زندگینامه علی اکبر مرندی
به نام آفریننده عشق
علی اکبر مرندی (۱۲۷۶ – ۱۳۷۳ شمسی) فرزند ملا علی، مجتهد و عارف شیعه و از شاگردان سلوکی سید علی قاضی بود.
ویژگی ها
میرزا علی اکبر مرندی در سال ۱۳۱۴ قمری در خانوادهای بسیار متدین و متقی، در شهرستان مرند چشم به جهان گشود. وی آموزشهای اولیه را در محضر پدرش سپری کرد، اما دیری نپایید که از نعمت وجود ایشان محروم شد. او ۶ ساله بود که خبر غرق شدن پدرش در خزینه حمام، قلبش را جریحهدار ساخت. او پس از رحلت پدر، دروس مرسوم آن عصر را نزد شیخ محمدحسین رفیعیان و شیخ باقر مجتهدی مرندی، به بهترین وجه آموخت و برای ادامه تحصیلات و طی مراحل عالی حوزوی، به حوزه علمیه تبریز عزیمت کرد و با جدیت و پشتکار تمام و علاقه وصف ناپذیر، به کسب علم پرداخت و محضر علمای نامی آن عصر را درک کرد؛ از جمله آیت الله ابوالحسن انگجی که آیت الله مرندی، عمده تحصیلاتشان در تبریز محضر ایشان بود.
آیت الله مرندی با سختی و مشکلات فراوان در تبریز به تحصیل ادامه میداد. وی مورد توجه خاص استادان آنجا قرار گرفته بود. با این که حوزه علمیه تبریز در سطح بالای علمی و معنوی قرار داشت، ولی با این همه، آوازه حوزه علمیه نجف، هر طلبه مشتاق را به خود فرا میخواند و این آرزو با امکانات آن روز مشکل مینمود، به خصوص وضع مالی و معیشتی آیت الله مرندی این آرزو را امکان ناپذیر ساخته بود. اما از آنجا که همه توفیقات از خداست، این توفیق بزرگ، نصیب این بزرگوار شد و ایشان به نجف اشرف مشرّف شد. وی در تبریز از آیت الله انگجی، در فقه بهره برد و در سال ۱۳۰۴ شمسی راهی نجف گردید و در آنجا با علامه طباطبایی و برادرش سید محمدحسن الهی طباطبایی به مدت ده سال هم حجره بود. آیت الله مرندی با آیت الله خویی هم دوره بود. الفت و ارادت خاص بین آن دو زبانزد خاص و عام بود. مشهور است که آیت الله مرندی سبب آشنایی و ارتباط آیت الله خویی با آیت الله آقا میرزا علی قاضی بوده است.
آیت الله مرندی از سال ۱۳۴۲ شمسی همراه و همگام با نهضت امام خمینی بود. او هنگام تبعید امام به ترکیه، طی اعلامیهای از ایشان دفاع کرد. افرادی که در این راستا تلاش میکردند، همیشه مورد حمایت ایشان قرار میگرفتند. حجت الاسلام رحمتی میگوید: یکی از دوستان ما مرحوم حاج اسرافیل رزاقی بود که آیت الله مرندی به شوخی به ایشان امّ الاخبار میگفتند و ایشان اطلاعات گستردهای از اوضاع و احوال تحولات سیاسی داشت و به طور مرتب اخبار مهم سیاسی و اعلامیههای علما به خصوص حضرت امام راحل را خدمت آقا میرساند و ایشان نیز مورد علاقه و حمایت آقا بود. با اوج گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۶ و پیروزی آن در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۵۷، آیت الله مرندی، نقش اساسی در به صحنه کشاندن مردم و حمایت از تشکیل و تثبیت حکومت اسلامی داشت. پسر بزرگ ایشان میگوید: «در حرکتهایی که در شهر انجام میگرفت، مردم همین که می فهمیدند آقا اطلاعیه دادهاند، جمعیت به طور گسترده از اطراف به مرند سرازیر میشدند و در تظاهرات شرکت میکردند.»
علی اکبر مرندی میگوید: من در نجف اشرف در حجره خود نشسته بودم و افکارم را متمرکز کرده بودم و درباره کیفیت عالم برزخ فکر میکردم. ناگهان دیدم یک هلو در دست دارم و مشغول خوردن آن هستم. بسیار لذت بخش بود و چنین هلویی در طول عمرم ندیده بودم، با اینکه اصلا فصل آن میوه نبود. حاج آقا سید حمید حسین فرمودند: اخوی اینجانب، حاج آقا سید رضا که از شاگردان و ارادتمندان آیت الله مرندی بودند نقل میکردند: روزی میرزا علی اکبر آقا در مسجد کوفه مشغول نماز شده بودند. در حال تعقیبات نماز، حالت تخلیه به ایشان روی میدهد و میبیند خودش از بغل دارد خود را تماشا میکند. یکی از اهالی روستای بهرام میگفت: من مرتب در نماز آیت الله مرندی شرکت میکردم ولی بعد از نماز با شتاب میرفتم تا به ماشین برسم. روزی آیت الله مرندی درمورد خواندن نوافل تأکید فرمودند و من هم در این خصوص و نحوه خواندن نوافل از ایشان سوالاتی کردم. ناگهان به ساعتم نگاه کردم و دیدم فقط دو دقيقه به حرکت ماشین مانده است و من باید مسافت زیادی را طی کنم تا به ماشین برسم وگرنه جا میمانم.
لذا با سرعت هر چه تمامتر حرکت کردم و دوان دوان به سوی ماشین رفتم که ناگهان پس از طی مسافت زیادی دیدم دستی مرا متوجه خود ساخت. وقتی برگشتم، با کمال تعجب آیت الله مرندی را دیدم که فرمود: محمد آقا! نافله صبح را بعد از نماز صبح هم میشود خواند. فردا خدمت آیت الله مرندی رسیدم و به حاج آقای فقهی عرض کردم چنین مسألهای دیروز رخ داده است و نمیتوانم به خودم بقبولانم که آیت الله مرندی با آن کهولت سن و کسالت، همپای من بياید و اگر چنین چیزی هم بود، مردم همه در مسجد و خیابان متوجه میشدند. بالاخره ایشان چگونه به من رسید؟ حاج آقای فقهی فرمود از خود آیت الله مرندی بپرس. وقتی ماجرای دیروز را عرض کردم، آیت الله مرندی فرمود: محمد آقا! من طی کردم.
یکی از ارادتمندان ایشان نقل میکند که آیت الله حجت میفرمود: با آیت الله مرندی به زیارت حضرت معصومه (س) مشرف شده بودیم که ناگهان در حرم دیدیم آیت الله حجت با اشتیاق تمام به دیدار آیت الله مرندی آمد و با اصرار از ایشان خواست تا به منزلشان برویم. هنگام نماز هم آیت الله حجت آن قدر اصرار کرد تا اینکه آیت الله مرندی، امامت جماعت آن روز را پذیرفت و به نماز ایستاد و آیت الله حجت و همه مردم به ایشان اقتدا کردند. بعد از نماز، آیت الله حجت دستهایش را بلند کرد و گفت: «خدایا شکر که توانستم به این آرزوی دیرینه خود برسم و نماز را به آیت الله مرندی اقتدا کنم.» یکی از ارادتمندان آیت الله مرندی نقل میکند: «بنده بعد از نماز، خدمت آیت الله بهجت رسیدم. عرض کردم: حضرت عالی آقای مرندی را میشناسید؟ فرمودند: کدام مرندی؟ میرزا علی اکبر آقا. گفتند: چطور مگر، چه شده؟ گفتم: سلام رساندند و فرمایشاتی داشتند که باید خدمتتان عرض کنم. گفتند: سلام ایشان یک دنیا برای من ارزش دارد. در خطّه آذربایجان، کسی مهذبتر از میرزای مرندی نیست، وجود ایشان برکتی است برای آذربایجان و شیعیان آن منطقه.»
فرزند ایشان میگوید: «چند روز بعد از عید نوروز بود که در کنار آقا نشسته بودم ولی ایشان هیچ حال نداشتند. به من فرمود: جواد! من سه چهار روز مهمان شما هستم!» آقا ترسشان از خدا خیلی زیاد بود و همیشه در تفکر و در حال ذکر بودند. اواخر عمرشان این دعا و ذکر، جلوه بیشتری پیدا کرده بود. اکثراً ذکرشان کلمه طیبه «لا اله الا الله» بود. این اواخر متوجه شدم که آهسته ذکرهایی میگویند. من شبانه روز در محضرشان بودم. دیدم آقا استغفار میکنند. یک روز دیدم آرام زمزمه میکند: «ظلمت نفسی فاغفر لی!» آیت الله شیخ حسن صانعی میگفت: «من به دو شخصیت دل بستهام؛ یکی حضرت امام خمینی و دیگری آیت الله مرندی.» آیت الله خویی فرموده بود: اگر کسی از نجف به قصد زیارت آیت الله مرندی به مرند برود، ارزش دارد.
اساتید
- سید ابوالحسن اصفهانی
- محمدحسین نائینی
- شیخ علی ایروانی
- آقا ضیاءالدین عراقی
- محمدحسین غروی اصفهانی
- سید حسین بادکوبهای
عروج ملکوتی
آیت الله مرندی در ساعت ۳ بامداد روز سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۷۳ شمسی (که همیشه در آن موقع برای نماز شب برمیخاست) روح بلندش از عالم ناسوت به عالم ملکوت برخاست. پیکر ایشان در امامزاده سید احمد، در مرند به خاک سپرده شد.










