زندگینامه حسن بصری
به نام آفریننده عشق
حسن بَصْری، با نام اصلی حسن بن ابوالحسن یسار، متکلم، مفسر، محدّث، عارف، فقیه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم است. درباره مکتب فکری او اتفاق نظر وجود ندارد.
ویژگی ها
حسن بصری در مدینه به دنیا آمد و در وادی القری (از توابع مدینه) پرورش یافت. در تاریخ تولد او اتفاق نظر وجود ندارد. به گفته عطار حسن در دوره حیات پیامبر اکرم (ص) متولد شد. به گفته وَکیع، در زمان قتل عثمان (در سال ۳۵) حسن ده ساله و به گفته ابن سعد چهارده ساله بود. به نظر میرسد که قول اخیر درستتر باشد، زیرا ابن سعد (متوفی ۲۰۳) نزدیکترین فرد به زمان حسن بوده است. علاوه بر این، او در جای دیگری تأکید کرده است که حسن دو سال پیش از قتل خلیفه دوم متولد شد. اگر حسن در زمان قتل عثمان چهارده ساله بوده است، باید در سال ۲۱ به دنیا آمده باشد، ضمن آن که وکیع و صَفَدی نیز همین تاریخ را پذیرفتهاند.
پدر حسن اهل میسان و نخست مسیحی و نامش یسار یا فیروز (پیروز) بود. فیروز در یکی از فتوح اسلامی اسیر شد و در جرگه موالی درآمد. سپس او را به مدینه بردند و پس از مدتی آزاد شد. در آنجا او با رُبَیع بنت نَضْر یا جابربن عبدالله انصاری یا فرد دیگری از انصار، پیوند ولاء داشت. از این رو، حسن را انصاری میخواندند.
حسن در دوازده سالگی یا چهارده سالگی قرآن را از بر کرد و گفتهاند هر سورهای را که میآموخت شأن نزول و تأویل آن را نیز فرامی گرفت. در سال دوم خلافت امام علی (ع)، حسن به شانزده سالگی رسید و همراه خانوادهاش به بصره سفر کرد و پس از مدتی با زنی ایرانیالاصل ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر و یک دختر شد.
حسن هفتاد سال از عمر خود را در دوره امویان گذراند. چون خلیفه عمربن عبدالعزیز در سیاست رفتاری شایسته داشت، حسن نیز با وی مناسباتی مبتنی بر شفقت و نیک خواهی داشت و دوازده نامه به او نوشت که در آنها به توضیح صفات پیشوای عادل، تحذیر وی از فریبهای دنیا، دعوت به زهد و پارسایی، اندرزگویی و تسلیت او به سبب مرگ فرزندش پرداخت.
حسن به شدت با برخی از خلفای عصر خود و کارگزاران ستمگر آنان، به ویژه حجاج بن یوسف ثقفی، مخالفت مینمود، بیآنکه شورشهای مسلحانه برضد آنان را تأیید کند. گاهی نیز در برخورد با حکام جائر، بر مبنای تقیه سلوک میکرد.
حسن مقرری گرفتن از بیت المال و قبول هدایای حاکمان را با شرایطی جایز میشمرد و بیشتر آن مقرری را به دیگران میبخشید. گاهی نیز، به سبب مخالفتهای او با ایشان، مقرریاش را از بیت المال قطع میکردند. همچنین نقل است که در روزگار معاویه، او در برخی از جنگهای مسلمانان با دشمنان خارجی شرکت کرد.
در میان معاصرانِ معارضِ حسن، معروفتر از همه ابن سیرین است که مخالفت آن دو با یکدیگر مَثل شده است. ظاهرا این مخالفت معلول برخوردهای تند حسن با حکام ــخاصه حجاج ــ و شیوه ابن سیرین در تسلیم در برابر حکام و بلکه پشتیبانی از آنان بوده است. حسن در مقام تفسیر، علاوه بر تفسیر قرآن به قرآن، در تفسیر نصوص قرآن و توضیح احکام آن، پیاپی از احادیث نبوی و قدسی و اقوال صحابه، از جمله امام علی (ع)، ابن عباس و ابن مسعود و تابعین، بهره میبرد.
حسن ۳۰۰ تن از صحابه رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و سلم را درک کرد و با ۷۰ نفر از کسانی که در غزوه بدر حضور داشتند مصاحبت داشت و بسیاری از احادیث را از آنان فراگرفت و برای دیگران روایت کرد.
به دلیل شرایط حاکم بر زمانه، حسن در بسیاری موارد سخنان امام علی (ع) را بدون تصریح به نام گوینده اصلی و گاهی با عنوان «فقد قیل» (گفته شده) یا با تعبیر کنایی «ابوزینب» و «یکی از صالحان» نقل کرده است. شاید هم به دلیلِ وضوحِ انتسابِ سخنان مزبور به امام علی، نیازی به تصریح نام آن حضرت نمی دیده است. گذشته از مقام حدیثی، حسن از فقیهان بزرگ و مفتیان مؤثر نیز بود.
حسن به وعظ و خطابه نیز میپرداخت. در دوره او فساد و تباهی در جامعه رواج بسیار داشت. در این اوضاع، حسن برای مقابله با فساد به وعظ پرداخت و چون خود به آنچه میگفت عمل میکرد، وعظ او نیز بر مخاطبان اثر میگذاشت.
با اینکه وی ایرانی تبار بود و زبان مادریاش عربی نبود، خطابههای او چنان فصیح بود که حتی حَجاج ــ که خود در فصاحت کم نظیر بود و از حسن کینهها به دل داشت ــ اعتراف میکرد: «حسن در خطابه از همه تواناتر است».
سیاری از سلسلههای تصوف، از جمله سهروردیان، طَیفوریان، مولویان و سلسلههای صوفیه هند مثل چشتیان، به حسن بصری منسوب اند و نام او در شجره نسب احمد غزالی، ابوبکر نسّاج، ابونجیب سهروردی، مجدالدین بغدادی و نجم الدین کبری ذکر شده است. این سلسلهها شجره نسب طریقتی خود را به حسن و از طریق او به امام علی (ع) میرسانند. نقل است که پس از تولد حسن، وی را نزد امام آوردند و امام او را حسن نامید. همچنین حسن تحت تربیت آن حضرت پرورش یافت و از ایشان خرقه گرفت و امام کلمه توحید را به او تلقین کرد.
به طور کلی شیوه سلوک حسن، که خود سخت به آن پایبند بود، مبتنی بود بر اصولی چون محاسبه نفس، حزن، استفاده از نعمت های حلال، اجتناب از افراط در زهد، نکوهش اعتیاد به زندگی پرتجمل و گردآوری ثروت انبوه، دوری از شنیدن غنا، توجه به وظایف اجتماعی، اهتمام به امور مسلمانان و ترجیح آن بر پارهای از عبادات.
درباره مکتب فکری حسن اتفاق نظر وجود ندارد؛ او را معتزلی، شیعی، پیرو مذهب مرجئه و معتقد به مبانی اشاعره دانستهاند. برخی از ابن ابی العوجا، که ابتدا شاگرد حسن بود و سپس از زندیقان شد، روایت کردهاند که حسن گاهی به سوی قدریان و زمانی به سمت جبریان متمایل میشده است. اما به نظر میرسد با استناد به گفته او نمیتوان مطلبی را ثابت کرد. علاوه بر آن که سخنان و روایات حسن در تخطئه جبر و قدر و تأیید موضع شیعه در این باره، بارها در متون شیعی مورد استناد و ستایش قرار گرفته است.
در میان علمای شیعه از جمله کسانی که حسن را مردود و مذموم شمردهاند، فیض کاشانی، محمدباقر مجلسی، محمدطاهر قمی و آقامحمدعلی کرمانشاهی بودهاند. اما مرتضی علم الهدی از حسن به نیکی یاد کرده و او را کثیرالعلم، بلیغ المواعظ، اسوه، پیشوا و یکی از متقدمان دانسته که از تصریح به عدل خدا پروا نمینمود؛ وی از برخورد شجاعانه حسن با حجاج نیز، که موجب شد حکم به قتل او بدهد، گزارشی آورده است.
شیخ طوسی در مقدمه تفسیر تبیان، ابن عباس و حسن و قَتاده (شاگرد حسن) را به ترتیب از مفسرانی شمرده که در تفسیر قرآن «طریقهای ممدوح و مذهبی محمود» داشتهاند. حسن در تفسیر او دومین نفر است که از او بسیار نقل قول شده است. طبرسی نیز در تفسیر مجمع البیان، همین شیوه را در پیش گرفته است. به گفته قاضی نوراللّه شوشتری به نقل از یکی از مشایخش، رضی الدین علی بن طاووس، حسن را مقبول میدانسته است. فتح اللّه کاشانی نیز در تفسیر فارسی منهج الصادقین در بسیاری از موارد، قبل یا بعد از نقل روایت و قولی از حسن، تصریح کرده که قول و روایت او با آنچه از ائمه علیهم السلام رسیده و مقبول شیعیان است یکی است.
نقل است که حسن طفل بود. يک روز در خانه ام سلمه از کوزه پيغمبر (ص) آب خورد. پيغمبر گفت: اين آب که خورد؟ گفتند: حسن. گفت: چندان که از اين آب خورد علم من به او سرايت کند. ام سلمه رضی الله عنها پرورش و تعهد او قبول کرد، به حکم شفقتی که بر وی برد شيرش پديد آمد تا پيوسته میگفتی: اللهم اجعله اماما يقتدی به. خداوندا! او را مقتدای خلق گردان. تا چنان شد که صد و سی تن را از صحابه دريافته بود و هفتاد بدری را يافته و ارادات او به علی(ع) بوده است. پرسيدند: يا شيخ! دلهای ما خفته است که سخن تو در دلهای ما اثر نمی کند. چه کنيم؟ گفت: کاشکی خفته بودی که خفته را بجنبانی بيدار گردد. دلهای شما مرده است که هرچند میجنبانی بيدار نمیگردد.
نقل است که روزی بر در صومعه او کسی نشسته بود. حسن بر بام صومعه نماز میکرد. در سجده چندان بگريست که آب از ناودان فروچکيدن گرفت و بر جامه اين مرد افتاد. آن مرد در بزد و گفت: اين آب پاک هست يا نه تا بشويم؟ حسن گفت: بشوی که با آن نماز روا نبود که آب چشم عاصيان است. بزرگی گفت: سحرگاهی به در مسجد حسن رفتم. درب مسجد بسته بود و حسن در مسجد دعا می کرد و قومی آمين می گفتند. صبر کردم تا روشن تر شد. دست بر در نهادم، گشاده شد. در شدم، حسن را ديدم که تنها بود و متحير شدم.
چون نماز بگزارديم، قصه با وی بگفتم و گفتم: خداي را مرا از اين کار آگاه کن. گفت: با کسی مگوی، هر شب آدينه پريان نزد من می آيند و من با ايشان علم میگويم و دعا میکنم. ايشان آمين میگويند. نقل است که چون حسن دعا کردی حبيب عجمی دامن برداشتی و گفتی: اجابت می بينم. نقل است که بزرگی گفت: با حسن و جماعتی به حج میرفتم. در باديه تشنه شديم. به سر چاهی رسيديم، دلو و رسن نديديم.
حسن گفت: چون من در شروع نماز شوم، شما آب خوريد. پس در نماز شد تا به سر آب شديم. آب برسر چاه آمده بود. باز خورديم. يکی از اصحاب رکوه ای آب برداشت. آب به چاه فروشد. چون حسن از نماز فارغ شد گفت: خدا را استوار نداشتيد تا آب به چاه فرورفت. پس از آنجا برفتيم. حسن در راه خرمايی بيافت، به ما داد، بخورديم. دانه ای زرين داشت. به مدينه برديم و از آن طعام خريديم و صدقه داديم.
اساتید
- انس بن مالک
- جابر بن عبدالله انصاری
- حُذَیفه یمانی
- عبدالله بن عباس
- حِطّان بن عبدالله
- عمران بن حُصَین
- اَحنَف بن قیس
آثار
- شروط الامامة
- الاسماء الادریسیة، در تصوف
- کتاب الاخلاص
- نزول القرآن
عروج ملکوتی
حسن در ۱ رجب سال ۱۱۰ق در بصره درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. آرامگاه او از دیرباز شناخته شده بوده و مقدسی از آن یاد کرده و امروزه نیز پابرجاست.