زندگینامه جابر بن عبدالله انصاری
به نام آفریننده عشق
جابر بن عبداللّه انصاری (درگذشت بین سالهای ۶۸ق تا ۷۹ق)، صحابی پیامبر اسلام(ص) و راوی حدیث لوح که دربردارنده نام امامان شیعه از زبان پیامبر(ص) است، می باشد.
ویژگی ها
جابِرِ بن عبدالله بن عَمرو بن حرام بن کعب بن غَنْم بن سلمة، نسبش به خَزْرَج میرسد. پدرش پیش از هجرت پیامبر اکرم(ص) به یثرب، مسلمان شد و در بیعت عَقَبة دوم با رسول خدا(ص) پیمان بست و جزو دوازده نقیبی شد که پیامبر(ص) آنان را به نمایندگی قبایلشان برگزید. پدر جابر در غزوه اُحُد به شهادت رسید. نخستین گزارش از زندگی جابر، حضور او با پدرش در بیعت عقبه دوم در سال سیزدهم بعثت است.
در سال سوم هجری و پیش از غزوه ذاتُ الرِقاع، جابر با سُهَیمه، دختر مسعود بن اوس، ازدواج کرد. عبدالرحمان، محمد محمود، عبدالله و عقیل فرزندان جابر هستند. از وجود افرادی منتسب به جابر در افریقا (در محدوده تونس امروزی) و بخارا گزارشهایی در دست است. در ایران نیز عدهای از نسل او هستند که مشهورترین آنان شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی شیعه است.
جابر از افرادی است که در بیشتر غزوهها و سَریّهها حضور داشت. تعداد این غزوهها به اختلاف ذکر شده است. به گزارش خود او، از ۲۷ غزوه پیامبر(ص) در ۱۹ غزوه شرکت داشته است. جابر در برخی از سَریّهها نیز حضور داشته و درباره آنها گزارش داده است. وی در غزوه بدر و غزوه احد غایب بود. برخی گزارشها او را از بَدریّون دانستهاند و از خود او نقل شده که در این واقعه آبرسان بوده است.
از مواضع جابر درباره خلیفه اول سخنی در منابع نیامده است. در این دوران، وی بیشتر به فعالیتهای علمی و تعلیمی میپرداخت و از امور سیاسی و نظامی دوری میجست. وی فقط در یک مأموریت جنگی شرکت کرد و آن نیز در آغاز فتوحات مسلمانان در دوره خلیفه دوم بود. جابر در گزارشی، از حضور خود در سپاه خالد بن ولید، که برای محاصره دمشق به کمک سپاه شام رفته بود، سخن گفته است.
جابر در زمان خلافت عمر بن خطّاب، عَریف بود؛ عریف فردی از قبیله بود که خلیفه وی را به ریاست قبیله یا طایفه منصوب میکرد و او رابط خلیفه و افراد قبیله به شمار میآمد. از فعالیتهای جابر در دوران خلیفه سوم، اطلاع چندانی در دست نیست، جز اینکه در آخرین روزهای خلافت عثمان، که معترضان مصری راهی مدینه شدند، وی به فرمان خلیفه همراه ۵۰ تن از انصار مأموریت یافت تا با معترضان گفتگو کند و آنان را به دیار خود بازگرداند.
جابر که دوره پیامبر(ص) را درک کرده و آگاه به قرآن و سنت بود، از بدعتها و زشتکاریهای امویان آزرده بود و آرزو میکرد که ناشنوا شود تا اخبار بدعتها و تغییر ارزشهای دینی را نشنود. معاویه پس از آنکه به حکومت رسید تصمیم داشت منبر رسول خدا(ص) را از مدینه به دمشق منتقل سازد (سال ۵۰). جابر از کسانی بود که نزد معاویه رفت و او را از این کار منصرف ساخت.
حَجّاج بن یوسف که از طرف عبدالملک بن مروان اموی بین سالهای سال ۷۲ قمری تا سال ۷۵ قمری. والی حجاز شد، در سال ۷۴ قمری. به مدت دو ماه به مدینه رفت و تا توانست مردم مدینه را تحقیر کرد. او همچون بردگان مهری بر گردن اصحاب رسول خدا(ص)، از جمله جابر زد. با این همه، جابر واکنشی جز تغییر رفتار خود با حَجّاج نشان نداد و وصیت کرد که حَجّاج بر جنازهاش نماز نگزارد. ولی در رجال کشی آماده است که جابر به سبب سالخوردگی از تعقیب حجاج بن یوسف در امان مانده بود.
جابر در دهه ۵۰ به مصر سفر کرد. گروهی از مصریان از او روایت کردهاند. در این ایام مَسلَمه بن مُخَلَّد انصاری، همقبیلهای جابر، والی مصر بود و به گزارش ابن مَنْدَه، جابر به همراه مسلمه به شام و مصر رفت. به گزارش منابع حدیثی، جابر برای شنیدن یک حدیث درباره قصاص از عبداللّه بن اُنَیس، به شام سفر کرد. ولی با بیاعتنایی معاویه روبهرو شد. جابر که از رفتار معاویه ناخرسند بود راه مدینه را در پیش گرفت و ۶۰۰ دینار اهدایی معاویه را نپذیرفت.
جابر از صحابهای است که احادیث فراوانی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است؛ از این رو، او را حافظ سنّت نبوی و مُکْثِر در حدیث خواندهاند. در منابع روایی و سیره و تاریخ، به روایات جابر استناد بسیار شده و روایات وی مورد توجه مذاهب اسلامی بوده است. جابر در حوزه احکام فقهی صاحب نظر بوده و فتوا میداده و از این رو، ذهبی او را مجتهد و فقیه خوانده است.
جابر چندان جویای یافتن معارف دینی بود که برای شنیدن بیواسطه حدیث پیامبر(ص) از یکی از صحابه، به شام سفر کرد. این شوق، جابر را در پایان عمر بر آن داشت که چندی مجاور خانه خدا شود تا احادیثی بشنود. او در زمینه حدیث، فردی خِبره و دقیق بود و در نقل اخبار و روایات از رقابتها و تعصبات قبیلهای پرهیز میکرد.
جابر افزون بر روایتهایی که به طور مستقیم از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده، از طریق صحابه و گاهی تابعین نیز از ایشان روایت کرده است. علی بن ابی طالب(ع)، طلحة بن عبیدالله، عمار یاسر، معاذ بن جبل، و ابو سعید خدری از جمله صحابهای هستند که جابر از آنها روایت کرده است. امام باقر(ع)، و نیز امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) به نقل از امام باقر(ع)، چند حدیث نبوی را از جابر نقل کردهاند.
نام جابر در سلسله راویان برخی از احادیث مشهور شیعی آمده است، از جمله در نقل حدیث غدیر، حدیث ثقلین، حدیث شهر علم، حدیث منزلت، حدیث رد الشمس و حدیث سد الابواب. همچنین وی راوی حدیث جابر بوده که در آن، رسول خدا(ص) امامان پس از خود را نام برده است. و نیز ویژگیهای حضرت مهدی(عج) را شناسانده است. حدیث لوح از جمله احادیث مشهوری است که جابر آن را روایت کرده و نامهای ائمه اثناعشر جانشینان پیامبر(ص) در آن آمده است.
جابر در مسجد النبی حلقه درس داشت و حدیث املا میکرد و شماری از تابعین چون سعید بن مُسیب، حسن بن محمد بن حنفیه، عطاء بن أبی رباح، مجاهد بن جَبر، عمرو بن دینار مکی، عامر بن شراحیل شعبی، و حسن بصری حدیث او را مینوشتند. ذهبی از او با عنوان مُفتی مدینه یاد کرده است. دکتر موسی بن علی بن محمد الامیر گزارش کاملی از نظرات فقهی جابر را از منابع گوناگون روایی استخراج و با عنوان جابر بن عبدالله و فقهه به چاپ رسانده است.
در تفسیر قرآن کریم، از جابر روایات بسیاری نقل شده است. آرای تفسیری جابر درباره برخی آیات قرآن، همسو با دیدگاه تفسیری شیعه است. شخصیت جابر در منابع رجالی امامیه محترم و مورد تأیید شمرده شده است. در برخی منابع رجالی آمده است که جابر، به دلیل شهرت روایاتی که در مدح او رسیده، نیازی به توثیق ندارد.
وی از اصحاب ائمه (ع)، از امام علی(ع) تا امام باقر(ع)، دانسته شده است؛ اما باید توجه داشت که جابر در زمان امامت امام سجاد(ع) از دنیا رفت و امام باقر(ع) هنگام مرگ جابر، در دوره کودکی یا نوجوانی به سر میبرد؛ از این رو، نمیتوان جابر را از اصحاب امام باقر(ع) دانست. گرچه جابر در ماجرای سقیفه از یاران حضرت علی(ع) نبود، چندی بعد به ایشان پیوست و از یاران وفادار و مخلص اهل بیت(ع) شد. کَشّی، جابر را از اعضای گروهی دانسته است که فدایی حضرت علی(ع) و همواره گوش به فرمان آن حضرت بودند. این گروه به «شرطة الخمیس» شهرت داشتند.
احادیث مسند جابر، که از طریق منابع روایی اهل سنّت نقل شده است، به ۵۴۰ حدیث میرسد که بخاری و مسلم در نقل ۵۸ حدیث آن اتفاق دارند. احمد بن حنبل روایات جابر را در مسند خود گرد آورده است.
در نگاه جابر، علی(ع) چنان مقامی داشت که در زمان حیات پیامبر اکرم(ص)، میزان حق تلقی میشد و منافقان را با بغض داشتن به او میشناختند. سخن معروف جابر درباره حضرت علی(ع) «علی خیر البشر» (علی بهترینِ انسانها است)، الهامبخش مؤلف شیعی، جعفر بن احمد قمی شد تا در کتابش به نام نوادر الاثر فی علی خیر البشر، یکسوم روایات خود را از جابر نقل کند.
در هنگام وقوع حادثه کربلا و شهادت امام حسین (ع)، جابر پیرمردی سالخورده بود و در مدینه اقامت داشت. در اربعین شهادت امام حسین(ع)، جابر به همراه عطیه عوفی برای زیارت امام حسین به کربلا رفت و اولین زائر آن امام بود. جابر از پیامبر اکرم (ص) شنیده بود که تو چندان عمر میکنی که فرزندی از ذریه من و همنام من را ملاقات میکنی، او شکافنده علم (یبْقَرُالعلم بَقْراً) است، پس سلام مرا به او برسان.
فضل بن شاذان می گوید: جابر از پیشتازان و سبقت جویان به سوی امیر مؤمنان علی (ع) است.
امامباقر (ع) عظمت مقام جابر را برای افرادی عارف و ربانی مانند زراره و محمد بن مسلم، آگاهی جابر به تأویل (معنای باطنی) آیه مذکور دانسته است؛ گویی به آنها می فرماید: در صداقت جابر شکی نداشته باشید؛ او از افرادی است که دارای آن درجه از لیاقت است که زمان ظهور قائم ما (عج) زنده شده و همراه و هم یار آن حضرت خواهد بود.
در مورد جابر آمده است: جابر بن عبدالله انصاری آخرین نفر ار اصحاب پیامبر (ص) بود که زنده مانده بود؛ او مردی بود که شیفته ما اهلبیت بود و پیوند کاملی با ما داشت.
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از محضر رسول خدا (ص) بیرون آمدم تا این چهار نفر (سلمان، ابوذر، مقداد و عمار) را دیدار کنم و به آنها بشارت بدهم. وقتی از حضور رسول خدا (ص) حرکت کردم، ایشان فرمودند: ای جابر! تو از خاندان ما هستی. خداوند دشمن بدارد آن کس را که تو را دشمن بدارد و دوست دارد آن کس را که تو را دوست بدارد.
عروج ملکوتی
جابر در اواخر عمر نابینا شد و یک سال در مکه زیست و سرانجام در مدینه درگذشت. مِزّی روایتهایی درباره سال وفات جابر آورده است که هر یک تاریخ متفاوتی را، بین سالهای ۶۸ تا ۷۹، ذکر کردهاند و در یک خبر، به نقل از جمعی از مورخان و محدّثان، از وفات جابر در سال ۷۸ و در ۹۴ سالگی سخن گفته و اشاره کرده است که اَبان بن عثمان، والی مدینه، بر وی نماز گزارد.