زندگینامه سید محمدحسن طباطبایی
به نام آفریننده عشق
سید محمدحسن طباطبایى (۱۳۴۷ – ۱۲۸۶ شمسی)، عالم ربانى و عارف متشرع شیعه، برادر کوچکتر علامه طباطبایى و از شاگردان سید علی قاضى بود.
ویژگی ها
محمدحسن طباطبايی در سال ۱۳۲۶ قمری (مطابق با ۱۲۸۶ شمسی) در تبریز دیده به جهان گشود. پدرش میرزا محمد قاضى طباطبایى، خود، عالمى وارسته و از روحانیان بود. ۵ سال قبل از آن، یعنى در سال ۱۳۲۱ قمری، برادر نامدارش محمدحسین (علامه طباطبایى) به دنیا آمده بود. سید محمدحسن الهى از طریق تهجد و توسل و تزکیه نفس، صاحب کرامات و کمالات معنوى بود و به مراتب بلند عرفان عملى رسید. علامه حسنزاده آملى از شاگردان بزرگ اوست.
میرزا محمدتقى قاضى طباطبایى متوفى به سال ۱۲۲۰ قمری، جد سوم سید محمدحسن الهى است که عارف مشهور میرزا على آقا قاضى طباطبایى، در این شخص با محمدحسن و برادرش علامه طباطبایى اشتراک نسب دارد. میرزا محمدتقى قاضى، از شاگردان بزرگ و ممتاز وحید بهبهانى به شمار مى رود که در فقه، کلام، ادبیات عرب و مباحث تفسیرى صاحبنظر بوده است.
سید محمدحسن در سنین کودکى همزمان با آموزش در مکتبخانه و فراگیرى مقدمات ادبیات فارسى و عرب زیر نظر استاد معروف وقت، آقا میرزا على نقى خطاط با هنر خوشنویسى آشنایى یافت و در این اندیشه به مهارت رسید و پس از پایان درسهاى شیخ محمدعلى سرابى، به مدرسه طالبیه تبریز آمد و سطوح عالى فقه، اصول، فلسفه و کلام را زیر نظر اساتید خبره و دانشوران زبده به کمال رسانید.
او و برادرش محمدحسین، در تمامى مراحل و طى منازل علمى و کمالات عرفانى با هم بودند و در مصائب و سختى ها و امور عادى، همچون رفیق یکدیگر به شمار میرفتند که گویى یک جان در دو قالبند. سید محمدحسن به همراه برادرش، در سال ۱۳۰۴ قمری، جهت تکمیل تحصیلات علوم دینى، تبریز را به قصد عتبات عالیات ترک نمود و عازم نجف اشرف گشت و در منزلى واقع در محله عماره که در نزدیکى بارگاه مطهر امام على (ع) قرار داشت، اقامت گزید و به محضر اساتید وقت حاضر گردید و به مدت یازده سال از حوزه درسى سید على قاضى طباطبایى و سید حسین بادکوبهای، در عرفان، فلسفه، ریاضى و طب بهرهمند شد.
در نجف اشرف، این دو برادر هر شب براى اقامه نماز شب برخاسته و پس از اداى نوافل تا فرارسیدن وقت نماز صبح با یکدیگر تمرین خطاطى (خط درشت) مىکردند و بعد از انجام فریضه صبح، با هم به بحث در مسائل مورد تحصیل پرداخته و تا موقع حاضر شدن به درس استاد، این روند استمرار داشت. در سال ۱۳۱۴ شمسی، آیت الله الهی طباطبایى و برادرش، به موطن خویش (تبریز) بازگشتند و در حوزه علمیه شهر به تدریس فلسفه از شفا و اسفار و برخى دیگر از کتب اهل حکمت اشتغال ورزیدند و برخى جویندگان کمال را به سوى قله معنویت هدایت نمودند. آیت الله شیخ ابوطالب تجلیل، برخى دروس حوزه را خدمت ایشان تلمذ نمود.
به دلیل مقامات علمى و اشتهار الهی طباطبايی در تبحر علوم عقلى، دانشگاه تهران از مرحوم الهى جهت تدریس این رشته از دانش دینى براى تدریس دعوت نمود، اما ایشان از پذیرش امور رسمى اکراه داشت و چون دعوت کنندگان اصرار زیاد کردند، تفألى به قرآن نمود. اما استخاره خوب نیامد و لذا تقاضاى مزبور را نپذیرفت. آیت الله الهى طباطبایى در سال ۱۳۴۵ به شهر مقدس قم مشرف گردید و قریب یک سال، در این دیار بابرکت اقامت گزید و تنى چند از فضلاى حوزه علمیه قم در این مدت از فیض وجودش برخوردار گشتند که در میان آنان، علامه حسنزاده آملى بیش از دیگران از حضور پرفروغش استفاده کرد. وی در این مورد خاطر نشان نموده است: «در همه حال، استادم حکیم متأله، آیت الله آقاى محمدحسن قاضى طباطبایى تبریزى مشهور به الهى «اعلى الله مقامه» پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن ادب در برابر خداوند و محاسبه نفس بسیار توصیه مىفرمود و من نفحات انفاس شریفش و برکات فیوضات منیعش را فراموش نمىکنم.»
سید محمدحسن الهى به دلیل تهجد و عبادتهاى شبانه به همراه سلوک روحانى و توسل به پیشگاه خاندان عصمت و طهارت (ع) خصوصاً حضرت على (ع)، به کمالاتى معنوى دست یافت و روزنههایى نورانى برایش فراهم گردید و حالاتى غیبى را کشف کرد. او در نجف، از طریق تزکیه نفس، در عرفان عملى به رتبهاى رسید که چشم برزخىاش باز شد و انسانها را مطابق ملکات و گرایشهاى باطنى آنان مشاهده مىکرد. علامه حسنزاده آملى نوشته است: براى بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدى دارم و یادداشتها و خاطراتى در دفتر جداگانه نوشته و جمع آورى نمودم.
مرحوم الهى خیلى ساده و با پرهیز از تجملات، روزگار مىگذرانید و از خود منزل مسکونى نداشت و منزلى که به اتفاق خانواده در آن ساکن بود، به همسرش تعلق داشت و پس از ارتحال نیز از اموال منقول و غیر منقول چیزى باقى نگذاشت و میراث او فکر، اندیشه، اخلاق مهذب و یادداشتها و نوشتههایى است که از وى باقى مانده است و نیز شاگردانى که از خرمن وجودش خوشه چینى کرده و از چشمه اندیشه اش جرعههایى نوشیدهاند.
یکى از مهمترين ویژگىهاى اخلاقى محمدحسن الهى، صبر و استقامت در مسیر زندگى مىباشد و این که ناملایمات را با ایمان و تقوایى که داشت، پشت سر مىنهاد و هر گونه ابتلایى را همچون لطف الهى تصور مىکرد و این امور را در تربیت و سازندگى انسان و بیرون آمدن او از خواب غفلت و حالت نسیان مؤثر مىدانست و عقیده داشت گرههاى مشقت بار زندگى اگر از سوى خود انسان بر اثر برخى جهالتها پدید نیامده باشد، در تصفیه درون و تقرب به حق مؤثرند.
او انسانى صادق، بىآلایش، فروتن، مهربان و مربى نفوس بود و علامه طباطبایى در مناسبتهاى گوناگون، خلق وی را وصف مىنمود و ملکات نفسانى و حالات معنوى این شخصیت را که در گمنامى مىزیست، تحسین و تمجید مىکرد. آیت الله سید محمدحسن الهى از جمیع جهات شباهت زیادى با علامه طباطبایى داشت و در شیوه زندگى، سعه صدر، همت عالى، زندگى زاهدانه به معناى واقعى، دورى از دنیا و دنیا طلبان، رابطه با خداوند و… نمونهاى بارز در خطه آذربایجان و منطقه تبریز بود و در بین اهالى این سامان، به پاکى و طهارت نفس اشتهار داشت.
آیت الله حسنزاده آملى در درس هشتاد و یکم از معرفت نفس گفته است: «نکتهاى بلند از استادم شادروان جناب علامه آقا سید محمدحسن الهى طباطبائى تبریزى به یادگار دارم. روزى در مزار شیخان قم به حضور مبارکش افتخار تشرف داشتم و هیچگاه در محضر فرخندهاش یک کلمه از دنیا گله و شکوهاى و حرف کم و زیاد مادى نشنیدم. فرمود: آقا! انسانها همچون معادن هستند باید آن ها را استخراج نمود. غرض آن جناب اینکه همچنان که کوهها داراى معادن طلا، نقره، الماس، فیروزه و غیره هستند، انسانها داراى معادن گوناگون حقایق و معارفند. باید هر کسى کوه وجودش را بشکافد و آن معادن را استخراج کند. یعنى در روانشناسى بکوشد تا آب زندگى از او بجوشد. البته این سخن را عمق دیگر است.»
علامه طباطبايى در مورد حالات برادر خويش مىفرمايد: «وقتى همراه برادر در نجف اشرف تحت تربيت اخلاقى مرحوم حاج ميرزا على آقا قاضى بوديم، سحرگاهى بر بالاى بام، بر سجاده عبادت نشسته بودم. در اين موقع خواب سبكى به من دست داد و مشاهده كردم دو نفر مقابل من نشستهاند. يكى از آنها حضرت ادريس (ع) و ديگرى برادر عزيز و ارجمند خودم آقاى حاج سيد محمدحسن الهى طباطبايى بود. حضرت ادريس (ع) با من به مذاكره و سخن مشغول شدند؛ ولى طورى بود كه ايشان القای كلام مینمودند و تكلم مىكردند، ولى سخنان ايشان به واسطه كلام آقاى اخوى استماع مى شد!»
علامه طباطبایى در مناسبتهاى گوناگون براى شاگردان خود از خصوصيات روحى برادرش سخن میگفت و اخلاق و رفتارش را تمجيد و تحسين مىكرد و هوش و توانايىهاى علمى برادر را مىستود و در جلسهاى نقل كرده بود:
«برادر ما راجع به تأثير صدا و كيفيت آهنگ و تأثير آن در روح و به طور كلى از اسرار علم موسيقى و روابط معنوى روح با صداها و طنينهاى وارده در گوش، كتابى به رشته تحرير در آوردند كه انصافا اثر نفيسى بود و تا به حال در دنياى امروز، بىنظير و از هر جهت بديع و بىسابقه بود، لكن بعد از اتمام آن، بيم آن را پيدا كرد كه به دست نااهلان و حكّام جائر بيفتد و تشكيلات نامشروع از آن استفاده سوء بنمايند، لذا آن را به طور كلى مفقود نمود.»
استاد فاطمی نیا می فرمود: از آیت الله جعفر سبحانی که از محضر علامه طباطبایی بهره مند گشته است، شنیدم که خود علامه میفرمود: «من یک روز مشاهده کردم که آقا سید محمد حسن، بعد از نماز صبح با انبیای گذشته جلسه دارد.»
تواضع و فروتنی از خصوصیات برجسته ی آیت الهی بود. به نقل از حجت الاسلام کاظم ایمانی که از مرتبطین ایشان در مدرسه طالبیه تبریز بودند، آمده است: هنگامی که یک بار میخواستند کفش های آیت الله الهی را جلوی پای ایشان جفت کنند، نه تنها بازوی آن شخص را میگیرد و مانع این کار میشود، بلکه به گریه هم میافتد و میگوید: «آخر مگر من که هستم که شما کفشهای مرا جفت کنید؟ چرا شما باید کفش های مرا جلوی پایم بگذارید؟»
مرحوم سید محمد حسن قاضی میگفت: من به آیت الله الهی خیلی میگفتم که آخر، احضار ارواح چطور میشود؟ ایشان به من گفتند: تو احضار ارواح را چه کار داری؟ احضار احیا را بخواه! من گفتم: آن شیخی را که دیروز در فلان مجلس با ما بود، احضار کن! گفتند: خیلی خوب! سپس شروع کردن به انجام دادن کارهایی، بعد به من گفتند: برو بیرون خانه! من رفتم دیدم آن شیخ آمده و می گوید آقای الهی داخل همین کوچه شد، اما نمیدانم منزلش کدام یکی است! گفتم: آقا بفرمایید داخل، آمد نشست و با هم مشغول صحبت شدیم.
به نقل از آقای سید محمد صادق قاضی طباطبایی آمده است: آقای الهی زمانی که در قم بود به روضهای که در منزل مرحوم میرزا تقی زرگری تشکیل میشد، میرفت. آنها بعد از روضه یک جلسه خصوصی داشتند. یک بار پس از اتمام روضه، وقتی برای آیت الله الهی در سینی مسی چای میآورند، ایشان انگشت خود را بر لبشان میگذارد و بعد به سینی مسی میزند؛ آنگاه سینی تبدیل به طلا می شود! اما ایشان میگوید: ما طلا میخواهیم چه کنیم؟! دوباره انگشت بر لب میگذارد و سینی دوباره به حالت اولیهاش برمیگردد!
از منظر فرهیختگان
سید جلال آشتیانی میگوید: «دست آقا سید محمدحسن الهی در مراتب سیر و سلوک از برادرش علامه بازتر بود.»
محمدحسن قاضی، فرزند آیت الله قاضی میگوید: «علامه طباطبایی، برادرش آیت الله الهی و شیخ محمدتقی آملی، موت اختیاری داشتند.»
علامه حسن زاده آملی میگوید: «مرحوم الهی، جامع علوم عقلی و نقلی بود و ریاضتهای نفسانی او بسیار عجیب بود. من مشاهداتی، مکاشفاتی و حالاتی از جناب حاج سید محمدحسن الهی دارم که اگر بخواهیم بعضی از این امور را بازگو کنیم، شاید موجب استعجاب و استیحاش بعضی واقع شود.»
اساتید
- میرزا على نقى خطاط
- محمدعلى سرابى
- سید على قاضى طباطبایى
- سید حسین بادکوبهاى
- شیخ محمدحسین غروى کمپانى
- شیخ محمدحسین نائینى
- سید ابوالحسن اصفهانى
عروج ملکوتی
مرحوم آیت الله الهى طباطبایى، سرانجام در سال ۱۳۴۷ شمسی (مطابق ۱۳۸۸ قمری) در تبریز و در سن ۶۳ سالگى، این نشأت ناپایدار و فانى را بدرود گفت و در عالم قدس و ملکوت آرام گرفت. پیکر مطهرش را بر حسب وصیتش به قم انتقال داده و پس از تشییع باشکوه، در جوار بارگاه مطهر حضرت معصومه (س)، در مقبره معروف به ابوحسین (قبرستان نو) مدفون ساختند.