زندگینامه زکریا بن آدم اشعرى قمى

به نام آفریننده عشق

 

زکریا بن آدم اَشْعَری قمی محدث امامی در قرن دوم و سوم هجری، از اصحاب امام صادق(ع)، از راویان امام کاظم(ع) و وکیل امام رضا(ع) و امام جواد(ع). وی در قبرستان شیخان قم دفن است.

 

ویژگی ها 

ابویحیی زکریا بن آدم از خاندان اشعریون است که از کوفه به قم مهاجرت کردند. پدر او آدم بن عبدالله بن سعد اشعری است که شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده است. آدم بن عبدالله حدیثی از امام رضا(ع) را به روایت پسرش زکریا نقل کرده است. برادر او اسحاق بن آدم از راویان امام رضا(ع) و پسر عموی او زکریا بن ادریس نیز از راویان امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده‌اند.

شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق(ع) دانسته است. هیچ یک از منابع رجالی او را از اصحاب امام کاظم(ع) نخوانده‌اند ولی از او در زمره راویان امام کاظم(ع) نام برده شده است. شیخ طوسی او را از اصحاب امام رضا(ع) نیز شمرده است. بنا بر برخی روایات، امام رضا(ع) مردم را در مسائل دینی به زکریا بن آدم ارجاع داده و او را امین در مسائل دین و دنیا معرفی کرده است. او وجوهات شرعی مردم قم را از طرف امام دریافت می‌کرد. زکریا در یک سفر حج از مدینه تا مکه با امام رضا(ع) هم‎راه و هم‎سفر بوده است.

مطابق نقلی وی به امام رضا(ع) گفت: می‌خواهم از میان خاندانم بیرون بروم چون افراد سفیه و نادان در میان‌شان زیاد شده‌اند. امام به او فرمود: چنین نکن، زیرا خدا به سبب تو بلا را از خاندان تو (در نسخه دیگر: از اهالی قم) دور می‌کند، همان‌گونه که به سبب اباالحسن کاظم(ع) بلا را از اهالی بغداد دور می‌کند. او را در زمره اصحاب امام جواد(ع) نیز به شمار آورده‎اند. با توجه به روایت رجال کشی زکریا وکیل امام نهم شیعیان در قم بوده است.

زکریا با حجت خدا همنشین بود. در سفری که با امام رضا(ع) به حج رفت، همراه و رفیق ایشان بود. شبی نیز به محضر آن حضرت رسید و تا صبح با ایشان هم سخن شد؛ گاهی امام سخن می‌فرمود و او می‌شنید و گاهی او می‌گفت و امام گوش می‌سپرد. تا اینکه فجر طالع شد و امام به نماز ایستاد.

مورد اطمینان و وثوق امام رضا‌علیه‌السلام بود. وقتی علی‌ بن‌ مسیب از آن حضرت پرسید: «منزل من از شما دور است و نمی‌توانم هر روز به خدمت شما برسم. معالم دین خود را از که بگیرم؟»، فرمود: «از زکریابن‌آدم قمی، کسی که در امر دین و دنیا، امانت‌دار است».

آيت الله بهجت می فرمودند: «اگر قبر زکریا بن‌ آدم در چین بود، جا داشت که برای زیارتش پیاده به چین برویم!».

 

عروج ملکوتی 

زکریا در زمان حیات امام جواد(ع) از دنیا رفت. پس از وفات وی، امام در نامه‌ای، درباره‌اش نوشت: خدای او را رحمت کند در روزی که زاده شد و روزی که مُرد و روزی که زنده مبعوث خواهد شد. او در دوران زندگی‌اش عارف، معتقد و پای‎بند به حق زیست و نسبت به آن‎چه در نزد خدا و رسولش واجب است قیام نمود. او در حالی از دنیا رحلت نمود که پیمانی را نشکست و حکمی را تبدیل نکرد. پس خداوند بر وی اجر نیت (نیکش) و جزای سعیش را عطا فرماید. قبر او در قم در قبرستان شیخان در نزدیکی حرم حضرت معصومه(س) قرار دارد.

زندگینامه نورالدین عراقی

به نام آفریننده عشق

 

آقا نورالدین عراقی (۱۲۷۸-۱۳۴۱ق)، فقیه، عارف، حکیم و از مجتهدان و مراجع تقلید شیعه در قرن سیزده و چهاردهم هجری قمری بود.

 

ویژگی ها 

آقا نورالدین عراقی فرزند سید محمد شفیع در سال ۱۲۷۸ق به دنیا آمد. دوران کودکی وی تحت پرورش‌های اخلاقی پدر و مادرش سپری گشت. آقا نورالدین تحصیلات علوم دینی را در اراک و نجف گذرانده است.

نورالدین با راهنمایی پدرش در مدرسه سپهدار که از مهم‌ترین مراکز آموزشی اراک به شمار می‌رفت، تحصیلات مقدماتی را آغاز نمود. از جمله دوستان هم‌درس او که با وی هم‌حجره و هم‌مباحثه بودند، ‌می‌توان به حاج میرزا محمد علیخان و آقا شیخ علی سنجانی اشاره کرد. آقا نورالدین از محضر دانشورانی استفاده کرد که مشهورترین آنان،‌ آخوند ملا محمد امین می‌باشد. وی از برجسته‌ ترین فضلای نیمه دوم قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم اراک است. او در فقه، اصول، معانی، ‌بیان، منطق، کلام و حکمت، صاحب‌نظر و نکته‌سنج بود. نظراتش در علوم عقلی و علوم نقلی مورد اعتنا و حائز اهمیت است. آقا نورالدین تقریرات درس خارج حاج ملا محمد امین را به نگارش درآورد. وی در این یادداشت‌ های ارزشمندی که میراث و یادگار از دوران جوانی اوست، در مقابل استادش سر تعظیم و تکریم فرود آورده و او را به تبحّر و فضیلت یاد کرده است.

آقا نورالدین برای ادامه تحصیل، به عراق رفت و ۷ سال در حوزه علمیه نجف اشرف، مشغول تحصیل شد. او مراحل درسی را تا نیل به درجه اجتهاد، پشت سر نهاد. استادان حوزه علمیه نجف، او را فردی مهذب و دارای استعدادی فوق‌العاده یافتند. فرزندان آیت الله حاج آقا محسن اراکی به نام های حاج آقا محسن و حاج آقا مصطفی، از همدرسان وی بودند، ولی هیچ‌کدام موفق نشدند از نظر علمی به پایه آقا نورالدین برسند.

حاج آقا محسن سؤال علمی پیچیده‌ای را مطرح می‌کند که دو فرزندش نمی‌توانند به نحوی بایسته و شایسته به آن پاسخ دهند. آقا نورالدین که در آن دوران، بهار زندگی را طی می‌کرد، پس از کسب اجازه از عمویش ـ حاج آقا محسن ـ از چند راه به پرسش او پاسخ می‌دهد و عموی خویش را قانع می‌سازد. حاج آقا محسن تحت تأثیر توانایی علمی، ابتکار و خلاقیت فکری برادرزاده خود قرار می‌گیرد و به فرزندان خود می‌گوید: شما به نجف بروید و هر وقت مثل آقا نورالدین شدید به وطن برگردید.

آقا نورالدین پس از ۷ سال تحصیل در حوزه علمیه نجف و نیل به درجه اجتهاد، در اواخر سال ۱۳۰۶ق، به زادگاه خویش بازگشت. آقا نورالدین پس از ورود به اراک، امام جماعت مسجد کوچکی را ـ که در آخر کوچه انوری جنب بازار مرکزی شهر قرار گرفته بود ـ عهده‌دار شد. آقا نورالدین پس از مدتی، به مقام مرجعیت رسید. دانشمندان و مشتاقان دانش از دورترین نقاط، برای استفاده علمی از محضرش، به اراک می‌آمدند و از برکات علمی و اخلاقی او بهره کافی می‌گرفتند.

آقا نورالدین اوصاف و خصایص والای مکتبی را با تهجد، مراقبت و کششی پی‌گیر، با جان خویش آمیخت. کسانی که شب‌های راز و نیازش را دیده بودند، می‌گفتند: از نیمه‌های شب تا فجر صادق پیوسته در حال گریه و زاری بود، شخصی به نام آقا سید محمود خوانساری، از اهل منبر، طالب شد که او را ببیند، چون صدای العفو العفو ایشان توی کوچه می‌آمد و مردم از معابر حوالی خانه‌اش، این حالات را می‌شنیدند؛ این آقا خواست نماز شب خواندن آقا نورالدین را ببیند.

یکی از شب‌های ماه رمضان بود و آن مرحوم عدّه‌ای از جمله آقا سید محمود خوانساری را برای افطار دعوت کرد. وی می‌گوید: وقتی افطار به پایان رسید و همه رفتند، من نشستم، آقا نورالدین دید من بلند نمی‌شوم، به خدمتکارش گفت: دو تا رختخواب بیاور. یک رختخواب خودش داشت، یکی را هم برای من آوردند. من نخوابیدم، می‌خواستم سحر ایشان را ملاحظه کنم. سحر که فرا رسید، دیدم از جای خویش برخاست و رفت بیرون، وضو گرفت و مشغول نماز شد. وقتی که به العفو رسید، مشاهده کردم چنان گریه بر او مستولی گردید که چندین دفعه گلوگیر شد. فکر می‌کرد من خوابم.

آیت الله اراکی فرمود: «من به چشم خودم دیدم در دهه عاشورا، در مجلس روضه‌خوانی که در منزل خودش از اول آفتاب شروع می‌شد و تا ظهر ادامه داشت و منبری‌های بلاحساب می‌آمدند و مردم زیادی از غریبه و آشنا، از اهل اراک و جاهای دیگر جمع می‌شدند، ایشان از اول روضه چندین دستمال جلوی خودش می‌گذاشت و تمام دستمال‌ها را از گریه خیس می‌کرد، از اول روضه گریه می‌کرد تا آخر. من نمی‌دانم چه گریه‌ای بود که تمامی نداشت. روز عاشورا که می‌شد، معرکه بود؛ بكّاء بود به تمام معنا».

مرحوم آقانورالدین کسی بود که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را زیارت کرده و آن حضرت با تبسمی ملیح، به ایشان فرموده اند: تو اویس زمانی. تهجد و انسش با حضرت معشوق و آن ناله های شبانه و قطرات اشکش قابل بیان نیست. در ایام ماه مبارک رمضان که برای ارشاد مردم به منبر می رفت، از اول تا آخر گفته های او همراه با گریه بود و در خاتمه خاضعانه از خدا می خواست: الهی ما اسیر شهوتیم، ما را امیر شهوت بفرما و به شدت می گریست.

یکی از علمای اراک به نام حاج آقا صابر، که منبری و پیشنماز بود، به زیارت کربلا رفته بود، خبر آوردند که وفات کرده، وقتی این خبر به آقا نورالدین‚ رسید ایشان سرش را روی کرسی گذاشت و این حالت قدری طول کشید‚ سپس سرش را بلند کرد و فرمود: این خبر صحت ندارد؛ زیرا وقتی مومنی از دنیا می رود، هاتفی در میان آسمان و زمین ندا می دهد که فلان مومن رحلت کرده است؛ من هرچه گوش دادم ندایی نشنیدم! بعد هم معلوم شد که این خبر دروغ بوده است.

نقل است: آقانورالدین طعامی را تبرک فرمودند و به میهمانان دادند. باقی مانده آن را به منزل بردم و از آن خود و خانواده ام می خوردیم هر چه می خوردیم، به جایش می آمد و تمام نمی شد. بعد از یک هفته استفاده مداوم، در حالی که انتظار می رفت آن غذا جبران یکی دو نفر را بیشتر نکند، به خدمت آقا رفتم و عرض کردم: این چه غذایی است که تمام نمی شود پاسخ دادند: برو که تمام شد، وقتی به منزل رفتم دیدم خبری از غذا نیست.

شفای دختری که متوسل به ضریح شد و یا داستان علی‌اکبر اذان‌گوی عراقی که از ناحیه دو پا فلج بود و با مشاهده نورباران گنبد حرم آقا شفا پیدا می‌کند از دیگر کرامات ایشان است.

نقل است: یکى از اوقاتى که آقا نورالدین رفته بودند به تکیه در بیرون شهر، تجار گفتند: برویم پیشش. من هم جزو آنان بودم، رفتیم. دور تا دور اتاق، تجار نشسته بودند. نزدیک ظهر شد و منجر گشت که آقا نهار بیاورد. غذایى که تهیه کرده بودند یک قابلمه دو نفرى بود به اندازه خودش و آقا سید باقر و شاید هم یک نفر دیگر. جمعیت دور تا دور اتاق نشسته بودند. به خدمتکارش گفت: نهار بیاور. او خنده اى کرد و فهماند که قابلمه ما کفایت این همه مهمان را نمى کند. خودش برخاست و سرقابلمه رفت و گفت: تو بشقاب بیاور. و مدام بشقاب آوردند، او پر کرد. دور تا دور به همه داد. از این غذاى کم همه را سیر کرد.

در مورد حکایت برخورد آقانورالدین با رضا شاه، جناب حجت الاسلام و المسلمین ری شهری می فرماید: رضاخان دوران سربازیِ خویش را در ایام جوانی در اراک گذرانید. روزی برای شرکت در مجلس روضه به خانه ی مرحوم آیت الله حاج آقانورالدین اراکی می رود، وقتی روضه تمام می شود، به هنگام خروج، مرحوم آقانورالدین رو به وی کرده و می گوید: روزی تو شاه این کشور می شوی، مواظب باش به اسلام ضربه نزنی!

ابوالقاسم شمسی از قول مرحوم آقا سیدباقر روضه خوان نقل می کند: گاهی به آقا نورالدین می گفتیم: آقا! ما دیگر نباید از نان و نمک شما تبرک جوییم. ایشان جواب می‌داد: از شما در فلان مکان پذیرایی خواهم کرد. پس از هماهنگی‌ های لازم، به مکان مورد نظر رفتیم و دیدیم هر نوع وسیله پذیرایی با تجملات خیره کننده موجود است (فرش، حوض، ظروف غذا، سایر وسایل ضیافت و…). پس از خوردن شام و صرف انواع طعام و شربت، از آنجا حرکت کردیم و به آقا گفتیم: حضرت عالی فروتنی می‌فرمودید که شما را وسایل پذیرایی نیست، اما امشب ملاحظه شد که ماشاءالله دستگاه پذبرایی شما خیلی عالی است! آقا فرمود به اشتباه اظهار کردید، اینک پشت سر نگاه کنید! برگشتیم و نگاه کردیم و با کمال تعجب دیدیم هیچ خبری از آن دم و دستگاه نیست و جز بیابان هیچ چیز دیگری دیده نمی شود!

نقل است: موقعى که آقا نورالدین در جنگ بین الملل اول به ترکیه مهاجرت نمود، وقتى منزلى تهیه مى کند پس از چند روز مى گوید: خدّام و همراهان خانه را عوض کنند و خانه دیگرى در نظر بگیرند. عرض مى شود: چند روزى است که این جا آمده ایم و درست نیست در این مدت کوتاه محل اقامت خود را عوض کنیم. آقا که به بى اطّلاعى آن ها از صلاحدید خودش استحضار داشت، پافشارى کرد و سرانجام محل سکونت عوض شد. همین که به جاى جدید مى روند، توسط توپ یا سلاح هاى دیگر آن خانه و چند منزل اطرافش با خاک یکسان مى شود.

یکى از پارچه فروشان اراک سه طاقه پارچه به شاگرد خود داد که خدمت مرحوم آقا نورالدین رفته و آن ها را تقدیم ایشان کند. وقتى شاگرد به پیش ایشان رسید راهش ندادند و از درب دوم آقا ندا داد: برو حمام خود را پاکیزه کن و بعد بیا. گویا وى غسل جنابت خود را انجام نداده بود.

یحیی داود آبادی نقل می کند: نورالدین عراقی را دیدم که نماز خود را به امام زمان عجل الله فرجه اقتدا نموده بود.

آخوند خراسانی در اجازه اجتهادی که به آقا نورالدین داد، وی را این‌گونه معرفی کرد: « … از کسانی که پیکر زیبای خود را به حلیه اجتهاد آراسته‌اند و چهره درخشان خویش را به نور استنباط پیراسته‌اند و زبده ارباب تدقیق، صاحب نفس زکیه و اخلاق پسندیده از برجستگان همگنان خود، سید بزرگوار و پرهیزگار سید نورالدین فرزند سید محمد شفیع عراقی است که غالب عمر گرانقدر خود را در راه تحصیل علوم شرعی گذرانیده است، تا به جایی‌که در اثر زحمات چندین ساله، واجد قوه استنباط شده و سزاوار است که در اخذ مسائل، طبق استنباط خود عمل کند و برای دیگران نیز شایسته‌تر است که در مسایل حلال و حرام به وی رجوع کنند».

حاج میرزا حسین تهرانی در اجازه اجتهاد به آقا نورالدین، شاگرد خود را چنین وصف نمود: « … از کسانی که به مقصود خود رسیده و دو مرتبه علوم عقلی و علوم نقلی را به هم ارتباط داده‌اند و در عین‌حال به سعادت علم و عمل نایل گردیده و از دانش خود بهره گرفته‌اند، دانشمند، محقق و فاضل متبحّر، دریای ذخیره‌های علمی و چراغ فروزان دانش، خاتمة الفضلاء و المتبحّرین، مرد میدان تحقیق و سالک بزرگ راه تدقیق، سید بزرگوار شفیق سید نورالدین سلطان آبادی است، او به دلیل حسن ظنی که به من داشت، ‌از من استجازه نمود، من هم به طریقی که از سابقین خود مجاز بودم، به وی اجازه نقل و تحقیق در مأثر مدوّن مذهب تشیع از کتب اربعه و غیر آن را دادم، امید است که مرا از دعای خویش فراموش ننماید».

آیت الله اراکی فرمود: شخصیت آقا نورالدین چنان بود که علمای زمان خویش و حتی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری را تحت الشعاع قرار داد. از قم، عده‌ای شیفته معرفت و دیانت، به خدمتش آمدند و اظهار نمودند: این شهر مرکزیت دارد، ولی آن‌طور که شایسته آن است، از یک مرکز علوم دینی منسجم، گسترده و جامع برخوردار نیست. شما برای رفع این کاستی، به قم تشریف‌فرما شوید و این کمبود را ترمیم نمایید. آقا نورالدین پاسخ می‌دهد: من معذورم، امّا کسی را برای شما می‌فرستم که از عهده این کار برآید و سپس مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری را فرستاد. حتی بودجه اولیه تأسیس حوزه علمیه قم را به آقا نورالدین نسبت می‌دهند، به این شرح که هر چه گندم در اختیار آقا بوده، دستور می‌دهد در شهر کاشان به فروش برسانند و پولش را در اختیار حاج شیخ عبدالکریم قرار دهند تا در راه‌اندازی این کار خطیر و مقدس، توقف و خللی پیش نیاید.

همچنین آیت الله اراکی می فرمود: مرحوم آقا نورالدین در هیچ مسأله‌ای محتاج به مراجعه به کتاب نبود. این همه استفتائات که می‌آوردند، یک دفعه نشد که بگوید کتاب را بیاورید ببینم. قلمدان حاضر بود و جواب را فوری می‌نوشت، تمام، حاضر جواب بود.

پزشک ایشان که هنگام وفات آقا نورالدین حاضر بود، به اطرافیان گفت: پس از آن که شما رفتید، دو ساعت بعد از نیمه شب، دیدم چشم‌ها را گشود و رنگ رخسارش کمی به حالت طبیعی برگشت و نشست، مثل این که در اطرافش کسانی هستند، دست‌ها را روی سینه گذارد و به دور اتاق اشاره می‌نمود و خوش آمد می‌گفت و سلام می‌کرد و بعد از این حالت خوابید و شهادتین گفت و به لقاء الله پیوست.

 

آثار

  • رساله حقوق المرأه فی شریعه الاسلام (حقوق زن در اسلام)
  • رساله‌ای در نور الایمان، در رد فرقه بهائیت
  • رساله‌ای در الهیات
  • کتاب طهاره، صلوه و مکاسب
  • رساله‌ای در اصول عقاید
  • شرح دعای صباح
  • شرح حدیث حقیقت
  • عقاید النوریه فی حکمه متعالیه
  • رساله‌ای در مسئله مرجعیت

 

عروج ملکوتی 

مرحوم آقا نورالدین عراقی سرانجام در روز جمعه هفتم رجب سال ۱۳۴۱ هـ.ق به سوی سرای جاوید شتافت. پیکر پاکش باشکوه تشییع و به سوی قبرستان اراک انتقال داده شد تا بر حسب وصیت خودش، در منتهی الیه آن، در زمین‌های بیاض دفن گردد. عزاداری مردم تا دو ماه بعد از رحلت او ادامه یافت، که نشانگر محبوبیت فراوان او نزد مردم است.

زندگینامه میرزا علی شیرازی

به نام آفریننده عشق

 

«حاج میرزا علی آقا شیرازی» (۱۳۷۵-۱۲۹۴ ق)، فقیه، حکیم، زاهد عابد، ادیب کامل و طبیب ماهر، از مفاخر علمی و عملی شیعه و از شاگردان سید محمدباقر درچه‌ای و آخوند کاشی بود.

 

ویژگی ها 

میرزا علی آقا شیرازی، در شعبان ۱۲۹۴ قمری در نجف متولد شد. پدرش حاج علی‌اکبر از شاگردان فاضل اردکانی بود و پژوهشی را در احادیث انجام داده و کتاب معروف «شرح الاربعین حدیثا فی فضیلة الصلوة علی النبی و آله صلی الله علیهم اجمعین» را نوشت.

اولین مکتب درسی میرزا علی آقا در خانه تشکیل شد و نخستین معلم پدرش بود. میرزا علی آقا در سال ۱۳۱۶ ه.ق راهی اصفهان شد و بخشی از تحصیلاتش را در مدرسه نیم آورد – واقع در انتهای بازار بزرگ اصفهان – گذراند. جاذبه معنوی مدرسان این مدرسه، خصوصا آقا سید محمدباقر درچه ای، موجب شده بود تا میرزا علی آقا به این مکان روی آورد.

زمانی که حاج میرزا علی آقا از مکتب آیت الله درچه ای استفاده می کرد، دو نام آور عرصه اندیشه آخوند ملا محمد کاشی و جهانگیرخان قشقایی مشغول تربیت شاگردان در میدان حکمت و فلسفه بودند، نیم قرن فلسفه ملاصدرا را در اصفهان تدریس می کردند و میرزا علی آقا نیز در درس آنان شرکت نمود. شیخ عبدالحسین محلاتی (۱۲۷۰-۱۳۱۲ ه.ق) که در مدرسه صدر اصفهان دروس خارج را تدریس می نمود، یکی دیگر از اساتید حاجی میرزا علی آقا بود.

همچنین حاج میرزا علی آقا شیرازی علاوه بر آن که از شاگردان برجسته آیت الله بروجردی محسوب می شد، رابطه ای تنگاتنگ با آن فقیه داشت و استادش از همت عالی، علو طبع و حالات اخلاقی وی بر خویشتن می بالید.

حاج میرزا علی آقا چنان در اقیانوس نهج البلاغه به غواصی پرداخت که گویی با نهج البلاغه زندگی می کرد. استاد شهید آیت الله مرتضی مطهری می نویسد: «قبل از برخورد با وی، این کتاب (نهج البلاغه) را نمی شناختم… او یک نهج البلاغه مجسم بود. مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرورفته بود. برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین پیوند خورده و متصل شده است…». و در جای دیگر می نویسد: «نهج البلاغه به او حال می داد و روی بال و پر خود می نشاند و در عوالمی که ما نمی توانستیم درک کنیم، سیر می داد. جمله های این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد می نمود. غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان اشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود…».

چون میرزا علی شیرازی در قم به بیت آیت الله بروجردی وارد می‌ شد، آن فقیه فرزانه در اين اواخر با وجود کهولت سن و کسالت به مناسبت آن شناخت و علاقه‌ای که نسبت به حالات معنوی و مقامات روحانی وی داشتند جلوی ایشان می‌ایستادند و در مورد این انسان وارسته می فرمودند: خداوند او را با هم اسمش و مرا با او محشور نماید!

آیت الله مطهری می گوید: ایشان یکی از بزرگترین اهل معنایی است که در عمرم دیده ام.

دکتر رضا عالم زاده می گوید: در حرم امام رضا علیه السلام، میرزا علی شیرازی را دیدم که به من گفت: ديشب پدرت در کنار ضریح امام رضا علیه السلام از جانب من زیارت نامه خواند. بعدا متوجه شدم که آن شب پدرم از جانب ایشان زیارت نامه خوانده است.

حجت الاسلام صفوی نقل می‌ کند: زمانی، درد شکم شدیدی بر من عارض شد. نزد میرزا علی شیرازی رفتم و از ایشان طلب دعا کردم. ایشان فرمودند: مقداری شکر و نمک را در آب حل کن و میل فرما. بلافاصله پس از انجام این دستور، شفا یافتم و این را از نفس مقدس ایشان می‌دانم.

علامه حسن زاده آملی می‌ گوید: میرزا علی شیرازی حقا از اوتاد عصر ما به شمار می آمد‌‌.

 

اساتید

میرزا کمال الدین ابوالهدی کرباسی

میرزا محمدباقر حکیم‌باشی

شیخ الشریعه اصفهانی

ملا محمدکاظم خراسانی

سید محمدکاظم یزدی

 

شاگردان

مرتضی مطهری

رحیم ارباب

سید روح الله خاتمی

سید جلال الدین همایی

آیت الله مشکوة

 

عروج ملکوتی

مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی، سرانجام در بین الطلوعین روز یکشنبه هفدهم دی ماه سال ۱۳۳۴ ه.ش (۲۴ جمادی الاول ۱۳۷۵ ق)، دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهرش را از اصفهان به قم انتقال داده، و بنابر وصیتش در جوار بارگاه حضرت معصومه سلام الله علیها و در مزار شیخان قم، دفن نمودند.

زندگینامه عبدالنبی نوری

به نام آفریننده عشق

 

عبدالنبی نوری (۱۲۵۴-۱۳۴۳ق)، حکیم، فقیه، اصولی و از مجتهدان شیعه در قرن سیزده و چهاردهم هجری قمری بود.

 

ویژگی ها 

شیخ عبدالنبی نوری مجتهد مازندرانی، در سال ۱۲۱۴ هـ. ش برابر با ۱۲۵۴ هـ. ق در خانواده ای اهل علم و فضل در شهرستان نور دیده به جهان گشود. پدرش ملا مهدی، پیش از تولد او دار فانی را وداع گفت و او تحت تربیت و محبت مادر، پرورش یافت. در پنج سالگی، مادر را نیز از دست داد. عبدالنبی به مدت پنج سال در زادگاهش به فراگیری علوم مقدماتی و سطح پرداخت. آنگاه به حوزه علمیه آمل و بابل رفت و در نزد سعید العلماء مازندرانی به کسب علم پرداخت. سپس برای کسب معلومات بیشتر راهی تهران شد و با ظرفیت فکری و علمی ویژه ای که داشت در محضر اساتید فلسفه و حکمت زانوی ادب زد و مدت ۱۶ سال از محضر حکیم مدرس تهرانی کسب فیض نمود.

او ضمن آشنایی با مفاهیم فلسفه صدرایی، به تهذیب نفس پرداخت و روح و جانش را به زیور اخلاق و ملکات نفسانی آراست. شیخ عبدالنبی از آن پس، برای تکمیل سطوح عالی فقه و اصول و درک محضر نخبگان علم و عمل، به عتبات عالیات مهاجرت کرد و با شرکت در درس میرزا حبیب الله رشتی در نجف و میرزا محمدحسن شیرازی در سامرا، در بسیاری از علوم اسلامی صاحب نظر و به درجه اجتهاد نائل آمد. وی همچنین در عتبات عالیه از انفاس قدسی ملا فتحعلی سلطان آبادی نیز بهره مند شد. شیخ عبدالنبی در سال ۱۳۰۶هـ. ق به درخواست مردم به تهران بازگشت و به تبلیغ، تدریس و تربیت طلاب پرداخت. پس از رحلت میرزای شیرازی و شهادت شیخ فضل الله نوری، عالی ترین مقام علمی و اجتهادی تهران به ایشان اختصاص یافت. ایشان پس از بازگشت به تهران در یکی از مدارس شهر به تدریس همت گماشت.

او بعد از رحلت میرزاى شیرازى و شهادت شیخ فضل الله نورى، عالى ترین مقام علمى و اجتماعى تهران را به خود اختصاص داد و خانه و مسجدى که در آن اقامه جماعت مى نمود، محل رفع دعاوى، قضاوت، فتوا، درس، بحث، وعظ و تبلیغ شد.

حوزه درسی این عالم ربانی، محل تجمع فضلا و بزرگان بود که تعدادی از شاگردان وی عبارتند از: میرزا طاهر تنکابنی؛ آیت الله العظمی مرعشی نجفی؛ شیخ محمد تقی آملی؛ میرزا ابوالحسن شعرانی؛ سید ابوالحسن قزوینی و…

حاج شیخ عبدالنبی نوری، با همه نفوذ و قدرت علمی و معنوی که در میان مردم داشت، بسیار متواضع و فروتن بود. ایشان با اصرار زیاد مردم، رساله عملیه نوشت و توضیح المسائلش، در ردیف توضیح المسائل آیت الله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی قرار گرفت؛ اما پس از مدتی، رساله اش را جمع آوری کرد. وقتی پرسیدند چرا چنین کردید؟ جواب داد: در مکاشفه ای بنا بود با امام زمان علیه السلام ملاقات کنم، اما به جای آن حضرت، با نایب او مکاشفه نمودم که کسی جز آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی نبود، در آن حال، در شش مسئله شرعی مشکل داشتم که جواب داد و متوجه بودم که آنچه می گوید حقیقت داشته است. پس فهمیدم او اعلم است و نباید رساله من در ردیف اثرش قرار گیرد، از این جهت اجازه ندادم توزیع شود.

 

از منظر فرهیختگان

علامه شعرانی و آیت الله محمد تقی آملی او را مرجع تقلید، عالمی بزرگ و توانمند در حکمت، فلسفه، فقه و کلام می داند و او را به لحاظ دانش، انديشه و اخلاق برتر از دیگر علمای معاصر در تهران دانسته اند.

آیت الله مطهری می نویسد: حاج شیخ عبدالنبی نوری جامع معقول و منقول بوده است. در جامعیت، حضور ذهن و نیز در تقوا در زمان خودش مشهور بوده است.

محمد حسن خان اعتمادالسلطنه می نویسد: از فضلای شاگردان میرزای شیرازی است. در کتب مقدمات به تخصیص شرح مطول بر تلخیص تبحری فوق العاده دارد. این زمان در تهران امامت جماعت و درجه قابل توجهی از شهرت بهم رسانیده، وثاقت و عدالتش قابل توصیف نمی باشد. همه روزه در فقه اصول مجلس درس منعقد می سازد و به تحقیقات عالیه می پردازد.

میرزای شیرازی می فرمود: با وجود آقای نوری در تهران، چرا آقا زادگان علما به نجف و سامرا سفر می کنند؟

خادم عبدالنبی نوری می گفت: وقتی آقای نوری می خوابید، شروع می کرد به تلاوت قرآن کریم.

 

عروج ملکوتی

سرانجام این عالم فرزانه در بیستم مرداد ۱۳۰۴ ش برابر با بیستم محرم الحرام ۱۳۴۴ قمری به رحمت ایزدی پیوست و پس از تشییعی با شکوه، با تجلیل و احترام فراوان در کنار حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام (در مقبره آقای کنی) مدفون شد.

زندگینامه لیث بن بختری مرادی

به نام آفریننده عشق

 

ابوبصیر لیث بن بختری مرادی، از رجال امامی کوفه در نیمۀ نخست سده ۲ق/۸م است. وی از اصحاب اجماع و از خاصّان حضرت باقر و امام صادق علیهما‌ السلام است.

 

ویژگی ها 

او شخصیتی است که محمد بن مسلم با همه عظمت در راه مکه به‌اتفاق جمعی از یاران به او اقتدا کرد و نماز را به امامت او به‌جای آورد. کشی وی را در عدد اصحاب اجماع برشمرده است. او کتابی داشته است که جمعی از راویان آن را روایت می‌کنند. گرچه برخی چون ابن غضائری و نجاشی مذهب او را مستقیم ندانسته‌اند اما به دلیل وثاقت او اعتبار روایی او مورد طعن نیست.

ابوبصر مرادی همچنین از برخی راویان حدیث اهل بیت چون عبدالکریم بن عتبه هاشمی (از اصحاب امامان صادق و کاظم علیهماالسلام روایت کرده است.  در سلسلۀ سند حدیثی از المحاسن برقی روایت لیث مرادی از ابوبصیر (شاید اسدی) دیده می‌شود و با توجه به آنچه ذکر شد و این‌که نجاشی لیث مرادی را «ابوبصیر اصغر» خوانده است، دور نیست که وی قدری نسبت به ابوبصیر اسدی تأخر طبقه داشته باشد.

ابوبصیر مرادی، همان‌طور که شعیب عقرقوفی اظهار داشته است، وفات امام صادق (علیه‌السلام) را درک کرده است، ولی گزارش صریحی در مورد موضع‌گیری او در قبال فطحیه دیده نمی‌شود. روایت عقرقوفی حاکی است که ابوبصیر مرادی به امامت امام کاظم (علیه‌السلام) باور نداشته است، و گفتار ابن غضائری، رجال‌شناس اثناعشری اشارت دارد که مذهب وی مستقیم نبوده است.

در مورد رابطۀ او با امام کاظم (علیه‌السلام)، اگرچه طوسی در الفهرست و رجال او را در زمرۀ اصحاب آن حضرت آورده است، ولی این نکته در کلام برقی، کشی و نجاشی تأیید نشده و در اسانید روایات نیز روایت او از امام کاظم (علیه‌السلام) به اثبات نرسیده است.

در روایتی دیگر از طریق علی بن اسباط، ابوبصیر مرادی یکی از چهار تن دانسته شده که در حیات و ممات، زینت و آبروی اهل بیت بوده، از مصادیق قوّامون به قسط، سابقون و مقرّبون شمرده می‌شدند. در روایت دیگر نیز از طریق علی بن اسباط و علی بن حدید فطحی، ابوبصیر مرادی در عداد چهار تن اوتاد زمین و اعلام دین محسوب شده است. همچنین ابوبصیر مرادی یکی از چهار تن «مخبتین» مژده‌ور به بهشت و نیز از احیاکنندگان حدیث اهل بیت و امانتداران حلال و حرام خداوند دانسته شده است.

 

عروج ملکوتی

از زمان و وفات وی اطلاعات زیادی در دسترس نیست. احتمالا در نیمه اول قرن دوم قمری از دنیا رفته باشد.

زندگینامه یونس بن عبدالرحمن 

به نام آفریننده عشق

 

یونس بن عبدالرحمن (سال ۲۰۸ق) از اصحاب اجماع. وی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را ملاقات کرده و از امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) روایت کرده است. او همچنین وکیل امام رضا(ع) بود.

 

ویژگی ها 

یونس بن عبدالرحمن، از آن رو که آزاد شده علی بن یقطین بن موسی بود به «مولی آل یقطین» معروف است. کنیه‌اش ابومحمد و بنا بر برخی شواهد از منابع تاریخی نسبتش، قمّی است. سال ولادت او به صورت دقیقی ذکر نشده است؛ ولی جمعی از عالمان رجالی تاریخ ولادتش را دوران زمامداری هشام بن عبدالملک ذکر کرده‌اند که با این حساب می‌توان گفت وی بین سال‌های ۱۰۵ تا ۱۲۵ق متولد شده است.

بنابر گزارش‌های تاریخی، امام رضا(ع) شیعیانی را که از وی دور بوده و دسترسی به ایشان نداشتند به یونس بن عبدالرحمن ارجاع می‌داد و او را معتمد خود و ثقه در امور دینی و سؤالات علمی شیعیان معرفی می‌کرد. ابوهاشم جعفری نقل کرده است: کتاب «یوم و لیله» یونس بن عبد الرحمن را نزد امام عسکری(ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام کتاب نگاه کرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این کتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این کتاب حقّ و حقیقت است. خداوند به ازای هر کلمه از این کتاب نوری در قیامت به او عطا کند. همچنین درباره یونس گفته‌اند: علم امامان شیعه به چهار نفر منتهی می‌شود که یکی از آنان یونس بن عبدالرحمان است.

یونس نزد امامان شیعه و به خصوص امام رضا(ع) جایگاه ویژه‌ای داشت و بارها از وی با عنوان عبد صالح و بنده نیک خدا یاد شده است. او وکیل امام رضا(ع) بود. مطابق با منابع رجالی، امام رضا(ع) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده و فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.» در نقل دیگری، هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگویی‌ها از رضایت امام نسبت به او نمی کاهد. یونس ۵۴ بار به حج تمتع و ۴۵ بار به عمره رفت. آخرین حج وی به نیابت از امام رضا(ع) بود.

فضل بن شاذان درباره او گفته: در میان مردم فقیه‌تر از سلمان فارسی وجود نداشت و بعد از سلمان نیز فقیه‌تر از یونس بن عبدالرحمن رشد نیافت. ابن ندیم (درگذشت:۲۶۰ق) در کتاب الفهرست آورده، او (یونس) علّامه روزگار خویش بود. شیخ طوسی یکبار نام او را در فهرست اصحاب امام کاظم و یک‌بار در اصحاب امام رضا(ع) ذکر کرده و می‌گوید: در نظر من محدّثی مورد اطمینان است. علّامه حلّی می‌گوید: او انسانی بزرگ و از پیشگامان مکتب تشیع است.

«کتاب عمل الیوم و اللیله» یکی از کتابهای او بود که مجموعه ای از ادعیه و اعمال را دربر داشت. این کتاب در بیشتر خانه های شیعیان وجود داشت. امام حسن عسکری(ع) ـ سالها پس از وفات یونس ـ این کتاب را ملاحظه کرد. از اول تا آخر آن را ورق زد و دید. کتاب را اثری شایسته دانست و برای یونس این گونه دعا کرد: خداوندا! در برابر یکایک حروف این کتاب، در روز قیامت به یونس نورانیتی ویژه عنایت فرما.

عبدالعزیز مهتدی نماینده حضرت امام رضا(ع) در شهر قم بود می گوید: روزی به حضرت عرض کردم: راه من دور است و همیشه نمی توانم به حضور شما برسم ومسائل و احکام را بپرسم مشکلات دینی خویش را از چه کسی جویا شوم؟ فرمود: ازیونس بن عبدالرحمن.

روزی به او گفتند: عده ای پشت سر تو بدگویی می کنندو به تو اهانت کرده و اعتقادات تو را تخطئه می کنند. یونس در جواب گفت: هر یک از آنها که ذره ای از ولایت مولایم علی(ع) در قلبش نهفته است هر چه گفته باشد به احترام آقایم علی(ع) او را بخشیده و حلال می کنم.

روزی امام رضا علیه السلام فرمود: ديشب یونس بن عبدالرحمن را دیدم که در میان پاره ای از نور قرار دارد. خودم آن نور را به دینداری ایشان تعبیر کردم.

 

آثار

• عمل الیوم و اللیله

• کتاب السهو

• الادب والدلالة علی الخیر

• کتاب الزکاة

• جوامع الاثار

• الشرائع

• کتاب الصلاة

• العلل الکبیر

• اختلاف الحج

• احتجاج فی الطلاق

• علل الحدیث

• الفرائض

 

عروج ملکوتی

یونس بن عبدالرحمن در سال ۲۰۸ ق در مدینه درگذشت و در کنار روضه رسول کرم(ص) به خاک سپرده شد. امام رضا(ع) در مورد وفات او فرمود: «عاقبت کار یونس را بنگرید خداوند متعال او را در کنار رسول گرامی‌اش قبض روح کرد.»

زندگینامه فضیل بن یسار

به نام آفریننده عشق

 

ابوالقاسم فضیل بن یسار نهدی (م پیش از ۱۴۸ق)، از راویان موثق شیعه، فقیهی سرشناس و جلیل القدر، از اصحاب اجماع و اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما‌ السلام بود.

 

ویژگی ها 

ابوالقاسم (ابومسور) فضیل بن یسار نهدی بصری کوفی، اصالتاً کوفی بود و در بصره اقامت گزید. او عرب خالص و از موالی بنی نهیک بود و در شمار اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما‌ السلام) یاد شده است و از آن دو بزرگوار روایت کرده است. او همچنین از کسانی چون زکریا نقاض، عبدالواحد بن مختار انصاری و زراره روایت کرده است و راویانی چون ابان بن عثمان، جمیل بن صالح، عمر بن اذینه و ربعی بن عبدالله از او روایت کرده‌اند.

فضیل بن یسار نهدی بصری نسبش به قبیله بنی‌نهد از قبایل یمن می‌رسد که از فرزندان نهد بن لیث یمنی هستند. تاریخ ولادت فضیل دقیقا معلوم نیست ولی بنابر گزارش‌های تاریخی در اواخر قرن اول قمری در کوفه متولد شده است. او دوران اولیه زندگی را در کوفه گذراند و سپس به بصره مهاجرت کرد و از همین رو به بصری معروف شد‌.

رجالیان فضیل را از اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و اصحاب اجماع می‎دانند. بر اساس منابع، رجال‌شناسان شیعه بر وثاقت و دانش فضیل تاکید دارند؛ کشّی او را در زمره کسانی قرار داده که تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقتشان اتّفاق دارند و روایاتشان را صحیح می‌دانند و آن‌ها را فقیه‌ترین اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) به شمار آورده‌اند. شیخ مفید، فضیل را در گروه فقیهان بزرگ شیعه قرار داده است که شیعیان برای فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع می‌کردند و هیچکس آنان را مذمت نکرده است.

او یکی از شش نفر از یاران خاص امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده‏اند که به «افقه الاولین» معروف شدند. امام صادق(ع) هرگاه او را می‏دید، می‏فرمود: «وَ بَشِّرِ الْمُخْبتِین‏». امام بر اساس این گزارش، فضیل را یکی از مصادیق «مخبتین» می‌دانستند که این خود نشانگر درجه بالایی از وثوق او خواهد بود.

بنابر روایتی هرگاه حضرت صادق(ع) به فضیل می‌نگریست، می‎فرمود: «مژده بده انسان‌های خاشع را. هرکس دوست دارد مردی از اهل بهشت را ببیند، به این مرد نگاه کند.» و یا می‌فرمود: «به به! مژده بده انسان های فروتن را! زمین به فضیل بن یسار، آرامش و اُنس می‌گیرد.»

رجال شناس سده چهارم هجری، شیخ کشّی می گوید: تمام عالمان و فقیهان شیعه بر عدالت و وثاقت فضیل اتّفاق دارند و روایات او را صحیح می دانند و او را از فقیه ترین اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام به شمار آورده اند.

فقیه و محدّث مشهور، شیخ مفید، فضیل را در گروه فقیهان شیعه قرار داده؛ کسانی که شیعیان برای فراگرفتن احکام دین به آنان رجوع می کردند.

نجّاشی، در فضل و بزرگی این محدّث چنین می نگارد: فضیل بن یسار یک عرب خالص، اهل بصره و چهره موجّه است و از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت می کند.

علامه حلّی چنین نگاشته است: محدّثی موجّه، برجسته و بسیار بزرگ است.

دیگر ترجمه شناسان هم به سخنان این بزرگان بسنده کرده اند. مؤلّف طبقات الفقهاء می نویسد: «فضیل»، فقیه، محدّث و چهره نامور است که بی شک از ارکان و نخبگان و مردان بزرگ شیعه است.

او در زمان حضرت صادق علیه السلام وفات کرد و آن کسى که او را غسل داده بود براى آن حضرت نقل کرده که در وقت غسل فضیل، دستش سبقت مى‌کرد بر عورتش؛ حضرت فرمود: خدا رحمت کند فضیل را، او از ما اهل بیت بود.

 

عروج ملکوتی

فضیل در عصر امام صادق(ع) درگذشت. هر چند تاریخ دقیق آن معلوم نیست. درباره محل وفات او نیز اطلاع دقیقی در دسترس نیست ولی از آن‎جا که در تاریخ سخنی درباره بازگشت وی از بصره وجود ندارد به احتمال در همان شهر وفات یافته است.

زندگینامه برید بن معاویه عجلی

به نام آفریننده عشق

 

برید بن معاویه عجلی از فقیهان و محدثان مورد اعتماد و موثق شیعه و از راویان و اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود.

 

ویژگی ها 

وی از اصحاب معتمد امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده و به گفته کشّی از جمله شش فقیه بزرگِ شیعه آن قرن است که در نشر فقه و معارف شیعه بسیار مؤثر بوده‌اند. این شش نفر را افقه الاوّلین نامیده‌اند که طبقه اولِ اصحاب اجماع نیز شمرده می‌شوند.

برید از امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بدون واسطه و گاهی به واسطه محمد بن مسلم روایت می‌کند، همچنان‌که شمار زیادی از محدّثان از او حدیث نقل کرده‌اند. ۲۰۶ روایت از او در کتب شیعه ثبت است.

برید عجلی علاوه بر حدیث، در فقه نیز صاحب‌نظر بود و از بزرگان امامیه و دارای منزلت نزد ائمه به شمار می‌آمد. رجال‌ نویسان آورده‌اند که برید عجلی از جمله محدثان و فقیهانی است که روایات ایشان مورد قبول همگان واقع شده و بر فقاهتش اجماع صورت گرفته است. در روایتی آمده است که امام صادق (علیه‌السّلام) وی را به بهشت بشارت داد.

جمیل بن درّاج می گوید: روزی وارد منزل امام صادق علیه السلام شدم. هنگام ورود، مردی از اهل کوفه را مشاهده کردم که از اطاق امام بیرون آمد و خارج شد. وارد اطاق امام شدم و گفتم: مردی کوفی را مشاهده کردم که از دیدار شما برمی گشت. حضرت فرمود: خداوند روحش را مقدس گرداند، وی مورد اطمینان پدرم بود. امروز هم وی مورد اطمینان و رازدار من است.

حضرت ادامه داد: زمانی که خداوند اراده کند بدی به اهل زمین برساند، به واسطه آنها آن بدی را برطرف می کند. آنها ستارگان شیعیان ما هستند. آنها باعث می شوند نام و یاد پدرم در همه جا زنده بماند. هر بدعتی را کشف می کنند و به مقابله برمی خیزند و بدعت ها را از دین می زدایند. در این هنگام حضرت گریه کردند. من پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟! فرمود: درود خداوند بر آنها باد! آنها «برید بن معاویه عجلی، زرارة بن اعین، ابوبصیر و محمد بن مسلم» هستند.

امام صادق علیه السلام می فرمود: محبوب ترین مردم نزد ما، چه در این دنیا باشیم و چه نباشیم، چهار نفرند: «زرارة بن اعین، برید بن معاویه عجلی، محمد بن مسلم و ابو جعفر احول (مؤمن طاق).»

داوود بن سرحان نقل می کند: شنیدم از امام صادق علیه السلام که فرمود: همانا اصحاب پدرم زینت ما هستند؛ بدانید آنها «زرارة بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و لیث مرادی» هستند. اینها همیشه با عدالت و قسط رفتار می کنند. اینها همیشه راست می گویند و در کلام صادقند. اینها سبقت گیرندگان مقرّب درگاه الهی هستند.

جمیل بن درّاج می گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام که فرمود: استواران در زمین و پرچم داران دین خداوند، چهار نفرند: «محمد بن مسلم، برید بن معاویه، زرارة بن اعین و لیث بن البختری.»

حذیفة بن اسید غفاری نقل می کند: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: روز قیامت شیعیان و اهل بیت علیهم السلام ندا می دهند: اینان «برید بن معاویه، زرارة بن اعین، محمد بن مسلم و احول» اولین سبقت گیرندگان و اولین مقرّبان بودند.

علی بن اسباط نقل می کند از پدرش و اسباط نقل می کند از امام موسی علیه السلام که فرمود: روز قیامت منادی ندا: می دهد حواریون امام محمد بن علی و جعفربن محمد چه کسانی هستند؟! در این هنگام چهارنفر بلند می شوند: «برید بن معاویه، زرارة بن اعین، محمد بن مسلم، لیث بن البختری (ابوبصیر).»

جمیل بن درّاج می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: بشارت ده مخبتین را به بهشت! «برید بن معاویه، ابوبصیر، محمد بن مسلم و زرارة بن اعین». این چهارنفر از نجیبان و پاکان اند. اینها امین خداوند در بیان احکام الهی هستند. اگر اینها نبودند، آثار نبوت از بین می رفت.

 

عروج ملکوتی 

نجاشّی تاریخ وفات برید را در زمان حیات امام صادق (ع)، یعنی پیش از سال ۱۴۸ قمری، نوشته است اما برخی سال درگذشت برید را ۱۵۰ق می‌دانند.

زندگینامه سید محمد هادی میلانی

به نام آفریننده عشق

 

سید محمد هادی میلانی از مراجع تقلید شیعه بود که در تاریخ ۱۳۱۳ قمری در نجف اشرف به دنیا آمد.

 

ویژگی ها 

نسبش به علی بن حسین(ع) می‌رسد. پدرش سید جعفر میلانی از شاگردان محمدکاظم خراسانی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، آقا رضا همدانی و محمدحسن مامقانی به شمار می‌رفت. سید محمدهادی پدرش را در سال ۱۳۲۹ق از دست داد. مادرش، دختر محمدحسن مامقانی و همسرش، دختر عبدالله صاحب تنقیح المقال بود.

میلانی تحصیلاتش را در نجف آغاز کرد و در آن شهر به درس و تدریس مشغول شد. او بارها به ایران سفر کرد و در ۱۳۳۲ش که جهت زیارت قبر امام رضا(ع) به مشهد رفت، به درخواست مردم و برخی از علمای آن روز خراسان، در آنجا ماندگار شد و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.

میلانی در ۱۳۳۳ش به مشهد وارد شد و در مدت ۲۲ سال، مدیریت حوزه علمیه مشهد را برعهده گرفت. محور درس خارج اصول میلانی، مبانی استادانش، محمدحسین غروی اصفهانی و میرزای نائینی بود. او پس از درگذشت آیت الله بروجردی از مراجع تقلید شیعه شد و مدارسی به سبک جدید تاسیس کرد.

ورود میلانی به مشهد پس از نهضت ملی نفت بود. میلانی با گردانندگان پیشین این نهضت در مشهد رابطه نزدیک داشت. او در جریان قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش از پیشگامان نهضت روحانیت بود. وی در قضیه دیدار شاه از مشهد در فروردین ماه ۱۳۴۱شمسی از حضور در مراسم استقبال خودداری و دفترش به صورت رسمی خبر حضور در مراسم را که در روزنامه‌ها منعکس شده بود، تکذیب کرد. سپهبد قرنی در زمان شاه اجازه کودتا علیه او را از میلانی خواسته بود، اما میلانی با توجه به کشته شدن تعداد زیادی در این کودتا به قرنی گفته بود: نمی‌توانم اجازه دهم که خون از دماغ کسی بیاید؛ ولی اجازه می‌دهم ترور شاه را انجام دهید و با دست خط خودش نوشته بود که به هر صورت می‌توانید این کار را انجام دهید. در جریان کاپیتولاسیون نیز که در دولت حسنعلی منصور و به منظور تضمین امنیتی برای مستشاران آمریکایی پیش بینی‌هایی شده بود، میلانی با امام خمینی همراهی کرد.

به گفته آیت الله وحید خراسانی: ارتقا و رشد و شکوه مناسب حوزه علمیه خراسان مورد توجه مرحوم میلانی بوده و او سختی‌های فراوانی را در این راه متحمل شده است، وی جلالِ بارگاه علی بن موسی الرضا (ع) را در قُبّه‌ طلا نمی‌دیده، بلکه در حوزه علمیه‌ای مشاهده می‌کرده که با چنین مقامی مناسب باشد. شبیری زنجانی از مراجع تقلید بر این باور است که میلانی علاوه بر این که از مراجع طراز اول بود به طرق معتبر دارای کرامت هم بوده است.

یکى از شاگردان ایشان که بیشتر با وى معاشر بود مى‏‌گوید: آیت الله میلانى جامع همه چیز بود، صفات و ملکات خویى داشت و مرد متفکرى بود. بسیار مؤدب بود و دوزانو در مجلس مى‏‌نشست. هیچ وقت از کسى بدگویی نمى‏‌کرد، حتى از کسانى که به ایشان کم ‏محبّت بودند. عفت زبان داشتند. بسیار محتاط در اعمال و کردار بودند. تداوم عجیبى نسبت به نماز شب داشتند و فرزندانش را نیز به شب ‏زنده ‏دارى توصیه مى‌‏کرد و مى‌‏فرمود: توفیقات پروردگار در شب‏‌زنده‌‏دارى و نماز شب است همیشه و در همه‌‏جا از اسراف پرهیز مى‏‌کرد حتى نامه‏‌هایى را که دریافت مى‏‌کرد، اگر برگه دوّم ‏آن سفید بود، جدا کرده و در مکاتبات خود از آنها استفاده مى‏‌کرد.

ایشان همه ساله در تابستان‌ها میزبان جمعى از شخصیّت‌هاى بزرگوار همچون ملّا على معصومى همدانى، علّامه طباطبایى، شیخ مرتضى حائرى و شیخ محمد تقی بهجت بودند و با آنها گفتگوهای علمی و عرفانی داشتند. در یکى از روزهاى تابستان که آیت الله بهجت وارد منزل بیرونى شدند، مشاهده شد که آیت‌اللّه میلانى رو به ایشان گفتند: آن ذکر را تمام کرده‌‏ام. ایشان در پاسخ فرمودند عیب ندارد، ذکر دیگرى را تقدیم مى‌‏کنم. از این صحبت تلگرافى و رمزى به دست آمد که میان بزرگان رمز و رازهایى در جریان است، «ولى چه داند آنکه اشتر مى‏‌چراند؟»

محی الدین انواری از فردی نقل می کند: شخصى منزل آقاى میلانى منبر مى‏ رفت که من به منبرش خیلى علاقه داشتم. بر من غسل واجب شد و دیدم که اگر بخواهم غسل کنم و بعد به جلسه بروم، آن منبر از دستم مى ‏رود، غسل‏ نکرده با همان حالت جنابت به منزل آقاى میلانى رفتم. آقاى میلانى کنار در مى‏ ایستاد و به واردین خوش ‏آمد و «مرحمت عالى زیاد» مى ‏گفت. وقتى از کنار ایشان رد مى ‏شدم، به من فرمود: آقا! شؤون و احترام روضه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را باید رعایت کنید!

مرحوم آیت الله اراکى می‌فرماید: جمعه شبى در حرم مطهر حضرت ثامن الائمه (ع) بیتوته کرده بودم. بعد از نماز صبح به حضرت التماس کردم که یکى از اولیاى خودت را به من معرفى کن! آمدم منزل و خوابیدم. یکى در خواب به من گفت: پا شو که یکى از اولیاء الهى مى‌‏آید! بیدار که شدم دیدم خانم سماور را روشن کرده است. گفتم: حالا که زود است و وقت چاى نیست! گفت: در خواب به من گفته شد پاشو سماور را روشن کن که یکى از اولیاء الهى مى‌‏آید! در این حال بود که در زدند وقتى در را گشودم دیدم آیت الله میلانى‏ است‏.

آیت الله حجتی میانجی می گوید: یک روز جوانی در تهران مقداری نان جو و نمک به من داد و با دادن دستور العملی گفت: با عمل به این دستورالعمل مشرف به ملاقات حضرت أمیر المؤمنین (سلام الله علیه) خواهی شد. از این حادثه بیش از حد خوشحال شدم و جز در اینکه دستورالعمل را در قم یا در مشهد انجام دهم، تردید دیگری نداشتم، به قرآن تفأل زدم، فرمود: قم خوب است ولی مشهد خوبتر. به همین جهت با همسرم عازم مشهد شدم. در اثناء سفر تردید و دودلی به من دست داد که چرا به صرف حرف یک جوان به اینگونه سفری دست زده ام. وقتی به مشهد رسیدم به محضر حضرت آیت الله میلانی مشرف شدم؛ تا وارد شدم ابتدا به سکون فرمودند: “تردیدی به خود راه مده، راه همین است که به تو گفته اند”!

با این إخبار از غیب که کرامت خیلی بزرگی بود، با دلگرمی مشغول انجام دستورالعمل شدم، پنج روز گذشته بود که در اثر خوردن نان جو معده ام مشکل پیدا کرد. به همین جهت باز به محضر حضرت آیت الله میلانی مشرف شدم تا در عمل به دستور، نان جو را تبدیل به نان گندم نماید، تا وارد شدم، فرمودند: علی (علیه السلام) یک عمر نان جو خورد، تو پنج روز نتوانستی بر خوردن آن دوام بیاوری؟! این حرف در من خیلی اثر کرد. زود آمدم منزل، نان جو را جلوی خود گذاشتم و به عشق مولا أمیر المؤمنین و سختی هایی که تحمل فرموده، های های گریستم؛ به شدت در حال گریه بودم که دیدم مه مانندی خانه را در بر گرفت و حضرت أمیر با حسنین (علیهم السلام) وارد شدند.

دکتر مسیحى پرفسور «برلون» که در سال 1282 ه ق یکى از جراحان تیم پزشکى آیت الله میلانى بود می‌گوید: من پس از عمل جراحى سید، پیش از آن‏که ایشان از حالت بیهوشى بیرون بیایند مراقب بودم که وقتى به هوش مى‌‏آید چه مى‏‌گوید (چرا که این مرحله از نظر پزشکان مرحله حساسى است، شاید بیمار بعضى از اسرار زندگی اش را هم بگوید) ایشان آرام حرکت کرد و در حالى‌‏که در آن لحظه نیز خدا خدا مى‏‌گفت و با پروردگارش راز و نیاز مى‏‌کرد. من تحت تأثیر این صحنه شگفت به حقانیت آیین اسلام پى بردم و بدان گرویدم.

جالب اینکه دکتر برلون پس از گرویدن به اسلام وصیت کرده بود، او را پس از مرگ در شهرمقدس مشهد دفن کنند که اکنون آرامگاه وى در قبرستان خواجه ربیع شهر مقدس مشهد است. به برکت نفس مسیحایى آیت الله میلانى دو نفر دیگر نیز از مسیحیت به آیین اسلام گرویدند که شرح آن در «نامه آستان قدس» اینگونه آمده است: «آقاى کیورکى» و زنش خانم «رافیک اسلانیان» در حضور سید مسلمان شدند. و با پیشنهاد ایشان اسم آقا به «على» و خانمش نیز به «فاطمه» تغییر کرد.

 

اساتید

• شیخ ابوالقاسم مامقانی

• شیخ الشریعه اصفهانی

• آقا ضیاء عراقی

• میرزا حسین نائینی

• محمدحسین غروی اصفهانی

• محمدجواد بلاغی

• غلامعلی قمی سامرائی

• سید حسین بادکوبی

• سید ابوالقاسم خوانساری

 

شاگردان

• سید علی خامنه‌ای

• سید حسین شمس

• سید محمد حسینی همدانی

• عزیزالله عطاردی

• سید محمد حسینی زنجانی

• محمدرضا شفیعی کدکنی

• محمدتقی جعفری

• کاظم مدیر شانه‌چی

• محمدرضا حکیمی

 

عروج ملکوتی

سید محمد هادی میلانی در ۲۹ رجب ۱۳۹۵ق برابر با ۱۷ مرداد سال ۱۳۵۴ش در ۸۲ سالگی در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده شد.

زندگینامه محمد بن مسلم ثقفی

به نام آفریننده عشق

 

محمد بن مسلم، یکی از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین پرورش‌ یافتگان و دانش آموختگان امام محمد باقر (علیه‌السّلام) و حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) بود.

 

ویژگی ها 

محمد بن مسلم در شهر تاریخی و محدث‌پرور کوفه پا به عرصه هستی نهاد و بدین‌جهت، بدو «کوفی» می‌گویند. کنیه‌اش ابوجعفر، و ملقب به القاب زیادی است که هر یک، به سبب وجود ویژگی‌های جسمی، اقتصادی و قبیله‌ای است.

چون گردن او از‌ اندازه معمول، کوتاه‌تر بود به «اوقص» و چون بینایی یک چشم او مشکل داشت به «اَعور»، به جهت اینکه پلک چشمش بیش از معمول حرکت می‌کرد به «حدّاج»، (کثیر التحدیق بعینه.) به دلیل اینکه قدش کوتاه بود به «قصیر» و چون به انگیزه صیانت از باورهای شیعی خود تقیه کرد و برهه‌ای از عمر خود را به آسیابانی گذراند به طحّان (آسیابان)، و گاهی که به تجارت و داد و ستد روغن می‌پرداخت به سمّان (روغن فروش)، چون اصالتاً تیره و تبار و نیاکان او از شهر طائف در سرزمین حجاز بودند به «طائفی» و به مناسبت اینکه از قبیله و تبار ثقیف بود، به «ثقفی» معروف و شهره است.

محمد بن مسلم صاحب کتاب «الأربعمائة مسألة في أبواب الحلال والحرام»، از اصحاب اجماع بوده که حدود ۴۶۰۰۰ حدیث از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت کرده است. در روایتی، امام صادق(ع) وی را از احیاگران مکتب امام باقر(ع) بشمار آورده و شیخ طوسی از او در شمار اصحاب امام کاظم(ع) نیز یاد کرده است.

از برجسته‌ترین ویژگی‌های این فقیه و محدث شیعی، تعداد شگفت‌انگیز روایاتی است که از محضر آن دو امام بزرگوار فرا گرفت و این نشان دهنده ذوق و علاقه سرشار او به آموزه‌های دینی است. خود او این حقیقت برجسته را در گزارشی جالب، بازتاب داده: هر زمان که در مسئله‌ای شرعی، دچار مشکل می‌شدم که دانستن حکم آن ضروری بود، به حضرت امام باقر (علیه‌السّلام) و حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) مراجعه می‌کردم و طی سالیان متمادی که در مدینه اقامت داشتم و یا گاهی که از کوفه به مدینه می‌رفتم، حدود سی هزار حدیث از امام باقر (علیه‌السّلام) شنیدم و شانزده هزار حدیث نیز از امام صادق (علیه‌السّلام) فرا گرفتم.

خود این فقیه و محدث گران‌قدر بازگو می‌کند که: شبی از شب‌های تابستان پشت‌بام خانه‌ام در کوفه، خوابیده بودم که ناگهان با صدای دق‌الباب از خواب بیدار شدم. صدا کردم: پشت در کیست؟ او گفت: من شریک هستم! خداوند تو را رحمت کند. من از بالا به پایین نگریستم. با کمال شگفتی مشاهده کردم که زننده در خانه، خانمی است. تا مرا دید، گفت: من عروسی دارم که دچار درد زایمان بود. این درد آن‌چنان شدید بود که از دنیا رفت، ولی بچه‌اش در رحم او زنده است و نشانه حیات بچه که حرکت کردن باشد، کاملاً مشهود است. وظیفه ما چیست؟ به زن گفتم: روزی در محضر فرزند پیامبر امام باقر (علیه‌السّلام) بودم که همانند این سؤال از آن حضرت پرسیده شد. امام در پاسخ فرمود: اگر چنین رخدادی پیش‌اید، لازم است شکم زن را شکافته، بچه را از رحم او خارج کنند.‌ ای خانم، بروید این کار را انجام دهید!

سپس خطاب به او گفتم: من مردی هستم که در سایه تقیه و با حالت پنهانی زندگی می‌کنم و چندان معروف و مشهور نیستم؛ چه کسی مرا به تو معرفی کرد؟ او در پاسخ گفت: خدا تو ر رحمت کند. نزد ابوحنیفه صاحب الرای (اهل عمل به رای و قیاس) رفتم و حکم این مسئله را از او پرسیدم. او در پاسخ گفت: «من نمی‌دانم، بر تو باد که به محمد بن مسلم ثقفی مراجعه کنی؛ او می‌داند. وقتی نزد او رفتی، هر چه به تو فتوا داد، آن را برای من نیز بازگو کن». محمد بن مسلم می‌گوید: به او گفتم: برو به سلامتی. سپس آن زن نزد ابوحنیفه رفت و پاسخ مرا برایش بازگو کرد. محمد بن مسلم می‌افزاید: روز بعد که به مسجد رفتم، مشاهده کردم که ابوحنیفه از شاگردانش همین پرسش را پرسید و خود جواب آن را داد. من تا سخن او را شنیدم، سرفه‌ای کردم (کنایه از اینکه به دروغ و فریب، ادعای فضل و دانش مکن). ابوحنیفه متوجه شد، رو به من کرد و گفت: خواهش می‌کنم مرا رها کن، بگذار زندگی کنم (و آبروی مرا نزد شاگردانم مریز).

هشام بن سالم می‌گوید که: محمد بن مسلم ثقفی کوفی به مدت چهار سال متوالی در مدینه اقامت کرد و در این مدت به طور مستمر به محضر امام باقر (علیه‌السّلام) بار می‌یافت و کسب دانش و حدیث می‌کرد. از همین منظر است که در تبیین جایگاه بلند او گفته‌اند: «هیچ یک از محدثان شیعی، فقیه تر از محمد بن مسلم نیست».

امام ششم(ع) در زمان حیات خود برخی را که به ایشان دسترسی نداشتند، به محمد بن مسلم ارجاع می‌داد. بر اساس گزارش‌های تاریخی، برخی از بزرگان اهل‌سنت مانند ابوحنیفه برای حل مسائل علمی به او رجوع می‌کردند. برقی او را از اصحاب امام صادق(ع) می‌داند که اهل ‌سنت نیز از او روایت کرده‌اند. شیخ مفید وی را از سرسلسله فقهایی می‌داند که شیعه، حلال و حرام و دیگر احکام را از آنان گرفته است. رجالیان شیعه، محمد بن مسلم را از اصحاب اجماع برشمرده‌اند. نجاشی او را از موثق‌ترین افراد و فقیهی پرهیزگار معرفی می‌کند. شیخ مفید او را از فقهایی می‌داند که هیچ‌کس ایرادی به شخصیت وی ندارد.

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی جز زراره و ابو بصیر و محمد بن مسلم و برید بن عجلی، یاد و نام و سخنان پدرم را زنده نگه نداشته است؛ اگر اینها نبودند کسی احکام دین را استنباط نمی کرد. اینان پاسداران حریم احکام دین الهی، و امینان پدرم بر حلال و حرام خداوند هستند. اینان در دنیا برای حضور در نزد ما از دیگران سبقت گرفتند و در آخرت نیز در رسیدن به ما از همه پیشی خواهند گرفت.

ابی عبیدة حذاء نیز می گوید: از امام صادق (ع) شنیدم که می فرمود: زرارة و ابو بصیر و محمد بن مسلم و برید از کسانی هستند که خداوند در مورد آنان فرموده است: وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ.

محدث بزرگوار شیعه، شیخ عباس قمی در مورد این شخصیت تربیت یافته در مکتب امام پنجم (ع) می نویسد: ابوجعفر محمّد بن مسلم بن ریاح، الطحّان الثقفی الکوفی، از بزرگان اصحاب باقرین (علیهما السلام) و از حواریین ایشان و از مخبتین و اورع و افقه مردم و از وجوه اصحاب کوفه است.

عبدالله بن ابی یعفور روزی به حضرت صادق (ع) عرض کرد: «من همیشه نمی توانم شما را ملاقات نموده و مستقیما پرسش های خویش را مطرح کنم. امکان تشرف به محضر شما همیشه برایم مقدور نیست. برای من سوالاتی مطرح می شود و یا این که شیعیان به من مراجعه می کنند و سوالاتی از من می پرسند و من جواب همه آن ها را نمی دانم.»

امام صادق (ع) فرمود: «چرا به نزد محمدبن مسلم ثقفی نمی روی واز او جواب سؤال هایت را نمی گیری؟ او از پدرم بهره ها برده، سخن ها شنیده و یکی از چهره های ارزشمند و مورد اعتماد نزد پدربزرگوارم بوده است.»

 

عروج ملکوتی

وی در سال 150ق، وفات کرده است.