زندگینامه سید علی همدانی

 

به نام آفریننده عشق

 

میر سید علی همدانی (۷۱۴-۷۸۶ق) معروف به شاه همدان و ملقب به امیرکبیر، عارف، عالم و شاعر اهل همدان بود که به شبه قاره هند رفت و در ترویج اسلام و تشیع در آنجا به‌ویژه کشمیر نقش داشت. وی از مشایخ طریقه کُبرویه بود و بعد از مرگش پیروانش را همدانیه می‌خواندند.

 

ویژگی ها

سید علی بن شهاب‌الدین حسن همدانی، در سال ۷۱۳ یا ۷۱۴ق همزمان با دوران سلطنت اولجایتو در همدان زاده شد. نسبش از ناحیه پدر به امام سجاد(ع) می‌رسد. مادرش نیز از علویان بود. درباره مذهب وی اختلاف‌نظر وجود دارد. محبت و علاقه به امامان شیعه، در اندیشه وی را شاهدی بر شیعه بودنش دانسته‌اند. همچنین انتقال فرهنگ ایرانی و زبان فارسی به شبه قاره‌ هند از نتایج سفر او و همراهانش به هند دانسته شده است.

بخشی از زندگی میرسید علی همدانی در سفرهای طولانی گذشت. سفر حج، سفر در شهرهای ایران و سفر به ماوراءالنهر و هندوستان و سیلان از جمله سفرهای وی است که منابع شرح حال‌نگاری درباره آنها مطالبی آمده است. میر سید علی در میانه قرن هشتم از همدان به ماوراءالنهر رفت و در ختلان اقامت کرد. علت سفر وی به این دیار را هرج و مرج سیاسی و اجتماعی سال‌های پس از فروپاشی حکومت ایلخانان دانسته‌اند. وی در ماوراءالنهر مریدان زیادی پیدا کرد از این‌رو تیمور گورکانی که بر ماوراء النهر سلطه یافته بود از نفوذ او به وحشت افتاد. نقل کرده‌اند که گروهی از علما که از محبوبیت سید علی آزرده بودند قصد جانش را کردند و به او زهر خوراندند و نزد سلطان از او بدگویی کردند. برخی از پژوهشگران این واکنش‌ها را با تمایلات شیعی میرسید علی مرتبط می‌دانند. میرسید علی بعد از اینکه به نزد تیمورلنگ فراخوانده شد و با او دیدار کرد از ماوراءالنهر خارج شد و به کشمیر سفر کرد.

میرسید علی در سال ۷۷۴ق به کشمیر سفر کرد. او در نامه‌هایی شاهان اطراف را به اسلام و رعایت احکام شرعی دعوت کرد. وی در سال ۷۸۱ق دوباره به کشمیر رفت. گفته شده در این سفر ۷۰۰ تن وی را همراهی کردند. میر سید علی در محله علاء الدین پوره سرینگر ساکن شد. گسترش تشیع و زبان فارسی در کشمیر از نتایج سفر وی به کشمیر دانسته‌اند. رونق هنرها و صنایع دستی ایرانی در این منطقه از دیگر نتایج سفر وی به کشمیر بود. همچنین با ورود وی صنعت شال‌بافی در کشمیر احیا شد. میر سید علی نیز از راه کلاه‌بافی امرار معاش می‌کرد.

سید علی همدانی، از بزرگان طریقه عرفانی کبرویه به حساب می‌آمد. او را از عرفای متشرع دانسته‌اند که در آثارش بر پایبندی به شرع تاکید داشت. تعلیم و پرورش او را در کودکی دایی‌اش سید علاء‌الدین بر عهده داشت که خود میر سید علی او را از اولیاء‌الله دانسته است.

درباره مذهب سید علی همدان اختلاف‌‌نظرهایی وجود دارد. برخی از شرح‌حال‌نگاران با استناد به برخی آثار او همچون «الموده فی القربی و اهل العباء» که مجموعه‌ای از احادیث در فضیلت اهل بیت(ع) است. او را در زمره شیعیان به حساب آورده‌اند. آقا بزرگ تهرانی در الذریعه به نقل از قاضی نورالله شوشتری کتاب الموده فی القربی را دلیلی بر تشیع وی دانسته است. از دیگر آثار منسوب به او که احتمال تشیع وی را تأیید می‌کند رساله‌های انسان الکامل و اسرار وحی است. از این‌رو برخی از نویسندگان تردید در تشیع وی را جایز نمی‎دانند.

سید علی همدانی در زمان حیات، عزت و احترامی بسزا داشت و در غالب شهرهای ایران، ترکستان و هندوستان و عموم طبقات مردم مقام و منزلتی خاص به دست آورده است. مردم همدان نیز برای وی احترام فوق العاده‌ای قائل بودند و حتی پس از وفاتش به کرامات و درجات عرفانی و قدس و جلالش اعتقادی شگفت داشتند. نمونه آن را از سوگندی که به گنبد سبز محل عبادت وی یاد می‌کرده‌اند، می‌توان دریافت. وی از عارفان نیک نهاد و دارای اعتقادی خالصانه است. وی علاوه بر زهد و تقوا ، در علم و حکمت مقامی رفیع داشت و میان علوم ظاهری و باطنی جمع کرده و در هر قسم دارای تصنیفات، آثار و رسائل مشهوری است.

سید علی همدانی در نظر میلیون‌ها مسلمان از ملیت‌های گوناگون چنان تقدسی به دست آورده که کمتر عارف و عالمی به چنین موقعیتی دست پیدا کرده است. با وجود اینکه در برخورد با ارباب قدرت، اهل هیچ گونه سازش نبود، نفوذ معنوی اش موجب گردید که بسیاری از حکام و امیران وقت، حلقه ارادتش را در گوش کرده، نهایت احترام را در حقش مبذول دارند. یکی از سلاطین کشمیر حتی قبل از ورود سید به این خطه، به وساطت نماینده وی، تعهد نمود از مشی اخلاقی و سلوک معنوی سید پیروی کند و برادر او که بعدها به سلطنت رسید، به دستور میر سید علی همدانی جامه خانوادگی خود را به لباس رایج مسلمانان تبدیل کرد و خود همراه مادر خویش به مجلس وعظ سید حاضر گردید.
نبرد خونین و نگران کننده‌ای که بین فرمانروای کشمیر و حاکم پنجاب و دهلی به وقوع پیوست، با اعمال نفوذ این سید عارف متوقف گردید و روابط بسیار حسنه و آمیخته به صلح و صفا بین طرفین متخاصم برقرار گردید.

بر سر این که پیکر پاکش را در چه سرزمینی به خاک سپارند، در میان اهالی نواحی کشمیر، پاخلی (در افغانستان) و ختلان (در تاجیکستان) رقابت و کشمکش سختی پیش آمد. تقدسی که آرامگاهش پیدا کرد آن چنان موقعیت و امتیازی به دست آورد که حاکمان وقت حداقل برای خودنمایی و جلب نظر مردم، برای تعمیر، مرمت، تزیین و آراستن آن با یکدیگر مسابقه می‌دادند. یکی از آنان از راهی بس دور و دراز دو تخته سنگ بسیار بزرگ از مرمر که مختصر احوال و مناقب سید بر آن حک گردیده بود، بر پشت دو پیل به سوی ختلان فرستاد تا بر مزار سید نصب کنند.

حتی تیموریان که سرسلسله آنان یعنی امیر تیمور گورکانی ( امیر تیمور گورکانی سید را تهدید به قتل کرده و او را از وطن آواره ساخته، فرزند، داماد و جانشین سید و برادرش را به شهادت رسانیده بود و شاگردش را مدت‌ها در حبس نگاه داشت و سپس تبعید نموده بود.) پس از ارتحال سید به دلیل محبوبیت فوق العاده‌ای که وی داشت، مزار او را بنا نهادند و حتی در بین مردم چنین شایع کردند که این ساختمان را امیر تیمور ساخته است. یکی از نوادگان تیمور را نیز جهت تیمن و تبرک در حوالی مزار سید به خاک سپردند.

حتی غیر مسلمانان نیز بر آن حرمت می‌نهند زیرا خدمات متنوع سید در نظر آنان هم در خور تحسین و تمجید است. در جوار مسجد نیز پرچم سید علی همدانی که از استاد خویش گرفته و چندین بار آن را با خود به حرمین شریفین برده بود، تا مدتی در اهتزاز بود و مردم از نقاط دور و نزدیک بدانجا می‌شتافته‌اند. سلطان قطب الدین هم یکی از کسانی است که به آنجا شتافته و پرچم و صفه مبارک را احترام گذارده است. تعداد قابل توجهی مسجد و مدرسه در کشمیر، جامو، گلگیت و بلتستان به نام و یاد او ساخته شده یا نامگذاری گردیده است.

پیروان مذاهب گوناگون اسلامی اعم از شیعه ، حنفی ، شافعی و حنبلی هر کدام او را از خود می‌دانند زیرا با وجود آن که او از نوادگان حضرت علی علیه‌السّلام بود به خوبی از لابلای آثارش می‌توان برتری اهل بیت علیهم‌السّلام را بر دیگران در نظر وی دریافت. وی در نوشته‌های خود نسبت به پیروان مذاهب اسلامی و پیشوایان آنان احترام لازم را مراعات می‌نمود و رعایت عدل و انصاف سیره او بوده است.
کرامات بسیاری به سید علی همدانی نسبت داده شده که تعدادی از آن‌ها در کتاب‌های تذکره و منابعی که به شرح حالش پرداخته‌اند آمده است، مردم در مشکلات زندگی و گرفتاری‌های فردی و اجتماعی به خصوص در هند و آسیای مرکزی، از مقام معنوی وی استمداد می‌طلبند. قایقرانان وقتی از کار و تلاش و پارو زدن خسته می‌شوند، از روح میر سید علی کمک می‌گیرند و فریاد یا «شاه همدان» سر می‌دهند.

همه ساله در ششم ذیحجه، که مقارن با سالروز وفات سید علی همدانی است، به یادبود او و برای تجلیل از وی در کشمیر و دیگر نقاط مسلمان نشین شبه قاره هند، مراسم و اجتماعاتی برپا می‌دارند و طی آن از فضایل، کرامت‌های انسانی و حالت‌های عرفانی و تعلیمات سید، سخن می‌گویند.

بزرگان و مورخان و تراجم نویسان به نظم و نثر، در ستایش او مطالبی نوشته‌اند. رونوشت‌های بسیاری از آثار خطی او تهیه شده است و پاره‌ای از نوشته‌های او به چندین نوبت به زبان‌های اردو، ترکی، فرانسوی، پشتو و… ترجمه شده و شروحی بر آن نوشته شده است. آثار متعدد او مکرر در ایران ، پاکستان ، ترکیه، هند، عراق و لبنان ، با هیاتی نفیس، توضیحات، شروح و تعلیقات کافی به طبع رسیده است. همچنین نوشته‌های مستقلی به زبان‌های گوناگون، در ذکر مناقب، شرح احوال، افکار، نوشته‌ها و عقایدش به نگارش درآمده و در این آثار مکتوب مقام علمی و عرفانی و کمالات معنوی او ارج نهاده شده است.

سید علی همدانی از عارفان انگشت شماری است که شریعت و طریقت را به کمال داشت و رعایت آداب و موازین شرعی در سیره، سخن و مواعظ او به خوبی مشاهده می‌گردید. بسیار امر به معروف و نهی از منکر می‌نمود و پیروان و شاگردان خویش و دیگر اقشار مردم را از بدعت منع می‌کرد و آن را نوعی ضلالت تلقی می‌نمود. وی مکرر به رعایت امور شرع، نه صرفا به لحاظ وجوب رعایت ظاهر و اکتفا نمودن به امور شریعت بلکه واقعا از حیث اعتقاد به اقامه دین و امور اسلامی هشدار داده است.

در یکی از نامه‌های خود هشدار می‌دهد که: زنهار امور اقامه دین را سهل نگیری و بدانی که امری را که سهل بگیری نتیجه ندهد. تشرع ریشه دار او، در آثارش نیز بازتابی ویژه یافته است. حتی از عنوان برخی نوشته هایش مثل «اعتقادیه» می‌توان این واقعیت را دریافت که کتابی است در اصول و فروع دین به سبک عرفانی. کتاب «ذخیرة الملوک» چند باب از ده بابش به شرایط امور احکام ایمان، امر به معروف و نهی از منکر اختصاص دارد.

وی در نامه‌ای خطاب به سلطان قطب الدین می‌نویسد: «اگر دینداری آن است که صحابه و تابعین داشتند و مسلمانی آن که در قرن اول اسلام ورزیدند، جای آن است که گبران و مغان از تردامنی ما ننگ دارند و جهودان بی مقدار، مسلمانی ما با این اعتقاد را به کاه برگی برندارند». همدانی بر اساس اعتقاداتی که دارد، خواهان دگرگونی وضع موجود برای بهسازی جامعه و سوق آن به سوی فضیلت است و تفکر مذهبی سیاسی خود را در تشیع علوی و مهدویت جستجو می‌نماید.

سید علی همدانی به پیروان خود توصیه می‌نمود قبل از آن که به عرفان و طریقت روی آورند، لازم است حتما مقلد یکی از مراجع در امور شرعی باشند و هر وقت در شریعت به پایگاهی رسیدند، در طریقت گام نهند. خود سید نیز کاملا این گونه عمل می‌کرد و در مسائل فقهی و آداب زندگی مقلد مراجع زمان خویش بود. (البته بعدها خود در امور فقهی به درجات بالا رسید و رساله‌ای هم نگاشت که تا امروز رساله عملیه مردم کشمیر است، نسخه‌ای از این رساله در کتابخانه مزار سید جلال الدین حیدر موجود است.) ایشان و پیروانشان به معنای مصطلح صوفیان، از قطب بودن خود بیزاری می‌جستند و حضرت مهدی علیه‌السّلام را قطب می‌دانستند.

از خصال این عارف وارسته سخاوت اوست، صاحب مستورات، بذل و بخشش سید علی همدانی را چنین وصف کرده است:
آن جناب سیادت، آن قدر سخی بود که هزار شاهی نذر می‌رسید در آن لحظه به فقیران می‌داد، به همین دلیل استادش شرف الدین محمود مزدقانی نقل کرده است چون او، هیچ کس صاحب همت و عزیمت نیست. سید علی همدانی برای به دست آوردن روزی حلال به «کلاه بافی» اشتغال ورزید و می‌گویند این شغل را از روی کرامت یاد گرفته بود. روزی یکی از کلاه‌های بافته خود را به سلطان قطب الدین اعطا کرد و او این کلاه را بر سر می‌نهاد و جانشینان وی هم این تبرک را کماکان نگاه می‌داشتند.

صاحب رساله مستورات، از قول شیخ سعید حبشی گفته است: وی در رؤیایی دیده که رسول اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و فرمود: بعد از هجرت من ـ هفتصد و سیزده یا چهارده سال ـ در سرزمین عراق ، عجم، در شهر همدان آن ستاره (سید علی)، طلوع خواهد نمود، تولد سید علی هنگامی روی داد که سلطان محمد خدابنده (اولجایتو)، هشتمین پادشاه از سلاطین مغول ایلخانی، بر بخش‌هایی از ایران فرمان روایی می‌نمود و در آن زمان جمال الدین آق قوش (آغوش) حاکم سابق تریپولی بر نواحی شمال غرب و غرب ایران حکومت می‌کرد.

در رساله «مستورات» حیدر بدخشی نوشته است: میر سید علی همدانی در ختلان (کولاب) حضرت رسول (ص) را در عالم واقعی زیارت کرد از زبان ایشان شنید که مزار او همین جا خواهد بود. میر سید علی همدانی چون به خطه ختلان (کولاب) علاقه مخصوص داشت، از این بشارت خوشحال گردید و زود دو رکعت نماز را به عنوان نافله گذارید. سید علی همدانی این واقعه را به مریدان ختلانی خود بیان نمود و در جواب پرسش آنان که وفاتش کی واقع می‌ گردد گفت: «سه سال و یک روز و یک شب بعد از این»

نقل است از شمس الدین ختلانی که گفت: روزی جناب میر علی همدانی در اربعین نشسته بودند این فقیر خادم درویشان بود، در شهر فریاد و شوری برخاست این فقیر بلا اختيار بیرون آمدم و دیدم که ماری سیاه و بزرگ به مهابت تمام به سوی خانقاه دویدن گرفت، ترسیدم و دروازه خانقاه بستم؛ مدتی ایستاده ناگاه آن جناب سیادت (سید علی همدانی) برای طهارت بیرون آمدند عرض کردم که ای بزرگوار در خانقاه، ماری عظیم ایستاده است و تمام شهر از ترس او گريخته است. آن جناب به زبان مبارک گفت: زود در وا کنید. چون در وا کردیم دیدم که به صورت آدمی در خانقاه درآمد و از آن جناب بیعت کرد باز به صورت اژدها گریخت این فقیر از جناب سیادت پرسید که این چه کس بود؟ گفتند: پادشاه جنیان بود. امروز من در خلوت دعای سیف خوانده بودم از این وجه برای بیعت حاضر آمد.

شمس‌ الدین ختلانی می‌گفت: روزی در خدمت سید علی حاضر بودم دیدم که جماعت صوف‌ پوشان از در خانقاه درآمدند و با آن جناب مصافحه کردند حضرت مرا فرمودند بیرون رو و من بیرون آمدم. ساعتی بودم آواز پرهیبت شنیدم بترسیدم بعد از مدتی در باز شد و من از جناب سید پرسید که یا حضرت این صحبت چه بود؟ به زبان حال فررمودند: اين جماعت اوتادان بودند برای صحبت آمدند. گفتم که یا بزرگوار پس وفت رخصت هیچکس ندیدم و نعره شنیدم. گفتند که در اثنای صحبت ایشان به وقت تعلیم و تلقین، ابلیس حاضر آمده بود چون ایشان را دید که همه شایستگان حق بودند نومید شده و نعره زد و برفت.

نقل است از شمس‌ الدین ختلانی که گفت: روزی در ایام اربعین در خدمت بودم بعد از نماز اشراق دیدم که لشکری عظیم به هم رسید و جماعت زربفت‌ پوشان دیدم و در میان ایشان مردی دیدم با تاج مرصّع و چند کس نیز با تاج‌ هایی مرضع بودند. حیران شده و متفکر گشتم که بار خدایا گر پادشاه این شهر است این سلطنت از کجا آورد؟ اگر از ولایتی دیگر آمد قبل از این نشنیدم کدام کس خواهد بود؟ چون در خانقاه درآمدم بی‌اختیار سر در قدم نهادم از من پرسیدند که سید در کدام حجره خلوت نشسته است؟ به دست راست حجره اشاره نمودم. پنج کس در حجره درآمدند. چون وقت نماز چاشت رسید دیدم که جناب سید از حجره برآمدند و دیگر کسی ندیدم. لون من تغییری پذیرفت آن بزرگوار به زبان خود، فرمودند که چرا ترسیدید جدّ بزرگوار من به همراه اصحاب برای تلقین ذکر من آمده بودند.

از جناب سید که به زبان مبارک خود فرمودند کُره مسکون را سیاحت نمودم و در مرتبه اول، شهری به شهری و مرتبه دوم قریه به قریه و مرتبه سوم خانه به خانه واز سیاحت افلاک چه نویسم که بحری بود بی‌ ساحل و هیچکس از ملائکه و نبی مرسل نبود که او را ندیدم (همه را دیدم) و در پس هر یک از نبی مرسل نماز گزاردم و از هر کدام فاتحه گرفتم.

از جناب سید علی پرسیدند که سبب اجازت ابوسعید جیشی چه بود؟ به زبان حال تقریر کردند که چون به خدمت ایشان مشرف شدم در سن بیست و دو بودم از ایشان پرسیدم که یا مرشدی با مولایی تو را مُعَمّر از چه وجه می‌ گویند؟ فرمود که من صحابه حضرت عیسی علیه السلام بودم چون ایشان به سماوات عروج کردند از ایشان دعا خواستم و در تورات و انجیل آمده بود که پیغمبر آخرالزمانی به عرصه خواهد آمد بنابراین از ایشان نیز دعا خواستم تا دیدم و تا تو را دیدم و از زبان ایشان نیز صفت ‏تو را شنیده بودم. بعد در خدمت شریف حضرت محمد صلی الله علیه و آله مشرف شدم.

چندگاه در خدمت مطهر و منور ایشان بودم ناگاه روزی آن سید مختار و آن کاشف جمیع اسرار و آن واقف تمام استار با کل صحابه ابرار نشسته‌ بودند چند مرغی از هوا به سوی زمین فرود آمدند آن سرور به زبان مبارک فرمود که «مرحبا من هذا الروح الولد» بنده در خدمت آن طبیب حاذق علت پرسیدم که یا قریشی لقب و ای هاشمی مطلب و ای راحت‌ العرش و الملک این جانوران که بودند؟ گفتند که یا اباسعید جیشی اینها چند روحی از سراج امت من بودند. گفتم یا رسول الله «مرحبا من هذا الروح الولد» پس چه فرمودند؟ گفتند: که در این جانوران روح یکی از اولاد من بود، اگر من نبودمی علی‌ بن ابیطالب به جای من بودی و اگر علی‌ بن ابیطالب نبودی او بودی.

گفتم یا رسول الله پس کی خواهد بود؟ فرمود که بعد از هجرت من هفتصد و سیزده سال در زمین عراق از شهر همدان آن ستاره طلوع خواهد نمود. گفتم یا رسول‌ الله نام او چه خواهد بود؟ فرمودند: علی همدانی. بعد از آن از حضرت نبوی دعا خواستم که الله تبارک و تعالی مرا نصیب کند که او را هم ببینم لاجرم آن سرور کائنات و آن مفخر کل موجودات دعا کردند که الله تبارک و تعالی اجابت کرد اکنون من منتظر تو بودم و امروز به شما ملاقات شدم.

نقل است: روزی آن جناب سید به اتفاق جمیع یاران به سفر آمد چون نزدیک زمین فرنگ رسیدند در یک منزل نزول کردند و قوام‌الدین بدخشی که یکی از خلفای آن جناب است چهل سال در سفر و حضر در خدمت شریف حاضر بود او را همراه گرفتند و به سوی آن قریه روان شدند. چون در آن موضع رسیدند دیدند اهل آن دیار همه عیسوی‌اند و کلمه حضرت عیسی علیه‌ السلام می‌خواندند حناب سید قوام‌ الدین را فرمودند: برو یاران را طلب کن در خاطر قوام‌ الدین گذشت که ظاهرا سید همراه اين مردم جنگ خواهد کرد. جناب سیادت به زبان مبارک فرمودند که در خاطر وسوسه را راه مده؛ چون قوام‌ الدین به طلب یاران رفت، جماعت اهل آن قریه پیش آن جناب حاضر آمدند و پرسیدند که شما را از کجا می‌ پرسیم؟

آن جناب فرمودند که ما الحال از زمین مکه می‌ آییم. چون اسم مکه شنیدند در دل ایشان اثری پیدا شد. همه‌ پیش آن جناب نشستند و یاران هم در خدمت رسیدند و در میان آن مردم و آن جناب مباحثه روی داد. آن جناب سید پرسیدند که مذهب شمایان چیست؟ گفتند: مایان کلمه عیسی می خوانیم. سید گفت: چرا کلمه محمد ما نمی خوانید؟ گفتند: پیامبر ما مرده زنده می کرد و در این زمان کیست که مرده زنده کند؟ در این زمان، سید و یارانش به مناجات پرداختند و صدایی شنیدند که اگر شما دعا کنید، تمام مرده ایشان زنده خواهيم کرد. سید به مسیحیان گفتند: اگر در میام ما کسی مرده زنده کند، آیا اسلام خواهید آورد؟ گفتند: البته! سید به همراه اصحاب به گورستان آنجا رفتند و به مجرد دعا کردن، هفتاد نفر زنده شدند و ساکنان آن قریه نیز اسلام آوردند.

نقل است: از بازاریان یکی فوت شد بر جنازه کردند چون صحن مسجد داخل کردند جماعتی بسیار همراه جنازه در مسجد بودند و سید را التماس کردند که یا بزرگوار دین و دنیا، از سرداران آنجا یکی فوت شده و جنازه او را بیرون مسجد آوردند. قدم ارزانی فرما و نماز جنازه او فرمایید که باعث رستگاری او از عذاب سرمدی خواهد بود. آن جناب سیادت تبسم فرمودند و جواب گفتند: برای چه می‌ مرد؟ او زنده است. حاضران مجلس در جواب گفتند که او مرده و جنازه بیرون است. همه در گفتگو بودند که مردم او را نماز جنازه گزارده و در گورستان آوردند. جناب سید از مسجد بیرون آمد و دید که جنازه بردند. از مردم پرسید که آیا او را نماز گزاردند یا نه؟ در جواب گفتند: یا سید نماز گزارده و او را در گور کرده باشند.

سید فرمود که زود کسی برود که او را در خاک نیندازند. مردم حیران ماندند و زود کس فرستادند و دیدند که داشتند او را در گور می انداختند. سید به طرف گورستان رفت چون بر سر او رسید، سید او را فرمود که او را از گور بیرون کشید و آن جناب سید به زبان مبارک خود فرمود که: «برخیز علی‌ الفور»؛ برخاست و روان شد‌. مردم از او پرسیدند که احوالت چگونه شده بود؟ در جواب گفت: من از مریدان حضرت بودم و در عمر خود به غیر از گناه کاری نکرده بودم و در آخر وقت توبه نخوانده بودم و ملک‌ الموت جان از من گرفته بود. آن جناب سیادت حاضر آمدند و ما را خلاص کردند. ایشان تا دوازده سال زنده شده و بعد به غیر از عبادت کاری نکرد.

نمونه ای از اشعار وی:

هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد   هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد

هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی   هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد

در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار    هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد

***

پرسید عزیزی که علی اهل کجایی   گفتم به ولایات علی کز همدانم

نی زان همدانم که ندانند علی را   من زان همدانم که علی را، همه دانم

 

از منظر فرهیختگان

نورالدین جعفر رستاق بازاری بدخشی، در «خلاصة المناقب» سید علی همدانی را این گونه وصف می‌نماید:در بیان بعضی از فضائل آن عروه وثقی، شاهباز باپرواز آشیان عمی، شمس سمای قدوسی، مختار خیار حضرت الرحمن، الشکور الغفور بجناب الدیان، المرشد الطالبین فی طریق السبحانی، الموصل للموجهین الی الجمال الرحمانی…

شیخ المتاخرین آقا محمدهاشم درویش شیرازی، که خود از عارفان نامی است در ولایت نامه، وی را چنین معرفی می‌کند:

مظهر انوار حق سید علی    در همدان داشت موطن آن ولی
صاحب اوراد فتحیه است او    سه کرت معموره را دیده است او

نورالدین عبدالرحمن جامی درباره اش گفته است: جامع بود میان علوم ظاهری و باطنی، وی را در علوم باطن، مصنفات مشهور است.

خواند میر می‌نویسد: حاوی علوم ظاهری و باطنی و جامع فضایل صوری و معنوی بود. در اوائل حال، به قدم ارادت، ملازمت شیخ شرف الدین عبدالله مزدقانی می‌نمود اما از شیخ تقی الدین علی الدوستی کسب روش طریقت فرموده، مصنفات امیر سید علی در میان عرفا اشتهار دارد.
قاضی نورالله شوشتری در اثر مشهور خود کمالات و درجات روحانی این عارف ستوده خصال را از نظر خوانندگان گذرانیده است.

دکتر مهدی درخشان ذیل نام میر سید علی (علی ثانی) می‌نویسد: پیشوای عارفان دل آگاه و زبده روحانیان و راهروان سیر و سلوک است. نسب شریفش با ۱۴ واسطه به امام زین العابدین علیه‌السّلام می‌رسد.

شهید مرتضی مطهری می‌نویسد: «یکی از کسانی که در کشمیر به اسلام خدمت کرده است میر سید علی همدانی بوده، این مرد بزرگ که از مفاخر اسلامی است هزارها شاگرد در کشمیر تربیت کرد که هر کدام برای خود استاد شدند، مقام سید علی همدانی هنوز در کشمیر محترم است و مردم آنجا را زیارت می‌کنند.»

 

اساتید

  • شیخ محمود مزدقانی
  • شیخ اخی علی دوستی
  • قطب‌الدین نیشابوری
  • شیخ علاءالدوله سمنانی
  • شرف الدین درگزینی

 

شاگردان

  • جعفر رستاق بازاری بدخشی
  • اسحاق بن امیر ارامشاه علیشاهی ختلانی
  • حاجی بن طوطی علیشاه ختلانی
  • عبدالله بن شیخ رکن الدین شیرازی
  • برهان الدین بن عبدالصمد بغدادی
  • شیخ محمد عرب
  • شیخ شمس الدین بدخشی
  • میر سید حسین سمنانی
  • سید اشرف جهانگیر

 

آثار

  • ذخیره‌الملوک
  • مرآة التائبین
  • سیر الطالبین
  • رساله اعتقادیه
  • مشارب الاذواق
  • اسرار النقطه
  • ذکریه عربیه
  • رساله انسان الکامل

 

عروج ملکوتی

سید علی همدانی پس از مدت‌ها فعالیت علمی و فرهنگی در کشمیر، چون سلطان قطب الدین را در اجرای اصلاحات اساسی و تحولات فرهنگی ناتوان دید، در ذیقعده سال ۷۸۶ هـ. ق. گویا به قصد سفر حج از کشمیر بیرون آمد، چند روزی از حرکت او نگذشته بود که حاکم پاخلی از او دعوت کرد تا چند روزی در سرزمینش بماند و مردم را موعظه کند. سید قبول کرد و حدود ده روز در آنجا سخنرانی نمود و پس از آن، سفر خویش را ادامه داد. سید علی در این سفر بیمار شد و پس از پنج روز، در شب چهارشنبه، ششم ذیحجه سال ۷۸۶ هـ. ق. به سرای جاوید شتافت. وی در آن شب وفات تا بامداد می‌گفت یا الله یا حبیب یا رفیق و در حالی که کلمه مبارک بسم الله الرحمن الرحیم بر زبانش جاری بود، دعوت حق را لبیک گفت.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *