نوشته‌ها

زندگینامه محقق حلی

به نام آفریننده عشق

 

ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی (۶۰۲-۶۷۶ق)، مشهور به محقق حلی و محقق اول، فقیه، اصولی و شاعر شیعه در قرن هفتم بود.

 

ویژگی ها 

محقق حلی در سال ۶۰۲ق در شهر حله به دنیا آمد. ادبیات عرب را که زبان مادری‌اش بود به‌خوبی فراگرفت، علوم هیئت، ریاضیات، منطق و کلام را به مقدار لازم تحصیل نمود. آنگاه فقه و اصول را پیش پدرش حسن بن یحیی و از محضر فقهای حله مانند محمد بن جعفر ابن نما و سید فخار موسوی، شاگردان فقیه نامی ابن ادریس حلی تکمیل نمود.

محقق حلی از گروه فقیهان شاعر است. اشعار او حاوی نکات اخلاقی، عرفانی، حکمت‌آمیز و به صورت مشاعره، مکاتبه و خطاب به پدر و دوستانش سروده است.

آیت الله موسی زنجانی فرمودند: فرزند مرحوم آقای حاج شیخ محمدتقی آملی به نام حاج آقا ضیاء اظهار داشت: به حلّه، سر قبر محقق حلی رفتیم و شب را در آنجا سکونت نمودیم؛ ولی کثرت کک یا ساس موجب ناراحتی ما شدند. من به سر قبر محقق رفتم وگفتم: ما را به میهمانی پذیرفتید؛ ولی کک یا ساس‌ ها چنین و چنان می‌ کنند. دیدم مزاحمین رفتند.

 

از نظر فرهیختگان

علامه نوری در مورد او می گوید: کشف کننده حقایق شریعت با ظریف ترین نکته ‌هایی که تا کنون هیچ انس و جنی ما آنها انس و آشنایی نداشته است. او رئیس علما و فقیه حکما، آفتاب درخشان فضلا و ماه چهارده شبه (بدر) عرفا است‌‌. او وارث علوم پیشوایان معصوم (ع) و حجت های حق بر جهانیان می‌باشد و برافرازنده پرچم تحقیق بر جهانیان است. وقتی محقق گفته شد، هدف تنها او است.

علامه حلی درباره او می گوید: امام علامه، یگانه عصر خویش و از همه دانشمندان تواناتر و آماده‌تر بود. وی برترین دانشمند زمان خود در فقه بود.

شیخ حسن صاحب معالم در مورد او گفته است: اگر او را مقيد به زمان خودش نکنند بهتر است زیرا من در میام فقهای شیعه مانند او را ندیده‌ام‌.

سید حسن صدر می گوید: انگشت قلم، عاجز از بازشماری اوصاف اوست. او کتاب شرایع الاسلام دارد که به مثابه قرآنِ فقه است. کتاب معروف النافع، المعتبر، و دیگر المعارج در اصول فقه دارد و در علم کلام، رسالات و تالیفاتی دارد که در فهرست کتاب‌های مفصل آمده است و از مجلس عالی درس او بیش از ۴۰۰ مجتهدِ آگاه که شرح حال آنان در علم رجال آمده است، فارغ التحصیل گردیده‌اند و چنین موفقیتی تاکنون نصیب احدی نگردیده است.

ابن داود حلی، شاگرد محقق، در کتاب رجالش درباره او می‌نویسد: «محقق یکتای عصر خویش و گویاترین اهل زمان و منطقی‌ترین آنان بود، فردی که حضور ذهن سریع داشت.»

شهید مطهری در وصف او گوید: در فقه کسی را بر او مقدم نمی‌شمارند. در اصطلاح فقها، هرگاه «محقق» به طور مطلق گفته شود، مقصود همین شخص بزرگوار است.

 

اساتید

  • شمس الدین حسن بن یحیی حلی
  • محمد بن جعفر ابن نما
  • ابوالمکارم ابن زهره
  • ابوحامد نجم الاسلام محمد حلبی
  • فخار بن معد موسوی

 

شاگردان

  • علامه حلی
  • ابن داود حلی
  • ابن ربیب آدمی
  • فخرالمحققین
  • علی بن یوسف حلی
  • سید عبدالکریم بن احمد بن طاووس

 

آثار

• شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام

• مختصر النافع یا «النافع فی مختصر الشرایع»

• معارج الاصول

• نهج الوصول الی معرفة علم الاصول

• الکهنة

• المسلک

• تلخیص الفهرست

• نکت النهایه

 

عروج ملکوتی 

محقق حلی در پنج شنبه ۱۳ ربیع‌الاول ۶۷۶ق در سن ۷۴ سالگی درگذشت و در حله دفن شد.

زندگینامه عبدالکریم حائری یزدی

به نام آفریننده عشق

 

عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶-۱۳۵۵ق/۱۲۳۸-۱۳۱۵ش)، معروف به آیت الله موسس، از مراجع تقلید شیعه در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری و موسس و زعیم حوزه علمیه قم از سال ۱۳۰۱ش تا وفاتش بود.

 

ویژگی ها 

‌عبدالکریم حائری در خانواده‌ای غیرروحانی در روستای مِهرجِرد میبد واقع در ۶۰ کیلومتری یزد به دنیا آمد.  پدرش، محمدجعفر، را فردی متدین و پرهیزکار توصیف کرده‌اند که به خرید و فروش کرباس و گوسفند و احتمالاً گاهی به کشاورزی اشتغال داشته است. در بیش‌تر منابع، سال تولد عبدالکریم ۱۲۷۶ ذکر شده ولی فرزندش، مرتضی، احتمال داده است که وی در حدود ۱۲۸۰ به دنیا آمده باشد.

عبدالکریم پس از چند سال که در مهرجرد بود برای تحصیل علوم دینی به یزد رفت و با سکونت در مدرسه محمدتقی‌خان، معروف به مدرسه خان، ادبیات عرب و برخی دیگر از درس‌های مقدماتی حوزه را نزد عالمانی چون سید حسین وامق و سید یحیی بزرگ، معروف به مجتهد یزدی، فرا گرفت. در آن دوران (اواخر قرن سیزدهم) یزد حوزه علمی پر رونقی داشت. پنج مدرسه علوم دینی در این شهر، بخش عمده‌ای از دانشجویان علوم اسلامی را در خود جای داده بود و دانشمندان بزرگی که تربیت یافته حوزه پر آوازه نجف و شاگردان شیخ انصاری و میرزای شیرازی بودند. «در میان مدرسه‌های مختلف علوم دینی، مدرسه بزرگ «محمدتقی خان» از معروف‌ترین آنها به شمار می‌رفت.»

عبدالکریم در ۱۲۹۸ برای ادامه تحصیل، به همراه مادرش، راهی عراق شد. نخست به کربلا رفت و حدود دو سال زیر نظر فاضل اردکانی (عالم بزرگ و رئیس حوزه علمیه کربلا) به تحصیل پرداخت و درس‌های سطوح میانی فقه و اصول را در آنجا آموخت. از علی بفروئی یزدی (متوفی ۱۳۲۴) به عنوان یکی از استادان او در کربلا یاد شده است.

سپس حائری، به توصیه فاضل اردکانی که استعداد او را فراتر از ظرفیت آن زمان حوزه علمیه کربلا یافته بود و با معرفی‌ نامه‌ای از جانب او برای میرزای بزرگ محمدحسن شیرازی، به سامرا رفت. میرزا او را به‌گرمی پذیرفت و از او خواست که با فرزندش، سید علی‌آقا، مباحثه کند.

میرزای شیرازی در آن زمان مرجع وقت و در راس حوزه علمیه سامرّا بود. وی از آنجا که به علم و معنویت آیت الله اردکانی احترام زیادی می‌گذاشت شیخ عبدالکریم را مورد توجه قرار داد. می‌گویند وقتی نامه فاضل اردکانی را خواند رو به عبدالکریم کرد و فرمود: «من به شما اخلاص پیدا کردم». از همین‌رو آن طلبه جوان و پر تلاش را در منزل خود جای داد.

دوره تحصیل حائری در سامرا از ۱۳۰۰ تا ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳، تأثیر ژرفی در شکل‌گیری شخصیت علمی او داشت تا جایی که می‌توان او را از اصحاب مکتب سامرا دانست.

در سامرا، او نخست دو تا سه سال درس‌های سطوح عالی فقه و اصول را نزد استادانی چون شیخ فضل‌اللّه نوری، میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی و میرزا مهدی شیرازی (متوفی ۱۳۰۸، خواهرزاده میرزا محمدتقی شیرازی) به اتمام رساند و سپس در درس‌های خارج فقه و اصول سید محمد فشارکی اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی، و مدتی در مجلس درس میرزا محمدحسن شیرازی شرکت کرد و از میرزا حسین نوری (مشهور به محدّث نوری، صاحب مستدرک الوسائل) اجازه روایت دریافت کرد. در میان استادان حائری، نقش فشارکی بسیار جدّی‌تر و پررنگ‌تر و مدت فراگیری حائری از او طولانی‌تر از دیگران بوده، تا جایی که از بهترین و نزدیک‌ترین شاگردان او به شمار می‌رفته است، بنابراین حائری، به تعبیری، دست‌پرورده فشارکی بوده است.

حائری پس از درگذشت فشارکی با اصرار و همراهی دوست خود، محمود عراقی (فرزند آقا محسن عراقی، روحانی متمکّن و متنفذ اراک)، به ایران بازگشت و در سلطان‌آباد (اراک کنونی) حوزه درس پررونقی دایر کرد. شماری از منابع، سال بازگشت او ۱۳۱۶ و شماری دیگر ۱۳۱۸ گزارش کرده‌اند. بسیاری از منابع نیز از این دوره اقامت شش یا هشت ساله او در اراک، یادی نکرده و به گونه‌ای گزارش داده‌اند که گویا او تمام این مدت را در نجف یا کربلا به سر می‌برده است.

حائری در ۱۳۳۷ به قصد زیارت مرقد امام رضا (علیه‌السلام) عازم مشهد شد و در مسیر خود چند روز در قم ماند و با اوضاع این شهر و حوزه علمیه آن آشنا شد و از مهجوری و غربت مدارس علمی آن‌جا افسوس خورد.

در ماه رجب ۱۳۴۰ (در آستانه نوروز ۱۳۰۱ش.) بار دیگر، در پی دعوت تنی چند از عالمان قم از او و نیز برای زیارت مرقد حضرت معصومه، با همراهی چند تن، از جمله فرزند خردسالش مرتضی، به قم رفت و با استقبال بسیاری از علما و مردم قم و درخواست آنان برای اقامت او در این شهر مواجه شد. نخست تردید داشت، ولی پس از پافشاری شماری از عالمان، به‌ویژه محمدتقی بافقی، حائری استخاره کرد و سپس تصمیم گرفت در قم بماند، تصمیمی که در پی آن حوزه‌ای بزرگ در آن شهر تأسیس شد و حائری، «آیت‌ الله مؤسس» لقب گرفت.

هرچند حائری هیچگاه خود را در معرض مقام مرجعیت قرار نداده و بلکه با ترک حوزه علمی عراق، از آن فاصله گرفته بود، پس از درگذشت سید محمدکاظم یزدی و شیخ‌الشریعه اصفهانی و میرزا محمدتقی شیرازی، در فاصله سال‌های ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹ که حائری هنوز در اراک به سر می‌برد، شماری از کسانی که در تکاپوی انتخاب مرجع تقلید بودند، به او رجوع کردند. پس از هجرت او به قم و افزایش شهرتش، رفته‌رفته بر مقلدان او افزوده شد تا این‌که بسیاری از ایرانیان و برخی شیعیان سایر کشورها، از جمله عراق و لبنان، از مقلدان او شدند. از جمله عوامل مهم و مؤثر در مرجعیت حائری را توجه ویژه میرزا محمدتقی شیرازی به او، از جمله ارجاع مقلدان خود به حائری در مسائل مورد احتیاط، دانسته‌اند.

آیت الله آخوند همدانی می گفت: من دستورالعملی انجام داده بودم که پس از چهل روز به محضر امام زمان عجل الله فرجه مشرف شوم. در شامگاه شب چهلم در عالم خواب، آیت الله حائری را دیدم و ایشان به من توصیه ای کردند. این جایگزینی نشان از مقام والای آیت الله حائری دارد.

شیخ غلامحسین شرعی نقل می کند: روزی وارد بازار قم شدم. هنوز چند قدم برنداشته بودم که به یادم آمد یکی از بازرگانان مبلغی از من طلب دارد. شرمنده شده و برگشتم و به خدا عرض کردم: «خدایا! من اگر پدر می‌داشتم و او اطلاع می‌ یافت و قرضم را ادا می‌ کرد. تو که از پدر مهربان‌تر و تواناتر هستی قرضم را ادا کن‌. همان روز به مدرسه باز گشتم. در آنجا به من گفتند آقای سید عبدالواب یزدی (تقسیم کننده شهریه آیت الله حائری) سراغ تورا می‌ گرفت. با شتاب خود را به او رساندم. مبلغی پول در اختيار من گذاشت و گفت: «حاج شیخ فرمود تا این مبلغ را در اختیار شما بگذارم. آن مبلغ را گرفتم و شمردم؛ درست به اندازه قرضم بود!

نقل است: زمانی رودخانه قم در اثر سیل طغیان کرده و آب تا لبه پل علی‌خانی رسیده بود؛ به‌گونه‌ای‌که عده‌ای از روی پل با آب رودخانه وضو می‌ساختند و لذا برای جلوگیری از نفوذ آب، تمام فرش‌های مسجد امام را جمع نمودند. مرحوم حاج شیخ روی پل رفت و مقداری تربت ۱ در دست گرفت و چیزی بر آن خواند و در آب انداخت، از همان وقت به‌تدریج آب پایین آمد و بعد از چند ساعت، چند متر آب پایین رفت.

روزی مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم به یک باغ دعوت شد ایشان انگور بسیار دوست داشت. نگاه کرد به انگورهای آن باغ و زیبایی آنها چشم اش را نوازش داد. صاحب باغ هم انسان خوبی بود و آن مرحوم به ایشان گفت میل به انگور دارم، صاحب باغ مقداری انگور آورد. وی افزود: زمانی که ظرف انگور در برابر مرحوم عبدالکریم حائری قرار گرفت ایشان فرمود که دیگر میل ندارم؛ باغبان از این مسأله بسیار تعجب کرد و پرسید چرا این چنین شد؟ آنان کارگری را که انگورها را چیده بود صدا زدند و فهمیدند این انگورها از انگورهای باغ همسایه بوده است.

 

اساتید

  • آیت‌ الله فاضل اردکانی
  • میرزا حسن شیرازی (میرزای بزرگ)
  • آیت‌ الله فشارکی
  • آخوند خراسانی
  • سید محمدکاظم یزدی
  • آیت‌ الله میرزا محمدتقی شیرازی
  • شیخ فضل‌الله نوری

 

شاگردان

  • میرزا هاشم آملی
  • محمدعلی اراکی
  • سید احمد حسینی زنجانی
  • امام خمینی
  • سید احمد خوانساری
  • سید محمدتقی خوانساری
  • سید محمد داماد
  •  سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
  • سید کاظم شریعتمداری
  • سید صدرالدین صدر
  • سید کاظم گلپایگانی
  • سید محمدرضا گلپایگانی
  • ملا علی معصومی همدانی
  • سید شهاب‌الدین نجفی مرعشی

 

عروج ملکوتی 

حائری در ذیقعده ۱۳۵۵ (بهمن ۱۳۱۵)، پس از حدود پانزده سال اقامت در قم، درگذشت. با وجود محدودیت‌های حکومتی، پیکر او تشییع باشکوهی شد و سپس در مسجد بالاسر، کنار مرقد حضرت معصومه به خاک سپرده شد.

زندگینامه ابونصر فارابی

به نام آفریننده عشق

 

ابونصر محمد بن محمد فارابی (زادهٔ ۲۵۹ قمری، درگذشتهٔ ۳۳۹ قمری) از بزرگ‌ترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر طلایی اسلام است.

 

ویژگی ها

ابونصر محمد بن محمد فارابی ملقب به فارابی، در حدود سال ۲۵۷ هجری قمری/ ۸۷۰ میلادی در دهکده «وسیج» از ناحیه فاریاب خراسان در افغانستان کنونی متولد شد. پدر وی «محمد بن اوزلغ» یکی از سردارهای سپاه سامانیان بود. به نظر می‌رسد فارابی تحصیلات اولیه خود را در فاریاب به پایان رسانده و مدتی نیز به شغل قضاوت مشغول بوده‌است. برخی پژوهشگران معاصر، آغاز مطالعات علمی او را از شهر مرو می‌دانند؛ مرو در آن زمان مرکز درس و بحث فلسفی بود و اساتید مشهوری در آن تدریس می‌کردند. فاصله کم بین شهر مرو و محل سکونت فارابی حضور او را در شهر تسهیل می‌کرد. فارابی در جوانی به بغداد رفت و نزد متی بن یونس به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حران سفر کرد و به شاگردی یوحنا بن حیلان درآمد.

دهخدا به نقل از بدیع الزمان فروزانفر می‌نویسد: «اسم پدر او طرخان و نام جدش اوزلوغ است (اما در دانشنامه ایرانیکا رد شده‌است). نام ازلغ و طرخان هر دو نام های سغدی ایرانی هستند که نام طرخان از سغدی به ترکی وارد شده‌است. در شرح زندگی فارابی مطلبی که بر جریان واقعی زندگی دوران طفولیت و جوانی وی باشد در کتاب‌ها وجود ندارد. ابن ابی‌اصیبعه دو خبر متناقض دربارهٔ او نقل می‌کند: اول اینکه فارابی در آغاز کار نگهبان باغی در دمشق بود و دوم اینکه، در جوانی به قضاوت مشغول بود و چون به معارف دیگر آشنا شد، قضاوت را ترک کرد و با تمام میل به طرف معارف دیگر روی آورد.» در جوانی برای تحصیل به بغداد رفت و نزد «متی بن یونس» به فراگرفتن منطق و فلسفه پرداخت. سپس به حرّان سفر کرد و به شاگردی «یوحنا بن حیلان» درآمد.

از آغاز کار، هوش سرشار و علم آموزی وی سبب شد که همه موضوعاتی را که تدریس می‌شد، به خوبی فراگیرد. به زودی نام او به عنوان فیلسوف و دانشمند شهرت یافت و چون به بغداد بازگشت، گروهی از شاگردان، گرد او فراهم آمدند که «یحیی بن عدی» فیلسوف مسیحی یکی از آنان بود. فارابی در سال ۳۳۰ هجری قمری/۹۴۱ میلادی به دمشق رفت و به «سیف الدوله حمدانی» حاکم حلب پیوست و در زمره علمای دربار او درآمد.

فارابی در علم، فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی، پزشکی، ریاضیات و موسیقی تخصص داشت. بیشترین آثار او در زمینه فلسفه، منطق، جامعه‌شناسی و همچنین دانشنامه‌نویسی بود. وی نخستین فیلسوفی است که در دورهٔ اسلام ظهور کرده و روی همین اصل او را «استاد الفلاسفه» می‌نامند.

مورخان اسلامی معتقدند که فارابی فردی زهد پیشه و عزلت‌ گزین و اهل تأمل بود. اعراض او از امور دنیوی به حدی بود که با آن که سیف الدوله برایش از بیت‌المال حقوق بسیار تعیین کرده بود، به چهار درهم در روز قناعت می‌ورزید. فارابی در انواع علوم بی‌همتا بود. چنان‌که دربارهٔ هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت و از کتاب‌های وی معلوم می‌شود که در علوم زبان و ریاضیات و کیمیا و هیئت و علوم نظامی و موسیقی و طبیعیات و الهیات و علوم مدنی و فقه و منطق دارای مهارت بسیار بوده‌است.

درست است که کندی نخستین فیلسوف اسلامی است که راه را برای دیگران پس از خود گشود؛ اما او نتوانست مکتب فلسفی تأسیس کرده و میان مسائلی که مورد بحث قرار داده‌است، وحدتی ایجاد کند. در صورتی که فارابی توانست مکتبی کامل را بنیان نهد.

ابن سینا او را استاد خود می‌شمرد و ابن رشد و دیگر حکمای اسلام و عرب، برایش احترام بالایی قائل بودند. از جمله سخنی از ابن سینا است که اوج منزلت علمی او را بیان می‌کند: کتاب مابعدالطبیعه را مطالعه کردم و بعد از چهل مرتبه مطالعه نتوانستم از اغراض مؤلف آن آگاهی پیدا کنم تا اینکه در بازار به کتابی از ابونصر فارابی برخورد کردم که شرحی بر کتاب مابعدالطبیعه بود. بعد از مطالعه آن توانستم مطالب مابعدالطبیعه را دریابم و بسیار مسرور شدم. در سنت فلسفه اسلامی، فارابی را بعد از ارسطو که ملقب به «معلم اول» بود، معلم ثانی لقب داده‌اند.

از عصر فارابی تا عصر سبزواری، یعنی از سده نهم تا نوزدهم میلادی، مبحث خلق جهان و حدوث و قدم عالم مهم‌ترین بحث تفکر اسلامی بود. فارابی به پیروی از ارسطو معتقد بود که جهان «قدیم» است. اما برای آنکه از چهارچوب تعلیمات قرآنی خارج نشود، سعی کرد بین عقیده ارسطو و مسئله خلق جهان در قرآن راهی بیابد. به همین سبب سعی می‌کرد موضوع «فیضان» و «تجلی» را با روش عقلی توضیح دهد. او عقل و انواع آن را ابداع خداوند می‌داند. اما اظهار می‌دارد که این ابداع در زمان اتفاق نیفتاده است. او معتقد است که «عقل فعال» ارسطو همان وحی قرآنی است.

فلسفه فارابی آمیزه‌ای است از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی که رنگ اسلامی و به خصوص شیعی اثنی‌ عشری به خود گرفته‌است. او در منطق و طبیعیات، ارسطویی است و در اخلاق و سیاست، افلاطونی و در مابعدالطبیعه به مکتب فلوطینی گرایش دارد.

فارابی در کتاب احصاء العلوم در تعریف موسیقی می‌گوید: «علم موسیقی به‌طور کلی، از شناختن انواع الحان و آنچه الحان از آن‌ها تألیف می‌شود بحث می‌کند و روشن می‌سازد که الحان برای چه غرض‌هایی تألیف می‌شوند و چگونه باید تألیف شوند و بر چه حالی باید باشند تا تأثیر آن‌ها بیشتر و دلنشین‌تر گردد.» کتاب موسیقی کبیر شاهکار فارابی در علم موسیقی است که با ترجمه آذرتاش آذرنوش برگردان شده‌است. به گفته دکتر عبدالامیر سلیم این کتاب عظیم‌ترین کار دوره اسلامی در زمینه موسیقی است.

 

از منظر فرهیختگان

امام ‌خمینی از فارابی با عنوان معلم ثانی یاد کرده ‌است. امام خمینی در پیام مهم خود به میخائیل گورباچف، فارابی را حکیم مشایی معرفی می‌کند که می‌توان در شناخت قانون علیت به آثارش مراجعه کرد.

علامه طباطبایی می گفت: مرحوم بوعلی و صدرالمتألهین با همه بلندی‌شان در مقام عقل و فکر که جمع شوند عصاره آن‌ها فارابی است.

آیت الله جوادی آملی می گوید: فارابی نه تنها معلم ثانی در تعلیم علم بلکه معلم اول نسبت به جمع سالم آراء اندیشمندان است‌‌.

دی فو در مقام قیاس، فارابی را برتر از ابن سینا شمرده است. از کندی به عنوان نخستین فیلسوف عرب یاد می‌شود با وجود این وی هرگز نتوانست مکتبی فلسفی بنا کند ولی فارابی به تحقق این امر مبادرت ورزید و به همین دلیل از وی به عنوان «موسس فلسفه اسلامی» یاد می شود.

 

آثار

  • اغراض ارسطوطالیس فی کتاب مابعدالطبیعه
  • فصوص الحکمه
  • کتاب موسیقی کبیر
  • احصاءالعلوم
  • ما ینبغی ان تعلم قبل الفلسفه
  • السیاسه المدنیه
  • الجمع بین رأی الحکیمین افلاطون الالهی و ارسطو طالیس
  • رساله فی ماهیه العقل
  • تحصیل السعاده
  • اجوبه عن مسائل فلسفیه
  • رساله فی اثبات المفارقات

 

عروج ملکوتی

فارابی در سال ۳۳۸هجری قمری/۹۵۰ میلادی در سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. عده‌ای بر این باورند که ابونصر هنگامی که از دمشق به عسقلان می‌رفت به دزدان برخورد. ابونصر گفت: «هر آنچه از مرکب، سلاح، لباس و مال هست بگیرید و با من کاری نداشته باشید.» آن‌ها نپذیرفتند و قصد کشتن او کردند. ابونصر به ناچار با آن‌ها جنگید و کشته شد. امرای شام از حادثه با خبر شدند. ابونصر را دفن کردند و دزدان را بر سر قبر او دار زدند.