زندگینامه سید محمدحسین طهرانی
به نام آفریننده عشق
سید محمدحسین حسینی لالهزاری تهرانی (۱۳۴۵ – ۱۴۱۶ قمری) معروف به علامه تهرانی، از شاگردان علامه طباطبایی و از عالمان شیعه در قرن چهاردهم و پانزدهم هجری قمری است.
ویژگی ها
سید محمدحسین لالهزاری فرزند سید محمدصادق از شاگردان میرزا محمدتقی شیرازی است. او از ناحیه پدر از نوادگان محمدباقر مجلسی و از ناحیه مادر نسبش به ملامهدی نراقی میرسد. محمدحسین تهرانی در ۲۴ محرم سال ۱۳۴۵ قمری در تهران به دنیا آمد. تحصیلات حوزی خود را در مشهد آغاز و در قم و سپس نجف به پایان برد. وی در عرفان نزد سید هاشم حداد و شیخ عباس قوچانی شاگردی کرد. در سال ۱۳۷۷ قمری به تهران بازگشت و در مسجد قائم خیابان سعدی این شهر به تبلیغ مشغول شد. در سال ۱۴۰۰ قمری به درخواست استادش سید هاشم حداد به مشهد رفت و تا پایان عمر در آنجا ساکن شد.
تهرانی در جریان انقلاب اسلامی ایران، از امام خمینی حمایت میکرد. او پس از انقلاب اسلامی، در شکلگیری قانون اساسی و پیش نویس آن بر حاکمیت اسلام و محوریت ولایت فقیه، تأکید و جهت تصویب آن در مجلس خبرگان قانون اساسی تلاش نمود.
وی در مواردی ملاقاتهای خصوصی با امام خمینی داشت ولی بیشتر نظرات و پیشنهادهای خود را توسط شهید مطهری که از دوستان وی بود به امام خمینی میرساند. از جمله پیشنهادهای وی در زمینه مسئله حجاب و نماز جمعه بوده است. گفته شده است هنگام شهادت شهید مطهری در جیب قبای او، یادداشتی از علامه تهرانی در زمینه حجاب وجود داشته است.
تأسیس مؤسسه ترجمه و نشر علوم و معارف اسلام برای ترجمه و نشر آثار خود، از فعالیتهای اجتماعی وی است. این مرکز با همکاری مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، نسخه دیجیتالی آثار علامه تهرانی را با عنوان دوره علوم و معارف اسلام منتشر کرده است در این نرم افزار، متن ۵۴ کتاب از آثار وی درباره موضوعاتی چون امام حسین (ع)، امامت، تفسیر، توحید، جمعیت، حکومت اسلام، خداشناسی، عرفان، فقه، قانون اساسی، قرآن، گاهشماری اسلامی، معاد، معرفت دینی و ولایت فقیه گردآوری شده است.
او دارای نظرات مخصوصی در بعضی از مسائل بوده است:
۱. مخالفت با طرح کاهش جمعیت و شعار فرزند کمتر زندگی بهتر؛ او در این زمینه، کتابی با عنوان “کاهش جمعیت ضربهای سهمگین بر پیکر مسلمین” تألیف کرد. ۲. حرمت اقامت مسلمانان در بلاد کفر. ۳. وجوب عینی نماز جمعه در زمان غیبت
از نظر علامه طهرانی، رسیدن به توحید ذات، بالاترین مقامی است که انسان میتواند به آن برسد و هدف از خلقت هم همین است. آنجا مقامی است که انسان با تمام وجود به این حقیقت و باور میرسد که یک وجود بیشتر در عالم نیست که همه عالم را پر کرده است و همه مخلوقات سایه و ظهوری از آن هستند. عیناً مثل گلی که انسان تصور میکند، که از طرفی هم گل غیر از انسان است و هم وجود این گل تصور شده عین وجود انسان (خالق آن) است.
حسینی طهرانی در برخی از کتابهایش از خمینی، به شدت پشتیبانی کرده است، از جمله: «اینکه بگویند برای این انقلاب، ملت قیام کرد و زحمت کشید اینها همه حرف است. جز اراده و عزم قوی ایشان هیچکس کار نکرد. به دلیل اینکه ملت همیشه بوده است ولی تا روح در ملت پیدا نشد، جان نگرفت و حرکت نکرد.»
همچنین فرمودند: «امروز علَم اسلام دست آیتالله خامنهای است و تعظیم ایشان تعظیم اسلام و تضعیف ایشان تضعیف اسلام است. هر سخنی که منجر به تضعیف ایشان گردد حرام مسّلم و معصیت کبیره و گناهی است که بخشوده نمیشود.»
فرزند علامه طهرانی میگوید: در يک سفرى كه در دوران جوانی در معيّت ايشان به كربلاى معلّى مشرف شديم، روزى از محضر استاد بىنظيرشان حضرت آقاى سيد هاشم حداد سؤال كردم: آيا پدر ما به مقام فناء رسيدهاند؟ ايشان در جواب با حدّت و شدّت، مکررا فرمود: از فانى هم بالاتر است! و اين در حالى بود كه سن مرحوم علامه طهرانی حدود چهل و هفت سال بود. بر اهل بصيرت و باريافتگان حرم امن إلهى پوشيده نبود كه ايشان در سنوات آخر عمر به تمام معنى واقعی کلمه در مقام بقاء بالله متمكن بوده و جميع استعدادات نفس نفيسشان به منصه فعليت تامّه رسيده بود؛ كما اينكه بارها به بنده فرمودند: كار من در اين دنيا تمام است و ماندن و رفتن براى من تفاوتى ندارد.
حضرت علامه طهرانی، افرادى همانند آقا شيخ عبدالله پياده، حاج محمدعلى فشندى و ديگران را كه اهل كشف و كرامات بودند، افرادى صالح، متقى، مصفّا و بزرگوار مىدانستند و با امثال اين بزرگواران روابط حسنه داشتند، اما انس و الفت ايشان فقط با كسانى بود كه گرد وغبار دو عالم را از خود تكانده و خيمه و خرگاهشان را در لامكان زده بودند. قياس امثال حضرت آقاى حداد و مقامات ايشان با اين بزرگواران قياس مع الفارق است.
حضرت علامه طهرانی مىفرمودند: تعلق خاطر به کشف و کرامات نشان می دهد که سالک هنوز به مقام صبغه اللهی نرسیده است زیرا رنگ خدا، بی رنگی است و سالک باید در خم توحید رنگ تعلق را از خود بشوید تا صبغة الله شود.
از اين رو در مدت حيات ايشان أبدا ديده نشد كه با أفرادى كه در مسير تقويت نفس بوده و گمشده خود را غير توحيد حضرت پروردگار مىدانستند، اگرچه انسانهاى خوب، اهل تهجد، زهد و ايثار بودند، حشر و نشرى داشته باشند و مىفرمودند: راه ما جداست!
روزی یکی از شاگردان علامه طهرانی در بیمارستان بستری می شود و در هنگام بستری شدن، چشمش به دست خانم پرستاری که پوشش از روی آن رفته بود میافتد و دلداده آن خانم میشود. بعد از اینکه از بیمارستان مرخص میشود و نزد علامه طهرانی می آید. بدون اینکه حرفی به علامه طهرانی بزند، علامه به او می گوید: شما که نمیتوانستی قلب خود را کنترل کنی و جلوی دل خود را بگیری باید چشم خود را کنترل میکردی.
محمد محسن طهرانی می گوید: پدرم (علامه طهرانی) قبل از خیانت بنی صدر فرموده بود: فلانی! خواهی دید که از این فرد (بنی صدر) بلایی بر سر مردم بیاید که جبران نخواهد شد.
یکی از فرزندان علامه طهرانی میگوید: یک وقت من میخواستم مطلبی را از مرحوم والد مخفی کنم و در صحبت، سخنی از آن به ميان نیاورم. ایشان خیلی سریع و بدون ملاحظه فرمودند: چه چیزی را میخواهی از من پنهان کنی؟ خیال میکنی این مطالب از ما مخفی میماند؟!
علامه طهرانی به فرزندشان فرموده بودند: من هر شب، قبل از خواب به مکه میروم و هفت دور طواف میکنم و به مدینه میروم و حضرت رسول (ص) را زیارت میکنم. سپس به نجف و کربلا میروم و حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را زیارت میکنم!
همچنین فرزند ایشان نقل میکند: یکبار علامه طهرانی، کودکی را که قبض روح شده و بدنش سرد شده بود، به دنیا بازگرداند و او را زنده کرد!
از منظر فرهیختگان
محمد جواد انصاری در پاسخ به شکایت طهرانی از عقب ماندن از رفقای طریق گفت: «هر کس جلوتر رفته بیاید مسابقه بدهد؛ این گوی و این میدان!» و نیز در پاسخ سؤال محمدحسین طهرانی دربارهٔ اقامت در نجف یا طهران میفرماید: «نجف خوب است، تهران هم خوب است، ولی اگر نجف بمانی آنچه کسب میکنی همهاش برای خودت است؛ و اگر تهران بمانی در آنچه به دست میآوری شرکت میکنیم!»
سید هاشم حداد در سال ۱۳۸۳ (۳۸ سالگی طهرانی) میگوید: «آقا سید محمدحسین، سید الطائفتین (مجتهدین در شریعت و مجتهدین در طریقت) است؛ و در حدود ۴۰ سالگی محمدحسین طهرانی گفته است: «او از فانی هم بالاتر است، از فانی هم بالاتر است! ابرار خدمتش میکنند و در اواخر عمر میگفت: «من هرچه داشتم به آقا سید محمدحسین دادم!»؛ و بهطور مکرر میگفت: «غیر از آقا سید محمدحسین، کس دیگری را نمیشناسم!»؛ «بعد از اهل بیت (ع) مثل قاضی و بعد از آقای قاضی، همانند آقا سید محمدحسین ندیدم.» روزی سید هاشم حداد به یکی از فرزندان ایشان گفت: فلانی! این مطلب را به تو بگویم که مانند پدرت در روی زمین کسی وجود ندارد! سید هاشم در وصیتنامه خود میگوید: «وصی و جانشین قرار دادم از طرف خودم چه در حال حیات و چه در حال ممات در امور شریعت و در امر طریقت و تربیت افراد برای وصول بهحق، آقای آقا سید محمدحسین حسینی طهرانی را و ایشان لسان من است و ایشان مورد اعتماد من میباشد و به دیگری اعتمادی ندارم.»
سید ابوالقاسم خوئی میگوید: «آقا سید محمدحسین، شما در نجف بمانید و به طهران نروید؛ اگر در اینجا بمانید و به فقه و اصول مشغول باشی، لا یختلف بَعدی علیکَ اثْنان «بعد از من دو نفر دربارهٔ تو اختلاف نمیکنند.» میگفت: «هنگامی که در نجف اشرف، خدمت آیه الله خوئی درس خارج اصول میخواندیم، ایشان تصمیم داشتند یک درس خارج فقه نیز شروع کنند ولی آن را مشروط کرده بودند به شرکت دو نفر از تلامذه خود و فرموده بودند: «اگر دو نفر در این درس حاضر شوند درس را آغاز میکنم.» آن دو نفر یکی علامه طهرانی بودند و دیگری آیت الله سیستانی.»
سید احمد خوانساری به ایشان میگفت: «آقا! من قدر علمیت شما را نمیدانستم، شما در تهران بودید و من آگاه نبودم. از این کتاب به علمیّت شما پی بردم. از آن روز که این کتاب را دادهاید، کنار متکای من است و دائم آن را مطالعه میکنم.» و اظهار تاسف کرده بود که چرا در این مدت طولانی اقامت حسینی طهرانی در تهران، وی از این موضوع بی اطلاع بوده است.
محمدتقی جعفری میگوید: «ما نمیدانیم چه سری در این نوشتههای علامه طهرانی نهفته است که وقتی انسان این کتابها را میخواند بر جان و دلش مینشیند، در حالی که ما خود این مطالب را خوانده و در تالیفات آوردهایم ولی آن اثر را در خواننده ندارد.»
سید علی خامنهای میگوید: «سید محمدحسین پدیدهای بود. آقای طهرانی در ریاضی، هندسه، علوم حوزوی و… پدیدهای بود.»
اساتید
- سید محمدحسین طباطبایی
- محمدجواد انصاری همدانی
- سید جمالالدین گلپایگانی
- سید رضا بهاءالدینی
- عباس هاتف قوچانی
- سید حسین طباطبایی بروجردی
- سید ابوالقاسم خویی
آثار
- الله شناسی
- امام شناسی
- معاد شناسی
- نخستین قربانی
- وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام
عروج ملکوتی
علامه تهرانی در ۱۷ تیر ۱۳۷۴ شمسی (۹ صفر سال ۱۴۱۶ قمری) در مشهد درگذشت. آیت الله بهجت بر او نماز گذارد و در صحن انقلاب حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. به مناسبت درگذشت وی پیام تسلیتی از سوی آیت الله خامنهای صادر شد. در ۲۲ آذر ۱۳۹۲ شمسی مراسم بیستمین سالگرد درگذشت او در مشهد برگزار شد.