زندگینامه هاشم بن حکم
به نام آفریننده عشق
هشام بن حَکَم متکلم شیعی قرن دوم قمری و از اصحاب امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود.
ویژگی ها
کنیه هشام، ابومحمد و ابوالحکم است. از تاریخ ولادت او اطلاع دقیقی در دست نیست جز اینکه در اوایل قرن دوم هجری به دنیا آمده است و برخی تاریخ ولادت او را ۱۳۳ حدس زدهاند. بیشتر شرححالنویسان از او با عنوان موالی (غیر عربی که تحت حمایت عرب است) یاد کردهاند و او را به بنی کنده و برخی به بنی شیبان نسبت دادهاند. اما برخی او را عرب اصیل و از قبیله خزاعه دانستهاند.
نجاشی محل تولد هشام را کوفه و او را اصالتا کوفی دانسته، اما رشد و نمو او را در واسط بیان کرده است به گفته نجاشی، خانه هشام در واسط بوده است اما محل تجارت وی در کرخ بغداد و خانهاش نزدیک قصر وضّاح، در راه برکه بنیزر بوده است. درباره نوع تجارت وی گفته شده که کرباسفروش بوده است.
هشام از نظر اخلاقی نیز ویژگیهای بارزی داشته از جملۀ آنها سعۀ صدر و تحمل مخالفان است. شراکت تجاری وی با عبدالله بن یزید اِباضی – که اختلاف عقیدۀ عمیقی با او داشت – همگان را شگفتزده کرد تا آنجا که جاحظ، درباره آنها گفته است «این دو، بر دیگر افرادِ متضاد برتری یافتند». علاوه بر آن، شرکت او در مناظرههای فراوان گواه شجاعت اوست. همچنین رعایت ادب و پرهیز از هر گونه گفتار ناپسند و اهانت به خصم در مناظره، رعایت انصاف و راستگویی، از جمله فضائل اخلاقی او بود.
روایات ستایش، از امام صادق(ع)، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) است. بر اساس این روایات، وی پرچمدار حق ائمه، مؤید صدق، مدافع ولایت اهل بیت و اثباتکننده بطلان دشمنان آنان است. پیروی از او پیروی از ائمه و مخالفت با او مخالفت با آنان شمرده شده است. او بنده خیرخواه خداوند و کسی است که به دلیل حسادت اصحاب، آزار دیده است. هشام با قلب و زبان و دست یاور ائمه است. امام صادق به او فرمود: تا زمانی که ما را با زبانت یاری کنی، مؤید به روح القدس خواهی بود.
هشام بن حکم از برجستهترین چهرههای علمی عصر خویش و مشهورترین دانشمند شیعی قرن دوم است که از بسیاری علوم عصر خویش آگاه بوده است. ابن ندیم او را از متکلمان شیعه شمرده که در علم کلام و مناظره مهارت داشته است. علی بن اسماعیل میثمی وقتی شنید که هارون الرشید در تعقیب هشام است، گفت: انّا لله و انّا الیه راجعون، بر سر علم چه خواهد آمد، اگر هشام کشته شود. او بازوی ما، استاد ما و مورد توجه در میان ما بود.
علاوه بر بزرگان شیعه، بسیاری از اهل سنت هم هشام بن حکم را ستودهاند؛ حضور هشام در جلسات علمی یحیی بن خالد برمکی به عنوان رئیس انجمن یا ناظر و داور مناظره دیگران، و دریافت جوایز متعدد از هارون، گواه این مدعاست. وقتی پادشاه صَفَد از هارون خواست شخصی را به آن سرزمین بفرستد تا دین را به آنان بیاموزد، یحیی بن خالد برمکی، تنها ۲ نفر را شایسته این کار دانست؛ هشام بن حکم و ضرار.
شهرستانی نیز در صحت انتساب برخی اتهامها به وی، تردید کرده و نوشته که هشام در اصول و مبانی، صاحب اندیشهای عمیق بود و هرگز نمیتوان از مباحثاتش با معتزله چشم پوشید. بنابر برخی اقوال، هشام رویکردی انتقادی به فیلسوفان داشته است. نقد و طعن دیدگاه آنان، طبیعتا مستلزم آشنایی وی با اندیشههای آنان بوده است و همچنین هشام در علوم نقلی ید طولایی داشته است. کتاب الالفاظ که نخستین کتاب در علم اصول شمرده شده، اثر اوست. حجیت خبر متواتر، استصحاب و اجماع، از آرای اصولی اوست. سید حسن صدر در کتاب الشیعه و فنون الاسلام (مختصر کتاب تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام) ضمن شیخ المتکلمین خواندن هشام او را نخستین کسی دانسته که در باره مباحث الفاظ علم اصول فقه کتاب نوشته است.
هشام از جمله مؤلفان بزرگ شیعه و دارای تصنیفات بسیاری است. در کتابهای رجال و فهرست، از حدود ۳۵ کتاب و رساله وی نام برده شده، البته برخی از این آثار جمعآوری شاگردان هشام است. ولی هیچ یک از آنها در دسترس نیست. تعدد موضوعی این آثار، گواه جامعیت علمی اوست.
هشام بن حکم نه تنها در علوم نقلی و عقلی سرآمد عصر خویش بود؛ بلکه هرگاه احساس میکرد حمایت از اسلام به تحصیل علوم دیگر نیاز دارد، با جان و دل در پی آن میشتافت و دانشی تازه میآموخت. او در مقام فتوا، یک فقیه پرهیزکار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شیعه یک متکلم ورزیده و در علم حدیث یک محدث ممتاز و مورد اعتماد راویان معروف شیعه بود. کتابهای حدیثی مختلف به رشته نگارش کشید و شاگردان بسیار تربیت کرد.
متکلم مجاهد قرن دوم هجری، علاوه بر فقه و اصول و کلام و فلسفه و علم حدیث، در علوم روانشناسی و سایر دانشهای رایج عصر خویش اطلاعات گستردهای داشت. عبدالله نعمه مینویسد: یحیی بن خالد برمکی، وزیر هارون الرشید، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهای علمی و تخصصی برگزار میکرد. در یکی از نشستها، که هشام بن حکم نیز حضور داشت، پس از گفتگو و بحث در موضوعات مختلف علمی، یحیی گفت: درباره «عشق» هم سخن بگویید. حاضران هر یک در حد معلومات خویش مطالبی بیان کردند و سخنانشان به وسیله منشیان وزیر ثبت شد. وقتی نوبت به هشام بن حکم رسید، با بیانی شیرین مطالبی بیان کرد که حاضران بیاختیار لب به تحسین گشودند.
شهرستانی در کتاب الملل و النحل خود دربارهاش میگوید: «هشام بن حکم در اصول دارای اندیشهای عمیق بود و کسی است که هیچ وقت نمیتوان از بحثهای او با معتزله و ایرادهایی که بر آنان گرفته است، غافل ماند. این مرد به قدری توانا بود که دشمن را مغلوب میساخت و بهانهای هم به دست دشمن نمیداد».
استاد احمد امین او را چنین توصیف کرده است: وی بزرگترین شخصیت شیعه در علم کلام بود. مردی بود جدلی که استدلالها و براهین او قوی بود، با معتزله مباحثه میکرد، آنها هم با او محاجه میکردند و در کتابهای ادبی مناظرات بسیاری بهطور متفرق، از او نقل شده است که نشان میدهد در چه پایه از دانش و هوش و موقعیت و احترام بوده است. یکی از دلایل شخصیت او فرموده امام صادق(ع) درباره اوست که فرمود: «هشام بن حکم پرچمدار حق ما و راهبر گفتار ما و کسی است که راستی و حقانیت را تأیید میکند و در قبال گفتارهای باطل دشمنان ما از حق ما دفاع مینماید. هرکس از او و از آثار او پیروی کند از ما پیروی کرده و هرکس با او مخالفت کند و سخنان او را منکر شود با ما دشمنی کرده و منکر ما شده است».
شاگردان
- یونس بن عبدالرحمان
- ابوجعفر محمد بن جلیل سکاک
- ابوالحسن علی بن منصور
- علی بن اسماعیل میثمی
- محمد بن ابی عمیر
- صفوان بن یحیی
- حماد بن عثمان
- علی بن منصور
- یونس بن یعقوب
آثار
• کتاب الامامة
• الدلالات علی حدوث الاشیاء
• الرد علی اصحاب الاثنین
• کتاب التوحید
• الرد علی اصحاب الطبائع
• کتاب الجبر و القدر
• کتاب المعرفه
• کتاب الاستطاعه
عروج ملکوتی
هشام در سال ۱۷۹ق، در زمان خلافت هارون الرشید، در کوفه درگذشته است. وی جریان مناظرۀ هشام را با ضرار بن ضبی و عبدالله بن یزید اباضی، در موضوع امامت، بیان کرده است. به نوشتۀ وی، در این مناظره، هشام به گونهای بر ضرورت امامت استدلال کرد که هارون الرشید که مخفیانه مناظره را میشنید، دستور به دستگیری هشام داد و هشام که از خشم هارون آگاه شد، به بهانهای از مجلس بیرون رفت و به سمت کوفه گریخت. و نزد بشیر نبّال، از حاملان حدیث و از یاران امام صادق(ع)، رفت. وی در آنجا به شدت بیمار شد و بر اثر آن درگذشت.