زندگینامه سید محمود طالقانی
به نام آفریننده عشق
سید محمود علایی طالقانی در سال ۱۳۲۶ق (اسفند ۱۲۸۹ش) در روستای گلیرد طالقان متولد شد. او از مبارزان و شخصیتهای انقلاب اسلامی ایران، مفسر قرآن و نهج البلاغه و از علمای تهران بود.
وی پیش از انقلاب با جبهه ملی و نهضت آزادی همراهی داشت و پس از کودتای ۲۸ مرداد، از مدافعان فدائیان اسلام بود. وی در جریان انقلاب سفید و مخالفت با آن به زندان افتاد. در آستانه انقلاب، ریاست شورای انقلاب را بر عهده گرفت و پس از انقلاب اولین امام جمعه شهر تهران و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان قانون اساسی شد.
وی از پنج سالگی، تحصیلات خود را در مکتبخانه آغاز و نزد ملا سید تقی اورازانی، قرآن و کتب رایج آن دوره را فرا گرفت. سپس مقدمات علوم حوزوی را نزد پدرش شروع کرده و در ده سالگی راهی قم و مدارس رضویه و فیضیه شد. پس از آن راهی نجف اشرف شده و از دروس بزرگان آن زمان بهره برد.
اساتید
- سید شهاب الدین مرعشی نجفی
- ادیب تهرانی
- سید محمد حجت
- سید ابوالحسن اصفهانی
- محمد حسین غروی اصفهانی
- آقا ضیاءالدین عراقی
- شیخ عبدالکریم حائری یزدی
ویژگی ها
سید محمود دلیل بازگشت خود به تهران را تثبیت عقاید ایمانی جوانان ذکر کرده است و فعالیتهای فرهنگی خود را با نوشتن مقاله و سخنرانی، شروع میکند. وی چارۀ درد اجتماع را در بازگشت به قرآن و نهجالبلاغه میدانست و تلاش کرد خود در این راه پیشقدم باشد، از همینرو برای جوانان جلسات تفسیر قرآن برپا کرد. خود در این باره میگوید:
-
- این کتاب هدایت که چون نیم قرن اول اسلام باید بر همه شئون نفسانی و اخلاقی و قضاوت و حکومت حاکم باشد، یکسره از زندگی برکنار شده و در هیچ شأنی دخالت ندارد. دنیای اسلام، که با رهبری این کتاب روزی پیشرو و رهبر بود، امروز دنبالهرو شده. کتابی که سند دین و حاکم بر همه امور بوده مانند آثار عتیقه و کتاب وِرد تنها جنبه تقدس و تبرک یافته و از سرحد زندگی و حیات عمومی برکنار شده و در سر حد عالم اموات و تشریفات آمرزش قرار گرفته و آهنگ آن اعلام مرگ است.
فاصله میان حوزویان و دانشگاهیان، یکی از مهمترین دغدغههای طالقانی بود و همواره از این دیوار بزرگ میان این دو قشر، رنج میبرد. وی تلاش بسیاری کرد تا میان این دو نهاد تاثیرگذار در جامعه ارتباط و وحدت ایجاد کند که بیشترین این فعالیت ها در مسجد هدایت بوده است. کاتوزیان در این باره میگوید:
-
- آیتالله طالقانی … حق بزرگی به گردن ما دانشگاهیان دارد؛ برای اینکه از نخستین کسانی بود که میخواست بین دانشگاه و روحانیت پلی ایجاد کند و این دو مرکز علمی را به هم مربوط سازد، ارتباطی در سطح برابر، نه در سطح ولایت که یکی پیشرو باشد و یکی مقلد.
حوزه تفکر طالقانی محدود به مرزهای جغرافیایی ایران نبود. وی در کنفرانسهای متعددی با حضور اندیشمندان اسلامی شرکت کرد و با اندیشمندان و مبارزان مسلمان به گفتگو نشست. او از سال ۱۳۲۷ش برای شناساندن صهیونیست ها به مردم مسلمان ایران، شناساندن حق مردم مسلمان فلسطین به همگان و نشان دادن علت این بدبختی ها، که همان تفرقه در میان امت اسلام است، به نوشتن و گفتن و اعلامیه دادن و تبلیغ و مسافرت کردن اقدام کرد.
هنگامی که بختیار دولت تشکیل داد، طالقانی آن را به رسمیت نشناخت و اعلام داشت که این دولت مغایر با قوانین اسلامی و خواست ملت است. طالقانی پس از آزاد شدن از آخرین زندان (آبان ۱۳۵۷) تصمیم داشت به علت کهولت سن و ضعف قوای جسمی و روحی مدتی به استراحت بپردازد؛ اما با دریافت پیام امام خمینی از پاریس و توصیه امام مبنی بر حمایت و هدایت انقلابیون، و نیز انتظارات عامه مردم، به ویژه روحانیون، روشنفکران، دانشجویان و سازمانها و گروه های مبارز سرّی، که عموماً او را میشناختند و به انتظارش بودند، این تصمیم خود را تغییر داد و برای اینکه رژیم در حال زوال، این غیبت ایشان را در صحنه انقلاب دستاویزی قرار ندهد با همان حال به جمع مردم انقلابی پیوست و فرمود:
-
- من فکر کردم که چرا رژیم ما را آزاد کرد و حال آنکه آزادی ما مبارزه را تشدید خواهد کرد و با بررسی اوضاع و احوال انقلاب، به این نتیجه رسیدم که عوامل دربار و ساواک میخواهند من را در برابر رهبری امام علم نموده و به قطبی در برابر ایشان تبدیل کنند.
آثار
- اسلام و مالکیت
- تنبیه الامه
- به سوی خدا میرویم
- توحید از نظر اسلام
- پرتوی از قرآن: پرتوی از قرآن، تفسیری ناتمام است که ۶ جلد از آن منتشر شده است که شامل تفسیر سورههای حمد، بقره، آلعمران و جزء سی است. گفته شده است که این تفسیر در طول نزدیک به ۴۰ سال نگارش شده که بخشی از آن را آیتالله طالقانی در زندان نوشته و مخفیانه به بیرون از زندان ارسال کرده است. جلد اول این تفسیر در سال ۱۳۴۲ منتشر شد. آیتالله طالقانی در مقدمه کتاب نوشته است: «من خود را مفسر نمیدانم و پرتویی از قرآن که به ذهن من تابیده است را به کاغذ منتقل میکنم.»
عروج ملکوتی
او در سحرگاه ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ش بر اثر سکته قلبی درگذشت. پیکر وی، طبق وصیتش، در میدانگاهی وسط قطعات ۱۷ و ۲۱ بهشت زهرا، که مدفن هزاران شهید انقلاب اسلامی بود، به خاک سپرده شد. ناگفته نماند دربارهٔ درگذشت ایشان ابتدا ولادیمیر کوزیچکین (مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی سابق در ایران طی سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۲) مرگ وی را مشکوک خواند و سالها بعد فرزند وی مجتبی طالقانی، طی مصاحبهای با برنامهٔ بیپرده، بیتعارف بخش فارسی صدای آمریکا، مرگ پدرش را مشکوک اعلام کرد.