زندگینامه علی معصومی همدانی

 

به نام آفریننده عشق

 

مُلّاعلی معصومی همدانی معروف به آخوند ملاعلی همدانی (متولد ۱۲۷۴ش – درگذشت ۱۳۵۷ش) فقیه، عالم اصولی و رجالی قرن چهاردهم قمری بود.

 

ویژگی ها

علی بن ابراهیم معصومی معروف به آخوند ملاعلی همدانی در ۱۲ ربیع‌الاول سال ۱۳۱۲ق (۱۲۷۴ش) در روستای «وَفْس»، از توابع شهرستان رَزَن همدان، به دنیا آمد. پدر او ابراهیم،‌ که کشاورزی ساده و با ایمان بود، ملاعلی را برای تحصیل علوم شرعی و تربیت اسلامی نزد آخوند ملا محمدتقی ثابتی برد. ملاعلی پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، برای ادامه تحصیل راهی شهر همدان شد و به یادگیری دروسی همچون صرف، نحو، معانی بیان و فقه و اصول پرداخت و سپس برای تکمیل دروس به حوزه علمیه تهران رفت. در مدت پنج سال حضورش در تهران، دروس منطق،‌ فلسفه، ریاضیات و هیئت را نزد اساتیدی چون ملامحمد هیدجی معروف به حکیم هیدجی، فیلسوف و عارف زنجانی و میرزا مهدی آشتیانی از فیلسوفان و عارفان تهرانی گذارند.
ملاعلی با ورود شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم در سال ۱۳۴۰ق، برای ادامه تحصیل نزد آن استاد وارد قم شد و ده سال نزد او به شاگردی پرداخت و به مرحله اجتهاد نائل شد. او سپس به تدریس دروس حوزه مانند شرح لمعه، مکاسب و کفایه پرداخت.
در سال ۱۳۵۰ق با درخواست مردم همدان و پیشنهاد استادش شیخ عبدالکریم حائری، برای سرپرستی حوزه علمیه همدان به همدان بازگشت. ملاعلی صاحب سه پسر با نام‌های حسن، محمد و حسین و چند دختر بود. حسن معصومی در پیکار با رژیم شاه در سال ۱۳۵۳ش به شهادت رسید.آخوند ملاعلی علاقه خاص و ارتباط نزدیکی با امام خمینی داشت و همواره او را تأیید می‌کرد. او در تجلیل از امام گفته بود: «حاج آقا روح الله صفحه‌ای در تاریخ به نام خود گشود». برخی از ویژگی‌های اخلاقی ملاعلی همدانی این طور ذکر شده است: گشاده‌رویی، توجه به جایگاه روحانیت و روحانیون،‌ زهد و ساده‌زیستی، اهل دعا و ذکر و معنویت.

گفته شده ملاعلی همدانی در علومی همچون فقه، اصول، رجال،‌ فلسفه، تاریخ،‌ ادبیات،‌ تفسیر، هیئت و ریاضیات، شعر و ادب فارسی از نظر علمی به درجات عالی نائل شده و مورد توجه علمای هم‌عصر خود بود. امام خمینی به او لقب سلمان داده بود؛ در اوائل انقلاب و در جریان اقدامات تند و آتشین امام خمینی علیه رژیم پهلوی، آخوند در پیامی به امام گفته بود:‌ «ای ابوذر کمی آرام و قدری یواش‌تر». امام نیز در پاسخ این پیام را فرستاده بود:‌ «سلمان! کمی حرکت، کمی پیش به جلو».

حجت الاسلام و المسلمین سلیمی، امام جماعت مسجد آیت الله آخوند همدانی که بنابر وصیت مرحوم آخوند بعد از فوتشان امام مسجد ایشان را درهمدان به عهده گرفت، نقل می کردند: روزی آقای آخوند طبق روال از منزل به طرف مدرسه علمیه ی خود، با پای پیاده، درحرکت بودند که دربین راه یکباره دیدیم آقا وسط خیابان به زمین نشست و به سر وصورت می زد و گریه می کرد!

عرض کردیم: چه اتفاق افتاده است؟ فرمودند: همین الان زمین تکان خورد. دوباره پرسیدیم: چه شده است؟! فرمودند: بر پیکره اسلام ضربه ای جبران ناپذیر وارد شده، همین الان آیت الله بروجردی دار فانی را وداع نمودند! (با اینکه به ظاهر، ایشان از جایی خبر نداشتند)، ما متأسف شدیم و ساعت 2 بعد ازظهر از رادیو خبر فوت آیت الله بروجردی پخش شد!

روزی ملاعلی معصومی همدانی به خانه یکی از محترمین جهت صرف غذا دعوت شدند. هنگام خوردن غذا، میزبان متوجه می شود که مرحوم آخوند از خورش موجود در سفره تناول نمی فرماید. از آنجا که او فرد پارسایی بود، متوجه این مسأله می شود که ممکن است اشکالی از جهت شرعی درخورش وجود دارد که ایشان میل نمی کنند، لذا از خانواده خود سؤال می کند. معلوم می شود که اشکال از طرف خانواده نیست. سپس به دنبال قصاب می رود که شاید گوشت آن شبهه دارد.

قصاب نیز اظهار بی اطلاعی می کند و می گوید که گوشت را از شخص دیگری خریده وخودش ذبح نکرده است. به ناچار سراغ آن شخص دیگر رفته و مسأله را از او سؤال می کند، او ابتدا وجود هر شبهه ای را انکار می کند، ولی وقتی با اصرار آن فرد مواجه می شود، می گوید: ما گوسفند چاقی داشتیم و در صحرا آن را به جایی بسته بودیم.

بعد از چند ساعت که به سراغ حیوان رفتیم، دیدیم از بس که جست و خیز کرده طناب به گردنش پیچیده شده وحیوان خفه شده است. چون متحمل ضرر زیادی شده بودیم، تصمیم گرفتیم گوسفند مرده را سر بریده و گوشت آن را به قصابی بفروشیم! میزبان وقتی عیب کار را متوجه می شود به سراغ مرحوم آخوند می رود و عرض می کند: آقا شما چطور شد که ازخورش نخوردید؟ آخوند می فرماید: «من دیدم که در ظرف خورش، نجاست وجود دارد!»

خادم داخل منزل مرحوم آخوند نقل می کند: شبی مرحوم ملاعلی را از مسجد به منزل رساندم بعد که به اتاق بازگشتم و خواستم بخوابم، شخصی آمد و گفت بیا آقا (آخوند ملاعلی) شما را کار دارد، بیرون آمدم و دیدم آقا، چراغ‌دستی‌ دستشان است و از دور من را دید و صدا زد؛ با مرحوم آخوند راه افتادیم و به یک محله فقیرنشین به نام شالبافان رسیدم که خیابانی بن‌بست و طولانی بود.

وقتی به این بن‌بست رسیدم، مرحوم آخوند در خانه‌ای را زد، مردی بیرون آمد و چشمش به مرحوم آخوند که افتاد، تعجب کرد و گفت: شما آمدید این‌جا چه کار!؟ امری دارید؟ مرحوم ملاعلی گفت برو اتاق بالا و گهواره بچه را پایین بیاور، مرد سریع رفت و گهواره‌ای را که بچه در آن خوابیده بود آورد، در همین حین اتاق خراب شد و پایین ریخت اما جان بچه از بلا در امان ماند. بین راه مرحوم آخوند به من عرض کرد: مادامی که زنده‌ام این قضیه را برای کسی نقل نکن.

 

اساتید

  • محمدعلی شاه‌ آبادی،
  • ملامحمد هیدجی
  • میرزا جواد ملکی تبریزی
  • عبدالکریم حائری یزدی
  • میرزا مهدی آشتیانی

 

شاگردان

  • سید رضا بهاءالدینی
  • شیخ حسین عندلیب همدانی
  • سیدمحمود طالقانی
  • شهید محمد مفتح
  • حسین نوری همدانی
  • سید مصطفی هاشمی
  • سیداحمد خسروشاهی تبریزی

 

از منظر فرهیختگان

وقتى از علامه طباطبایى راجع به مقام علمى و معنوى آیت الله آخوند سؤال شده بود، فرموده بود: «جا دارد مردم از اطراف و اکناف و نقاط دوردست مهاجرت نمایند به همدان، به قصد زیارت آقاى آخوند».

عبدالکریم حائری یزدی در پاسخ تقاضای مردم همدان مبنی بر بازگشت ملاعلی گفت: «من مجتهد عادلی برای سرپرستی شما مردم همدان فرستادم.»

آیت‌الله مرعشی نجفی در سنگ مزار آخوند چنین نوشته است: «او آفتاب علم و حکمت و تقوا، میدان‌دار علم رجال و درایه،‌ قهرمان حدیث، جلوه فضیلت،‌ معدن فقه و اصول، دانشمندی صالح و… بود.»

موسی شبیری زنجانی می گوید: «او عالمی جامع، متواضع، کم‌نظیر و مسلط بر نفس خویش بود.»

سیدحیدر حسینی وفایی می گوید: «آخوند ملاعلی در زمان خودشان منحصر به فرد بود. من با علما، مجتهدان و روحانیون زیادی مراوده داشته‌ام ولی هنوز چشمم پشت سر ایشان هست. کسی که از حیث مجموع و از هر لحاظ یگانه بود و من تا به‌ حال مانند ایشان ندیده‌ام.»

 

عروج ملکوتی

آخوند ملاعلی در ۳۱ تیر ۱۳۵۷ش (۱۶ شعبان ۱۳۹۸ق) بر اثر بیماری از دنیا رفت. پیکر او پس از تشییع، در قبرستان باغ بهشت همدان به خاک سپرده شد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *