نوشته‌ها

زندگینامه ابراهیم شریفی سیستانی

 

به نام آفریننده عشق

 

میرزا ابراهیم شریفی سیستانی در سال ۱۳۲۰ ق در زابل (مرکز سیستان فعلی) به دنیا آمد که دومین پسر روحانی بزرگ، حاج ملا محمدعلی آقا جانی است. وی هم عالمی سرشناس بود، هم ثروتمند و متنفّذ و هم از خاندانی عالم‌پرور.

 

ویژگی ها

میرزا ابراهیم از همان دوران کودکی به آموختن قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت و در زمره طلاب علوم دینی بسیاری از حوزه‌های علمیه را دید و از محضر اساتید آنها بهره‌مند شد؛ از جمله حوزه‌های علمیه شهرهای زابل، مشهد، قم، تهران، اصفهان و نجف اشرف.

در آغاز، پدرش او را برای خدمت به برادرش، به مشهد فرستاد و مایل نبود او طلبه شود؛ ولی میرزا ابراهیم، شبانه، از امام رضا علیه السلام برات آقایی و آزادگی خود را گرفت. ایشان در این باره چنین گفته است: پدرم به بهانه اینکه کارهای میرزا اسماعیل، برادر بزرگم را انجام دهم و هم حجره و همدم او در مدرسه خیرات‌خان باشم، مرا با کاروانی که از زابل عازم مشهد بودند، به آنجا فرستاد.

من بدون اطلاع برادرم، مخفیانه دروس حوزوی را می‌خواندم. چون متوجه شد که من هم به تحصیل اشتغال دارم، اظهار داشت: پدر گفته تو باید کارهای مرا انجام دهی! جریان درس خواندنم را طی نامه‌ای به پدر نوشت که “ابراهیم در مشهد درس می‌خواند.” پدرم در جواب به برادرم پیغام داد: هر گاه قافله یا کاروانی به سیستان آمد، ابراهیم را برگردانید. با شنیدن پیغام پدر، بسیار ناراحت شدم.

به حرم امام رضا علیه السلام رفتم و در قسمت بالای سر آن حضرت، دو رکعت نماز خواندم و پس از آن، بسیار گریستم. ناگهان ندایی شنیدم که سه مرتبه مرا مورد خطاب قرار داد و گفت: شریفی! نمی‌گذاریم بروی. بعد از چند روز، نامه‌ای از سوی پدر آمد که ابراهیم هم در مشهد درس بخواند و به سیستان نیاید.

در مشهد، آن‌قدر به تحصیل علوم اسلامی شوق و علاقه داشتم که با خادم مدرسه هماهنگ کردم تا صبح‌ها قبل از طلوع فجر و اذان، به حرم مشرف شوم. بین‌ الطلوعین، درس و مباحثه داشتم و بعد از آن، در تمام روز، به خاطر توفیقاتی که از صاحب حرم نصیبم شد، به تحصیل مشغول بودم.

وی هیچ‌گاه از تزکیه غافل نشد و در پناه امام علی علیه السلام نیز برای خودسازی و سیر و سلوک، به جرگه شاگردان آیت الله آقا سید علی قاضی طباطبایی پیوست. خدای متعال نیز دوستانی به او داد که نصیب هر کسی نمی‌شود، دوستانی چون آیات عظام: شیخ محمدتقی بهجت، حاج شیخ عباس قوچانی، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، علامه سید محمدحسین طباطبایی و برادرش سید محمد حسن طباطبایی، سید محمد هادی میلانی، شیخ محمد تقی آملی، شیخ علی‌محمد بروجردی، سید عبد الاعلی سبزواری، سید حسن مسقطی و شیخ حسنعلی نجابت شیرازی.

آیت الله قاضی طباطبائی در نجف اشرف او را به دامادی خود مفتخر کرد. وی در نامه‌ای به ایشان می‌نویسد: «محضر دوست صمیمی و برادر گرامی، شیخ ابراهیم که خداوند هدایت و مقام تسلیم را روزی او گرداند… .» که این نامه نشان از علاقه مرحوم آیت الله قاضی به آقای شریفی دارد.

آیت الله شریفی در خاطرات خود زمانی که در حوزه نجف اشرف مشغول به تحصیل بوده، چنین می‌گوید: «آن سال‌ها که در نجف اشرف بودم، یک وقتی متوجه شدم که هر چه را می‌خوانم، چیزی دستگیرم نمی‌شود. به حرم حضرت علی علیه السلام مشرف شدم و از خدا خواستم که از این آستان به من مرحمتی بشود. طولی نکشید که کسی دستی بر سینه‌ام کشید و از آن پس چیزهایی گیرم آمد.»

 

شیخ ابراهیم، پس از سال‌ها تحصیل و تهذیب و حضور در حریم حرم علوی علیه السلام، به دستور پدر، زابل را فضای فعالیت‌های تبلیغی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود ساخت. وی امامت مسجد، تبلیغ و تربیت مبلّغ را آغاز کرد تا به تربیت ده‌ها طلبه و… انجامید و عمری خدمت خالصانه کرد. در اینجا به بخشی از فعالیت‌های فرهنگی، تبلیغی و سیاسی او اشاره می‌شود:

1. فعالیت‌های فرهنگی و تبلیغی

از فعالیت‌هایی که آقای شریفی در بدو ورود به زابل تا پایان عمر بدان اشتغال داشت، تبلیغ و ارشاد مردم منطقه زابل بود. او سخنوری توانا بود و بیانی شیوا و تأثیرگذار داشت. مطالب علمی و عرفانی و احکام شرعی را با زبانی ساده بیان می‌کرد. همه اقشار و طبقات، از هر سن و سال و با هر سطحی از معلومات، از سخنرانی‌های او بهره می‌بردند.

استقبال و دعوت از او برای سخنرانی در شهرها و روستاها بسیار بود و هیچ‌گاه دعوت به وعظ و ارشاد را به خاطر جمعیت کم روستا یا محل، رد نمی‌کرد و دیگر سخنوران و مبلغان را به سفرهای تبلیغی تشویق می‌کرد. سخنان جذاب و منطقی وی موجب گرایش پیروان دیگر فرقه‌های اسلامی و غیراسلامی به مذهب تشیع گردید. با تلاش آقای شریفی و فرهنگیان متعهد شهر در سال ۱۳۳۰، دوره کامل آموزشی مقطع متوسطه و دانش‌سرای کشاورزی در شهر زابل راه‌اندازی شد.

اقدام به احداث یک باب حمام عمومی، آسیاب و مغازه نانوایی برای رفاه اهالی در جنب مسجد جامع و مدرسه علمیه، نمونه‌ای از خدمات اجتماعی اوست. در سال ۱۳۲۷ ش که قحطی شدیدی در منطقه پیش آمد و بسیاری از اهالی را در فشار آذوقه قرار داد و به عنوان خاطره‌ای تلخ در ذهن و یاد معمرین منطقه باقی است، غلات و مواد خوراکی ذخیره منزل خود را بین نیازمندان تقسیم کرد.

2. فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی

از جمله فعالیت‌های سیاسی آقای شریفی مخالفت با قوانین خلاف شرع بود که توسط عوامل رژیم به اجرا در می‌آمد. او در همان سال نخست ورودش به زابل با خاندان عَلَم که از مالکان عمده زمین‌های سیستان و از عوامل دربار بودند و خود را حاکم بر آن منطقه می‌دانستند به شدت مخالف بود. آنان او را که روحیه انقلابی و ضد استعماری داشت، تطمیع، تهدید و ارعاب می‌کردند تا دست از مخالفت‌ها بردارد. این عالم مجاهد و شجاع، تسلیم و تطمیع نمی‌شد و از آنان نمی‌هراسید. او در راه دفاع از مردم مستضعف سیستان در مقابل عوامل رژیم ایستاد و اعلام کرد: «ما سیستانی‌ها باید بر سرنوشتمان حاکم و بر اموالمان تسلط داشته باشیم.»

تواضع ميرزا ابراهيم زبانزد عام و خاص بود. او به كوچک و بزرگ سلام مي‌كرد و احترام مي‌گذاشت. وقتي با فرزندان خود يا همسالان آنها روبه‌رو مي‌شد، تكيه كلامش «جان» بود. او نوجوانان و جوانان را به كارها و آداب خوب و پسنديده تشويق و ترغيب مي‌كرد و به آنان كه براي نماز در مسجد حاضر مي‌شدند، سكه يک ريالی يا تنقلات ميداد.

گاهي حتي با افراد عقب‌افتاده و ساده‌لوح هم‌كلام ميشد و لحظاتی در كنارشان مي‌نشست و از آنان دلجويی مي‌كرد. اين عالم ربانی زندگی زاهدانه‌ای داشت و روزها روزه بود و شبها را به تهجد و راز و نياز با خدا و گريه و زاری ميگذراند. با قرآن، دعا و زيارت‌نامه ائمه معصومين انس داشت و بيش‌تر اعمال وارده در روزها و شبها و مناسبت ها را انجام ميداد. او هنگام تحصيل در حوزه علميه مشهد، هر شب بعد از نماز مغرب و عشا، يكی دو ساعت و شبهای جمعه تا صبح در حرم رضوی(ع) به عبادت و قرائت قرآن و دعا مشغول بود.

 

فرزند آیت الله بهجت می گوید: میرزا ابراهیم شریفی علمای بزرگی را درک کرد. بیشتر ایشان را به این می شناسند که در 1330 در انتخابات کاندیدا شد و رای آورد ولی فرد دیگر را به نمایندگی فرستادند. به همین خاطر مردم سیستان قیام کردند و حکومت به سیستان لشگری فرستاد و ایشان را دستگیر و با شکنجه تا کرمان می برند. او را از کرمان تا تهران می آورند وی در تهران زندانی می شود و در نهایت با وساطت آیت الله کاشانی و مصدق نجات می یابد. این بُعد ظاهری قضیه است.

حجت الاسلام بهجت در مورد مقامات آیت الله شریفی سیستانی اظهار داشت: در جلسه ای که مقام معظم رهبری حضور داشتند، آیت الله بهجت فرمود: آقای قاضی چند بار تکرار کرد که بعد از من آقا میرزا ابراهیم شریفی عهده دار این امر است. این سخن آقای قاضی موجب اعتراض شد که افرادی اقدم از آیت الله شریفی داریم. آقای قاضی حرفی نزد و اعتراضات بالا گرفت. در نهایت آقای قاضی فرمود: «انی اعلم ما لا تعلمون». مقام معظم رهبری فرمودند آقای شریفی همسایه ما بود ولی چیزی اظهار نمی کرد! آقای بهجت فرمودند: بله از ایشان چیزها می دانم.

وی افزود: آیت الله بهجت تعریف می کرد که آقای قاضی روزهای چهارشنبه نمی آمد و کسی هم نمی دانست که ایشان کجا رفته است؛ اما آیت الله شریفی می گفت: الان آقای قاضی فلان جاست؛ الان فلان کار را انجام می دهد. یک بار دیگر آیت الله بهجت فرمود: ایشان در اتاق من بود دو کشف مهم به ایشان دست داد یکی از آنها بسیار مهم بود که از اسرار عالَم بود و گفتنی نبود. آقا میرزا ابراهیم شریفی با این عظمت بود در عمل هم اینگونه پیش رفت که از همه شاگردان آیت الله قاضی طباطبائی گوی سبقت برده بود.

فرزند آیت الله بهجت(ره) در مورد گمنامی آیت الله شریفی سیستانی گفت: او گمنام بود و همه این مقامات را کنار گذاشت، جایی رفته بود که کسی از ایشان خبر نداشت. به مرحله ای رسیده بود که بعد از حضرت بقیة الله نفر اول خلقت شده بود و صاحب سرّ بود و کسی از اسرار او خبر نداشت.

 

اساتید

  • سید علی قاضی
  • سید ابوالحسن اصفهانی
  • میرزا محمد حسین نائینی
  • آقا ضیاء الدین عراقی
  • ادیب نیشابوری
  • عبدالحسین محقق قوچانی
  • میرزا محمد آقازاده خراسانی

 

عروج ملکوتی

سرانجام اين عارف سالک پس از ربع قرن انجام خدمات دينی و فرهنگی در شهر زابل، در سال 1348 هنگام اقامه نماز صبح در مسجد حسين‌آباد دچار عارضه قلبی شد، به طوری كه نتوانست نماز صبح را به اتمام برساند. نمازگزاران نمازشان را فرادا خواندند و ايشان را به منزل بردند که آنجا در حضور همسر و فرزندان ديده از جهان فرو بست.

زندگینامه سید حسن مسقطی

 

به نام آفریننده عشق

 

سیدحسن مسقطی، یکی از علما و عرفای معاصر و شاگرد عارف مشهور سید علی‌ آقا قاضی طباطبایی بودند که برای امر تبلیغ به فرمان مرجعیت زمان، به هندوستان رفت.

 

ویژگی ها

سیدحسن مسقطی در سال ۱۲۹۷هـ. ق در کربلای معلی چشم به جهان گشود، پدرش سید اسدالله از اهل علم بود. شهرت اصلی وی اصفهانی است و خاندانش اهل اصفهان بودند اما به خاطر مسافرت به مسقط و سکونت در آنجا، به مسقطی مشهور گردید. نسب سید با بیست و شش واسطه به امام موسی بن جعفر (ع) می‌رسد.

اطلاعات ما در مورد حیات سیدحسن مسقطی بسیار‌ اندک است. تنها می‌دانیم که از محضر آیت‌ الله سیدعلی قاضی در عرفان عملی و نظری بهره برد و آن بزرگوار را استاد حقیقی خود می‌دانست. محبت عمیقش به استاد، دلیل روشن بر میزان استفاده‌اش از او بود. سید در تمام عمر، ارتباط خود را با استاد از طریق نگارش نامه و… حفظ کرد.

سیدحسن مسقطی به تدریس حکمت و عرفان در نجف مشغول بود و به خاطر بلاغت و فصاحت و معنویت باطنی شاگردان فراوانی در اطرافش جمع می‌شدند. سیدمهدی پسرخواهر مسقطی می‌گوید:

«هنگامی که دایی ما در نجف تدریس می‌کرد، من در شهر «خالص» عراق سکونت داشتم. دایی ما در نجف منزلت رفیعی داشت. او در تدریس و بیان دارای مهارت عجیب و در فصاحت و بلاغت بی‌نظیر بود. حرارت الهی بیان او، آهن را نرم و نفوس را خاضع می‌کرد. سخن او در جان شنونده نفوذ می‌نمود. در حدود پانصد نفر از اهل علم در مجلس درس او که صحن نجف اشرف بود، شرکت می‌کردند. او صاحب جلالت و هیبت بود و قدرت فراوانی در اقناع مستمع داشت. فضای درس او با فضای درس‌های نجف متفاوت بود.»

 

سیدحسن اصفهانی مسقطی از اعاظم تلامذه مرحوم قاضی بوده و با حضرت آقای حداد سوابق ممتد و بسیار حسنه‌ای داشت. آقای حاج سیدهاشم حداد بسیار از آقای سیدحسن مسقطی یاد می‌نمودند و می‌فرمودند: آتش قویی داشت. توحیدش عالی بود. در بحث و تدریس حکمت استاد و در مجادله چیره‌دست و تردست بود. کسی با او جرات منازعه و بحث را نداشت.

وی در صحن مطهر امیرالمؤمنین (ع) در نجف می‌نشست و به طلاب درس حکمت و عرفان می‌داد. چنان شور و هیجانی برپا نموده بود که با دروس متین و استوار خود روح توحید و خلوص و طهارت را در طلاب می‌دمید و آنان را از دنیا اعراض می‌داد و به سوی عقبی و عالم توحید حق سوق می‌داد.

مسقطی میلی به ترک نجف نداشت و جدایی از قاضی برایش بسیار سخت بود. به همین جهت نزد استاد آمد و عرضه داشت: شما اجازه دهید من به رغم امر مرجع وقت در نجف بمانم و به تدریس و ترویج معارف الهی ادامه دهم؟ مرحوم قاضی فرمود: طبق فرمان مرجع وقت به مسقط رهسپار شو. خداوند با تو است و تو را در هرجا که باشی، به مطلوب غایی و نهایت راه سلوک و قله توحید و معرفت هدایت می‌کند.

سیدحسن در مسقط با افرادی روبه‌رو شد که اقبالی به مسائل عرفانی نداشتند. او با صبر و رنج فراوان، افراد کمی را اطراف خویش جمع کرد و به تربیت آنان مشغول شد. بهره‌مندی مردم مسقط از معنویت و دین حاصل زحمات سیدحسن و برادرش سیدحسین مسقطی است.
آقا بزرگ تهرانی می‌نویسد:

«چون به مسقط رسید، چنان ترویج و تبلیغ نمود که عده‌ای از اهل مسقط را مؤمن و موحد ساخت و به راستی و صداقت و بی‌اعتنایی به زخارف مادی و تعینات صوری و اعتباری دعوت کرد و همه وی را به مرشد کل و‌ هادی سبل شناختند و در برابر عظمت او عالم و جاهل و مردمی عامی و خواص سر تسلیم فرود آوردند.»

سیدمحمدحسن قاضی هم می‌نویسد:

«به هرحال سید با همه مکانت علمی و جلالت قدرش به مسقط مسافرت کرد. در آن‌جا هم به اعمال و وظایف دینی و ارشادی خود به احسن وجه عمل کرد. شیعیان اهل مسقط از او بزرگواری‌ها و کرامت‌ هایی را نقل می‌کنند. به برکت تلاش‌های وی جمعی از جوانان به مطالعه معارف اسلامی، عرفان و فلسفه علاقه‌مند شدند. این علاقه همواره موجود است. اسم سیدحسن در مسقط پیچید و تا هند رسید. بنابر آنچه نقل شده سفرهایی به هند کرد و در اجتماع طلبه‌هایی که در آنجا بودند حاضر شد. مدرسه‌ای که در آن هنگام آن را مدرسه واعظین می‌نامیدند طلاب و وعاظ و سخنرانان بسیاری پرورش داد.»

 

یک‌ بار سید حسن مسقطی در برابر گروهی که در مراسم عروسی مشغول به شادی حرام بودند، ایستاده بود و اشک از چشمانش جاری بود. عده‌ای که از کنارش عبور می‌کردند، گفتند: در شان تو نیست که اینجا بایستی و نگاه کنی! حالا چرا گریه می‌کنی؟ سید گفت: شما آنچه من می‌بینم، نمی‌بینید.

سید در ایام عاشورا به کربلا می‌آمد و تمام وقایع گذشته کربلا را با چشم برزخی و مثالی مشاهده می‌کرد و به اسرار آن آگاه می‌شد. در یکی از سال‌ها که عاشورا وسط تابستان قرار گرفته و هوای عراق بسیار گرم بود، ایشان برای زیارت به کربلا آمده بود. او در شب عاشورا مقداری یخ تهیه کرد تا به منزل ببرد. در راه حضرت ابوالفضل (ع) را دید که به او نهیب می‌زند: صدای العطش اولاد سیدالشهداء را می‌شنوی و یخ تهیه می‌کنی که به منزل ببری؟ ایشان فورا یخ‌ها را بر زمین ریخت و با دست خالی به منزل رفت.

حاج حسن ابن حاج عبداللطیف نقل می‌کند: پدرم که از تجار معروف بود، کالایی را از بمبئی به کراچی فرستاده بود. او می‌خواست به کراچی برود تا از نزدیک به کالای خود اشراف داشته باشد اما مردد بود که با قطار برود یا با ماشین‌های عادی به باخره و از آنجا به کراچی برود.

نزد سیدحسن که در مسجد مغول ساکن بود آمد تا استخاره کند. سیدحسن نگاهی به او کرد و گفت: من از انگیزه تو کاملا آگاهم و نصیحت می‌کنم به باخره بروی و از آنجا به کراچی سفر کنی و از قطار استفاده نکنی! پدرم به توصیه سید عمل کرد و روز بعد خبر واژگونی قطار بمبئی، کراچی در روزنامه‌ها درج گردید.

سیدمصطفی فرزند مرحوم مسقطی می‌گوید: در سیزده سالگی همراه پدرم و شیخ رشید ترابی و سیدصادق به حیدر آباد رفتیم. این آخرین سفر پدرم به حیدر آباد بود. حال پدرم خوب بود. شب جمعه به زیارت مقبرة المؤمنین رفتیم. پدرم به اطرافیان خود گفت: بالا بیایید و جایگاه شب جمعه بعد مرا ببینید. پدرم بعد از یک هفته وفات کرد و در همان مکان دفن شد.

حاج موسی شعبان می‌گوید: یکی از شاگردان سیدحسن وارد مجلس ایشان شد. سید که مشغول وعظ بود، موضوع نصیحت را تغییر داد به‌طوری که دیگران متوجه نشوند، در باب جنابت سخن گفت و فرمود اگر داخل در مجلس علما می‌شوید، سعی کنید طاهر از جنابت باشید! آن شاگرد فهمید که مقصود از این سخنان اوست و سید واقف بر حالات اوست.

حاج موسی شعبان می‌گوید: کسی از منطقه جیرو آمده بود. او در یکی از جشن‌هایی که در آن طبل و غنا بود، حاضر شده بود. وقتی به مجلس سیدحسن وارد شد، سید موضوع سخن را عوض کرد و گفت خداوند از طبل و غنا نهی کرده است. مرد که فهمید مقصود اوست، از کار خود توبه کرد.

سیدمحمدحسن قاضی شوق سیدحسن به دیدار امام زمان (عج) را چنین نقل می‌کند: «سیدعلی قاضی او را به دیدار امام زمان (عج)، بشارت داده است. مرحوم قاضی این بشارت را در ضمن اشعار زیبایی برای او، در جواب نامه نگاشته است.» سیدحسین مسقطی برادر مرحوم مسقطی هم می‌گوید: سیدحسن امام خود را زیارت می‌کرد. او نه تنها خود به این دیدار نایل آمد بلکه شاگردان خود را به آن محبوب واصل می‌نمود.

در اینجا یکی از آن موارد را بیان می‌کنیم: یک بار که رشید ترابی در شهر بمبئی بالای منبر برای مردم سخن می‌گفت، هنگام فرود، سیدی صاحب هیبت و وقار را مشاهده می‌کند. (در آن زمان سیدحسن در بمبئی ساکن بود.) سید در حالی که لبخند بر لب داشت، او را فراخواند. رشید ترابی می‌گوید: من نزد او رفتم.

سید فرمود آیه‌ای را که چنان تفسیر کردی، باید چنین تفسیر کنی! اشکال خود را در سخنان وی یافتم و پس از آن او را رها نکردم. سید مراد من شد و من شاگرد وی و از دریای علم و حکمت وی بهره‌مند گردیدم. بعد از مدت طولانی شاگردی سید، یک شب، (دو ساعت از شب گذشته)، صدای کوبیدن در خانه را شنیدم. وقتی در را باز کردم، دیدم استادم پشت در است.

شگفت‌زده علت را سؤال کردم، فرمود: لباست را بپوش و با من بیا. وقتی حاضر شدم، دست مرا گرفت و از خیابان‌های شهر گذراند و به بیشه‌هایی برد که آن‌ها را تا آن وقت ندیده بودم. مسیر طولانی را پیاده رفتیم. نزدیک صبح به ساختمانی شبیه مسجد رسیدیم. آن جا نشستیم و به اذان گوش دادیم. غیر از ما شخص دیگری هم آنجا بود. از سیدحسن پرسیدم چگونه وضو بگیریم؟ در این وقت شخصی غیر از ما وارد شد و از ابریق آب بر دستان من ریخت.

دیدم آب خنک و گوارایی است، آن را نوشیدم ابریق را گرفتم و وضو گرفتم و نماز خواندم. بعد از نماز آن شخص را ندیدم ما به سوی منزل برگشتیم. سید در راه از من پرسید: آیا آن شخص را شناختی؟ گفتم: خیر. گفت: او امام زمان (عج) بود! سرگشته شدم و از آن روز زبانم به حمد و ذکر خدا گشوده است و دیگر از ذکر الهی و حکمت بسته نگردیده است.

عروج ملکوتی

امیر نظام آباد، حاکم حیدر آباد دکن و رئیس کتابخانه آن شهر سیدحسن را به حیدرآباد دعوت کرد. سید بعد از اصرار فراوان، قبول و به بمبئی مسافرت کرد. زمانی که در بمبئی بود در یکی از مساجد حیدرآباد سکونت داشت. یک روز صبح او را دیدند در حال سجده است و سر از سجده بر نمی‌دارد. سرانجام متوجه شدند در حالت سجده جان به جان آفرین تسلیم کرده است. سید محمدحسن قاضی در کتاب خود می‌نویسد: مرحوم سید علی قاضی بعد از شنیدن خبر فوت مرحوم مسقطی بسیار متاثر گردید، تا مدتی سخن نمی‌گفت و غرق در تفکر و تامل بود.

زندگینامه ابوحمزه ثمالی

 

به نام آفریننده عشق

 

ثابت بن دینار ثُمالی، مشهور به ابوحمزه ثمالی، (درگذشت ۱۵۰ق) راوی، محدّث و مفسر امامی قرن دوم و از اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بود. ابوحمزه دعایی از امام زین العابدین(ع) نقل کرده است که در سحرهای ماه رمضان خوانده می‌شود و به دعای ابوحمزه ثمالی مشهور است.

 

ویژگی ها

سال تولدِ ثابت بن دینار معروف به ابوحمزه ثمالی دقیقا معلوم نیست؛ اما با توجه به اینکه از زاذان کِنْدی (متوفی ۸۲ق) روایت نقل کرده است، باید پیش از سال ۸۲ق به دنیا آمده باشد. ابوحمزه در کوفه با زید بن علی مراوده داشته و شاهد دعوت و شهادت او در کوفه بود. سه فرزند ابوحمزه یعنی حمزه، نوح و منصور، نیز در قیام زید بن علی کشته شدند.

یعقوبی ابوحمزه را از فقهای کوفه شمرده است و کشی و نجاشی در باب منزلت والای وی روایاتی نقل کرده‌اند. دو روایت در ذم ابوحمزه نیز در رجال کشی آمده است که از دیدگاه خوئی اشکالات سندی دارند. ابوحمزه شیوخ و راویان بسیاری دارد. فضل بن شاذان از امام رضا(ع) روایت کرده است که ابوحمزه در زمان خود مانند سلمان در زمانش و در روایتی دیگر مانند لقمان در زمانش بوده است.

ابوحمزه از برخی امامان دعاهای متعددی آموخته است. شیخ طوسی در مصباح المجتهد، به نقل از ابوحمزه، دعایی از امام سجاد (ع) آورده است که در سحرهای ماه مبارک رمضان خوانده می شود و به دعای ابوحمزه ثمالی مشهور است و شرح هایی بر آن نوشته شده است. این دعای نسبتا طولانی مضامین اخلاقی و عرفانی والایی دارد و خواندن آن در بین شیعیان متداول است.

 

آثار

نجاشی از آثار ابوحمزه به تفسیر القرآن، کتاب النوادرو رسالة الحقوق عن علی بن الحسین(ع) اشاره کرده است. برخی معتقدند ابوحمزه ثمالی نخستین دانشمند شیعی است که کتاب تفسیر قرآن را نگاشته است. متن تفسیر ابوحمزه تا قرن ششم باقی بوده است. طبرسی در مجمع البیان و ابن شهرآشوب (متوفی ۵۸۸) در مناقب آل ابی طالب از این تفسیر، روایاتی نقل کرده‌اند.در تفسیر ابوحمزه، بر خلاف تفاسیر مأثور دیگر، احادیث مرسل کم‌تری دیده می‌شود. ابوحمزه به اسباب نزول توجه داشته و ضمن توجه به فضائل اهل بیت(ع)، از شیوه تفسیر قرآن به قرآن استفاده کرده و به اجتهاد، قرائت، لغت، نحو و نقل آرای مختلف در معنای آیات اهتمام ویژه داشته است.

 

عروج ملکوتی

سال وفات ابوحمزه ۱۵۰ق ذکر شده است. اما به دلیل روایت حسن بن محبوب (۱۴۹-۲۲۴) از او، تاریخ وفاتش باید بعد از ۱۵۰ باشد.

زندگینامه عابس بن ابی شبیب

 

به نام آفریننده عشق

 

عابِس بن ابی‌شَبیب شاکِری یا عابس بن شبیب شاکری، (درگذشت ۶۱ق)، از اصحاب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا و اهل قبیله بنی‌شاکر از قبیله هَمْدان بود. او از مشاهیر کوفه بود و گفته‌اند در سخنوری و خطابه توانایی بسیاری داشته و اهل تهجد و عبادت بوده است. عابس فرزند ابی‌شبیب بن شاکر بن ربیعة بن مالک بن صعب بن معاویة بن کثیر بن مالک بن جشم بن حاشد و غلام یا هم پیمان بنی‌شاکر است. نام وی عائش و عباس بن حبیب نیز آمده است. پدرش را شبیب، حبیب، شِبْث و لیث نیز گفته‌اند.

 

ویژگی ها

عابس بن ابی‌شبیب شاکری از مردان قبیله بنی‌شاکر که طائفه‌ای از قبیله بنی‌همدان بود؛ مردم این طائفه از شجاعان جنگ‌ها بودند از این رو اعراب به آن‌ها «فتیان الصباح، یعنی جوان مردان صبح» لقب داده بودند. عابس در جنگ صفین از ناحیه پیشانی‌اش زخمی شد که اثر و نشانه آن زخم برای همیشه بر پیشانی او ماندگار شد.
قبیله بنی‌شاکر از جمله عابس بن ابی‌شبیب شاکری از شیعیان علی بن ابی طالب(ع) به شمار می‌آمدند؛ آنان به خصوص اخلاص زیادی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) داشته‌اند. عابس از خاصان امام علی(ع) و از یاران امام حسین(ع) بود. وی از اوصاف پسندیده قومش در حد کمالش بهره‌مند بود؛ او از رجال شیعه و از رؤسای آنها و مردی شجاع و خطیبی توانا و عابدی پرتلاش و متهجد و از مهتران، دلاوران، سخنوران، عابدان، و شب زنده‌داران شیعه بود.
نقل شده که امیرالمؤمنین(ع) در جنگ صفّین در حق مردان با اخلاص و شجاع بنی شاکر فرمودند: «لو تَمّت عدتهم ألفا لعُبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد قبیله بنی شاکر به هزار نفر می‌رسید، حق عبادت خدا به جا آورده می‌شد.» مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه، وارد منزل مختار ثقفی گردید. شیعیان کوفه از ورود نماینده ویژه امام حسین(ع) با خبر شدند، در خانه مختار اجتماع کردند.
مسلم در این اجتماع، نامه امام حسین(ع) را برای مردم قرائت کرد.عابس، نخستین کسی بود که پس از قرائت نامه امام، به پاخاست و پس از حمد و ثنای خداوند متعال خطاب به مسلم گفت: «من درباره مردم به شما خبر نمی‌دهم و نمی‌دانم نیت‌شان چیست و از جانب آنها وعده فریبنده نمی‌دهم. به خدا قسم از چیزی که درباره آن تصمیم گرفته‌ام سخن می‌گویم هنگامی که دعوت کنید می‌پذیرم و همراه شما با دشمنان‌تان می‌جنگم و با شمشیر از شما دفاع می‌کنم تا به پیشگاه خداوند روم و از این کار جز ثواب چیزی نمی‌خواهم.».

پس از او، حبیب بن مظاهر ایستاد و برای یاری امام حسین(ع)، اعلام آمادگی کرد و سخنان این دو نفر، زمینه را برای بیعت مردم، فراهم نمود و بیش از هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند.

 

عروج ملکوتی

عابس پس از شهادت غلامش – شوذب – نزد امام حسین(ع) آمد و خطاب به امام(ع) فرمود: «یا ابا عبدالله(ع)! به خدا سوگند روی زمین چه دور و چه نزدیک کسی نزد من عزیزتر و محبوبتر از شما نیست، اگر قدرت داشتم که ظلم را از شما به چیزی که عزیزتر از جان و خونم باشد دور کنم حتما چنین می‌کردم.»

ربیع بن تمیم همدانی که یکی از حاضرین در صحنه کربلا و از اعوان و انصار عمربن سعد بود می‌گوید: «چون دیدم عابس به سوی میدان می‌آید او را شناختم؛ من نبرد او را در جنگ ها دیده بودم و می‌دانستم که او از شجاع‌ترین مردم است؛ پس به سپاه عمربن سعد گفتم: «این شخص شیر شیران است، این فرزند شبیب است، مبادا کسی به جنگ او برود؛» پس عابس مکرر فریاد می‌زد و مبارز می‌طلبید و کسی جرأت نمی‌کرد به میدان او برود. به فرمان عمربن سعد او را سنگباران کردند.

در این هنگام عابس زره از تن به در کرد و کلاه خود از سر برداشت، و به سپاه کوفه حمله کرده و آرایش سپاه ابن سعد را به هم ریخت. ربیع بن تمیم می‌گوید: به خدا سوگند او را دیدم که بیش از دویست نفر را تار و مار کرد؛ سرانجام با محاصره به او را شهادت رسانده و سر از بدنش جدا ساختند. و من شاهد بودم که سر عابس بن شبیب در دست مردانی دست به دست می‌شد و هر یک از آنان با هم منازعه می‌کردند تا کشتن او را به خود منسوب کنند. تا این که عمربن سعد گفت: «با هم ستیز نکنید، سوگند به خدا قسم یک نفر نمی‌توانست این مرد را کشته باشد.»

عابس نماز ظهر را با امام خواند و بعد از ظهر به میدان نبرد رفت و به شهادت رسید؛ اما به گفته برخی از معاصرین، هنگامی که امام حسین(ع) می‌خواست نماز ظهر عاشورا را اقامه کند عابس مقابل آن حضرت ایستاد و بدن خویش را سپر تیرهای بلا ساخت. عابس نیز از جمله اصحاب و یارانی است که نام او در زیارت رجبیه امام حسین(ع) و زیارت ناحیه مقدسه مورد خطاب امام(ع) قرار گرفته است او در این زیارات این گونه مورد سلام و تحیت امام(ع) قرار گرفته است.

 

زندگینامه حضرت محمد (ص)

 

به نام آفریننده عشق

 

مُحمد بن عبدالله بن عبدالمطّلِب بن هاشم (عام الفیل–۱۱ق) مشهور به حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام، از پیامبران اولوالعزم و آخرین پیامبر الهی است. معجزه اصلی او قرآن است.

 

حضرت محمد(ص) فرزند عبدالله بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کلاب بود. مادرش، آمنه بنت وهب است. به گفته علامه مجلسی، امامیه بر ایمان و اسلام پدر، مادر و اجداد رسول خدا تا آدم(ع) اجماع دارند. کنیه‌ حضرت محمد (ص)، ابو القاسم و ابو ابراهیم است. برخی از القاب او عبارتند از: مصطفی، حبیب‌ الله، صفی‌ الله، نعمة‌ الله، خیرة خلق‌ الله، سید المرسلین، خاتم النبیین، رحمة للعالمین، نبی امّی.

بنابر نظر معروف میان علمای شیعه پیامبر(ص) در ۱۷ ربیع‌الاول و بنا بر نظر مشهور میان اهل‌سنت در ۱۲ ربیع‌الاول به دنیا آمده است. فاصله این دو تاریخ به هفته وحدت بین شیعه و سنی نام‌گذاری شده است. علامه مجلسی میلاد پیامبر(ص) در ۱۷ ربیع‌الاول را نظر بیشتر علمای شیعه دانسته است. با این حال محمد بن یعقوب کلینی در کتاب الکافی، و شیخ صدوق در کتاب کمال‌الدین ولادت پیامبر را در ۱۲ ربیع الاول ذکر کرده‌اند. به گفته علامه مجلسی، نظر کلینی مبنی بر تولد پیامبر در ۱۲ ربیع‌الاول، بیشتر به دلیل تقیه بوده است.

پیامبر اسلام(ص) در شعب ابی‌طالب و در خانه‌ای که بعدها به عقیل بن ابی‌طالب تعلق یافت، به دنیا آمد. منابع تاریخی، رخدادهایی را در شب میلاد پیامبر اسلام(ص) نقل کرده‌اند که به اِرهاصات مشهور شده است. برخی از این رخدادها عبارتند از: لرزیدن طاق کسری و سقوط ۱۴ کنگره آن، خاموش شدن آتش در آتشکده فارس پس از هزار سال، خشکیدن دریاچه ساوه و همچنین خواب عجیب موبدان و پادشاه ساسانی.

محمد (ص)، دوران شیرخوارگی و بخشی از کودکی را نزد حلیمه، زنی از قبیله بنی‌سعد گذراند. وقتی شش سال و سه ماه (و به قولی چهار سال) داشت، مادرش او را برای دیدار با اقوام (از طرف مادر عبدالمطلب از طایفه بنی‌عَدِی بن نجّار)، به یثرب برد. در بازگشت به مکه، آمنه در ابواء درگذشت و همانجا دفن شد. پس از وفات آمنه، عبدالمطلب، پدربزرگ پدری حضرت محمد(ص)، سرپرست او شد. حضرت محمد هشت ساله بود که جناب عبدالمطلب درگذشت و عمویش ابوطالب سرپرستی او را عهده‌دار شد.

وقتی که حضرت محمد (ص) ۲۵ ساله بود ابوطالب به او پیشنهاد داد تا با سرمایه خدیجه تجارت کند، پیامبر(ص) این پیشنهاد را پذیرفت. پیامبر(ص) پس از سفر تجارتی به شام با خدیجه ازدواج کرد. پیامبر اکرم(ص) در ۲۵ سالگی با خدیجه ازدواج کرد. خدیجه اولین همسر پیامبر(ص)‌ بود و حدود ۲۵ سال با پیامبر زندگی کرد او در سال ۱۰ بعثت درگذشت.

مادر فرزندان پیامبر به جز ابراهیم، خدیجه بود. مادر ابراهیم ماریه قبطیه بود. فرزندان رسول خدا(ص)، به جز حضرت فاطمه(س)، همگی در زمان حیات پیامبر درگذشتند و نسل پیامبر(ص) تنها از طریق فاطمه (س) ادامه یافت. در دوره جاهلیت سیل به درون کعبه راه یافت و دیوارهای آن را شکست. قریش دیوارها را بالا بردند اما وقتی می‌خواستند حجر الاسود را نصب کنند، بین سران قبیله‌ها اختلاف شد. رئیس هر قبیله می‌خواست این افتخار را نصیب خود کند.

بزرگان قبیله طشتی پر از خون آوردند و دست خود را در آن فرو بردند و این کار مانند سوگندی بود که به موجب آن باید بجنگند تا پیروز شوند. آنها پذیرفتند، نخستین کسی را که از در بنی‌شیبه داخل مسجد شود به داوری بپذیرند و هر چه او گفت انجام دهند. نخستین کسی که داخل شد محمد (ص) بود. آنان داوری پیامبر را پذیرفتند و به دستور پیامبر (ص) حجر الاسود را میان پارچه‌ای گذاشتند و رئیس هر قبیله یک گوشه از پارچه را بلند کرد، چون پارچه را بالا بردند، پیامبر، حجر الاسود را برداشت و بر جای آن نهاد.

مشهور امامیه، بعثت پیامبر(ص) را ۲۷ رجب دانسته‌اند. او در حِراء به پیامبری مبعوث شد. محمد(ص) در سال‌های نزدیک به بعثت هر سال یک ماه از مردم کناره می‌گرفت و در کوه حِرٰاء به عبادت خدا مشغول می‌شد. او در این باره گفته است: جبرئیل نزد من آمد و گفت: بخوان. گفتم: خواندن نمی‌دانم. دوباره گفت: بخوان. گفتم: چه بخوانم؟ گفت: «اقْرَ‌أْ بِاسْمِ رَ‌بِّک الَّذِی خَلَقَ؛ بخوان به نام پروردگارت که آفرید». چنانکه مشهور است، او در چهل سالگی به پیامبری رسید. پیامبر(ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که از زنان به او ایمان آورد، خدیجه و از مردان، علی بن‌ابی‌طالب(ع) بود.

پس از آنکه پیامبر(ص) به پیامبری رسید، سه سال پنهانی به دعوت مردم پرداخت. پیامبر(ص) در آغاز، مردم را به ترک پرستش بت‌ها و پرستیدن خدا دعوت می‌کرد. مسلمانان هنگام نماز و پرستش خدا، از مردم پنهان می‌شدند و در جاهای دور از رفت‌و‌آمد نماز می‌گزاردند. چنانکه مشهور است، وقتی سه سال از بعثت پیامبر(ص) گذشت، او مأمور شد دعوت خود را علنی کند. ابن اسحاق نوشته است که چون آیه انذار («وَأَنذِرْ‌ عَشِیرَ‌تَک الْأَقْرَ‌بِینَ ..؛ و خویشان نزدیکت را هشدار ده.») نازل شد، پیامبر مهمانی برگزار کرد و در آن حدود چهل تن از فرزندان عبدالمطلب حاضر شدند همین که رسول خدا خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب پیامبر را ساحر خواند و مجلس را به هم زد.

پیامبر(ص) روزی دیگر آنان را خواند و دعوتش را به آنان رساند. به گزارش طبری چون رسول خدا دعوت خود را به خویشاوندان رساند، گفت: کدام یک از شما مرا در این کار یاری می‌کند تا برادر، وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟ همه ساکت شدند و علی(ع) گفت:‌ ای رسول خدا! من هستم. پیامبر فرمود: این وصی و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.

قریشیان از ابوطالب خواستند تا برادرزاده خود را از راهی که در پیش گرفته، بازدارد. ابوطالب سخنان آنان را با پیامبر(ص) در میان نهاد و پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، از دعوت خود دست برنمی‌دارم تا این که خداوند مرا در این امر پیروز گرداند یا جانم را در این راه از دست دهم».

 

شبی ابوجهل که با بنی‌هاشم دشمنی می‌کرد، از این ماجرا آگاه شد و مانع شد که حکیم بن حزام برای خدیجه بار گندم ببرد. همین سبب شد گروهی پشیمان شده و به حمایت از بنی‌هاشم برخاستند. آنها می‌گفتند چرا بنی‌مخزوم در نعمت به سر ببرند و پسران هاشم و عبدالمطلب در سختی بمانند. سرانجام گفتند این عهدنامه باید باطل شود. جمعی از شرکت‌کنندگان در پیمان، تصمیم گرفتند آن را پاره کنند. به روایت ابن اسحاق (۸۰-۱۵۱ق)، نخستین سیره‌نویس درباره پیامبر اسلام(ص)، وقتی سراغ پیمان‌نامه رفتند، دیدند موریانه آن را خورده و تنها جمله «باسمک اللهم» از آن باقی مانده است.

به گزارش ابن هشام (درگذشت۲۱۳ یا ۲۱۸ق)، محدث و مورخ قرن دوم قمری ابوطالب به انجمن قریش رفت و گفت: برادرزاده‌ام می‌گوید موریانه پیمان‌نامه‌ای را که نوشته‌اید خورده و تنها نام خدا را باقی گذاشته است. ببینید اگر سخن او راست است محاصره ما را بشکنید و اگر دروغ می‌گوید او را به شما خواهم سپرد. چون به سروقت نامه رفتند، دیدند موریانه همه آن را جز نام خدا خورده است. بدین ترتیب پیمان محاصره بنی‌هاشم شکسته شد.»

در سال دوم هجری، مهم‌ترین برخورد نظامی مسلمانان و مشرکان که به غزوه بدر مشهور شد، رخ داد. با آنکه عده مسلمانان کمتر از مکیان بود، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان، بسیاری کشته و اسیر شدند. در این جنگ، ابوجهل و عده‌ای دیگر از قریش کشته شدند و همین اندازه اسیر گردیدند. از مسلمانان ۱۴ تن شهید شدند. در این جنگ چند تن از دلاوران مکه که به شجاعت معروف بودند، به دست امام علی(ع) کشته شدند.

در سال سوم هجری، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان، به سوی مدینه به راه افتادند. پیامبر(ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند، ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مشرکان مکه از شهر بیرون رود.

در جایی نزدیک کوه اُحُد، دو لشکر با یکدیگر رو به‌ رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود، ولی با ترفندی که خالد بن ولید به کار برد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان، مشرکان از پشت هجوم بردند و به کشتار مسلمانان پرداختند. در این جنگ، حمزة بن عبدالمطلب، عموی پیامبر(ص)، به شهادت رسید. پیامبر(ص) نیز زخم برداشت و شایعه کشته‌شدن او موجب تضعیف روحیه مسلمانان شد.

در بازگشت به مدینه در منزل جُحفه آنجا که راه مردم مصر، حجاز و عراق از یکدیگر جدا می‌شود در موضعی که به نام «غدیر خُم» معروف شده است، امر خدا به او رسید که باید علی(ع) را به جانشینی خود نصب کنی و به تعبیر روشن‌تر باید سرنوشت حکومت اسلامی معلوم گردد. رسول خدا (ص) در جمع مسلمانان که شمار آنان را میان نود یا یکصد هزار تن نوشته‌اند اعلام فرمود:

من کنت مولاه فعلیّ مولاه… (من بر هر کس ولایت دارم، علی مولای اوست. خدایا بپیوند با کسی که بدو بپیوندد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن دارد. و دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد. و دشمن روی باش با کسی که با او دشمن روی است و خوار کن کسی را که او را خوار کند و حق را با او بگردان هر جا که بگردد. آن کس که حاضر است این سخنان را بدان کس که غائب است برساند.)

مطابق نقل صحیح بخاری از مهم‌ترین کتاب‌های اهل سنت، در آخرین روزهای حیات رسول خدا، در حالی که جمعی از صحابه به عیادت ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن، هرگز گمراه نشوید. یکی از حاضران گفت: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده (و هذیان می‌گوید) و ما قرآن را داریم و آن برای ما کافی است.

در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید. در صحیح مسلم که آن نیز از مهم ترین کتابهای اهل سنت است، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد عمر بن خطاب معرفی شده است. در همان کتاب و همچنین صحیح بخاری آمده است که ابن عباس پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.

 

احادیثی از پیغمبر اکرم(ص):

  • مؤمن نباید بدون همسایه خود سیر شود.
  • مؤمن به کمین خون کس نریزد.
  • ایمان بی‌عمل و عمل بی‌ایمان پذیرفته نیست.
  • سه چیز است که در هرکه نیست کارش سرانجام نگیرد: تقوائی که وی را از گناه باز دارد، اخلاقی که با مردم مدارا کند و حلمی که با آن سبکی سبکسران را دفع کند.
  • با کسان سهل انگاری کن تا با تو سهل انگاری کنند.
  • پاداش نیکوکاری و پیوند خویشاوندان از نیکی های دیگر زودتر می‌رسد و کیفر ستمکاری و بریدن از خویشاوندان از بدی های دیگر سریعتر می‌رسد.
  • آفت دین سه چیز است: دانای بدکار، پیشوای ستمکار و تلاشگر نادان.
  • منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است.
  • با فقرا دوستی کنید زیرا در روز رستاخیز دولتی بزرگ دارند.
  • بهترین بندگان در پیش خدا کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد.
  • محبوبترین بندگان خدا نزد خدا کسی است که برای بندگان خدا سودمندتر است.

 

معجزات و کرامات

به گفته علامه طباطبایی، براساس بیشتر منابع، تغییر قبله در ماه رجب سال دوم هجری (۱۷ ماه پس از ورود پیامبر به مدینه) رخ داده است. براساس روایتی از امام صادق(ع)، مسلمانان تا پیش از آن، هنگام نماز رو به مسجد الاقصی نماز می‌خواندند. یهودیان پیامبر(ص) را سرزنش می‌کردند و می‌گفتند: تو تابع مایی و به سوی قبله ما نماز می‌گذاری.

رسول خدا(ص) از این سرزنش آزرده خاطر بود تا اینکه روزی در مسجد بنی سلمه، نماز ظهر می‌خواند که جبرئیل نازل شد و در بین نماز، او را به طرف کعبه برگرداند و آیه قبله (آیه ۱۴۴ سوره بقره) نازل شد. بنابراین، پیامبر(ص) دو رکعت از نمازش را به سوی بیت المقدس و دو رکعت دیگر را به سوی کعبه اقامه کرد که اعتراض و سروصدای یهودیان را در پی داشت.

در سال نهم هجری پیامبر اسلام(ص) همزمان با مکاتبه با سران حکومت‌های جهان، نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و از ساکنان نجران خواست که اسلام را بپذیرند. مسیحیان تصمیم گرفتند گروهی را به مدینه بفرستند تا با پیامبر سخن بگویند و سخنان او را بررسی کنند.

هیأت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. پس از اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مسئله از راه مباهله خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه، در دامنۀ صحرا برای مباهله آماده شوند.

بامداد روز مباهله، پیامبر(ص) به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمد. دست امام حسن(ع) را گرفته و امام حسین(ع) را در آغوش گرفت، و به همراه حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برای مباهله، از مدینه بیرون آمد. چون نصارا آنان را دیدند، از مباهله سر باز زدند و تقاضای مصالحه کردند.

پیامبر(ص) قبل از بعثت، ۴۰ سال در میان مردم زندگی کرده بود. زندگی او خالی از دورویی و صفات زشت و حالات ناپسند بود. او نزد دیگران فردی صادق و امین به حساب می‌آمد. پیامبر بعدها وقتی رسالت خود را ابلاغ می‌کرد،‌ مشرکان شخص او را تکذیب نمی‌کردند بلکه آیات را منکر می‌شدند. این مطلب در قرآن هم آمده است: «آنان تو را به دروغ‌گویی متهم نمی‌کنند بلکه (این) ستمگران آیات الهی را انکار می‌کنند.» از ابوجهل نیز نقل شده است که می‌گفت: ما تو را تکذیب نمی‌کنیم بلکه این آیات را قبول نداریم.

عالی‌ترین و بارزترین خصوصیت پیامبر(ص) بعد اخلاقی ایشان بوده است. قرآن در این باره می‌گوید که «تو بر اخلاقی بزرگ و گرانمایه تکیه داری». در وصف رفتار و صفات پیامبر(ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمی‌گفت. هرگز تمام دهان را نمی‌گشود، بیشتر تبسم داشت و هیچ‌گاه به صدای بلند نمی‌خندید، چون به کسی می‌خواست روی کند، با تمام تن خویش برمی‌گشت.

به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقه‌مند بود، چندان‌که چون از جایی گذر می‌کرد، رهگذران پس از او، از اثر بوی خوش، حضورش را درمی‌یافتند. در کمال سادگی می‌زیست، بر زمین می‌نشست و بر زمین خوراک می‌خورد و هرگز تکبر نداشت. هیچ‌گاه تا حد سیری غذا نمی‌خورد و در بسیاری از موارد، به‌ ویژه آنگاه که تازه به مدینه درآمده بود، گرسنگی را پذیرا بود. با این همه، مانند راهبان نمی‌زیست و خود می‌فرمود که از نعمت‌های دنیا تا اندازه ای، بهره گرفته، هم روزه داشته و هم عبادت کرده است.

امیرمؤمنان در توصیف سیمای پیامبر(ص) می‌فرماید: «هر کس بدون آشنایی قبلی او را می‌دید هیبتش او را فرامی‌گرفت. هر کس با او معاشرت می‌کرد و با او آشنا می‌شد دوستدار او می‌گردید». «پیامبر نگاهش را میان یارانش تقسیم می‌کرد و به هر کس به‌اندازه مساوی نظر می‌افکند.» «هرگز رسول خدا با کسی دست نداد که دستش را از دست او بردارد جز آنکه آن طرف ابتدا دستش را بکشد.»

پیامبر(ص) با هر کسی به‌اندازه ظرفیت و عقلش گفتگو می‌کرد. عفو و بخشش او به هر کس که ظلمی نسبت به او مرتکب شده بود نزد همه شهرت داشت، به طوری که حتی وحشی (قاتل حمزه عموی خود را) و ابوسفیان دشمن دیرینه اسلام را نیز بخشید. پیامبر(ص) زاهدانه می‌زیست.

 

روزی فاطمه(س) نانی جوین برای وی آورد و گفت: نانی پختم و دلم رضا نداد برای شما نیاورم. آن را بخورد و گفت: «این تنها غذایی است که پدرت از سه روز پیش می‌خورد». روزی که در نخلستان یکی از انصار خرما می‌خورد، فرمود: «روز چهارم است که چیزی نخورده‌ام». گاهی از شدت گرسنگی سنگ به شکم می‌بست (تا گرسنگی تسکین یابد). هنگام مرگ زره وی در قبال سی پیمانه جو، پیش یک یهودی به گرو بود.

پیامبر اُمی توصیفی قرآنی برای پیامبر و به معنای پیامبری که درس نخوانده و نا آشنا به نوشتن بوده است، می باشد. اُمّی بودنن را فضیلتی برای پیامبر اسلام دانسته اند زیرا پیامبر با اینکه سوادی برای خواندن و نوشتن نداشت تا علم بیاموزد، اما دارای علم آسمانی بود و عوامل هدایت و رستگاری را برای انسان ها فراهم کرد. محققان معتقدند آوردن قرآنی که مشتمل بر علوم و حکمت های مختلف است توسط فردی که خواندن و نوشتن را فرانگرفته، از معجزات الهی محسوب می شود.

طبق عقاید شیعه حضرت محمد (ص) نبی و رسول است و چون خاتم الانبیاء بوده، هیچ پیامبری بعد از آن حضرت نخواهد آمد. حضرت محمد (ص) جزو انبیای اولوالعزم است و شریعتی نوین از جانب خداوند برای بشر آورده است. پیامبر(ص) اولین نفر از چهارده معصوم است. ایشان نه فقط در دریافت و ابلاغ وحی بلکه در تمام ساحت‌های زندگی عصمت داشته است. همچنین از پیامبر(ص) معجزاتی نقل شده است که مهم‌ترین آنها قرآن است.

ابن جوزی از منابعی یاد می‌کند که بالغ بر ۱۰۰۰ معجزه را برای پیامبر(ص) آورده‌اند. شق القمر، رد الشمس، حرکت درخت به سمت پیامبر، جاری شدن آب از بین انگشتان پیامبر، بارش شدید باران به دعای پیامبر، تسبیح گفتن سنگ‌ریزه‌ها در دستان پیامبر و… گوشه ای از معجزات ایشان می باشد.

 

عروج ملکوتی

وفات پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال ۱۱ قمری، یا به روایتی در ۱۲ ربیع‌الاول همان سال در ۶۳ سالگی روی داد. چنانکه در نهج البلاغه آمده است که هنگام جان دادن، سر پیامبر(ص) میان سینه و گردن امام علی(ع) بوده است. آرامگاه ایشان در کشور عربستان، شهر مدینه واقع شده است.

 

زندگینامه حضرت علی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

علی بن ابی‌طالب(ع) مشهور به امام علی و امیرالمؤمنین (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت – ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، امام اول همهٔ مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است.

 

علی بن ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب، مشهور به هاشمی و قرشی بوده و پدر او، ابوطالب، مردی سخاوتمند، عدالت‌مدار، مورد احترام قبایل عرب، عمو و حامی پیامبر(ص) و از شخصیت‌های بزرگ قریش گزارش شده است. مادر علی(ع)، فاطمه بنت اسد و برادران وی طالب، عقیل، جعفر، و خواهرانش هند یا ام هانی، جمانه، ریطه یا ام طالب و اسماء بوده‌اند.

کنیه‌های علی بن ابی‌طالب عبارتند از ابوالحسن، ابوالحسین، ابوالسبطین، ابوالریحانتین، ابوتراب و ابوالائمه. همچنین در منابع القاب و صفات متعددی برای ایشان برشمرده شده است از جمله: امیرالمؤمنین، یعسوب الدین والمسلمین، حیدر، مرتضی، قسیم النار و الجنة، صاحب اللواء، صدّیق اکبر،فاروق، مبیر الشرک والمشرکین، قاتل الناکثین والقاسطین والمارقین، مولی المؤمنین، شبیه هارون، نفس الرسول، أخو الرسول، زوج البتول، سیف الله المسلول، امیر البررة، قاتل الفجرة، ذوالقرنین، هادی، سید العرب، کشّاف الکرب، داعی، شاهد، باب المدینه، والی، وصی، قاضی دَین رسول الله، منجز وعده، النبا العظیم، الصراط المستقیم و الانزع البطین.

علی بن ابی‌طالب(ع)، جمعه ۱۳ رجب سال ۳۰ عام الفیل (۲۳ سال قبل از هجرت) در مکه و داخل کعبه متولد شد. ولادت وی در کعبه را عالمان شیعه از جمله شیخ صدوق، سید رضی، شیخ مفید، قطب راوندی، ابن شهرآشوب و بسیاری از عالمان اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، حافظ گنجی شافعی، ابن جوزی حنفی، ابن صباغ مالکی، حلبی و مسعودی، متواتر می‌دانند.

امام علی(ع) در منابع مختلف، مردی میانه‌بالا، با چشمانی سیاه و گشاده، ابروهایی کشیده و پیوسته و صورتی زیبا دانسته شده، چهره‌ای گندمگون و ریشی انبوه داشته و شانه‌هایش پهن بوده است. پس از بعثت پیامبر (۱۳ سال پیش از هجرت)، علی(ع) نخستین مرد و خدیجه(س)، نخستین زنی بود که به پیامبر(ص) ایمان آوردند.

علی(ع) که در آن هنگام ده سال داشت به همراه پیامبر(ص) به صورت پنهانی و در کوه‌های اطراف مکه نماز می‌گزاردند. پس از آنکه پیامبر(ص) دعوت به اسلام را در سال سوم بعثت علنی کرد، در واقعه دعوت از خویشاوندان نزدیک که به «انذار عشیره» یا «واقعه یوم الدار» معروف است، علی(ع) از وی حمایت کرد و پیامبر(ص) در پاسخ، او را برادر، وصی و جانشین خود خواند.

پس از درگذشت ابوطالب، شرایط مسلمانان دشوارتر شد و پیامبر(ص) به فکر هجرت به مدینه افتاد. در شب هجرت و با آگاهی از توطئه مشرکان برای کشتن پیامبر(ص)، علی(ع)، در ۲۳ سالگی، در خوابگاه وی خوابید که به لیلة المبیت مشهور است. در سال دوم هجری، غزوه بدر میان مسلمانان و مشرکان درگرفت که طی آن، تعداد زیادی از لشکر دشمن از جمله چند نفر از سران قریش به دست علی(ع) کشته شدند. پس از غزوه بدر، حضرت علی(ع) در ۲۵ سالگی با فاطمه(س) ازدواج کرد.

نخستین همسر امام علی(ع)، فاطمه زهرا(س)، دختر پیامبر(ص) بود. پیش از علی(ع) افرادی مانند ابوبکر و عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف، ازدواج با فاطمه را از پیامبر درخواست کرده بودند، اما پیامبر(ص)، خود را در این باره تابع دستور خداوند دانست و به آنان پاسخ منفی داد. امام علی و فاطمه، پنج فرزند داشته‌اند؛ حسن، حسین، زینب و ام کلثوم و محسن که پیش از تولد سقط شد.

در سال هفتم هجری قمری، نبرد خیبر روی داد. علی(ع) در این نبرد از پرچمداران سپاه بود و سپاه اسلام به رهبری او توانست خیبر را فتح کند. پیامبر(ص) در صفر سال ۱۱ هجری درگذشت. علی(ع) پس از رحلت پیامبر(ص) و در ۳۳ سالگی به امامت رسید. علی(ع) مشغول کفن و دفن پیامبر بود که گروهی در سقیفه، ابوبکر را برای خلافت برگزیدند.

پس از خلافت ابوبکر، امام علی(ع) ابتدا از بیعت خودداری کرد ولی سرانجام با او بیعت کرد. شیعیان معتقدند این بیعت از روی اجبار بوده و شیخ مفید معتقد است امام علی(ع) هرگز بیعت نکرده است. به عقیده شیعه، یاران خلیفه برای گرفتن بیعت به خانه علی(ع) حمله کردند که طی آن فاطمه(س) آسیب دید و فرزندش سقط شد.

 

امام علی(ع) در سال دهم هجری توسط پیامبر اسلام به یمن فرستاده شد. از علی(ع) نقل شده که پیامبر او را برای دعوت مردم به اسلام، تعلیم احکام و تبیین حلال و حرام به یمن فرستاد و به او توصیه کرد که آغاز کننده جنگ نباشد و تا حد ممکن از جنگ پرهیز کند. در این سفر، برخی قبائل بزرگ و مهم یمنی از جمله قبیله هَمدان به دست امام علی (ع) با دین اسلام آشنا شده و مسلمان شدند. قبایل دیگر یمنی نیز از همدان، تبعیت کرده و مسلمان شدند.

علی(ع) در ذی‌الحجة سال ۳۵ هجری، در ۵۸ سالگی، پس از قتل عثمان به خلافت رسید. جز گروهی از نزدیکان عثمان و برخی یاران پیامبر(ص) که «قاعدین» (وانشستگان) خوانده شده‌اند، تمام صحابه مدینه با علی(ع) بیعت کردند. امام علی(ع)، دو روز پس از آغاز خلافت، در اولین خطبه خود خواستار برگردانده‌شدن اموالِ به ناحق تصرف‌شدهٔ در دوره عثمان شد و بر تقسیم عادلانه بیت‌المال تأکید کرد.

جنگ صفین در منطقه‌ای به همین نام، در آخر سال ۳۶ و ابتدای سال ۳۷ق درگرفت. معادیخواه معتقد است بر خلاف تاریخ صفر سال ۳۷ هجری که از سوی طبری و ابن‌اثیر ذکر شده، اوج جنگ در سال ۳۸ بوده است. هنگامی که سپاه امام علی(ع) در حال پیروز شدن بود، سپاهیان معاویه با ترفند عمرو بن عاص، قرآن‌ها را بر نیزه کردند تا میان‌شان حکم کند. امام از روی ناچاری و تحت فشار شورشیان سپاه خود حکمیت را پذیرفت و به اجبار آنها، ابوموسی اشعری را حَکَم قرار داد.

اما به فاصله کوتاهی از پذیرش حکمیت، اعتراض‌های جدیدی به امام علی (ع) در میان شورشیان شکل گرفت. عده‌ای به استناد دو آیه قرآن (سوره مائده، آیه ۴۴ و سوره حجرات، آیه ۹) خواهان ادامه جنگ با معاویه شدند و پذیرش حکمیت را کفر دانسته و از آن توبه کردند. شگفت آنکه جمعی از معترضان همان‌هایی بودند که ساعاتی قبل حکمیت را بر امام علی (ع) تحمیل کرده بودند. آنان از امام خواستند از این کفر توبه کند و شروطی که با معاویه نهاده است، نقض کند. اما علی بن ابی‌طالب(ع) نقض حکمیت را نپذیرفت و تصمیم خود را بر ادامهٔ جنگ با شام در صورتی که حکمی طبق رأی قرآن حکم نکنند اعلام کرد.

علی(ع) به مناسبت‌های مختلف و در سخنان متعددی به قضیه سقیفه (که حق او را در خلافت غصب کردند) اعتراض کرده و حق خود را در جانشینی پیامبر اسلام یادآوری نموده است. خطبه شقشقیه از معروف‌ترین خطبه‌هایی است که وی در آن به این واقعه اشاره کرده است. به گزارش برخی منابع دیگر، علی(ع) پس از واقعه سقیفه و در زمان حیات حضرت زهرا(س) شب‌ها دختر پیامبر را سوار مرکبی‌ نموده‌ و به خانه‌ها‌ و محافل‌ انصار می‌برد و یاری می‌خواست و پاسخ می‌شنید: «ای دختر پیغمبر! ما با ابوبکر‌ بیعت‌ کرده‌ایم، اگر علی جلوتر آمده بود، از او عدول نمی‌کردیم». علی(ع) نیز جواب می‎داد: «آیا‌ پیغمبر‌ را دفن نکرده، درباره خلافت نزاع می‌کردم؟».

در شرح نهج البلاغه آمده است که امیر المومنین(ع) با دستانش کار می‌کرد، زمین را آماده می‌کرد، درخت خرما می‌کاشت، آبیاری می‌کرد و همه این‌ها را خود انجام می‌داد. از دیدگاه امام علی(ع) ارزشِ حرکت برای جهاد در راه خدا، بیشتر از ارزشِ تلاش در راه کسب روزی برای خانواده نیست.

مشهورترین اثر گردآوری شده از سخنان و نوشته‌های امام علی(ع)، کتاب نهج البلاغه است که سید رضی از علمای قرن چهارم هجری آنها را جمع‌آوری کرده است. نهج البلاغه، پس از قرآن، مقدس‌ترین متن دینی شیعه و برجسته‌ترین متن ادبی عرب است. جَفْر و جامعه، عنوان دو کتاب حدیثی به املای پیامبر اکرم(ص) و نگارش حضرت علی(ع) است. این دو کتاب از ودایع امامت و از منابع علم امام به شمار آمده است. محتوای کتاب جفر، ذکر حوادث آینده تا روز قیامت است‌.

مصحف علی یا مصحف امام علی(ع)، نخستین نسخه جمع‌ آوری‌ شده قرآن است که پس از درگذشت پیامبر (ص)، توسط امام علی(ع) آماده شد. این مصحف امروزه در دسترس نیست و بنابر روایات، به دستخط امام علی(ع)‌ و بر اساس ترتیب نزول سوره‌ها گردآوری شده بود. بر اساس برخی روایات، شأن نزول آیات و همچنین آیات ناسخ و منسوخ، در حاشیه این مصحف آمده بود. به باور شیعیان، مصحف امام علی(ع) در دست ائمه معصوم بوده و هم‌اکنون نزد امام دوازدهم است.

 

معجزات و کرامات

فضایل امام علی(ع) به آیات، روایات و حوادثی اشاره دارد که در آنها فضایل، صفات و ویژگی‌های امام علی(ع) نخستین امام شیعیان بیان شده است. ابن ابی‌الحدید از علمای اهل سنت در قرن ۷ق معتقد است که امام علی(ع) سر رشته تمام فضیلت‌ها است و به همین خاطر هر فرقه و گروهی خود را به او منتسب می‌کند و همچنین حضرت علی (ع) منشأ علومی چون علم کلام، فقه، تفسیر، قرائت، نحو، فصاحت و بلاغت است. گفته شده همه سلسله‌های صوفیه اجازه‌ نامه مشایخ خود را از طریق علی(ع) به پیامبر می‌رسانند.

از احمد بن حنبل پیشوای مذهب حنبلی، نقل شده که آن مقدار که برای علی بن ابی‌طالب فضایل آمده، برای هیچ‌یک از صحابه نقل نشده است. فضائل امام علی(ع) دو دسته‌اند: فضائل اختصاصی و فضائل مشترک با دیگر اهل بیت: آیه ولایت، آیه شِراء، آیه انفاق، حدیث غدیر، حدیث طیر، حدیث منزلت، مولود کعبه و خاتم‌بخشی از فضائل اختصاصی او به‌شمار می‌آیند. آیه تطهیر، آیه اهل‌الذکر، آیه مَوَدّت و حدیث ثقلین هم از فضایل مشترک او با دیگر اهل‌بیت است.

برخی از آیات و احادیثی که دلیلی برای امامت و ولایت امام علی(ع) تلقی شده و در عین حال، صراحتا به امامت وی اشاره ندارند و نشانگر فضایل علی(ع) هستند، عبارتند از: آیه تطهیر، آیه مباهله، آیه صادقین، آیه خیر البریه، آیه اهل الذکر، آیه شراء، آیه نجوا، آیه صالح المؤمنین، حدیث ثقلین، حدیث مدینة العلم، حدیث رایت، حدیث کسا، حدیث وصایت، حدیث یوم الدار، حدیث طیر، حدیث مؤاخاة، حدیث منزلت، حدیث ولایت، حدیث سفینه، حدیث سدّ الابواب. همچنین فضایل امام علی(ع) به اعتبار اینکه در قرآن یا روایات آمده‌اند به فضایل قرآنی و روایی تقسیم می‌شوند. ابن‌عباس نزول بیش از ۳۰۰ آیه قرآن را درباره علی(ع) دانسته است.

درباره قدرت بدنی علی بن ابی‌طالب، گفته شده که او با هیچ‌کسی مبارزه نکرد، مگر اینکه او را زمین زد. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه تصریح کرده، توانایی جسمی علی بن ابی‌طالب، ضرب المثل بوده؛ او بود که درِ قلعه خیبر را کَند، در حالی که جمعی تلاش کردند آن را برگردانند ولی نتوانستند، او بود که بت هبل را (که بت بزرگی بود) از بالای کعبه به زمین انداخت و او بود که سنگ بزرگی را در روزهای خلافتش با دست خویش از جا کند و از زیر آن آب جوشید، در حالی که لشکریان همگی از این کار ناتوان بودند.

آمده است که در سال سوم هجری، مشرکان برای جبران شکست بدر، جنگ اُحُد را علیه مسلمانان به راه انداختند. علی(ع) از کسانی بود که نبرد را رها نکرد و از جان پیامبر دفاع کرد و گفته شده در این نبرد ۱۶ زخم برداشت. کلینی و طبری گفته‌اند که جمله لا سَیفَ اِلّا ذوالفَقار، لا فَتی اِلّا عَلی را جبرئیل در این نبرد در مدح علی(ع) گفته است.

غزوه تبوک در سال نهم هجری درگرفت. پیامبر(ص) برای اولین بار علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه و محافظت از خانواده خویش منصوب کرد و این نبرد، تنها غزوه‌ای است که حضرت علی(ع) در آن حضور نداشته است. پس از شایعاتی که منافقان پراکندند، علی(ع) خود را به سپاه رساند و پیامبر(ص) را از آنچه در مدینه گذشته بود، آگاه کرد. پیامبر(ص) در پاسخ گفتند آیا از این خرسند نیستی که جایگاه تو نزد من، چون هارون نزد موسی باشد؟ این گفته به حدیث منزلت مشهور است.

پیامبر(ص) به فرمان الهی پس از حج در منطقه غدیر خم، علی(ع) را جانشین و وصی خود قرار داد که به واقعه غدیر مشهور است. در این هنگام او ۳۳ سال داشت. پیامبر پس از آنکه نماز ظهر را به جماعت اقامه کرد، خطبه‌ای خواند و خطاب به مسلمانان فرمود: «آیا نمی‌دانید من به مؤمنان از خودشان أولی هستم؟». مردم گفتند: آری، می‌دانیم. سپس پیامبر دست امام علی(ع) را بلند کرده و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ، فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ، اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ، وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ هر که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست، خدایا دوست بدار آن‌که او را دوست دارد و دشمن او را دشمن بدار».

بر اساس برخی منابع، پیامبر در پاسخ به برخی از اصحاب خود که پرسیدند: این دستور خدا و پیامبرش است؟ فرمود: بله، این دستور خداوند و رسول او است. پس از این خطبه، برخی صحابه همچون عمر بن خطاب به امام علی(ع) تبریک گفتند. بنابر نظر مفسران شیعه و برخی از اهل سنت، آیه اکمال در همین روز نازل شده است که می‌فرماید: «امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.»

ابونوار کرباس فروش می‌گوید: «علی بن ابی‌طالب به همراه برده‌اش نزد من آمد و دو پیراهن کرباس خرید. سپس به برده‌اش گفت: «هر کدام را می‌خواهی بردار»؛ برده یکی را برداشت. سپس علی پیراهن دیگر را برداشت و پوشید.»

 

عروج ملکوتی

امام علی(ع) در سحرگاه ۱۹ رمضان سال ۴۰ قمری در مسجد کوفه، حین نماز و در حال سجده، به دست ابن ملجم مرادی ضربت شمشیر خورد و دو روز بعد در ۲۱ رمضان به شهادت رسید و مخفیانه دفن شد. او از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) خواست تا اگر بر اثر ضربت ابن ملجم درگذشت، برای قصاص تنها یک ضربت به او بزنند. قبر مخفی حضرت علی (ع) توسط امام صادق(ع) آشکار شد. آرامگاه وی اکنون در نجف اشرف قرار دارد.

 

زندگینامه حضرت فاطمه (س)

 

به نام آفریننده عشق

 

فاطمه(س) مشهور به فاطمه زهرا (۵ بعثت -۱۱ق)، دختر پیامبر اسلام(ص) و خدیجه کبری(س) و همسر امام علی(ع) است. او یکی از پنج‌ تن آل‌ عبا (اصحاب کساء) است که شیعیانِ دوازده امامی آنها را معصوم می‌دانند.

 

فاطمه دختر پیامبر اسلام محمد بن عبدالله و خَدیجَه بنت خُوَیلد است. برای فاطمه(س) القاب متعددی (در حدود ۳۰ لقب) یاد شده است. زهرا، صدّیقه، مُحَدَّثه، بَتول، سیدة نساء العالمین، منصوره، طاهره، مُطهّره، زَکیّه، مبارکه، راضیه، مرضیه از مشهورترین القاب فاطمه‌اند. برای فاطمه(س) چند کُنیه گفته شده است: اُمّ‌ اَبیها، اُم‌ الائمه، اُم‌ الحسن، اُم‌ الحسین و اُم‌ المحسن.

فاطمه(س) آخرین فرزند پیامبر(ص) و خدیجه است. به اتفاق مورخان، فاطمه در مکه و در منزل خدیجه(س) در محلی به نام زُقاق (کوچه، گذرگاه) العطّّارین و زُقاق الحجر در نزدیکی مَسعی به دنیا آمد. بر اساس دیدگاه رایج شیعیان، حضرت فاطمه در سال پنجم بعثت مشهور به سَنَه اَحقافیه (سال نزول سوره احقاف) متولد شد. در منابع شیعه، روز تولد فاطمه(س) ۲۰ جمادی‌الثانی ذکر شده است.

فاطمه(س) خواستگاران متعددی داشت؛ اما در نهایت با امام علی(ع) ازدواج کرد. ابوبکر، عمر و عبدالرحمن بن عوف از این افراد بودند. همه خواستگاران جواب رد از پیامبر شنیدند. پیامبر در پاسخ به درخواست آنان می‌فرمود: «ازدواج فاطمه امری آسمانی است و نیازمند حکم الهی است.» و در مواردی نیز نارضایتی فاطمه(س) از ازدواج با خواستگاران را مطرح می‌کرد. به اعتقاد برخی پژوهشگران به دنبال هجرت پیامبر(ص) به مدینه و رهبری جامعه اسلامی، فاطمه(س) به سبب نسبت فرزندی با پیامبر(ص) در میان مسلمانان مورد احترام قرار گرفت و جایگاه والایی یافت.

در گزارش‌های تاریخی و روایی آمده است فاطمه(س) به علی(ع) به‌ گونه‌های متفاوت و حتی در حضور پیامبر محبت می‌کرد و او را بهترین همسر می‌خواند. دوره نخست زندگی فاطمه(س) و علی(ع) با شرایط دشوار اقتصادی همراه بود تا آنجا که در برخی زمان‌ها غذایی برای سیر کردن حسنین(ع) نمی‌یافتند؛ اما فاطمه(س) به وضع موجود اعتراض نمی‌کرد و گاه برای کمک به همسر خود در تأمین معاش، پشم‌ریسی می‌کرد.

منابع شیعه و اهل سنت هم‌رأی‌اند که حسن، حسین، زینب و ام‌کلثوم چهار فرزند فاطمه و علی هستند. در منابع شیعه و برخی از منابع اهل سنت از فرزند پسر دیگری نام برده شده که بر اثر آسیبی که در جریان حوادثِ پس از پیامبر(ص) بر فاطمه وارد شد سقط گردید. نام او مُحسِن یا مُحَسَّن ذکر شده است.

در چند ماه پایانی زندگی فاطمه(س) حوادث ناگواری برای او اتفاق افتاد؛ چنانکه گفته شده در این دوره هیچ کس زهرا(س) را خندان ندید. درگذشت پیامبر(ص)، ماجرای سقیفه، غصب خلافت، مصادره فدک توسط ابوبکر و خواندن خطبه فدکیه در حضور صحابه مهم‌ترین وقایع پایانی زندگی اوست.

 

فاطمه(س) فعالیت‌های اجتماعی و موضع‌گیری‌های سیاسی متعددی داشته است. هجرت به مدینه، مداوای پیامبر(ص) در جریان جنگ احد، رساندن آذوقه برای پیامبر در جنگ خندق و همراهی‌اش در فتح مکه از جمله فعالیت‌های وی قبل از رحلت پیامبر است. پس از آنکه ابوبکر فدک را از فاطمه(س) گرفت و آن را به نفع خلافت خود مصادره کرد، فاطمه(س) با این اقدام او مخالفت کرد. او برای بازپس‌گیری فدک با ابوبکر گفتگو کرد و پس از ارائه دلیل و شاهد، ابوبکر در نوشته‌ای فدک را از آنِ فاطمه دانست؛ اما عمر بن خطاب با بی‌احترامی آن نوشته را از فاطمه(س) گرفت و پاره کرد.

فاطمه پس از بی‌نتیجه ماندن تلاشش برای بازپس‌گیری فدک، به مسجد پیامبر رفت و در حضور صحابه خطبه‌ای، که بعدها به خطبه فدکیه مشهور شد، خواند و در آن، اقدام ابوبکر در مصادره فدک و غصب خلافت را نکوهش کرد. فاطمه(س) در این خطبه نتیجه اقدامات ابوبکر و طرفداران او را آتش دوزخ دانست.

پس از آنکه صحابه، ابوبکر را خلیفه خواندند و با او بیعت کردند و سخن پیامبر(ص) بر جانشینی امام علی(ع) را نادیده گرفتند، فاطمه(س) به همراه علی(ع)، بنی‌هاشم و تعدادی از صحابه با این بیعت مخالفت کردند و در خانه فاطمه تحصن کردند. عباس بن عبدالمطلب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، مقداد، اُبیّ بن کَعب، و گروهی از بنی‌هاشم از جمله تحصن‌کنندگان بودند.

برخوردهای شدید ابوبکر و عمر با فاطمه و علی بر سر ماجرای فدک و وقایع مرتبط با بیعت اجباری با خلیفه، خشم فاطمه از ابوبکر و عمر را تا پایان زندگی‌اش به دنبال داشت. بر اساس گزارش‌ها پس از هجوم عمر و دیگر مهاجمان به خانه فاطمه، ابوبکر و عمر تصمیم گرفتند برای عذرخواهی به خانه فاطمه بروند؛ اما فاطمه اجازه ورود به آنان نداد. آنان در نهایت با وساطت علی وارد خانه فاطمه شدند. فاطمه در دیدار با آن دو، روی خود را به دیوار کرد و سلام آنان را بی‌پاسخ گذاشت. فاطمه پس از یادآوری روایت پیامبر که خشنودی و خشم پیامبر را در گرو خشنودی و خشم فاطمه قرار داده بود، به ابوبکر و عمر اعلام کرد که باعث خشم او شد‌ه‌اند.

در حدیثی از حضرت فاطمه (س) آمده است: کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ‌، برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

 

معجزات و کرامات

در منابع روایی، تفسیری و تاریخیِ شیعه و اهل سنت فضائل متعددی برای حضرت زهرا(س) گزارش شده است. برخی از این فضیلت‌ها منشأ قرآنی دارند، مانند آیه تطهیر و آیه مباهله. در این‌ گونه فضائل شأن نزول آیات درباره اهل‌بیت پیامبر است و فاطمه نیز یکی از اهل‌بیت است. شماری از فضیلت‌ها نیز در روایات نقل شده‌اند نظیر حدیث بَضعه و مُحَدَّثه بودن.

به گفته علامه مجلسی، شیعیان اجماع قطعی بر عصمت حضرت فاطمه(س) دارند. آیه تطهیر، حدیث بضعه و احادیث بیان کننده عصمت اهل بیت(ع) از دلایل عصمت فاطمه(س) به شمار می‌روند. بر اساس آیه تطهیر، خداوند اراده کرده است اهل بیت(ع) را از هرگونه زشتی و پلیدی پاک گرداند و بنابر بسیاری از روایات شیعه و اهل سنت، فاطمه یکی از مصادیق اهل‌بیت است.

لازمه معصوم بودن حضرت زهرا(س) آن است که از برخی شئون پیامبران و امامان(ع)، مانند حجیت گفتار و رفتار و تقریر و مرجعیت دینی و صلاحیت تفسیر و تبیین دین برخوردار بوده و سیره عملی و موضع‌گیرهای او ملاک تشخیص حق از باطل باشد و همچنین الگوی کامل در عرصه‌های زندگی به شمار می‌رود. در منابع روایی و تاریخی اهل سنت نیز روایاتی گزارش شده که پیامبر(ص) با استشهاد به آیه تطهیر، اهل بیت خود یعنی فاطمه(س)، علی(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) را از هرگونه گناه مبرا دانسته است.

فاطمه زهرا(س) همانند پیامبر(ص) علاقه زیادی به عبادت داشت و بخش مهمی از اوقات خود را به نماز و مناجات می‌گذراند. در برخی منابع گزارش‌هایی درباره امداد غیبی نسبت به فاطمه(س) وجود دارد؛ برای نمونه سلمان فارسی از اینکه زهرا(س) در کنار سنگ آسیاب در حال قرائت قرآن است و سنگ آسیاب به خودی خود می‌چرخد، تعجب کرد و موضوع را با پیامبر در میان گذاشت. پیامبر در جواب فرمود: «…خداوند جبرئیل را فرستاده است تا آسیاب را برای او بگرداند». طولانی بودن نمازها، شب‌زنده‌داری، دعا برای دیگران از جمله همسایه‌ ها، روزه‌داری، زیارت قبور شهدا از جمله ویژگی‌های رفتاری فاطمه(س) است که در سخنان اهل‌بیت، برخی صحابه و تابعین بر آن تأکید شده است. بر همین اساس در کتاب‌های دعا و مناجات برخی از نمازها، ادعیه و تسبیحات به فاطمه(س) منسوب است.

علمای شیعه و اهل سنت، بر اساس آیه ۲۳ سوره شوری مشهور به آیه مودت، محبت و دوست داشتن فاطمه را سفارش خدا به مسلمانان دانسته‌اند. در آیه مودت پاداش رسالت پیامبر(ص) دوستی و محبت با خویشاوندان معرفی شده است که مفسران از آن به اهل‌بیت(ع) تعبیر کرده‌اند. علاوه بر آیه مودت، روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده است که بر اساس آن خداوند به خشم فاطمه خشمگین و به خشنودی او خشنود می‌شود.

پیامبر(ص) علاقه زیادی به فاطمه(س) داشت و به او بیشتر از دیگران محبت و احترام می‌کرد. در حدیثی مشهور به حدیث بضعه، پیامبر(ص) فاطمه را پاره تن خود معرفی می‌کند و می‌گوید هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است. این روایت را محدثان نخستین نظیر شیخ مفید از میان علمای شیعه و احمد بن حنبل از میان علمای اهل سنت، به گونه‌های مختلف گزارش کرده‌اند. در روایات متعددی که شیعیان و اهل سنت نقل کرده‌اند آمده است که فاطمه برترینِ زنان بهشت، برترینِ زنان دو عالم و برترینِ زنان امت است.

تداوم نسل پیامبر از فاطمه و تعیین امامان شیعه از فرزندان فاطمه به عنوان یکی از فضائل او ذکر شده است. برخی از مفسران استمرار نسل پیامبر از فاطمه را مصداق کوثر یعنی خیر فراوان در سوره کوثر دانسته‌اند. سخاوت فاطمه(س) به عنوان یکی از ویژگی‌های رفتاری او گزارش شده است. فاطمه(س) در زندگی مشترک خود با علی(ع) زمانی که در وضعیت مطلوب اقتصادی قرار داشت ساده‌زیست بود و همیشه انفاق می‌کرد.

اهدای لباس نو در شب عروسی خود به فرد محتاج، بخشیدن گردنبند به فقیر و دادن همه غذای خود به مسکین، یتیم و اسیر از جمله این موارد است. بر اساس گزارش‌های روایی و تفسیری پس از آنکه فاطمه(س)، علی(ع) و حسنین(ع) سه روز پی‌در پی هنگام افطار همه غذای خود را به نیازمند دادند آیه ۵ تا ۹ سوره انسان مشهور به آیه اطعام در شأن آنان نازل شد.

سخن گفتن فرشتگان با فاطمه(س) یکی از ویژگی‌های او است که موجب شد او را مُحَدَّثه بنامند. گفتگوی فرشتگان با فاطمه در زمان پیامبر و پس از رحلت وی، برای تسلی دادن فاطمه(س) و خبر دادن از آینده نسل پیامبر بوده است. رویدادهای آینده را که فرشته الهی به فاطمه می‌گفت، امام علی(ع) می‌نوشت که به مصحف فاطمه معروف شد.

در برخی از منابع شیعه برای زهرا(س) زیارت‌نامه‌ای توسط امام صادق(ع) بیان شده است. بنا بر متن زیارت‌نامه، فاطمه(س) قبل از آفریده شدن مورد امتحان خداوند قرار گرفته و در این امتحان صبور بوده است. در این زیارت‌نامه قبول کردن ولایت حضرت زهرا(س) مانند قبولی ولایت همه انبیاء و حضرت محمد(ص) و اطاعت از آنها دانسته شده است. همچنین طبق این زیارت کسی که از حضرت زهرا(س) اطاعت کرده و ثابت‌قدم باشد، از پلیدی‌ها و گناهان پاک می‌شود.

مصحف فاطمه، کتابی است منسوب به حضرت فاطمه(س) و شامل مطالبی است که فاطمه آن‌ها را از فرشته الهی شنید و امام علی(ع) آن را نوشته است. به اعتقاد شیعیان مصحف فاطمه نزد امامان شیعه بوده و هر امامی در پایان عمر خود آن را به امام بعدی تحویل داده است و غیر از امامان هیج فردی به کتاب دسترسی نداشته است. این کتاب اکنون در دست امام زمان(عج) است.

تسبیحات فاطمه زهرا(س)، ذکری است که فاطمه از پیامبر(ص) آموخت و از فراگیری آن خشنود شد. در منابع شیعه و اهل سنت درباره آموختن تسبیحات به فاطمه گزارش‌های متعددی ذکر شده و آمده است امام علی پس از شنیدن این ذکر، در هیچ شرایطی آن را ترک نکرد.

 

عروج ملکوتی

بیعت نکردن علی(ع) و مخالفان ابوبکر و تحصن آنان در خانه فاطمه موجب شد یاران خلیفه به خانه او حمله کنند و در این هجوم فاطمه به سبب ممانعت از بردن علی برای بیعتِ اجباری با ابوبکر آسیب دید و فرزندش سقط شد. این حادثه بر اثر آتش، فشار و ضربه عمر، قنفذ و دیگر همراهان بر درب خانه اتفاق افتاد. در برخی گزارش‌ها آمده است که قنفذ، فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشت و در را به فاطمه(س) کوبید و پهلوی او را شکست. فاطمه(س) پس از این واقعه در بستر بیماری افتاد و پس از مدت کوتاهی به شهادت رسید. حضرت فاطمه سلام الله علیها در ۳ جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری در مدینه به شهادت رسید. عمر او را هجده سال گفته‌اند.

امام کاظم(ع) در روایتی به شهادت فاطمه(س) تصریح کرده است. در روایتی از امام صادق(ع) سبب شهادت فاطمه(س) ضربه قنفذ با غلاف شمشیر ذکر شده است که موجب سقط محسن و بیماری و در نتیجه شهادت او شد. حضرت فاطمه قبل از شهادت، وصیت کرده بود دوست ندارد افرادی که به او ستم کردند و اسباب خشم و غضب او را فراهم کردند، بر پیکرش نماز بخوانند و در تشییع او حاضر شوند؛ از این رو خواسته بود او را مخفیانه تشییع و دفن کنند و محل دفن او مخفی بماند.

برخی محل دفن حضرت فاطمه(س) را در روضة النبی دانسته‌اند. خانه حضرت فاطمه و امام علی(ع) مکان دیگر محل دفن معرفی شده است. این مکان با گسترش مسجد النبی در زمان بنی‌امیه، بخشی از مسجد قرار گرفت.

 

زندگینامه امام حسن (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) مشهور به امام حسن مجتبی (۳-۵۰ق) دومین امام شیعیان که ۱۰ سال (۴۰-۵۰ق) امام و حدود ۷ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانسته‌اند.

 

حسن بن علی بن ابی‌طالب نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر اسلام(ص) است. نسب او به بنی‌هاشم و قریش می‌رسد. واژه «حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید. در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد. نام‌های حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)، نام پسران هارون است که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشت.

کنیه او را «ابومحمد» و «ابوالقاسم» گفته‌اند و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکی (پاکیزه) برشمرده‌اند. بنابر قول مشهور، تاریخ ولادت امام حسن(ع)، ۱۵ رمضان سال سوم هجری است. برخی منابع تولد وی را سال دوم هجرت دانسته‌اند. او در مدینه به دنیا آمد و پیامبر در گوش او اذان گفت و در هفتمین روز ولادتش، گوسفندی را برای او عقیقه کرد.

حسن بن علی دومین امام شیعیان است. او بعد از شهادت امام علی (ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ قمری، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت. شیخ کلینی (درگذشته ۳۲۹ق) در کتاب کافی مجموعه روایات مربوط به نصب حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است.

از دوره کودکی و نوجوانی حسن بن علی(ع) اطلاع چندانی در دست نیست. او کمتر از هشت سال از عمرش را در دوران پیامبر سپری کرد و از این جهت نام او در زمره آخرین طبقهٔ صحابه ذکر شده است. گزارش‌های مربوط به محبت بسیار پیامبر(ص) به او و برادرش حسین(ع) در بیشتر منابع شیعه و اهل سنت آمده است.

از مهم‌ترین حوادث این دوره، حضور او به همراه پدر و مادر و برادرش در ماجرای مباهله پیامبر(ص) با مسیحیان نجران است. گزارش‌ها درباره شمار همسران و فرزندان حسن بن علی(ع) متفاوت است. منابع تاریخی، حداکثر نام ۱۸ همسر برای امام حسن(ع) ذکر کرده‌اند. شیخ مفید تعداد فرزندان او را ۱۵ تن ذکر کرده است.

نسل امام حسن (ع) از حسن مثنی، زید، عمر و حسین اثرم ادامه یافت. نسل حسین و عمر پس از مدتی از بین رفت و تنها نسل حسن مثنی و زید بن حسن باقی ماند. فرزندان او را سادات حسنی می‌نامند. در جنگ جمل، وقتی عبدالله بن زبیر امام علی(ع) را به کشتن عثمان متهم کرد، حسن بن علی خطبه‌ای خواند و به نقش زبیر و طلحه در کشتن عثمان اشاره کرد. امام مجتبی(ع) در این جنگ فرماندهی جناح راست سپاه را بر عهده داشت.

به گفته نصر بن مزاحم (درگذشته ۲۱۲ ق) حسن بن علی پیش از حرکت سپاه امام علی(ع) به سوی صفین، خطبه‌ای خواند و مردم را به جهاد ترغیب کرد. بر اساس پاره‌ای اخبار، او در جنگ صفین به همراه برادرش حسین بن علی(ع) فرماندهی جناح راست لشکر را بر عهده داشت. امام مجتبی(ع) از ۲۱ رمضان سال ۴۰ق به مدت ۶ الی ۸ ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت او را با توجه به حدیثی منسوب به پیامبر(ص)، آخرین خلیفه از خلفای راشدین دانسته‌اند.

بنا بر نقل منابع شیعه و اهل سنت، پس از شهادت امیرمؤمنان در سال ۴۰ق. مردم با حسن بن علی(ع) برای خلافت بیعت کردند. به گفته بلاذری (درگذشته ۲۷۹ق)، عبید الله بن عباس پس از دفن پیکر امام علی(ع)، به میان مردم آمد و خبر شهادت امام را به آنان داد و گفت: او جانشینی شایسته و بردبار به جا گذاشته است. اگر دوست دارید با او بیعت کنید.

 

در برخی منابع آمده است هنگام بیعت، شروطی مطرح شد؛ از جمله در «الامامة و السیاسة» آمده است حسن بن علی به مردم گفت: آیا بیعت می‌کنید که فرمانم را اطاعت کنید و با هر کس جنگیدم بجنگید و با هر کس صلح کردم، صلح کنید؟ آنها با شنیدن این سخن به تردید افتادند و نزد حسین بن علی(ع) رفتند تا با او بیعت کنند، ولی او گفت: به خدا پناه می‌برم که تا حسن زنده است با شما بیعت کنم. آنان بازگشتند و با حسن بن علی بیعت کردند.

بنابر نقل یعقوبی از جمله ترفندهای معاویه برای آنکه جنگ را به صلح بکشاند، این بود که کسانی را بین سپاهیان امام حسن(ع) فرستاد تا شایع کنند که قیس بن سعد نیز به معاویه پیوسته، و از سویی کسانی را به میان سپاهیان قیس فرستاد تا شایع کنند که حسن بن علی، صلح را پذیرفته است.

او همچنین نامه‌های کوفیان در اعلام فرمانبرداری از او را برای حسن بن علی(ع) فرستاد و به او پیشنهاد صلح داد و شرط‌هایی نیز بر عهده خود گذاشت. به گفته شیخ مفید، امام حسن(ع) با وجود آنکه به معاویه اعتماد نداشت و از نیرنگ او آگاه بود، چاره‌ای جز پذیرش صلح ندید. در گزارش بلاذری آمده است معاویه، صفحه‌ای سفید و مهرشده برای حسن بن علی(ع) فرستاد تا هر شرطی که می‌خواهد در آن بنویسد.

امام حسن(ع) که شرایط را چنین دید، برای مردم سخن گفت و از آنان خواست نظرشان را در مورد جنگ یا صلح بگویند. مردم با شعار «البقیة البقیة»(یعنی ما زندگی کردن و زنده ماندن را می خواهیم) درخواست پذیرش صلح کردند. و بدین ترتیب امام حسن(ع) صلح را پذیرفت.

در گزارش‌ها آمده است پس از صلح امام حسن، گروهی از شیعیان ابراز تأسف و ناخوشنودی می‌کردند و حتی عده‌ای امام را سرزنش کردند و او را «مذلّ المؤمنین»(خوار کننده مومنان) خواندند. امام در پاسخ پرسش‌ها و اعتراض‌ها، بر ضرورت التزام به تصمیم «امام» تاکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواند و حکمت این کار را از سنخ حکمت کارهای خضر (ع) در ماجرای همسفر شدن با موسی(ع) دانست.

امام حسن علیه السلام می فرمود: معاویه بن صخر پنداشته است که من او را شایسته خلافت دانسته و خود را سزاوار آن ندیده‌ام. معاویه دروغ می‌گوید. به خدا سوگند ما در کتاب خدا و در سخنان رسول خدا سزاوارترین مردم به مردم هستیم، ولی ما اهل بیت از زمانی که رسول خدا از دنیا رفت، همواره بیمناک و ستمدیده بوده‌ایم. خدا میان ما و آنان که بر ما ستم کردند داوری کند.

هم چنین ایشان در جای دیگری فرمود: ای مردم! اگر از مشرق تا مغرب را بگردید، جز من و برادرم کسی را نخواهید یافت که جدش رسول خدا باشد. همانا معاویه در چیزی (خلافت) که حق من است، با من به نزاع برخاست و من برای مصلحت امت و حفظ خون مردم، از آن چشم پوشیدم.

 

معجزات و کرامات

روایات فراوانی از محبت رسول خدا(ص) به نوه خود حسن بن علی(ع) وجود دارد. نقل شده که پیامبر(ص) در حالی که حسن(ع) را بر دوش خود حمل می‌کرد، می‌گفت: خدایا من او را دوست دارم، پس تو نیز او را دوست بدار. گاه که پیامبر(ص) در نماز جماعت به سجده می‌رفت، او بر پشت ایشان سوار می‌شد و پیامبر سر از سجده برنمی‌داشت تا او پایین آید و وقتی اصحاب از علت طولانی شدن سجده می‌ پرسیدند، می‌گفت می‌خواستم به دلخواه خود پایین آید.

در فرائد السمطین آمده است که پیامبر(ص) درباره او فرمود: او سرور جوانان بهشت و حجت خدا بر امت است… هر که از او پیروی کند از من است و هر که از او سرپیچی کند، از من نیست. حسن بن علی(ع) جزو اهل بیت پیامبر(ص) است که به گفته مفسران، آیاتی از قرآن درباره آنان نازل شده است، از جمله آیه اطعام که بنابر روایات شیعه و اهل سنت، درباره اهل بیت نازل شده و یکی از فضایل آنان به شمار می‌آید.

امام مجتبی(ع) بارها پیاده به حج رفت و از او نقل شده است که می‌گفت از پروردگارم شرم دارم که او را ملاقات کنم ولی به سوی خانه او گام برنداشته باشم. گفته اند او ۱۵ یا ۲۰ یا ۲۵ بار پیاده به حج رفت، در حالی که بهترین شتران به دنبال او در حرکت بودند. در منابع اسلامی گزارش‌هایی درباره بردباری او آمده و او را «حَلیم» خوانده‌اند. در برخی منابع اهل سنت آمده است مروان بن حکم که با او دشمنی می ورزید و مانع از دفن او کنار پیامبر شد، در تشییع جنازه‌اش شرکت کرد و زیر تابوت را گرفت.

وقتی به او اعتراض شد که تو حسن بن علی را در زمان حیاتش می‌آزردی، گفت من کسی را می‌آزردم که بردباری‌اش همسنگ کوه‌ها بود. نقل شده است که مردی شامی امام حسن(ع) را دید و شروع به ناسزاگویی کرد. امام مجتبی(ع) پس از آنکه آن مرد ساکت شد، به او سلام کرد و با لبخند گفت: گویا در این شهر، غریب هستی. سپس به او گفت هر نیازی که داشته باشی ما برآورده می‌کنیم. آن مرد گریست و گفت خدا بهتر می‌داند رسالتش را کجا قرار دهد.

منابع اسلامی، امام دوم شیعیان را فردی بخشنده و گشاده دست معرفی کرده و او را «کریم» و «سخی» و «جواد» خوانده‌اند. نقل شده است که او، دو بار کل دارایی‌اش را در راه خدا بخشید و سه بار نیز اموالش را دو قسمت کرد: نیمی برای خود و نیمی برای نیازمندان. همچنین گزارش‌هایی از کمک کردن او به مردم وجود دارد، حتی نقل شده است که اعتکاف و طواف را نیمه کاره رها می‌کرد تا نیاز دیگران را برآورده کند و دلیل این کار را حدیثی از پیامبر(ص) برمی‌شمرد که هر کس حاجتی از برادر مؤمنش برآورده کند، مانند کسی است که سالیان دراز به عبادت مشغول بوده است.

درباره عبادت او گفته اند هنگامی که وضو می‌گرفت، مفاصل او به لرزه می‌افتاد و رنگ چهره‌اش زرد می‌شد و چون به ورودی مسجد می‌رسید، می‌گفت: ای نیکوکار! خطاکار به درگاه تو آمده، پس بدی‌هایم را در مقابل خوبی‌هایت نادیده بگیر. همچنین گفته‌اند روزی گذرش به تهیدستانی افتاد که تکه‌های نان می‌خوردند. وقتی او را دیدند دعوتش کردند تا با آنان همسفره شود. او از اسب پیاده شد و همراه آنان نان خورد و همگی سیر شدند. سپس آنان را به میهمانی خود دعوت کرد و به آنان غذا و لباس بخشید.

 

عروج ملکوتی

در بسیاری از منابع شیعه و اهل سنت آمده است که امام حسن(ع) با خوراندن زهر به شهادت رسید. در برخی منابع آمده است امام حسن(ع) به برادرش وصیت کرد که او را پس از درگذشت، کنار قبر جدش رسول خدا(ص) دفن کند اما دشمنان از این کار جلوگیری کردند. در گزارش ابن شهرآشوب آمده است که بنی امیه به سمت جنازه امام مجتبی(ع) تیر پرتاب کردند. طبق این نقل، ۷۰ تیر از جنازه حسن بن علی(ع) بیرون کشیدند. منابع تاریخی، سال شهادت امام حسن(ع) را به اختلاف، ۴۹ یا ۵۰ یا ۵۱ هجری ذکر کرده‌اند. روز شهادت ایشان را ۲۸ صفر ذکر کرده‌اند. پیکر مطهر ایشان در قبرستان بقیع مدفون است و مرقد و بارگاهی برای ایشان ساخته نشده است.

 

 

زندگینامه امام حسین (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع) (۴ق-۶۱ق) که در بین شیعیان امام حسین(ع)، اباعبدالله و سیدالشهداء نیز خوانده می‌شود، امام سوم شیعیان است که در واقعه عاشورا به شهادت رسید.

 

در منابع شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر(ص) نام «حسین» را بر او نهاد. بر اساس روایات، این نامگذاری به فرمان خداوند انجام شد. دو نام حسن و حسین که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقه‌ای نداشت، معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)، نام پسران هارون است.

امام حسین(ع) فرزند امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) و نوه حضرت محمد(ص) است. او از خاندان بنی‌هاشم و از قبیله قریش است. امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه از برادران، و حضرت زینب(س) و ام کلثوم از خواهران او هستند. کنیه حسین بن علی، «ابوعبدالله» است. ابوعلی، ابوالشهداء (پدر شهیدان)، ابوالاحرار (پدر آزادگان) و ابوالمجاهدین (پدر جهادکنندگان) از دیگر کنیه‌های او است.

حسین بن علی(ع) القاب فراوانی دارد که برخی از آنها با القاب برادرش امام حسن(ع) مشترک است؛ مانند سید شباب أهل الجنة (سرور جوانان اهل بهشت). برخی دیگر از القاب او عبارتند از: زکی، طیّب، وفی، سیّد، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات الله، رشید، و التابع لمرضاة الله. ابن‌طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب «سید شباب أهل الجنه» را مهم‌ترین آنها دانسته است. در بعضی از احادیث، حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است. ثارالله و قتیل العبرات از دیگر القابی است که در برخی زیارتنامه‌ها برای او ذکر شده است.

حسین بن علی در مدینه به دنیا آمد و بنابر قول مشهور، تولد او در سال چهارم قمری بوده است. با این حال برخی تولد او را در سال سوم قمری دانسته‌اند. ولادت حسین بن علی، بنابر قول مشهور در سوم شعبان بوده است. در گزارش‌های تاریخی شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر هنگام تولد او گریست و از شهادتش خبر داد. بر پایه روایتی در کتاب کافی، حسین(ع) نه از مادرش و نه از هیچ زن دیگری شیر نخورد.

در منابع اهل سنت آمده است که رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، حسن و حسین(ع) را بیش از بقیه دوست داشت و این علاقه چنان بود که گاه با ورود آن دو به مسجد، خطبه‌اش را ناتمام می‌گذاشت، از منبر پایین می‌آمد و آنان را در آغوش می‌کشید. از پیامبر نقل شده است که محبت به این دو مرا از محبت به هر کس دیگری بازداشته است.

۲۵ سال از عمر امام حسین(ع) در دوران خلفای سه گانه سپری شد، اما از جزئیات زندگی امام سوم شیعیان در این دوران خبر چندانی در دست نیست که شاید علت آن انزوای سیاسی امام علی(ع) و فرزندانش باشد. نقل شده است که در اوایل خلافت عمر، روزی حسین(ع) که حدود نُه سال داشت، وارد مسجد شد و چون عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید، از منبر بالا رفت و به او گفت: «از منبر پدرم فرود‌ آی و بر منبر پدرت بنشین!». عمر گفت: «پدرم منبری نداشت».

 

بر اساس گزارش‌های اندک مربوط به دوره حکومت امام علی(ع)، حسین(ع) پس از بیعت مردم با امیرالمؤمنین(ع) خطبه‌ای خوانده است، در روز جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امام علی(ع) را بر عهده داشته و در جنگ صِفّین، خطبه‌ای برای ترغیب مردم به جهاد خوانده و به گزارش برخی منابع، از فرماندهان جناح راست سپاه بوده است. گفته‌اند در صفین، امام حسین(ع) در ماجرای پس گرفتن آب از شامیان شرکت داشت و پس از آن امیرالمومنین فرمود: «این نخستین پیروزی‌ای بود که به برکت حسین به دست آمد».

گزارش‌های تاریخی از ادب و احترام حسین بن علی(ع) به برادرش امام حسن(ع) حکایت دارد؛ نقل شده است که اگر در مجلسی امام حسن(ع) حضور داشت، او به خاطر رعایت احترام سخن نمی‌گفت. پس از شهادت امام علی(ع) گروهی از خوارج که به جنگ با شامیان اصرار داشتند، با امام حسن بیعت نکردند و نزد حسین(ع) رفتند تا با او بیعت کنند، اما وی گفت: «به خدا پناه می‌برم که تا زمانی که حسن زنده است بیعت شما را بپذیرم».

شروع امامت حسین بن علی(ع)، با دهمین سال حکومت معاویه مصادف بود. معاویه در سال ۴۱ق پس از صلح با امام حسن حکومت را در دست گرفت و خلافت اموی را پایه‌گذاری کرد. امام حسین(ع) پس از شهادت برادرش در سال ۵۰ق به امامت رسید و تا روزهای آغازین سال ۶۱ق رهبری شیعیان را بر عهده داشت. علمای شیعه علاوه بر دلایل عامی که برای اثبات امامت امامان شیعه ارائه کرده‌اند، به دلایل خاصِ امامت هر امام نیز استدلال کرده‌اند؛ شیخ مفید در کتاب ارشاد به برخی احادیثِ امامت حسین بن علی(ع) اشاره کرده است، از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمود: «این دو پسرم (حسن و حسین)، امام هستند، خواه قیام کنند یا نکنند.»

امام حسین(ع) در دوره حکومت معاویه به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود، وفادار ماند و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنی‌امیه اعلام آمادگی کردند، نوشت: «اکنون عقیده من چنین نیست. تا هنگامى که معاویه زنده است اقدامی نکنید و در خانه‏‌هایتان پنهان شوید و از کارى که به شما بدگمان شوند بپرهیزید. اگر او مُرد و من زنده بودم، نظرم را برایتان می‌نویسم».

در مجلسی که عموم مردم در آن حضور داشتند، امام حسین در واکنش به سخنان معاویه درباره شایستگی یزید، خودش را به لحاظ فردی و خانوادگی برای خلافت سزاوارتر دانست و یزید را شراب‌خوار و اهل هوا و هوس معرفی کرد.

پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به حکومت رسید و تصمیم گرفت از چند تن از بزرگانی که ولایتعهدی او را نپذیرفته بودند، از جمله حسین بن علی، به زور بیعت بگیرد، ولی حسین(ع) از بیعت خودداری کرد و همراه خانواده و یارانش در ۲۸ رجب، مدینه را به قصد مکه ترک کرد.

او در مکه با استقبال مردم مکه و عمره‌گزاران روبرو شد و بیش از چهار ماه (از ۳ شعبان تا ۸ ذی‌الحجه) در این شهر اقامت گزید. در این مدت شیعیان کوفه که از بیعت نکردن سومین امام خود با خبر شده بودند، نامه‌هایی برای او نوشتند و به کوفه دعوتش کردند. حسین بن علی برای اطمینان از همدلی مردم کوفه و جدیت دعوت‌شان، مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا اوضاع را به او گزارش کند، مسلم پس از مشاهده استقبال و بیعت مردم، امام حسین را به کوفه فراخواند و او نیز همراه خانواده و یارانش در هشتم ذی حجه از مکه به سمت کوفه حرکت کرد.

واقعه کربلا که به شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش انجامید، مهم‌ترین بخش از زندگینامه او به شمار می‌آید. بر پایه برخی گزارش‌ها، امام حسین(ع) پیش از حرکت به سوی عراق، از شهادت خود آگاه بوده است.

 

معجزات و کرامات

در حوزه فرهنگ عمومی، مسلمانان و حتی پیروان دیگر ادیان، حسین بن علی(ع) را نماد و الگوی فداکاری، ستم‌ناپذیری، آزادی‌خواهی، پاسداری از ارزش‌ها و حق‌طلبی می دانند.

روایات متعددی از پیامبر(ص) در فضائل او نقل شده است از جمله:

  • حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند.
  • بر سمت راست عرش نوشته است «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است».
  • حسین از من است و من از حسین هستم.
  • هر کس این دو (حسن و حسین) را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.

روایات فراوانی درباره پیشگویی شهادت حسین بن علی(ع) وجود دارد از جمله در حدیث لوح به نقل از پیامبر(ص) آمده است خداوند حسین را به شهادت گرامی داشته و او را برترین شهیدان قرار داده است. مجلسی در جلد ۴۴ بحارالانوار، باب ۳۰، روایاتی نقل کرده است درباره اینکه خداوند خبر شهادت حسین(ع) را به برخی از پیامبرانش از جمله آدم، نوح، ابراهیم، زکریا و محمد(ص) داده و آنها بر او گریسته‌اند.

امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که از نظر سن بزرگ‌تر از وی بودند، شریف‌ترین فرد از بنی هاشم به شمار می‌رفت. بنا بر نقل یعقوبی، معاویه پس از شهادت حسن بن علی به ابن عباس گفت: از این پس تو سرور قوم خود هستی. ابن عباس در پاسخ گفت: تا زمانی که حسین هست، نه. همچنین گزارش‌هایی از مشورت بنی‌هاشم با حسین بن علی و ترجیح نظر او بر دیگران وجود دارد. نقل شده است که عمرو بن عاص نیز او را محبوب‌ترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان می‌دانست.

 

در برخی روایات ویژگی‌هایی متمایز برای امام حسین برشمرده شده از جمله اینکه اعجازگونه از انگشت پیامبر(ص) شیر نوشیده و فرشته‌ای شکسته‌ بال به نام فطرس به برکت او نجات یافته و از آن پس، مامورِ رساندن سلام زائران، به او شده است. نیز در روایات آمده است که خداوند شفا را در تربت حسین(ع) و استجابت دعا را کنار قبر او (زیر قبّه او) قرار داده است. در کتاب الخصائص الحسینیة بیش از سیصد ویژگی اختصاصی برای امام حسین برشمرده شده است.

وی با مسکینان می‌نشست، دعوت آنان را می‌پذیرفت و با آنان غذا می‌خورد و آنان را به خانه خود دعوت می‌کرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمی‌کرد. روزی نیازمندی از او درخواست کمک کرد. امام که در حال نماز بود، نمازش را کوتاه کرد و هر چه داشت، به او داد. امام حسین(ع) بسیار بخشنده بود و به گشاده‌دستی شناخته می‌شد اما در بخشش‌هایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد و مقداری کمتر از برادر به دیگران کمک می‌کرد. در منابع آمده است وی ۲۵ بار پیاده به حج رفت.

در روایات معصومان بر زیارت امام حسین(ع) تأکید فراوان شده و یکی از برترین و پرفضیلت‌ترین اعمال شمرده شده است  و بنابر دسته‌ای از روایات، ثواب آن برابر با حج و عمره است. در کتاب‌های جامع زیارات، چندین زیارت مطلقه که در هر زمان خوانده می‌شود و چندین زیارت خاص که در زمان‌های مشخص خوانده می‌شود برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروف‌ترین این زیارت‌ نامه‌ ها هستند.

چهل روز بعد از شهادت امام حسین(ع) که اربعین حسینی یا روز اربعین نامیده می‌شود، بسیاری از شیعیان به زیارت مزار امام حسین(ع) می‌روند. طبق نقل‌های تاریخی جابر بن عبدالله انصاری، در این روز به‌عنوان اولین زائر بر سر مزار امام حسین(ع) حاضر شده است. بنابر گزارش منابع خبری، در سال ۱۳۹۸ش. بیش از ۱۸ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند.

 

عروج ملکوتی

عصر روز تاسوعا سپاه عمر سعد آماده جنگ شد؛ ولی امام حسین آن شب را برای مناجات با خدا مهلت گرفت. شب عاشورا برای یاران خود سخن گفت و بیعت از آنان برداشت و اجازه رفتن داد؛ ولی آنان بر وفاداری و حمایت از او تأکید کردند. صبح روز عاشورا جنگ آغاز شد و تا ظهر بسیاری از یاران حسین(ع) به شهادت رسیدند. در طی جنگ، حر بن یزید از فرماندهان سپاه کوفه، به امام حسین پیوست.

پس از کشته شدن یاران، خویشانِ امام به میدان رفتند که اولین آنان، علی اکبر بود و آنان نیز یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند. سپس خود حسین بن علی(ع) به میدان رفت و عصرگاه روز دهم محرم به شهادت رسید. شمر بن ذی‌الجوشن سر او را جدا کرد. سر حسین بن علی همان روز برای ابن زیاد فرستاده شد.

عمر سعد در اجرای فرمان ابن زیاد دستور داد چند اسب سوار بر بدن حسین(ع) تاختند و استخوان‌های او را در هم‌ شکستند. زنان و کودکان و امام سجاد(ع) که آن روز بیمار بود، به اسیری گرفته و به کوفه و سپس شام فرستاده شدند. پیکر امام حسین(ع) و حدود ۷۲ نفر از یارانش، روز ۱۱ یا ۱۳ محرم توسط گروهی از بنی اسد و بنابر نقلی با حضور امام سجاد(ع) در همان محلِ شهادت (کربلا) به خاک سپرده شد.

 

زندگینامه امام سجاد (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب، مشهور به امام سجاد و زین العابدین (۳۸- ۹۵ق)، چهارمین امام شیعیان است. مدت امامت وی ۳۴ سال بود.

 

امام سجاد(ع)، چهارمین امام شیعیان و فرزند امام حسین(ع) است و بنا بر قول مشهور، در سال ۳۸ق متولد شده است. وی بخشی از حیات امام علی(ع) و نیز دوران امامت امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) را درک کرده است. نام و نسب مادر علی بن الحسین، از مسائل اختلافی است؛ شیخ مفید نام مادر وی را شهربانو یا شاه‌زنان، دختر یزدگرد، پسر شهریار بن کِسری و شیخ صدوق، او را دختر یزدگرد، پسر شهریار پادشاه ایران می‌داند که هنگام وضع حمل او از دنیا رفته است.

کنیه امام سجاد(ع)، ابوالحسن، ابوالحسین، ابومحمّد،‌ابولقاسم و ابوعبدالله گزارش شده و القاب وی، زین العابدین، سیدالساجدین، سجاد، ذو الثفنات، هاشمی، علوی، مدنی، قرشی، علی‌اکبر است. امام سجاد(ع) در زمان خویش به نام‌های «علی‌الخیر»، «علی‌الاصغر» و «علی‌العابد» شهرت داشته است.

امامت امام سجاد(ع) با شهادت امام حسین(ع) در عاشورای سال ۶۱ قمری آغاز شد و تا زمان شهادتش، یعنی سال ۹۴ قمری یا سال ۹۵ قمری ادامه داشت. مدت امامت او را ۳۴ سال گفته‌اند. امام سجاد(ع) در واقعه کربلا و در روزی که امام حسین(ع) و یارانش به شهادت رسیدند، به شدت بیمار بود به گونه‌ای که در مواردی که می‌خواستند او را به قتل برسانند، عده‌ای گفتند: او را همین بیماری که دارد کفایت می‌کند.

پس از واقعه کربلا، امام سجاد و اهل بیت امام حسین(ع) را به اسیری گرفتند و روانه کوفه و شام کردند. هنگام بردن اسیران از کربلا به کوفه، بر گردن امام سجاد(ع) غل و جامعه (جامعه، طوق مانندی است که دست‌ها و گردن را با آن به هم می‌بندند) نهادند و چون بیمار بود و نمی‌توانست خود را بر پشت شتر نگاهدارد هر دو پای او را بر شکم شتر بستند.

امام سجاد(ع) در مسجد شام خطبه‌ای خواند و خود و پدر و جد خویش را به مردم شناساند و به شامیان گفت که آنچه یزید و کارگزاران او بر زبان‌ها انداخته‌اند، درست نیست. پدر او خارجی نیست و نمی‌خواسته است جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در بلاد اسلام فتنه برانگیزد.

به نوشته شیخ مفید، خاندان امام حسین (ع)، به دستور یزید، از شام به سوی مدینه حرکت کردند. امام سجاد(ع) که ۳۴ سال پس از واقعه کربلا زنده بود، همواره تلاش می‌کرد یاد و خاطره شهدای کربلا را زنده نگه دارد. امام هر گاه آب می‌نوشید به یاد پدر بود و بر مصایب امام حسین(ع) گریه می‌کرد و اشک می‌ریخت.

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «امام زین العابدین هنگامی که موقع افطار خدمتکار برایشان آب و غذا می‌برد، می‌فرمود: فرزند رسول خدا(ص) گرسنه کشته شد! فرزند رسول خدا تشنه، کشته شد! و پیوسته این سخن را تکرار می‌کرد و گریه می‌کرد به گونه‌ای که اشک‌های آن حضرت با آب و غذایش مخلوط می‌شد. پیوسته این گونه بود تا رحلت کرد.»

در روزهای پرگیر و دار واقعه حره، مروان بن حکم (از دشمنان اهل بیت(ع)) نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانواده وی را نزد خود نگاه دارد، ولی عبدالله نپذیرفت. مروان چون از حمایت او ناامید شد پناه به امام سجاد(ع) برد. امام با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول فرمود و خانواده مروان را همراه با زن و فرزند خود به ینبع (چشمه‌ساری نزدیک مدینه از جانب راست کوه رَضْوی) فرستاد.

امام در این حادثه، ۴۰۰ خانواده را تحت کفالت خود گرفت و تا وقتی که لشکر مسلم بن عقبه (فرمانده لشکر یزید در واقعه حَرّه) در مدینه بود هزینه آنان را می‌پرداخت.

صحیفه سجادیه، مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) و آینه‌ای است که تصویر اجتماع آن روز (به ویژه مدینه) را در آن می‌توان دید: بیزاری از کردار و گفتار زشت مردم آن روز و پناه بردن به خدا از آنچه می‌بیند و می‌شنود، و روشن نمودن راه درست در پرتو تربیت دین و قرآن و پاکیزه ساختن جان ها از آلایش؛ گویی امام می‌خواهد تا آنجا که ممکن است، به زبان دعا مردم را از شیطان ببرد و به خدا پیوند دهد.

دعای سحر مشهور به دعای ابوحمزه را را امام زین‌العابدین در سحرهای ماه رمضان می‌خواند و ابوحمزه ثمالی از آن حضرت نقل کرده است. این دعا دربردارنده مفاهیمی متعالی و تعابیری شیوا و فصیح است. هم چنین زیارت امین الله زیارتنامه‌ ای است که امام سجاد (ع) هنگام زیارت مزار حضرت علی (ع) خوانده است. این زیارت از معتبرترین زیارات شمرده شده است که در همه جا (از جمله نزد قبور دیگر ائمه(ع)) می‌توان آن را خواند.

 

احادیثی از امام سجاد علیه السلام:

1. «پسرک من! بر بلا شکیبا باش و به حقوق دیگران تجاوز مکن و کسی را یاری مکن که زیان آن برای تو بیش از سود آن برای اوست.»

2. «حق کسی که به تو بدی کند این است که او را ببخشی و اگر دانستی که بخشیدن او بد است، داد خود را از او بگیری. خدای تبارک و تعالی گوید: بر کسی که به او ستم رسیده باشد و دادخواهی کند گناهی نیست.»

3. «حق خواهنده، عطا کردن به او بمقدار نیاز است. حق کسی که چیزی از او خواسته شده اینست که اگر عطا کرد، از او با سپاس و قدردانی از فضل او، پذیری و اگر عطا نکرد، عذر او را قبول کنی.»

 

معجزات و کرامات

مالک بن انس می‌گوید: علی بن حسین در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند تا اینکه از دنیا رحلت کرد. لذا به ایشان «زین العابدین» می‌گویند. ابن عبد ربّه نیز می‌نویسد: هنگامی که علی بن حسین آماده نماز می‌شد، لرزه عجیبی وجودش را فرا می‌گرفت. از ایشان در این باره سؤال شد، فرمود: «وای بر شما! آیا می‌دانید که من در برابر چه کسی می‌خواهم بایستم و در برابر چه کسی می‌خواهم مناجات کنم؟!»

همچنین از مالک بن انس نقل شده است هنگامی که علی بن حسین احرام بست، لبیک اللّهم لبیک را قرائت کرد و در همان لحظه، بیهوش شده و از مرکب خود به زمین افتاد. امام سجاد(ع) بسیار به فقرا و مستمندان کمک می‌کرد و به آنها شبانه و مخفیانه غذا می‌داد. در این باره موارد مختلفی گزارش شده است.

از ابو حمزه ثمالی نقل شده است علی بن حسین(ع) شبانه مقداری غذا بر دوش خود می‌گذاشت و در تاریکی شب به صورت مخفیانه به فقرا می‌رساند و می‌فرمود: «صدقه‌ای که در تاریکی شب داده شود، غضب خداوند را خاموش می‌کند.» برداشتن کیسه‌های غذا بر پشت او اثر نهاده بود و چون به جوار پروردگار رفت به هنگام غسل، آن نشانه‌ها را بر پشت او دیدند.

به گفته شیخ مفید، علمای اهل سنت علوم بسیاری را از امام سجاد(ع) نقل کرده‌اند و پندها، دعاها، احادیثی در فضل قرآن، حلال و حرام، جنگ‌ها و روزها (تاریخ) از وی بجا مانده است که نزد علما مشهور است. گفتنی است از امام سجاد حدود سیصد حدیث در کتب اربعه شیعه آمده است.

علمای اهل سنت امام سجاد(ع) را دارای علم و جایگاه والا دانسته و او را ستوده‌اند. از جمله: محمد بن مسلم زهری، از تابعین و فقیه و محدث اهل سنت قرن اول و دوم هجری درباره او می‌گوید: «نه هاشمی‌ای را برتر از او و نه کسی را فقیه‌تر از او دیدم». از أبو حاتم الأعرج نیز نقل شده که هاشمی‌ای برتر از علی بن حسین(ع) ندیدم.

شافعی، پایه‌گذار مذهب شافعی، او را فقیه‌ترین مردم مدینه دانسته است. جاحظ، متکلم و ادیب معتزلی در قرن دوم و سوم قمری، نیز درباره امام گفته است: «کسی را ندیدم که در فضیلت او شک داشته باشد و یا در مقدم بودن او سخنی گوید». سعید بن مسیب، از تابعین و از فقهای هفتگانه مدینه، درباره او گفته است: «باورع‌تر از او کسی ندیدم».

 

عروج ملکوتی

تاریخ دقیق شهادت امام سجاد(ع) روشن نیست؛ برخی آن را سال ۹۵ق و برخی دیگر ۹۴ق دانسته‌اند. روز شهادت ایشان به نقل مشهور ۲۵ محرم است. شهادت امام سجاد(ع)، به دستور ولید بن عبد الملک و با سم گزارش شده است و سن ایشان هنگام شهادت ۵۷ سال گفته شده است. مزار او در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی(ع)، امام محمد باقر(ع) و امام جعفر صادق(ع) است.