زندگینامه شیخ صدوق
به نام آفریننده عشق
محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، مشهور به «شیخ صدوق» در سال ۳۰۶ (ه. ق) در خاندان علم و تقوى در شهر مذهبى قم، دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش، على بن حسین بن بابویه قمى، از برجسته ترین علما و فقهاى زمان خود بود. او در بازار، دکان کوچکى داشت و از طریق کسب و تجارت، در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش مى کرد.
همچنین، ساعاتى از روز را نیز در منزل، به تدریس و تبلیغ معالم دین و نقل روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى پرداخت. جلالت شأن و منزلت این فقیه بزرگوار، تا بدان پایه رسید که حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام، او را با القابى چون «شیخى»، «معتمدى» و «فقیهى» مورد خطاب قرار داد.
ویژگی ها
امام حسن عسکری علیه السلام برای شیخ صدوق نامه ای نوشته است که چون این نامه داراى مضامین بسیار بلندى است و در طى آن، نکات دقیقى بیان شده که آگاهى بر آن، براى سالکین سبیل ولایت کبرویه مرتضویه، ضرورى به نظر مى رسد، لذا متن آن را عینا در اینجا نقل مى کنیم:
امام حسن عسکرى علیه السلام در این نامه، پس از حمد خدا و درود بر پیامبر و عترت طاهرینش مى فرماید:اى فقیه مورد اعتماد من، على بن الحسین بن بابویه القمى، خداوند تو را به کارهاى مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بیافریند. تو را به رعایت تقوى و برپا داشتن نماز و اداى زکات وصیت مىکنم، به رعایت تقوى و بر پا داشتن نماز و اداى زکات زیرا کسى که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد. و نیز تو را سفارش مىکنم به بخشایش گناه دیگران، و خویشتندارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خویشاوندان، تعاون و همکارى با برادران دینى و کوشش در رفع نیازهاى آنها در تنگدستى و گشاده دستى، بردبارى و کسب آگاهى و معرفت در دین.
در کارها ثابت قدم و با قرآن همپیمان باش، اخلاق خود را نیکو گردان و دیگران را به کارهاى شایسته امر کن و از پلیدىها باز دار، زیرا خداوند فرموده است: «در بسیارى از سخنان آهسته و در گوشى آنها، هیچ خیرى نیست مگر اینکه ضمن آن، به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم امر نمایند» (و به طور کلى) تو را سفارش مى کنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان.
نماز شب را ترک مکن، زیرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در وصیت خود به على علیه السلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما. و (آگاه باش) هر کس نسبت به نماز شب بى اعتنا باشد، از ما نیست» پس اى على بن الحسین، تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند.
نیز تو را به صبر و پایدارى و انتظار فرج توصیه مىکنم، زیرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهترین کارهاى امت من، انتظار فرج است». شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر مىبرند تا فرزندم ظهور کند، همان کسى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بشارت آمدنش را داده است. او زمین را از عدل و داد پر مىکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.
پس بار دیگر اى على بن بابویه، تو را به صبر و استقامت توصیه مىکنم و تو نیز به همه شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. «به راستى زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است». سلام و رحمت و برکت حق بر تو و بر همه شیعیان ما، و درود خداوند بر محمد صلى الله علیه و آله و سلم و آل او.
نحوه تولد شیخ صدوق این گونه بود که عمر با برکت على بن بابویه از پنجاه مى گذشت و هنوز فرزندى نداشت، لذا نامه اى به محضر مبارک حضرت ولى عصر علیه السلام نوشت و از آن حضرت درخواست کرد برایش دعا کند تا خداوند به او فرزندى صالح و فقیه مرحمت فرماید.
ابو جعفر بن على الاسود مى گوید: من نامه ابن بابویه را به حسین بن روح، سومین نایب خاص حضرت حجت رساندم. پس از سه روز به من خبر داد که حضرت براى على بن حسین بن بابویه دعا فرموده و «انه سیولد له ولد مبارک ینفع الله به و بعده اولاد» به زودى خداوند به او فرزند مبارکى عطا مى فرماید و به سبب او [به مردم] خیر مى رساند و بعد از او (شیخ صدوق) نیز فرزندان دیگرى به او (ابن بابویه) مرحمت مى فرماید.
شیخ صدوق در یکى از کتابهایش به نام «کمال الدین»، ضمن نقل موضوع فوق، اضافه مى کند که هر گاه ابو جعفر بن على الاسود مرا مى دید که براى طلب علم و دانش به محضر استاد مى رفتم، به من مى فرمود: این علاقه و اشتیاق تو به علم، تعجبى ندارد، زیرا تو به دعاى امام زمان علیه السلام متولد شده اى. مرحوم علامه مجلسى نیز در کتاب ارزشمند «بحار الانوار»، این قضیه را از معجزات حضرت ولى عصر علیه السلام دانسته است.
علامه خوانسارى متوفاى ۱۳۱۳ ه. ق در کتاب ارزشمند «روضات الجنات» مى نویسد: از کرامات صدوق که در این اواخر به وقوع پیوسته و عده کثیرى از اهالى شهر آن را مشاهده کرده اند، آن است که در عهد فتحعلى شاه قاجار، در حدود ۱۲۳۸ ه. ق، مرقد شریف صدوق که در اراضى رى قرار دارد، از کثرت باران خراب شد و رخنه اى در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن، اطرافش را مى کندند، پس به سردابهاى که مدفنش بود برخوردند. هنگامى که وارد سرداب شدند، دیدند که جثه او همچنان تر و تازه، با بدن عریان و مستور العوره باقى مانده و در انگشتانش اثر خضاب دیده مى شود. در کنارش نیز تارهاى پوسیده کفن، به شکل فتیله هایى روى خاک قرار گرفته است.
هنگامی که از شیخ بهایی در مورد شیخ صدوق سؤال شد وی پس از توثیق و مدح و ثنای شیخ صدوق گفت: پیش از اینها از من پرسیدند بین زکریای بن آدم و صدوق کدامیک از دیگری افضل و بالاتر است، من گفتم: زکریای بن آدم، زیرا اخبار بسیار در مدح او رسیده. بعد از این سؤال و جواب، شیخ صدوق را در عالم رؤیا دیدم به من فرمود از کجا ظاهر شد بر تو برتری زکریای بن آدم از من؟ این جمله را فرمود و از من اعراض کرد.
از منظر فرهیختگان
شیخ طوسى مى گوید: او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال کاملا آگاه، و در سلسله احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مى آمد و در میان علماى قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات، بى نظیر بود و در حدود سیصد اثر تألیفى از خود به یادگار گذاشت.
نجاشى می گوید: ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن رى، بزرگ ما و فقیه ما و چهره برجسته شیعه در خراسان است. به بغداد نیز وارد شد و با اینکه در سن جوانى بود، همه بزرگان شیعه (شیوخ الطائفه) از او استماع حدیث مىکردند.
سید بن طاوس مى گوید: شیخ صدوق کسى است که همه بر علم و عدالت او اتفاق دارند.
علامه مجلسى مى گوید: شیخ صدوق از بزرگترین علماى گذشته است و از جمله کسانى است که از آثار امامان بزرگوار تبعیت مى کنند، نه از پندارها و خواهش هاى نفسانى خود، و به همین دلیل است که اکثر علماى شیعه، کلام وى و پدرش را به منزله حدیث و روایات اهل بیت علیهم السلام مى دانند.
سید محمد باقر خوانسارى می گوید: شخصیت نامدار و مورد اعتماد، پایه و ستون دین، رئیس محدثین، ابو جعفر دوم …، مشهور به شیخ صدوق، در علم و عدالت و فهم مطالب و برجستگى شخصیت و فقاهت و جلالت قدر و وثوق و درست کردارى و تصانیف بسیار و حسن سلیقه اى که در تنظیم و تألیف آنها بکار برده و در آراستگى به همه صفاتى که زیبنده شخصیتهاى نامى و صاحبان فضل و کمال است، بالاتر از آن است که نیازمند به بیان و گفتار یا محتاج به تقریر قلم و نوشتار باشد.
علامه بحر العلوم می گوید: شیخ صدوق، بزرگ بزرگان و استاد راویان شیعه و ستونى از ستون هاى شریعت اسلام و پیشواى محدثین است و در آنچه از امامان شیعه علیهم السلام نقل مى کند، راست گفتار است. او به دعاى حضرت صاحب الامر علیه السلام به دنیا آمد و همین فضیلت و افتخار بزرگ او را بس که امام عصر علیه السلام در نامه مبارکش، او را با کلماتى همچون «فقیه» (دانشمند)، «خیر» (نیکوکار)، «مبارک» (با برکت)، «ینفع الله به» (از جانب خداوند سود بخش) وصف فرموده است. از این رو، خیر و برکت او، شامل حال مردم گردید و خواص و عوام، از او نفع بردند و کتابهاى و تألیفاتش تا همیشه روزگار باقى است. از فقه و حدیثش، هم دانشمندان استفاده مىکنند و هم عامه مردم که دسترسى به فقها ندارند.
اساتید
- پدرش علی بن بابویه قمی
- محمد بن حسن ولید قمی
- احمد بن علی بن ابراهیم قمی
- علی بن محمد قزوینی
- جعفر بن محمد بن شاذان
- جعفر بن محمد بن قولویه قمی
- علی بن احمد بن مهریار
- ابوالحسن خیوطی
- ابوجعفر محمد بن علی بن اسود
- ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی
شاگردان
- شیخ مفید
- حسین بن عبیدالله غضائری
- حسین بن علی بن بابویه قمی
- ثقةالدین حسن بن حسین بن علی بن موسی بن بابویه
- حسن بن محمد قمی
- علی بن احمد بن عباس نجاشی
- سید ابوالبرکات علی بن حسن جوزی حسینی حلی
- ابوالقاسم علی بن محمد بن علی خزاز
- سید مرتضی علمالهدی
آثار
- «کتاب من لا یحضره الفقیه»، این کتاب، یکى از کتب اربعه فقه شیعه به شمار مى رود.
- «مدینه العلم»، این کتاب که به گفته شیخ طوسى بزرگتر از «کتاب من لا یحضره الفقیه» است، حدود ۴۰۰ سال پیش ناپدید گشته است.
- «عیون اخبار الرضا»
- «کتاب التوحید»
- «الخصال»
- «الامالى»
- «معانى الاخبار»
- «علل الشرائع»
- «کمال الدین و تمام النعمه»
- «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»
عروج ملکوتی
سرانجام این عالم بزرگوار، سرانجام پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر شریف و پر برکتش، در سال ۳۸۱ ه. ق دعوت حق را لبیک گفت و در شهر رى دیده از جهان فرو بست. پیکر پاکش در میان غم و اندوه شیعیان در نزدیکى مرقد مطهر حضرت عبد العظیم الحسنى به خاک سپرده شد. آرامگاهش در این ایام به نام «ابن بابویه» در شهر رى مشهور است. در زمان فتحعلی شاه، جسد او بر اثر حادثه ای که باعث نبش قبر او شده بود آشکار شد و پس از گذشت بیش از 800 سال، پیکرش سالم باقی مانده بود.