زندگینامه سید جعفر قزوینی
به نام آفریننده عشق
سید جعفر قزوینی از علمای ایرانی و فرزند سید محمدباقر قزوینی است.
ویژگی ها
از تاریخ تولد و حوادث دوران جوانی ایشان، اطلاعات زیادی موجود نیست. نقل است: شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی در اصفهان به خدمت سید جعفر حسینی قزوینی رسید. شیخ فرمود: به او گفتم با این مایه از علوم، چرا خلوت گزیده و به انزوا نشستهاید؟ فرمود: پس از کسب اجازه اجتهاد از مراجع علمی نجف اشرف که به ایران بازمیگشتم، به دوست خود گفتم: از این پس تنها عالم بلندپایه قزوین من خواهم بود! دوستم گفت: نه چنین است. تو را با یک حمال قزوینی تفاوتی نیست. اگر در رهگذری مردی به تو و یک حمال جاهل از پشت سر دستی بزند، هر دو محتاجید که برای شناسایی صاحب دست، سر بگردانید، درحالیکه سی سال درس خواندی و دست زننده پشت سر را نمیشناسی. این سخن در دلم چنان اثر کرد که یکسره از خلق کناره گرفته و در انزوا به تزکیه نفس و تصفیه روح خود سرگرم شدم.
مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی درباره حالات استادش مطالبی نقل کرده که دلیل بر قدرت نفس و مجذوب بودن او دارد. از جمله، استادم فرمود: برای من گاهی حالتی عارض میشود که از خود بیخود میشوم و سر به بیابانها میگذارم و در کوه و صحراهای بیآب و علف در حالت جذبه راه میسپرم. لیکن در وقت نماز، به خود میآیم و باز پس از انجام فرایض، به حالت نخستین میافتم و گاهی این احوال تا بیست روز به طول میانجامد. چون قصد مراجعت به شهر میکنم، متوجه میشوم که از ضعف گرسنگی و تشنگی در اعضایم، قوت بازگشت نیست. دست به دعا برمیدارم در حال از غیب گرده نانی و سبوی آبی ظاهر میشود که با تناول آن، نیرویی به دست میآورم. سپاس حق میگزارم و به آبادی بازمیگردم. مرحوم شیخ گفت: وقتی دست استاد شکسته بود و به دستور طبیب زفت (دوای شکستهبند و زخم استخوان) بر آن نهاده و تا موعد مقرّر (۱۴ روز) نباید آن را جدا کند. به استادم گفتم: در دست شما (۱۴ روز) زفت بود پس برای وضو چه میکردید؟ فرمود: از سوی آفریننده گیتی به طبیعت من امر آمد که عمل نکند. پس خواب به چشمم ننشست و به اراده حضرت حق در این مدت هیچ مبطلی (برای وضو) عارضم نگشت.
نقل است که حسنعلی نخودکی در شهرضا با ایشان ملاقات کرد و با دیدن کرامات معنوی آن مرد خدا، شیفته او شد. در این ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نُه روز است که چیزی نخوردهای، جز با آب روزه نگشودهای، ولی در ریاضت هنوز ناقصی، زیرا که اثر گرسنگی در رخسارت هویدا و ظاهر گشته و آن را شکسته و فرسوده کرده است؛ در حالی که مرد کامل از چهل روز گرسنگی نیز چهرهاش شکسته نمیشود.

