زندگینامه فضه نوبیه
به نام آفریننده عشق
فضه نُوبیّه، کنیز حضرت زهرا(س) است که پیامبر(ص) او را به این نام خواند. نام او در روایات مرتبط با ولادت حسنین، ماجرای نزول آیه اطعام و شهادت حضرت زهرا(س) آمده است.
ویژگی ها
فضه، اصالتاُ از اهالی نوبیه بود. نوبیه شهری است در جنوب سودان یا جنوب مصر و شرق نیل. برخی او را هندی و برخی دیگر دختر پادشاه هند معرفیاش کردهاند. فضه، کنیز حضرت زهرا(س) بود. پس از نزول آیه «فقل لهم قولا میسورا»، پیامبر(ص) وی را به خانه حضرت زهرا(س) فرستاد و او را فضه نامید.
حضرت فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام میداد. او در ماجرای بیماری حسنین، که علی(ع) و فاطمه(س) نذر کردند در صورت بهبودی آنان سه روز روزه بگیرند، با آنان همراه شد و چنین نذری کرد. آیات ۷ و ۸ سوره انسان درباره این ماجرا نازل شده است.
حضرت علی(ع) هنگام دعوت به وداع فرزندان خود با پیکر مادر، فضه را هم خطاب قرار داده و گفته است: ای ام کلثوم، ای زینب، ای سکینه ،ای فضه، ای حسن، ای حسین، بشتابید و با مادرتان وداع کنید. فضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، به علی(ع) رسید. پس از آن بیست سال زندگی کرد. فضه را زنی صالح و با تقوا دانستهاند.
علی(ع) او را به همسری ابوثعلبه حبشی درآورد. فضه، از او یک پسر به دنیا آورد. بعداز مرگ ابوثعلبه، فضه با ابوملیک غطفانی ازدواج کرد و پس از این ازدواج پسرش از ابوثعلبه از دنیا رفت. فضه از ابوملیک دارای فرزندانی شد، دختری به نام شهرة بنت مسکة بنت فضّة که کرامتی هم برای او نقل میکنند، از نوادگان اوست. در بعضی از منابع، از شکایت شوهر دوم از وی نزد عمر بن خطاب سخن به میان رفته و او به نفع فضه قضاوت کرده است.
فضه حدود بیست سال با آیات قرآن حرف میزد و به دیگران پاسخ میداد. او در روایتی طولانی، حالات حضرت زهرا(س) را از زمان رحلت پیامبر(ص) تا شهادت فاطمه(س) بیان میکند. حضرت علی(ع) در مورد وی میگوید: «اللهم بارک لنا فی فضّتنا» برخی گفتهاند که او علم کیمیا میدانست و این علم را حضرت زهرا(س) به وی تعلیم کرده بود. پیامبر(ع) هم دعا برای مشکلات و همچنین اذکاری را به وی تعلیم کرده بود. خلیفه دوم به مقابل علمی وی اعتراف کرده است.
در بعضی منابع از حضور فضه نوبیه در کربلا سخن گفته شده است. داستان شیر و فضه بنا بر حضور وی در کربلا نگاشته شده است. ادریس بن عبدالله اودی میگوید: چون امام حسین(ع) شهید شد و لشکر عمر بن سعد خواستند اسب بر بدن امام بتازند، فضه به حضرت زینب(س) گفت:ای بانوی من! روزی کشتی «سفینه» در دریا شکست و او به جزیرهای افتاد و در آنجا شیری دید. او خطاب به شیر گفت:ای ابا الحارث، من غلام رسول خدایم! پس آن شیر غرغرکنان پیشاپیش او رفت تا او را به راه رساند.
هم اکنون آن شیر در جایی زانو زده است، بگذار من بروم و به او آگاهی دهم که این مردم فردا چه خواهند کرد. فضه نزد آن شیر رفت و گفت:ای ابا الحارث، آن شیر سر بلند کرد و فضه به او گفت: میدانی فردا میخواهند با امام حسین(ع) چه کنند، میخواهند اسب بر پشتش بتازند. شیر آمد و دو دست خود را روی پیکر امام حسین(ع)نهاد، لشکر جلو آمده و شیر را دیدند، عمر بن سعد به آنها گفت: این فتنه است، مبادا آن را برانگیزید، برگردید، آنها هم برگشتند. با توجه به گزارشهای قطعی در مورد تاختن اسب بر بدن امام حسین(ع)، این داستان محل تردید است.
عروج ملکوتی
مقبرهای منسوب به فضه در دمشق در قبرستان باب الصغیر موجود است. قبر وی کمی بالاتر از مرقد منسوب عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و در انتهای غربی قبرستان قرار دارد. حجره و مرقد او گنبدی کوچک داشته و دیوارههای آن از سنگ سیاه است.