نوشته‌ها

زندگینامه حبیب نجار

به نام آفریننده عشق

 

حبیب نجّار، شخصیتی مسیحی است که در منابع اسلامی به مؤمن آل‌ یس ملقب شده است.

 

ویژگی ها

نسب حبیب را، حبیب‌ بن اَبریا، حبیب‌ بن مری و حبیب‌ بن اسرائیل ضبط کرده‌اند. گویا پسر عموی فرعون زمان خود بوده است. در بیشتر منابع او را نجّار گفته‌اند و چون پیش از ایمان آوردن بت‌تراش بوده است با این لقب خوانده‌ شده‌است. برخی نیز گفته‌اند کار او ریسمان‌ بافی یا کفاشی بوده است. درباره زندگی زاهدانه و رفتارهای عابدانه وی مطالب اندکی در منابع آمده است.

نام وی در قرآن نیامده ولی در آیات سوره یس در ضمن نقل ماجرای اصحاب القریه پس از اینکه اصحاب قریه، دو رسولی را که برای دعوت آنان به توحید آمده بودند، تکذیب می‌کنند، مردی شتابان از دور دست شهر می‌آید و مردم را به پیروی از رسولان فرا می‌خواند و ایمان خود را به پروردگار آشکار می‌سازد. پس از مرگ وی، قوم او با صیحه‌ای هلاک می‌گردند. در منابع اسلامی، این مرد مؤمن، حبیب نجّار دانسته شده است.

بر اساس آیاتی از سوره یاسین، حضرت عیسی علیه‌السلام دو تن از حواریون خود را به انطاکیه که در قرآن «القَرْیة» خوانده شده است می‌فرستد. فرستادگان حضرت عیسی در حوالی شهر با چوپان پیری روبه‌رو می‌شوند و او را به پرستش خدا و دین عیسی(ع) دعوت می‌کنند. چوپان از آنان درخواست معجزه می‌کند و او پسر بیمارش را شفا می‌دهند و پیرمرد که همان حبیب نجّار است، به گفته‌های آنان ایمان می‌آورد. دلایل دیگری نیز برای ایمان آوردن حبیب نقل شده است، از جمله اینکه رسولان، پسر او را که هفت روز از مرگش می‌گذشت زنده کردند و دیگر اینکه خودِ حبیب را که به جذام و فلج مبتلا بود شفا دادند.

فرستادگان پس از ورود به انطاکیه، به دستور پادشاه زندانی می‌شوند. حضرت عیسی، شمعون، بزرگ حواریون را به یاریشان می‌فرستد و آنان در حضور پادشاه معجزاتی از خود نشان می‌دهند، اما پادشاه و اطرافیان او بنابه قولی تصمیم به قتل رسولان می‌گیرند.

حبیب نجّار هنگامی‌ که از این خبر آگاه می‌شود، شتابان خود را به منکران می‌رساند و آنان را به پذیرش یگانه‌ پرستی و معاد دعوت می‌کند، وی سه دلیل برای ضرورت تبعیت از پیامبران بیان می‌کند:

۱. آنان هیچ اجر و مزدی نمی‌خواهند: «اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ» (یس–۲۱)

۲. خالق انسان خداست و به سوی او باز می‌گردد: «وَ مَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» (یس–۲۲)

۳. غیر الله توانایی دور کردن ضرر و جلب منفعت برای خود و دیگران را ندارند: «أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَٰنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ» (یس–۲۳)

اما مردم به او حمله می‌کنند و او را به طرز فجیعی به قتل می‌رسانند. او وارد بهشت می‌شود: «قِيلَ ادْخُلِ الْجَنه» (یس–۲۶) و آرزو می‌کند قومش می‌دانستند خداوند چگونه او را گرامی داشت: «قالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ‌. بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ» (یس–۲۶ و ۲۷)

براساس حدیثی نبوی، حبیب نجّار ملقب به مؤمن آل‌ یس، حزقیل ملقب به مؤمن آل فرعون و حضرت علی(ع)، صدیقان هستند و علی افضل آنهاست. همچنین آن حضرت فرموده است که آن سه تن حتی لحظه‌ای به خدا کافر نشدند.

از امام کاظم (ع) نقل شده است: «سابقين چهار كس هستند: اول، پسر آدم (ع) كه به دست برادرش كشته شد؛ دوم، پيشگام امت موسى (ع) كه همان «مؤمن آل فرعون» است؛ سوم، پيشگام امت عيسى (ع) يعنى حبيب نجار و چهارم، پيشگام امت اسلام؛ يعنى على بن ابى طالب (ع).»

نیز از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که حبیب نجّار از صدیقان، مقربان الهی و اهل بهشت و یکی از مصادیق «ثُلَّةٌ من الاَوَّلین» معرفی شده است.

به نوشته برخی منابع، وی پیش از ایمان به رسولان، مشرک بوده است و حتی گفته‌اند هفتاد سال بت می‌پرستیده است، با این حال، وی را در زمره کسانی چون ورقة بن نوفل، بحیرا و قیس‌ بن ساعده شمرده‌اند که پیش از بعثت پیامبر اکرم (ص) به او ایمان داشته‌اند، چنانکه تصریح شده حبیب نجار ششصد سال پیش از ظهور اسلام، به حضرت محمد (ص) ایمان آورده بوده است.

 

عروج ملکوتی

در منابع متقدم، محل دفن حبیب نجّار بازار انطاکیه ذکر شده است، اما به گزارش منابع جدید، مقبره وی در مشرق انطاکیه، در دامنه کوه سلبیوس، که کوه حبیب نجّار نامیده می‌شود، قرار دارد.

 

زندگینامه جعفر بن ابی‌طالب

به نام آفریننده عشق

 

جعفر بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب مشهور به جعفر طیار و ذوالجناحین سومین فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد بود. جعفر پسر عموی پیامبر اكرم (ص)، برادر بزرگتر امام علی (ع)، دومین فرد مسلمان پس از امام علی (ع) و صحابی رسول خدا (ص) بود.

 

ویژگی ها

تولد جعفر را بیست سال پیش از بعثت پیامبر (ص) در طایفه بنی‌هاشم از قبیله قریش دانسته‌اند. پدر وی ابوطالب از بزرگان قریش و مادرش فاطمه بنت اسد بود. او سومین فرزند ابوطالب پس از طالب و عقیل و قبل از علی (ع) بود. طبق برخی اقوال، فاصله بین هر کدام از برادران ده سال بوده است.

جعفر را به خاطر داشتن فرزندی به نام عبدالله، ابوعبدالله می‌خواندند. از دیگر کُنیه‌های‌ جعفر «ابوالمساکین» بود. وی به دلیل ملازمت فقرا و مساکین و احسان به آنان به این نام شهرت یافت. همچنین به «طَیّار» و «ذوالجناحین» مشهور است که پس از شهادت و از دست‌دادن دو دستش به آن ملقّب گردید. در روایتی از رسول اکرم (ص) آمده که شبی در مکه با علی و حمزه و جعفر خوابیده بودیم که با نسیم بال جبرئیل که همراه با سه فرشته دیگر آمده بود بیدار شدم؛ او به من گفت که تو سید پیامبران هستی و علی سید اوصیاست و جعفر با دوبالش در بهشت پرواز می‌کند و حمزه سید شهداست.

در روایتی دیگر از امام باقر (ع) است که خداوند، چهار خصلت جعفر را در دوران جاهلیت (عدم شُرب خمر، دروغ‌ نگفتن، پرهیز از فحشا و نپرستیدن بت) ارج می‌نهد. نقل شده که پیامبر (ص) هم در حق او دعا کرد که خداوند عزّوجل به تو دو بال عطا کند که با ملائکه در بهشت پرواز کنی. از دیگر القاب وی «ذوالهجرتین» به خاطر هجرت به حبشه و هجرت به مدینه است.

جعفر دومین مردی بود که بلافاصله پس از برادرش علی (ع) به پیامبر (ص) ایمان آورد و مسلمان شد. ابوطالب هنگامی که دید فرزندش علی (ع) در کنار پیامبر (ص) نماز می‌گذارد به جعفر گفت: در سمت چپ پیامبر (ص) نماز بگزار. برخی نیز گفته‌اند وی بیست‌ و‌ ششم و یا سی‌ و دومین مردی بود که مسلمان شد. ابن‌ سعد می‌گوید: جعفر بن ابی‌طالب قبل از آن که رسول خدا (ص) در خانه ارقم وارد شود، ایمان آورد.

براساس متون دینی، جعفر از مرتبت و منزلت والایی برخوردار بود. او را مصداق برخی آیات قرآن معرفی کرده‌اند. علی بن ابراهیم قمی در ذیل آیه ۲۳ سوره احزاب از امام باقر (ع) نقل می‌کند که مراد از کسانی که بر عهد خویش وفادار ماندند و جان خویش را تسلیم کردند، حمزه و جعفر بن ابی‌طالب است. بر اساس روایتی از امام صادق (ع)، آیه ۳۹ سوره حج نیز در شأن علی (ع)، حمزه و جعفر نازل شده است.

روایت شده که پیامبر (ص) فرمود: مردم از درخت‌های مختلف خلق شده‌اند؛ اما من و جعفر مانند یک درخت هستیم و از یک گِل آفریده شدیم. آن حضرت در روایتی دیگر فرمود: جعفر! تو در چهره و اخلاق شبیه من هستی. این شباهت به گونه‌ای بود که هر کس جعفر را می‌دید می‌گفت: «سلام بر تو یا رسول‌الله» به گمان این که پیامبر (ص) است و جعفر در پاسخ می‌گفت: من رسول‌الله نیستم، من جعفر هستم.

وی مورد علاقه شدید پیامبر اکرم (ص) بود. رسول خدا (ص) از غنایم غزوه بدر به جعفر بخشید با این که وی در جنگ حضور نداشت. همچنین پیامبر (ص) در بازگشت از غزوه خیبر، جعفر را که از حبشه بازگشته بود، ملاقات کرد، او را در آغوش گرفت، میان دو چشم او را بوسید و فرمود: به خدا قسم نمی‌دانم برای کدام یک مسرور باشم، دیدار جعفر یا فتح خیبر. آن گاه به او نمازی آموخت که به «نماز جعفر طیار» معروف است. علاقه‌مندی امیرمؤمنان (ع) به او نیز تا آنجا بود که عبدالله بن جعفر می‌گوید: هر گاه درخواستی را از عمویم علی (ع) داشتم و به حق پدرم (جعفر) او را قسم می‌دادم، آن را می‌پذیرفت. امام حسین (ع) نیز در ماجرایی که امیرالمومنین (ع) به خشم آمده بود، او را به حق عمویش جعفر قسم داده است. هرگاه حضرت را هنگام خشم به حق برادرش جعفر سوگند می‌دادند، آرام می‌گرفت.

ابو نعیم اصفهانی می‌گوید: جعفر بن ابی‌طالب مردی خطیب، سخاوتمند، شجاع و عارف بود. ابن‌ قُدامه، وی را فردی بردبار و متواضع می‌خواند. ذهبی از عالمان اهل‌ سنت می‌نویسد: جعفر بن ابی‌طالب، دارای مقامی بزرگ، سیّدِ شهیدان و مجاهدان است.

نقل است: روزی ابوطالب به همراه پسرشان جعفر بر پیامبر اسلام (ص) وارد شدند در حالی که ایشان به همراه امیرالمؤمنین (ع) در حال نماز جماعت بودند. ابوطالب به جعفر فرمود: پشت سر پسر عمویت نماز بخوان. پیامبر که متوجه حضور جعفر شد جلو ایستاد و ابوطالب شادمان بازگشت در حالی که زمزمه می‌کرد: علی و جعفر مورد اطمینان من هستن. این اول نماز جماعتی بود که در اسلام برپا شد.

پیامبر اسلام می‌فرمایند: مردم از شجره‌های گوناگون آفریده شده‌اند ولی من و فرزند ابوطالب از یک شجره آفریده شده‌ایم. ریشه‌ام علی و شاخه‌ام جعفر است. از همین رو پیامبر (ص) تنها دو نفر را به عنوان برادر خود معرفی کردند: یکی امیرالمؤمنین (ع) و دیگری جعفر بن ابی‌طالب.

پیامبر گرامی اسلام‌ (ص) در واپسین لحظات عمر شریفشان به حضرت زهرا (س) فرمودند: دخترم ما خاندانی هستیم که خداوند شش خصلت به ما عنایت کرده که به هیچ کس از اولین و آخرین ارزانی نفرموده است‌. حضرت به شش نفر اشاره کردند تا آن‌که حضرت زهرا (س) فرمود: کدام‌ یک از این‌‌ها افضل است؟ پیامبر فرمود: پس از من علی افضل است و پس از علی و تو و دو فرزندم حسن و حسین و اوصیای بعد از این پسرم (به حسین اشاره کرد) که مهدی هم از آنها است، حمزه و جعفر با فضیلت‌ ترین افراد از خاندانم هستند.

انس بن مالک می‌گوید: از پیامبر گرامی اسلام (ص) درباره تفسیر آیه «وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة» سؤال نمودم که مقصود چه افرادی هستند؟ حضرت فرمودند: ای انس مقصود از آن، چهره‌های ما فرزندان عبدالمطلب است؛ من و علی و جعفر و حسن و حسین و فاطمه. از قبرهایمان خارج شده در حالی که چهره‌هایمان در روز قیامت مانند خورشید نیمروز درخشان است.

پیامبر اکرم (ص) می‌فرمایند: در روز قیامت چهار پرچم به من عطا خواهد شد که پرچم حمد را در دستان خودم می‌گیرم و پرچم تهلیل را به امیرالمؤمنین (ع) می‌سپارم و او را با گروه اول همراه می‌کنم. پرچم تکبیر را در دستان حمزه قرار می‌دهم و او را با گروه دوم می‌فرستم. پرچم تسبیح را به جعفر واگذار کرده و او را با گروه سوم همراه می‌کنم سپس به سراغ امتم آمده تا آنان را از شفاعت خودم بهره‌مند سازم.

 

عروج ملکوتی

جعفر در جنگ موته در جمادی الاولی سال هشتم هجری به شهادت رسید. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین، اولین شهید از فرزندان ابوطالب در اسلام را، جعفر بن ابی طالب خوانده است. طبری در تاریخ طبری می‌نویسد: پس از شهادت زید، جعفر پرچم را در دست گرفت و شروع به جنگ کرد. چون دید دشمن دورش را احاطه کرده، از اسبش پیاده شد و آن را پِی کرد. سپس جنگید تا دو دستش قطع گردید و شهید شد. بنا بر قول مشهور، وی در سن ۴۱ سالگی و دهمین نفری بود که در این جنگ، به شهادت نائل آمد. آرامگاه وی در اردن قرار دارد.

زندگینامه حمزة بن عبدالمطلب

به نام آفریننده عشق

 

حمزة بن عبدالمطلب (۵۴ قبل از هجرت – ۱۵ شوال ۳ قمری) که در میان مسلمانان به لقب «اسدالله» و «سیدالشهداء» معروف است، عموی حضرت محمد (ص)، از اهالی با احترام در بین قبیلهٔ قریش و از پهلوانان عرب بود و به قدرتمندی و شکار شیر مشهور بود.

 

ویژگی ها

ثویبه کنیز ابولهب از شیر فرزند خود به نام مسروح، قبل از حلیمه، محمد را شیر داده بود. چنان‌که برخی گفته‌اند اگر حمزه نیز از شیر همین فرزند نوشیده باشد، فقط دو سال از پیامبر بزرگتر خواهد بود.

حمزه در سال ششم بعثت به اسلام گروید. معروف است که او هنگام بازگشت از یکی از شکارهای خود شنید که عمرو بن هشام (مشهور به ابوجهل) به برادرزاده‌اش محمد توهین کرده؛ پس یکراست نزد عمرو بن هشام رفته و با نواختن ضربه‌ای به او گفت: «به چه جرأتی به محمد توهین می‌کنی وقتی که می‌دانی من پیرو مذهب او هستم. اگر جرأت داری جواب این ضربه را بده.» از آن روز به بعد حمزه به عنوان محافظ اسلام شناخته می‌شود.

حمزه اولین فرمانده نظامی اسلام بود و در نبردهای اولیه و منجمله نبرد مشهور «غزوه بدر» سپاه مسلمانان را رهبری می‌کرد و در این جنگ، خویشاوندش شَیبه بن ربیعه را به قتل رساند.

شجاعت حضرت حمزه در جنگ‌ها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر می‌‌جنگید. حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینه‌اش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت: او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند!

نام جناب حمزه در شأن نزول چندین آیه از قرآن به چشم می خورد از جمله:

آیه:«هَٰذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ»؛ «اینان دو گروه‌اند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، کسانی که کافر شدند، لباس‌هایی از آتش برای آن‌ها بریده شده و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می‌‌شود.» در صحیح بخاری و صحیح مسلم و سنن ترمذی و ابن ماجه و منابع دیگر از اهل سنت و شیعه آمده که حضرت ابوذر رحمه الله فرموده است: این آیه درباره دو گروه؛ گروهی حامی‌‌ و مدافع سرسخت اسلام و گروه دیگر دشمن کینه‌توز و سرسخت اسلام نازل گردیده است. گروه اول امیرمؤمنان و حمزه و عبیده و گروه دوم ولید، عتبه و شیبه از سران قریش می‌‌باشند که در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.

آیه: «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»؛ «در میان مؤمنان مردانی هستند که بر عهدی که با خدا بسته‌اند، صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و گروهی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.» در تفسیر قمی ‌‌ابن ابی الجارود از امام باقر علیه السلام نقل می‌‌کند که این آیه درباره حمزه و جعفر و علی علیهم‌السلام نازل گردیده است. منظور از «مَنْ قَضَی نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ یَنْتَظِر» علی بن ابی طالب است.

آیه: «أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ»؛ «آیا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، همچون مفسدان در زمین قرار دهیم یا پرهیزکاران را همچون کافران؟!» در تفسیر فرات کوفی از ابن عباس نقل می‌‌کند که این آیه درباره سه تن از مؤمنان متقی که عمل صالح انجام داده بودند؛ علی بن ابی طالب و حمزه و عبیده و سه نفر مشرک مفسد؛ عتبه و شیبه و ولید بن عتبه نازل گردیده است. ابن عباس اضافه می‌‌کند این دو گروه بودند که در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند؛ علی علیه السلام ولید را کشت، حمزه عتبه را و عبیده شیبه را.

آیه: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا»؛ «و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند (در روز رستاخیز) همنشین کسانی خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آن‌ها رفیق‌های خوبی هستند.» شیخ طوسی از انس بن مالک نقل می‌‌کند که روزی با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را به جای آوردیم، آن حضرت پس از نماز رو به ما نشست، من عرض کردم: ای فرستاده خدا، اگر صلاح بدانید تفسیر این آیه «وَمَنْ یُطِعْ الله…» را بیان کنید. پیامبر فرمود: مصداق «نبِیِّینَ» من هستم و مصداق «صِدِّیقِینَ» برادرم علی است و مصداق «شهداء» عمویم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین می‌‌باشند.

شیخ صدوق همچنین از انس بن مالک نقل می‌‌کند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهم‌السلام.

شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام و آن بزرگوار از جدش رسول خدا نقل می‌‌کند که فرمود: محبوب‌ ترین برادرانم علی بن ابی طالب و محبوب‌ترین عموهایم حمزه است.

شخصی محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی ‌‌بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوب‌ترین نام‌ها در نزد من است.

شیخ صدوق نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمود: در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض کرد: ای رسول خدا، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود… و عمویم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سید شهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی.

رسول خدا (ص) فرمود: همانا در قیامت، عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد.

در بصائرالدرجات در حدیثی از امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که آن حضرت درباره تعداد انبیا و تعداد اولوالعزم از آنان و این که هر پیامبری دارای وصی بوده، سخن گفته و آن گاه به خصوصیات خود و خاندانش اشاره می‌‌کند و در ضمن آن می‌‌فرماید: بر ستون عرش نوشته شده است: حمزه، شیر خدا و رسولش و سید شهدا است.

حضرت محمد (ص) به حضرت فاطمه (س) فرمود: شهید ما أفضل شهدا است و آن عموی تو و از خاندان ما است.

حضرت علی (ع) فرمود: خداوند در میان خاندان ما هفت نفر خلق کرد که در روی زمین مانند آنها را نیافریده است. آنگاه در معرفی این هفت تن چنین فرمود: از ما است رسول خدا که سید اولین و آخرین و خاتم پیامبران است. از ما است وصی او که بهترین اوصیا است و دو سبطش حسن و حسین که بهترین اسباطند و عمویش سیدالشهدا و جعفر که به همراه فرشتگان پرواز می‌‌کند و حضرت قائم عجل الله فرجه.

حضرت علی (ع) فرمود: آگاه باشید که افضل خلق بعد از اوصیا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب است‌.

حضرت علی (ع) فرمود: جمعیتی از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند می‌‌باشند، اما هنگامی ‌‌که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول خدا هنگام نماز بر وی، (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت.

 

عروج ملکوتی

حمزه در جنگ‌ اُحُد در ۱۵ شوال سال سوم هجری به‌ دست وحشی بن حرب و به دستور هند، همسر ابوسفیان، به شهادت رسید. هند از زنان اهل پرچم بود و در ازای کشتن محمد یا علی (قاتل برادرش ولید در بدر) یا حمزه (قاتل پدرش)، به وحشی وعده آزادی داده بود و وعده داد که «هم وزن او طلا و هم قد او ابریشم» پاداشش می‌دهد. پس وحشی در میان جنگ و با پرتاب نیزه از راه دور حمزه را به شهادت می‌رساند و هند هم او را آزاد می‌کند. گفته شده بعد از شهادت حمزه، هند به پیش جنازه حمزه رفته و جگر او را درآورده و خورده است و به همین خاطر، به هند جگر خوار شهرت یافته است. حمزه پس از شهید شدن، «سیدالشهدا» لقب گرفت. شیعیان علاوه بر حمزه، این لقب را به امام حسین (ع) هم نسبت می‌دهند.

 

زندگینامه حضرت محمد (ص)

 

به نام آفریننده عشق

 

مُحمد بن عبدالله بن عبدالمطّلِب بن هاشم (عام الفیل–۱۱ق) مشهور به حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام، از پیامبران اولوالعزم و آخرین پیامبر الهی است. معجزه اصلی او قرآن است.

 

حضرت محمد(ص) فرزند عبدالله بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کلاب بود. مادرش، آمنه بنت وهب است. به گفته علامه مجلسی، امامیه بر ایمان و اسلام پدر، مادر و اجداد رسول خدا تا آدم(ع) اجماع دارند. کنیه‌ حضرت محمد (ص)، ابو القاسم و ابو ابراهیم است. برخی از القاب او عبارتند از: مصطفی، حبیب‌ الله، صفی‌ الله، نعمة‌ الله، خیرة خلق‌ الله، سید المرسلین، خاتم النبیین، رحمة للعالمین، نبی امّی.

بنابر نظر معروف میان علمای شیعه پیامبر(ص) در ۱۷ ربیع‌الاول و بنا بر نظر مشهور میان اهل‌سنت در ۱۲ ربیع‌الاول به دنیا آمده است. فاصله این دو تاریخ به هفته وحدت بین شیعه و سنی نام‌گذاری شده است. علامه مجلسی میلاد پیامبر(ص) در ۱۷ ربیع‌الاول را نظر بیشتر علمای شیعه دانسته است. با این حال محمد بن یعقوب کلینی در کتاب الکافی، و شیخ صدوق در کتاب کمال‌الدین ولادت پیامبر را در ۱۲ ربیع الاول ذکر کرده‌اند. به گفته علامه مجلسی، نظر کلینی مبنی بر تولد پیامبر در ۱۲ ربیع‌الاول، بیشتر به دلیل تقیه بوده است.

پیامبر اسلام(ص) در شعب ابی‌طالب و در خانه‌ای که بعدها به عقیل بن ابی‌طالب تعلق یافت، به دنیا آمد. منابع تاریخی، رخدادهایی را در شب میلاد پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند که به اِرهاصات مشهور شده است. برخی از این رخدادها عبارتند از: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن، خاموش شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه و همچنین خواب عجیب موبدان و پادشاه ساسانی.

محمد (ص)، دوران شیرخوارگی و بخشی از کودکی را نزد حلیمه، زنی از قبیله بنی‌سعد گذراند. وقتی شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام (از طرف مادر عبدالمطلب از طایفه بنی‌عَدِی بن نجّار)، به یثرب برد. در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همانجا دفن شد. پس از وفات آمنه، عبدالمطلب، پدربزرگ پدری حضرت محمد(ص)، سرپرست او شد. حضرت محمد هشت ساله بود که جناب عبدالمطلب درگذشت و عمویش ابوطالب سرپرستی او را عهده‌دار شد.

وقتی که حضرت محمد (ص) ۲۵ ساله بود ابوطالب به او پیشنهاد داد تا با سرمایه خدیجه تجارت کند، پیامبر(ص) این پیشنهاد را پذیرفت. پیامبر(ص) پس از سفر تجارتی به شام با خدیجه ازدواج کرد. پیامبر اکرم(ص) در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد. خدیجه اولین همسر پیامبر(ص)‌ بود و حدود ۲۵ سال با پیامبر زندگی کرد او در سال ۱۰ بعثت درگذشت.

مادر فرزندان پیامبر به جز ابراهیم، خدیجه بود. مادر ابراهیم ماریه قبطیه بود. فرزندان رسول خدا(ص)، به جز حضرت فاطمه(س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر(ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت. در دوره جاهلیت سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای آن را شکست. قریش دیوارها را بالا بردند اما وقتی می‌خواستند حجر الاسود را نصب کنند، بین سران قبیله‌ها اختلاف شد. رئیس هر قبیله می‌خواست این افتخار را نصیب خود کند.

بزرگان قبیله طشتی پر از خون آوردند و دست خود را در آن فرو بردند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید بجنگند تا پیروز شوند. آنها پذیرفتند، نخستین کسی را که از در بنی‌شیبه داخل مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. آنان داوری پیامبر را پذیرفتند و به دستور پیامبر (ص) حجر الاسود را میان پارچه‌ای گذاشتند و رئیس هر قبیله یک گوشه از پارچه را بلند کرد، چون پارچه را بالا بردند، پیامبر، حجر الاسود را برداشت و بر جای آن نهاد.

مشهور امامیه، بعثت پیامبر(ص) را ۲۷ رجب دانسته‌اند. او در حِراء به پیامبری مبعوث شد. محمد(ص) در سال‌های نزدیک به بعثت هر سال یک ماه از مردم کناره می‌گرفت و در کوه حِرٰاء به عبادت خدا مشغول می‌شد. او در این باره گفته است: جبرئیل نزد من آمد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمی‌دانم. دوباره گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّک الَّذِی خَلَقَ؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید». چنانکه مشهور است، او در چهل سالگی به پیامبری رسید. پیامبر(ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که از زنان به او ایمان آورد، خدیجه و از مردان، علی بن‌ابی‌طالب(ع) بود.

پس از آنکه پیامبر(ص) به پیامبری رسید، سه سال پنهانی به دعوت مردم پرداخت. پیامبر(ص) در آغاز، مردم را به ترک پرستش بت‌ها و پرستیدن خدا دعوت می‌کرد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان می‌شدند و در جاهای دور از رفت‌و‌آمد نماز می‌گزاردند. چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت پیامبر(ص) گذشت، او مأمور شد دعوت خود را علنی کند. ابن اسحاق نوشته است که چون آیه انذار («وَأَنذِرْ‌ عَشِیرَ‌تَک الْأَقْرَ‌بِینَ ..؛ و خویشان نزدیکت را هشدار ده.») نازل شد، پیامبر مهمانی برگزار کرد و در آن حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب حاضر شدند همین که رسول خدا خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب پیامبر را ساحر خواند و مجلس را به هم زد.

پیامبر(ص) روزی دیگر آنان را خواند و دعوتش را به آنان رساند. به گزارش طبری چون رسول خدا دعوت خود را به خویشاوندان رساند، گفت: کدام یک از شما مرا در این کار یاری می‌کند تا برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟ همه ساکت شدند و علی(ع) گفت:‌ ای رسول خدا! من هستم. پیامبر فرمود: این وصی و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.

قریشیان از ابوطالب خواستند تا برادرزاده خود را از راهی که در پیش گرفته، بازدارد. ابوطالب سخنان آنان را با پیامبر(ص) در میان نهاد و پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، از دعوت خود دست برنمی‌دارم تا این که خداوند مرا در این امر پیروز گرداند یا جانم را در این راه از دست دهم».

 

شبی ابوجهل که با بنی‌هاشم دشمنی می‌کرد، از این ماجرا آگاه شد و مانع شد که حکیم بن حزام برای خدیجه بار گندم ببرد. همین سبب شد گروهی پشیمان شده و به حمایت از بنی‌هاشم برخاستند. آنها می‌گفتند چرا بنی‌مخزوم در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت‌کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابن اسحاق (۸۰-۱۵۱ق)، نخستین سیره‌نویس درباره پیامبر اسلام(ص)، وقتی سراغ پیمان‌نامه رفتند، دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.

به گزارش ابن هشام (درگذشت۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، محدث و مورخ قرن دوم قمری ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان‌نامه‌ای را که نوشته‌اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته است. ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند، دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی‌هاشم شکسته شد.»

در سال دوم هجری، مهم‌ترین برخورد نظامی مسلمانان و مشرکان که به غزوه بدر مشهور شد، رخ داد. با آنکه عده مسلمانان کمتر از مکیان بود، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان، بسیاری کشته و اسیر شدند. در این جنگ، ابوجهل و عده‌ای دیگر از قریش کشته شدند و همین اندازه اسیر گردیدند. از مسلمانان ۱۴ تن شهید شدند. در این جنگ چند تن از دلاوران مکه که به شجاعت معروف بودند، به دست امام علی(ع) کشته شدند.

در سال سوم هجری، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان، به سوی مدینه به راه افتادند. پیامبر(ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند، ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مشرکان مکه از شهر بیرون رود.

در جایی نزدیک کوه اُحُد، دو لشکر با یکدیگر رو به‌ رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود، ولی با ترفندی که خالد بن ولید به کار برد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان، مشرکان از پشت هجوم بردند و به کشتار مسلمانان پرداختند. در این جنگ، حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص)، به شهادت رسید. پیامبر(ص) نیز زخم برداشت و شایعه کشته‌شدن او موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد.

در بازگشت به مدینه در منزل جُحفه آنجا که راه مردم مصر، حجاز و عراق از یکدیگر جدا می‌شود در موضعی که به نام «غدیر خُم» معروف شده است، امر خدا به او رسید که باید علی(ع) را به جانشینی خود نصب کنی و به تعبیر روشن‌تر باید سرنوشت حکومت اسلامی معلوم گردد. رسول خدا (ص) در جمع مسلمانان که شمار آنان را میان نود یا یکصد هزار تن نوشته‌اند اعلام فرمود:

من کنت مولاه فعلیّ مولاه… (من بر هر کس ولایت دارم، علی مولای اوست. خدایا بپیوند با کسی که بدو بپیوندد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن دارد. و دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد. و دشمن روی باش با کسی که با او دشمن روی است و خوار کن کسی را که او را خوار کند و حق را با او بگردان هر جا که بگردد. آن کس که حاضر است این سخنان را بدان کس که غائب است برساند.)

مطابق نقل صحیح بخاری از مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. یکی از حاضران گفت: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است.

در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید. در صحیح مسلم که آن نیز از مهم ترین کتابهای اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.

 

احادیثی از پیغمبر اکرم(ص):

  • مؤمن نباید بدون همسایه خود سیر شود.
  • مؤمن به کمین خون کس نریزد.
  • ایمان بی‌عمل و عمل بی‌ایمان پذیرفته نیست.
  • سه چیز است که در هرکه نیست کارش سرانجام نگیرد: تقوائی که وی را از گناه باز دارد، اخلاقی که با مردم مدارا کند و حلمی که با آن سبکی سبکسران را دفع کند.
  • با کسان سهل انگاری کن تا با تو سهل انگاری کنند.
  • پاداش نیکوکاری و پیوند خویشاوندان از نیکی های دیگر زودتر می‌رسد و کیفر ستمکاری و بریدن از خویشاوندان از بدی های دیگر سریعتر می‌رسد.
  • آفت دین سه چیز است: دانای بدکار، پیشوای ستمکار و تلاشگر نادان.
  • منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است.
  • با فقرا دوستی کنید زیرا در روز رستاخیز دولتی بزرگ دارند.
  • بهترین بندگان در پیش خدا کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد.
  • محبوبترین بندگان خدا نزد خدا کسی است که برای بندگان خدا سودمندتر است.

 

معجزات و کرامات

به گفته علامه طباطبایی، براساس بیشتر منابع، تغییر قبله در ماه رجب سال دوم هجری (۱۷ ماه پس از ورود پیامبر به مدینه) رخ داده است. براساس روایتی از امام صادق(ع)، مسلمانان تا پیش از آن، هنگام نماز رو به مسجد الاقصی نماز می‌خواندند. یهودیان پیامبر(ص) را سرزنش می‌کردند و می‌گفتند: تو تابع مایی و به سوی قبله ما نماز می‌گذاری.

رسول خدا(ص) از این سرزنش آزرده خاطر بود تا اینکه روزی در مسجد بنی سلمه، نماز ظهر می‌خواند که جبرئیل نازل شد و در بین نماز، او را به طرف کعبه برگرداند و آیه قبله (آیه ۱۴۴ سوره بقره) نازل شد. بنابراین، پیامبر(ص) دو رکعت از نمازش را به سوی بیت المقدس و دو رکعت دیگر را به سوی کعبه اقامه کرد که اعتراض و سروصدای یهودیان را در پی داشت.

در سال نهم هجری پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومت‌های جهان، نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند گروهی را به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.

هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.

بامداد روز مباهله، پیامبر(ص) به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، از مباهله سر باز زدند و تقاضای مصالحه کردند.

پیامبر(ص) قبل از بعثت، ۴۰ سال در میان مردم زندگی کرده بود. زندگی او خالی از دورویی و صفات زشت و حالات ناپسند بود. او نزد دیگران فردی صادق و امین به حساب می‌آمد. پیامبر بعدها وقتی رسالت خود را ابلاغ می‌کرد،‌ مشرکان شخص او را تکذیب نمی‌کردند بلکه آیات را منکر می‌شدند. این مطلب در قرآن هم آمده است: «آنان تو را به دروغ‌گویی متهم نمی‌کنند بلکه (این) ستمگران آیات الهی را انکار می‌کنند.» از ابوجهل نیز نقل شده است که می‌گفت: ما تو را تکذیب نمی‌کنیم بلکه این آیات را قبول نداریم.

عالی‌ترین و بارزترین خصوصیت پیامبر(ص) بعد اخلاقی ایشان بوده است. قرآن در این باره می‌گوید که «تو بر اخلاقی بزرگ و گرانمایه تکیه داری». در وصف رفتار و صفات پیامبر(ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمی‌گفت. هرگز تمام دهان را نمی‌گشود، بیشتر تبسم داشت و هیچ‌گاه به صدای بلند نمی‌خندید، چون به کسی می‌خواست روی کند، با تمام تن خویش برمی‌گشت.

به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقه‌مند بود، چندان‌که چون از جایی گذر می‌کرد، رهگذران پس از او، از اثر بوی خوش، حضورش را درمی‌یافتند. در کمال سادگی می‌زیست، بر زمین می‌نشست و بر زمین خوراک می‌خورد و هرگز تکبر نداشت. هیچ‌گاه تا حد سیری غذا نمی‌خورد و در بسیاری از موارد، به‌ ویژه آنگاه که تازه به مدینه درآمده بود، گرسنگی را پذیرا بود. با این همه، مانند راهبان نمی‌زیست و خود می‌فرمود که از نعمت‌های دنیا تا اندازه ای، بهره گرفته، هم روزه داشته و هم عبادت کرده است.

امیرمؤمنان در توصیف سیمای پیامبر(ص) می‌فرماید: «هر کس بدون آشنایی قبلی او را می‌دید هیبتش او را فرامی‌گرفت. هر کس با او معاشرت می‌کرد و با او آشنا می‌شد دوستدار او می‌گردید». «پیامبر نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به هر کس به‌اندازه مساوی نظر می‌افکند.» «هرگز رسول خدا با کسی دست نداد که دستش را از دست او بردارد جز آنکه آن طرف ابتدا دستش را بکشد.»

پیامبر(ص) با هر کسی به‌اندازه ظرفیت و عقلش گفتگو می‌کرد. عفو و بخشش او به هر کس که ظلمی نسبت به او مرتکب شده بود نزد همه شهرت داشت، به طوری که حتی وحشی (قاتل حمزه عموی خود را) و ابوسفیان دشمن دیرینه اسلام را نیز بخشید. پیامبر(ص) زاهدانه می‌زیست.

 

روزی فاطمه(س) نانی جوین برای وی آورد و گفت: نانی پختم و دلم رضا نداد برای شما نیاورم. آن را بخورد و گفت: «این تنها غذایی است که پدرت از سه روز پیش می‌خورد». روزی که در نخلستان یکی از انصار خرما می‌خورد، فرمود: «روز چهارم است که چیزی نخورده‌ام». گاهی از شدت گرسنگی سنگ به شکم می‌بست (تا گرسنگی تسکین یابد). هنگام مرگ زره وی در قبال سی پیمانه جو، پیش یک یهودی به گرو بود.

پیامبر اُمی توصیفی قرآنی برای پیامبر و به معنای پیامبری که درس نخوانده و نا آشنا به نوشتن بوده است، می باشد. اُمّی بودنن را فضیلتی برای پیامبر اسلام دانسته اند زیرا پیامبر با اینکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت تا علم بیاموزد، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسان ها فراهم کرد. محققان معتقدند آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمت های مختلف است توسط فردی که خواندن و نوشتن را فرانگرفته، از معجزات الهی محسوب می شود.

طبق عقاید شیعه حضرت محمد (ص) نبی و رسول است و چون خاتم الانبیاء بوده، هیچ پیامبری بعد از آن حضرت نخواهد آمد. حضرت محمد (ص) جزو انبیای اولوالعزم است و شریعتی نوین از جانب خداوند برای بشر آورده است. پیامبر(ص) اولین نفر از چهارده معصوم است. ایشان نه فقط در دریافت و ابلاغ وحی بلکه در تمام ساحت‌های زندگی عصمت داشته است. همچنین از پیامبر(ص) معجزاتی نقل شده است که مهم‌ترین آنها قرآن است.

ابن جوزی از منابعی یاد می‌کند که بالغ بر ۱۰۰۰ معجزه را برای پیامبر(ص) آورده‌اند. شق القمر، رد الشمس، حرکت درخت به سمت پیامبر، جاری شدن آب از بین انگشتان پیامبر، بارش شدید باران به دعای پیامبر، تسبیح گفتن سنگ‌ریزه‌ها در دستان پیامبر و… گوشه ای از معجزات ایشان می باشد.

 

عروج ملکوتی

وفات پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ قمری، یا به روایتی در ۱۲ ربیع‌الاول همان سال در ۶۳ سالگی روی داد. چنانکه در نهج البلاغه آمده است که هنگام جان دادن، سر پیامبر(ص) میان سینه و گردن امام علی(ع) بوده است. آرامگاه ایشان در کشور عربستان، شهر مدینه واقع شده است.

 

زندگینامه حضرت علی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

علی بن ابی‌طالب(ع) مشهور به امام علی و امیرالمؤمنین (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت – ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، امام اول همهٔ مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است.

 

علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب، مشهور به هاشمی و قرشی بوده و پدر او، ابوطالب، مردی سخاوتمند، عدالت‌مدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر(ص) و از شخصیت‌های بزرگ قریش گزارش شده است. مادر علی(ع)، فاطمه بنت اسد و برادران وی طالب، عقیل، جعفر، و خواهرانش هند یا ام هانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و اسماء بوده‌اند.

کنیه‌های علی بن ابی‌طالب عبارتند از ابوالحسن، ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه. همچنین در منابع القاب و صفات متعددی برای ایشان برشمرده شده است از جمله: امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، حیدر، مرتضی، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، صدّیق اکبر،فاروق، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف الله المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، ذوالقرنین، هادی، سید العرب، کشّاف الکرب، داعی، شاهد، باب المدینه، والی، وصی، قاضی دَین رسول الله، منجز وعده، النبا العظیم، الصراط المستقیم و الانزع البطین.

علی بن ابی‌طالب(ع)، جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد. ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله شیخ صدوق، سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از عالمان اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر می‌دانند.

امام علی(ع) در منابع مختلف، مردی میانه‌بالا، با چشمانی سیاه و گشاده، ابروهایی کشیده و پیوسته و صورتی زیبا دانسته شده، چهره‌ای گندمگون و ریشی انبوه داشته و شانه‌هایش پهن بوده است. پس از بعثت پیامبر (۱۳ سال پیش از هجرت)، علی(ع) نخستین مرد و خدیجه(س)، نخستین زنی بود که به پیامبر(ص) ایمان آوردند.

علی(ع) که در آن هنگام ده سال داشت به همراه پیامبر(ص) به صورت پنهانی و در کوه‌های اطراف مکه نماز می‌گزاردند. پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت به اسلام را در سال سوم بعثت علنی کرد، در واقعه دعوت از خویشاوندان نزدیک که به «انذار عشیره» یا «واقعه یوم الدار» معروف است، علی(ع) از وی حمایت کرد و پیامبر(ص) در پاسخ، او را برادر، وصی و جانشین خود خواند.

پس از درگذشت ابوطالب، شرایط مسلمانان دشوارتر شد و پیامبر(ص) به فکر هجرت به مدینه افتاد. در شب هجرت و با آگاهی از توطئه مشرکان برای کشتن پیامبر(ص)، علی(ع)، در ۲۳ سالگی، در خوابگاه وی خوابید که به لیلة المبیت مشهور است. در سال دوم هجری، غزوه بدر میان مسلمانان و مشرکان درگرفت که طی آن، تعداد زیادی از لشکر دشمن از جمله چند نفر از سران قریش به دست علی(ع) کشته شدند. پس از غزوه بدر، حضرت علی(ع) در ۲۵ سالگی با فاطمه(س) ازدواج کرد.

نخستین همسر امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص) بود. پیش از علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف، ازدواج با فاطمه را از پیامبر درخواست کرده بودند، اما پیامبر(ص)، خود را در این باره تابع دستور خداوند دانست و به آنان پاسخ منفی داد. امام علی و فاطمه، پنج فرزند داشته‌اند؛ حسن، حسین، زینب و ام کلثوم و محسن که پیش از تولد سقط شد.

در سال هفتم هجری قمری، نبرد خیبر روی داد. علی(ع) در این نبرد از پرچمداران سپاه بود و سپاه اسلام به رهبری او توانست خیبر را فتح کند. پیامبر(ص) در صفر سال ۱۱ هجری درگذشت. علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) و در ۳۳ سالگی به امامت رسید. علی(ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود که گروهی در سقیفه، ابوبکر را برای خلافت برگزیدند.

پس از خلافت ابوبکر، امام علی(ع) ابتدا از بیعت خودداری کرد ولی سرانجام با او بیعت کرد. شیعیان معتقدند این بیعت از روی اجبار بوده و شیخ مفید معتقد است امام علی(ع) هرگز بیعت نکرده است. به عقیده شیعه، یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد.

 

امام علی(ع) در سال دهم هجری توسط پیامبر اسلام به یمن فرستاده شد. از علی(ع) نقل شده که پیامبر او را برای دعوت مردم به اسلام، تعلیم احکام و تبیین حلال و حرام به یمن فرستاد و به او توصیه کرد که آغاز کننده جنگ نباشد و تا حد ممکن از جنگ پرهیز کند. در این سفر، برخی قبائل بزرگ و مهم یمنی از جمله قبیله هَمدان به دست امام علی (ع) با دین اسلام آشنا شده و مسلمان شدند. قبایل دیگر یمنی نیز از همدان، تبعیت کرده و مسلمان شدند.

علی(ع) در ذی‌الحجة سال ۳۵ هجری، در ۵۸ سالگی، پس از قتل عثمان به خلافت رسید. جز گروهی از نزدیکان عثمان و برخی یاران پیامبر(ص) که «قاعدین» (وانشستگان) خوانده شده‌اند، تمام صحابه مدینه با علی(ع) بیعت کردند. امام علی(ع)، دو روز پس از آغاز خلافت، در اولین خطبه خود خواستار برگردانده‌شدن اموالِ به ناحق تصرف‌شدهٔ در دوره عثمان شد و بر تقسیم عادلانه بیت‌المال تأکید کرد.

جنگ صفین در منطقه‌ای به همین نام، در آخر سال ۳۶ و ابتدای سال ۳۷ق درگرفت. معادیخواه معتقد است بر خلاف تاریخ صفر سال ۳۷ هجری که از سوی طبری و ابن‌اثیر ذکر شده، اوج جنگ در سال ۳۸ بوده است. هنگامی که سپاه امام علی(ع) در حال پیروز شدن بود، سپاهیان معاویه با ترفند عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کردند تا میان‌شان حکم کند. امام از روی ناچاری و تحت فشار شورشیان سپاه خود حکمیت را پذیرفت و به اجبار آنها، ابوموسی اشعری را حَکَم قرار داد.

اما به فاصله کوتاهی از پذیرش حکمیت، اعتراض‌های جدیدی به امام علی (ع) در میان شورشیان شکل گرفت. عده‌ای به استناد دو آیه قرآن (سوره مائده، آیه ۴۴ و سوره حجرات، آیه ۹) خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند. شگفت آنکه جمعی از معترضان همان‌هایی بودند که ساعاتی قبل حکمیت را بر امام علی (ع) تحمیل کرده بودند. آنان از امام خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما علی بن ابی‌طالب(ع) نقض حکمیت را نپذیرفت و تصمیم خود را بر ادامهٔ جنگ با شام در صورتی که حکمی طبق رأی قرآن حکم نکنند اعلام کرد.

علی(ع) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به قضیه سقیفه (که حق او را در خلافت غصب کردند) اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از معروف‌ترین خطبه‌هایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است. به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی‌ نموده‌ و به خانه‌ها‌ و محافل‌ انصار می‌برد و یاری می‌خواست و پاسخ می‌شنید: «ای دختر پیغمبر! ما با ابوبکر‌ بیعت‌ کرده‌ایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمی‌کردیم». علی(ع) نیز جواب می‎داد: «آیا‌ پیغمبر‌ را دفن نکرده، درباره خلافت نزاع می‌کردم؟».

در شرح نهج البلاغه آمده است که امیر المومنین(ع) با دستانش کار می‌کرد، زمین را آماده می‌کرد، درخت خرما می‌کاشت، آبیاری می‌کرد و همه این‌ها را خود انجام می‌داد. از دیدگاه امام علی(ع) ارزشِ حرکت برای جهاد در راه خدا، بیشتر از ارزشِ تلاش در راه کسب روزی برای خانواده نیست.

مشهورترین اثر گردآوری شده از سخنان و نوشته‌های امام علی(ع)، کتاب نهج البلاغه است که سید رضی از علمای قرن چهارم هجری آنها را جمع‌آوری کرده است. نهج البلاغه، پس از قرآن، مقدس‌ترین متن دینی شیعه و برجسته‌ترین متن ادبی عرب است. جَفْر و جامعه، عنوان دو کتاب حدیثی به املای پیامبر اکرم(ص) و نگارش حضرت علی(ع) است. این دو کتاب از ودایع امامت و از منابع علم امام به شمار آمده است. محتوای کتاب جفر، ذکر حوادث آینده تا روز قیامت است‌.

مصحف علی یا مصحف امام علی(ع)، نخستین نسخه جمع‌ آوری‌ شده قرآن است که پس از درگذشت پیامبر (ص)، توسط امام علی(ع) آماده شد. این مصحف امروزه در دسترس نیست و بنابر روایات، به دستخط امام علی(ع)‌ و بر اساس ترتیب نزول سوره‌ها گردآوری شده بود. بر اساس برخی روایات، شأن نزول آیات و همچنین آیات ناسخ و منسوخ، در حاشیه این مصحف آمده بود. به باور شیعیان، مصحف امام علی(ع) در دست ائمه معصوم بوده و هم‌اکنون نزد امام دوازدهم است.

 

معجزات و کرامات

فضایل امام علی(ع) به آیات، روایات و حوادثی اشاره دارد که در آنها فضایل، صفات و ویژگی‌های امام علی(ع) نخستین امام شیعیان بیان شده است. ابن ابی‌الحدید از علمای اهل سنت در قرن ۷ق معتقد است که امام علی(ع) سر رشته تمام فضیلت‌ها است و به همین خاطر هر فرقه و گروهی خود را به او منتسب می‌کند و همچنین حضرت علی (ع) منشأ علومی چون علم کلام، فقه، تفسیر، قرائت، نحو، فصاحت و بلاغت است. گفته شده همه سلسله‌های صوفیه اجازه‌ نامه مشایخ خود را از طریق علی(ع) به پیامبر می‌رسانند.

از احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی، نقل شده که آن مقدار که برای علی بن ابی‌طالب فضایل آمده، برای هیچ‌یک از صحابه نقل نشده است. فضائل امام علی(ع) دو دسته‌اند: فضائل اختصاصی و فضائل مشترک با دیگر اهل بیت: آیه ولایت، آیه شِراء، آیه انفاق، حدیث غدیر، حدیث طیر، حدیث منزلت، مولود کعبه و خاتم‌بخشی از فضائل اختصاصی او به‌شمار می‌آیند. آیه تطهیر، آیه اهل‌الذکر، آیه مَوَدّت و حدیث ثقلین هم از فضایل مشترک او با دیگر اهل‌بیت است.

برخی از آیات و احادیثی که دلیلی برای امامت و ولایت امام علی(ع) تلقی شده و در عین حال، صراحتا به امامت وی اشاره ندارند و نشانگر فضایل علی(ع) هستند، عبارتند از: آیه تطهیر، آیه مباهله، آیه صادقین، آیه خیر البریه، آیه اهل الذکر، آیه شراء، آیه نجوا، آیه صالح المؤمنین، حدیث ثقلین، حدیث مدینة العلم، حدیث رایت، حدیث کسا، حدیث وصایت، حدیث یوم الدار، حدیث طیر، حدیث مؤاخاة، حدیث منزلت، حدیث ولایت، حدیث سفینه، حدیث سدّ الابواب. همچنین فضایل امام علی(ع) به اعتبار اینکه در قرآن یا روایات آمده‌اند به فضایل قرآنی و روایی تقسیم می‌شوند. ابن‌عباس نزول بیش از ۳۰۰ آیه قرآن را درباره علی(ع) دانسته است.

درباره قدرت بدنی علی بن ابی‌طالب، گفته شده که او با هیچ‌کسی مبارزه نکرد، مگر اینکه او را زمین زد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه تصریح کرده، توانایی جسمی علی بن ابی‌طالب، ضرب المثل بوده؛ او بود که درِ قلعه خیبر را کَند، در حالی که جمعی تلاش کردند آن را برگردانند ولی نتوانستند، او بود که بت هبل را (که بت بزرگی بود) از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.

آمده است که در سال سوم هجری، مشرکان برای جبران شکست بدر، جنگ اُحُد را علیه مسلمانان به راه انداختند. علی(ع) از کسانی بود که نبرد را رها نکرد و از جان پیامبر دفاع کرد و گفته شده در این نبرد ۱۶ زخم برداشت. کلینی و طبری گفته‌اند که جمله لا سَیفَ اِلّا ذوالفَقار، لا فَتی اِلّا عَلی را جبرئیل در این نبرد در مدح علی(ع) گفته است.

غزوه تبوک در سال نهم هجری درگرفت. پیامبر(ص) برای اولین بار علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه و محافظت از خانواده خویش منصوب کرد و این نبرد، تنها غزوه‌ای است که حضرت علی(ع) در آن حضور نداشته است. پس از شایعاتی که منافقان پراکندند، علی(ع) خود را به سپاه رساند و پیامبر(ص) را از آنچه در مدینه گذشته بود، آگاه کرد. پیامبر(ص) در پاسخ گفتند آیا از این خرسند نیستی که جایگاه تو نزد من، چون هارون نزد موسی باشد؟ این گفته به حدیث منزلت مشهور است.

پیامبر(ص) به فرمان الهی پس از حج در منطقه غدیر خم، علی(ع) را جانشین و وصی خود قرار داد که به واقعه غدیر مشهور است. در این هنگام او ۳۳ سال داشت. پیامبر پس از آنکه نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد، خطبه‌ای خواند و خطاب به مسلمانان فرمود: «آیا نمی‌دانید من به مؤمنان از خودشان أولی هستم؟». مردم گفتند: آری، می‌دانیم. سپس پیامبر دست امام علی(ع) را بلند کرده و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار».

بر اساس برخی منابع، پیامبر در پاسخ به برخی از اصحاب خود که پرسیدند: این دستور خدا و پیامبرش است؟ فرمود: بله، این دستور خداوند و رسول او است. پس از این خطبه، برخی صحابه همچون عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است که می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»

ابونوار کرباس فروش می‌گوید: «علی بن ابی‌طالب به همراه برده‌اش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به برده‌اش گفت: «هر کدام را می‌خواهی بردار»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»

 

عروج ملکوتی

امام علی(ع) در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد کوفه، حین نماز و در حال سجده، به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و دو روز بعد در ۲۱ رمضان به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد. او از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) خواست تا اگر بر اثر ضربت ابن ملجم درگذشت، برای قصاص تنها یک ضربت به او بزنند. قبر مخفی حضرت علی (ع) توسط امام صادق(ع) آشکار شد. آرامگاه وی اکنون در نجف اشرف قرار دارد.

 

زندگینامه حضرت فاطمه (س)

 

به نام آفریننده عشق

 

فاطمه(س) مشهور به فاطمه زهرا (۵ بعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنج‌ تن آل‌ عبا (اصحاب کساء) است که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم می‌دانند.

 

فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمه‌اند. برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّ‌ اَبیها، اُم‌ الائمه، اُم‌ الحسن، اُم‌ الحسین و اُم‌ المحسن.

فاطمه(س) آخرین فرزند پیامبر(ص) و خدیجه است. به اتفاق مورخان، فاطمه در مکه و در منزل خدیجه(س) در محلی به نام زُقاق (کوچه، گذرگاه) العطّّارین و زُقاق الحجر در نزدیکی مَسعی به دنیا آمد. بر اساس دیدگاه رایج شیعیان، حضرت فاطمه در سال پنجم بعثت مشهور به سَنَه اَحقافیه (سال نزول سوره احقاف) متولد شد. در منابع شیعه، روز تولد فاطمه(س) ۲۰ جمادی‌الثانی ذکر شده است.

فاطمه(س) خواستگاران متعددی داشت؛ اما در نهایت با امام علی(ع) ازدواج کرد. ابوبکر، عمر و عبدالرحمن بن عوف از این افراد بودند. همه خواستگاران جواب رد از پیامبر شنیدند. پیامبر در پاسخ به درخواست آنان می‌فرمود: «ازدواج فاطمه امری آسمانی است و نیازمند حکم الهی است.» و در مواردی نیز نارضایتی فاطمه(س) از ازدواج با خواستگاران را مطرح می‌کرد. به اعتقاد برخی پژوهشگران به دنبال هجرت پیامبر(ص) به مدینه و رهبری جامعه اسلامی، فاطمه(س) به سبب نسبت فرزندی با پیامبر(ص) در میان مسلمانان مورد احترام قرار گرفت و جایگاه والایی یافت.

در گزارش‌های تاریخی و روایی آمده است فاطمه(س) به علی(ع) به‌ گونه‌های متفاوت و حتی در حضور پیامبر محبت می‌کرد و او را بهترین همسر می‌خواند. دوره نخست زندگی فاطمه(س) و علی(ع) با شرایط دشوار اقتصادی همراه بود تا آنجا که در برخی زمان‌ها غذایی برای سیر کردن حسنین(ع) نمی‌یافتند؛ اما فاطمه(س) به وضع موجود اعتراض نمی‌کرد و گاه برای کمک به همسر خود در تأمین معاش، پشم‌ریسی می‌کرد.

منابع شیعه و اهل سنت هم‌رأی‌اند که حسن، حسین، زینب و ام‌کلثوم چهار فرزند فاطمه و علی هستند. در منابع شیعه و برخی از منابع اهل سنت از فرزند پسر دیگری نام برده شده که بر اثر آسیبی که در جریان حوادثِ پس از پیامبر(ص) بر فاطمه وارد شد سقط گردید. نام او مُحسِن یا مُحَسَّن ذکر شده است.

در چند ماه پایانی زندگی فاطمه(س) حوادث ناگواری برای او اتفاق افتاد؛ چنانکه گفته شده در این دوره هیچ کس زهرا(س) را خندان ندید. درگذشت پیامبر(ص)، ماجرای سقیفه، غصب خلافت، مصادره فدک توسط ابوبکر و خواندن خطبه فدکیه در حضور صحابه مهم‌ترین وقایع پایانی زندگی اوست.

 

فاطمه(س) فعالیت‌های اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی متعددی داشته است. هجرت به مدینه، مداوای پیامبر(ص) در جریان جنگ احد، رساندن آذوقه برای پیامبر در جنگ خندق و همراهی‌اش در فتح مکه از جمله فعالیت‌های وی قبل از رحلت پیامبر است. پس از آنکه ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد، فاطمه(س) با این اقدام او مخالفت کرد. او برای بازپس‌گیری فدک با ابوبکر گفتگو کرد و پس از ارائه دلیل و شاهد، ابوبکر در نوشته‌ای فدک را از آنِ فاطمه دانست؛ اما عمر بن خطاب با بی‌احترامی آن نوشته را از فاطمه(س) گرفت و پاره کرد.

فاطمه پس از بی‌نتیجه ماندن تلاشش برای بازپس‌گیری فدک، به مسجد پیامبر رفت و در حضور صحابه خطبه‌ای، که بعدها به خطبه فدکیه مشهور شد، خواند و در آن، اقدام ابوبکر در مصادره فدک و غصب خلافت را نکوهش کرد. فاطمه(س) در این خطبه نتیجه اقدامات ابوبکر و طرفداران او را آتش دوزخ دانست.

پس از آنکه صحابه، ابوبکر را خلیفه خواندند و با او بیعت کردند و سخن پیامبر(ص) بر جانشینی امام علی(ع) را نادیده گرفتند، فاطمه(س) به همراه علی(ع)، بنی‌هاشم و تعدادی از صحابه با این بیعت مخالفت کردند و در خانه فاطمه تحصن کردند. عباس بن عبدالمطلب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، مقداد، اُبیّ بن کَعب، و گروهی از بنی‌هاشم از جمله تحصن‌کنندگان بودند.

برخوردهای شدید ابوبکر و عمر با فاطمه و علی بر سر ماجرای فدک و وقایع مرتبط با بیعت اجباری با خلیفه، خشم فاطمه از ابوبکر و عمر را تا پایان زندگی‌اش به دنبال داشت. بر اساس گزارش‌ها پس از هجوم عمر و دیگر مهاجمان به خانه فاطمه، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند برای عذرخواهی به خانه فاطمه بروند؛ اما فاطمه اجازه ورود به آنان نداد. آنان در نهایت با وساطت علی وارد خانه فاطمه شدند. فاطمه در دیدار با آن دو، روی خود را به دیوار کرد و سلام آنان را بی‌پاسخ گذاشت. فاطمه پس از یادآوری روایت پیامبر که خشنودی و خشم پیامبر را در گرو خشنودی و خشم فاطمه قرار داده بود، به ابوبکر و عمر اعلام کرد که باعث خشم او شد‌ه‌اند.

در حدیثی از حضرت فاطمه (س) آمده است: کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ‌، برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

 

معجزات و کرامات

در منابع روایی، تفسیری و تاریخیِ شیعه و اهل سنت فضائل متعددی برای حضرت زهرا(س) گزارش شده است. برخی از این فضیلت‌ها منشأ قرآنی دارند، مانند آیه تطهیر و آیه مباهله. در این‌ گونه فضائل شأن نزول آیات درباره اهل‌بیت پیامبر است و فاطمه نیز یکی از اهل‌بیت است. شماری از فضیلت‌ها نیز در روایات نقل شده‌اند نظیر حدیث بَضعه و مُحَدَّثه بودن.

به گفته علامه مجلسی، شیعیان اجماع قطعی بر عصمت حضرت فاطمه(س) دارند. آیه تطهیر، حدیث بضعه و احادیث بیان کننده عصمت اهل بیت(ع) از دلایل عصمت فاطمه(س) به شمار می‌روند. بر اساس آیه تطهیر، خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) را از هرگونه زشتی و پلیدی پاک گرداند و بنابر بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت، فاطمه یکی از مصادیق اهل‌بیت است.

لازمه معصوم بودن حضرت زهرا(س) آن است که از برخی شئون پیامبران و امامان(ع)، مانند حجیت گفتار و رفتار و تقریر و مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین برخوردار بوده و سیره عملی و موضع‌گیرهای او ملاک تشخیص حق از باطل باشد و همچنین الگوی کامل در عرصه‌های زندگی به شمار می‌رود. در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز روایاتی گزارش شده که پیامبر(ص) با استشهاد به آیه تطهیر، اهل بیت خود یعنی فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) را از هرگونه گناه مبرا دانسته است.

فاطمه زهرا(س) همانند پیامبر(ص) علاقه زیادی به عبادت داشت و بخش مهمی از اوقات خود را به نماز و مناجات می‌گذراند. در برخی منابع گزارش‌هایی درباره امداد غیبی نسبت به فاطمه(س) وجود دارد؛ برای نمونه سلمان فارسی از اینکه زهرا(س) در کنار سنگ آسیاب در حال قرائت قرآن است و سنگ آسیاب به خودی خود می‌چرخد، تعجب کرد و موضوع را با پیامبر در میان گذاشت. پیامبر در جواب فرمود: «…خداوند جبرئیل را فرستاده است تا آسیاب را برای او بگرداند». طولانی بودن نمازها، شب‌زنده‌داری، دعا برای دیگران از جمله همسایه‌ ها، روزه‌داری، زیارت قبور شهدا از جمله ویژگی‌های رفتاری فاطمه(س) است که در سخنان اهل‌بیت، برخی صحابه و تابعین بر آن تأکید شده است. بر همین اساس در کتاب‌های دعا و مناجات برخی از نمازها، ادعیه و تسبیحات به فاطمه(س) منسوب است.

علمای شیعه و اهل سنت، بر اساس آیه ۲۳ سوره شوری مشهور به آیه مودت، محبت و دوست داشتن فاطمه را سفارش خدا به مسلمانان دانسته‌اند. در آیه مودت پاداش رسالت پیامبر(ص) دوستی و محبت با خویشاوندان معرفی شده است که مفسران از آن به اهل‌بیت(ع) تعبیر کرده‌اند. علاوه بر آیه مودت، روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده است که بر اساس آن خداوند به خشم فاطمه خشمگین و به خشنودی او خشنود می‌شود.

پیامبر(ص) علاقه زیادی به فاطمه(س) داشت و به او بیشتر از دیگران محبت و احترام می‌کرد. در حدیثی مشهور به حدیث بضعه، پیامبر(ص) فاطمه را پاره تن خود معرفی می‌کند و می‌گوید هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است. این روایت را محدثان نخستین نظیر شیخ مفید از میان علمای شیعه و احمد بن حنبل از میان علمای اهل سنت، به گونه‌های مختلف گزارش کرده‌اند. در روایات متعددی که شیعیان و اهل سنت نقل کرده‌اند آمده است که فاطمه برترینِ زنان بهشت، برترینِ زنان دو عالم و برترینِ زنان امت است.

تداوم نسل پیامبر از فاطمه و تعیین امامان شیعه از فرزندان فاطمه به عنوان یکی از فضائل او ذکر شده است. برخی از مفسران استمرار نسل پیامبر از فاطمه را مصداق کوثر یعنی خیر فراوان در سوره کوثر دانسته‌اند. سخاوت فاطمه(س) به عنوان یکی از ویژگی‌های رفتاری او گزارش شده است. فاطمه(س) در زندگی مشترک خود با علی(ع) زمانی که در وضعیت مطلوب اقتصادی قرار داشت ساده‌زیست بود و همیشه انفاق می‌کرد.

اهدای لباس نو در شب عروسی خود به فرد محتاج، بخشیدن گردنبند به فقیر و دادن همه غذای خود به مسکین، یتیم و اسیر از جمله این موارد است. بر اساس گزارش‌های روایی و تفسیری پس از آنکه فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) سه روز پی‌در پی هنگام افطار همه غذای خود را به نیازمند دادند آیه ۵ تا ۹ سوره انسان مشهور به آیه اطعام در شأن آنان نازل شد.

سخن گفتن فرشتگان با فاطمه(س) یکی از ویژگی‌های او است که موجب شد او را مُحَدَّثه بنامند. گفتگوی فرشتگان با فاطمه در زمان پیامبر و پس از رحلت وی، برای تسلی دادن فاطمه(س) و خبر دادن از آینده نسل پیامبر بوده است. رویدادهای آینده را که فرشته الهی به فاطمه می‌گفت، امام علی(ع) می‌نوشت که به مصحف فاطمه معروف شد.

در برخی از منابع شیعه برای زهرا(س) زیارت‌نامه‌ای توسط امام صادق(ع) بیان شده است. بنا بر متن زیارت‌نامه، فاطمه(س) قبل از آفریده شدن مورد امتحان خداوند قرار گرفته و در این امتحان صبور بوده است. در این زیارت‌نامه قبول کردن ولایت حضرت زهرا(س) مانند قبولی ولایت همه انبیاء و حضرت محمد(ص) و اطاعت از آنها دانسته شده است. همچنین طبق این زیارت کسی که از حضرت زهرا(س) اطاعت کرده و ثابت‌قدم باشد، از پلیدی‌ها و گناهان پاک می‌شود.

مصحف فاطمه، کتابی است منسوب به حضرت فاطمه(س) و شامل مطالبی است که فاطمه آن‌ها را از فرشته الهی شنید و امام علی(ع) آن را نوشته است. به اعتقاد شیعیان مصحف فاطمه نزد امامان شیعه بوده و هر امامی در پایان عمر خود آن را به امام بعدی تحویل داده است و غیر از امامان هیج فردی به کتاب دسترسی نداشته است. این کتاب اکنون در دست امام زمان(عج) است.

تسبیحات فاطمه زهرا(س)، ذکری است که فاطمه از پیامبر(ص) آموخت و از فراگیری آن خشنود شد. در منابع شیعه و اهل سنت درباره آموختن تسبیحات به فاطمه گزارش‌های متعددی ذکر شده و آمده است امام علی پس از شنیدن این ذکر، در هیچ شرایطی آن را ترک نکرد.

 

عروج ملکوتی

بیعت نکردن علی(ع) و مخالفان ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه موجب شد یاران خلیفه به خانه او حمله کنند و در این هجوم فاطمه به سبب ممانعت از بردن علی برای بیعتِ اجباری با ابوبکر آسیب دید و فرزندش سقط شد. این حادثه بر اثر آتش، فشار و ضربه عمر، قنفذ و دیگر همراهان بر درب خانه اتفاق افتاد. در برخی گزارش‌ها آمده است که قنفذ، فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشت و در را به فاطمه(س) کوبید و پهلوی او را شکست. فاطمه(س) پس از این واقعه در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. حضرت فاطمه سلام الله علیها در ۳ جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید. عمر او را هجده سال گفته‌اند.

امام کاظم(ع) در روایتی به شهادت فاطمه(س) تصریح کرده است. در روایتی از امام صادق(ع) سبب شهادت فاطمه(س) ضربه قنفذ با غلاف شمشیر ذکر شده است که موجب سقط محسن و بیماری و در نتیجه شهادت او شد. حضرت فاطمه قبل از شهادت، وصیت کرده بود دوست ندارد افرادی که به او ستم کردند و اسباب خشم و غضب او را فراهم کردند، بر پیکرش نماز بخوانند و در تشییع او حاضر شوند؛ از این رو خواسته بود او را مخفیانه تشییع و دفن کنند و محل دفن او مخفی بماند.

برخی محل دفن حضرت فاطمه(س) را در روضة النبی دانسته‌اند. خانه حضرت فاطمه و امام علی(ع) مکان دیگر محل دفن معرفی شده است. این مکان با گسترش مسجد النبی در زمان بنی‌امیه، بخشی از مسجد قرار گرفت.

 

زندگینامه امام حسن (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی (۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانسته‌اند.

 

حسن بن علی بن ابی‌طالب نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر اسلام(ص) است. نسب او به بنی‌هاشم و قریش می‌رسد. واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید. در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد. نام‌های حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)، نام پسران هارون است که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشت.

کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفته‌اند و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکی (پاکیزه) برشمرده‌اند. بنابر قول مشهور، تاریخ ولادت امام حسن(ع)، ۱۵ رمضان سال سوم هجری است. برخی منابع تولد وی را سال دوم هجرت دانسته‌اند. او در مدینه به دنیا آمد و پیامبر در گوش او اذان گفت و در هفتمین روز ولادتش، گوسفندی را برای او عقیقه کرد.

حسن بن علی دومین امام شیعیان است. او بعد از شهادت امام علی (ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت. شیخ کلینی (درگذشته ۳۲۹ق) در کتاب کافی مجموعه روایات مربوط به نصب حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است.

از دوره کودکی و نوجوانی حسن بن علی(ع) اطلاع چندانی در دست نیست. او کمتر از هشت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد و از این جهت نام او در زمره آخرین طبقهٔ صحابه ذکر شده است. گزارش‌های مربوط به محبت بسیار پیامبر(ص) به او و برادرش حسین(ع) در بیشتر منابع شیعه و اهل سنت آمده است.

از مهم‌ترین حوادث این دوره، حضور او به همراه پدر و مادر و برادرش در ماجرای مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است. گزارش‌ها درباره شمار همسران و فرزندان حسن بن علی(ع) متفاوت است. منابع تاریخی، حداکثر نام ۱۸ همسر برای امام حسن(ع) ذکر کرده‌اند. شیخ مفید تعداد فرزندان او را ۱۵ تن ذکر کرده است.

نسل امام حسن (ع) از حسن مثنی، زید، عمر و حسین اثرم ادامه یافت. نسل حسین و عمر پس از مدتی از بین رفت و تنها نسل حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند. فرزندان او را سادات حسنی می‌نامند. در جنگ جمل، وقتی عبدالله بن زبیر امام علی(ع) را به کشتن عثمان متهم کرد، حسن بن علی خطبه‌ای خواند و به نقش زبیر و طلحه در کشتن عثمان اشاره کرد. امام مجتبی(ع) در این جنگ فرماندهی جناح راست سپاه را بر عهده داشت.

به گفته نصر بن مزاحم (درگذشته ۲۱۲ ق) حسن بن علی پیش از حرکت سپاه امام علی(ع) به سوی صفین، خطبه‌ای خواند و مردم را به جهاد ترغیب کرد. بر اساس پاره‌ای اخبار، او در جنگ صفین به همراه برادرش حسین بن علی(ع) فرماندهی جناح راست لشکر را بر عهده داشت. امام مجتبی(ع) از ۲۱ رمضان سال ۴۰ق به مدت ۶ الی ۸ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر(ص)، آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانسته‌اند.

بنا بر نقل منابع شیعه و اهل سنت، پس از شهادت امیرمؤمنان در سال ۴۰ق. مردم با حسن بن علی(ع) برای خلافت بیعت کردند. به گفته بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق)، عبید الله بن عباس پس از دفن پیکر امام علی(ع)، به میان مردم آمد و خبر شهادت امام را به آنان داد و گفت: او جانشینی شایسته و بردبار به جا گذاشته است. اگر دوست دارید با او بیعت کنید.

 

در برخی منابع آمده است هنگام بیعت، شروطی مطرح شد؛ از جمله در «الامامة و السیاسة» آمده است حسن بن علی به مردم گفت: آیا بیعت می‌کنید که فرمانم را اطاعت کنید و با هر کس جنگیدم بجنگید و با هر کس صلح کردم، صلح کنید؟ آنها با شنیدن این سخن به تردید افتادند و نزد حسین بن علی(ع) رفتند تا با او بیعت کنند، ولی او گفت: به خدا پناه می‌برم که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم. آنان بازگشتند و با حسن بن علی بیعت کردند.

بنابر نقل یعقوبی از جمله ترفندهای معاویه برای آنکه جنگ را به صلح بکشاند، این بود که کسانی را بین سپاهیان امام حسن(ع) فرستاد تا شایع کنند که قیس بن سعد نیز به معاویه پیوسته، و از سویی کسانی را به میان سپاهیان قیس فرستاد تا شایع کنند که حسن بن علی، صلح را پذیرفته است.

او همچنین نامه‌های کوفیان در اعلام فرمانبرداری از او را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد و شرط‌هایی نیز بر عهده خود گذاشت. به گفته شیخ مفید، امام حسن(ع) با وجود آنکه به معاویه اعتماد نداشت و از نیرنگ او آگاه بود، چاره‌ای جز پذیرش صلح ندید. در گزارش بلاذری آمده است معاویه، صفحه‌ای سفید و مهرشده برای حسن بن علی(ع) فرستاد تا هر شرطی که می‌خواهد در آن بنویسد.

امام حسن(ع) که شرایط را چنین دید، برای مردم سخن گفت و از آنان خواست نظرشان را در مورد جنگ یا صلح بگویند. مردم با شعار «البقیة البقیة»(یعنی ما زندگی کردن و زنده ماندن را می خواهیم) درخواست پذیرش صلح کردند. و بدین ترتیب امام حسن(ع) صلح را پذیرفت.

در گزارش‌ها آمده است پس از صلح امام حسن، گروهی از شیعیان ابراز تأسف و ناخوشنودی می‌کردند و حتی عده‌ای امام را سرزنش کردند و او را «مذلّ المؤمنین»(خوار کننده مومنان) خواندند. امام در پاسخ پرسش‌ها و اعتراض‌ها، بر ضرورت التزام به تصمیم «امام» تاکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواند و حکمت این کار را از سنخ حکمت کارهای خضر (ع) در ماجرای همسفر شدن با موسی(ع) دانست.

امام حسن علیه السلام می فرمود: معاویه بن صخر پنداشته است که من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن ندیده‌ام. معاویه دروغ می‌گوید. به خدا سوگند ما در کتاب خدا و در سخنان رسول خدا سزاوارترین مردم به مردم هستیم، ولی ما اهل بیت از زمانی که رسول خدا از دنیا رفت، همواره بیمناک و ستمدیده بوده‌ایم. خدا میان ما و آنان که بر ما ستم کردند داوری کند.

هم چنین ایشان در جای دیگری فرمود: ای مردم! اگر از مشرق تا مغرب را بگردید، جز من و برادرم کسی را نخواهید یافت که جدش رسول خدا باشد. همانا معاویه در چیزی (خلافت) که حق من است، با من به نزاع برخاست و من برای مصلحت امت و حفظ خون مردم، از آن چشم پوشیدم.

 

معجزات و کرامات

روایات فراوانی از محبت رسول خدا(ص) به نوه خود حسن بن علی(ع) وجود دارد. نقل شده که پیامبر(ص) در حالی که حسن(ع) را بر دوش خود حمل می‌کرد، می‌گفت: خدایا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار. گاه که پیامبر(ص) در نماز جماعت به سجده می‌رفت، او بر پشت ایشان سوار می‌شد و پیامبر سر از سجده برنمی‌داشت تا او پایین آید و وقتی اصحاب از علت طولانی شدن سجده می‌ پرسیدند، می‌گفت می‌خواستم به دلخواه خود پایین آید.

در فرائد السمطین آمده است که پیامبر(ص) درباره او فرمود: او سرور جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است… هر که از او پیروی کند از من است و هر که از او سرپیچی کند، از من نیست. حسن بن علی(ع) جزو اهل بیت پیامبر(ص) است که به گفته مفسران، آیاتی از قرآن درباره آنان نازل شده است، از جمله آیه اطعام که بنابر روایات شیعه و اهل سنت، درباره اهل بیت نازل شده و یکی از فضایل آنان به شمار می‌آید.

امام مجتبی(ع) بارها پیاده به حج رفت و از او نقل شده است که می‌گفت از پروردگارم شرم دارم که او را ملاقات کنم ولی به سوی خانه او گام برنداشته باشم. گفته اند او ۱۵ یا ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت، در حالی که بهترین شتران به دنبال او در حرکت بودند. در منابع اسلامی گزارش‌هایی درباره بردباری او آمده و او را «حَلیم» خوانده‌اند. در برخی منابع اهل سنت آمده است مروان بن حکم که با او دشمنی می ورزید و مانع از دفن او کنار پیامبر شد، در تشییع جنازه‌اش شرکت کرد و زیر تابوت را گرفت.

وقتی به او اعتراض شد که تو حسن بن علی را در زمان حیاتش می‌آزردی، گفت من کسی را می‌آزردم که بردباری‌اش همسنگ کوه‌ها بود. نقل شده است که مردی شامی امام حسن(ع) را دید و شروع به ناسزاگویی کرد. امام مجتبی(ع) پس از آنکه آن مرد ساکت شد، به او سلام کرد و با لبخند گفت: گویا در این شهر، غریب هستی. سپس به او گفت هر نیازی که داشته باشی ما برآورده می‌کنیم. آن مرد گریست و گفت خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد.

منابع اسلامی، امام دوم شیعیان را فردی بخشنده و گشاده دست معرفی کرده و او را «کریم» و «سخی» و «جواد» خوانده‌اند. نقل شده است که او، دو بار کل دارایی‌اش را در راه خدا بخشید و سه بار نیز اموالش را دو قسمت کرد: نیمی برای خود و نیمی برای نیازمندان. همچنین گزارش‌هایی از کمک کردن او به مردم وجود دارد، حتی نقل شده است که اعتکاف و طواف را نیمه کاره رها می‌کرد تا نیاز دیگران را برآورده کند و دلیل این کار را حدیثی از پیامبر(ص) برمی‌شمرد که هر کس حاجتی از برادر مؤمنش برآورده کند، مانند کسی است که سالیان دراز به عبادت مشغول بوده است.

درباره عبادت او گفته اند هنگامی که وضو می‌گرفت، مفاصل او به لرزه می‌افتاد و رنگ چهره‌اش زرد می‌شد و چون به ورودی مسجد می‌رسید، می‌گفت: ای نیکوکار! خطاکار به درگاه تو آمده، پس بدی‌هایم را در مقابل خوبی‌هایت نادیده بگیر. همچنین گفته‌اند روزی گذرش به تهیدستانی افتاد که تکه‌های نان می‌خوردند. وقتی او را دیدند دعوتش کردند تا با آنان همسفره شود. او از اسب پیاده شد و همراه آنان نان خورد و همگی سیر شدند. سپس آنان را به میهمانی خود دعوت کرد و به آنان غذا و لباس بخشید.

 

عروج ملکوتی

در بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت آمده است که امام حسن(ع) با خوراندن زهر به شهادت رسید. در برخی منابع آمده است امام حسن(ع) به برادرش وصیت کرد که او را پس از درگذشت، کنار قبر جدش رسول خدا(ص) دفن کند اما دشمنان از این کار جلوگیری کردند. در گزارش ابن شهرآشوب آمده است که بنی امیه به سمت جنازه امام مجتبی(ع) تیر پرتاب کردند. طبق این نقل، ۷۰ تیر از جنازه حسن بن علی(ع) بیرون کشیدند. منابع تاریخی، سال شهادت امام حسن(ع) را به اختلاف، ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ هجری ذکر کرده‌اند. روز شهادت ایشان را ۲۸ صفر ذکر کرده‌اند. پیکر مطهر ایشان در قبرستان بقیع مدفون است و مرقد و بارگاهی برای ایشان ساخته نشده است.

 

 

زندگینامه امام حسین (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) (۴ق-۶۱ق) که در بین شیعیان امام حسین(ع)، اباعبدالله و سیدالشهداء نیز خوانده می‌شود، امام سوم شیعیان است که در واقعه عاشورا به شهادت رسید.

 

در منابع شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) نام «حسین» را بر او نهاد. بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام شد. دو نام حسن و حسین که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشت، معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)، نام پسران هارون است.

امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنی‌هاشم و از قبیله قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران، و حضرت زینب(س) و ام کلثوم از خواهران او هستند. کنیه حسین بن علی، «ابوعبدالله» است. ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیه‌های او است.

حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارد که برخی از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع) مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت). برخی دیگر از القاب او عبارتند از: زکی، طیّب، وفی، سیّد، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات الله، رشید، و التابع لمرضاة الله. ابن‌طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهم‌ترین آنها دانسته است. در بعضی از احادیث، حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است. ثارالله و قتیل العبرات از دیگر القابی است که در برخی زیارتنامه‌ها برای او ذکر شده است.

حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد و بنابر قول مشهور، تولد او در سال چهارم قمری بوده است. با این حال برخی تولد او را در سال سوم قمری دانسته‌اند. ولادت حسین بن علی، بنابر قول مشهور در سوم شعبان بوده است. در گزارش‌های تاریخی شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد. بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.

در منابع اهل سنت آمده است که رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین(ع) را بیش از بقیه دوست داشت و این علاقه چنان بود که گاه با ورود آن دو به مسجد، خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت، از منبر پایین می‌آمد و آنان را در آغوش می‌کشید. از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری بازداشته است.

۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد، اما از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد. نقل شده است که در اوایل خلافت عمر، روزی حسین(ع) که حدود نُه سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: «از منبر پدرم فرود‌ آی و بر منبر پدرت بنشین!». عمر گفت: «پدرم منبری نداشت».

 

بر اساس گزارش‌های اندک مربوط به دوره حکومت امام علی(ع)، حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع) خطبه‌ای خوانده است، در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته و در جنگ صِفّین، خطبه‌ای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است. گفته‌اند در صفین، امام حسین(ع) در ماجرای پس گرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: «این نخستین پیروزی‌ای بود که به برکت حسین به دست آمد».

گزارش‌های تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد؛ نقل شده است که اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او به خاطر رعایت احترام سخن نمی‌گفت. پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) رفتند تا با او بیعت کنند، اما وی گفت: «به خدا پناه می‌برم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم».

شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ق پس از صلح با امام حسن حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایه‌گذاری کرد. امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش در سال ۵۰ق به امامت رسید و تا روزهای آغازین سال ۶۱ق رهبری شیعیان را بر عهده داشت. علمای شیعه علاوه بر دلایل عامی که برای اثبات امامت امامان شیعه ارائه کرده‌اند، به دلایل خاصِ امامت هر امام نیز استدلال کرده‌اند؛ شیخ مفید در کتاب ارشاد به برخی احادیثِ امامت حسین بن علی(ع) اشاره کرده است، از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمود: «این دو پسرم (حسن و حسین)، امام هستند، خواه قیام کنند یا نکنند.»

امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنی‌امیه اعلام آمادگی کردند، نوشت: «اکنون عقیده من چنین نیست. تا هنگامى که معاویه زنده است اقدامی نکنید و در خانه‏‌هایتان پنهان شوید و از کارى که به شما بدگمان شوند بپرهیزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان می‌نویسم».

در مجلسی که عموم مردم در آن حضور داشتند، امام حسین در واکنش به سخنان معاویه درباره شایستگی یزید، خودش را به لحاظ فردی و خانوادگی برای خلافت سزاوارتر دانست و یزید را شراب‌خوار و اهل هوا و هوس معرفی کرد.

پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید و تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد، ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.

او در مکه با استقبال مردم مکه و عمره‌گزاران روبرو شد و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذی‌الحجه) در این شهر اقامت گزید. در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامه‌هایی برای او نوشتند و به کوفه دعوتش کردند. حسین بن علی برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و جدیت دعوت‌شان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند، مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه فراخواند و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه از مکه به سمت کوفه حرکت کرد.

واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهم‌ترین بخش از زندگینامه او به شمار می‌آید. بر پایه برخی گزارش‌ها، امام حسین(ع) پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است.

 

معجزات و کرامات

در حوزه فرهنگ عمومی، مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان، حسین بن علی(ع) را نماد و الگوی فداکاری، ستم‌ناپذیری، آزادی‌خواهی، پاسداری از ارزش‌ها و حق‌طلبی می دانند.

روایات متعددی از پیامبر(ص) در فضائل او نقل شده است از جمله:

  • حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند.
  • بر سمت راست عرش نوشته است «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است».
  • حسین از من است و من از حسین هستم.
  • هر کس این دو (حسن و حسین) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.

روایات فراوانی درباره پیشگویی شهادت حسین بن علی(ع) وجود دارد از جمله در حدیث لوح به نقل از پیامبر(ص) آمده است خداوند حسین را به شهادت گرامی داشته و او را برترین شهیدان قرار داده است. مجلسی در جلد ۴۴ بحارالانوار، باب ۳۰، روایاتی نقل کرده است درباره اینکه خداوند خبر شهادت حسین(ع) را به برخی از پیامبرانش از جمله آدم، نوح، ابراهیم، زکریا و محمد(ص) داده و آنها بر او گریسته‌اند.

امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که از نظر سن بزرگ‌تر از وی بودند، شریف‌ترین فرد از بنی هاشم به شمار می‌رفت. بنا بر نقل یعقوبی، معاویه پس از شهادت حسن بن علی به ابن عباس گفت: از این پس تو سرور قوم خود هستی. ابن عباس در پاسخ گفت: تا زمانی که حسین هست، نه. همچنین گزارش‌هایی از مشورت بنی‌هاشم با حسین بن علی و ترجیح نظر او بر دیگران وجود دارد. نقل شده است که عمرو بن عاص نیز او را محبوب‌ترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان می‌دانست.

 

در برخی روایات ویژگی‌هایی متمایز برای امام حسین برشمرده شده از جمله اینکه اعجازگونه از انگشت پیامبر(ص) شیر نوشیده و فرشته‌ای شکسته‌ بال به نام فطرس به برکت او نجات یافته و از آن پس، مامورِ رساندن سلام زائران، به او شده است. نیز در روایات آمده است که خداوند شفا را در تربت حسین(ع) و استجابت دعا را کنار قبر او (زیر قبّه او) قرار داده است. در کتاب الخصائص الحسینیة بیش از سیصد ویژگی اختصاصی برای امام حسین برشمرده شده است.

وی با مسکینان می‌نشست، دعوت آنان را می‌پذیرفت و با آنان غذا می‌خورد و آنان را به خانه خود دعوت می‌کرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمی‌کرد. روزی نیازمندی از او درخواست کمک کرد. امام که در حال نماز بود، نمازش را کوتاه کرد و هر چه داشت، به او داد. امام حسین(ع) بسیار بخشنده بود و به گشاده‌دستی شناخته می‌شد اما در بخشش‌هایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد و مقداری کمتر از برادر به دیگران کمک می‌کرد. در منابع آمده است وی ۲۵ بار پیاده به حج رفت.

در روایات معصومان بر زیارت امام حسین(ع) تأکید فراوان شده و یکی از برترین و پرفضیلت‌ترین اعمال شمرده شده است  و بنابر دسته‌ای از روایات، ثواب آن برابر با حج و عمره است. در کتاب‌های جامع زیارات، چندین زیارت مطلقه که در هر زمان خوانده می‌شود و چندین زیارت خاص که در زمان‌های مشخص خوانده می‌شود برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروف‌ترین این زیارت‌ نامه‌ ها هستند.

چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) که اربعین حسینی یا روز اربعین نامیده می‌شود، بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین(ع) می‌روند. طبق نقل‌های تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به‌عنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. بنابر گزارش منابع خبری، در سال ۱۳۹۸ش. بیش از ۱۸ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند.

 

عروج ملکوتی

عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد؛ ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت. شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد؛ ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تأکید کردند. صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند. در طی جنگ، حر بن یزید از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.

پس از کشته شدن یاران، خویشانِ امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید. شمر بن ذی‌الجوشن سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.

عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوان‌های او را در هم‌ شکستند. زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که آن روز بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر از یارانش، روز ۱۱ یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محلِ شهادت (کربلا) به خاک سپرده شد.

 

زندگینامه امام سجاد (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان است. مدت امامت وی ۳۴ سال بود.

 

امام سجاد(ع)، چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین(ع) است و بنا بر قول مشهور، در سال ۳۸ق متولد شده است. وی بخشی از حیات امام علی(ع) و نیز دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را درک کرده است. نام و نسب مادر علی بن الحسین، از مسائل اختلافی است؛ شیخ مفید نام مادر وی را شهربانو یا شاه‌زنان، دختر یزدگرد، پسر شهریار بن کِسری و شیخ صدوق، او را دختر یزدگرد، پسر شهریار پادشاه ایران می‌داند که هنگام وضع حمل او از دنیا رفته است.

کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبدالله گزارش شده و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر است. امام سجاد(ع) در زمان خویش به نام‌های «علی‌الخیر»، «علی‌الاصغر» و «علی‌العابد» شهرت داشته است.

امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفته‌اند. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا و در روزی که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار بود به گونه‌ای که در مواردی که می‌خواستند او را به قتل برسانند، عده‌ای گفتند: او را همین بیماری که دارد کفایت می‌کند.

پس از واقعه کربلا، امام سجاد و اهل بیت امام حسین(ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و جامعه (جامعه، طوق مانندی است که دست‌ها و گردن را با آن به هم می‌بندند) نهادند و چون بیمار بود و نمی‌توانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.

امام سجاد(ع) در مسجد شام خطبه‌ای خواند و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبان‌ها انداخته‌اند، درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمی‌خواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد.

به نوشته شیخ مفید، خاندان امام حسین (ع)، به دستور یزید، از شام به سوی مدینه حرکت کردند. امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده بود، همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین(ع) گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «امام زین العابدین هنگامی که موقع افطار خدمتکار برایشان آب و غذا می‌برد، می‌فرمود: فرزند رسول خدا(ص) گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»

در روزهای پرگیر و دار واقعه حره، مروان بن حکم (از دشمنان اهل بیت(ع)) نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانواده وی را نزد خود نگاه دارد، ولی عبدالله نپذیرفت. مروان چون از حمایت او ناامید شد پناه به امام سجاد(ع) برد. امام با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول فرمود و خانواده مروان را همراه با زن و فرزند خود به ینبع (چشمه‌ساری نزدیک مدینه از جانب راست کوه رَضْوی) فرستاد.

امام در این حادثه، ۴۰۰ خانواده را تحت کفالت خود گرفت و تا وقتی که لشکر مسلم بن عقبه (فرمانده لشکر یزید در واقعه حَرّه) در مدینه بود هزینه آنان را می‌پرداخت.

صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) و آینه‌ای است که تصویر اجتماع آن روز (به ویژه مدینه) را در آن می‌توان دید: بیزاری از کردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه می‌بیند و می‌شنود، و روشن نمودن راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزه ساختن جان ها از آلایش؛ گویی امام می‌خواهد تا آنجا که ممکن است، به زبان دعا مردم را از شیطان ببرد و به خدا پیوند دهد.

دعای سحر مشهور به دعای ابوحمزه را را امام زین‌العابدین در سحرهای ماه رمضان می‌خواند و ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل کرده است. این دعا دربردارنده مفاهیمی متعالی و تعابیری شیوا و فصیح است. هم چنین زیارت امین الله زیارتنامه‌ ای است که امام سجاد (ع) هنگام زیارت مزار حضرت علی (ع) خوانده است. این زیارت از معتبرترین زیارات شمرده شده است که در همه جا (از جمله نزد قبور دیگر ائمه(ع)) می‌توان آن را خواند.

 

احادیثی از امام سجاد علیه السلام:

1. «پسرک من! بر بلا شکیبا باش و به حقوق دیگران تجاوز مکن و کسی را یاری مکن که زیان آن برای تو بیش از سود آن برای اوست.»

2. «حق کسی که به تو بدی کند این است که او را ببخشی و اگر دانستی که بخشیدن او بد است، داد خود را از او بگیری. خدای تبارک و تعالی گوید: بر کسی که به او ستم رسیده باشد و دادخواهی کند گناهی نیست.»

3. «حق خواهنده، عطا کردن به او بمقدار نیاز است. حق کسی که چیزی از او خواسته شده اینست که اگر عطا کرد، از او با سپاس و قدردانی از فضل او، پذیری و اگر عطا نکرد، عذر او را قبول کنی.»

 

معجزات و کرامات

مالک بن انس می‌گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می‌گویند. ابن عبد ربّه نیز می‌نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می‌شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‌گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‌دانید که من در برابر چه کسی می‌خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‌خواهم مناجات کنم؟!»

همچنین از مالک بن انس نقل شده است هنگامی که علی بن حسین احرام بست، لبیک اللّهم لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد. امام سجاد(ع) بسیار به فقرا و مستمندان کمک می‌کرد و به آنها شبانه و مخفیانه غذا می‌داد. در این باره موارد مختلفی گزارش شده است.

از ابو حمزه ثمالی نقل شده است علی بن حسین(ع) شبانه مقداری غذا بر دوش خود می‌گذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می‌رساند و می‌فرمود: «صدقه‌ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می‌کند.» برداشتن کیسه‌های غذا بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام غسل، آن نشانه‌ها را بر پشت او دیدند.

به گفته شیخ مفید، علمای اهل سنت علوم بسیاری را از امام سجاد(ع) نقل کرده‌اند و پندها، دعاها، احادیثی در فضل قرآن، حلال و حرام، جنگ‌ها و روزها (تاریخ) از وی بجا مانده است که نزد علما مشهور است. گفتنی است از امام سجاد حدود سیصد حدیث در کتب اربعه شیعه آمده است.

علمای اهل سنت امام سجاد(ع) را دارای علم و جایگاه والا دانسته و او را ستوده‌اند. از جمله: محمد بن مسلم زهری، از تابعین و فقیه و محدث اهل سنت قرن اول و دوم هجری درباره او می‌گوید: «نه هاشمی‌ای را برتر از او و نه کسی را فقیه‌تر از او دیدم». از أبو حاتم الأعرج نیز نقل شده که هاشمی‌ای برتر از علی بن حسین(ع) ندیدم.

شافعی، پایه‌گذار مذهب شافعی، او را فقیه‌ترین مردم مدینه دانسته است. جاحظ، متکلم و ادیب معتزلی در قرن دوم و سوم قمری، نیز درباره امام گفته است: «کسی را ندیدم که در فضیلت او شک داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنی گوید». سعید بن مسیب، از تابعین و از فقهای هفتگانه مدینه، درباره او گفته است: «باورع‌تر از او کسی ندیدم».

 

عروج ملکوتی

تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) روشن نیست؛ برخی آن را سال ۹۵ق و برخی دیگر ۹۴ق دانسته‌اند. روز شهادت ایشان به نقل مشهور ۲۵ محرم است. شهادت امام سجاد(ع)، به دستور ولید بن عبد الملک و با سم گزارش شده است و سن ایشان هنگام شهادت ۵۷ سال گفته شده است. مزار او در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است.

 

زندگینامه امام باقر (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب مشهور به امام محمدِ باقر(ع) (۵۷-۱۱۴ق) پنجمین امام شیعیان بعد از پدرش امام سجاد(ع) است. مشهورترین لقب او «باقر» به معنای شکافنده است.

 

امام باقر(ع) فرزند امام سجاد(ع) و فرزند فاطمه دختر امام حسن(ع) است. چون نسب او هم به امام حسن(ع) و هم به امام حسین(ع) می‌رسد، به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین، علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین داده‌اند.

بر پایه حدیث لوح که جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده، پیامبر اسلام پیش از به دنیا آمدن امام باقر(ع)، نام او را محمد و لقبش را باقر(شکافنده) گذاشته بود. او ملقب به «باقرالعلم»، «شاکر»، «هادی» و «امین» بود؛ اما مشهورترین لقبش «باقر» (شکافنده) است.

کنیه معروفش «ابوجعفر» است در منابع روایی بیشتر با عنوان ابوجعفر اول یاد می‌شود، تا با ابوجعفر ثانی (امام جواد(ع)) اشتباه نشود. امام باقر(ع) در ۱ رجب سال ۵۷ قمری در مدینه به دنیا آمد. او در واقعه کربلا در حالی که خردسال بود، حضور داشت.

در اعیان الشیعه‌ آمده است که عبدالملک بن مروان به پیشنهاد امام باقر، اقدام به ضرب سکه اسلامی کرد. پیش از آن معاملات با سکه‌های رومی انجام می‌شد. امام باقر بخشی از وقت خود را به بیان مباحث تفسیری اختصاص داده بود که برگزاری جلسات تفسیر و پاسخ به سوالات و شبهات دانشمندان و مردم از جمله آنهاست. گفته شده امام باقر کتابی در تفسیر قرآن نوشته است که محمد بن اسحاق ندیم در کتاب الفهرست، از آن نام برده است.

امام باقر(ع) به احادیث رسول اکرم(ص) اهمیت می‌داد، تا جایی که جابر بن یزید جعفی از شاگردان امام باقر، ۷۰ هزار حدیث از پیغمبر اکرم نقل کرده است. حضرت تنها به نقل حدیث و انتشار آن اکتفا نکرده، بلکه اصحاب خود را به همت گماشتن در فهم حدیث و آشنایی پیدا کردن با معانی آن فرا می‌خواند. ایشان فرمود:

مراتب شیعیان ما را با میزان روایت‌کردنِ آنان از احادیثِ اهل بیت و معرفتشان به آن احادیث بشناسید، و معرفت، همان شناخت روایت و درایة الحدیث است، و با درایت و فهم روایت است که مؤمن به بالاترین درجات ایمان می‌رسد.

گفته شده، شیخ طوسی شمار اصحاب و شاگردان امام باقر(ع) را که از او نقل حدیث کرده‌اند ۴۶۲ مرد و دو زن دانسته است. امام باقر(ع) می فرماید: من چهارساله بودم که جدم حسین بن علی کشته شد. من شهادت وی و آنچه در آن وقت بر ما گذشت را به یاد دارم.

 

معجزات و کرامات

امام باقر(ع) جنبش علمی به وجود آورد که در دوره امامت فرزندش امام صادق(ع) به اوج خود رسید. وی در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد بنی هاشم بود و روایات و احادیث وی در زمینه علم دین، آثار و سنت نبوی، علوم قرآن، سیره و فنون اخلاق و آداب بدان حد است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به جا نمانده بود.

بزرگان اهل سنت، شخصیت علمی و معنوی امام باقر(ع) را ستوده و مورد احترام دانسته‌اند. عبدالله بن عطاء مکی، از محدثان اهل سنت و از یاران امام باقر(ع)، گفته است: «من علما را در نزد هیچ کس به لحاظ علمی پایین‌تر و کوچک‌تر ندیدم؛ چنانکه در نزد محمد بن علی دیدم. حَکَم بن عُتَیبه (از فقهای بزرگ کوفه) را نزد او، بسان شاگردی در مقابل استادش دیدم».

شمس الدین ذهبی، محدث و مورخ اهل سنت در قرن هفتم و هشتم قمری، امام باقر(ع) را ستوده و او را از کسانی دانسته که بین علم و عمل، سیادت و شرافت، وثاقت و متانت جمع کرده بود. وی، امام باقر را امام و فقیه و شایسته خلافت می‌دانست.

ابن حجر هیتمی، از فقهای شافعی مذهب قرن دهم قمری، نیز می‌نویسد: ابوجعفر محمد باقر، به اندازه‌ای گنج‌های پنهان علوم، حقایق احکام و حکمت‌ها و لطایف را آشکار نموده که جز بر عناصر بی‌بصیرت یا بد نیت، پوشیده نیست و از همین روست که وی را «باقر العلم» (شکافنده علم) و جامع آن و برپاکننده پرچم دانش خوانده‌اند. او عمرش را در طاعت خدا گذراند و در مقامات عارفین بدان حد رسیده بود که زبان گویندگان از وصف آن ناتوان است. او سخنان بسیاری در سلوک و معارف دارد.

 

عروج ملکوتی

شهادت امام باقر(ع) در دوران خلافت هشام بن عبد الملک و در ۵۷ سالگی به تاریخ ۷ ذی‌الحجه سال ۱۱۴ هجری قمری رخ داده است. وی در قبرستان بقیع، کنار مرقد پدرش امام سجاد(ع) و عموی پدرش امام حسن(ع) دفن شد.