زندگینامه مرتضی انصاری
به نام آفریننده عشق
مرتضی انصاری با نام کامل شیخ مرتضی انصاری شوشتری (۱۲۱۴ – ۱۲۸۱ قمری)، ملقب به شیخ اعظم و خاتمالفقهاء و المجتهدین، یکی از نامورترین و پرآوازهترین فقیهان بزرگ شیعه و یکی از محققترین چهرههای علمی و فقهی در قرن سیزدهم قمری بود که بعد از صاحب جواهر، مرجعیت عامه یافت.
ویژگی ها
شیخ مرتضی انصاری با نام کامل شیخ مرتضی بن محمدامین بن شمسالدین بن احمد بن نورالدین بن محمدصادق دزفولی، بزرگترین فرزندِ شیخ محمدامین بود که در هجدهمین روز ماه ذیحجه روز عید غدیر سال ۱۲۱۴ قمری در شمال غربی بقعه سبز قبای شهر دزفول، از سلاله یکی از اخلاف جابر بن عبدالله انصاری، صحابی نامدار پیامبر اسلام (ص) به دنیا آمد.
به مناسبت تولد در روز ولادت علی (ع)، نام مرتضی برای او انتخاب گردید. شب قبل از تولدش، مادرش در خواب میبیند که حضرت صادق (ع)، قرآنی مُذَهَّب (طلایی) به وی میدهد که خوابش را به «فرزند جلیلالقدر» تعبیر مینمایند. مسلماً این رؤیایی صادقه بود که باعث شد مادرش وی را هیچگاه بدون وضو شیر ندهد. پدرش که از عالمان و مبلغان دین اسلام بود، در سال ۱۲۴۸ قمری در اثر بیماری طاعون در خارج از شهر دزفول درگذشت و مادرش نیز که دختر شیخ یعقوب بود در سال ۱۲۷۹ قمری در نجف اشرف از دنیا رفت.
شیخ انصاری از همان دوران کودکی به فراگرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و به زودی آثار نبوغ و ذکاوت در او مشاهده گردید. پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، آنچنان استعداد و شایستگی نشان داد که حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه اجتهاد نائل آمد.
شیخ پس از فراگیری قرآن، گذراندن دوران مکتب و دروس سطح در نزد عمویش شیخ حسن انصاری، در سال ۱۲۳۲ قمری در سن هجده سالگی به همراه پدرش به طرف عتبات عالیات حرکت نمود. ایشان بنا به سفارش شیخ حسین انصاری در کربلا با سید محمد مجاهد، فرزند سید علی (صاحب ریاض) آشنا شد و به مدت چهار سال در محضر ایشان و شریف العلما مازندرانی شاگردی کرد و به درس و بحث پرداخت و در هنگام هجوم داود پاشا به کربلا، به همراه علما به کاظمین مهاجرت نموده و پس از چند روزی به دزفول بازگشت.
نقل است: سید محمدباقر شفتی در هنگام درس، اشکالی را بر شاگردان القا کرد. شیخ مرتضی که در پایین مجلس نشسته بود، پاسخ اشکال را به یکی از شاگردان گفت و از درس خارج شد. هنگامی که شاگرد پاسخ اشکال را داد، سید گفت: «این جواب را یا حضرت حجت بن الحسن (ع) به تو تلقین کرده است یا شیخ مرتضی نجفی. هنگامی که آن شاگرد ماجرا را گفت: سید به جستجوی شیخ پرداخت. وقتی که مکان اقامت ایشان را یافت، عزم دیدار نمود که شیخ گفت: «به زحمت ایشان راضی نیستم» و به همراهی برادرش به سوی خانه سید روانه شد که در میانه راه با سید دیدار کرد و سید ایشان را به منزل برد. شیخ نیز که اصرارهای فراوان سید را در ماندن و اقامت در اصفهان دید، به بهانه دیدار مادر از اصفهان به سوی دزفول حرکت کرد.
شیخ و برادرش پس از ۶ سال مسافرت دوباره به دزفول بازگشتند و با استقبال اهالی شهر روبرو شدند. شیخ پس از ۴ سالی که در دزفول ساکن بود، دوباره به سوی نجف اشرف حرکت کرد، درحالیکه دو تن از مردان بزرگ علمی شیعه در آن روزگار یعنی شیخ علی، فرزند شیخ جعفر کاشف الغطا و شیخ محمدحسن (صاحب جواهر) در رأس حوزه بودند.
شیخ انصاری را خاتمالفقها و المجتهدین لقب دادهاند. او از کسانی است که در دقت و عمق نظر، بسیار کمنظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. او در فقه و اصول ابتکاراتی دارد که بیسابقه است. مقام علمی او در حدی است که به حق و شایستگی تمام، او را خاتمالفقها و پایاندهنده و تکمیلکننده فقاهت لقب دادهاند و او یک صد و پنجاه سال تمام است که بر جهان فقه و اصول و حوزههای علمی شیعه حکومت و زعامت روحی و فکری دارد و اندیشهها و ابتکارات او سرفصل تاریخی در فقه به شمار آمده و مستند فقها است.
او نظریات ابتکاری و ابداعی بیشماری در فقه و اصول به وجود آورد که میتوان نظریه حاکم بودن یکی از ادله بر دلیلهای دیگر در مبحث تعادل و تراجیح را از نظریات مهم او به شمار آورد؛ همچنین بها دادن شایسته به عقل و خرد در شناخت حکم و قانون اسلام و دیگر مبارزه با اخباریگری رایج آن روز بود که شیخ توانست با یک رشته از بیانات دقیق علمی در برابر آنها بایستد و آنان را متقاعد سازد. او کوشید که به منکرین اعتبار عقل در شناخت معارف و احکام اسلامی ثابت کند که ملازمهای میان عقل و شرع وجود دارد و آنچه را که عقل حکم میکند، شرع نیز حکم میکند و حکومت این قاعده در اغلب فتاوی و نظریات مرحوم شیخ، جلوه خاصی داد، منتهی باید خود عقل و آن قاعده فقهی مورد ارزیابی قرار گیرد که عقل چگونه عقلی باشد و قاعده نیز کدام قاعده باشد؟
درباره مقام علمی شیخ انصاری گفتهاند: سید حسین کوه کمرهای که از عالمان روزگار شیخ بوده و مجلس درس نیز داشته است، روزی پیش از آمدن شاگردان، در محل درس حاضر شد و در گوشه مسجد، شیخ ژولیدهای را با چند نفر شاگرد در حال تدریس دید. سید حسین به درس او گوش داد و احساس کرد که وی بسیار محققانه بحث میکند. روز دیگر، زودتر آمد و به درس شیخ گوش داد. وقتی تدریس او را دید، اعتقادش بیشتر شد و احساس کرد که از خودش فاضلتر است و اگر شاگردانش به جای درس او، در درس این شیخ حاضر شوند، بهره بیشتری خواهند برد. از این رو، روز دیگر به شاگردانش گفت: این شیخ که در آن گوشه با چند نفر شاگرد نشسته است، برای تدریس از من شایستهتر است و خود من نیز از او بهره میبرم؛ همه با هم به درس او میرویم. از آن روز سید حسین و شاگردانش در مجلس درس شیخ حاضر شدند.
شیخ محمدحسین کاظمی میگوید: «در نخستین روزهای ریاست عامه شیخ، پس از نماز عشا داخل حرم مطهر میشدم و پشت به در حرم و رو به ضریح مطهر، به دیوار تکیه میکردم و زیارت میخواندم. شبی شیخ مرا در حرم دید. آهسته کیسه پولی در دستم نهاد و فرمود: نصف مبلغ برای خودت باشد و بقیه را میان شاگردانت تقسیم کن. وقتی به خانه بازگشتم و پول را شمردم، دیدم همه آن با قرضی که بر ذمّهام بود، برابر است. با خود گفتم تمام آن را به طلبکار خود میدهم و کمکم نصف آن را به شاگردان میرسانم. این فکر را به کسی اظهار نکردم. شب دیگر که به حرم مطهر مشرف شدم، شیخ از نزدیک من گذشت و آهسته در گوشم فرمود: شما سهم شاگردان را از این پول بدهید، من باز به خود شما پول میدهم. از این پیشامد، دانستم که شیخ از ضمیر من آگاه شده است. از خیال خود برگشتم و مقام شیخ را بهتر شناختم.»
نقل است که وقتی سلام شیخ مرتضی انصاری را به هادی سبزواری می رسانند، وی برمیخواست و می گفت: منه السلام و الیه السلام و علیه السلام.
نقل است: فردی شیخ را به مهمانی دعوت می کند. در آن روز هوا طوفانی میشود. از شیخ میخواهد برای رفع آن دعا کند. شیخ دستها را به دعا بر میدارد و طوفان مرتفع می شود.
مردی خدمت شیخ آمد و از وی چیزی خواست. شیخ فرمود: «نخست آن مقدار پولی را که در فلان جا پنهان و ذخیره کردهای، مصرف کن، سپس هنگام نیازمندی و نداشتن نزد من بیا!» به این ترتیب، آن مرد از گفته خود پشیمان شد.
از منظر فرهیختگان
علامه نوری میگوید: خداوند بر جابر بن عبدالله انصاری تفضّل نمود و از صُلب او، مردی برون آورد که ملت و دین را به علم و زهد و عبادت و کیاست یاری کرد و علمای گذشته به رتبه او نرسیدند و رجال علم بعد از او هم به آن رتبه و مقام نخواهند رسید.
علامه کاشفالغطا میگوید: «به خدا سوگند او مجتهد علیالاطلاق است» و در شأن وی به شیخ جعفر شوشتری میگوید: هر چیزی در هنگام شنیدن بیش از دیدن جلوه میکند، به جز شیخ مرتضی که دیدنش از شنیدن وصف او عظیمتر و والاتر است.
سید موسی شبیری زنجانی میگوید: شیخ در حوزههای علمیه به عنوان فقیهی زاهد و عالمی وارسته و اصولی نوآور شناخته شده است، تا آنجا که در میان متاخران، لقب شیخ مطلق و مؤسس و خاتمالفقهاء و المجتهدین ویژه اوست و در شأن او گفتهاند: هو تالِی العصمةِ علماً و عَمَلاً؛ او از نظر علم و عمل بعد از معصوم قرار دارد.
میرزا حبیبالله رشتی میگوید: شیخ سه چیز ممتاز داشت: علم، سیاست و زهد. سیاست را به حاج میرزا محمدحسن شیرازی و علم را به من داد و زهد را با خود به قبر برد.
اساتید
- آیت الله شیخ حسین انصاری
- آیت الله سید محمد مجاهد
- آیت الله ملا محمد یا محمدشریف مازندرانی
- آیت الله ملا احمد نراقی
- آیت الله شیخ موسی کاشفالغطا
- آیت الله سید صدرالدین موسوی عاملی
شاگردان
- آیت الله میرزا محمدحسن شیرازی
- آیت الله شیخ جعفر شوشتری
- آیت الله حاج میرزا حبیبالله رشتی
- آیت الله سید حسین کوه کمری تبریزی
- آیت الله شیخ محمدحسن مامقانی
- آیت الله شیخ محمدکاظم خراسانی
- ملا حسین قلی همدانی
- سید جمالالدین اسدآبادی
آثار
- المکاسب (فقه)
- فرائد الاصول (اصول)
- رسالهای در تقیه
- رسالهای در رضاع و نشر حرمت آن
- رسالهای در قضا میت
- رسالهای در مواسعه و مضایقه
- رسالهای در عدالت
- رسالهای در مصاهره
- رسالهای در ملک اقرار
- رسالهای در تبیین قاعده لاضرر و لاضرار
- رسالهای در خمس
عروج ملکوتی
شیخ انصاری در شب ۱۸ جمادی الثانی سال ۱۲۸۱ قمری، پس از ۶۷ سال زندگی، در نجف اشرف درگذشت و دنیای اسلام را داغدار نمود.