزدى، به آن مدرسه رفت و تا آخر عمر در کمالِ زهد و تقوا و سلمان گونه، در این مدرسه زندگى کرد. او با اینکه از عالمان بزرگ به شمار مى ‏آمد، لحظه‏ اى از یادگیرى و رسیدن به مقام منیع تخصص و اجتهاد کوتاهى نکرد؛ بدین خاطر، در محضر درس استادان برجسته نجف زانوى یادگیرى و آموختنِ مراتب عالیه، بر زمین نهاد.

فروتنى، یکى از خصلت‏هاى این مرد بزرگ، بود؛ به گونه‏اى که یکى از پرورش یافتگان محضرش مى‏نویسد: «او آن چنان متواضع بود که حتى یکبار نگذاشت کسى دست او را ببوسد. با اینکه از مدرسان بلندمرتبه نجف بود، هر طلبه‏اى که از او درخواست درس مى‏ کرد، هرگز خوددارى نمى ‏نمود؛ اگر چه آن درس کتاب جامع ‏المقدمات – که ابتدایی ‏ترین کتاب طلاب در ادبیات است – با کمال میل قبول مى‏ کرد و دست ردّ به سینه کسى نمى ‏زد.»

شیخ مرتضى طالقانى گر چه رشته اصلى و تخصص و تبحرش در فقه، اصول، حکمت و عرفان بود؛ اما از فراگرفتن علوم دیگر نیز غافل نبود، چنانچه شاگردانش نوشته‏ اند او در دانش هیئت، نجوم، علوم غربیه، طلسم‏ها تخصص داشت و این نشان‏ دهنده وسعت دانش و فکر و عشق راستین او به دانش‏هاى گوناگون بود.

منقول است: کسی از اطراف نجف آمد پیش ایشان، و از اینکه بچه‌اش جنی شده بود شکوه کرد، شیخ به او گفت: برو به آنها بگو: مرتضی می‌گوید: بروید. آن شخص هم می‌رود و گفته شیخ را عمل می‌کند، بچه‌اش خوب می‌شد. سال بعد مجددا مبتلا می‌شود آن شخص به سراغ شیخ آمد که او دیگر مرحوم شده بود.

یک قضیه دیگر مربوط به خودم (راوی) است و آن اینکه در منزل ما چند عدد مار پیدا شده بود قضیه را به استاد گفتم. ایشان فرمود: برو به آنها بگو: مرتضی می‌گوید بروید. من هم رفتم و گفتم، مارها رفتند و دیگر پیدا نشدند. یکى از ویژگى ‏هاى این استاد، این بود که تا آخرین لحظات عمر، تنها زیست و ازدواج نکرد؛ گر چه او داراى فرزند جسمى نبود، اما چنانچه اشاره شد، شاگردان فراوانى در مکتب او پرورش یافتند که هر کدام از آنان به منزله فرزندان روحانى او هستند.

نقل است: «مرحوم شیخ مرتضی طالقانی گاهی در خواب مشغول درس دادن می‌ شد، طوری که از بیداری بهتر درس می‌ گفت و هنگامی که در حال بیدار شدن بود، باز حالت گفتنشان مثل بیداری می‌ شد.»

آیت الله مرتضی طالقانی درباره‌ دفنشان در جوار حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام می گفت: «جنازه (من) را می‌برند؛ کافی است یک شب مرا در جوار آقا بگذارند.»

نقل است: «شیخ مرتضی طالقانی به منزلی می‌روند که در آنجا خفاش بسیار بوده است. شیخ فرمان می‌دهد که بروند. آنها رفته و دیگر پیدا نشدند.»

نقل است: گروهی از اهالی مهران به طرف نجف اشرف برای زیارت عتبات عالیه حرکت کردند. هنگامی که می خواستند حرکت کنند، برادر مرحوم شیخ به نام شیر محمد زنده بود. آنها در نجف رفتند خدمت شیخ و ایشان بعد از احوال‌ پرسی از حال مردم پرسیدند. این عده پاسخ دادند که همه خوبند. بعد شیخ پرسید: شیر محمد چطور؟ گفتند: او هم خوب است. شیخ فرمودند: نخیر شیر محمد مُرد. آنها گفتند: آقا! شیر محمد زنده است. شیخ دو مرتبه فرمودند: نخیر! مُرد. آنها وقتی به طالقان و روستای خودشان برگشتند، فهمیدند که شیر محمد مرده است.

نقل است: «هنگام غسل دادن شیخ مرتضی طالقانی، چهره‌ ایشان به‌طور عجیبی تغییر کرد و نورانی شد. به‌طوری‌ که همه متوجه شدند. مسئله دیگر اینکه بوی عطری فرح‌ بخش فضای آنجا را فرا گرفت که همه به‌ وضوح آن را احساس نمودند و با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند. پس از پرسش افراد از یکدیگر معلوم شد هیچ یک عطری نزده بودند.»

 

از منظر فرهیختگان‏

حضرت آیه اللَّه نجفى مرعشى در منزلت استادش مى ‏نگارد: «علاّمه بزرگ، ادیب، اصولى، محدث، حکیم، شاعر، زاهد، عابد و سلمان روزگار مرتضى طالقانى. او آیتى از آیات الهى بود، در حدود ۹۰ سال عمر کرد و تقریباً ۵۰ سال آن را در نجف در مدرسه سید محمدکاظم، زندگى کرد و از مدرسه خارج نمى‏شد؛ مگر براى زیارت مرقد حضرت امیرمؤمنان و گاهى براى گرمابه رفتن. او از حافظه بسیار نیرومندى برخوردار بود.»

«ده ‏ها بلکه صدها قصیده عربى و فارسى از حفظ داشت. از زرق و برق دنیاى مادى به شدت دورى مى‏کرد، بسیار روزه مى‏گرفت و به نمازهاى مستحبّى و خواندن دعا و اذکار خاصى، رغبت به کمال داشت. در یک سخن کوتاه: او عالمى بود آسمانى، ملکوتى، هر آنکس برنامه شب و روز و سیماى نورانى او را نگاه مى‏ کرد، در او تحوّل به وجود مى‏ آمد و منقلب مى‏شد؛ گرچه آن شخص از بدترین آدم‏هاى روزگار بود.»

فیلسوف توانا، محمدتقى جعفرى – که یکى از نزدیک‏ترین شاگردان طالقانى بوده و بیشترین مطالب جالب را که در ترجمه این استاد بزرگ شیعى انتشار یافته از اوست – چنین مى ‏گوید:

«او یکى از حکماى مکتب صداریى بود. بر متون فلسفى و عرفانى همانند: اسفار و فصوص تسلّطِ کامل داشت. روزهاى چهارشنبه درس را تعطیل مى ‏کرد و کسى به خدمتش نمى ‏رسید. او در این اوقات به معراج معنوى مى ‏رفت و مشغول به ذکر و دعا و زمزمه با خداوند متعال مى‏ شد و با خدا خلوت مى ‏نمود. به تأمّل‏ه اى عارفانه و به درون خویش مى ‏پرداخت.»

این دانشور فرزانه، با اینکه یکى از استادان نام‏آور حوزه نجف بود، در راستاى تهذیب و تکمیل نفس بسیار مى‏کوشید و براى رسیدن به قلّه معرفت، که مقام شهود و دریافت اسرار و حقایق از عالم قدسى است، ریاضات سختى را بر خود هموار مى ‏کرد. بنا به گفته آیه اللَّه مرعشى، او در این مسیر به مقامات عرفان نایل شد که در شأن او گفته ‏اند:

«صاحب الکرامات الباهره و المقامات المشهوره. داراى کرامات آشکار و درجات معنوى بود و در میان خاص و عام شهرت داشت.»

حاج هادى ابهرى درباره عظمت معنوى شیخ مرتضى طالقانى داستان جالبى را نقل مى‏ کند: در یک سفر که به عتبات عالیات مشرّف شدم و چند روزى در نجف اشرف زیارت مى‏ کردم، کسى را نیافتم که با او بنشینم و درد دل کنم، تا براى دل سوخته من تسکینى حاصل گردد.

روزى به حرم مطهّر مشرّف شده زیارت کردم و مدتى هم در حرم نشستم خبرى نشد به حضرت امیرالمؤمنین(ع) عرض کردم: مولا جان! ما مهمان شماییم چند روز است من در نجف مى ‏گردم کسى را نیافتم حاشا به کرم شما!

از حرم بیرون آمده و بدون اختیار در بازار حُوَیْش وارد شدم و به مدرسه مرحوم سیّد محمدکاظم یزدى درآمدم؛ در صحن مدرسه روى سکوئى که در مقابل حجره ‏اى بود نشستم، ظهر شد، دیدم از مقابل من از طبقه فوقانى شیخى خارج شد بسیار زیبا و با طراوت و زنده دل؛ و از همانجا رفت به بام مدرسه و اذان گفت و برگشت و همینکه خواست داخل حجره ‏اش برود چشمم به صورتش افتاد، دیدم در اثر اذان دو گونه‏ اش مانند دو حقّه نور مى ‏درخشند. درون حجره رفت و در را بست.

من شروع کردم بگریه کردن و عرض کردم یا امیرالمؤمنین پس از چند روز یک مردم یافتم؛ او هم به من اعتنایى نکرد. فورا شیخ در حجره را باز کرد و رو به من نمود و اشاره کرد بیا بالا. از جا برخاستم و به طبقه فوقانى رفته و به حجره‏اش وارد شدم؛ هر دو یکدیگر را در آغوش گرفتیم و هر دو مدتى گریه کردیم و سپس هر دو به حال سکوت نشسته مدتى یکدیگر را تماشا مى‏ کردیم و سپس از هم جدا شدیم.

این شیخ روشن ضمیر مرحوم طالقانى اعلى ‏الله مقامه ‏الشّریف بوده است که داراى ملکات فاضله نفسانى بوده است و تا آخر دوران زندگى در مدرسه زیست نمود و مانند حکیم هیدجى به تدریس اشتغال داشت و هر فرد از طلاّب هر درسى که مى‏ خواستند مى‏ گفت: جامع ‏المقدمات، مغنى، مطوّل، شرح لمعه، مکاسب شیخ، شرح منظومه، اسفار؛ و قاعده‏ اش این بود که طلاّب مى‏ خواندند و او معنى مى‏ کرد و شرح مى ‏داد.

 

شاگردان

  • سید شهاب‏ الدین مرعشى نجفى‏
  • سید محمدعلى موسوى
  • شیخ محمدتقى آل شیخ رازى
  • شیخ محمدتقى اصطَهباناتى
  • شیخ محمدحسین کرباسى
  • شیخ على ‏اکبر برهان
  • شیخ محمدتقى جعفرى تبریزى
  • شیخ یحیى عبادى طالقانى
  • سید محمدتقى آل احمد طالقانى
  • محمدرضا مظفر
  • سید هادى تبریزى

 

آثار

آقاى شیخ مرتضى طالقانى، در فقه، اصول و حکمت داراى تألیف مستقل نیست، آثار قلمى‏اى که دانشوران و شاگردانش در ترجمه او نوشته‏اند بیشتر تعلیقه و حاشیه بر کتاب‏هاى مختلف است، مانند: شرح لمعه، رسائل شیخ انصارى، صحیفه سجادیه، کتاب الاصول قوانین، مکاسب، نهج البلاغه، جوهر النضید و حاشیه بر مطول؛ اما اینکه آیا این آثار چاپ شده و در دسترس دانش‏ پژوهان حوزه‏ هاى دینى هست یا نه، اطلاع چندانى در دست نیست.

 

عروج ملکوتى

شیخ مرتضى طالقانى، این عارف و سالک راحل، که دانش را با عمل درآمیخت، در محرم الحرام سال (۱۳۶۳ ه’.ق.) در ۸۹ سالگى، در حجره خود در مدرسه سید محمدکاظم یزدى، واقع در نجف اشرف که سالیان درازى در آنجا به تدریس، عبادت و ریاضت مشغول بود، مرغ جانش از قفس تنگ دنیا به سوى جهان بى نهایت پرواز کرد.

یک روز علامه جعفری پیش ایشان می آید و می گوید: آمده ‏ام درس را بفرمایید. شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان برو درس تمام شد. چون آن روز که دو روز مانده به ایّام محرّم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرّم وارد شده است و درسهاى حوزه نجف براى چهارده روز باحترام سرور شهیدان امام حسین(ع) تعطیل است، لذا درسها هم تعطیل شده است، عرض کردم: دو روز به محرّم مانده است و درس ها دایر است.

شیخ در حالیکه کمترین کسالت و بیمارى نداشت و همه طلبه‏ هاى مدرسه مرحوم آیه اللَّه العظمى آقا سیّد محمّدکاظم یزدى که شیخ تا آخر عمر در آنجا تدریس مى‏کرد، از سلامت کامل شیخ مطّلع بودند. فرمودند: آقا جان بشما مى‏ گویم: درس تمام شد، من مسافرم، «خر طالقان رفته پالانش مانده، روح رفته جسدش مانده» این جمله را فرمود و بلافاصله گفت:

لا اله الاّ اللَّه. در این حال اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجّه شدم که شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر مى‏دهد با اینکه هیچ گونه علامت بیمارى در وى وجود نداشت و طرز صحبت و حرکات جسمانى و نگاه‏هایش کمترین اختلال مزاجى را نشان نمى‏ داد. عرض کردم: حالا یک چیزى بفرمایید تا بروم. فرمود: آقا جان فهمیدى؟ متوجّه شدى؟ بشنو :

تا  رسد  دستت  به  خود  شو  کارگر

چون  فتى  از  کار  خواهى  زد  به  سر

بار دیگر کلمه لا اله الاّ اللَّه را گفتند و دوباره اشک از چشمان وى به صورت و محاسن مبارکش سرازیر شد. من برخاستم که بروم، دست شیخ را براى بوسیدن گرفتم، شیخ با قدرت زیادى دستش را از دست من کشید و نگذاشت آن را ببوسم (شیخ در ایّام زندگیش مانع از دستبوسى مى ‏شد) من خم شدم و پیشانى و صورت و محاسنش را بوسیدم؛ قطرات اشک چشمان شیخ را با لبان و صورتم احساس کردم که هنوز فراموش نمى‏ کنم.

پس فرداى آن روز ما در مدرسه مرحوم صدر اصفهانى در حدود یازده سال اینجانب در آنجا اشتغال داشتم، اوّلین جلسه روضه سرور شهیدان امام حسین(ع) را برگذار کرده بودیم. مرحوم آقا شیخ محمّدعلى خراسانى که از پارساترین وعّاظ نجف بودند، آمدند و روى صندلى نشستند و پس از حمد و ثناى خداوند و درود بر محمّد و آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله، گفتند: انّا للَّه و انّا الیه راجعون شیخ مرتضى طالقانى از دنیا رفت و طلبه ‏ها بروند براى تشییع جنازه او.

طلاّب مدرسه سیّد مى‏ گویند: در شب رحلتش مرحوم شیخ مرتضى همه را جمع کرد در حجره، و از شب تا به صبح خوش و خرّم بود، و با همه مزاح مى‏ کرد و شوخى ‏هاى قهقهه ‏آور مى‏ نمود؛ و هر چه طلاّب مدرسه مى‏ خواستند بروند در حجره‏ هاى خود مى‏ گفت: یک شب است غنیمت است؛ و هیچ کدام از آنها خبر از مرگش نداشتند.

هنگام طلوع فجر صادق شیخ بر بام مدرسه رفت و اذان گفت و پایین آمد و به حجره خود رفت هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که دیدند شیخ در حجره رو به قبله خوابیده و پارچه ‏اى روى خود کشیده و جان تسلیم کرده است.

,

فضیلت ذکر یا حی یا قیوم

 

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد فضیلت ذکر صلوات و ذکر یونسیه مطالبی ارائه نمودیم. اکنون می خواهیم به ذکر شریف یا حی یا قیوم که آثار عرفانی و معنوی فراوانی دارد بپردازیم.

 

ذکر یا حی یا قیوم به معنی ” ای زنده و پاینده ” می باشد و دارای خواص معنوی زیادی است. این ذکر برای سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عرفانی بسیار مفید است.

 

نحوه استفاده از این ذکر

 

آمده است که اعظم اسماء خداوند حي و قيوم است و در طول شبانه روز بايد تكرار شود و بعد از دعوت, نبايد گفتن اين ذكر را قطع كرد و اما دعوت اين ذكر به صورت ذيل است.

180 روز و در اين مدت با مردم كم اختلاط كند و كم غذا بخورد و پيوسته با وضو باشد و روزه زیاد بگیرد و تا مي تواند در خلوت تكرار كند و در وقت سحر ذاكر باشد و شرايط ديگر اینکه بر خاتم نقره نقش کند. (بر خاتم نقره نقش كردن و در دست كردن اثر دارد ولي نه اينكه بر نقره نقش نكني اثر نبینی).

از بركت اين اسماء كار او به جايي ميرسد كه بر هر مرده دل نظر اندازد به شفقت دل او زنده شود و از نفس او بيمار شفا يابد و چوب خشك به نفسش ميوه دار شود و حالات عجيب و غريب كه بايد پنهان داشته باشد آنرا و عدد تكسير كبير اين دو اسم 3816 است و اگر نتواند آن را پيش از طلوع آفتاب تا برآمدن آفتاب بگويد از برامدن آفتاب تا استوا يك عدد تكسير (3816) و نماز ظهر تا نماز عشاء يك نوبت و از نماز عشاء تا وقت خواب يک نوبت كه در طول شبانه روز 3 عدد تكسير بخواند و بهتر است اينگونه بگويد يا حَيُّ يا قَيّوم  و معني را در خاطر بگذراند تا زود اثر كند.

آیت الله حسن زاده آملی فرمود: آقای من! در نزد اولیاء الله مجرب است که إکثار ذکر شریف «یا حیّ و یا قیّوم یا من لا اله الّا انت» موجب حیات عقل است. وقتی با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتها نباشد. در آن حال با کمال حضور و مراقیت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی. عدد ندارد؛ اختیار مدت با خود جنابعالی است، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه (تعدادش) کمتر از یک اربعین نباشد؛ بیشترش چه بهتر.

 

احادیثی در مورد این ذکر

 

  • در روایتی آمده است که اگر کسی مشکلی دارد که از هیچ طریقی حل نشده باشد ذکر « یا قیوم » را 156 مرتبه بخواند.
  • همچنین مداومت بر اسمهای« الحی القیوم » در زیادتی معاش اثری عظیم دارد و برای حصول مراد و مطلوب و غلبه بر دشمنان فایده بسیار دارد و اگر کسی در نصف شب هزار مرتبه بگوید « سبحان الملک الحی القیوم الذی لا یموت » روزی او وسیع گردد و گشایش در کارش پیدا شود. همچنین در روایات آمده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله را حالت اضطراب فرا می گرفت ذکر یا حی یا قیوم را می گفتند و فرج حاصل می شد.
  • یکی از بزرگان گفته است که 51 دفعه ذکر یا حی یا قیوم را گفتم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم عرض کردم مرا چیزی تعلیم فرما که به سبب آن دلم زنده گردد و از کدورت پاک شود، فرمود بر تو باد که روزی 41 مرتبه بگویی: یا حی یا قیوم یا لا اله الا انت اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله.

ذکر یونسیه برای رفع حجاب

 

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته پیرامون اذکار عرفانی و فضیلت ذکر لا اله الا الله مطالبی ارائه کردیم. اکنون می خواهیم به فضیلت ذکر یونسیه بپردازیم.

 

ذکر یونسیه یعنی لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین در اصل یک ذکر عرفانی و نوعی استغفار است که تعداد زیادی از عرفا و علما به آن مداومت نموده و از آن نتیجه گرفتند.

در حقیقت یکی از بهترین اذکاری که یک سالک و عارف معمولا توصیه می کند ذکر یونسیه است و تعداد آن برای افراد معمولی 400 مرتبه در هنگام شب است و در حالت سجده.

این ذکر واقعا یکی از بهترین اذکار عرفانی است و براي پاره كردن حجابها و نورانيت دل بسیار مفید است و اگر تا يك سال در سجده مداوت شود به تعداد 400 بار (هرچه بيشتر بگويي بهتر است) براي باز شدن چشم برزخي خوب است و موجب تجرد روح از جسم و اتصال به ارواح است.

آيت الله كشميري تعداد اين ذكر را 400 بار و برای كساني كه ميخواهند به مرتبه كمال برسند 3000 بار ذکر میکرد و فرمود به خدا قسم بعد از اين راهي نيست. (يعني اگر تو يك سال در سجده اين ذكر را بگويي بعد از اين راهي است سرازيري كه ديگر سخت و مشكل براي تو نيست سلوك الي الله)                    

بهتر است شب و هنگام خلوت تكرار كني و خود را در زندان طبيعت و كثرت بيبني و معني آنرا از سر بگذرانی.

يكي از خواص مهم اين ذكر فرموده خداوند متعال است آنجا كه ميفرمايد (نجيناه من الغم) آيت الله غروی اصفهانی فرموده است نجات از غم هيچ زماني حاصل نميشود مگر حب دنيا در دل انسان نباشد پس در واقع فرموده (نجيناه من الغم) همان خارج كردن حب دنيا از دل است و اين ذكر مثل ذكر شريف لا اله الا الله سنگين نيست كه هركس توان آن را نداشته باشد و خود اين ذكر باعث فقر نمي شود و علت فقري كه ميگويند ممكن است اين باشد كه انسان با گفتن اين ذكر حب دنيا از دلش خارج شود در اينصورت كمتر به دنبال دنيا ميرود و در اينصورت باعث فقر ميشود و هيچ يك از عرفا براي اين ذكر خواص سنگين مثل فقر و … ذكر نكرده اند.

اکثر عرفا فرموده اند که همه مي توانند این ذکر را بگويند و عوارضي ندارد مگر سید احمد کربلایی كه فرمود هر كه بر ذكر يونسيه مداومت كند و با تمام وجود بگويد و مردانه پاي حرفي كه ميزند بايستد خداوند او را در دريايي از فشارها و رياضت ها رها ميكند تا ظرف وجودش را از خودش لبريز كند.

همانطور كه گفته شد فقط سید احمد کربلایی معتقد است که اين ذكر اين خواص را دارد و بيشتر علما به اين ذكر سفارش ميكنند و عددي كه براي اين ذكر فرموده اند 400 ، 1000 ، 3000 ، 4000 ، 7000 مرتبه است ولي 400 مرتبه براي همه است و آيت الله قاضی فرموده است که در كنار اين ذكر بايد قرآن خوانده شود و بهترين موقع اين ذكر از نماز عشا تا اذان صبح ميباشد.

می توانید فضایل ذکر صلوات را نیز از اینجا بخوانید.

فضیلت نماز شب

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد مراحل عرفان, دستورالعمل های عرفانی و آثار نماز اول وقت مطالبی بیان نمودیم. در این مقاله می خواهیم به یکی دیگر از اعمال با اهمیت و پرفضیلت که آثار دنیوی و اخروی فراوانی دارد اشاره کنیم.

نماز شب عملی عارفانه و عاشقانه است که کمتر عارف و سالکی است که از آن محروم بماند. به قول سید علی قاضی رضوان الله علیه:

اما نماز شب, پس هیچ چاره و گریزی برای مومنان از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالیکه برای نماز شب قیام نمی کند.

یا در جای دیگری ایشان به علامه طباطبایی رضوان الله علیه گفته بودند:

پسر عمو, دنیا می خواهی نماز شب بخوان, آخرت می خواهی نماز شب بخوان.

 

احادیث در مورد نماز شب

  • رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: دو ركعت نماز در دل شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوبتر است.
  • پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال ابراهيم عليه السلام را جز بخاطر دو كار دوست و خليل خود انتخاب نكرد:
    ۱ ـ اطعام دادنش.
    ۲ ـ نماز شب خواندنش هنگامى كه مردم خوابند.
  • پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين فرد شما كسى است كه نيكو سخن بگويد و طعام بدهد و هنگامى كه مردم خوابند نماز (شب) بخواند.
  • پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: بـهتـرين نـماز بـعد از نـماز واجـب، نـماز خـواندن در دل شـب است.
  • پیامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو ركعت نمازى كه انسان در دل آخر شب بخواند از دنيا و آنچه در آن است بهتـر است و اگر بـر امتم دشوار نبود آن دو ركعت را بر آنان واجب مى كـردم.
  • پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل (ع) همواره مرا به شب زنده دارى سفارش مى كرد تا اينكه من گمان كردم كه خوبان امت من شبها نمى خوابند.
  • امام صادق عليه السلام فرمود: شرافت انسان با ايمان به نماز شب اوست و عزّت و بزرگوارى او خوددارى از اذيت مردم است.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ كار خوبى نيست كه انسان انجام دهد جز اينكه براى آن در قرآن پاداشى بيان شده است مگر نماز شب، كه خداوند پاداش آنرا مشخص نكرده بخاطر بزرگى و عظمت آن پيش خودش بلكه فرموده است: پهلو از بستر از خواب حركت مى دهند (در دل شب) با بيم و اميد خداى خود را مى خوانند و از آنچه روزى آنها كرديم انفاق مى كنند، هيچ كس نمى داند که پاداش نيكوكاريش چه نعمت و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است در عالم غيب براى او ذخيره شده است.

امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ گفته كسى كه گمان كند نماز شب مى خواند و گرسنگى مى كشد زيرا نماز شب غذاى روز را ضمانت مى كند.

پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: به بنـده اى كه نماز شب نصـيب شده، هنگـامى كه براى خدا بيدار شـود و وضـو بگيرد وضوى كامل، و با نـيّت خالص و قلب سـالم و بدن خاشع و چـشم گريـان براى خدا نمـاز بخواند خداوند پشت سر او نه صف از فـرشتگان را به صف مى كند كه جز خدا كسى نمى تواند آنها را شمارش كند، كه يكطرف هر صف در مشرق و طرف ديگر در مغرب است. هنگامى كه او نماز را تمـام كند خـدا به تعـداد آن فرشتـگان بـراى او درجـه و ثـواب مى نويـسد.

 

نحوه خواندن نماز شب

نماز شب 11 رکعت است و باید هشت رکعت نماز در قالب ۴ نماز دو رکعتی خوانده بشود. شیوه خواندن این ۴ نماز دقیقاً همانند نماز صبح است. نیت این ۴ نماز باید نماز شب یا نافله شب باشد.

در ادامه باید دو رکعت نماز با نیت «نماز شفع» خوانده بشود. شیوه خواندن این نماز بدین صورت است که در رکعت اول باید پس از سوره حمد، سوره ناس خوانده شده و در رکعت دوم پس از سوره حمد، سوره فلق خوانده می‌شود.نیت نماز آخر که نمازی یک رکعتی است، «نماز وتر» است. در این نماز پس از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس خوانده می‌شود.

سپس در ادامه باید به قنوت رفته و اعمال زیر به ترتیب انجام شود:
الف) در ابتدا باید فرد حاجات و خواسته‌های خود را از خداوند متعال طلب کند.
ب) آنگاه توصیه شده است که فرد برای چهل تن از مومنین و مومنات دعا بکند.
ج) در ادامه باید در محضر خداوند طلب استغفار کرده و ۷۰ بار این ذکر خوانده بشود:
استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه. (از خداوند استغفار کرده و به سوی او توبه می‌کنم.)
د) سپس باید ۷ مرتبه ذکر زیر خوانده بشود:
هذا مقامُ العائذٍ بکَ منَ النّار. ِ(این مقام و جایگاه کسی است که از آتش به تو پناه می‌آورد.)
ه) در ادامه نیز باید سیصدبار ذکر «العفو» خوانده شود.
و) در پایان نیز توصیه شده است که این دعا خوانده شود:
ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّکَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم.

همچنین مستحب است که فرد پس از اتمام نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخواند. این تسبیحات به این صورت خوانده می‌شود:
۳۴ مرتبه الله اکبر – ۳۳ مرتبه الحمدلله – ۳۳ مرتبه سبحان الله

البته می توان نماز شب را به روش ساده تری نیز خواند, مثلا اذکار و مستحبات آن را کمتر کرد و برای کسی که وقت کافی ندارد سه رکعت شفع و وتر نیز می تواند کافی باشد. خوشا بحال آنان که آنقدر نماز شب برایشان مهم است, قضای آن را نیز به جا می آورند.

 

 

آثار نماز اول وقت

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد دستورالعمل های عرفانی مطالبی بیان نمودیم. اکنون می خواهیم به یکی از مهم ترین اعمال که جایگزین ندارد و  هم برای دنیا و آخرت و هم برای عرفان آثار فراوانی دارد بپردازیم. ابتدا می پردازیم به احادیثی در مورد نماز اول وقت و سپس سخن عرفا و بزرگان در این مورد.

 

احادیث در مورد نماز اول وقت

  • پیامبر اکرم (ص): نماز اول وقت، سپس نيكى به پدر و مادر و پس از آن جهاد در راه خدا، محبوب‌ترین کارها نزد خداست.
  • پیامبر اکرم (ص): کسی که خواندن نماز را از زمانش به تأخیر بیندازد، به شفاعت من (در روز قیامت) نخواهد رسید.
  • پیامبر اکرم (ص): (نماز) اول وقت موجب رضایت خداوند، ميان وقت موجب رحمت خداوند و نماز پايان وقت موجب بخشش خداوند است.
  • پیامبر اکرم (ص): هر بنده‌ای که اهتمام در رعایت اوقات نماز بورزد و در مواضع آفتاب برای وقت نمازش دقت کند، من برای او راحتی به هنگام مرگ و قطع شدن هموم و رفع درد و نجات از آتش جهنم را ضمانت می‌کنم.
  • امام صادق (ع): شیعیان ما را در هنگام اوقات نماز امتحان کنید. (یعنی اینکه) چگونه از نماز خواندن در موقع آن محافظت می‌کنند.
  • امام صادق (ع): فضیلت (نماز) اوّل وقت بر (نماز) آخر وقت همانند فضیلت آخرت بر دنیاست.

 

سخنان بزرگان در مورد نماز اول وقت

  • آیت الله سید علی قاضی (ره): کسی که نمازش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.
  • آیت الله بهجت (ره): کسی که بقیه نمازهایش را اول وقت بخواند خداوند او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.
  • آیت الله مجتهدی (ره): اگر هم دنیا می خواهید هم آخرت, نماز اول وقت بخوانید.
  • آیت الله بهجت (ره): نماز اول وقت برای رسیدن به هر مقامی کافی است.
  • آیت الله حسنعلی نخودکی (ره): نماز اول وقت شاه کلید است.

 

اما منظور از نماز اول وقت یعنی نمازی که وقت آن از اذان تا 20 دقیقه بعد از آن است که اگر دقیق تر بگوییم:

  • نماز اول وقت برای نماز صبح تا زمانیکه ستارگان در آسمان دیده می شوند.
  • نماز اول وقت برای نماز ظهر تا 1 ساعت بعد از اذان.
  • نماز اول وقت برای نماز عصر تا 40 دقیقه بعد از نماز ظهر.
  • نماز اول وقت برای نماز مغرب تا 30 یا 40 دقیقه بعد از اذان.
  • نماز اول وقت برای نماز عشا تا یک سوم شب حدود 3 ساعت.

 

ناگفته نماند هرچه نماز زودتر خوانده شود بهتر است و نمازی که در هنگام اذان خوانده شود با نماز امام زمان (عج) بالا خواهد رفت ان شاء الله و بهتر است همان 20 دقیقه برای هر نماز در نظر گرفته شود.

 

 

 

 

عرفان حلقه چیست؟

به نام آفریننده عشق

 

اگر در میان مباحث عرفان موجود در سایت کاوشی نمایید متوجه می شوید ما در گذشته به عرفان های کاذب مثل عرفان حلقه اشاره کوچکی کردیم. می توان رهبانیت, صوفی گری افراطی, مرتاض بازی و دکان بازی را از دیگر عرفان های نادرست برشمرد.

 

عرفان حلقه یا عرفان کیهانی که توسط محمد علی طاهری بوجود آمده بود در دوران اوج خود بسیار معروف شد. برخلاف ادعاهای محمد علی طاهری مبنی بر علمی بودن روش‌ فرادرمانی که در عرفان حلقه استفاده می شد، تا به حال شواهد علمی کافی از کارآمدی روش فرادرمانی در دست نیست. متخصصان درمان، فرادرمانی را یک روش شبه‌ علمی می‌دانند.

اسماعیل منصوری لاریجانی که پیشتر مقدمه‌ای بر کتاب‌های طاهری نگاشته بود در ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ در نشستی در قم از طاهری تبری جست. وی طاهری و فرقه‌اش را از فرقه‌های منحرف و خطرناک معرفی نمود و اعلام داشت در ابتدا گمان می‌کرده طاهری به دنبال نشر عرفان اسلامی است از این رو بر دو کتاب وی مقدمه زده ولی پس از مشاهده انحرافاتشان ضمن اعتراض شدید از دستگاه‌های مسؤول خواسته جلوی فعالیت او را بگیرند.

وی همچنین مدعی شد طاهری چون نماز نمی‌خواند اصلاً قبله‌اش منحرف است و آثار مکتوب آقای طاهری را فاقد متدولوژی و پارادوکسیکال خواند و به‌صراحت از او و رهروانش ابراز تبری نمود.

 

نظرات بسیار مختلفی در این زمینه از مراجع تقلید وجود دارد.

مراجع تقلیدی چون مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و علوی گرگانی پس از بررسی جزوات، آثار سمعی و بصری، سی‌دی‌ها و مدارک موجود از وی با ارائه توضیحاتی طبق فتاوایی او را مرتد اعلام کردند. مراجع مذکور غیر وحیانی دانستن قرآن، اهانت به پیامبر اسلام با عنوان تناقض گویی، غیر معصوم خواندن ائمه شیعه، شرک دانستن زیارت قبور ائمه، تمسخر رجعت و مهدویت، تمجید از شیطان و موحد خواندن آن، ادعای خروج جن از درون مردم، ترویج زیرکانه تناسخ، نفی برخی از مسلمات مانند ادعای وجود نداشتن عزرائیل، لمس و تماس غیرشرعی با بدن زنان نامحرم به بهانه درمان عرفانی و ده‌ها انحراف دیگر، از جمله انحرافات این فرقه و دلایل ارتداد رئیس آن دانستند.

 

طاهری پیش از آخرین دستگیری ضمن خدامحور دانستن دیدگاه‌هایش اعلام داشت:

«اینجانب، مسلمان و شیعه ایرانی، دوست دار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و از راه و اندیشه مشرکان و مخالفان ایشان بری هستم و نمی‌دانم طراحان فتنه و آشوب، باز با افکار پوسیده خود، چه در سر می‌پرورانند که با فراموشی نسبت به این که چندی پیش، مرا مبلغ مسیحیت، بهائیت و… معرفی کردند و شیطان‌پرست خواندند، بدون ارائه هرگونه دلیل و برهان، این بار مرا کابالیست نامیده‌اند.»

اما در ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ وبگاه مشرق نیوز نوشت که محمد علی طاهری: «پس از برگزاری جلسات دادگاه و دفاعیات خود در ۴ جلسه، به اتهام توهین به مقدسات و بیان مطالبی که هیچ گونه تخصصی در آن‌ها نداشته و ادعای الهام و دریافت آگاهی و ارائه این دریافت‌ها به دیگران توسط دادگاه عمومی و انقلاب تهران به ۵ سال حبس تعزیری، به اتهام مداخله غیرقانونی در امور پزشکی و درمان – با توجه به اینکه هیچ فردی حق ندارد بدواً نظریات خود را روی انسان آزمایش کند- با استناد به مفاد قانون مجرم شناخته شده و پروانه فعالیت وی ابطال شد… به اتهام تحصیل مال نامشروع و پخش غیرقانونی آثار سمعی و بصری به پرداخت ۹۰۰ میلیون تومان محکوم شد. وی به علت گرفتن دست یک بیمار مؤنث بدون اینکه دارای مجوز طبابت باشد نیز به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.»

 

در اردیبهشت ۹۸ سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که محمد علی طاهری پس از طی مدت محکومیت خود که هفت و نیم سال زندان بوده، از زندان آزاد شده‌ است. در اسفند ۹۸، محمدزمان دریاباری وکیل طاهری اعلام کرد وی در تورنتو کانادا به سر می‌برد اما احتمال دارد به ایران برگردد.

 

می توانید برای مطالعه دستورالعمل های عرفانی این مقاله را مطالعه نمایید.

 

 

دستورالعمل ها و اذکار عرفانی

به نام آفریننده عشق

 

در مطالب گذشته در مورد مراحل عرفان صحبت کردیم اما اکنون می خواهیم قدم در راه گذاشته و دستورات مجرب عرفانی را خدمت شما معرفی کنیم.

همانطور که قبلا گفتیم بدون رعایت حلال و حرام و بدون داشتن تقوا, سیر و سلوک میسر نیست. حداقل و اولین قدمی که سالک باید بردارد انجام واجبات و ترک محرمات است. انسان باید سعی کند عالما و عامدا ترک واجب و انجام حرامی نداشته باشد.

 

قدم دوم, اهل بیت(ع)

همانطور که قبلا گفته شد بدون ولایت این راه را طی کردن, بیراهه رفتن است. آن چیزی که خیلی از عرفا به آن سفارش کرده اند شرکت در عزاداری امام حسین(ع) و هم چنین زیارت ایشان و توسل به ایشان است. مورد بعدی قرائت زیارت عاشورا است و چه خوب است انسان چه برای سیر و سلوک و چه برای مسائل دیگر, روزی یکبار زیارت عاشورا را قرائت نماید که از افضل زیارات و ادعیه است.

 

قدم سوم, نماز اول وقت

نماز اول وقت کیمیایی است که هر کس آن را ترک کند حقیقتا به زندگی خود ضرر رسانده است. در مورد فضایل و آثار نماز اول وقت سخن کوتاه می کنم و به همین بسنده می کنم که عارف بزرگ سید علی قاضی رضوان الله علیه فرمودند:

  • هر کس نماز اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!

در مورد نماز اول وقت توضیحات بسیاری در این مقاله گفته شده است.

قدم چهارم, نماز شب

شب زنده داری و نماز شب یکی دیگر از اعمالی است که هم برای آخرت و هم برای دنیا مفید می باشد و به قول عارف کبیر علامه قاضی رضوان الله علیه:

  • و اما نماز شب, پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالیکه برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که حدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.

نحوه خواندن نماز شب را می توانید در این مقاله مطالعه نمایید.

 

قدم پنجم, اذکار عرفانی

انسان در رابطه با مدتي كه مشغول به اذكار است بايد لبنيات كم بخورد لا اقل يك روز در ميان بخورد و گوشت نيز كم بخورد لا اقل صبح و شام گوشت نخورد و اگر پدر و مادرت تو را به خوردن لبنيات و … امر نمودند اگر با صحبت نرم آنها را قانع نتوانستي بكني بايد به حرف آنها گوش دهي زيرا گوش دادن به حرف پدر و مادر از لبنيات كم خوردن اثرش بيشتر است.

  • ذكر بدون مراقبه فايده ندارد حتي اگر حال هم بياورد زيرا اين حال دوام نخواهد داشت.
  • ذكرها را بايد هر روز به بگويي و يك روز اين ذكر و روز ديگر سراغ ذكر ديگر نروي زيرا اينگونه اثر ندارد.
  1. ذکر یونسیه یعنی لا اِلهَ اِلاّ اَنْت سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظالِمين از بهترین اذکار عرفانی است و براي پاره كردن حجابها و نورانيت دل اثر زیادی دارد و اگر تا يك سال در سجده مداوت شود هنگام شب یا بین الطلوعین به تعداد 400 بار (برای عموم مردم) باعث باز شدن چشم برزخي و موجب تجرد روح از جسم و اتصال به ارواح است.
  2. ذکر يا حَيُّ يا قَيّوم یکی دیگر از اذکار موثر عرفانی است که صورت ساده آن به تعداد روزانه 70 مرتبه می توان گفت و صورت سخت تر آن تعداد 3816 مرتبه است (عدد تکسیر این ذکر) و باید به همراه شرایط خاص باشد مانند قلت طعام و کلام
  3. ذكر لا اله الا الله كه علامه طباطبايي فرموده اند تا 40 روز به طرف صبح با توجه 1000 مرتبه می گویی كه حس و حال بندگي از اين راه به دست مي آيد.

 

این مقاله برای اهل عمل تا همین جا کافی است. انشاء الله در آینده مقالات بیشتری در این باره منتشر خواهد شد.

لازم به ذکر است که عزیزان از ذکر شریف صلوات که کامل ترین اذکار است غفلت نکنند. فضایل صلوات را از اینجا می توانید مطالعه نمایید.

مراحل عرفان کدامند؟

به نام آفریننده عشق

 

در مطلب گذشته به توضیحات مختصری در مورد عرفان پرداختیم. در این مقاله می خواهیم وارد جزئیات شده و مراحل و درجات مختلف عرفان را با برای شما بیان کنیم.

مراحل عرفان و سیر و سلوک

مراحل عرفان را می توان از مناظر متفاوتی دسته بندی کرد. می توان آنها را از باب روایات بررسی کرد, می توان نظرات عرفای بزرگ را در آن وارد کرد و هم چنین می توان کمی محتوای شاعرانه به آن داد و آن را زیباتر کرد. در ابتدا ما مراحل عرفان را که توسط یکی از عارفان و شاعران معروف قرن ششم یعنی عطار نیشابوری رضوان الله علیه بیان شده است و نام آن را هفت شهر عشق گذاشته است برای شما می گوییم.

از منظر عطار نیشابوری عرفان هفت مرحله دارد و نخستین مرحله آن «جستجو و طلب» است، باید در راه مقصود کوشید. دوم مقام «عشق» است که بی‌درنگ باید به راه وصال گام نهاد. سوم «معرفت» است که هر کس به قدر شایستگی خود راهی برمی‌گزیند. چهارم «استغنا» است که مرد عارف باید از جهان و جهانیان بی‌نیاز باشد. پنجم مقام «توحید» است که همه چیز در وحدت خدا مشاهده می‌شود. ششم مقام «حیرت» است که انسان در می‌یابد که دانسته‌های او بسیار اندک و محدود است. هفتم مقام «فنا» است که تمام شهوات و خودپرستی‌های آدمی از او زایل می‌شود و می‌رود تا به حق واصل شود و در واقع از این فنا به بقا می‌رسد.

 

اما امام خمینی رضوان الله علیه مراحل عرفان را چهار مرحله می داند و آن را این گونه توصیف می کند:

1. سیر از خلق به حق مقید نه حق مطلق.

2. سیر از حق مقید به حق مطلق.

3. سیر از حق به سوی خلق حقّی به واسطه حق.

4. سیر از خلقی که همان حق است یعنی از حضرت اعیان ثابته به سوی خلق؛ یعنی به سوی اعیان خارجی (به وسیله حق) یعنی به وجود حقانی خودش.

شاید طبقه بندی امام خمینی برای بعضی گنگ و نامفهوم باشد اما از حیث عرفان نظری قابل تامل است.

 

احمد غزالی در کتاب «بحر الحقیقه» سیر و سلوک را در «هفت بحر» ارائه داده است که عبارتند از:

1. بحر معرفت: که گوهر آن «یقین» است و این معرفت عبارت است از غرق شدن عارف در وجود، جمال و کمال او.

2. بحر جلال: که گوهر آن حیرت است.

3. بحر وحدانیت: که گوهر آن حیات است.

4. بحر ربوبیت: که گوهر آن بقاء است.

5. بحر الوهیت: که جانمایه آن وصال است.

6. بحر جمال: که جان و سرّ آن رعایت است (استغراق در لطافت و اضافت).

7. بحر مشاهد: که گوهر آن «فقر» است.

علامه حسن زاده آملی رضوان الله علیه نیز در شعری چهار مرحله مختصر برای عرفان ذکر کرده اند:

سرمایه راهرو حضور و ادبست

آن گاه یکی همت و دیگر طلبست

ناچار بُوَد رهرو ازین چار اصول

ورنه به مراد دل رسیدن عجبست

 

این خلاصه ای بود از مراحل عرفان نظری اما اگر بخواهیم مراحل عرفان عملی که پاسخ سوال “چه باید بکنم؟” است را بگوییم توضیحات و تفصیلاتی را می طلبد که در این مقاله نمی گنجد و شما می توانید بخشی از آن را از این مطلب مطالعه نمایید.

 

عرفان چیست؟

 

به نام آفریننده عشق

 

عرفان و تصوف همواره یکی از مقوله های پرطرفدار مباحث مذهبی بوده است تا آنجا که برخی از مردم نچندان مذهبی نیز به دلیل جذابیت بالای عرفان و سیر و سلوک به جستجوی آن پرداختند و متاسفانه گاها به عرفان های کاذب مانند عرفان حلقه, رهبانیت و … دچار شدند.

اما معنی واقعی عرفان یعنی عشق و محبت بسیار به خداوند و عمل کردن به دستورات او و بیرون کردن محبت های زودگذر از دل. در واقع قلب انسان باید فقط جای خدا باشد. امام صادق(ع) می فرمایند: قلب حرم خداست, غیر خدا را در آن جای مده.

انسان خدا را دوست نمی دارد مگر اینکه او را بشناسد و هنگامی که او را شناخت محبت او در دلش ایجاد می شود و نمی شود محبت کسی در دل شما باشد و به حرف های او گوش ندهید. آری اولین و مهم ترین مرحله عرفان می تواند انجام واجبات و ترک محرمات باشد.

شاید جایی شنیده باشید که فلان مرتاض هندی کارهای خارق العاده انجام می دهد یا فلان انسان آتئیست نظریه ها و پیش بینی های بی نظیری ارائه می دهد اما باید گفت طبق گفته عرفای بزرگ, تمام این دستاوردها کاملا موقتی بوده و کیفیت بالایی نیز ندارد و حتی ممکن است بعضی از این کارهای خارق العاده که اصطلاحا به آن کرامت یا معجزه نیز گفته می شود از طرف شیطان بوده باشد برای اینکه او را از این طریق فریب دهد.

 

توحید, تنها عرفان حق

توحید تنها راه رسیدن به درجات بالای عرفان است و معنی توحید یعنی شناخت خدا و اینکه او واحد و بی نیاز است و هیچ همتایی ندارد. حال انسان می تواند برای شناخت خدا از فرستادگان خود او یعنی پیامبران و اهل بیت (ع) کمک بگیرد و این نه تنها با توحید منافاتی ندارد بلکه باعث خشنودی خداوند نیز هست زیرا دستور مسقیم او می باشد. خداوند در آیه 31 سوره آل عمران می فرماید:

بگو (ای پیغمبر): اگر خدا را دوست می‌دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست دارد و گناه شما را ببخشد، و خدا آمرزنده و مهربان است.

پس مرحله بعدی ورود به عرفان ولایت است.

ولایت, راهی برای گم نشدن

شیخ جعفر مجتهدی رضوان الله علیه که بدون شک یکی از بزرگترین عارفان معاصر ایران و جهان می باشد فرموده بود:

کوتاه ترین و کامل ترین راه کمال, محبت اهل بیت(ع) و خدمت خالصانه به خلق است.

آری هر راه دیگری به جز راه اهل بیت(ع) بیراهه است هر چند انسان را به قدرت های معنوی برساند. هم چنین علامه سید علی قاضی که می توان او را بزرگترین عارف نظری و عملی ایران و حتی جهان دانست می فرمودند:

خودشان (اهل بیت(ع) ) به من گفتند که به هر یک از عرفا در عالم چیزی دادند به دست اباالفضل العباس (ع) بوده است.

 

در اینجا می توان بطور خلاصه به ملازمات رسیدن به عرفان اشاره کرد که عبارتند از:

1. نیت خالص  2. انجام واجبات و ترک محرمات  3. نماز اول وقت 4. توجه به امر ولایت خصوصا امام حسین(ع) 5. نماز شب 6. خدمت به مخلوقات خدا و …

برای بررسی دقیق تر و کامل تر اعمال راه گشای عرفانی می توانید این مقاله و هم چنین این مقاله را مطالعه فرمایید.

برای دانستن هر یک از مراحل عرفان نیز این مقاله می تواند مفید باشد.