زندگینامه علی اکبر الهیان تنکابنی
به نام آفریننده عشق
علی اکبر الهیان رامسری تنکابنی (۱۳۸۰ – ۱۳۰۵ قمری) عالم و عارف اهل رامسر و فرزند محمد تقی الهیان تنکابنی (از شاگردان میرزای شیرازی) است.
ویژگی ها
على اکبر الهیان تنکابنی، حدود سال ۱۳۰۵ قمرى در قزوین متولد گردید. پدرش شیخ محمدتقى الهیان تنکابنى، دانشمندى عالیقدر و نویسنده اى فاضل بود. الهیان پس از بهرهگیری از حوزه نجف اشرف و علمای آن سامان و درک مقام اجتهاد در حدود سال ۱۳۳۵ قمری به قزوین مراجعت نمود و در آنجا به تدریس و تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. در همین زمان با حضور نزد سید موسی زرآبادی به تهذیب و تزکیه نفس مشغول گردید. او که یکی از بنیانگذاران و استوانههای «مکتب تفکیک» بود، در پرورش ایشان و مجتبی قزوینی تلاش فراوان نمود. مکتب تربیتی سید که مکتب توأمان علم و عمل بود، بر معرفت و شناخت بر اساس علوم قرآنی خالص و عمل بر طبق موازین دقیق شرعی تأکید داشت. علی اکبر الهیان در سال ۱۳۴۵ قمری به رامسر مهاجرت و چندی در آنجا رحل اقامت انداخت. وی پس از مدتی درنگ در آن شهر به قزوین بازگشت و از آن پس همیشه در سفر به سر میبرد. او علوم غربیه را نزد سید موسی زرآبادی فرا گرفت.
على اکبر الهیان، در ابتداى ورودش به نجف، مدت کوتاهى را از محضر پربار مرحوم آخوند خراسانى صاحب «کفایةالاصول» بهره جست. در همان زمان و پس از آن با حضور در حلقه درس آیت الله سید محمدکاظم طباطبایى یزدى و دیگر بزرگان آن عصر، شایستگى علمىاش را به ثبوت رسانید و به درجه اجتهاد نایل گردید. شیخ على اکبر همچنین در قزوین با حضور در خدمت آیت الله سید موسى زرآبادى به تهذیب و تزکیه نفس مشغول گردید. استاد زرآبادی که یکى از بنیانگذاران و استوانه هاى «مکتب تفکیک» بود، در پرورش ایشان و شیخ مجتبى قزوینى تلاش فراوان نمود. عبدالحسین لاهیجى نقل مىکند: از مرحوم الهیان شنیدم که فرمود: تمام هوى و هوسها را از خود دور کردم و هیچ آمالى در من وجود ندارد. وی وقت شناس بود و گوهرشناس؛ قدر گوهر جان را دانست و به بهاى گزاف فروخت. زنگار آینه جانش او را نفریفت.
شیخ علی اکبر در طول دوران زندگى، هرگز دلبستگى به دنیا پیدا نکرد و هیچگاه خانهاى تهیه ننمود. با زندگى بسیار ساده و بىآلایش عمر را سپرى مىساخت. با وجودى که هزاران تومان وجوهات به او داده مىشد با این حال هرگز در آن وجوه تصرف نمىنمود و در دوران زعامت آیت الله بروجردى هم وجوهات را به ایشان مى داد. وی در بیشتر اوقات روزه مىگرفت و هرگاه روزه نداشت، ناهارش شباهت زیادى به چاشت داشت. استاد محمدرضا حکیمى در مورد ایشان مىگوید: شیخ على اکبر الهیان از علماى بزرگ بود، اهل علوم باطنى و مشاهدات و کرامات، با عمرى در حدود ۷۰ سال و داراى پیکرى نحیف و تحلیل رفته از عبادات و ریاضات.
مرحوم الهیان از افراد بزرگ عصر و داراى روحى بسیار قوى بوده و دهها کرامت از ایشان نقل شده است که حکایت سخن گفتن گوشت گوسفند در سر سفره که به علت این که بر اثر خفگى مرده بود و صاحب خانه از آن اطلاع نداشت در حالى که نوکر از بیم ارباب واقعه را کتمان کرده تا توبیخ نگردد و مانند اینها هنوز در مناطق شمالى به ویژه در لاهیجان و رامسر نُقل مجالس است. عبدالحسین لاهیجى نقل میکند: حدود سال ۱۳۷۰ قمرى، مرحوم الهیان یک شب تابستان با عدهاى از ارادتمندان آن جناب در منزل ما بودند. آن شب در اتاق، کَک زیاد بود به حدى که همه را ناراحت مىکرد. یکى از دوستان ککى را با دست کشت. مرحوم الهیان متغیر شد و فرمود: چرا این حیوان را مىکشید؟ بگویید برود. لحظاتى نگذشت که تمام ککها از اتاق خارج شدند و مدتها در آن اتاق کک مشاهده نگردید.
نقل است: وقتى گروهى آوازخوان و موسیقىدان با تار و چنگ و طبل و کرنا، با او در یک ماشینى به قصد رشت نشستند و به هدف آزردنش به نواختن غنایى پرداختند، به ملایمت و ملاطفت ابزار نواختن آنها را گرفته و دستى بر آن ها کشیده و به آنها بازگردانید. آنان خواستند چیزى بنوازند اما از هیچیک آواز و نوازى بیرون نیامد. سید علی اکبر حاج سید جوادی معروف به عموجان نقل میکرد: در ایام دهه اول محرم که طبق معمول سنواتی در حسینیه دیوان خانه مجلس عزاداری حضرت اباعبدالله امام حسین (ع) را صبحها برقرار میداشتیم، روز عاشورا که معمولا شلوغ ترین روز مراسم است، در کنار درب ورودی ایستاده بودم و به عزاداران خوشامد میگفتم. ناگهان دیدم مرحوم الهیان در هیبتی روستایی و با کلاه نمدی بر سر وارد شد. من از آمدن ایشان متعجب شدم؛ زیرا میدانستم که وی در روستای حسن جون طالقان است و امروز هم وسیله رفت و آمد به آن جا فراهم نیست ولی آن روز سکوت کردم و مدت ها بعد پرسیدم: آقا! شما در روز عاشورا و با آن لباس دهاتی چگونه در حسینیه حاضر شدید؟ ایشان پاسخ داد: جان! شما با این مطالب کاری نداشته باشید!
نقل است: روزی باران میبارید و شیخ علی اکبر در حال وضو گرفتن بود. موقع مسح، متوجه شد که باران مانع میشود. شیخ اشارهای به آسمان کرد و برای لحظه ای باران بند آمد. او که مسح کشید، باران دوباره شروع به باریدن کرد.
شاگردان
- شیخ مجتبی قزوینی
- سید فاضل هاشمی نجفی
- میرزا رحیم تنکابنی
- سید محمد مدنی
- سید محمد موسوی خوئینیها
- سید محمد میرجعفر میاندهی
- سید جلیل زرآبادی
- محمدرضا حکیمی
عروج ملکوتی
علىاکبر الهیان تنکابنی در روز سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۳۹ شمسی در تهران بدرود حیات گفت. پیکر مطهر ایشان به قم حمل شد و مرحوم آیت الله بروجردى بر ایشان نماز گذارد و در قبرستان «وادى السلام خاکفرج» به خاک سپرده شد. نقل است که جسد ایشان پس از پنجاه سال، آشکار شد، در حالی که همچنان سالم مانده بود.

