زندگینامه حضرت زینب (س)
به نام آفریننده عشق
زینب (۵ یا ۶ق- ۶۲ق) دختر امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) بود. بر اساس روایات، نامگذاری حضرت زینب (س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت. او به هنگام حضور امیرالمؤمنین(ع) در کوفه به زنان تفسیر قرآن آموزش میداد.
زینب دختر امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) است. زینب به معنای «درخت نیکو منظر و خوشبو» یا «زینت پدر» است. بنابر برخی منابع، حضرت زینب(س) در ۵ جمادیالاول، سال پنجم یا سال ۶ قمری در مدینه متولد شد. بر اساس روایات متعدد، نامگذاری حضرت زینب(س)، توسط پیامبر اسلام(ص) صورت گرفت.
زینب سال ۱۷ق در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگی با پسرعموی خود عبدالله بن جعفر، ازدواج کرد. در برخی منابع از چهار پسر به نامهای: علی، عون، عباس، محمد و یک دختر به نام ام کلثوم به عنوان فرزندان زینب و عبدالله نام برده شده است. مشهور است که دو تن از شهدای کربلا(عون و محمد)، فرزندان حضرت زینب بودهاند. اما برخی از منابع تاریخی محمد را فرزند خوصاء بنت حفصه بن ثقیف از عبدالله بن جعفر دانستهاند.
معاویه برای فرزندش یزید از ام کلثوم دختر حضرت زینب(س) خواستگاری کرد؛ ولی امام حسین (ع) او را به همسری پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب درآورد. سخنان و خطبههای زینب(س) را در کوفه و همچنین در دربار یزید، که همراه با استدلال به آیات قرآن بود، بیانگر دانش او دانستهاند.
وی احادیثی از مادرش حضرت زهرا(س) نقل کرده است. آنچنان که در کتاب مقاتل الطالبیین گزارش شده عبدالله بن عباس سخنان حضرت زهرا(س) در مورد فدک را به نقل از حضرت زینب(س) روایت کرده است. در این روایت، ابن عباس از او با عنوان «عقیلتنا زینب بنت علی(ع)» یاد میکند.
زینب هنگام حضور امام علی(ع) در کوفه، برای زنان آنجا تفسیر قرآن ارائه میداد. سخنرانی وی در کوفه برای شنوندگان یادآور خطبههای پدرش امیرالمؤمنین(ع) بود. سخنانش در کوفه و مجلس یزید و نیز گفتگوهای وی با عبیدالله بن زیاد، شبیه به خطبههای امام علی(ع) و خطبه فدکیه مادرش زهرا(س) دانسته شده است.
بشیر بن خزیم اسدی میگوید: «در روز ورود این قافله، من نگاه کردم و زینب را دیدم. من در آن روز هیچ زنی را که سراپای وجودش شرم و حیا باشد، در سخنرانی ناطقتر و تواناتر و چیرهدستتر از زینب ندیدم. گویا در سخنرانی، شاگرد مکتب پدر بزرگوارش علی بود.» «زینب یک اشاره به جمعیت کرد. همین جمعیتی که داشتند ضجه میزدند و گریه میکردند و یک عده هم سر و صدا می کردند، یک اشاره کرد که ساکت! نفسها در سینهها حبس شد. و جَرَس ها هم از صدا افتاد. حتی دیگر صدای زنگوله حیوانات هم شنیده نشد.»
شیخ مفید از امام سجاد(ع) نقل کرده است که در شب عاشورا، زینب(س) کنار او نشسته بود که امام حسین(ع) به خیمهای رفت و اشعاری درباره بیوفایی دنیا خواند. امام سجاد گوید: عمهام بر اثر رِقّت قلب با شنیدن آن شعر، طاقت نیاورد و با شتاب و بیتابی نزد پدرم رفت و گفت: «وامصیبتاه! ای کاش مرگم فرارسد، امروز مادرم فاطمه(س) و پدرم علی(ع) و برادرم حسن (ع) از دنیا رفتند، ای جانشین گذشتگان و ای دادرس بازماندگان». پس حسین(ع) به او نگاهی کرد و فرمود: «خواهرم! شیطان بردباری را از تو نگیرد».
سپس چشمانش پر از اشک شد و فرمود: «اگر پرنده قطا(مرغ سنگخوار)را به حال خود بگذارند، میخوابد». زینب(س) گفت: «ای وای بر من! آیا جان تو را به زور میگیرند؟ این دلم را خونینتر میکند و بر من ناگوارتر است». سپس به صورت خود سیلی زد و گریبان را پاره کرد و بیهوش افتاد. حسین(ع) آب بر صورتش ریخت و به وی فرمود: «خواهرم! پرهیز کاری از خدا پیشه کن و به صبر و بردباری و تسلیت خداوند متکی باش و بدان که اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمیمانند و همه چیز رو به هلاکت و فنا است مگر وجه الله… پدرم، مادرم و برادرم از من بهتر بودند و رسول خدا(ص) برای من و برای هر مسلمان دیگر نمونه و الگو است».
با این سخنان او را دلداری داد و فرمود: «ای خواهر! تو را سوگند میدهم، سوگندم را نشکن؛ هیچگاه به خاطر من گریبانت را چاک نکن و صورتت را سیلی نزن و وقتی از دنیا رفتم جزع و بیتابی نکن». سپس او را آورد و نزد من نشانید، و خود به طرف یارانش رفت. زینب(س)، هنگام رسیدن بر بالین برادرش گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!».
همچنین نقل شده است که رو به سوی مدینه نمود و خطاب به پیامبر(ص) گفت:
«ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری میروند. اینان فرزندان شمایند که با بدنهای خونین، روی زمین افتادهاند و باد صبا بر پیکر آنان میوزد! ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریدهاند و عمامه و ردایش را به غارت بردهاند. پدرم فدای کسی که سپاهیان، او را غارت کردند، سپس خیمهگاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» سخنان و نالههایش، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه واداشت.
معجزات و کرامات
گفته شده است که جبرئیل از سوی خداوند این نام را به پیامبر(ص) رسانده است. در کتاب «الخصائص الزینبیة» آمده است پیامبر(ص) او را بوسید و فرمود: «حاضران امّتم، غایبان را از کرامت این دخترم زینب آگاه کنند؛ همانا او مانند جدهاش خدیجه است.»
برای وی، القاب فراوانی نقل شده است، همانند عقیله بنی هاشم، عالِمه غیر مُعلَّمه، عارفه، موثّقه، فاضله، کامله، عابده آل علی، معصومه صغری، امینة الله، نائبة الزهرا، نائبة الحسین، عقیلة النساء، شریکة الشهداء، بلیغه، فصیحه و شریکة الحسین.
حضرت زینب(س) را به سبب سختیهای بسیاری که در زندگی دید، ام المصائب نیز لقب دادهاند. درگذشت جدش پیامبر(ص)، بیماری و به شهادت رسیدن مادرش، شهادت پدرش امیرالمؤمنین(ع)، شهادت برادرش امام مجتبی(ع)، واقعه کربلا و به اسارت رفتن در کوفه و شام از جمله وقایع سخت و تلخ زندگی وی به شمار میآید.
حضرت زینب(س) شبها به عبادت میپرداخت و در دوران زندگی، هیچگاه تهجّد را ترک نکرد. آنچنان به عبادت اشتغال ورزید که ملقّب به «عابده آل علی» شد. شب زندهداری وی حتی در شب دهم و یازدهم محرم ترک نشد. فاطمه دختر امام حسین (ع) میگوید: «عمهام زینب در تمام شب عاشورا در محل عبادتش ایستاده بود و به پروردگار خویش استغاثه می کرد». ارتباط حضرت زینب (س) با خدا آنگونه بود که امام حسین(ع) در روز عاشورا هنگام وداع، به خواهرش فرمود: «خواهرم! مرا در نماز شب فراموش نکن.»
حضرت زینب را تجسم و نماد صبر جمیل نامیدهاند. او در روز عاشورا، هنگام دیدن پیکر خونین برادرش چنین گفت: «بار خدایا! این قربانی و کشته در راه خودت را از ما (خاندان پیامبر) بپذیر.» همچنین وی در پاسخ ابن زیاد که پرسید کار خدا را با برادر و اهل بیتت چگونه دیدی، فرمود: «مَا رَأَیْتُ إلّا جَمِیلاً؛ چیزی جز زیبایی ندیدم».
عروج ملکوتی
گفته شده است حضرت زینب (س) یکشنبه، ۱۵ رجب سال ۶۲ق. درگذشت. مشهور این است که قبر حضرت زینب(س) در شام است. این مکان اکنون در جنوب دمشق قرار دارد. به سبب وجود حرم حضرت زینب(س)، این منطقه «شهرک السیدة زینب» نام گرفته است.