زندگینامه جواد ملکی تبریزی
به نام آفریننده عشق
میرزا جواد آقا مَلکی تبریزی، فقیه، عارف و استاد اخلاق است. کتاب المراقبات یا اعمال السَّنَه از آثار اوست. گفته شده است که امام خمینی از شاگردان اوست، ولی این ادعا ثابت شده نیست.
ویژگی ها
میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، فرزند میرزا شفیع در شهر تبریز متولد شد. تاریخ دقیق ولادت وی مشخص نیست، اما گفته شده است که اواخر قرن ۱۳ یا اوایل قرن ۱۴ قمری بوده است. دلیل نامگذاری او به مَلِکی، نسبت فامیلی با خاندان ملکالتجار تبریزی است.
ملکی تبریزی برای تحصیل به نجف اشرف رفت و در سال ۱۳۲۱ قمری، به تبریز بازگشت و به ترویج دین پرداخت. در سال ۱۳۲۹ قمری (۱۲۹۰ شمسی) و در ابتدای جریانات مشروطه و درگیریهای تبریز، مجبور به عزیمت به شهر قم شد و تا پایان عمر نیز در همانجا ماند.
در ابتدای ورود به قم و پیش از ملاقات با شیخ عبدالکریم حائری و تأسیس حوزه علمیه قم، ملکی کتاب مفاتیح الشرایع فی الفقه تالیف ملا محسن فیض کاشانی را تدریس میکرد. وی دو مجلس اخلاق داشت، یکی در منزل برای خواص و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشتند. نماز جماعت را در مسجد بالای سر حرم حضرت معصومه (س) اقامه میکرد.
مشهور است که امام خمینی از شاگردان میرزا جواد ملکی تبریزی بوده است اما آیت الله خامنهای از قول امام خمینی نقل میکند که تنها دو جلسه در درس میرزا جواد ملکی تبریزی شرکت کرده و از این که نتوانسته بیش از این در درس وی شرکت کند، افسوس خورده است.
از حجت السلام سید محمود یزدى که در بیرونى مرحوم ملکى مىنشست، نقل است: شبها که ایشان براى تهجید برمىخاست، مدتى در رختخواب، ضمن اجراى دستورات و آداب بر خاستن از خواب از قبیل سجده و دعا، گریه مى کرد؛ سپس به صحن منزل مى آمد و به اطراف آسمان نگاه مى کرد و آیات “انّ فى خلق السموات و الارض (آل عمران/۱۹۰ – ۱۹۱) را مى خواند و سر به دیوار مىگذاشت و مدتى گریه مىکرد. آنگاه که براى وضو گرفتن آماده مىشد، در کنار حوض مىنشست و مدتى گریه مىکرد و پس از وضو ساختن چون به مصلایش مىرسید و مشغول تهجد مىشد که دیگر حالش خیلى منقلب مىشد. او گریههاى طولانى در نماز و مخصوصا در قنوتها داشت تا آنجا بعضى ایشان را جزء بکّائین عصر به شمار آوردهاند.
سرهنگ محمود مجتهدى که درک محضر ایشان را کرده بود و نیز از انفاس او بهرهاى داشت، مىگفت: روزى پس از پایان درس، عازم حجره یکى از طلبهها که وارد شد و مراسم احترام معمول گردید و پس از اندکى جلوس، برخاسته و حجره را ترک گفتند و چون منظور از این دیدار را پرسیدم، فرمود: شب گذشته به هنگام سحر، فیوضاتى بر من اضافه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم دیدم که این آقاى طلبه به تهجد برخاسته و در نماز شبش برای من دعا مىکند و این فیوضیات اثر دعاى اوست. این بود که به عنوان سپاسگزارى از عنایاتش، به دیدار او رفتم.
«استاد شالچی» از شاگردان آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میفرمایند: «یکی از روزها، صبح پس از نماز برای شرکت در جلسه اخلاق میرزا جواد آقا به فیضیه رفتم. استاد به من فرمودند: «میرزا عبدالله، چه میبینی؟» این سخن استاد، گویا تصرفی بود که آن بزرگوار در جان من کرد و حجاب ملکوت از برابر چهرهام برداشته شد و باطن افرادی را که در فیضیه بودند، میدیدم.
بار دیگر فرمودند: «فلانی، چه می بینی؟» و من دریافتم که ارواح مؤمنین روی صحن مدرسه فیضیه دور هم نشستهاند و با هم مباحثه میکنند. پس از آن، استاد به من فرمودند: «میرزا عبدالله، فکر نکنی اینها مقاماتی است و به خدا خیلی نزدیکی؟! اینها در برابر آنچه در سیر و سلوک و تقرب الی الله به سالک می دهند، هیچ نیست!»
«استاد شالچی» از شاگردان آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میفرمایند: روزی در درس حاج میرزا جواد آقا شرکت کردم. پس از درس، آقا دستوری را به من فرموند تا انجام بدهم. با اینکه تصمیم به انجام آن در نیمههای شب داشتم، اما به علت کار زیاد موفق به بیتوته و انجام دستور استاد در سحرگاه نشدم. فردا وقتی به درس استاد رفتم، هنگام بازگشت، استاد به من فرمودند: «شما تشریف داشته باشید!» آنگاه که شاگردان رفتند فرمودند: «چرا تکالیف تعیین شده را دیشب انجام ندادی؟» من به یکباره حیرت زده شدم که من با کسی صحبتی نکرده بودم و کسی جز خدا از این واقعه خبردار نبود. پس، از ایشان عذر تقصیر خواستم. این بیتوقیفی در شب بعد نیز رخ داد و باز استاد به من خاطرنشان کرد که دستورش را انجام ندادهام. پس از آن با تلاش و همّت دو چندان موفق به انجام دستور استاد شدم و از آن بهرهمند گشتم.
همسر میرزا جواد آقا ملکی تبریزی میگفت: «من دیده بودم که کفش های میرزا جواد آقا جلوی پایش جفت میشد.» سید جعفر شاهرودى میگفت: شبى در شاهرود خواب دیدم که در صحرایى حضرت صاحب الامر (عج) با جماعتى تشریف دارند و گویا به نماز جماعت ایستادهاند. جلو رفتم که جمالش را زیارت و دستش را بوسه دهم. چون نزدیک شدم شیخ بزرگوارى را دیدم که متصل به آن حضرت ایستاده و آثار جمال، وقار و بزرگوارى از سیمایش پیداست.
چون بیدار شدم، در مورد آن شیخ فکر کردم که او کیست که تا این حد نزدیک و مربوط به امام زمان (عج) است. وقتی به قم رفتم، متوجه شدم که آن مرد، میرزا جواد آقاى تبریزى است. خدمتشان مشرف شدم و ایشان تفقد زیادى کردند و فرمودند: کى آمدى؟ گویا مرا دیده و شناخته و از قضیه آگاهند. پس ملازمتش را اختیار نمودم و چنان یافتم او را که دیده بودم و مىخواستم.
سید جعفر شاهرودی میگفت: شبى، نزدیک سحر در بین خواب و بیدارى دیدم درهاى آسمان به روى من گشوده و حجابها مرتفع گشته و تا زیر عرش عظیم الهى را مىبینم. پس مرحوم استاد، حاج میرزا جواد آقا را دیدم که ایستاده و دست به قنوت گرفته و مشغول تضرع و مناجات است. به او مىنگریستم و تعجب از مقام او مىنمودم که ناگهان صداى کوبیدن درِ خانه را شنیدم و در را باز کردم. یکى از ملازمین ایشان را دیدم که گفت: بیا منزل آقا. گفتم: چه خبر است؟ گفت: سرت سلامت، خدا صبرت دهد، آقا از دنیا رفت.
از منظر فرهیختگان
اساتید
- میرزا حسین نوری
- حاج آقا رضا همدانی
- آخوند خراسانی
- حسینقلی همدانی
- سید مرتضی کشمیری
شاگردان
- اسماعیل بن حسین تائب
- سید محمود مدرسی
- حسین فاطمی قمی
- سید محمود یزدی
- آخوند ملاعلی معصومی همدانی
- محمود مجتهدی
- شیخ عباس تهرانی
- میرزا عبدالله شالچی
- میرزا جواد سلطان القرایی تبریزی
- سید شهاب الدین مرعشی نجفی
آثار
- اسرار الصلاة
- المراقبات یا اعمال السَّنَه
- رساله لقاء الله
عروج ملکوتی
میرزا جواد آقا در ۱۱ ذیالحجه سال ۱۳۴۴ قمری (۳۱ خرداد ۱۳۰۵ شمسی) درگذشت. پیکر او پس از تشییع، در قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.