زندگینامه سید مرتضی علمالهدی
به نام آفریننده عشق
علی بن حسین بن موسی (۳۵۵-۴۳۶ق) معروف به سیدِ مرتضی، شریف مرتضی و علم الهدی، فقیه و متکلم امامی و از شخصیتهای پرنفوذ اجتماعی شیعه در دوره آل بویه بود. سید مرتضی مانند پدر و برادرش سید رضی، مدتی نقیب طالبیان، امیرالحاج و رئیس دیوان مظالم بود و در بغداد زندگی میکرد و نزد خلفای عباسی و حاکمان آل بویه احترام ویژهای داشت.
گویند شیخ مفید در رویا دید که فاطمه زهرا حسنین را پیش او آورده است و میفرماید: «یا شَیخ عَلِّمهُما الفقه» (به ایشان فقه آموز). فردا صبحِ همان شب، فاطمه مادر سید مرتضی و سید رضی، دو پسر خود را که در آن موقع خردسال بودهاند پیش شیخ مفید آورد. فاطمه مادر کودکان، همان عبارت مذکور در رویا را به زبان آورده گفت:
«ای شیخ، ایشان پسران من هستند. اینها را نزد شما آوردهام که فقه تعلیم آنها دهی.»
سید مرتضی بر حجیت عقل در عقاید و مباحث کلامی تأکید داشته و علاوه بر آن، در اندیشههای فقهی خود نیز رویکردی عقلگرایانه داشته است. وی از پیشگامان روش اجتهادی در فقه شیعه دانسته شده است که بر خلاف اخباریان، در استنباط احکام از ادله عقلی بهره میبرده است.
ویژگی ها
آثار بسیاری در فقه، اصول فقه، تفسیر قرآن از او بر جای مانده است. سید مرتضی همانند استادش شیخ مفید، حجیت خبر واحد را انکار میکرده است. به باور او، استناد به خبر واحد نهتنها در موضوعات اعتقادی جایز نیست، بلکه در استنباط احکام فقهی نیز راهی ندارد.
سید مرتضی القاب متعدد و مشهوری دارد؛ از آنجا که نسب او، هم از سوی پدر و هم از سوی مادر حسینی است، به او «شریف» میگویند. همچنین او به «علمالهدی» معروف است.
خوانساری مینویسد ابوسعید محمد بن حسین وزیر القادر بالله (خلافت ۳۸۱–۴۲۲) در سال ۴۲۰ بیمار شد. شبی در خواب دید که علی بن ابیطالب به او میفرماید: «به علمالهدی بگو برای تو دعا کند تا از بیماری بهبود یابی.» وزیر گفت: «ای امیرالمؤمنین، علمالهدیٰ کیست؟» فرمود: «علی بن حسین موسوی است.» چون از خواب برخاست، نامهای به سید مرتضی نوشت که برای او دعا کند و در آن نامه او را علمالهدیٰ (پرچم هدایت) خواند. سید مرتضی در ابتدا از قبول این لقب امتناع میورزید تا آن که خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبی را که جدت دادهاست بپذیری و ابا نکنی. القادر بالله حکم رسمی کرد که همه از دیوان سالاران دربار گرفته تا عامهٔ مردم او را با این لقب بخوانند و این گونه او ملقب به «علم الهدی» گردید و تا قبل ایشان هیچ عالم شیعی ملقب به این لقب نبوده است.
سید مرتضی رابطه نزدیکی با سلاطین آل بویه و خلفای عباسی داشت. او در اشعارش خلیفة القائم و تعداد دیگری از خلفای عباسی را مدح کرده است.
شریف مرتضی از سال ۴۰۶ق از سوی سلطان آل بویه و خلیفه عباسی، نقیب علویان، امیرالحاج و رئیس دیوان مظالم شد؛ مناصبی که پیش از او پدر و برادرش شریف رضی بر عهده داشتند.
سید مرتضی در رسالهای با عنوان «فی العمل مع السلطان» به پرسشی از مشروعیت همکاری با دستگاه حکومت پاسخ میدهد. همکاری با حاکم عادل که همان امام معصوم است جای بحثی ندارد و مسئله اصلی که برای فقهای شیعه و از جمله سید مرتضی مطرح بوده این است که آیا همکاری با سلطان ستمگر در عصر غیبت امام و پذیرش مسئولیت در چنین حکومتی صحیح است یا نه. به نظر سید مرتضی همکاری با حاکم ستمگر در صورتی که این همکاری فایدههای عقلی و شرعی داشته باشد، یعنی فرد بتواند در مسئولیت خود رفع ظلم و اقامه عدل کند یا حدود الهی را اجرا کند، صحیح است.
برخی نویسندگان شیعه همکاری سید مرتضی با حکومت عباسیان و آل بویه را بر اساس همین مبنا تبیین میکنند و نزدیکی او به خلفا و ستایش آنها را در راستای هدف او برای ماندن در دستگاه حکومتی و خدمت به جامعه شیعه ارزیابی کرده اند.
سید مرتضی در بسیاری از علوم عصر خویش از جمله کلام، فقه، اصول، تفسیر و فلسفه و انواع علوم ادبی به نگارش آثاری دست زده و سرآمد بوده است. مسئله محوری دراندیشه سید مرتضی، پیروی او از مکتب عقلگرایی است که در جنبههای مختلف اندیشه کلامی و فقهی او تأثیر گذاشته و اندیشههای او را به افکار استادش شیخ مفید نزدیک کرده است.
سید مرتضی متفکری عقلگرا و جزو بزرگان مکتب کلامی عقلگرای بغداد بود. برخی وی را پایهگذار مکتب کلامی بغداد متأخر دانسته و معتقدند مکتب کلامی سید مرتضی، اولین مکتبی بود که نظامی منسجم و مفصل از اعتقادات امامیه ارائه کرده است. همچنین این مکتب را عقلگرایانهترین مکتب در کلام امامیه شمردهاند.
از دیدگاه سید مرتضی جستجوی عقلی و استدلالی در مباحث مرتبط به خداشناسی واجب است؛ چرا که شناخت خدا بدیهی نیست و در شناخت خدا نمیتوان به شنیدهها و دلایل سمعی (روایات و متون دینی) استناد کرد؛ زیرا حجیت متون دینی حاصل اعتقاد به وجود خداوند و شناخت اوست. به عقیده سید مرتضی اعتقاد به خداوند تنها بر مبنای تقلید و پذیرش سخن دیگری بدون هیچ حجت و استدلالی، قابل قبول نیست.
سید مرتضی بر حجیت عقل در عرصه عقاید و مباحث کلامی تأکید داشته و هر چیزی را که مخالف عقل باشد باطل میشمرد. از این رو، وی در هنگام تعارض روایات با عقل، جانب عقل را میگرفت و معتقد بود همه روایات وارد شده در متون صحیح نیستند. برای نمونه او روایاتی که مستلزم قول به تشبیه و جبر و رؤیت خداوند و قدیم بودن صفات اوست و نیز روایاتی را که برخی خرافات مانند فرشته بودن رعد و برق را تأیید میکنند، نمیپذیرفت و به تاویل آیاتی که با اصول عقلی ناسازگار به نظر میرسند می پرداخت.
اندیشههای سید مرتضی از نظر رویکرد عقلگرایانه، به معتزله نزدیک بود، چنانکه برخی از اهل سنت او را از معتزله به حساب آوردهاند. در عصر زندگی سید مرتضی، اندیشه معتزله در بغداد که محل زندگی سید بود رواج زیادی داشت و سید مرتضی از این شرایط تأثیر پذیرفت. با این حال، او در مقام متفکری شیعه در برخی از مبانی فکری با معتزله مخالفت داشت و در کتاب الشافی به نقد اندیشه قاضی عبدالجبار معتزلی پرداخت و در عقایدی مانند امامت، عصمت پیامبران، منزلة بین المنزلتین و اراده الهی با معتزله همرأی نبود.
در اندیشه سید مرتضی، متون نقلی و روایات دینی در موضوعات کلامی کاملا بیاستفاده نیستند و در کنار عقایدی که تنها از طریق عقل به دست میآید، برخی از باورهای کلامی از طریق نقل و عقل قابل دریافت است؛ مانند امامت. در پارهای از اندیشههای کلامی نیز نقل تنها دلیل است.
سید مرتضی نهتنها در اندیشه کلامی خود، بلکه در عرصه اندیشه فقهی نیز رویکردی عقلگرایانه داشته و به حجیت عقل در کشف احکام -در صورت نبود قراین نقلی- باور داشته است. او همچنین یکی از پیشگامان روش اجتهادی در فقه شیعه است. در استنباط احکام، از ادله اصول لفظیه و عقلیه استفاده میکرده و با محدّثان و اخباریان موافق نبوده است. او در برخی مسایل فقهی که به گفته او با استناد به اصول عقلی قابل دریافت بوده است، استناد به دلایل سمعی را لازم نمیدانسته، گرچه با این حال به جواز استفاده از نقل در حیطه فروع دین اعتقاد داشته و اثبات برخی از احکام و حتی عقاید را تنها از طریق نقل ممکن میدانسته است.
سید مرتضی مانند استادش شیخ مفید، حجیت خبر واحد را نمیپذیرفت. به عقیده او استناد به خبر واحد نه تنها در موضوعات اعتقادی بلکه در فقه نیز جایز نیست. به نظر او، عدالت راوی در حجیت خبر واحد شرط است و یکی از شروط عدالت این است که راوی جزء فرقههای انحرافی شیعه نباشد؛ در حالی که بسیاری از روایات فقهی را این گروه از راویان، از جمله راویان واقفی یا غالی نقل کردهاند، از این رو ،شرایط اعتماد به خبر واحد برآورده نمیشود.
سید مرتضی ادیبی ممتاز و سرشناس بود. از سید مرتضی آثار ادبی متعددی به جای مانده است. از جمله شعرهای او در شش جلد و همچنین کتاب مشهوری با عنوان «الدرر و الغرر» شامل مباحث ادبی و واژهشناختی و نحوی. افزون بر آن، سید مرتضی رسالههایی در نقد آثار ادبی پیش از خود نوشته است.
سید مرتضی در وصیتش آورده است: وصیت میکنم که تمام نمازهای مرا دوباره بخوان زیرا من این است که شاید نمازهای من صد در صد خالص برای خدا انجام شود بلکه درصدی از آنها برای لذت روحی و معنوی خودم به انجام رسیده باشد! پس همه را قضاوت کنید زیرا اگر یک درصد از هم برای غیر خدا انجام شود باید شایسته درگاه الهی باشد و میترسم به همین اعمال و راز و نیازهای مورد پذیرش خدای منان قرار نگیرد!»
نقل است: میان سید مرتضی و شیخ مفید در مسئلهای اختلاف شد. پس به خدمت حضرت اميرالمؤمنين رسیدند و سؤال خود را نوشتند و بر بالای صندوق گذاشتند. در آنجا به خط سبز نوشته بود: «أنت شیخی و مُعْتمَدی والحق مَع ولدی علم الهُدی»
نقل است: هنگامی که در حضور خواجه نصیرالدین طوسی از سید مرتضی یاد میشد، وی می فرمود: صلوات الله علیه! سپس می گفت: چگونه بر سید مرتضی صلوات نفرستم؟
از منظر فرهیختگان
علامه بحرالعلوم در مورد او گفته است: او سرور علمای اسلام و پس از ائمه اطهار علیهم السلام از همه کس برتر است.
نجاشی در مورد ایشان می گوید: علومی را فرا گرفت که در زمان او هیچ کس به پایه ایشان نرسید.
علامه امینی در مورد او می گوید: قلم را نمی توان سرزنش کرد که چرا در توصیف سید مرتضی درمانده است و سخنوران مبرز را نمی توان نکوهش نمود که چرا در بیان فضائل او به لکنت افتاده اند.
شیخ طوسی در مورد او می گوید: سید مرتضی در علوم گوناگون، نادر دوران است. در علوم فقه، کلام، ادب، اصول فقه، شعر و… جلوتر از همه دانشمندان است.
علامه حلی در کتاب «خلاصه» دربارهٔ او گوید: «علم الهدی رکن امامیه و معلم ایشان بوده و مصنفات او تا زمان حاضر که ۶۹۳ هجرت میباشد، محل استفاده آن فرقه حقه میباشند.»
عزالدین احمد بن مقبل گوید: «اگر کسی سوگند یاد کند که علمالهدی در علوم غربیه داناتر از خود عرب بوده، دروغ نگفته و گناهی نکرده است.»
ابن خلکان، یکی از مورخان اهل سنت دربارهٔ او میگوید: «فضائل وی بسیار و تالیفات او در دین و احکام مسلمین شاهد صادق است بر این که شاخهٔ آن شجره بوده و از اهل آن خانواده جلیل است.»
ابن اثیر در کامل التواریخ، یافعی در مرآة الجنان، سیوطی در طبقات، خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و ابن کثیر شامی و دیگران، همگی از سید مرتضی با بهترین عبارتها یاد کردهاند و علم و فضیلت و دانش او را ستوده اند.
یکی از استادان ادبیات مصر میگوید: «من از کتاب غرر و درر سید مرتضی مسایلی را استفاده کردم که در هیچیک ازکتابهای دیگر به دست نیاورده ام.»
اساتید
- شیخ مفید
- ابومحمد هارون فرزند موسی تلعکبری
- محمد صدوق
- حسین بن علی بن بابویه
- احمد بن علی بن سعید کوفی
- محمد بن عمران کاتب مرزبانی
- ابو یحیی ابن نباته
- ابوالحسن علی بن محمد کاتب
شاگردان
- شیخ طوسی
- قاضی ابن براج
- ابوالصلاح حلبی
- ابوالفتح کراجکی
- سلار دیلمی
- عبدالعزیز حلبی
آثار
- الذریعة الی اصول الشریعة
- الانتصار
- الناصریات
- الشافی فی الامامه
- انقاذ البشر
- المحکم و المتشابه
- تنزیه الانبیاء
- الاصول الاعتقادیة
- الولایة عن الجائر و یا الولایة من قبل الظالمین
- المقنع فی الغیبه
عروج ملکوتی
بنابر نقل نجاشی، سید مرتضی در سال ۴۳۶ق درگذشت. پسرش بر او نماز خواند و در خانه خودش در محله کرخ بغداد (کاظمین) دفن شد. در برخی از منابع قرن دوازدهم و سیزدهم هجری آمده است که جسد سید مرتضی و برادرش سید رضی مدتی پس از دفن در کرخ بغداد، به کربلا منتقل شده و در حرم امام حسین (ع) به خاک سپرده شده است. ابن میثم بحرانی از علمای قرن هفتم نیز محل دفن دو برادر را در نزدیکی قبر امام حسین (ع) دانسته است.