زندگینامه سید محمود حسینی شاهرودی
به نام آفریننده عشق
سید محمود حسینی شاهرودی (۱۲۶۲-۱۳۵۳ش) مرجع تقلید شیعه ساکن نجف و پدر سید محمد حسینی شاهرودی بود.
ویژگی ها
سید محمود حسینی شاهرودی فرزند سید علی، در سال ۱۳۰۱ق برابر با ۱۲۶۲ش در قلعه آقاعبدالله از توابع شهر بسطام در نزدیکی شاهرود به دنیا آمد. به گفته سید احمد حسینی اشکوری نسخهشناس و فهرستنگار شیعه، نسب او به زید بن علی میرسد. پدرش کشاورز و جدّش سید عبدالله، عالم و زاهد بود. شاهرودی مقدمات تحصیل خود را در بسطام آموخت، سپس برای ادامه تحصیل به مشهد رفت. او دروس سطح را در مشهد فرا گرفت و همزمان کفایة الاصول را در حوزه علمیه آنجا تدریس میکرد.
شاهرودی در سال ۱۳۲۸ق به نجف رفت و در درس های فقه و اصول آخوند خراسانی حاضر شد. همزمان رسائل و مکاسب شیخ انصاری را تدریس میکرد. او حدود هجده ماه در درس آخوند خراسانی شرکت کرد. با درگذشت آخوند در ۲۰ ذی الحجه ۱۳۲۹ق به سامرا رفت؛ اما طولی نکشید که به نجف برگشت و یک دوره اصول فقه را نزد آقاضیاء عراقی فرا گرفت. او همچنین در درس میرزای نائینی حاضر میشد و از شاگردان خاص او بود. میرزای نائینی او را بر دیگر شاگردانش مقدم میداشت و هنگامی که برای شاگردانش گواهی علمی صادر میکرد، نظر وی را نیز جویا میشد. گفته شده نائینی گواهی وی را گواهی دو عادل به شمار میآورد. از اینرو آقا ضیاءالدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی او را ذوالشهادتین میخواندند و شاگردانشان را برای آزمودن اجتهاد نزد وی میفرستادند.
شاهرودی در دوره میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در ۳۵ سالگی به اجتهاد رسید. وی تا زمانی که آن دو زنده بودند از انتشار رساله عملیه خودداری کرد و مردم را به آنها ارجاع میداد. پس از درگذشت سید ابوالحسن اصفهانی در سال ۱۳۶۵ق مرجعیت شیعیان را عهدهدار شد و در سال ۱۳۶۶ق رساله عملیهاش در نجف و تهران منتشر شد. مرجعیت او پس از درگذشت آیتالله بروجردی و سید محسن حکیم فراگیرتر شد.
در سفر به سامرا، نیکمردی به نام میرزا باقر عبافروش آیت الله شاهرودی را همراهی می کرد اندک اندک توان ایشان کاستی پذیرفت. ناگزیر میانه راه بر زمین نشست و گفت: دیگر نیرو ندارم. شمار به راهتان ادامه دهید. میرزاباقر، که وضعیت جسمی همسفرش را دشوار می دید، شتابان سمت سامرا حرکت کرد تا پیش از غروب آفتاب کمک بیاورد و سید را از بیابان نجات بخشد. سید فقیهان شاهرود نومیدانه سر بر خاک نهاد و دراز کشید. در این لحظه مردی با الاغ سپید به وی نزدیک شد، بر بالینش قرار گرفت و دست بر اندامش کشید. آنگاه یکباره همه وجودش از ناتوانی و درد رهایی یافت. سپس گفت: سوار شو!
فقیه فرزانه نجف سوار مرکب شد و سمت سامرا حرکت کرد. پس از اندکی راه پیمایی با خود گفت: آقایی چنین بزرگوار پیاده راه می پیماید و من سواره، نه این هرگز درست نیست. آنگاه لب گشاد و تعارف آغاز کرد: آقا، بگذارید پیاده شوم، شما سوار شوید. ولی در این لحظه خود را نزدیک شط سامرا یافت. شادمان پیاده شد، وضو ساخت و آماده ورود به حرم شد که ناگهان میرزا باقر عبافروش را دید. همسفرش که تازه کنار رود رسیده بود، شگفت زده گفت: شما که ناتوان و بیمار سر بر خاک نهاده بودید، چگونه پیشتر از من به سامرا رسیدی؟!
سید پاسخ داد: آری ، ولی این آقا یاری ام کرد و مرا رساند. سپس برگشت تا آقا را به میرزاباقر نشان دهد ولی اثر از وی نیافت. میرزا باقر، که در شگفتی فرورفته بود، هر چه در مسافران پیرامون شط نگریست مردی با الاغ سپید ندید. پس فریاد بر آورد: معجزه … معجزه … . فقیه پرهیزگار نجف او را از این کردار بازداشت و گفت: هرگز راضی نیستم از این راز پرده برداری.
نقل است: زمانی دانشور کهنسال دهکده برای راهنمایی مردم، به دیاری دوردست سفر کرده بود. شبانگاه در سرای مومنی فرود آمد. میزبان که با برنج، غذایی مطبوع برای خودش آماده کرده بود، بی آنکه مهمان را گرامی بدارد. غذایی بسیار ساده در برابرش قرار داد. پارسای پیر، شام خورده و خدا را شکر کرد و آماده خفتن شد. میزبان نیز با خاطری آسوده در اتاق دیگر سفره گسترده، تا همراه خانوادهاش شام بخورد، ولی چون لقمهای در دهان نهاد آن را بسیار تلخ و ناگوار یافت. او که داستان های گوناگونی از بزرگواری مهمانش شنیده بود، بیدرنگ خود را به سید رساند و از وی پوزش طلبید. شیخ بدون آنکه وی را سرزنش کند عذرش را پذیرفت و مقداری از برنج تناول کرد. پس از آن، برنج مطبوع و گوارا شد.
نقل است: یک روز، کشاورزی نزد آیت الله شاهرودی می آید و از شیر ندادن گاوش به او شکایت می کند. آیت الله شاهرودی نوشته ای می نویسند و می گویند که آن را به گردن گاو بیاویزید. نوشته ایشان این چنین بود: ای گاو، بخل مورز، بگذار شیرت را بدوشند. پس از این ماجرا، گاو رام شده و اجازه دوشیدن شیرش را می دهد.
نقل است: از ساکنان شهر، در تنگایی شدید قرار گرفته بود و نومیدی از اسباب، وی را دست به دامان حضرت محمد(ص) می کند. بنابراین، دست توسل بر آستان ایشان می نهد و از ایشان می خواهد مشکل وی را رفع کنند. در آخرین شبی که قرار بود توسل به بار بنشیند. در شبی به جای اینکه پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در خواب زیارت کند، سید محمود را در خواب دید! با خودش گفت که شاید آداب توسل و دعا را اشتباه انجام داده و لذا مجددا متوسل شد. باز هم شبی که قرار بود حضرت محمد صلی الله علیه و آله را زیارت کند، سید را در خواب دید. مرد که دیگر بار به دلیل احتمال اشتباه خود، برای مرتبه سوم توسلی آغاز کرده بود، ولی دریغ که که در شب سوم نیز سید محمود شاهرودی را در خواب دید. آنگاه با خود گفت: احتمالا پرودگار میخواهد به من تفهیم کند که گرفتاریم به دست جانشین و نائب آن حضرت یعنی آیت الله شاهرودی حل خواهد شد!
عروج ملکوتی
سید محمود شاهرودی در ۱۸ شعبان سال ۱۳۹۴ق برابر با ۱۵ شهریور ۱۳۵۳ش درگذشت و در حرم امام علی(ع) دفن شد.