زندگینامه حضرت اشموئیل (ع)
به نام آفریننده عشق
اشموئیل (شموئیل، سموئیل) یکی از پیامبران، از خاندان لاوی بود که برای راهنمایی و نجات بنیاسرائیل پس از مغلوب شدن آنها به دست فلسطینیان، فرستاده شد. در طول چهل سال رنج و مشقت، توانست تا حدودی به وضع سیاسی بنیاسرائیل سر و سامانی بدهد و بیشتر آنها را از بتپرستی و انحراف باز دارد.
خدای تعالی از خاندان لاوی پیغمبری به نام اسموئیل یا شموئیل مبعوث فرمود آن پیغمبر الهی چنانکه گفتهاند، در طول چهل سال رنج و مشقت، توانست تا حدودی به وضع سیاسی بنیاسرائیل سر و سامانی بدهد و بیشتر آنها را از بت پرستی و انحراف باز دارد. در لغتنامه دهخدا در مورد این پیامبر آمده: «پیغمبری از یهود بود که طالوت را به سلطنت بنیاسرائیل برگزید.» صاحب حبیب السیر میآورد: «در وقتی که عالی نام امام مدبر بنیاسرائیل بود. اشمویل علیه السلام متولد گشت.»
به اتفاق ائمه اخبار نسب آن پیغمبر بزرگوار به لاوی بن یعقوب علیه السلام می پیوست. اما در نام پدر عالی مقامش خلاف است. محمد بن جریر طبری گوید: «نام پدر اشمویل، دیان بن علقمه بود.» و حمدالله مستوفی و زمرهای دیگر از مورخین اسم او را بلقانا گفتهاند و مادر اشمویل عجوزهای بود عقیم به نام حنه و چنانچه در معالم التنزیل مسطور است پیوسته آن عجوزه از حضرت واهب العطایا ولدی رشید میطلبید و در اواخر عمر درخواست او به اجابت رسید شمویل حامله شد و چون در درج نبوت از صدف وجود او تولد نمود، حنه گفت: «سمع الله دعائی» و این لفظ به لغت عبری مرادف اشمویل است.
لاجرم آن جناب به این اسم موسوم شد و چون مدت چهل و هشت سال از عمر اشمویل درگذشت، به وصول مرتبه بلند رسالت مشرف گشت و بنیاسرائیل در غایت سرور و بهجت به وی گرویدند و به تجدید احکام شریعت موسوی پرداختند و از اشمویل التماس نمودند که برای ما پادشاهی تعیین فرمای تا در رکاب او با جباران شام و کافران خون آشام جهاد و قتال کنیم و اشمویل بعد از آن یازده سال مقتدای بنیاسرائیل بود.
به موجب وحی سماوی، طالوت را به سلطنت موسوم گردانید و طالوت به مقاتله جالوت که در آن زمان حاکم اهل طغیان بود رفته، جالوت به زخم سنگ داود علیه السلام به قتل رسید و طالوت مظفر و منصور مراجعت فرمود و مدت دعوت اشمویل به روایت امام محی السنه چهل سال و به قول طبری سی سال و به عقیده حمدالله مستوفی دوازده سال بود.
بنا به روایت اول عمر عزیزش هشتاد سال باشد و به قول ثانی هفتاد سال و به روایت ثالث پنجاه و دو سال. برخی “اشموئیل” یا “شموئیل” را از خاندان یعقوب پیامبر دانستهاند. برخی نیز اشموئیل را همان اسماعیل، فرزند حضرت ابراهیم دانستهاند. برخی نیز او را یوشع بن نون بن افراثیم بن یوسف بن یعقوب گفتهاند. در هر صورت، هیچ یک از نامبردگان با حضرت موسی نسبت خویشاوندی نزدیکی نداشتهاند.
گفته شده که «سموئیل» فرزند «القانا» از پیغمبران بنیاسرائیل بوده است این پیشوای روحانی در بحبوحه جنگ دامنهدار و مرگ انگیز بنیاسرائیل و مردم فلسطین مبعوث به نبوت شد و تمام بنیاسرائیل را از شکنجه و عذاب نجات بخشید. قوم بنیاسرائیل از او درخواست کردند امیری بر آنها گمارد که به اذن خدا باشد و به ریاست او با مردم فلسطین جنگ کنند و داد دل بگیرند و حسابهای چندین ساله را تصفیه نمایند.
اشموئیل یا «سموئیل» گفت: «سیرت پادشان این است که دختران و پسران شما را به خدمت گیرند و به «خبازی» و «نجاری» و حرف دیگر مشغول نمایند و از مزارع و درختان شما (ده یک) گیرند و از شما مالیات و اطاعت میخواهند.» بنیاسرائیل گفتند: «هر چه بخواهند متحمل میشویم به شرطی که داد ما از اهل فلسطین بگیرد و اراضی ما را مسترد دارد و ۴۴۰ نفر از اشراف ما را که اسیر کردهاند برگرداند و صندوق عهد را به غارت بردهاند برگردانند. ما همه برای جنگ و اطاعت حاضر و مهیا هستیم.»
«اشموئیل» به آنها وعده داد که «برگردید به منازل خود به زودی خداوند بر شما پادشاهی تعیین میفرماید که منظور شما را انجام میدهد.» و خداوند «طالوت» را به پادشاهی آنها برگزید. حضرت «اشموئیل» در ۴۸ سالگی به پیغمبری مبعوث شد و به تجدید احکام شریعت موسی پرداخت.
خداوند در قرآن در مورد حضرت «شموئیل» یا «سموئیل» چنین فرموده است: «واذکر فی کتاب اسماعیل انه کان صادق الوعد و کان رسولا و نبیا؛ و در این کتاب از اسماعیل یاد کن، زیرا که او درست وعده و فرستادهای پیامبر بود.» «علامه مجلسی» از حضرت امام رضا، روایت میکند که فرمود: حضرت «سموئیل» «صادقالوعد» معرفی شده است.
این «سموئیل» یا «اسمائیل» غیر از «اسمائیل» فرزند «ابراهیم» است و او پیغمبری بود که «شموئیل» یا «سموئیل» هم میگفتند و قوم او به جرم دعوت و هدایت او را گرفتند و پوست سر و صورت او را کندند. «جبرئیل» بر او نازل شد و او را تسلیت داد و وعده عذاب قوم او را داد.»
البته علامه طباطبایی میفرماید: «مفسرین در اینکه این اسماعیلی که در این آیه از نام برده شده کیست اختلاف کردهاند، بیشتر آنها گفتهاند که او فرزند ابراهیم خلیلالرحمن است و اگر او را تنها نام برده و از اسحاق و یعقوب نام نبرده برای این بوده که نسبت به خصوص او عنایت داشته است.»
معجزات و کرامات
وجه تسمیه او را به «صادق الوعد» نوشتهاند به قدری در وعده و میعاد وفادار بود که روزی عابدی نزد پادشاه میرفت به اسمائیل برخورد کرد و گفت: «همینجا باش تا من برگردم.» «سموئیل» تا یک سال همان جا ماند که خلف وعده نکرده باشد. خداوند همانجا چشمههای آب جاری فرمود و گیاهانی رویاند و درختانی سبز فرمود.
عابد وعدهاش را فراموش کرد تا روزی که با پادشاه از آنجا گذشت و دید که «سموئیل» هنوز همانجا ایستاده گفت: «تو هنوز اینجا ایستادهای.» پاسخ داد: «تو گفتی بمان تا برگردم نخواستم با تو خلف عهد کرده باشم.» بدینسبب خداوند او را «صادق الوعد» خواند.
از امام باقر علیه السلام نیز در روایتی نقل شده است. به هر حال پیامبرشان که از وضع آنان نگران بود، و آنها را ثابت قدم در عهد و پیمان نمیدید به آنها گفت: «اگر دستور پیکار به شما داده شود شاید (سرپیچی کنید و) در راه خدا پیکار نکنید.» آنها در پاسخ گفتند: «چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدیم شهرهای ما به وسیله دشمن اشغال و فرزندانمان اسیر شدهاند.»
به این ترتیب اعلام وفاداری به عهد و پیمان خود کردند، ولی با این همه هیچ یک از نام خدا و فرمان او، حفظ استقلال و موجودیتشان، و آزادی فرزندان، نتوانست جلو پیمانشکنی آنها را بگیرد، و لذا در ادامه این آیه میخوانیم: «هنگامی که دستور پیکار به آنها داده شد جز عده کمی همگی سرپیچی کردند و خداوند به (احوال) ستمکاران آگاه است» و میشناسد و به آنها کیفر میدهد. بعضی از مفسران، عده وفاداران را ۳۱۳ نفر نوشتهاند، همانند سربازان وفادار اسلام در جنگ بدر.
بعضی نام این پیامبر را “شمعون” و بعضی “اشموئیل”، و بعضی “یوشع”، ذکر کردهاند، ولی مشهور در میان مفسران همان اشموئیل است که عربی آن اسماعیل میباشد.
عروج ملکوتی
اشموئیل یازده سال مقتدای بنیاسرائیل بود و ۵۶ سال عمر کرد. در حدود پنج کیلومتری شهر ساوه جاده بوئینزهرا مرقد مطهر حضرت «اشموئیل» قرار دارد.