نوشته‌ها

زندگینامه حضرت ذوالکفل (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

ذوالکفل (به معنی صاحب حصار) در قرآن و روایات اسلامی از پیامبران بنی اسرائیل دانسته شده است. اکثر مورخین لقب آن حضرت را ذو الکفل و نام او را حزقیل نوشته اند. نام پدر وی ادریم نام داشت.

 

زمان ظهور او ۴۸۳۰ سال بعد از هبوط آدم بوده است. مدت عمر ایشان را ۷۵ سال نوشته اند. نسب حضرت ذوالکفل را برخی الیاس بعضی یسع و دسته ای زکریا دانسته اند در هر حال پیغمبری بود، پس از سلیمان که کفالت امور هفتاد پیغمبر را به عهده داشت. محمد بن جریر طبری ذوالکفل را مرد نیکی دانسته است که پیامبری نداشته است. بیدوی، ذوالکفل را با حزقیال پیامبر یکی دانسته است.

از قصص الانبیاء نقل شده است که ذوالکفل پسر داوود و برادر سلیمان بوده است. در قرآن او مردی شکیبا و نیک سیرت دانسته شده است. خداوند در سوره انبیاء می فرماید: و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از صابران بودند. عضی گفته اند چون خداوند نصیب وافری از ثواب و رحمتش در برابر اعمال و عبادات فراوانی که انجام می داد به او مرحمت فرمود ذا الکفل نامیده شد. (یعنی صاحب بهره وافی). بعضی گفته اند چون تعهد کرده بود شبها را به عبادت برخیزد و روزها روزه بدارد، و هنگام قضاوت هرگز خشم نگیرد و تا آخر به وعده خود وفا کرد، “ذا الکفل” نامیده شد.

علامه طباطبایی می فرماید: خدای سبحان نام این بزرگوار را در کلام مجیدش برده، و او را از انبیا شمرده، و بر او ثنا خوانده، و وی را از اخیار معرفی فرموده است. و ذو الکفل را از صابران شمرده است. در روایات هم نامی از این دو پیغمبر دیده می شود.

 

معجزات و کرامات

در کتاب بحار الانوار روایتی از رسول خدا(ص) نقل شده که خلاصه اش این است: چون عمر یسع به پایان رسید، در صدد بر آمد کسی را به جانشینی خود منصوب دارد، از این رو مردم را جمع کرد و گفت: هر یک از شما که تعهد کند سه کار را انجام دهد من او را جانشین خود گردانم. روزها را روزه بدارد، شب ها را بیدار باشد و خشم نکند. جوانی که نامش عویدیا ابن ادریم بود و در نظر مردم خوار می آمد، برخاست و گفت: من این تعهد را می پذیرم.

یسع آن جوان را باز گرداند و روز دیگر همان سخن را تکرار کرد و همان جوان برخاست و تعهد را پذیرفت و یسع او را به جانشینی خود منصوب داشت تا این که از دنیا رفت و خدای تعالی آن جوان را که همان ذوالکفل بود به نبوت برگزید. شیطان که از ماجرا مطلع شد، در صدد بر آمد تا ذوالکفل را خشمگین سازد و او را بر خلاف تعهدی که کرده بود به خشم وادارد، از این رو به پیروانش گفت: کیست که این مأموریت را انجام دهد؟ یکی از آن ها که نامش ابیض بود گفت: من این کار را انجام می دهم.

شیطان بدو گفت: نزدش برو، شاید خشمگینش کنی. ذوالکفل شب ها نمی خوابید و شب زنده داری می کرد و نیمه روز مقداری می خوابید. ابیض صبر کرد تا چون ذوالکفل به خواب رفت بیامد و فریاد زد: به من ستم شده و من مظلوم هستم (حق مرا از کسی که به من ستم کرده بگیر). ذوالکفل به او گفت: برو و او را نزد من بیاور. ابیض گفت: من از این جا نمی روم. ذوالکفل انگشتر مخصوص خود را به او داد و گفت: این انگشتر را بگیر و به نزد آن شخصی که به تو ستم کرده ببر و او را نزد من بیاور.

ابیض آن انگشتر را گرفت و چون فردا همان وقت شد بیامد و فریاد زد: من مظلوم هستم و طرف من که به من ظلم کرده، به انگشتر توجهی نکرد و به همراه من نیامد. دربان ذوالکفل به او گفت: بگذار بخوابد که او نه دیروز خوابیده و نه دیشب. ابیض گفت: هرگز نمی گذارم بخوابد، زیرا به من ستم شده و باید حق مرا از ظالم بگیرد. حاجب وارد خانه شد و ماجرا را به ذوالکفل گفت. ذوالکفل نامه ای برای او نوشت و تا مهر خود آن را مهر کرد و به ابیض داد.

وی برفت تا چون روز سوم شد، همان وقت یعنی هنگامی که ذوالکفل تازه به خواب رفته بود، بیامد و فریاد زد که شخص ستم کار به هیچ یک از این ها وقعی نگذارد پیوسته فریاد زد تا ذوالکفل از بستر خود برخاست و دست ابیض را گرفت و برای دادخواهی از ستم کار به راه افتاد. گرمای آن ساعت به حدی بود که اگر گوشت را در برابر آفتاب می گذاشتند، پخته می شد. مقداری راه رفتند ولی ابیض دید به هیچ ترتیب نمی تواند ذوالکفل را به خشم درآورد و در مأموریت خود شکست خورد، پس دست خود را از دست ذوالکفل بیرون کشید و فرار کرد.خدای تعالی نام او را در قرآ کریم ذکر کرده و داستان او را به پیغمبرش یادآوری می کند تا در برابر آزار مردم صبر کند، چنان که پیمبران بر بلا صبر کردند.

 

در حدیث دیگری از قصص الانبیاء نقل شده که صدوق، از دقاق، از اسدی، از سهل، از حضرت عبدالعظیم حسنی روایت کرده اند که فرمود: به امام جواد(ع) نامه ای نوشتم و در آن نامه پرسیدم: نام ذوالکفل چه بود؟ و آیا وی از پیامبران مرسل بوده است؟ حضرت در جواب نوشت: خدای تعالی ۱۲۴ هزار پیغمبر فرستاد که ۳۱۳ نفر آن ها مرسل بوده اند و ذوالکفل از آن هاست و پس از سلیمان بن داود بوده است.

او مانند داود میان مردم قضاوت می کرد و جز در راه خدا خشم نمی کرد و نامش عویدیا بود و هم اوست که خدای تعالی نامش را در قرآن ذکر کرده و فرموده است: «و اذکر إسماعیل و الیسع و ذا الکفل و کل من الأخیار» بر اساس حدیثی نبوی، حزقیل (ذوالکفل)، حبیب نجار (مؤمن آل‌ یس) و حضرت علی علیه‌ السلام کسانی‌اند که حتی لحظه‌ای به خدا کافر نشدند.

 

عروج ملکوتی

مدت عمر ایشان را ۷۵ سال نوشته اند. اگر او همان حزقیل باشد احتمالا او را گروهی از یهودیان در سرزمین بابل کشتند. مقبره منسوب به ذوالکفل در عراق، در نزدیکی نجف در روستایی به نام کفل قرار دارد که یهودیان و مسلمانان آن را زیارت می کنند.