زندگینامه سید جمال الدین گلپایگانی

 

به نام آفریننده عشق

 

سید جمال الدین گلپایگانی، فقیه و عارف شیعه در قرن چهاردهم هجری قمری بود.

 

ویژگی ها

وی در سال ۱۲۹۵ قمری در سعید آباد گلپایگان، در یک خانواده روحانی متولد شد که اسم او را «جمال الدین» گذاشتند. جمال الدین خواندن و نوشتن را در روستای خود فراگرفت و دروس حوزوی را در پیش برادران خود آموخت. سپس برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه اصفهان شد. سید جمال الدین گلپایگانی دوران کودکی را در سعید آباد سپری کرد. بیش از ۹ سال از عمر پربرکتش نمی‌گذشت که پدر بزرگوارش دار فانی را وداع گفت. وی چند سالی در سعیدآباد به چوپانی مشغول بود، ولی روح بلندی که از پدر خود به ارث برده بود، او را بر آن داشت تا به اجداد بزرگ خود اقتدا کند.

حاج آقا جمال گلپایگانی در دوران جوانی که در اصفهان مشغول تحصیل علوم دینی بود، از محضر جهانگیرخان و آخوند کاشی درس سیر و سلوک آموخت و از آن‌ها دستورهای اخلاقی و تهذیب نفس گرفت. وی پس از این که به نجف عزیمت نمود، به تحصیل دروس سیر و سلوک و اخلاق نزد اساتیدی همچون سید مرتضی کشمیری، شیخ محمدعلی نجف آبادی و سید احمد کربلایی پرداخت، تا این که از جهت عظمت و مقام و تهذیب نفس از افراد انگشت شمار معاصر به حساب آمد. از وی حالات عجیبی در وادی السلام و مسجد کوفه و مسجد سهله مشاهده شده است.

ایشان اهل نماز شب و مناجات و راز و نیاز با پروردگار خویش بود. همسایگان وی از صدای گریه‌های نیمه شب و مناجات او حکایاتی دارند‌. او در تهذیب به مرتبه‌ای رسیده بود که نقل شده است وقتی از شهر اصفهان به نجف رهسپار شد، مردم را به صورت‌های برزخی آنان می‌دید و خودش فرموده است: مردم را به صورت وحوش و حیوانات، آن‌قدر دیدم که ملول شدم. وقتی به حرم امام علی (ع) مشرف شدم، از حضرت خواستم که این حالت را از من بگیرد. حضرت هم آن حال را از من گرفت. از آن به بعد مردم را به صورت‌های عادی می‌دیدم.

حاج آقا جمال، خیلی به خواندن دعاها اهمیت می‌داد، به طوری که بیشتر اوقات به مطالعه صحیفه سجادیه، مناجات خمسه عشر و به خواندن «مناجات المریدین» می‌پرداخت.

آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی می‌فرمود: یک روز هوا گرم بود. رفتم به وادى‌السلام نجف أشرف براى فاتحه اهل قبور و ارواح مؤمنین. چون هوا بسیار گرم بود، رفتم در زیر طاقى که بر سر دیوار، روى قبرى زده بودند نشستم. عمامه را برداشته و عبا را کنار زدم که قدرى استراحت نموده و برگردم. در این حال دیدم جماعتى از مردگان با لباس هاى پاره و مندرس و وضعى بسیار کثیف بسوى من آمدند و از من طلب شفاعت می‌کردند که وضع ما بد است، تو از خدا بخواه که ما را عفو کند.

من به ایشان پرخاش کردم و گفتم: هر چه در دنیا به شما گفتند گوش نکردید و حالا که کار از کار گذشته طلب عفو مى‌‏کنید؟ بروید اى متکبران! ایشان می‌فرمودند: این مردگان شیوخى بودند از عرب که در دنیا متکبرانه زندگى می‌‏نمودند و قبورشان در اطراف همان قبرى بود که من بر روى آن نشسته بودم. همچنین ایشان در مورد مکاشفه خود می‌فرمود: من در دوران جوانى که در اصفهان بوده‌ام نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشى و جهانگیرخان، درس اخلاق و سیر و سلوک مى‌‏آموختم و آنها مربى من بودند.

به من دستور داده بودند که شب‌هاى پنجشنبه و شب‌هاى جمعه بروم بیرون اصفهان و در قبرستان تخت فولاد، قدرى در عالم مرگ و ارواح تفکر کنم و مقدارى هم عبادت کنم و صبح برگردم. عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه می‌رفتم و مقدار یکى دو ساعت در بین قبرها و در مقبره‏‌ها حرکت می‌کردم و تفکر می‌‏نمودم و بعد چند ساعت استراحت نموده و سپس براى نماز شب و مناجات برمى‌‏خاستم و نماز صبح را می‌خواندم و پس از آن به اصفهان مى‌آمدم.

شبى از شب‌هاى زمستان، هوا بسیار سرد بود و برف هم مى‌‏آمد. من براى تفکر در ارواح و ساکنان وادى آن عالم، از اصفهان حرکت کردم و به تخت فولاد آمدم و در یکى از حجرات رفتم و خواستم دستمال خود را باز کرده و چند لقمه‌ای غذا بخورم و بعد بخوابم تا در حدود نیمه شب بیدار و مشغول کارها و دستورات خود شوم. در این حال، درِ مقبره را زدند تا جنازه‌اى را که از ارحام و بستگان صاحب مقبره بود و از اصفهان آورده بودند، آنجا بگذارند و شخص قارى قرآن که متصدى مقبره بود مشغول تلاوت شود و آن‌ها صبح بیایند و جنازه را دفن کنند. آن جماعت جنازه را گذاردند و رفتند و قارى قرآن مشغول تلاوت شد.

من همین که دستمال را باز کرده و مى‌خواستم مشغول خوردن غذا شوم، دیدم که ملائکه عذاب آمدند و مشغول عذاب کردن شدند. عین عبارت خود آن مرحوم است: چنان گرزهاى آتشین بر سر او مى‌‏زدند که آتش به آسمان زبانه مى‌کشید و فریادهایى از این مرده برمى‏‌خاست‏ که گویى تمام این قبرستان عظیم را متزلزل می‌کرد. نمی‌دانم اهل چه معصیتى بود؛ از حاکمان جائر و ظالم بود که این‏‌طور مستحق عذاب بود؟ قارى قرآن از این امر اطلاعى نداشت؛ آرام بر سر جنازه نشسته و به تلاوت اشتغال داشت. من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم لرزید و رنگم پرید. اشاره کردم به صاحب مقبره که در را باز کن، من می‌خواهم بروم اما او نمى‌فهمید. هر چه مى‌خواستم بگویم، زبانم قفل شده بود و حرکت نمی‌کرد. بالأخره به او فهماندم: چفت در را باز کن؛ من می‌خواهم بروم.

ایشان پس از طی مراحل سیر و سلوک به درجه‌ای می‌رسد که به یک‌باره می‌بیند همه عالم از فیض وجود او استفاده می‌کند و تمام کائنات تحت اراده و فرمان او هستند و اجازه دارد در عالم هرگونه تصرفی انجام دهد. با سراسیمگی خود را به استادش آقا سید احمد کربلایی می‌رساند و می‌گوید: این حالت برای من غیر قابل تحمل است، کمکم کنید. آقا سید احمد می‌گوید: این مقام، آمال همه عرفا است.

(به گفته فرزند آیت الله قوچانی، گویا تعبیر ایشان این بوده که سالکان شترها قربانی می‌کنند برای رسیدن به این مقام)، تو از من بالاتر زدی و من نمی‌توانم برای تو کاری بکنم. به حرم برو و از حضرت امیر (ع) استمداد کن. ایشان به حرم مشرف می‌شود. در مکاشفه، حضرت امیر (ع) ایشان را به امام زمان (عج) ارجاع می‌دهند. ایشان ابتدا به مسجد سهله می‌رود و حضرت به گونه‌ای ایشان را هدایت می‌فرمایند که نزد جدش امام کاظم (ع) برود.

ایشان خود را به کاظمین می‌رساند. در حرم سر به سنگ‌های حرم می‌گذارد و چنان ناله می‌زند و اشک می‌ریزد که مردم گمان می‌کنند محتاج و گدا یا بیمار غیر قابل علاج است. (می گفت: مردم نزد من پول می‌ریختند و من پولها را پس می دادم). سه روز اشک می‌ریزد تا در روز سوم می‌بیند نوری از بدن ایشان جدا شده و به داخل ضریح می‌رود و نوری با رنگ دیگر از ضریح بیرون می‌آید و ایشان را احاطه می‌کند و مقام و حال بالاتری به ایشان می‌دهند. آنگاه احساس می‌کند عبد شده است؛ انگار حالت قبلی امتحانی برای دریافت این مقام بندگی بوده است.

در احوالات آیت الله میرزا جمال گلپایگانی نقل شده است: روزی جوان مؤمنی از اطرافیان ایشان از دنیا رفت. ایشان وارد قبر شد تا کار تلقین میت را انجام دهد. اما یک‌باره با چهره‌ای وحشت زده بیرون آمد و سراغ پدر این میت را گرفت و او را به کناری برد و سؤال کرد: از دست این جوان راضی نیستی؟ پدر گفت: چرا راضی هستم اما مدتی قبل تمام فامیل دور هم جمع بودند. شخصی سؤالی پرسید، من خواستم جواب بدهم که پسرم بلند گفت: بابا تو که سواد نداری، حرف نزن و بعد خودش جواب سؤال را داد. خیلی در جلوی جمع آبرویم رفت، خیلی ضایع شدم. میرزا جمال آقا گفت: پسرت به واسطه همان دل شکستن اکنون گرفتار است. حلالش کن تا در برزخ راحت باشد. پدر او را حلال کرد و این مرجع والامقام دوباره به داخل قبر رفت و کار تلقین و تدفین را انجام داد. وقتی بیرون آمد با خوشحالی به پدر آن جوان گفت: خدا را شکر مشکل پسرت حل شد.

سید محمدحسین حسینی طهرانی درباره سید جمال چنین می‌گوید: از صدای مناجات و گریه ایشان، همسایگان حکایاتی دارند. دائما صحیفه مبارکه سجادیه در مقابل ایشان در اتاق خلوت بود و همین که از مطالعه فارغ می‌شد، به خواندن آن مشغول می‌گشت. آهش سوزان و اشکش روان و سخنش مؤثر بود و دلی سوخته داشت. هفته‌ای یکی دو بار به منزلشان می‌رفتم و یک ساعتی می‌نشستم. با آنکه بسیار اهل تقیه و کتمان بود، ولی از حالات خود مطالبی برایم نقل می‌کرد. همین که متوجه می‌شد کسی وارد اتاق می‌شود، ولو این که از اخص خواص او بود، جمله را قطع می‌کرد و به بحث علمی و فقهی مشغول می‌شد، تا شخص چنین پندارد که ما در این مدت مشغول مباحثه علمی بوده‌ایم.

آیت الله احمد فیاض می‌گوید: ایشان (حاج آقا جمال) درس خارج می‌گفت و اهل ریاضت نفس و اخلاق بود. لذا تأثیر نفسش فوق العاده بود و شاگردانش از ایشان بهره‌ها می‌بردند. وقتی می‌خواستم از نجف برگردم، فرمود: می‌روی، ولی پشیمان می‌شوی. گفتم: برمی‌گردم. فرمود: معلوم نیست. اتفاقا همین جوری شد و پشیمان شدم، زیرا فقه و اصول نجف قوی‌تر بود و به درس و بحث بهتر می‌رسیدیم، اما چون مادرم با من بود، اصرار داشت که آب و هوای نجف به من نمی‌سازد، لذا مجبور شدم که برگردم.

یک روز، شخصی به آیت الله گلپایگانی می‌گوید: پولی را به عنوان کرایه به من مرحمت بفرمایید تا به خمین بروم. ایشان فرمودند: از همان ۲۰۰ تومان جیب خود کرایه را بپردازید! راوی نیز از آگاهی ایشان نسبت به حال خود مبهوت گشته و تعجب کرد.

نقل است: سید جمال گلپایگانی که در خانه خود نماز جماعت داشته است، روزی بعد از نماز رو کرد به مأمومین و فرمود: الان آقا سید محمد حجت (از مراجع و مؤسس مدرسه حجتیه در قم) به رحمت خدا رفت!

از سید جمال‌الدین گلپایگانی نقل است که فرمود: در قنوت نماز وتر، (در عالم مکاشفه) مرحوم آقا ضیاء عراقی را دیدم که فرمود: آقای حاج شیخ (محمدحسین غروی اصفهانی) به ما ملحق شد. این درست در همان شبی بود که فردای آن، مرحوم اصفهانی فوت شدند. مرحوم آقا ضیا یک هفته پیش از مرحوم حاج شیخ فوت کرده بودند.

بعد از وفات آیت الله گلپایگانی، فردی ایشان را در خواب می‌‌بیند و از ایشان می‌پرسد: شما در کجا هستید؟ ايشان می‌گوید: در آسمان هفتم.

 

اساتید

  • شیخ عبدالکریم گزی
  • سید محمد خاتون آبادی
  •  محمدعلی ثقةالاسلام
  • شیخ محمد تقی مدرسی
  • سید محمد باقر دُرچه‌ای
  • آخوند ملا محمد کاشی
  • جهانگیرخان قشقایی
  • شیخ هادی طهرانی
  • علی نهاوندی
  • محمد بهاری

 

شاگردان

  • احمد فیاض
  • حیدر علی محقق
  • سید محمد جمال هاشمی گلپایگانی
  • سید احمد گلپایگانی
  • محمدحسین حسینی طهرانی
  • حسن صافی اصفهانی
  • سید علی گلپایگانی
  • لطف‌الله صافی گلپایگانی
  • ریحان الله نخعی
  • سید مرتضی حسینی فیروزآبادی
  • محمدحسین کلباسی اصفهانی
  • محمدعلی احمدیان نجف آبادی

 

از منظر فرهیختگان‏

علامه طهرانی می‌گوید: ایشان از جهت عظمت قدر و کرامت مقام و نفس پاک، مورد تصدیق بود و برای احدی جای تردید نبود و در مراقبت از نفس، مقام اول را حائز بود.

سید عباس حسینی کاشانی می‌گوید: مرحوم آقا جمال گلپایگانی یک اعجوبه‌ای بود و در همه ابعاد در مرتبه بالایی قرار داشت.

آیت الله سیبویه می‌فرمود: ایشان در زمان خودشان و در عصر ما کم نظیر بودند.

 

عروج ملکوتی

سرانجام سید جمال الدین گلپایگانی در عصر روز دوشنبه ۲۹ محرم ۱۳۷۷ قمری در ۸۲ سالگی چشم از جهان فانی فرو بست. وی وصیت کرده بود که مرا در مقبره العلما دفن کنید و اگر نشد در وادی السلام. وقتی جنازه را به عللی نتوانستند در مقبره العلما دفن کنند، آن را به قبرستان وادی السلام آوردند، اما جای مناسبی پیدا نکردند که او را دفن کنند، غیر از مکانی که در زمان حیاتش همیشه می‌آمد و در آنجا می‌نشست و فاتحه و دعا می‌خواند. از این رو، ایشان را همان جا دفن کردند.

زندگینامه سید احمد حسینی کربلایی

به نام آفریننده عشق

 

سید احمد کربلایی تهرانی (متوفای ۱۳۳۲ قمری)، عالم، فقیه و از عرفای بزرگ شیعه در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری بود.

 

اساتید

  • میرزای شیرازی
  • میرزا حسین خلیلی تهرانی
  • میرزا حبیب‌الله رشتی
  • آخوند خراسانی
  • ملا حسینقلی همدانی

 

 شاگردان

  • سید علی قاضی
  • سید محمدکاظم عصار تهرانی
  • سید محسن امین
  • میرزا مهدی غروی اصفهانی
  • سید جمال‌الدین گلپایگانی
  • شیخ محمدتقی بافقی قمی
  • سید ابوالقاسم لواسانی
  • کیوان قزوینی

 

ویژگی ها

سید احمد حسینی کربلایی اصالتا اهل تهران بود ولی در کربلا متولد شد و در نجف اشرف تحصیل کرد و به درجه اجتهاد رسید. وی در فقه و اصول فقه از محضر بزرگانی چون میرزای شیرازی، میرزا حسین خلیلی تهرانی، میرزا حبیب‌الله رشتی و آخوند خراسانی استفاده نموده و در عرفان از ملا حسینقلی همدانی بهره برد. سید علی قاضی، سید محسن امین، محمدتقی بافقی قمی‌ و سید ابوالقاسم لواسانی از شاگردان مشهور او هستند. سیمای عرفانی و معنوی و اخلاقی‌ ایشان بیشتر جلوه‌گر است ولی در میدان فقاهت نیز از جایگاه والایی برخوردار است.

خاندان پدری سید احمد اصالتاً اهل تهران بوده‌اند، اما پدرش برای تحصیل معارف دین و بهره‌مندی از محضر بزرگان دانش، از دیار خویش به شهر کربلا، که یکی از مراکز علمی‌ شیعه بود، هجرت نمود و در جوار مرقد حضرت سیدالشهدا (ع) به فراگیری آموزه‌های دینی پرداخت. به همین علت فرزندش، سید احمد، به سید احمد کربلایی تهرانی شهرت یافت. در پاره‌ای نوشته‌ها، عنوان حائری را به نامش افزوده‌اند.

از آنجا که‌ این عالم بزرگوار، در هنگام عبادت و نیایش، بسیار گریه می‌کرد، به «بکاء» هم معروف شده است و گویا یکی از چشمان او، بر اثر بیماری، نابینا شد؛ از‌ این‌ رو به «واحد العین» هم نامیده شده است. با جستجویی که در منابع زندگینامه‌ این عارف فرزانه انجام شد، تاریخ دقیق ولادت او به دست نیامد، ولی از مجموع اخبار گردآوری شده در مورد شرح‌حال او می‌توان حدس زد که پس از نیمه دوم قرن سیزدهم تولد یافته است. وی در اواخر سال ۱۳۰۰ قمری به نجف هجرت نموده است. بعد از ورود به حوزه نجف، با تلاش روزافزون، به تحصیل پرداخت. وی سطوح عالیه و دروس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان آن دیار، فرا گرفت و بهره‌های فراوانی کسب نمود و به درجه اجتهاد رسید.

سید ابوالقاسم لواسانی می‌گوید: روزی به دیدن‌ سید احمد کربلایی رفتم. ایشان به من فرمود: آقا سید ابوالقاسم! اگر کاری نداری بنشین! گفتم: کاری ندارم و در اتاق نشستم. سپس فرمود: برای میرزا محمدتقی بنویس! (در‌ این وقت مرحوم‌ محمدتقی شیرازی در کربلا زندگی می‌کرد.) آنگاه حالش دگرگون شد و گفت: آه! آه! فرمود:‌ این مرد (شیخ محمدتقی) احتیاطات خود را به من ارجاع داده است. اشخاصی به او رجوع کرده‌اند (و به او گفته‌اند) که اگر برای شما اتفاقی بیفتد، در امر تقلید، به کدام یک از علما رجوع کنیم؟ او در پاسخ گفته است: من غیر از سید احمد کربلایی کسی را سراغ ندارم. آقا سید ابوالقاسم! بنویس: آقای میرزا محمدتقی! شما که‌ اینک در امور دنیا حکومت و ریاست دارید، اگر‌ این کارها را بکنید و کسی را به من ارجاع دهید، فردای قیامت در محضر خدا، که حکومت با ماست از شما شکایت می‌کنم و از شما راضی نخواهم بود.

علامه طباطبایی می‌نویسد: از آقای سید احمد کربلایی که از شاگردان معروف استاد اخلاق و عرفان، آقای ملا حسینقلی همدانی بود، نقل شده که فرمود: روزی در جایی استراحت می‌کردم و در خواب بودم. ناگهان شخصی مرا از خواب بیدار کرد و گفت اگر می‌خواهی نور اسفهبدیه را بنگری از جای برخیز! (این اصطلاحی است از شهاب‌الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق. وی نور «اسفهبدیه» را در نفوس کامله و تهذیب شده به کار می‌برد.) هنگامی‌ که چشم گشودم، دیدم درخششی بی‌حد و اندازه شرق و غرب را فرا گرفته است. سپس علامه طباطبایی می‌فرماید: این درخشش همان مقام تجلی نفس است.

 

از منظر فرهیختگان‏

محمدحسین غروی اصفهانی می‌گوید: من احدی را در فقه مثل او ندیده‌ام. همچنین می‌گوید: کوه علم و تجلی‌گاه دانش، دانشور جلیل و فقیه کبیر، دانشمند فاضل. او از اکابر روزگار بود و احاطه حیرت‌انگیزی در فقه داشت؛ از اعاظم فقهای امامیه و فقیه یگانه بود.

علامه طباطبایی می‌گوید: سید احمد کربلایی در معارف الهيه و تربيت و تكميل مردم، يد بيضا نشان مى‌ داد.

آقا بزرگ تهرانی می‌گوید: او یکی از یاران و شاگردان ویژه عارف کبیر، ملا حسینقلی همدانی بود. او یگانه روزگار خویش بود در مراتب دانش، رفتار، سیر و سلوک، زهد، ورع، تقوا طلبی، شناخت خداوند متعال و ترس از خداوند. او همواره نمازهای خویش را در خلوت می‌خواند و از‌ این‌که مردم در نماز به او اقتدا کنند پرهیز و اجتناب می‌کرد. او از خوف خدا، بسیار می‌گریست و اشک می‌ریخت به گونه‌ای که در حال نماز، گریه، عنان اختیار را از او می‌ربود، به ویژه در هنگامه نماز شب. من سالیان متمادی همسایه دیوار به دیوار او بودم و از حال و هوای او چیزهایی را مشاهده کردم که اگر بخواهم در‌ این‌جا ذکر کنم، سخن به دارازا می‌کشد. او بسیار به مادر خود مهر می‌ورزید و به او خدمت می‌کردم و اتفاقا قبل از رحلت مادرش، از دنیا رفت.

سید محسن امین می‌گوید: سید احمد کربلایی در قله تقوا و ورع و اهل ریاضت و تهذیب‌کننده نفوس و جان‌های با استعداد است.

سید محمدکاظم عصار تهرانی می‌گوید: در میان بزرگانی که محضر آنان را درک کردم، تنها شخصی که از حجاب‌ها و پرده‌های ضخیم طبیعت و عالم ماده، عبور کرده و به مراحل والایی از کشف و شهود معنوی، واصل شد، آقای کربلایی بود و من احدی را همتای او ندیدم.

سید محمدحسن قاضی (فرزند ارشد سید علی‌ قاضی) می‌گوید: سيد احمد كربلایی در زمينه زهد و تقوا، در مرحله‌اى بسيار والا بوده است، علاوه بر اطلاعات وسيع او در زمينه معارف اسلامى و فقاهت. هرگاه نام او نزد پدر برده مى‌شد، به او حالتى از سكون و سراسيمگى و تأمل دست مى‌داد و سپس به حالت طبيعى برگشته و شروع به ادامه سخن با همنشينان مى‌نمود.

سید محمدحسین طهرانی می‌گوید: محمد بهاری و سید احمد کربلایی از ممتاز ترین شاگردان آخوند همدانی هستند. سید احمد کربلایی از اعاظم فقهای شیعه امامیه و از اساتید حکمت و عرفان الهی بوده است. پس از مهاجرت بهاری به همدان، سید احمد کربلایی، یگانه عالم اخلاق و مربی نفوس در طی طریق الهی و سیر در معارج و مدارج کمال نفس انسانی و ایصال به کعبه مقصود و حرم معبود بود.

 

عروج ملکوتی

سید احمد کربلایی در لحظات آخر نماز عصر روز جمعه ۲۷ شوال ۱۳۳۲ قمری در نجف اشرف چشم از جهان خاکی فرو بست. پیکر او بعد از نماز، به دوش کشیده شد و در حرم حضرت امیرالمؤمنین (ع)، مقابل‌ ایوان طلا، در پشت سر حضرت مدفون گردید.

زندگینامه ملا فتحعلی سلطان آبادی

 

به نام آفریننده عشق

 

ملا فتحعلی سلطان آبادی (۱۲۴۰ – ۱۳۱۸ قمری) از علما و عرفای بزرگ شیعه در قرن ۱۴ قمری و از شاگردان میرزای شیرازی بود.

 

ویژگی ها

آخوند ملا فتحعلی فرزند حسن سلطان آبادی در سال ۱۲۴۰ قمری در سلطان آباد اراک به دنیا آمد. دروس مقدماتی را در ایران فراگرفت و برای تکمیل دانش به نجف مهاجرت کرد. نخست به محضر صاحب جواهر شتافت و بعد از وفات وی از حضور شیخ مرتضی انصاری و حاج ملاعلی رازی استفاده کرد. در ادامه با میرزای شیرازی آشنا شد و اندوخته‌های علمی‌اش را کامل کرد. ملافتحعلی در سامرا اقامت گزید و خیلی مورد توجه استادش، میرزای شیرازی قرار گرفت تا جایی که به نیابت از وی اقامه جماعت می‌کرد و بارها استادش به او اقتدا می‌نمود. بعداز رحلت میرزای شیرازی، ملا فتحعلی به کربلا آمد و تا آخر عمر در آنجا ماندگار شد.

نشانه‌هایی در دست است که مرحوم ملا فتحعلی مورد توجه امام زمان (عج) بود. آیت‌الله اراکی در خاطرات خود می‌گوید: شیخ ابراهیم مازندرانی که خود از توفیق یافتگان به مراحل عالی عرفان و معنویت است، در یکی از مراحل کشف و شهود، این معنی را به وضوح دریافته است. یکی از بزرگان می‌گوید: روزی به منزل آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی رفته بودم. آن روز، علمای بزرگی همچون سید اسماعیل صدر، حاجی نوری و سید حسن صدر نیز با من همراه بودند. آخوند آیه ۷ سوره حجرات را تلاوت کرده و آنگاه به شرح و تفسیر آن پرداخت. حاضرین گفتند: قبل از توضیحات شما، ما این معنی را درک نکرده بودیم. آنان روز دوم نیز در جلسه قرآن آخوند حضور یافتند و ایشان تفسیر تازه‌ای برای آنان بیان کرد. بزرگان حاضر باز هم از اینکه چنین تفسیری را تا به حال نشنیده‌اند، تعحب کرده و شگفت زده شدند. روز سوم نیز به مجلس تفسیر آخوند آمدند و سخن تازه‌ای در تفسیر آیه استماع کردند. تا سی روز می‌آمدند و معنای جدیدی برای آیه یاد می‌گرفتند که قبلا نمی‌دانستند.

شیخ عبدالکریم حائری یزدی می‌گوید: «در هنگام جوانی، روزی در جلسه‌ای با حضور عده‌ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقی شیرازی و آقا شیخ فضل الله نوری نیز دیده می‌شد، نشسته بودیم. در آن هنگام، پیرمردی ژولیده و لاغر اندام که دستمال مانندی به سر بسته و عبایی وصله‌دار بر دوش گرفته بود، در نهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقی شیرازی فورا بلند شده و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورده و نزد خویش نشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل الله، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل الله نوری است و او را کاملا معرفی کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل الله نامی را در تهران بر دار می‌کشند، او تو نباشی؟! سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبدالکریم یزدی است و از فضلا است.

مسئله‌ای از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می‌دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزای شیرازی دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور می‌گویند. وقتی بیان میرزا تمام شد، آن مرد ساده‌پوش، خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته‌های او را نوشت و به او نشان داده و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟! او گفت: بله. آنگاه به من رو کرد و گفت: چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبدالکریم نامی به احتزاز در می‌آید، او تو نباشی؟! آنگاه برخاست و میرزا محمدتقی شیرازی، کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت، بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی است.

آیت الله بهجت فرمودند: زن و مردی بچه‌دار نمی‌شدند. به سامرا رفتند. زن می‌خواست نزد آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی برود تا ایشان دعا کند بچه‌دار شود. آن زن اظهار داشت: دوازده سال است که بچه‌دار نشدیم، شما عنایت و دعایی بفرمایید. ایشان فرمود: با وجود اين دو امام بزرگوار (یعنی امام هادی و امام عسکری (ع)) مناسب نیست من اقدام کنم؛ شما از آن بزرگواران بخواهید. زن برای بار دوم و سوم از ایشان درخواست کرد. آخوند گفت: برو و آبستن شو. زن هم رفت و آبستن شد.

ملا فتحعلی عراقی فرمود: آخوند ملا محمد صادق عراقی در نهایت سختی و پریشانی بود و به هیچ وجه برای او گشایشی واقع نمی‌شد. شبی در عالم خواب دید در بیابانی خیمه بزرگی برپا است. پرسید: این خیمه مربوط به کیست؟ گفتند: این جا خیمه امام زمان (عج) است. با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض کرد و از ایشان دعایی برای گشایش کار و رفع مشکلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه‌اش فرمودند. آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه‌ای که اشاره فرموده بودند، رفت و دید سید محمد سلطان آبادی (فتحعلی سلطان آبادی) روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است. به سید سلام کرد و کیفیت جریان را نقل کرد.

ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود. در اینجا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی که دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شکلی که در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته و مشغول ذکر و استغفار مشاهده نمود و سلام کرد. سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این که از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش کار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را که در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان کرد. آخوند عراقی مقید به خواندن آن دعا شد و در مدت کمی نتیجه گرفت و از سختی و تنگدستی راحت شد.

نقل است: تاجری هندی از مقلدین مرحوم میرزای شیرازی، نامه‌‌ای این‌چنین به محضر آن مرجع بزرگ می‌نویسد: فرزند من چند روزی‌ است مفقود شده است؛ از شما درخواست دارم با دریافت باطنی خود به عنوان نماینده‌ قطب عالم امکان، حضرت امام زمان (عج) محل او را برای من مشخص کرده و مرا از فقدان او برهانید! مرحوم میرزا با مطالعه‌ نامه متحیر می‌ماند که جواب صاحب نامه را چه دهد! مرحوم آخوند ملا فتحعلی که در کنار ایشان و شاهد ماجرا بوده می‌‌فرماید: آقای میرزای شیرازی! شما کارتان نباشد، جواب نامه با من! آخوند ملا فتحعلی ‏سه روز در سرداب حضرت صاحب‌الامر (عج) در سامرا معتکف می‌‌شود و پس از به‌ جا آوردن اعمال و ادعیه‌ مخصوصه از طریق عنایت امام زمان (عج) به آدرس فرزندٍ گمشده‌ تاجر هندی دست پیدا می‌‌کند.

منقول است: تاجری از اهل اصفهان به عتبات عالیات مشرف می‌‌شود. گویا به خاطر نداشتن پول، شرفیاب محضر میرزای شیرازی می‌‌گردد و تقاضای پول می‌‌کند. ایشان تاجر را به محضر آخوند فتحعلی سلطان‌ آبادی راهنمایی می‌کند و می‌گوید: از ایشان دوازده تومان بگیرید. تاجر نزد آخوند آمده و قصه را بازگو می‌کند. آخوند به جای دوازده تومان، شش تومان می‌پردازد. تاجر عنوان می‌کند: آیت‌ الله شیرازی فرمودند دوازده تومان! آخوند می‌فرماید: بله! ولیکن شش تومان در جیب دارید که آن را نگفته بودید! تاجر نزد میرزای شیرازی می‌رود و می‌گوید: آقا شاه می‌بخشد و شاه‌ قلی نمی‌بخشد! ملا فتحعلی شش تومان بیشتر به من نداد. میرزای شیرازی پیام را تکرار می‌کند ولی همان جواب را می‌ شنود. برای بار سوم، آخوند را می‌خواهد و قضیه را می‌پرسد. آخوند عارف و بزرگوار می‌فرماید: حضرت آقای شیرازی! پیام شما محترم است. اما آقا (امام زمان) به من فرمودند: شش تومان در جیب دارد. آیت‌ الله میرزای شیرازی پس از اطمینان از صحت فرمایش ایشان می‌گوید: چشم ما روشن که در میان علمای شیعه همچون شما یافت می‌ شود که از نعمت دیدار و تشرف به محضر حضرت بقیة الله (عج) بهره‌مند باشد.

سید نورالدین میرمهدی می‌گوید: مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی در سامرا نزد آیت‌ الله میرزای شیرازی نشسته بودند. در همین هنگام گروهی از اهالی اراک در می‌‌زنند. قبل از باز شدن در و شناخته شدن چهره و ماهیت مهمانان تازه‌ وارد، آخوند ملا فتحعلی به میرزای شیرازی می‌فرماید: هم اینک پشت در، عده‌ای از همشهریان من (اراکی‌ها) هستند که برای دیدار ما آمده‌اند. ضمنا مقداری سعتر و کشمش برای ما آورده‌اند. چون خادم در را می‌گشاید و آن گروه وارد می‌شوند، صدق گفتار مرحوم آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی ظاهر می‌گردد.

عالمی وارسته به نام شیخ ابراهیم، نقل می‌‌کند: در عالم رویا (مکاشفه) مشاهده کردم مجلسی را که صدرنشین آن امام زمان (عج) بود. این مجلس در بالاخانه‌ میرزا قرار داشت و سه نفر در محضر آن حضرت تشریف داشتند و از عنایات و نگاه لطف‌آمیز حضرت برخوردار بودند. آن سه عبارت بودند از: جناب ميرزای شیرازی، جناب حاج نوری و جناب آخوند ملا فتحعلی سلطان‌ آبادی.

جناب آقای احمد بيت‌اللهیِ توکل از پدرش نقل نمود که یکی از تجار اراک برای ایشان حکایت کرده بود: من عازم زیارت حضرت ثامن الائمه (ع) در مشهد مقدس بودم. قبل از حرکت، خدمت ملا فتحعلی سلطان آبادی رسیدم؛ چرا که ایشان فرموده بود ساعاتی قبل از حرکت، نزد من بیا، کارت دارم! من هم اطاعت کرده و نزد ایشان رسیدم. معظم له نامه‌ای به من دادند و فرمودند: این نامه رابه حضرت رضا (ع) می‌‌دهی و جواب آن را برای من می‌آوری! آن لحظه در اثر تصرف آخوند من غافل شدم که بپرسم چگونه اين امر امکان‌پذیر است؟ لذا نامه را گرفته و راه افتادم. در سلفچکان متوجه این موضوع گردیدم. با خود گفتم نامه رابه بالای ضریح مقدس رضوی می‌گذارم، تا چه پیش آید. چون به مشهد رسیدم، یک روز در حرم بودم. متوجه شدم که مأموران حرم را قُرُق می‌نمایند. من هم مشغول نماز شدم تا مرا بیرون نکنند. در این حال، حرم را خلوت دیدم و ناگهان رخسار ساطع الانوار حضرت رضا (ع) بالای صندوق، فرا راهِ دیده‌ام قرار گرفت و ایشان فرمود: حاج سلطان‌ آبادی! نامه‌ آخوند ملا فتحعلی رسید! در پاسخ نامه به او بگو:

 آیینه شو جمال پری طلعتان طلب   جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

دو بار اين بیت را تکرار فرمود و گفت: یادت نرود! ناگهان به پیرامونِ خود نگریستم. دیدم حرم مملوّ از جمعیت است. آنگاه چهره‌ دل آرای حضرت‌ رضا (ع) از دیده‌ام پنهان گشت. چون به اراک باز گشتم، مشتاقانه به منزل آخوند ملا فتحعلی رفتم. هنوز چند قدمی از در داخل نشده بودم که آن بزرگمردِ علم و عرفان فرمود:

آیینه شو جمال پری طلعتان طلب   جاروب زن به خانه سپس میهمان طلب

من که از ار تباط عمیق و ملکوتی آخوند با مولایش حضرت رضا (ع) مات و مبهوت شده بودم، پرسیدم: آقا جان! شما که می‌ دانستید، پس چرا امر را به من محوّل فرمودید؟ ايشان جواب دادند: می‌خواستم آگاه باشی.

آیت الله اراکی فرمودند: شیخ فضل الله نوری خواب مفصلی می‌بیند. خواب خود را برای آخوند ملا فتحعلی نقل می‌کند که او تعبیر نماید. نصف خواب را که نقل می‌کند، مرحوم آخوند نصف دیگرش را می‌گوید، به طوری که باعث تعجب مرحوم نوری می‌گردد که چگونه مرحوم آخوند از رویایی که برای احدی نقل نکرده است، آگاه است. ملا فتحعلی طوری توصیف می‌کند که گویا خود او این خواب را دیده است.

آیت‌ الله سید مرتضی موجد ابطحی می‌گوید: در داستان تنباکو، علما و آیات مسجد شاهی، از جمله حاج آقا نور الله، آقا نجفی و شیخ محمد تقی فعالیت زیادی نمودند. دولت اعتنایی نکرد و کوشش آنها به جایی نرسید. نامه‌ عربی نوشتند و به حاج آقا منیر بروجردی دادند تا در سامرا محضر میرزای شیرازی برسانند. وقتی حاج آقا منیر وارد سامرا شد، حاج ملا فتحعلی سلطان‌آبادی، برای دیدن حاج آقا منیر تشریف آوردند. برای حاج ملا فتحعلی چای آوردند و تعارف کردند. ايشان گفت: می‌دانم برای چه به سامرا آمده‌اید! می‌خواهید نامه‌ای را که برای میرزای شیرزای نوشته‌اند بخوانم! آنگاه با ضمیر روشن خود از غیب شروع به خواندن نامه می‌‌کند.

نقل است: حاجی نوری، موقوفه‌‌ای در اختیارشان بوده که از درآمد آن، هر سال ماه رمضان عده‌ای از اهل علم و طلاب را اطعام می‌‌نمود. در ماه رمضانی فرمود: شصت نفر از آقایان را سه شب به افطار دعوت کن! خادم می‌‌گوید: من خیال کردم برای هر شب شصت نفر دعوت کنم. بعد از نماز، حاجی نوری می‌بیند جمعیت از بیست نفر تجاوز کرد. خادم را صدا می‌‌زند و سوال می‌‌کند که چند نفر دعوت نموده‌ای؟ خادم جواب می‌‌دهد: شصت نفر. حاجی نوری می‌‌فرماید: من برای سه شب گفته بودم شصت نفر؛ یعنی هر شب بیست نفر در نظرم بود. برو پیش حاجی ملا فتحعلی و قضیه را نقل کن. من رفتم و ایشان را خبر کردم. او عبابه دوش انداخت و مستقيما به آشپزخانه رفت. ظرف‌‌ها را برداشت و چیزی خواند که من ندانستم چه بود و بعد از خواندن تشریف بردند. ما شام را دادیم. شامی که برای بیست نفر تهیه شده بود برای شصت نفر کفایت نمود.

یک روز ملا فتحعلی به حجره خود می‌ رود. مشاهده می‌‌کند که سبدی از نان و کوفته‌ای داغ و تازه بر سقف آویزان است. چند روزی از آن تغذیه می‌‌نماید ولی چیزی از آن کم نمی‌‌شود. در این خلال، از چند نفر سوال می‌‌کند: آیا این غذا را شما آوردید؟ ايشان پاسخ منفی می‌‌دهند. او متوجه می‌‌شود که عطیه‌ ای الهی‌ است؛ خاصه اينکه هر چه از آن تغذیه می‌کرد، تمام نمی‌‌شد. تا اینکه روزی این ماجرا را در جمعی نقل می‌کند و به محض افشای آن، این غذای با برکت تمام می‌‌گردد. نقل است که آخوند ملافتحعلی که حجاب از گوش و چشم او کنار رفته و سمع و عین او به دنیای ماورای مادیات باز بود، در هنگام وفات میرزای شیرازی، صدای گریه‌ جنیان شیعی را شنیده بود.

ملافتحعلی سلطان آبادی به مرض مزمن سودایی مبتلا بود. زمانی مشغول تداوی بوده و اتفاقا برای زیارت به کربلا مشرف شده بود. وی به دستورالعمل ‏طبیب باید شیر می‌خورد. هنگام برگشت، در کاروانسرایی منزل کرد و در آن وقت که تابستان بود آبادی منحصر بود به دو سه خانوار عرب. پس همراهان درصدد پیدا کردن «شیر» برآمدند ولی در نزد آن‌ها یافت نشد. ایشان متحیر بود که با آن مزاج با نان خشکی که داشت چه کند. لقمه‌ای برداشت، هنوز به دهان نگذاشته بود که از پهلوی دیوار ایوانی که در آن نشسته بود، دستی ظاهر شد با کاسه‌ای از شیر و آن را در وسط سفره گذاشت!

 

از منظر فرهیختگان

اعتماد السلطنه می‌گوید: او عالم عامل و فقیه فاضل و عارف کامل است. مردم در علو درجه ورع و تقوی و زهد به او مثل می‌زنند. اصلا از عراق ایران می‌باشد ولی فعلا (۱۳۰۷ قمری) در سامرا ملتزم محضر سرکار حجة الحق، سید الطائفه، حاج میرزا حسن شیرازی است و امامت جماعت را به او واگذارده‌اند. اکابر علمای مجاورین و غیر هم که هریک خود با چندین هزار معتقد و مرید است، نسبت به آخوند ملافتحعلی در مقام خلوص و ارادات هستند و از وی بعضی مشاهده کرامات مدعی می‌باشند.

شیخ عباس قمی می‌گوید: شیخ عالم جلیل و مفسر بی بدیل، عالم ربانی و ابوذر ثانی، مجمع تقوی و ورع وایقان و مخزن اخبار و تفسیر آیات قرآن، صاحب کرامات باهره حشره الله مع العترة الطاهره، شیخ شیخ محدث ما نورالله مرقده است و جلالت شأن، رفعت مقامش زیاده از آن است که ذکر شود.

 

اساتید

  • سید محمد سلطان آبادی
  • محمدحسن نجفی
  • شیخ مرتضی انصاری
  • میرزای شیرازی
  • ملا علی طبیب رازی طهرانی‏

 

 شاگردان

  • سید احمد کربلایی طهرانی
  • میرزا حسین نوری
  • آقا بزرگ ساوجی
  • آقا نجفی شهید اصفهانی
  • سید ابراهیم خراسانی
  • شیخ ابراهیم صاحب الزمانی سردرودی
  • سید ابوالقاسم دهکردی اصفهانی
  • حسنعلی طهرانی خراسانی
  • میرزا حسین نائینی

عروج ملکوتی

آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی بعد از عمری تلاش در راه احیای معارف قرآن و اهل بیت (ع)، در چهارم ربیع الاول سال ۱۳۱۸ قمری دار فانی را وداع گفت. جسد ایشان را در حجره‌ای در زاویه غربی صحن مقدس حضرت علی (ع)، متصل به باب سلطانی، به خاک سپردند.

زندگینامه شیخ مرتضى طالقانى

 

به نام آفریننده عشق

 

مرتضی طالقانی (۱۲۷۴ قمری)، عارف، حکیم، فقیه و از شخصیت‌های معاصر شیعه می‌باشد.

 

ویژگی ها

مرتضى طالقانى در سال ۱۲۷۴ قمری در خطه کوهستانى و باصفاى طالقان – که بین کرج، قزوین و گیلان واقع شده – در روستاى «دیزین» دیده به جهان گشود. پدرش «آقاجان» نام داشت و پیشه ‏اش چوپانى بود؛ اما باورهاى دینى و شیفتگى به دانش و دانشمندان در ژرفاى وجودش ریشه داشت. مرتضى ضمن تحصیل در مکتب، به کمک پدر نیز مى‌شتافت. در همین ایام، یک رخداد دل‌انگیز و جالب، سرنوشت او را رقم زد. شیخ مرتضى طالقانى در نجف، بارها و بارها آن رخداد را براى شاگردانش این‌گونه نقل نموده است: من بُرهه‏‌اى از عمر خودم را در دیزین چوپانى مى‏‌کردم. روزى که در دشت، به دنبال گوسفندان بودم، آواى تلاوت قرآن به گوشم رسید. شنیدن این آیات، در جان من تأثیر ژرفى گذاشت و مرا تحت تأثیر قرار داد. آنگاه با خودم زمزمه کردم: پروردگارا! نامه خویش بر من فرو فرستادى؛ کتابى که راهنماى سعادت انسان‌‏ها است؛ آیا تا آخر عمر آن را در نیابم!؟ بدین سبب بود که تصمیم گرفتم براى فهم دانش دین، از روستا هجرت کنم. بنابراین گوسفندان را به صاحبانش برگرداندم و از چوپانى دست برداشتم.

مرتضى طالقانى با این انگیزه مقدس، از زادگاهش طالقان، هجرت کرد و به سوى تهران – که در آن عصر، جمعى از بزرگان فقه و فلسفه و عرفان در آن زندگى می‌کردند و حوزه تدریس داشتند – رهسپار شد. او در این شهر، با کمال جدیّت شروع به تحصیل نمود و مقدمات را نزد استادان فن فراگرفت و هفت سال در تهران از محضر بزرگان بهره‌‏مند شد. وى، فقه را نزد میرزا مسیح طالقانى، حکمت و عرفان را نزد مشهورترین فلاسفه و عرفاى تهران مانند میرزا ابوالحسن جلوه و محمدرضا قمشه‏‌اى فراگرفت.

وى در فقه، از محضر ابوالمعالى کلباسى، سید محمدباقر درچه‏‌اى و شیخ عبدالحسین محلاتى، و حکمت و عرفان شیعى را از جهانگیرخان قشقایى و آخوند محمد کاشى فراگرفت. این دانشمند نستوه که مایه‏‌هاى علمى فراوانى از فقه، عرفان، حکمت و اصول در جان خویش ذخیره داشت، در حالى که ۳۳ بهار از عمرش مى‌‏گذشت، به سوى حوزه نجف رهسپار شد. او که هنوز ازدواج نکرده بود، در آغاز، در مدرسه خلیلى، حُجره‌‏اى گرفت و در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. بعد از تأسیس مدرسه سید محمدکاظم یزدى، به آن مدرسه رفت و تا آخر عمر در کمالِ زهد و تقوا، در این مدرسه زندگى کرد.

فروتنى، یکى از خصلت‌های این مرد بزرگ بود، به گونه‌ای که یکى از پرورش‌یافتگان محضرش می‌نویسد: «او آن چنان متواضع بود که حتى یک‌بار نگذاشت کسى دست او را ببوسد. با اینکه از مدرسان بلندمرتبه نجف بود، هر طلبه‌‏اى که از او درخواست درس مى‏‌کرد، هرگز خوددارى نمى‌‏نمود؛ اگر چه آن درس، کتاب جامع ‏المقدمات – که ابتدایی‌ترین کتاب طلاب در ادبیات است – با کمال میل قبول مى‏‌کرد و دست رد به سینه کسى نمى‌زد.»

رشته اصلى و تخصص شیخ مرتضى طالقانى در فقه، اصول، حکمت و عرفان بود؛ اما با این حال، وی از فراگرفتن علوم دیگر نیز غافل نبود. چنانچه شاگردانش نوشته‏‌اند او در دانش هیئت، نجوم، علوم غربیه و طلسم‌ها تخصص داشت و این نشان‏‌دهنده وسعت دانش و فکر و عشق راستین او به دانش‌‏های گوناگون بود. منقول است: کسی از اطراف نجف آمد پیش ایشان و از اینکه بچه‌اش جنّی شده بود، شکایت کرد. شیخ به او گفت: برو به آن‌ها بگو که مرتضی می‌گوید: بروید. آن شخص رفت و به گفته شیخ عمل کرد. بچه‌اش نیز خوب شد. سال بعد مجددا مبتلا شد و آن شخص به سراغ شیخ آمد که شیخ دیگر مرحوم شده بود.

راوی می‌گوید: در منزل ما چند عدد مار پیدا شده بود. قضیه را به شیخ گفتم. ایشان فرمود: برو به آن‌ها بگو که مرتضی می‌گوید: بروید. من هم رفتم و گفتم و مارها نیز رفتند و دیگر پیدا نشدند. یکى از ویژگى‌هاى این استاد، این بود که تا آخرین لحظات عمر، تنها زیست و ازدواج نکرد. گرچه او داراى فرزند جسمى نبود، اما چنانچه اشاره شد، شاگردان فراوانى در مکتب او پرورش یافتند که هر کدام از آنان به منزله فرزندان روحانى او هستند.

نقل است: «مرحوم شیخ مرتضی طالقانی، گاهی در خواب مشغول درس دادن می‌شد، طوری که از بیداری بهتر درس می‌‌گفت و هنگامی که در حال بیدار شدن بود، باز حالت گفتنشان مثل بیداری می‌ شد.» آیت الله مرتضی طالقانی درباره‌ دفنشان در جوار حضرت اميرالمؤمنين (ع) می‌گفت: «جنازه (من) را می‌برند؛ کافی است یک شب مرا در جوار آقا بگذارند!» نقل است: «شیخ مرتضی طالقانی به منزلی می‌روند که در آنجا خفاش بسیار بوده است. شیخ فرمان می‌دهد که بروند. آن‌ها رفته و دیگر پیدا نشدند.»

نقل است: گروهی از اهالی مهران به طرف نجف اشرف برای زیارت عتبات عالیه حرکت کردند. هنگامی که می‌خواستند حرکت کنند، برادر مرحوم شیخ به نام شیر محمد زنده بود. آن‌ها رفتند خدمت شیخ و ایشان بعد از احوال‌پرسی، از حال مردم پرسیدند. این عده پاسخ دادند که همه خوبند. بعد شیخ پرسید: شیر محمد چطور؟ گفتند: او هم خوب است. شیخ فرمودند: نخیر، شیر محمد مُرد. آن‌ها گفتند: آقا! شیر محمد زنده است. شیخ دو مرتبه فرمودند: نخیر! مُرد. آنها وقتی به طالقان و روستای خودشان برگشتند، فهمیدند که شیر محمد مرده است.

حاج هادى ابهرى درباره عظمت معنوى شیخ مرتضى طالقانى داستان جالبى را نقل مى‏‌کند: در یک سفر که به عتبات عالیات مشرف شدم و چند روزى در نجف اشرف زیارت مى‏‌کردم، کسى را نیافتم که با او بنشینم و درد دل کنم، تا براى دلِ سوخته من تسکینى حاصل گردد. روزى به حرم مطهر مشرف شده و زیارت کردم و مدتى هم در حرم نشستم اما خبرى نشد. به حضرت امیرالمؤمنین (ع) عرض کردم: مولا جان! ما مهمان شماییم. چند روز است من در نجف مى ‏گردم کسى را نیافتم، حاشا به کرم شما!

از حرم بیرون آمده و بدون اختیار در بازار حُوَیْش وارد شدم و به مدرسه مرحوم سید محمدکاظم یزدى درآمدم. در صحن مدرسه، روى سکویى که در مقابل حجره‌‏اى بود نشستم. ظهر که شد، دیدم از مقابل من از طبقه فوقانى، شیخى خارج شد، بسیار زیبا، باطراوت و زنده‌دل. از آنجا رفت به بام مدرسه و اذان گفت و برگشت و همین‌که خواست داخل حجره‌اش برود، چشمم به صورتش افتاد. دیدم در اثر اذان، دو گونه‏‌اش مانند دو حقّه نور مى‌‏درخشند. درون حجره رفت و در را بست.

من شروع کردم به گریه کردن و عرض کردم: یا امیرالمؤمنین (ع)، پس از چند روز یک مردم یافتم؛ او هم به من اعتنایى نکرد. فورا شیخ در حجره را باز کرد و رو به من نمود و اشاره کرد بیا بالا. از جا برخاستم و به طبقه فوقانى رفته و به حجره‌‏اش وارد شدم. هر دو یکدیگر را در آغوش گرفتیم و هر دو مدتى گریه کردیم و سپس هر دو به حال سکوت نشسته و مدتى یکدیگر را تماشا مى‏‌کردیم و سپس از هم جدا شدیم. این شیخ روشن ضمیر، مرحوم طالقانى بود.

آیت الله مرعشى نجفی در منزلت استادش مى‌نویسد: «علامه بزرگ، ادیب، اصولى، محدث، حکیم، شاعر، زاهد، عابد و سلمان روزگار، مرتضى طالقانى. او آیتى از آیات الهى بود. در حدود ۹۰ سال عمر کرد و تقریباً ۵۰ سال آن را در نجف در مدرسه سید محمدکاظم زندگى کرد و از مدرسه خارج نمی‌شد مگر براى زیارت مرقد حضرت علی (ع) و گاهى براى گرمابه رفتن. او از حافظه بسیار نیرومندى نیز برخوردار بود. او در این مسیر به مقامات عرفانی نایل شد که در شأن او گفته‌‏اند: «صاحب الکرامات الباهره و المقامات المشهوره. داراى کرامات آشکار و درجات معنوى بود و در میان خاص و عام شهرت داشت.»

نقل است: «هنگام غسل دادن شیخ مرتضی طالقانی، چهره‌ ایشان به‌طور عجیبی تغییر کرد و نورانی شد. به‌طوری‌ که همه متوجه شدند. مسئله دیگر اینکه بوی عطری فرح‌‌بخش فضای آنجا را فرا گرفت که همه به‌ وضوح آن را احساس نمودند و با تعجب به یکدیگر نگاه می‌کردند. پس از پرسش افراد از یکدیگر معلوم شد هیچ یک عطری نزده بودند.»

 

شاگردان

  • سید شهاب‏ الدین مرعشى نجفى‏
  • سید محمدعلى موسوى
  • شیخ محمدتقى آل شیخ رازى
  • شیخ محمدتقى اصطَهباناتى
  • شیخ محمدحسین کرباسى
  • شیخ على ‏اکبر برهان
  • شیخ محمدتقى جعفرى تبریزى
  • شیخ یحیى عبادى طالقانى
  • سید محمدتقى آل احمد طالقانى
  • محمدرضا مظفر
  • سید هادى تبریزى

 

عروج ملکوتى

شیخ مرتضى طالقانى در محرم الحرام سال ۱۳۶۳ قمری در ۸۹ سالگى، در حجره خود در مدرسه سید محمدکاظم یزدى، واقع در نجف اشرف که سالیان درازى در آنجا به تدریس، عبادت و ریاضت مشغول بود، از دنیا رفت.

یک روز علامه جعفری پیش ایشان می‌آید و می‌گوید: آمده‌ام درس را بفرمایید. شیخ فرمود: برخیز و برو، آقا جان برو درس تمام شد. چون آن روز که دو روز مانده به ایام محرم بود، خیال کردم که ایشان گمان کرده است که محرم وارد شده است و درس‌هاى حوزه نجف براى چهارده روز به احترام امام حسین(ع) تعطیل است، لذا درس‌ها نیز تعطیل شده است؛ عرض کردم: دو روز به محرم مانده است و درس‌ها دایر است.

شیخ در حالیکه کمترین کسالت و بیمارى نداشت و همه طلبه‏‌هاى مدرسه سید محمدکاظم یزدى که شیخ تا آخر عمر در آنجا تدریس می‌کرد، از سلامت کامل شیخ مطلع بودند. فرمودند: آقا جان، به شما مى‏‌گویم: درس تمام شد، من مسافرم، «خر طالقان رفته و پالانش مانده، روح رفته، جسدش مانده» این جمله را فرمود و بلافاصله گفت: لا اله الا الله. در این حال، اشک از چشمانش سرازیر شد و من در این موقع متوجه شدم که شیخ از آغاز مسافرت ابدیش خبر می‌دهد. عرض کردم: حالا یک چیزى بفرمایید تا بروم. فرمود: آقا جان فهمیدى؟ متوجه شدى؟ بشنو:

تا  رسد  دستت  به  خود  شو  کارگر   چون  فتى  از  کار  خواهى  زد  به  سر

بار دیگر کلمه لا اله الاّ الله را گفتند و دوباره اشک از چشمان وى به صورت و محاسن مبارکش سرازیر شد. من برخاستم که بروم، دست شیخ را براى بوسیدن گرفتم اما شیخ با قدرت زیادى دستش را از دست من کشید و نگذاشت آن را ببوسم (شیخ در ایام زندگیش مانع از دستبوسى مى‌‏شد). من خم شدم و پیشانى، صورت و محاسنش را بوسیدم؛ قطرات اشک چشمان شیخ را با لبان و صورتم احساس کردم که هنوز فراموش نمى‏‌کنم. پس فرداى آن روز، ایشان از دنیا رفتند.

طلاب مدرسه سید مى‏‌گویند: در شب رحلتش، مرحوم شیخ مرتضى همه را در حجره جمع کرد و از شب تا به صبح، خوش و خرّم بود و با همه مزاح مى‏‌کرد و شوخى‌هاى قهقهه‌آور مى‏‌نمود. هرچه طلاب مدرسه مى‏‌خواستند بروند در حجره‏‌هاى خود، مى‏‌گفت: یک شب است، غنیمت است. هیچ‌کدام از آن‌ها خبر از مرگش نداشتند. هنگام طلوع فجر صادق، شیخ بر بام مدرسه رفت و اذان گفت و پایین آمد و به حجره خود رفت. هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که دیدند شیخ در حجره رو به قبله خوابیده و پارچه‌اى روى خود کشیده و جان تسلیم کرده است.

,

فضیلت ذکر یا حی یا قیوم

 

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد فضیلت ذکر صلوات و ذکر یونسیه مطالبی ارائه نمودیم. اکنون می خواهیم به ذکر شریف یا حی یا قیوم که آثار عرفانی و معنوی فراوانی دارد بپردازیم.

 

ذکر یا حی یا قیوم به معنی ” ای زنده و پاینده ” می باشد و دارای خواص معنوی زیادی است. این ذکر برای سیر و سلوک و رسیدن به مقامات عرفانی بسیار مفید است.

 

نحوه استفاده از این ذکر

 

آمده است که اعظم اسماء خداوند حي و قيوم است و در طول شبانه روز بايد تكرار شود و بعد از دعوت, نبايد گفتن اين ذكر را قطع كرد و اما دعوت اين ذكر به صورت ذيل است.

180 روز و در اين مدت با مردم كم اختلاط كند و كم غذا بخورد و پيوسته با وضو باشد و روزه زیاد بگیرد و تا مي تواند در خلوت تكرار كند و در وقت سحر ذاكر باشد و شرايط ديگر اینکه بر خاتم نقره نقش کند. (بر خاتم نقره نقش كردن و در دست كردن اثر دارد ولي نه اينكه بر نقره نقش نكني اثر نبینی).

از بركت اين اسماء كار او به جايي ميرسد كه بر هر مرده دل نظر اندازد به شفقت دل او زنده شود و از نفس او بيمار شفا يابد و چوب خشك به نفسش ميوه دار شود و حالات عجيب و غريب كه بايد پنهان داشته باشد آنرا و عدد تكسير كبير اين دو اسم 3816 است و اگر نتواند آن را پيش از طلوع آفتاب تا برآمدن آفتاب بگويد از برامدن آفتاب تا استوا يك عدد تكسير (3816) و نماز ظهر تا نماز عشاء يك نوبت و از نماز عشاء تا وقت خواب يک نوبت كه در طول شبانه روز 3 عدد تكسير بخواند و بهتر است اينگونه بگويد يا حَيُّ يا قَيّوم  و معني را در خاطر بگذراند تا زود اثر كند.

آیت الله حسن زاده آملی فرمود: آقای من! در نزد اولیاء الله مجرب است که إکثار ذکر شریف «یا حیّ و یا قیّوم یا من لا اله الّا انت» موجب حیات عقل است. وقتی با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی بدر آمده باشد و در حال امتلاء و اشتها نباشد. در آن حال با کمال حضور و مراقیت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف میخوانی. عدد ندارد؛ اختیار مدت با خود جنابعالی است، مثلا در حدود بیست دقیقه یا بیشتر و بهتر اینکه (تعدادش) کمتر از یک اربعین نباشد؛ بیشترش چه بهتر.

 

احادیثی در مورد این ذکر

 

  • در روایتی آمده است که اگر کسی مشکلی دارد که از هیچ طریقی حل نشده باشد ذکر « یا قیوم » را 156 مرتبه بخواند.
  • همچنین مداومت بر اسمهای« الحی القیوم » در زیادتی معاش اثری عظیم دارد و برای حصول مراد و مطلوب و غلبه بر دشمنان فایده بسیار دارد و اگر کسی در نصف شب هزار مرتبه بگوید « سبحان الملک الحی القیوم الذی لا یموت » روزی او وسیع گردد و گشایش در کارش پیدا شود. همچنین در روایات آمده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله را حالت اضطراب فرا می گرفت ذکر یا حی یا قیوم را می گفتند و فرج حاصل می شد.
  • یکی از بزرگان گفته است که 51 دفعه ذکر یا حی یا قیوم را گفتم رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم عرض کردم مرا چیزی تعلیم فرما که به سبب آن دلم زنده گردد و از کدورت پاک شود، فرمود بر تو باد که روزی 41 مرتبه بگویی: یا حی یا قیوم یا لا اله الا انت اسئلک ان تحیی قلبی بنور معرفتک ابدا یا الله.

ذکر یونسیه برای رفع حجاب

 

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته پیرامون اذکار عرفانی و فضیلت ذکر لا اله الا الله مطالبی ارائه کردیم. اکنون می خواهیم به فضیلت ذکر یونسیه بپردازیم.

 

ذکر یونسیه یعنی لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین در اصل یک ذکر عرفانی و نوعی استغفار است که تعداد زیادی از عرفا و علما به آن مداومت نموده و از آن نتیجه گرفتند.

در حقیقت یکی از بهترین اذکاری که یک سالک و عارف معمولا توصیه می کند ذکر یونسیه است و تعداد آن برای افراد معمولی 400 مرتبه در هنگام شب است و در حالت سجده.

این ذکر واقعا یکی از بهترین اذکار عرفانی است و براي پاره كردن حجابها و نورانيت دل بسیار مفید است و اگر تا يك سال در سجده مداوت شود به تعداد 400 بار (هرچه بيشتر بگويي بهتر است) براي باز شدن چشم برزخي خوب است و موجب تجرد روح از جسم و اتصال به ارواح است.

آيت الله كشميري تعداد اين ذكر را 400 بار و برای كساني كه ميخواهند به مرتبه كمال برسند 3000 بار ذکر میکرد و فرمود به خدا قسم بعد از اين راهي نيست. (يعني اگر تو يك سال در سجده اين ذكر را بگويي بعد از اين راهي است سرازيري كه ديگر سخت و مشكل براي تو نيست سلوك الي الله)                    

بهتر است شب و هنگام خلوت تكرار كني و خود را در زندان طبيعت و كثرت بيبني و معني آنرا از سر بگذرانی.

يكي از خواص مهم اين ذكر فرموده خداوند متعال است آنجا كه ميفرمايد (نجيناه من الغم) آيت الله غروی اصفهانی فرموده است نجات از غم هيچ زماني حاصل نميشود مگر حب دنيا در دل انسان نباشد پس در واقع فرموده (نجيناه من الغم) همان خارج كردن حب دنيا از دل است و اين ذكر مثل ذكر شريف لا اله الا الله سنگين نيست كه هركس توان آن را نداشته باشد و خود اين ذكر باعث فقر نمي شود و علت فقري كه ميگويند ممكن است اين باشد كه انسان با گفتن اين ذكر حب دنيا از دلش خارج شود در اينصورت كمتر به دنبال دنيا ميرود و در اينصورت باعث فقر ميشود و هيچ يك از عرفا براي اين ذكر خواص سنگين مثل فقر و … ذكر نكرده اند.

اکثر عرفا فرموده اند که همه مي توانند این ذکر را بگويند و عوارضي ندارد مگر سید احمد کربلایی كه فرمود هر كه بر ذكر يونسيه مداومت كند و با تمام وجود بگويد و مردانه پاي حرفي كه ميزند بايستد خداوند او را در دريايي از فشارها و رياضت ها رها ميكند تا ظرف وجودش را از خودش لبريز كند.

همانطور كه گفته شد فقط سید احمد کربلایی معتقد است که اين ذكر اين خواص را دارد و بيشتر علما به اين ذكر سفارش ميكنند و عددي كه براي اين ذكر فرموده اند 400 ، 1000 ، 3000 ، 4000 ، 7000 مرتبه است ولي 400 مرتبه براي همه است و آيت الله قاضی فرموده است که در كنار اين ذكر بايد قرآن خوانده شود و بهترين موقع اين ذكر از نماز عشا تا اذان صبح ميباشد.

می توانید فضایل ذکر صلوات را نیز از اینجا بخوانید.

فضیلت نماز شب

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد مراحل عرفان, دستورالعمل های عرفانی و آثار نماز اول وقت مطالبی بیان نمودیم. در این مقاله می خواهیم به یکی دیگر از اعمال با اهمیت و پرفضیلت که آثار دنیوی و اخروی فراوانی دارد اشاره کنیم.

نماز شب عملی عارفانه و عاشقانه است که کمتر عارف و سالکی است که از آن محروم بماند. به قول سید علی قاضی رضوان الله علیه:

اما نماز شب, پس هیچ چاره و گریزی برای مومنان از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالیکه برای نماز شب قیام نمی کند.

یا در جای دیگری ایشان به علامه طباطبایی رضوان الله علیه گفته بودند:

پسر عمو, دنیا می خواهی نماز شب بخوان, آخرت می خواهی نماز شب بخوان.

 

احادیث در مورد نماز شب

  • رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: دو ركعت نماز در دل شب پيش من از دنيا و آنچه در آن است محبوبتر است.
  • پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداوند متعال ابراهيم عليه السلام را جز بخاطر دو كار دوست و خليل خود انتخاب نكرد:
    ۱ ـ اطعام دادنش.
    ۲ ـ نماز شب خواندنش هنگامى كه مردم خوابند.
  • پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بهترين فرد شما كسى است كه نيكو سخن بگويد و طعام بدهد و هنگامى كه مردم خوابند نماز (شب) بخواند.
  • پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: بـهتـرين نـماز بـعد از نـماز واجـب، نـماز خـواندن در دل شـب است.
  • پیامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: دو ركعت نمازى كه انسان در دل آخر شب بخواند از دنيا و آنچه در آن است بهتـر است و اگر بـر امتم دشوار نبود آن دو ركعت را بر آنان واجب مى كـردم.
  • پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: جبرئيل (ع) همواره مرا به شب زنده دارى سفارش مى كرد تا اينكه من گمان كردم كه خوبان امت من شبها نمى خوابند.
  • امام صادق عليه السلام فرمود: شرافت انسان با ايمان به نماز شب اوست و عزّت و بزرگوارى او خوددارى از اذيت مردم است.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ كار خوبى نيست كه انسان انجام دهد جز اينكه براى آن در قرآن پاداشى بيان شده است مگر نماز شب، كه خداوند پاداش آنرا مشخص نكرده بخاطر بزرگى و عظمت آن پيش خودش بلكه فرموده است: پهلو از بستر از خواب حركت مى دهند (در دل شب) با بيم و اميد خداى خود را مى خوانند و از آنچه روزى آنها كرديم انفاق مى كنند، هيچ كس نمى داند که پاداش نيكوكاريش چه نعمت و لذتهاى بى نهايت كه روشنى بخش ديده است در عالم غيب براى او ذخيره شده است.

امام صادق عليه السلام فرمود: دروغ گفته كسى كه گمان كند نماز شب مى خواند و گرسنگى مى كشد زيرا نماز شب غذاى روز را ضمانت مى كند.

پیامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: به بنـده اى كه نماز شب نصـيب شده، هنگـامى كه براى خدا بيدار شـود و وضـو بگيرد وضوى كامل، و با نـيّت خالص و قلب سـالم و بدن خاشع و چـشم گريـان براى خدا نمـاز بخواند خداوند پشت سر او نه صف از فـرشتگان را به صف مى كند كه جز خدا كسى نمى تواند آنها را شمارش كند، كه يكطرف هر صف در مشرق و طرف ديگر در مغرب است. هنگامى كه او نماز را تمـام كند خـدا به تعـداد آن فرشتـگان بـراى او درجـه و ثـواب مى نويـسد.

 

نحوه خواندن نماز شب

نماز شب 11 رکعت است و باید هشت رکعت نماز در قالب ۴ نماز دو رکعتی خوانده بشود. شیوه خواندن این ۴ نماز دقیقاً همانند نماز صبح است. نیت این ۴ نماز باید نماز شب یا نافله شب باشد.

در ادامه باید دو رکعت نماز با نیت «نماز شفع» خوانده بشود. شیوه خواندن این نماز بدین صورت است که در رکعت اول باید پس از سوره حمد، سوره ناس خوانده شده و در رکعت دوم پس از سوره حمد، سوره فلق خوانده می‌شود.نیت نماز آخر که نمازی یک رکعتی است، «نماز وتر» است. در این نماز پس از خواندن سوره حمد، سه مرتبه سوره توحید، یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس خوانده می‌شود.

سپس در ادامه باید به قنوت رفته و اعمال زیر به ترتیب انجام شود:
الف) در ابتدا باید فرد حاجات و خواسته‌های خود را از خداوند متعال طلب کند.
ب) آنگاه توصیه شده است که فرد برای چهل تن از مومنین و مومنات دعا بکند.
ج) در ادامه باید در محضر خداوند طلب استغفار کرده و ۷۰ بار این ذکر خوانده بشود:
استغفرالله ربّی و اتوبُ الیه. (از خداوند استغفار کرده و به سوی او توبه می‌کنم.)
د) سپس باید ۷ مرتبه ذکر زیر خوانده بشود:
هذا مقامُ العائذٍ بکَ منَ النّار. ِ(این مقام و جایگاه کسی است که از آتش به تو پناه می‌آورد.)
ه) در ادامه نیز باید سیصدبار ذکر «العفو» خوانده شود.
و) در پایان نیز توصیه شده است که این دعا خوانده شود:
ربّ اغفرلی و ارحمنی وتُب عَلیَّ انّکَ انتَ التّوابُ الغفُورُ الرّحیم.

همچنین مستحب است که فرد پس از اتمام نماز، تسبیحات حضرت زهرا (س) را بخواند. این تسبیحات به این صورت خوانده می‌شود:
۳۴ مرتبه الله اکبر – ۳۳ مرتبه الحمدلله – ۳۳ مرتبه سبحان الله

البته می توان نماز شب را به روش ساده تری نیز خواند, مثلا اذکار و مستحبات آن را کمتر کرد و برای کسی که وقت کافی ندارد سه رکعت شفع و وتر نیز می تواند کافی باشد. خوشا بحال آنان که آنقدر نماز شب برایشان مهم است, قضای آن را نیز به جا می آورند.

 

 

آثار نماز اول وقت

به نام آفریننده عشق

 

در مقالات گذشته در مورد دستورالعمل های عرفانی مطالبی بیان نمودیم. اکنون می خواهیم به یکی از مهم ترین اعمال که جایگزین ندارد و  هم برای دنیا و آخرت و هم برای عرفان آثار فراوانی دارد بپردازیم. ابتدا می پردازیم به احادیثی در مورد نماز اول وقت و سپس سخن عرفا و بزرگان در این مورد.

 

احادیث در مورد نماز اول وقت

  • پیامبر اکرم (ص): نماز اول وقت، سپس نيكى به پدر و مادر و پس از آن جهاد در راه خدا، محبوب‌ترین کارها نزد خداست.
  • پیامبر اکرم (ص): کسی که خواندن نماز را از زمانش به تأخیر بیندازد، به شفاعت من (در روز قیامت) نخواهد رسید.
  • پیامبر اکرم (ص): (نماز) اول وقت موجب رضایت خداوند، ميان وقت موجب رحمت خداوند و نماز پايان وقت موجب بخشش خداوند است.
  • پیامبر اکرم (ص): هر بنده‌ای که اهتمام در رعایت اوقات نماز بورزد و در مواضع آفتاب برای وقت نمازش دقت کند، من برای او راحتی به هنگام مرگ و قطع شدن هموم و رفع درد و نجات از آتش جهنم را ضمانت می‌کنم.
  • امام صادق (ع): شیعیان ما را در هنگام اوقات نماز امتحان کنید. (یعنی اینکه) چگونه از نماز خواندن در موقع آن محافظت می‌کنند.
  • امام صادق (ع): فضیلت (نماز) اوّل وقت بر (نماز) آخر وقت همانند فضیلت آخرت بر دنیاست.

 

سخنان بزرگان در مورد نماز اول وقت

  • آیت الله سید علی قاضی (ره): کسی که نمازش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.
  • آیت الله بهجت (ره): کسی که بقیه نمازهایش را اول وقت بخواند خداوند او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد.
  • آیت الله مجتهدی (ره): اگر هم دنیا می خواهید هم آخرت, نماز اول وقت بخوانید.
  • آیت الله بهجت (ره): نماز اول وقت برای رسیدن به هر مقامی کافی است.
  • آیت الله حسنعلی نخودکی (ره): نماز اول وقت شاه کلید است.

 

اما منظور از نماز اول وقت یعنی نمازی که وقت آن از اذان تا 20 دقیقه بعد از آن است که اگر دقیق تر بگوییم:

  • نماز اول وقت برای نماز صبح تا زمانیکه ستارگان در آسمان دیده می شوند.
  • نماز اول وقت برای نماز ظهر تا 1 ساعت بعد از اذان.
  • نماز اول وقت برای نماز عصر تا 40 دقیقه بعد از نماز ظهر.
  • نماز اول وقت برای نماز مغرب تا 30 یا 40 دقیقه بعد از اذان.
  • نماز اول وقت برای نماز عشا تا یک سوم شب حدود 3 ساعت.

 

ناگفته نماند هرچه نماز زودتر خوانده شود بهتر است و نمازی که در هنگام اذان خوانده شود با نماز امام زمان (عج) بالا خواهد رفت ان شاء الله و بهتر است همان 20 دقیقه برای هر نماز در نظر گرفته شود.

 

 

 

 

عرفان حلقه چیست؟

به نام آفریننده عشق

 

اگر در میان مباحث عرفان موجود در سایت کاوشی نمایید متوجه می شوید ما در گذشته به عرفان های کاذب مثل عرفان حلقه اشاره کوچکی کردیم. می توان رهبانیت, صوفی گری افراطی, مرتاض بازی و دکان بازی را از دیگر عرفان های نادرست برشمرد.

 

عرفان حلقه یا عرفان کیهانی که توسط محمد علی طاهری بوجود آمده بود در دوران اوج خود بسیار معروف شد. برخلاف ادعاهای محمد علی طاهری مبنی بر علمی بودن روش‌ فرادرمانی که در عرفان حلقه استفاده می شد، تا به حال شواهد علمی کافی از کارآمدی روش فرادرمانی در دست نیست. متخصصان درمان، فرادرمانی را یک روش شبه‌ علمی می‌دانند.

اسماعیل منصوری لاریجانی که پیشتر مقدمه‌ای بر کتاب‌های طاهری نگاشته بود در ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ در نشستی در قم از طاهری تبری جست. وی طاهری و فرقه‌اش را از فرقه‌های منحرف و خطرناک معرفی نمود و اعلام داشت در ابتدا گمان می‌کرده طاهری به دنبال نشر عرفان اسلامی است از این رو بر دو کتاب وی مقدمه زده ولی پس از مشاهده انحرافاتشان ضمن اعتراض شدید از دستگاه‌های مسؤول خواسته جلوی فعالیت او را بگیرند.

وی همچنین مدعی شد طاهری چون نماز نمی‌خواند اصلاً قبله‌اش منحرف است و آثار مکتوب آقای طاهری را فاقد متدولوژی و پارادوکسیکال خواند و به‌صراحت از او و رهروانش ابراز تبری نمود.

 

نظرات بسیار مختلفی در این زمینه از مراجع تقلید وجود دارد.

مراجع تقلیدی چون مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و علوی گرگانی پس از بررسی جزوات، آثار سمعی و بصری، سی‌دی‌ها و مدارک موجود از وی با ارائه توضیحاتی طبق فتاوایی او را مرتد اعلام کردند. مراجع مذکور غیر وحیانی دانستن قرآن، اهانت به پیامبر اسلام با عنوان تناقض گویی، غیر معصوم خواندن ائمه شیعه، شرک دانستن زیارت قبور ائمه، تمسخر رجعت و مهدویت، تمجید از شیطان و موحد خواندن آن، ادعای خروج جن از درون مردم، ترویج زیرکانه تناسخ، نفی برخی از مسلمات مانند ادعای وجود نداشتن عزرائیل، لمس و تماس غیرشرعی با بدن زنان نامحرم به بهانه درمان عرفانی و ده‌ها انحراف دیگر، از جمله انحرافات این فرقه و دلایل ارتداد رئیس آن دانستند.

 

طاهری پیش از آخرین دستگیری ضمن خدامحور دانستن دیدگاه‌هایش اعلام داشت:

«اینجانب، مسلمان و شیعه ایرانی، دوست دار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و از راه و اندیشه مشرکان و مخالفان ایشان بری هستم و نمی‌دانم طراحان فتنه و آشوب، باز با افکار پوسیده خود، چه در سر می‌پرورانند که با فراموشی نسبت به این که چندی پیش، مرا مبلغ مسیحیت، بهائیت و… معرفی کردند و شیطان‌پرست خواندند، بدون ارائه هرگونه دلیل و برهان، این بار مرا کابالیست نامیده‌اند.»

اما در ۲۴ بهمن ۱۳۹۰ وبگاه مشرق نیوز نوشت که محمد علی طاهری: «پس از برگزاری جلسات دادگاه و دفاعیات خود در ۴ جلسه، به اتهام توهین به مقدسات و بیان مطالبی که هیچ گونه تخصصی در آن‌ها نداشته و ادعای الهام و دریافت آگاهی و ارائه این دریافت‌ها به دیگران توسط دادگاه عمومی و انقلاب تهران به ۵ سال حبس تعزیری، به اتهام مداخله غیرقانونی در امور پزشکی و درمان – با توجه به اینکه هیچ فردی حق ندارد بدواً نظریات خود را روی انسان آزمایش کند- با استناد به مفاد قانون مجرم شناخته شده و پروانه فعالیت وی ابطال شد… به اتهام تحصیل مال نامشروع و پخش غیرقانونی آثار سمعی و بصری به پرداخت ۹۰۰ میلیون تومان محکوم شد. وی به علت گرفتن دست یک بیمار مؤنث بدون اینکه دارای مجوز طبابت باشد نیز به ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.»

 

در اردیبهشت ۹۸ سخنگوی قوه قضاییه اعلام کرد که محمد علی طاهری پس از طی مدت محکومیت خود که هفت و نیم سال زندان بوده، از زندان آزاد شده‌ است. در اسفند ۹۸، محمدزمان دریاباری وکیل طاهری اعلام کرد وی در تورنتو کانادا به سر می‌برد اما احتمال دارد به ایران برگردد.

 

می توانید برای مطالعه دستورالعمل های عرفانی این مقاله را مطالعه نمایید.

 

 

دستورالعمل ها و اذکار عرفانی

به نام آفریننده عشق

 

در مطالب گذشته در مورد مراحل عرفان صحبت کردیم اما اکنون می خواهیم قدم در راه گذاشته و دستورات مجرب عرفانی را خدمت شما معرفی کنیم.

همانطور که قبلا گفتیم بدون رعایت حلال و حرام و بدون داشتن تقوا, سیر و سلوک میسر نیست. حداقل و اولین قدمی که سالک باید بردارد انجام واجبات و ترک محرمات است. انسان باید سعی کند عالما و عامدا ترک واجب و انجام حرامی نداشته باشد.

 

قدم دوم, اهل بیت(ع)

همانطور که قبلا گفته شد بدون ولایت این راه را طی کردن, بیراهه رفتن است. آن چیزی که خیلی از عرفا به آن سفارش کرده اند شرکت در عزاداری امام حسین(ع) و هم چنین زیارت ایشان و توسل به ایشان است. مورد بعدی قرائت زیارت عاشورا است و چه خوب است انسان چه برای سیر و سلوک و چه برای مسائل دیگر, روزی یکبار زیارت عاشورا را قرائت نماید که از افضل زیارات و ادعیه است.

 

قدم سوم, نماز اول وقت

نماز اول وقت کیمیایی است که هر کس آن را ترک کند حقیقتا به زندگی خود ضرر رسانده است. در مورد فضایل و آثار نماز اول وقت سخن کوتاه می کنم و به همین بسنده می کنم که عارف بزرگ سید علی قاضی رضوان الله علیه فرمودند:

  • هر کس نماز اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند!

در مورد نماز اول وقت توضیحات بسیاری در این مقاله گفته شده است.

قدم چهارم, نماز شب

شب زنده داری و نماز شب یکی دیگر از اعمالی است که هم برای آخرت و هم برای دنیا مفید می باشد و به قول عارف کبیر علامه قاضی رضوان الله علیه:

  • و اما نماز شب, پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد در حالیکه برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که حدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.

نحوه خواندن نماز شب را می توانید در این مقاله مطالعه نمایید.

 

قدم پنجم, اذکار عرفانی

انسان در رابطه با مدتي كه مشغول به اذكار است بايد لبنيات كم بخورد لا اقل يك روز در ميان بخورد و گوشت نيز كم بخورد لا اقل صبح و شام گوشت نخورد و اگر پدر و مادرت تو را به خوردن لبنيات و … امر نمودند اگر با صحبت نرم آنها را قانع نتوانستي بكني بايد به حرف آنها گوش دهي زيرا گوش دادن به حرف پدر و مادر از لبنيات كم خوردن اثرش بيشتر است.

  • ذكر بدون مراقبه فايده ندارد حتي اگر حال هم بياورد زيرا اين حال دوام نخواهد داشت.
  • ذكرها را بايد هر روز به بگويي و يك روز اين ذكر و روز ديگر سراغ ذكر ديگر نروي زيرا اينگونه اثر ندارد.
  1. ذکر یونسیه یعنی لا اِلهَ اِلاّ اَنْت سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظالِمين از بهترین اذکار عرفانی است و براي پاره كردن حجابها و نورانيت دل اثر زیادی دارد و اگر تا يك سال در سجده مداوت شود هنگام شب یا بین الطلوعین به تعداد 400 بار (برای عموم مردم) باعث باز شدن چشم برزخي و موجب تجرد روح از جسم و اتصال به ارواح است.
  2. ذکر يا حَيُّ يا قَيّوم یکی دیگر از اذکار موثر عرفانی است که صورت ساده آن به تعداد روزانه 70 مرتبه می توان گفت و صورت سخت تر آن تعداد 3816 مرتبه است (عدد تکسیر این ذکر) و باید به همراه شرایط خاص باشد مانند قلت طعام و کلام
  3. ذكر لا اله الا الله كه علامه طباطبايي فرموده اند تا 40 روز به طرف صبح با توجه 1000 مرتبه می گویی كه حس و حال بندگي از اين راه به دست مي آيد.

 

این مقاله برای اهل عمل تا همین جا کافی است. انشاء الله در آینده مقالات بیشتری در این باره منتشر خواهد شد.

لازم به ذکر است که عزیزان از ذکر شریف صلوات که کامل ترین اذکار است غفلت نکنند. فضایل صلوات را از اینجا می توانید مطالعه نمایید.