زندگینامه ابن فهد حلی
به نام آفریننده عشق
جـمـالالسالکین ابوالعباس، جمالالدین احمد بن شمسالدین محمد بن فهد حلی اسدی معروف به ابن فهد حلی، از فقیهان و محدّثان امامی که شهرت او بیشتر در اخلاق، دعا و سیر و سلوک است. اثر مشهور او در این زمینه، کتاب عدة الداعی و نجاح الساعی است که به دعا و آداب و مسائل مربوط به آن میپردازد.
ویژگی ها
سال ۷۵۷ق بـود و سالها از حمله وحشیانه مغول گذشته امـا زخـم آن همـچنان بـاقی بـود. شهرهای اسـلامی به ویـرانه تـبدیل گشـته بود ولی حله به تدبـیر عـالمان آن دیـار از این حـملات در امان مانده، در آرامشی نسبی به سـر میبـرد. حله اکنون یکی از شهرهای استان بابِل است و در گذشتههای دور به آن جامعان میگفتند. این شهر را «سیف الدوله صدقه» یکی از پادشاهان آل مزید که از سلسلههای شیعه به حساب میآمدند در محل جامعان بنا نهاد و حله نامید. تا سال ۵۴۷ حکومت حلّه به دست بنیمزید بود و پس از آن مدتی در دست عباسیان، زمانی در قلمرو ایلخانان و هنگامی در سیطره آل جلایر به حساب میآمد.
فارغ از هیاهوی دنیاپرستان در شهر حله در منزل یکی از شیعیان بهنام شیخ شمسالدین محمد بن فهد کـودکی به دنیا آمـد که نامش را احـمد نهـادند. احـمد در خـانه سـاده و زنـدگی باصفای شیخ شمسالدین محمد روحانی شیعی پا به جهان نهاد و رشد و نمو را شروع کرد.
بیشترین مدت حیات احمد بن محمد بن فهد حلّی در زمان حکومت جلایریان بوده است. جلایریان از سال ۷۴۰ق تا سال ۸۱۳ق بر حله حکومت میکردند. بنیانگذار این سلسله شیخ حسن چایلکانی بود که پس از او سلطان اویس و سپس سلطان حسین و سلطان احمد بر حله حکومت کردند. ابن فهد حلی ۵۶ سال از مدت ۸۴ سال حیات خود را در زمان آل جلایر بسر برده و در حله بوده است.
احمد کم کم رشد کرد و دوران کودکی را در حلّه پشت سر گذاشت و در خانواده شیعی خود و در پرتو مهر و محبت پدر و مادر هر روز تعلیمی تازه مییافت و جانش از زلال احکام اسلام در خانوادهای این چنین نوری تازه میگرفت پس از آن به سن تحصیل رسید و چون دیگر فرزندان حله به مکتب خانه رفت و خواندن و نوشتن را آموخت.
همان طور گفتیم به تدبیر عالمان حلّه حوزه علمیه حلّه و شهر از گزند مغـول درامـان مـانده بود و اکنون که ابن فهد در سنین جوانی است یکی از حوزههای پرقدرت شیعی به حساب میآید. احمد بن فهد پس از فراگیری خـواندن و نوشـتن به حـوزه علمیه حلّه رفته و تحصیل علوم اسلامی را شروع کرد. او جدی و مصمّم به درس خواندن پرداخت و با تقوا و پرهیزگاری توفـیق بیشتری برای ادامه تحصیل یافت. سالها میگذشتند و ابن فهد سـخت مشغول تحـصیل شده و دورههای عـلوم اسلامی را پشت سر میگذاشت تلاش پیگیر و زحـمت شبانهروزی از او عـالمی بزرگ و فقـیهی سـترگ سـاخت که در آسـمان حــلّه درخـشید. همچنین وی بخشی از عمر خود را در کربلا سپری کرده است.
در سال ۸۲۶ ق. احمد بن فهد سفری به مناطق جبل عامل کرده او در این سفر ۶۷ سال از عمرش گذشته و پس از تلاشها و زحمتها راهی این سفر گشته بود. در آنجا به روستای جزین رفته، از فرزند شهید اول اجازه روایت دریافت کرد. اینکه او چرا و چگونه به این سفر رفته، مشخص نیست ولی شاید زیارت قبور پیامبران و حضور در نخستین قبلهگاه مسلمین – بیت المقدس – و نیز دیداری از عالمان آن دیار بخشی از اهداف سفر عارف حلّی بوده است.
ابن فهد در سالهای آخر عمر به کربلا هجرت کرد و در آن دیار خونرنگ مرجعی پرنفوذ و والامقام یاد شده است. بررسی استفتاءات مختلفی که از او شـده نشانگر والایی موقعیت و منزلت وی در آن زمان است. او از زیارت سید الشهداء (علیهالسّلام) و فیوضات آن پاک بهرهمند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانی ولایت او را به خضوعی غیر قابل توصیف واداشته بود. در اینباره گفتهاند: ابن فهد هرگز زمین کربلا را به قضای حاجتش آلوده نکرد تا حرمت حرم را حفظ کرده باشد و حریم آن پاک و معطر بماند.
آن معرفت کیش در کربلا برای اینکه اوقاتش در رابطه با مردم کمتر ضایع شود باغی داشت که به باغ نقیب علویان معروف بود و در آن، با تولید محصول پاکیزهای که خود کشت میکرد زندگی میگذرانید. روزی در باغ بود که شخصی یهودی وارد شد و گفت: شما میگویید پیغمبرتان گفته عالمان امت من از انبیای بنیاسرائیل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آری! یهودی گفت: نشانه این ادّعا چیست؟ موسای کلیم عصا را اژدها میکرد. در این حـال ابن فهد نیز بیلی که در دست داشت به زمین انـداخت و بیدرنگ ماری مهیب شد! سپس آن را گرفته، دوباره به شـکل بیل درآمد. یهودی گفت: شما از این نظر در رتبه آنان هستید (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت: برای موسی چنین خطاب آمد «لاتخف» (نترس) ولی ما نترسیده، آن را میگیریم!
نقل کردهاند که یکی از انسانهای الهی در خواب چنان دید که مجلسی باشکوه بر پا شده و هـمه عالمان شیعه در آن جـمعاند ولی ابن فهد حضور ندارد. در عالم خواب میپرسد پس ابن فهد کجاست؟ میگویند او در مجلس انبیا مقام گزیده است! آن عالم بزرگ مدتی بعد پس از دیـدار با ابن فهد خوابش را برای وی تعریف میکند. آنگاه میپرسد: شـما چه کردهاید که خلوت نشین محفل انس گشته و در مجلس پیامبران جای گرفتهاید؟ ابن فهد میگوید: آنچه مرا بدان مقام رهنمون شد این بود که فقیر بودم و پولی نداشتم تا به آن صدقه داده، نیازمندی را دست گیرم. از همین رو مقام و آبرویم را صدقه دادم و از موقعیت خویش نیازمند را دستگیری کردم.
او در مناظره و مباحثه، تبحر و توانایی کامل داشته است و با برخی از پیروان فقه اهل سنت، در عـصـر حکومت میرزا اسبند ترکمان حاکم عراق، مباحثاتی داشت. در سال ۸۴۰ ق. در حالی که شیخ کامل حله ۸۴ بهار را پشت سر گذاشته بود از طرف حکمران بغداد میرزا اسپند برای مناظره با علمای اهل سنت به بغداد دعوت شد. اسپند میرزا پسر قرایوسف از امرای سلطان محمدجـلایر بود. او و پـدرش دوازده سال بر بغـداد و اطراف آن حکومت کردند. اسپند میرزا در سال ۸۳۶ به حکومت بغداد رسید و از زمان انجام این مناظره چهار سال از ایام زمامداریاش گذشته بود. مجلس مناظره بر پاشد و ابن فهد و عالمان شیعی در یک طرف و بزرگان اهل سنّت در طرف دیگر به بحث نشستند. ابن مناظرهها پس از جدالی حسّاس در حضور سلطان به پایان رفت و ابن فهد حلی توانست حقانیّت تشیّع را به اثبات برساند. بدین ترتیب اسپندمیرزا حاکم بغداد مذهب شیعه را اختیار کرده، سکه به نام دوازده امام زد و مذهب شیعه را مذهب رسمی حوزه حکمرانیاش قرار داد.
شوشتری مدعی شده است که نزد ابن فهد کتابی در زمینه علوم غریبه بوده که در هنگام مرگ، آن را به فردی سپرده و از وی خواسته بود که آن را در رود فرات اندازد. براساس همین روایت سیدمحمد بن فلاح مشعشعی که در آغاز، از شاگردان ابن فهد بوده است، آن کتاب را با حیله به چنگ آورد و با استفاده از مطالب آن، بر خوزستان استیلا یافت. آقابزرگ این کتاب را همان استخراج الحوادث دانسته که به نظر درست نمیآید.
زیبا نکتهای که در پایان تالیفات ذکر آن بجاست تلاش مداوم و پویای این دانشمند و عارف شیعی قرن نهم است که تا دمادم مرگ به مجاهدت و تحقیق و تالیف پرداخته است. بخشی از کتابهایش نیمه تمام مانده و حتی برخی در میانه مطلب رها شده است. گویا مرگ را با آخرین مرکب قلم او قرابتی تمام بوده است. بهعلاوه در میان اندیشههای مکتوب او به دو عنصر نماز و دعا توجه خاصی شده است و چیزی در حدود یک سوم تالیفات ایشان در اینباره است. این راز ریشه در یافتهها و نهفتههای روح پاک او دارد و نشان از درکی همراه با یافتن و مشاهده دارد.
از آنرو که ابن فهد به زهد و تقوی شهره بوده و آثاری نیز در اخلاق و عرفان نوشته، شوشتری وی را صوفی و مرتاض خوانده است.
از منظر فرهیختگان
صاحب روضات الجنات می نویسد: عالم عارف پر از اسرار، کاشف اسرار فضائل، جمالالدین ابوالعباس احمد بن شمسالدین محمد بن فهد اسدی حلی، در اثر شهرت و اعتبار، بینیاز از توصیف و تعریف می باشد وی جامع معقول و مـنـقـول، فـروع و اصـول ظـاهـری و باطنی و علم و عمل است.
میرزا حسین نوری می نویسد: وی صاحب مقامات عالی در میدان علم و عمل و دارنده خصال روحی و باطنی است که در کمتر انسانی یافت میشود.
محقق تستری می گوید: وی شیخ با افتخار جلیل، یگانه کامل، نیک بختی که روشنایی مسلمین و راهنمایی مؤمنین بود عالمی که پیشوای به وحدت رسیدگان و دلیر عرصههای مناظره با مخالفین و دشمنان بود. الگوی عابدان و نادره عارفان و زاهدان و پدر فضایل و نیکیها است.
علامه عارف میرزا علی آقا قاضی میگوید: سه نفر در طول تاریخ عرفان به مقام «تمکن در توحید» رسیده اند: سید بن طاووس، احمد بن فهد حلی و سید مهدی بحر العلوم
آیت الله جوادی آملی مینویسد: بعد از ائمه(ع) وقتى علما را بررسى مىکنند خیلى فاصله دارد تا نوبت به صاحب جواهر و شیخ مرتضى انـصـارىهـا برسد آنچه که در صف مقدم دیده مىشود سید بحرالعلوم است، ابن طاوس است، ابن فهد حلى است. اینها کسانى هستند که مدعىاند ما شب قدر را شناختهایم. اینها کسانىاند که بزرگان فقهاى ما روى عظمت اینها صحه گذاشتهاند. وقتى شیخ مرتضى انصارى اعلى الله مقامه الـشریف درباره عظمتهاى اینگونه از علما صحه مىگذارند آنگاه نوبت به دیگران که مىرسد یـقـیـنا باید با خضوع بیشترى سخن بگویند.
اساتید
- علی بن خازن حائری
- علی بن یوسف بن عبدالجلیل نیلی
- شیخ احمد بن متوج بحرانی
- مقداد بن عبدالله سیوری
- سیدجمالالدین بن اعرج عمیدی
- حسن بن ابیالحسن دیلمی
شاگردان
- شیخ علی بن هلال جزائری
- عزالدین حسن بن احمد بن یوسف
- شیخ علی بن عبدالعالی کرکی
- شیخ عبدالسمیع بن فیاض اسدی حلی
- سیدمحمد بن فلا ح موسوی حویزی
- علی بن جمالالدین محمد بن طی عاملی
- احمد بن محمد بحرانی
آثار
- التحصین فی صفات العارفین
- عدة الداعی و نجاح الساعی
- جوابات المسائل البحرانیه
- جوابات المسائل الشامیّة الاولی
- رسالة وجیزة فی واجبات الحج
- المقتصر فی شرح المختصر
عروج ملکوتی
سرانجام سال ۸۴۱ ق. فرا رسید و از عمر احمد بن فهد ۸۵ سال یا ۸۴ سال گذشته بود و آخرین لحظات زندگی شیخ بود. او مشتاق دیدار بیپرده دوست، آماده پرواز شده، بال گشود و غبار طبیعت را از روح خود زدوده چشم دوستان در فراق شیخ ترانه جدایی سرداد و گلاب اشک را مویه کرد. دوستداران شیخ جنازه را برگرفته، در میان اندوه مؤمنان تا باغ نقیب علویین کربلا تشییع کرده، به خاک سپردند. و بنا به گفته خوانساری مدفن وی در کربلا در جنب خیمهگاه واقع شده است.