زندگینامه مقدس اردبیلی

 

به نام آفریننده عشق

 

احمد بن محمد اردبیلی (متوفای ۹۹۳ قمری) معروف به مقدس و محقق اردبیلی، از فقهای امامیه در قرن دهم قمری و از معاصران شیخ بهایی بود. وی از شاگردان جلال‌الدین دوانی بود. در علوم عقلی و نقلی تبحر داشت و در زمان ریاست او بر حوزه علمیه نجف رونقی دوباره به این حوزه داده شد.

 

ویژگی ها

مجمع الفائده، البرهان و زبدة البیان از مهم‌ترین آثار او نام برده شده است. مقدس اردبیلی از دربار صفویه برای گسترش تشیع و حل مشکلات شیعیان استفاده می‌کرد، اما وارد دستگاه صفوی نشد. زهد، تقوا و کمک‌های او به محرومان، زبان زد بود و کراماتی نیز به او نسبت داده شده است. مقدس اردبیلی خود را در برابر شاگردانش بسیار کوچک می‌شمرد. از شاگردانش گزارش‌هایی درباره تواضع او و کمک‌هایش به محرومان نقل شده است.

وی مورد تجلیل علما و فقهای شیعه قرار گرفته است؛ از جمله سید مصطفی تفرشی، شیخ حر عاملی و شیخ عباس قمی که او را با القاب و عبارت‌های گوناگونی ستوده‌اند. صاحب جواهر و محدث بحرانی نیز در الحدائق الناضرة و صاحب مستند الشیعه از او به عظمت یاد کرده‌اند.

به گفته حرزالدین در معارف الرجال، مقدس اردبیلی که در نجف بود، نامه‌ای درباره نیازمندی یکی از علویان، به شاه طهماسب اول نوشت و در آن، شاه را به دوستی و برادری خطاب کرد. هنگامی که شاه طهماسب نامه را خواند به آن شخص علوی کمک کرد و به نزدیکان خود گفت هنگامی که من از دنیا رفتم این نامه را در قبر من زیر سرم قرار دهید تا به وسیلۀ آن بر نکیر و منکر احتجاج کنم به اینکه ملا احمد مرا برادر و دوست قبول کرده است و سبب نجاتم از آتش شود.

اردبیلی را دارای استقلال نظر دانسته‌اند به گونه‌ای که در بسیاری از مسائل فقهی در برابر دیدگاه پیشینیان، نظریه‌ای مستقل ابراز کرده است. در برخی از مسائل فقهی مانند نجاست خمر، حرمت غنا و شرایط قاضی،  آرایی بر خلاف مشهور داشته است که آن‌ها را در کتاب مجمع الفائدة و البرهان بیان کرده است. هم‌چنین گفته شده است که در فقه او، استدلال‌های عقلی، برجستگی دارد و با این وجود از دانش رجال نیز استفاده شایانی کرده است.

به گفته آیت‌ الله شبیری زنجانی، محقق اردبیلی در دانش فقه، صاحب مکتب است و بین قبل از او و بعد از او تفاوت بسیاری در کیفیت استدلال و استنباط فقهی هست. این بزرگوار چهل سال آخر عمرش، در خانه نیز پایش را دراز نمى‌کرده است. از این بزرگوار سؤال کردند که چرا پایت را دراز نمى کنى؟ فرموده بود: ملاحظه حضور نسبت به ملک الملوک رب الماریاب بوده که پایم را دراز نمى‌کنم. وصیت هم نوشته بود که وقتى از دنیا رفتم، دیگر اختیار دست من نیست وگرنه باز هم بى‌ادبى نمى‌کردم.

سید میر علام تفرشی که از شاگردان فاضل مقدس اردبیلی است، می‌گوید: شبی در صحن مقدس امیرالمومنین (ع) راه می‌رفتم. خیلی از شب گذشته بود. ناگاه شخصی را دیدم که به سمت حرم مطهر می‌آيد. من نیز به سمت او رفتم. وقتی نزدیک شدم، دیدم استاد ما ملا احمد اردبیلی است. خود را از او مخفی کردم، تا آنکه نزدیک درِ حرم رسید و با اینکه در بسته بود، باز شد و مقدس اردبیلی وارد حرم شد. دیدم مثل اینکه با کسی صحبت می‌کند. بعد از آن بیرون آمد و درِ حرم هم بسته شد. به دنبال او به راه افتادم، به طوری که مرا نمی‌دید. تا آنکه از نجف اشرف بیرون آمد و به سمت کوفه رفت. وارد مسجد جامع کوفه شد و در محرابی که حضرت امیرالمومنین (ع) شربت شهادت نوشیده‌اند، قرار گرفت. دیدم راجع به مساله‌ای با شخصی صحبت می‌کند.

بعد از مدتی، از مسجد بیرون آمد و به سمت نجف اشرف روانه شد. من نیز به دنبالش می‌رفتم تا نزدیک مسجد حنانه رسیدیم. (مسجدی که دیوارش خم شده است و علت آن، این است که وقتی جنازه امیرالمومنین (ع) را برای دفن در نجف اشرف از آنجا عبور می‌دادند، دیوار این مسجد، از روی ارادت در مقابل آن حـضرت خم شد.) در آنجا سرفه‌ام گرفت، به طوری که نتوانستم خود را نگه دارم. همین که صدای سرفه مرا شنید، متوجه من شد و فرمود: آیا تو میر علامی؟

عرض کردم: بله. فرمود: اینجا چه کار داری؟ گفتم: از وقتی که داخل حرم مطهر شده‌اید تا الان با شما بودم، شما را به حق صاحب این قبر (امیرالمومنین (ع)) قسم می‌دهم، اتفاقی را که امشب پیش آمد از اول تا آخر به من بگویید. فرمود: می گویم، به شرط آن که تا زنده‌ام آن را به کسی نگویی. من هم قبول کردم و با ایشان عهد و میثاق نمودم.

وقـتی مطمئن شد، فرمود: بعضی از مسائل بر من مشکل شد و در آنها متحیر ماندم و در فکر بودم کـه نـاگاه به دلم افتاد به خدمت امیرالمومنین (ع) بروم و آنها را از حضرتش بپرسم. وقتی که به حـرم مطهر آن حضرت رسیدم، همان طوری که مشاهده کردی، در به روی من گشوده شد و داخل شدم. در آنجا بـه درگاه الهی تضرع نمودم تا آن حضرت جواب سوالاتم را بدهند. در آن حال، صدایی از قبر مطهر شنیدم که فرمود: به مسجد کوفه برو و مسائلت را از قائم (عج) بپرس زیرا او امام زمان (عج) تو است. به نزد محراب مسجد کوفه آمده و آن‌ها را از حضرت حجت (ع) سوال نمودم. ایشان نیز جواب عنایت کردند و الان هم دارم برمی‌گردم.

نقل است: در یکى از سفرها، یکى از زائران، آیت الله مقدس اردبیلى را نمی‌شناخت. جامه‌اى به او داد که برایش بشوید. مرحوم مقدس اردبیلى قبول نمود. جامه را شست و به نزد وى آورد. مرد او را شناخت. خجل شد و عذرخواهى نمود. مردم او را توبیخ کردند. مقدس فرمود: او را ملامت نکنید، حقوق برادران مؤمن، زیادتر از این است. آرى! مقدس اردبیلى در این کار به حضرت رضا (ع) اقتدا نمود، آنجا که روزى در حمام، شخصى آن حضرت را نمى‌شناخت و براى کیسه کشیدن امام را طلبید.

شبى مقدس اردبیلی، پیامبر اسلام (ص) را در خواب دید که حضرت موسى (ع) در خدمت آن بزرگوار نشسته است و مقدس نیز در آنجا حضور دارد. پس حضرت موسى (ع) از رسول خدا (ص) سوال کرد: این مرد کیست؟ پیامبر (ص) فرمود: از خودش سوال کن. حضرت موسى (ع) از مقدس پرسید: تو کیستى؟ مقدس جواب داد: من احمد پسر محمد از اهل اردبیل هستم و در فلان کوچه، فلان خانه، منزل من است.

حضرت موسى (ع) تعجب کرد و گفت: من از اسم تو سوال کردم، این همه تفصیل براى چه بود؟ مقدس در جواب گفت: خداوند عالم وقتى از تو سوال کرد که این چیست که در دست تو است، تو چرا آن قدر در پاسخ تفضیل دادى! حضرت موسى (ع) به پیغمبر (ص) گفت: راست گفتى که علماى امت من، همانند انبیاى بنى اسرائیل مى‌باشند.

روزی شیخ بهایی به اتفاق چند تن از درباریان صفویه به نجف اشرف مشرف شدند و در ملاقات با مقدس اردبیلی، بحث علمی میان آنان شکل گرفت که شیخ بهایی بر حسب ظاهر پیروز این مباحثه شد. بار دیگر که شیخ بهایی به تنهایی با مقدس اردبیلی مباحثه می کرد، مقدس اردبیلی تمام سوالات شیخ بهایی را پاسخ داد و بعد به ایشان گفت: من در همان مجلس نیز پاسخ سؤالات شما را می‌دانستم اما برای حفظ موقعیت شما در میان درباریان، سکوت کردم.

 

شاگردان

  • سید محمد عاملی
  • شیخ حسن عاملی
  • امیر فضل الله
  • عبدالله شوشتری اصفهانی
  • محمد بن محمد بلاغی

 

آثار

  • استیناس المعنویة
  • زبدة البیان فی براهین احکام القرآن
  • حدیقة الشیعة
  • حاشیه بر شرح تجرید قوشجی
  • رساله فارسی در حرمت خراج
  • مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان

 

از منظر فرهیختگان‏

علامه مجلسی می‌گوید: در میان متقدمين و متأخرين علما، شخصیت بزرگی چون او را سراغ ندارم. خدا او را با ائمه طاهرین (ع) مشهور گرداند.

شیخ عباس قمی می‌گوید: شیخ اجل، عالم ربانی، فقیه محقق صمدانی، در مراتب علم، فضل، عبادت، زهد، کرامت، وثاقت، کرامت، ورع و جلالت به درجه‌ای رسید که توصیف نشود.

سید مصطفی تفرشی می‌گوید: امرش در جلالت و اطمینان و امانت مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که عبارتی بتواند آن را وصف کند. او متکلمی فقیه، عظیم‌الشأن، جلیل‌القدر و بلند منزلت است و باورع‌‌ترین شخص زمانش و عابدترین و باتقواترین آنها بود.

شیخ حر عاملی می‌گوید: احمد بن محمد اردبیلی، عالمی فاضل، محققی عابد، مورد اطمینان و پارسا، عظیم‌الشأن و جلیل‌القدر و معاصر شیخ بهایی بود.

سید علی قاضی می‌گوید: من اگر در روزگار مقدس اردبیلی بودم، جلوی ایشان راه می رفتم؛ برای اینکه زباله‌ها، سنگ‌ها و کلوخ‌ها را از جلوی پایش جمع کنم!

 

عروج ملکوتی

اردبیلی در رجب سال ۹۹۳ قمری در نجف درگذشت و در کنار حرم علی بن ابیطالب (ع) به خاک سپرده شد. ابیات زیر سر در مقبره مقدس اردبیلی نقش بسته‌ است:

تا نجف شد آفتاب دین و دولت را مقام   خاک او دارد شرف بر زمزم بیت الحرام

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *