زندگینامه فریدالدین عطّار نیشابوری
به نام آفریننده عشق
فریدالدین محمد بن ابوبکر، معروف به عطار نیشابوری، شاعر و عارف معروف ایرانی قرن ششم و هفتم هجری است. وی در حوالی نیشابور متولد شد. او شغل پدر خود، عطاری (دارو فروشی) را ادامه داد تا اینکه بنابر حادثهای به عرفان جذب شد.
ویژگی ها
شیخ فریدالدین محمد بن ابوبکر نیشابوری مشهور به «عطار»، شاعر بزرگ ایرانی در قرن ششم، در سال ۵۴۰ ه.ق در روستای کدکن نیشابور به دنیا آمد. برخی تولد وی را در سال ۵۴۰ و برخی دیگر ۵۳۷ عنوان کردهاند. پدر او عطار (دارو فروش) بود. از جزئیات زندگی عطار اطلاعات قابل اعتمادی در دست نیست.
عطار از همان دوران کودکی به مدارس علمیه شهر راه یافت و به تحصیل مقدمات علوم زمان خود مشغول گردید. به علوم دینی یعنی تفسیر، روایت احادیث، و فقه نیز اشتغال ورزید. سپس به تدریج به درسهای عمیقتر پرداخت و فنون ادبی سنگین، علم حکمت، کلام و نجوم را نیز آغاز کرد.
فریدالدین، ابتدا به شغل پدر مشغول شد، اما پس از مدتی به عرفان روی آورد و راه تازهای را در زندگی خود برگزید. در علت این تغییر، داستان معروفی نقل شده است: «روزی عطار در دکان خود مشغول معامله بود، درویشی به آنجا رسید و چند بار “شیء لله” گفت. وی به درویش توجهی نکرد، درویش گفت: ای خواجه! تو چگونه خواهی مرد؟ عطار گفت: همان گونه که تو خواهی مرد. درویش: تو همچون من میتوانی بمیری؟ عطار: بله. درویش کاسه چوبینی که داشت بر سر نهاد و گفت: الله، و جان داد. عطار متغیر شد و مسیر زندگی خود را تغییر داده و به عرفان روی آورد.»
عطار پس از این تحول، برای کسب علم و معنا، به هند، عراق، شام و مصر مسافرت کرد. سپس به مکه رفته و حج به جا آورد و بعد از آن به شهر خود، نیشابور بازگشت و در آنجا ماندگار شد. عطار مرید شیخ مجدالدین بغدادی بوده است.
دکتر زرین کوب نیز مینویسد: عطار از آنچه در آن ایام در مکتب خانهها آموخته میشد بهره میگرفت، خط و حساب و قرآن با مایهای از شعر و ادب و عصر. عطار، علاوه بر اینها به حرفه پدرش (عطاری) نیز روی آورد و عطار به کسی گفته میشد که هم پزشک بوده و هم دارو فروش عطار پس از مدتی سرآمد دارو سازان شهر شد و به مداوای بیماران پرداخت. در همان حال اوقات فراغتش را صرف مطالعه کتابهای صوفیه و اشتغال به تمرین در شعر و شاعری میکرد.
عطار در طلب مشایخ و اولیا سفرهای زیادی به مناطقی مثل ری، کوفه، مصر، دمشق، مکه، هندوستان و ترکستان نمود و سرانجام در نیشابور رحل اقامت افکند. عطار از شاگردان و مریدان شیخ مجدالدین بغدادی و شیخ نجم الدین کبری بوده است. بدون شک، عطار از شخصیت والایی برخوردار بوده است. او هرگز شاعری مداح و قصیده سرا نبود و خود را به خاطر جیفه پست دنیوی به دولتمردان و قدرتمندان عصر خود نزدیک نکرد، بلکه اعمال و رفتار آنان را نیز به باد انتقاد گرفت.
دکتر زرین کوب نیز مینویسد: «عطار تحت تاثیر تمایلات زاهدانه خویش و به اقتضای معمول عصر، به شعر، وعظ و تحقیق گرایش یافت و برخلاف بسیاری از شاعران به دربارهای عصر و مجالس اعیان ولایت هم علاقهای نشان نداد. داروخانه برایش از دربار فرمانروایان جالب تر بود.» خودش چنین میگوید:
به عمر خویش مدح کس نگفتــم دری از بهر دنیا من نسفتـــــــم
عموم ارباب تذکره نویسان به عظمت مقام عطار در عرفان و بلندای مرتبه او در شاعری، معترفند. در خلوت انزوای او در مسجد و خانه، چیزی جز اندیشه خدا راه نداشت. اهتمام و علاقه عطار به گردآوری قصص قرآنی، احادیث دینی و حکایات آموزنده که در مثنویها و آثار دیگر وی مشخص است نیز نشان دهنده شخصیت والا و بلند مرتبه عطار دارد. مولوی درباره عطار و سنایی گفته است:
عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار میرویم
مولف مجالس العشاق گفته است: حضرت قاسم الانوار می فرمود: شیخ عطار در تجرید قدم بر سر قدم حضرت حیدر کرار داشت. مؤلف هفت اقلیم می گوید: از شخص بزرگی که عارف طریق طریقت و واقف وادی حقیقت بود، پرسیدند که در شیوه مجاهدت و معاملت فرق میان شیخ عطار و مولوی رومی چه بوده؟ فرمود: مولوی چون شهبازی بود که به یک طرفة العین، خود را از تخت طریقت به قبله حقیقت رسانیده و شیخ عطار مانند موری که به آهستگی آن طریق را پیموده و بر جزء جزء حقیقت آن رسیده است. جامی در نفحات الانس مینویسد که جلال الدین رومی گفت: نور منصور بعد از صد و پنجاه سال به روح فریدالدین عطار تجلی کرد و مربی او شد و اين گفته را مؤلفین بستان السیاحه، هفت اقلیم، سفینة الاولیاء، خزینة الاصفیاء و روز روشن نیز آوردهاند.
جامی در نفحاتالانس گوید: آن قدر اسرار، توحید، حقایق اذواق و مواجید که در مثنویات و غزلیات وی اندراج یافته در سخنان هیچ یک این طایفه یافت نمیشود. همین گفته را مؤلفین سفینة الاولیاء و خزینة الاصفیاء نیز نقل کردهاند.
از منظر فرهیختگان
مولانا می گوید: هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
شیخ محمود شبستری از عرفای زمان خود در آغاز «گلشن راز» میگوید:
مرا از شاعری خود عار ناید که در صد قرن چون عطار ناید
اگر چه زین نمط صد عالم اسرار بود یک شمه از دکان عطار
صائب می گوید: خواهد رسید رتبه صائب به مولوی گر مولوی به رتبه عطار میرسد
آثار
تذکرة الاولیاء: این کتاب شامل حکایتها و گفتارهایی از اولیای الهی است. آغاز این اولیا، امام جعفر صادق (ع) است که عطار از آن حضرت، سخنان و کرامات بسیاری گفته است. افزون بر این، از افرادی مانند ابوحنیفه، شافعی و احمد بن حنبل نیز سخن گفته است. جالب اینجاست که این کتاب با ذکر مختصری از امام باقر (ع) به اتمام میرسد.
دیوان عطار: که بیشتر شامل غزلیاتی است عاشقانه و عارفانه.
منطق الطیر: این کتاب را «مقامات طیور» نیز خواندهاند. این کتاب در حقیقت یک شاهکار عرفانی است. و مورد توجه شعرای بزرگی چون مولوی واقع شده است. مجموع اشعار عطار بالغ بر ۲۹۶۴۷ بیت است که آکنده از حکایات، قصص و مضامین بلند و عرفانی است. تنها در مصیبتنامه، اسرارنامه و منطق الطیر، ۸۹۷ حکایت وجود دارد. بسیاری از مضامین سرودههای عطار از قرآن و حدیث سرچشمه میگیرد. موضوع منطق الطیر، بحث و گفتوگوی پرندگان از یک پرنده داستانی به نام سیمرغ است. منظور از پرندگان، سالکان راه حق و مراد از سیمرغ، وجود حق تعالی میباشد که عطار در این منظومه، با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی، به زیباترین وجه، سخن میگوید.
مظهر العجایب: ظواهر آثار عطار گواهی میدهد که وی مذهب اهل سنت را داشته است اما اخلاص، ارادت و نحوه ستایش وی از حضرت علی (ع) موجب شده است که قاضی نورالله شوشتری، وی را شیعه پاک و خالص بداند. گر چه بسیاری بر این اعتقادند که او سنی بوده ولی اشعاری که در کتاب مظهر العجایبِ وی، درباره ائمه اهل بیت (ع) مخصوصاً حضرت علی (ع) گفته است گویای علاقه او به اهل بیت (ع) میباشد.
عطار این کتاب را در شان انسان کامل نوشته و مصداق آن را حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) که مظهر کامل کمال انسانی و انسان کامل است قرار داده در واقع این کتاب در شأن امام علی (ع) است و از نظر عطار، این کتاب بهترین و ارزشمندترین اثر وی است.
هفت وادی عرفان: عطار در این کتاب، هفت وادی عرفان را نیز نقل میکند که چنین ترتیب داده شده:
1. طلب 2. عشق 3. معرفت 4. استغنا 5. توحید 6. حیرت 7. فنا.
نخستین «جستجو و طلب» است، باید در راه مقصود کوشید. دوم مقام «عشق» است که بیدرنگ باید به راه وصال گام نهاد. سوم «معرفت» است که هر کس به قدر شایستگی خود راهی برمیگزیند. چهارم «استغنا» است که مرد عارف باید از جهان و جهانیان بینیاز باشد. پنجم مقام «توحید» است که همه چیز در وحدت خدا مشاهده میشود. ششم مقام «حیرت» است که انسان در مییابد که دانستههای او بسیار اندک و محدود است. هفتم مقام «فنا» است که تمام شهوات و خودپرستیهای آدمی از او زایل میشود و میرود تا به حق واصل شود و در واقع از این فنا به بقا میرسد.
عروج ملکوتی
عموما کسانی که شرح حال عطار را نوشتهاند، وفات این شاعر بزرگ را به سال ۶۱۸ یا ۶۲۷ ه.ق دانستهاند؛ در آن زمان که مغولان به شهر نیشابور حمله کردند. عدهای هم معتقدند که عطار به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است بلکه وی در حمله مغولان شربت شهادت نوشید و محل شهادت وی شهر نیشابور است.
شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف میکند: وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند که چون خون از زخمش جاری شد، شیخ بزرگ دانست که مرگش نزدیک است و با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت:
در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است
با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید که تو را بنده نوازی این است
آرامگاه این شاعر بزرگ و عارف نامی در زادگاهش، يعنی شهر نیشابور قرار دارد. روز ۲۵ فروردین در تقویم ایران روز ملی عطار است.