زندگینامه مرتضی زاهد
به نام آفریننده عشق
ویژگی ها
آیت الله سید محمد حسن لنگرودی از مرحوم پدرشان آیت الله سید مرتضی لنگرودی نقل کردند: مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد تهرانی گفتند: یک وقت پشهها ما را آزار میدادند. من رفتم دم در اتاق و گفتم: ای پشهها! مگر در علم خدا گذشته که شما اين قدر ما را آزار برسانید؟ از آن روز به بعد پشهای نیامده و آزاری نرساندند. از شیخ عبدالحسین جاودان، فرزند مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد نیز نقل شده است: چهل سال است از وقتی که پدرم به پشهها اشاره کردند که نيایند، در اتاق ایشان پشهای دیده نشده است.
یک روز، شخصی با شیخ مرتضی به بحث و مناظره میپرداخت و آقا شیخ مرتضی با صبر و حوصله برای او استدلال و دلیل میآورد، ولی آن آقای مخالف با هیچ حرف و استدلالی قانع نمیشد و حرفهای خودش را تکرار میکرد. بعد از دقایقی آقا شیخ مرتضی رو به آن آقای مخالف کرد و گفت: حالا که شما تا این حد بر روی افکار و اعتقادات خود پافشاری داری بیا هر دو نفرمان نیم ساعت دستهایمان را بر روی آتش بگذاریم و به اين بحث و مناظره ادامه دهیم. آنگاه شیخ مرتضی زاهد فوری منقل کرسی را که پر از ذغالهای داغ و آتشین بود طلب کرد و سپس بلافاصله دستهایش را در ذغالهای داغ و آتشین فرو برد. آن آقای مخالف و لجوج تا این صحنه را دید رنگش پرید و به سرعت بیرون رفت.
آیت الله سیبویه می فرمود: در مقام و منزلت شیخ مرتضی زاهد همین بس که سید ابوالحسن اصفهانی به یک شخصی فرموده بود: من حاضرم مقداری پول به شما بدهم که شیخ مرتضی را از تهران به عتبات بیاوری تا من یکبار ایشان را از نزدیک ببینم.
حاج حسن نیکبین نقل میکرد: روزی من در روز عاشورا زائر امام حسین (ع) بودم که در آنجا شیخ مرتضی زاهد را یکبار دیدم؛ اما بار دیگر هر چه سعی کردم، ایشان را نیافتم. بعد از مدتی به تهران برگشتم و متوجه شدم که شیخ مرتضی هم روز عاشورا و هم تاسوعا در تهران منبر داشتهاند!
یک روز شیخ مرتضی فرد نااهلی را دید که به روحانیون و فضلا ناسزا میگفت. شیخ مرتضی به اطرافیان خود گفت: این مرد، عاقبت به خیر و رستگار خواهد شد. سالها بعد مرحوم فخر تهرانی آن فرد را دیده بود که اهل نماز و مسجد شده بود و هدایت یافته بود و پيشبينی شیخ مرتضی نیز به واقعیت پیوست.