نوشته‌ها

زندگینامه سید عبدالحسین لاری

تبه نام آفریننده

 

سید عبدالحسین لاری از فقهاء و علمای شیعه در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری و از علمای مجاهد جنوب ایران و طرفدار مشروطه مشروعه بود.

 

ویژگی ها 

سید عبدالحسین لاری فرزند سیّد عبدالله، شب ولادت امام محمدباقر علیه السلام، در شب جمعه سوم ماه صفر ۱۲۶۴ق/ ۱۸ اسفند ۱۲۶۶ش متولد شد. سیّد عبدالحسین دوران کودکی را طی کرده و با راهنمایی پدر گام در راه تحصیل دانش نهاده و به علوم دینی رو آورد. دوره مقدمات و سطح را با فراگیری قرآن و سنت، علم اخلاق و کلام و تفسیر به همراه فقه و اصول در حوزه نجف فرا گرفت. بعد از اتمام دوره مقدماتی و سطح، سیّد در درس‌های خارج فقه و اصول حوزه نجف حاضر شد و از شاگردان آیت الله سید محمدحسن شیرازی قرار گرفت. او به خاطر هوش سرشار مورد توجه استادش بود و با تلاش بی‌وقفه توانست در ۲۲ سالگی به درجه‌ اجتهاد نائل شود.

در ایامی که انگلیس به یاری حکومت قاجار به جنوب ایران حمله کرده و با ظلم و ستم زندگی را برای مردم آنجا سخت کرده بودند، مردانی از لارستان هیأتی را به عراق گسیل کرده و از زعیم عالیقدر شیعه، فقیه مجاهد و مبارزی را می‌خواهند که توان مقابله با ظلم و استبداد را داشته باشد. کسی که به دفع تجاوزات زورمداران پردازد و رهبری و مدیریت جامعه اسلامی را در لارستان بر عهده گیرد. حاج سید علی لاری معروف به «حاجی علی کبیر» از مجاهدان نامدار لارستان همراه این گروه اعزامی بود. یافتن فردی ورزیده و تلاشگر و فقیه و سیاستمدار و مجاهد کار آسانی نیست. مردی که هم در مدارج علمی به اجتهاد نایل آمده باشد و هم در مقام عمل جز خدا را احدی پروا نداشته باشد و توان مدیریت جامعه اسلامی را داشته باشد.

میرزای شیرازی به هیأت لارستان می‌فرماید: «در حال حاضر کسی را در نظر ندارم. مهلت دهید تا در این‌باره تدبیری کنم و شخص برازنده‌ای را برای شما اختیار نمایم». هیأت برای زیارت مرقد حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌ السلام راهی نجف می‌شوند. در نجف اشرف با سید مرتضی کشمیری ملاقات می‌نمایند و تقاضا می‌کنند تا با هجرت به لار، رهبری آن دیار را بر عهده گیرد. سید با سابقه آشنایی که از آیت الله سید عبدالحسین لاری دارد، این مهم را شایسته وی می‌بیند و آنان را متوجه فقیهی می‌نماید که در نجف اشرف با تدریس و تألیف فقه استدلالی به تربیت دانشجو مشغول است. آیت الله سید عبدالحسین لاری در چهل و پنج سالگی و یکی از بزرگ‌ ترین اساتید حوزه علمیه نجف بود، از این‌ رو وقتی هیأت لاری از ایشان دعوت به عمل می‌آوردند، او با توجه به مسئولیت‌های حوزوی، از قبول عزیمت به ایران خودداری می‌کند.

سید عبدالحسین موسوی لاری در سال ۱۳۰۹ق. نجف اشرف را ترک می‌کند و به لارستان می‌رود. میرزای شیرازی هنگام خروج سید لاری خطاب به حاج سید علی کبیر و هیأت همراهش می‌فرماید: «با بردن آقا سید عبدالحسین به لارستان، نجف را به آنجا برده‌ای و گهواره فضیلت و دانش را از فرزند فضیلت و علم خالی گذاردی.» هر چند اگر سید لاری در نجف بماند به بالاترین مدارج علمی خواهد رسید لیکن جهاد در راه خدا مسؤولیت سنگینی است که او می‌بایست به مثابه واجب شرعی به انجام رساند و مردم محروم جنوب را از ستم قاجار و استعمار انگلیس رهایی بخشد.

آیت الله دستغیب می‌فرمودند: روزی با پیرمردی از لار مصاحب شدم. فصل تابستان بود و شب‌ها کوتاه. دیدم این مرد قبل از اذان صبح بیدار شد، وضو ساخت و به نماز ایستاد. وقتی از اهتمام ایشان به نماز شب پرسیدم جواب داد: آیت الله لاری ما را این‌گونه تربیت کرده است. می‌فرمود نباید نماز شب شما ترک شود.

نقل است: هنگامی که مرحوم آیت الله لاری به کوهستان داراب رفته بود و قصد فرمود که در منزل من (راوی) بماند و من هم منزل درستی نداشتم فقط یک حجره داشتم. لذا آن بزرگوار را آوردم در باغی که در خارج شهر داشتم ودر آن باغ، درخت سیبی بود که علی رغم توجه و رسیدگی بسیار، ثمر نمی داد. روز جمعه، مرحوم آية الله غسل جمعه نمود و تکیه بر آن درخت کرد و خطبه جمعه خواند و در زیر آن درخت، نماز جمعه را ادا فرمود. از آن وقت، آن درخت ثمر داد و اکنون از همه درخت ها بیشتر ثمر می دهد.

یکی از دشمنان آن بزرگوار، نیمه شبی به قصد کشتن آن جناب بر فراز پشت بام یکی از همسایگان که مشرف بر خانه آن حضرت بوده می آید. وقتی که ايشان برای تجدید وضو از حجره بیرون می‌ آید او هم تفنگ خود را دست می گیرد که مقصد پلید خود را انجام دهد. ناگاه بی اختیار لوله تفنگ در سوراخ بینیش فرو می رود و خون زیادی از دماغش جاری می شود و غش می‌کند و چون به هوش می آید، آن بزرگوار وظیفه خود را انجام داده و به حجره خود برگشته بوده است.

آیت الله کرمانی می گوید: من با اين مرد بزرگ، در سفر مکه مصاحب بودم و از برکات و فیوضاتش متنعم می شدم و آثار کرامتش را مشاهده می‌ نمودم. الحق کسی را در جلالت قدر، عظمت شأن، رفعت مقام، علو منزلت، وفور حکمت، تبحر در علوم و صفای باطن، مانند آن بزرگوار ندیده بودم. شبی با هم نشسته بودیم و صحبت می کردیم. سید معظم فرمود: مسئله ای بر من مشکل شده ولی آن‌ را طرح نفرمود تا نیمه شب که مشغول نماز شده و پس از فراغ به وصال انور حضرت حجت علیه السلام نائل گردید و لمعان انوار را مشاهده می کردم که او را فرا گرفته و صدا را می شنیدم که وی تکلم می کند ولی کیفیت مکالمه را نمی فهمیدم، گویا حواس و قوایم به کلی ربوده شده بود‌. پس از افتراق و جدایی شنیدم که آن جناب به من فرمود: آقای معظم! امام زمان روحی له الفداء، مسأله‌ مرا حل فرمود ولی تو را به وجود مقدس آن حضرت قسم می دهم که تا من زنده‌ام اين قصه را برای کسی نقل مکن.

فرزند محترم ایشان آقای سید علی اکبر گفته است: چهل روز قبل از وفات مرحوم والد، در خواب دیدم که دکاکین و بازار تعطیل است و عامه مردم، مشغول عزاداری بودند و چنان شورش و ماتمی در میان خلایق افتاده بود که از دهشت آن، عقول خلایق واله و حیران و چشم ها گریان بود‌ از کسی پرسیدم: چه واقعه ای رخ داده است؟ جواب شنیدم: جبرئیل امین الله وفات یافته است.

علامه تهرانی می‌ گوید: عالم کبیر و مجاهد فاضل و تقی ورع… او عالمی کبیر ومجاهدی با فضیلت وانسانی با تقوا واهل ورع بود.

آیت الله سید عبدالباقی شیرازی می‌ گوید: سید عبدالحسین، نهنگی شناگر است که در حوضچه ای کوچک افتاده و حوضچه را عرصه شنای نهنگ نیست.

در مورد وفات ایشان آمده است: هنگامی که آقای لاری را به مسجد می بردند، ایشان فرمودند: این آخرین نماز من است که در عین ازهاق روح می گذارم‌.

 

عروج ملکوتی

سید پس از بیست و سه سال اقامت در لار، چهار سال در فیروز آباد و شش سال در جهرم، در میان مردم تنگستان و مجاهدان جنوب به دیار باقی شتافت. اکنون مرقد او در شهر جهرم به مقبره «آقا» مشهور و زیارتگاه مردم است.