نوشته‌ها

زندگینامه حسنعلی نجابت شیرازی

 

به نام آفریننده عشق

 

حسنعلی نجابت شیرازی (۱۲۹۶ – ۱۳۶۸ شمسی) عارف، فقیه شیعه و از شاگردان سید علی قاضی طباطبایی بود. وی در ۲۸ سالگی گواهی اجتهاد دریافت کرد.

 

ویژگی ها

حسنعلی نجابت شیرازی در سال ۱۲۹۶ شمسی در شیراز متولد شد. پس از اتمام دروس مقدمات در مدرسه علمیه خان شیراز، در ۱۵ سالگی به نجف رفت. او در درس خارج فقه و اصول سید ابوالحسن اصفهانی، عبدالهادی شیرازی و سید ابوالقاسم خویی حاضر می‌شد و در ۲۸ سالگی، گواهی اجتهاد دریافت کرد. وی از شاگردان سید علی قاضی بود و به توصیه وی، دوستی نزدیک با سید عبدالحسین دستغیب داشت. این دو پس از درگذشت آیت الله قاضی، محمدجواد انصاری همدانی را استاد خود در اخلاق و عرفان خواندند. حسنعلی نجابت، چهار پسر و دو دختر دارد. محمدحسین نجابت، از فرزندان او و از شهدای جنگ ایران و عراق است. دیگر فرزندان حسنعلی نجابت، مدیران مدرسه علمیه شهید محمدحسین نجابت در شیراز هستند.

حسنعلی نجابت شیرازی، پس از آنکه در دوران اقامت در حوزه علمیه نجف، شهریه‌اش به دلیل حضور در درس سید علی قاضی طباطبایی قطع شد، دیگر هیچ‌گاه از سهم امام استفاده نکرد. بنابر نقل برخی شاگردان، هزینه زندگی او با خواندن نمازهای استیجاری تامین می‌شده است. حسنعلی نجابت، پس از درگذشت آیت الله بروجردی در سال ۱۳۴۰ شمسی، به ترویج مرجعیت امام خمینی پرداخت و به همراه سید عبدالحسین دستغیب، از چهره‌های فعال در مبارزات انقلابی از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ بوده و به گفته سید علی‌اصغر دستغیب، خانه نجابت، محل توزیع اعلامیه‌های امام خمینی در جریان انقلاب اسلامی بوده است.

آقای نجابت از مبرزترین شاگردان مرحوم قاضی بوده است، چنانچه آیت الله قاضی در مورد ایشان فرموده بودند: «شیخ حسنعلی، نجابت اهل حرم است.» همچنین هنگامی که از آقای قاضی سوأل شد مگر ممکن است آدم از اهل بیت بشود؟ آقای قاضی فرمودند: چرا نشود؟ مگر سلمان نشده بود؟ یا ایشان در جایی دیگری فرموده بودند: شیخ حسنعلی با تمام وجودش به نزد ما می آید.

به نقل از استاد احمدی آمده است: روزی به همراه چند تن از دوستان به قصد شرفیابی خدمت استاد نجابت عازم شیراز شدیم. بعد از رسیدن خدمت استاد و ساکن شدنمان در آنجا، پیش خود قرار گذاشتیم که خدمت آقای ذوالنور که از همان آقایان اهل دل بود برسیم و بنا داشتیم که در مورد ملاقاتمان سخنی به استاد نگوییم. با همین قصد، خدمت آقای ذوالنور رسیدیم و چند ساعتی خدمت ایشان بودیم، تا اینکه لحظات خداحافظی فرا رسید.

ایشان با کنایه به ما فهماند که دیگر همدیگر را ملاقات نخواهیم کرد و در پایان فرمود: وعده ما در کوچه پس کوچه های بهشت! بعد از دیدار، دیگر موفق به زیارت آقای ذوالنور نشدیم و هر بار که قصد تشرف خدمتشان را داشتیم مانعی پیش می‌آمد و نمی‌توانستیم زیارتشان کنیم تا اینکه دار فانی را وداع گفتند و گفته ایشان به حقیقت پیوست. بعد از اینکه از خدمت آقای ذوالنور مرخص شدیم، وقتی خدمت استاد رسیدیم، ایشان با تبسمی فرمود: خوب، آقای ذوالنور را هم که ملاقات کردید!

به نقل ازشیخ عبدالقائم شوشتری آمده است: روزی مرحوم آیت الله نجابت شیرازی با یک خودروی سواری با اصحاب خاص خودشان حرکت می‌کنند که به اصفهان بروند. در بین راه سوخت ماشین تمام می‌شود و بین راه می‌مانند. تمام مسافرین زبان به سرزنش راننده باز می‌کنند و از این واقعه ناراحت می‌شوند. مرحوم نجابت به افراد می‌گوید: «ناراحت نباشید، الان می‌گوییم برود!» بعضی از شاگردان که مبتدی بودند تعجب می‌کنند که چگونه ماشین بدون سوخت حرکت می‌کند؟ ایشان می‌فرمایند: «بنشینید تا حرکت کند!» سپس به ماشین می‌فرماید: «برو!» ماشین بدون سوخت تا مقصد حرکت می‌کند و همه از این کار ایشان هیجان زده می‌شوند.

آیت الله انصاری همدانی در مورد ایشان می‌گوید: ظرف استعداد شیخ حسنعلی بسیار فراتر از دیگران است؛ چون دریایی است که هر چه در او بریزی پُر نمی‌شود. شیخ حسنعلی اگر بخواهد، می‌تواند عالَمی را از نور خویش روشن کند. آیت الله سید عبدالکریم کشمیری می‌گوید: اگر می‌توانستم (از نظر جسمی) به آیت الله نجابت خدمت می‌کردم!

به نقل از آقای احمدی آمده است: از جمله کرامات آیت الله نجابت که از طریق بسیاری از شاگردان ایشان نقل شده است، این است که جناب استاد، سادات را به طور کامل تشخیص می‌داد. البته در این تشخیص کاری به ظاهر افراد اعم از این که شال و دستاری سبز داشته باشند یا عمامه سیاه داشته باشند و غیره نداشت و می‌فرمود: «از سادات، نوری به طرف آسمان ساطع می‌شود.»

مرحوم حاج آقا گل آرايش درباره روش تربيتی حضرت آيت‌ الله نجابت می‌فرمود: روش تربيتی حضرت آقا مانند معلم‌های عادی نبود. ما هر شب كه خدمت ايشان می‌رسيديم، از طرز برخورد ايشان فورا می‌فهميديم كه رفتار، گفتار، منش و روش ما درست بوده يا غلط؟ سرّاً به انسان می‌فهماندند كه ما در چه وضعی هستیم. يادم هست كه روزی در كارگاه، وضع و حال عجيبی داشتم و حالی به من دست داده بود كه از كثرت محبت اوليای خدا و خدای تعالی دلم می‌خواست خودم را فدا كنم. وقتی شب خدمت ايشان رسيدم، بلافاصله فرمودند: مرحبا، مرحبا، مرحبا… امروز ساعت ۳ بعد از ظهر چه كار می‌كردی؟! همين حال را حفظ كن، راه بسيار درستی است.

يكی از مريدان و دوستان ديرينه مرحوم آيت‌ الله نجابت می‌گويد: روزی با شوق و ذوق به منزل آقای نجابت رفتم. ايشان به تنهايی در اتاق بودند و در خانه هم بسته بود. متحير ماندم كه در بزنم يا نزنم؛ بدون اينكه چيزی بگويم همان‌جا ايستادم. پس از چند لحظه بدون اينكه كسی آمدن مرا به ايشان خبر دهد، از درون اتاق، با صدای بلند مرا صدا زدند و فرمودند: حاج خليل آقا! خيلی خوش آمدی و خوب كردی كه آمدی! در اين وقت درب اتاق را باز كرده و مرا دعوت كردند.

نقل است: یک روز حسنعلی نجابت را به حیات خلوتی بردند. ایشان فرمودند: اینجا چه خبر است؟ از در و دیوار اینجا نور می‌بارد، گویی مسجد است. بعدا متوجه شدیم که در آنجا پیرزنی سال‌ها مشغول عبادت است.

فردی می‌گفت: در مجلسی، رفقا همه سرمست بودند و من داشتم به حال خود تأسف می‌خوردم که چرا رفقا چنین حالاتی دارند که آیت الله نجابت سر در گوش من گذاردند و فرمودند: چیزی نیست، حال تو از حال همه بهتر است.

یکی از دوستان می‌گفت: پس از نماز، یکی از آقایان، دعای «اللهم انت السلام و منک السلام» را می‌خواند و همه آرام آرام تکرار می‌کردند. مرحوم آیت الله نجابت فرمودند: اینها نمی‌دانند که تک تک ائمه (ع) جواب سلام همه آن‌ها را دادند و من جواب آن‌ها را می‌شنیدم.

آیت الله سید علی قاضی در مورد آیت الله نجابت شیرازی می‌گفتند: ایشان، سلمان زمان ما هستند!

 

عروج ملکوتی

حسنعلی نجابت در تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۶۸ شمسی، هم‌زمان با شب شهادت امام علی النقی (ع)، درگذشت و در کنار مزار سید عبدالحسین دستغیب در نزدیکی حرم شاهچراغ دفن شد.