نوشته‌ها

خروج شیصبانی قبل از ظهور

 

به نام آفریننده عشق

 

شیصبانی یا عوف سلمی در باور دین اسلام شیعه، فردی‌ است که در آخر الزمان و پیش از قیام حضرت مهدی عجل الله فرجه در عراق ظهور می‌کند. آغاز کار وی از تکریت است و در دمشق کشته می‌شود.

واژه شیصبان یکی از نام‌های ابلیس است و در لغت به معنای مورچه نر، لانه مورچگان، رهبرگروهی از پریان و گهگاهی ائمه از این واژه برای اشاره به بنی‌عباس استفاده می‌کرده‌اند.

از امام سجاد علیه السلام نقل‌ شده است:

خروج شعیب بن صالح پس از عوف سلمی و قبل از خروج سفیانی است.

و از امام باقر علیه السلام آمده‌ است:

سفیانی خروج نمی‌کند، مگر آن که قبل از او شیصبانی در سرزمین کوفان (همان عراق) خروج کند. او همچون جوشیدن آب از زمین می‌جوشد و فرستادگان شما را به قتل می‌رساند. بعد از آن، انتظار خروج سفیانی و ظهور قائم را داشته باشید.

اسم اعظم از نظر علامه حسن زاده

 

به نام آفریننده عشق

 

حضرت علامه حسن زاده آملی درباره اسم اعظم می فرمایند: «أعظمیت اسماء را مرتبت دیگر نیز هست که اختصاص به تعریف دارد اسمی که در تعریف حق سبحانه اتم از دیگری باشد أعظم از آنست. این راجع به همان سرّ و حصه است که اسم أعظم به انسان کامل اختصاص دارد. (در حدیثی پیامبر فرمودند: « من رآنی فقد رأی الله » پس وجود خاتم أعظم أسماء الله است و نیز دیگر کلمات تامّه و اسمای حسنی الهی (در حدیثی امام معصوم نقل شده است که فرمودند: « نحن والله الاسماء. الحسنی التی لایقبل الله من العباد عملا  إلا ّ بمعرفتنا ») پس انسان کامل اسم اعظم است.»

اسم أعظم خاتم نصیب کسی نمی شود، آری بدان قدر که به حضرتش تقرب جستی به اسم أعظم حق نزدیک شدی و قرآن که صورت کتبی اوست اسم أعظم است. و در حدیثی از پیامبر اکرم از اسم أعظم سوال شد حضرت فرمودند: « هر اسمی از اسماء الله أعظم است پس تو قلبت را از هر چه غیر اوست خالی کن و در این حال او را با هر اسمی که خواستی بخوان و در حقیقت نیست برای خداوند اسم خاصّی بلکه خداوند واحد و قهار است ». (مآثر آثار ج 1 ص 53)

آیة الله صمدی آملی می فرمایند: « تو خودت اسم أعظم الهی هستی و قدر خودت را بشناس و سر سری نگیر. اگرچه بر انگشتری اسم اعظم کتبی را حک می کنند و به انگشت می گذاری ولی باید بدانی که:

گر انگشت سلیمانی نباشد    چه خاصیت دهد نقش نگینی

خودش که اسم أعظم است را حفظ نمی کند، به فکر انگشتر به دست گرفتن است ولی عمده آنست که خودش اسم أعظم گردد و توجه ارتباط وجودیش به دریای بیکران باشد و خودش را در حدود و نقایص کثرات غرق نکند و جدول وجودیش را لایروبینماید تا به اسم أعظم جانش دست یابد. به هر مقداری که از غیر مایوس شد و به سرّش متوجه شد به همان اندازه از حق بهره می برد و با نامیدی از غیر است که می توان به إسم أعظم رسید یعنی به کانال ارتباطی و فقر نوری خود رسید و با آن حقیقت عالم را یافت.

پیدایش و فرجام مسیحیت

به نام آفریننده عشق

 

حضرت عیسی علیه السلام از بزرگترین پیامبران الهی است که دارای کتاب آسمانی، شریعت و معجزات بسیاری بوده است. او از مادری پاک دامن و باتقوا به نام حضرت مریم سلام الله علیها زاده شد. پدر و مادر مریم، عمران و حنّه نیز پاک دامن و بافضیلت بودند.

مادر مریم زنی نازا بود و همواره از خدا می خواست که به او فرزندی عنایت کند. از این رو نذر کرده بود اگر خدا پسری به او عطا کند، او را خادم حرم بیت المقدس گرداند. خدا نیز دعای او را اجابت کرد ولی به جای پسر، دختری به نام مریم به او عطا کرد. به این ترتیب مریم خدمتگزار حرم شد.

متولیان حرم در تکفل و سرپرستی این فرزند باهم اختلاف داشتند، چرا که پدر مریم در میان خادمان جایگاه والایی داشت. سرانجام به قرعه متوسل شدند و قرعه به نام زکریا افتاد. زکریا به خوبی از مریم مراقبت کرد ولی هرگاه نزد او می آمد غذای او را آماده می دید و از این امر تعجب می کرد.

زکریا علیه السلام از مریم پرسید: این غذاها از کجا می آید؟ مریم گفت: از جانب خداست و خداوند به هر کس بخواهد روزی فراوان می دهد. روزی طبق معمول، مریم به عبادت خدا مشغول بود که اضطراب بی سابقه ای را احساس کرد. در این حال جبرئیل علیه السلام به صورت مردی پیش روی مریم ظاهر شد.

مریم با مشاهده مرد به خدا پناه برد اما جبرئیل گفت: نترس من فرشته خدا هستم و ماموریت دارم پسر پاکیزه ای به تو ببخشم. مریم گفت: چگونه ممکن است از من فرزندی آید در صورتی که من با هیچ کس ارتباطی نداشته ام؟ جبرئیل گفت: خدایت چنین خواسته و این کار بر وی آسان است.

پس از مدتی درد زایمان مریم را فرا گرفت و به تنه درخت خرمایی تکیه کرد در حالیکه وحشت او را فراگرفته بود تا آنجا که آرزو کرد کاش پیش از این مرده و فراموش شده بودم. آنگاه از جانب خداوند ندایی رسید: نگران نباش، به زیر پای خود بنگر. در آن چشمه می توانی نوزاد خود را در آن بشویی.

از خرمای این درخت و آب این چشمه تناول کن و در اعتراض و تمسخر مردم نذر سکوت کن. این کودک می تواند در گهواره سخن بگوید. وقتی که مریم برگشت بعضی به او اعتراض کردند و گفتند: این کار عجیب چیست؟ مریم گفت: اگر طالب حقیقت هستید با این نوزاد سخن بگویید.

آنها گفتند چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟ ناگهان کودک به فرمان الهی به سخن درآمد و گفت: «منم بنده خدا، به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است و هرجا که باشم مرا بابرکت ساخته. تا زنده ام به نماز و زکات سفارشم کرده است.»

پس از این سخنان مردم دریافتند که این کودک با خواست خدا به دنیا آمده و نسبت به دیگران امتیاز والایی دارد. هنگامی که عیسی علیه السلام به سی سالگی رسید فرشته ای به او رسالتش را ابلاغ کرد و انجیل را به وی وحی نمود در حالیکه که تصدیق کننده تورات بود. شریعت او کامل کننده تورات تلقی شده است و همه آنچه در تورات تشریع گشته را تایید کرده است جز برخی از محرمات که انجیل آنها را حلال کرده است.

 

حضرت عیسی علیه السلام به پیامبر زمان ما یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله نیز مردم را بشارت داده است. هم چنین ایشان کوشید که گمراهی های قوم یهود را بر طرف کرده و آنها را به وادی هدایت وارد سازد اما آنها سخن او را نپذیرفته و به تحریف دین موسی علیه السلام ادامه دادند.

عیسی برای قانع کردن آنها از معجزاتی مانند مرده کردن زنده، ساختن پرنده از گِل، خبر دادن از غیب و … نیز استفاده کرد اما عده ای از قوم یهود همچنان بر انکار خود پافشاری می کردند تا آنجا دیدند عده زیادی از مردم به عیسی ایمان آوردند. آنها از این قضیه نگران شدند و نقشه کشیدند تا حضرت عیسی را کشته و به صلیب کِشند.

مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی علیه السلام به صلیب کشیده شد ولی خداوند در قرآن می فرماید: «در حالیکه تصور می کردند عیسی را کشته اند، اما او را نکشتند و به دارش نیاویختند و اشتباها فردی شبیه او را دار زدند و گمان کردند عیسی است. از آنجا که مشیت خدا بر نجات او از قوم یهود تعلق گرفته بود، او را نجات داد و به سوی خودش (در آسمان) برد و خداوند مقتدر و حکیم است.»

 

بدین ترتیب ماموریت و رسالت یکی از پیامبران اولوالعزم که دارای شریعت و کتاب بود به پایان رسید.

ربوده شدن بتی و بارنی توسط بیگانگان

به نام آفریننده عشق

 

یکی از معروف ترین وقایعی که در ارتباط با ربودن انسانها توسط بیگانگان فضایی در محافل علمی مطرح است ماجرای خانواده هیل می باشد. ماجرای مربوط به ربوده شدن این زن و شوهر به 19 سپتامبر 1965 باز میگردد. در این تاریخ اتوموبیل بتی و بارنی هیل در لنگستر نیو همپشایر در حال حرکت به سمت منزل بود. انها به دفعات نوری عجیب را در آسمان بالای سر خود مشاهده کردند و ماشین خود را برای مشاهده آن شئ عجیب چند بار متوقف نمودند.

آخرین باری که آنها برای مشاهده آن شئ عجیب توقف کردند بارنی هیل وحشت زده به سمت اتومبیل دوید و از بتی خواست که فورا سوار شود. او فریاد زد آنها می خواهند ما را بدزدند و در همین حال با سرعتی سرسام آور شروع به رانندگی نمود. ناگهان صدای عجیبی بر فراز سقف اتومبیل آنها شنیده می شود و هر دوی آنها دچار خواب آلودگی شدیدی می شوند. پس از آنکه هر دوی آنها به هوش می آیند خود را 35 مایل دورتر از محل رانندگی می یابند و با نگاه کردن به ساعت متوجه می شوند که دو ساعت را در خواب و بی خبری بوده اند.

 

روز بعد آنها گزارشی را از آنچه که برایشان اتفاق افتاده بود به مقامات مسئول در پایگاه پلیس ارائه دادند و متعاقب آن توسط مسئولان کمیته بررسی پدیده های هوایی  (ان آی سی ای پی) مورد بازجویی قرار گرفتند. بعد از 10 روز از این واقعه کابوسهای شبانه بتی و بارنی هیل شروع شد که آنها را مجبور کرد تا با یک روانشناس معروف به نام دکتر بنیامین سایمون تماس بگیرند. معالجات روان درمانی بر روی این دو به مدت 6 ماه ادامه یافت. در جریان خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) که برای معالجه آنها انجام شد جزئیات بیشتری توسط بتی و بارنی هیل بیان شد که در هر مورد اظهارات آنها با هم تطابق داشت!

آنها در جریان خواب مصنوعی اظهار داشتند که پس از آنکه توسط بیگانگان فضایی به داخل سفینه برده شدند نمونه هایی از پوست و موی آنها برداشته شده است. همچنین در جریان خواب مصنوعی بتی هیل گفت که از رئیس آنها در مورد اینکه انها از کجا می آیند پرسید. آنها در جواب وی تصویری سه بعدی از یک منظومه را نشان دادند که هر دو زن و شوهر در جریان هیپنوتیزم تصویر ان را به درستی رسم کردند. تصویری که آنها رسم کردند امروزه به تصویر گلیس معروف شده است.

نکته جالب این است که پس از این واقعه تمام مراکز علمی جهان از سازمان ناسا گرفته تا ستاره شناسان آماتور، تلسکوپ های خود را به سمتی که بتی هیل اشاره کرده بود نشانه گرفتند. 7 سال بعد این منظومه توسط دانشمندان با نام زتا رتیکولی کشف و مورد تایید قرار گرفت.

بتی پیش از مرگش در سال 2004 برای اولین بار در مصاحبه ای گفت: من را به داخل سفینه بردند. بارنی را به اتاق دیگری بردند. بیگانه ای را که آزمایشات را انجام میداد معاینه کننده می نامیدند. ابتدا من را روی چارپایه ای قرار دادند و چشمها، بینی، گوشها و گلویم را معاینه کردند.

سپس من را روی میزی قرار دادند و گفتند قصد دارند سیستم عصبیم را معاینه کنند. بعد سعی کردند سوزنی را در ناحیه ناف من وارد بدنم کنند که چون دردناک بود ادامه ندادند. آزمایشات بارنی هم مثل آزمایشات من بود با این تفاوت که به استخوان بندی او هم توجه کرده بودند. بتی همچنین به خاطر می آورد که با رهبر گروه بیگانگان مکالمه داشته و از او درباره مبداء شان پرسیده. «به او گفتم شما اهل این سیاره نیستید. اهل کجایید؟ او نقشه ای از ستارگان به من نشان داد و گفت اهل آنجا هستند.»

تصویر باورنکردنی دیگری که از این جلسات هیپنوتیزم حاصل شد، طرحی از صورت ربایندگان بود. این طرح، اولین نمونه طرح شناخته شده است از ظاهر ربایندگان است که بعدها بر اساس آن یک مدل سه بعدی توسط یکی از هنرمندان محلی تهیه شد.

بعدا پزشک مربوطه از سوی مقامات آمریکایی مورد فشار قرار گرفت تا موضوع ملاقات فرازمینی ها با خانواده هیل را انکار نماید و وی نیز چنین اعلام نمود که کسانی که تحت هیپنوتیزم قرار میگیرند ممکن است مطالبی را عنوان کنند که لزوما صحیح نباشند و بدین ترتیب سخنان بتی و بارنی هیل هم از این قاعده مستثنی نیست.

پیدایش صهیونیسم و دولت اسرائیل

 

به نام آفریننده عشق

 

یهودیت تبلیغ ندارد زیرا یهودیان دین خود را نعمت الهی می دانند که تنها از آنِ نژاد بنی اسرائیل است. با این وصف اگر کسی یهودی شود او را می پذیرند.

یهودیان معمولا مردم را به صهیونیسم فرا می خوانند. البته برخی از یهودیان با صهیونیسم مخالفند. صهیون نام تپه ای است در اورشلیم که در زمان شکوفایی دولت بنی اسرائیل در عصر حضرت داوود و حضرت سلیمان علیهما السلام مرکز نظامی بوده است. این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم است.

صهیونیسم عنوان جنبشی است که طرفدار بازگشت یهودیان به فلسطین و ایجاد کشوری ویژه بنی اسرائیل در این سرزمین است. بنیان گذار این نهضت در عصر جدید فردی یهودی به نام تئودور هرتزل است. در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از یهودیان روسیه اخراج شدند. گروهی از آنان در غرب اروپا و گروهی دیگر در فلسطین ساکن شدند.

با ایجاد نهضت صهیونیسم و تشویق یهودیان برای بازگشت به فلسطین، دولت انگلستان در سال 1917 در اعلامیه ای معروف به بالفور موافقت خود را مبنی بر تاسیس حکومت مستقل یهودی در منطقه فلسطین اعلام کرد. پس از جنگ جهانی دوم در سال 1947 به بهانه فشارهایی که نازی های آلمان بر یهودیان وارد کرده بودند، سازمان ملل رای به تقسیم سرزمین فلسطین و ایجاد کشوری یهودی نشین داد و در سال 1948 کشور مستقل اسرائیل اعلام موجودیت کرد.

صهیونیست ها با توجه به مهمان نوازی مسلمانان فلسطین که آنها را با گرمی پذیرفته بودند، با قساوت آمیزترین شیوه آن سرزمین را اشغال کردند و بخش هایی از کشورهای اسلامی همسایه را نیز غصب و ضمیمه کشور صهیونیستی نمودند. این در حالی است که تورات، یهودیان را از طمع ورزیدن به اموال و املاک همسایه برحذر داشته و کسی که حد همسایه خود را نداند ملعون دانسته است.

گام های پایانی سیر و سلوک

 

گام یازدهم: خلوت با خدا و مناجات و دعا

خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را فراوان یاد کنید و او را بامدادان و شامگاهان یاد کنید.

علاوه بر سفارش خداوند متعال در این آیه و ده ها مورد دیگر در احادیث نبوی و روایات ائمه معصومین علیهم السلام مبنی بر ترغیب و تشویق مؤمنین به یاد دائم خداوند متعال، کلیه اساتید، سیر و سلوک سالکان را به ذکر مداوم ترغیب کرده اند. بزرگان فرموده اند:

صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکری به دوام       ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

و این فرمان (سفارش به ذکر مداوم) بدان جهت است که در اثر ذکر، اندک اندک آدمی بوی مذکور را پیدا می کند و دارای کمالات ملکوتیان می شود.

اقسام ذکر

عرفای حقۀ شیعه ذکر خدا را از جهتی به دو قسم تقسیم می کنند: ذکر خفی و ذکر جلی. و از جهتی دیگر به چهار قسم تقسیم می کنند: 1.ذکر لسانی 2.ذکر نفسی  3.ذکر خیالی  4.ذکر قلبی. و از همه مهمتر ذکر قلبی است که دل دائم باید به یاد خدا باشد؛ زیرا در اثر مداومت آدمی رنگ و بوی خود را از دست می دهد و رنگ و بوی محبوب را در خود می یابد. نکتۀ قابل ذکر این است که ذکر خدا جوراجور است.

مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان می فرمودند: ذکر خدا عرض عریضی دارد. به هر شکلی که انسان به یاد خدا باشد نیکوست. گاهی با تلاوت قرآن، گاهی با قرائت نماز واجب یا مستحبی، گاهی با دعا و مناجات، گاهی با اشعار عارفانه، گاهی در ضمن قصه های عاشقانه ی عرفانی، گاهی به عربی گاهی به زبان مادری، همه ذکر خدایند. « ذکر تو به هر زبان که گویند خوش است .»

سالک خدا جو خلوت با خدا را نباید از دست بدهد و در شرایط مساعد روحی با تلاوت مناجات های مأثوره از ائمه طاهرین علیهم السلام و یا در حالاتی که روحیه گرایش به زمزمه اشعار عرفانی و مناجات فارسی دارد با خواندن آن ها لحظاتی را با رب العالمین خلوت کند.

                                        جز آن ساعت که با یاد تو بگذشت   مرا در زندگانی حاصلی نیست

خلوت دل

خلوت دو گونه است: خلوت دل و خلوت تن. خلوت تن را خیلی آسان می شود جور کرد. انسان اگر در اتاق خلوتی برود، این خلوت تن می شود. ولی خلوت دل مشکل است. ممکن است انسان در خلوت تن باشد ولی در خلوت دل نتواند قرار بگیرد؛ کسی که در خلوت دل قرار می گیرد که غیر خدا را از دلش بیرون کند، ما سوی الله را از دلش جارو کند و بیرون بیندازد.

ما شیعه مرتضی علی علیه السلام هستیم، همان طوری که مولای متقیان از خانه کعبه بت ها را شکست و بیرون ریخت، ما هم باید بت های مختلفی که در دلمان ساکن شده بشکنیم و بیرون بریزیم. ما ملت ابراهیم خلیلیم، ملت ابراهیم بت شکن هستیم، باید از آن بزرگواران ارث برده باشیم، بت ها را بشکنیم و بیرون بریزیم؛ دل حریم خداست؛ دل، حرم حق است. امام جعفر صادق علیه السلام  فرمودند:  قلب حرم خداست. در حرم خدا، غیر خدا را ساکن منما.

از عارفی پرسیدند که از کجا به این مقام رسیدی؟ گفت: عمری بر در دروازه دل نشستم و غیر دوست را  راه ندادم. برای خلوت کردن دل برای خدا باید با خطورات شیطانی مبارزه کرد. انسان تا هنگامی که نفی خواطر نکند نمی تواند در نماز یا دعاها و یا در هنگام تلاوت قرآن حضور قلب پیدا کند و از عبادت بهره کافی ببرد. اینجا، یکی از گردنه هایی است که از هر هزار سالک، یکی جان سالم به در می برد و نهصد و نود و نه نفر همین جا زمین می خورند. در اصطلاح عرفا به این خطورات، خواطر منفی می گویند. البته سالکانی که در این مسیر سیر و سلوک به تعبیر ما زمین می خورند و موفق نمی شوند، یک موی سر آنها بهتر است از صد هزار مسلمانی که اهل سیر و سلوک نبودند. این راه، ضایعات هم دارد.

انسان نمی تواند که یک تضمین نامه کتبی از خدا بگیرد که مثل پیامبران و امامان جان سالم به در ببرد، این دیگر با ادعای عاشقی نمی سازد. سیر و سلوک باید عاشقانه باشد. نباید در عشق خود  به خدا کمتر از مجنون بود و محبوب ما هم کمتر از لیلا نیست. اگر انسان عاشق شد باید خود را به هر آب و آتشی بزند تا به مقصود برسد.

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز      کان سوخته را جان شد و آواز نیامد

این مدعیان در طلبش بی خبرانند    آن را که خبر شد خبری باز نیامد

برای نفی خواطر شیطانی

این وادی، وادی پر خطری است، این گونه بال و پر می سوزاند و نیست می کند تا هست کند. چون آخرین منزلی که سالک به آن می رسد، فنا فی الله است. برای نفی خواطر شیطانی می گویند: هیچ چیز بهتر از ذکر خدا نیست.

هر کس از یاد خدا رو گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره همنشین اوست.

چاره اش فقط ذکر خداست و در بین اذکار بهترینش این سه جمله است:

«بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الَّرحِیم، لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِااللهِ العَلِیَّ العَظیِم، اَللَّهُمَّ اِیَّاکَ نَعبُدُ وَ اِیَّاکَ نَستَعِین.»

در بین اذکار، خلاصه ترین و قوی ترین و برترین آن ها این اذکار است. خیلی اسرار در این سه جمله است. اگر سالک موفق شد خطورات شیطانی را کنترل کند، به یک امتیاز بالایی دست یافته است؛ خداوند متعال دست او را گرفته و به او لطف فرموده است.

گام دوازدهم: حسن ظن به خداوند

خداوند متعال طبق ظن انسان با او رفتار می کند.اگر ظنش نیکو بود، پاداش نیک می دهد و اگر ظنش بد بود، کیفر بد می دهد.

کتابی نوشته شده است به نام «الطریق الی الله» مؤلف این کتاب با دلائل فراوانی ثابت کرده است که نزدیک ترین راه به خداوند متعال، خوش بینی به حضرت حق جل و علا است. و چگونه ما خوش بین نباشیم و حال آنکه خداوند متعال کوهی را به کاهی می بخشد. با یک عمل کوچک (اما خالصانه) دست سالک را می گیرید و او را به مقصد می رساند و چه جایزه های فراوان به او مرحمت می فرماید. و بالعکس اگر ظن ما نسبت به خداوند متعال بد باشد، مرتکب بزرگترین گناهان کبیره شده ایم کما اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «اَکبَرُ الکَبَائِرِ سُوءُ الظَّنِّ بِاللهِ.»

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: مرد فاسق و گنه کاری را در قیامت صغری (برزخ) محاکمه کردند و چون هیچ عمل صالحی نداشت او را به جهنم محکوم فرمودند. ملائکه عذاب زنجیرهای آتشین به گردنش انداختند و او را به سوی جهنم برزخ کشاندند. آن مرد در همان حال رویش را پشت سر برگردانید و عرض کرد: خدایا! من به تو حسن ظن داشتم، باور نمی کردم این قدر سخت بگیری. خداوند متعال به آن ملائک وحی فرمود: با آنکه می دانم دروغ می گوید و حسن ظن درستی نداشته، ولی با این حال او را بخشیدم آری.

اگر در حدیثی بر خورد کردید که نوشته هر کس شب قدر مثلا دو رکعت نماز بخواند، خدا او را می آمرزد و والدین او را و زن و بچۀ او را می آمرزد، تعجب نکنید. خدا خیلی کریم است. خدا خیلی سخی است. یک روز پیغمبر بزرگوار ما حضرت محمد صلی الله علیه و آله مشغول مناجات با خدا بود، عرض کرد: «خدایا، این امت گناهکار مرا طوری ببخش که هیچ کس نفهمد آن ها چه کرده اند. فقط من بدانم و تو. این ها می خواهند در بهشت با هم رفت و آمد داشته باشند. اگر پرده از اعمالشان در قیامت برداری، از همدیگر خجالت می کشند.» خداوند فرمود: «ای حبیب من! دعای تو را مستجاب کردم، اما طوری می بخشم که حتی تو هم ندانی که چه کرده اند، زیرا این ها می خواهند به زیارت شما بیایند، در بهشت شما را زیارت کنند؛ اگر بدانند که شما می دانید که چه کرده اند، شرم می کنند که نزد تو بیایند، کاری می کنم که حتی شما هم ندانی که چه کرده اند.»

گام سیزدهم : نقش لقمه حلال در سلوک

کسی که تصمیم دارد در راه خداوند متعال قدم بردارد و به معرفت او برسد باید به طور جد از غذاهای حرام و حتی شبهه ناک پرهیز کند. لقمه و غذایی که انسان مورد مصرف قرار می دهد اثر مستقیمی در نفس و روح انسان دارد. به همین دلیل خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

ای رسولان! غذای حلال و پاکیزه میل کنید و عمل صالح به جا آورید؛ من به کارهایی که می کنید آگاهم. ملاحظه می کنید که در این آیه ی شریفه صراحتا به استفاده از غذای پاک سفارش کرده است؛ زیرا لقمه ی حلال در سیر و سلوک سالکان و خداجویان تأثیر به سزایی دارد.

در کتاب کیمیای محبت از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نقل کرده است که ایشان در مورد تأثیر لقمه ی حلال در نفس انسان می فرمود: «لقمه حلال انسان حرام زاده را حلال زاده می کند وبالعکس لقمه حرام انسان حلال زاده را حرام زاده می کند.» البته شاید ایشان از این جهت فرموده اند که لقمه حرام فرد را از درک مفاهیم قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام و سلوک در مسیر خدا به طور جدی محروم می نماید. لذا با توجه به این باید سالک در غذا و لقمه خود دقت کافی داشته باشد و از خوردن غذای حرام و یا شبه ناک اجتناب نماید.

کسی که برای تأمین مخارج خانواده تلاش می کند مانند کسی است که در راه خدا پیکار می کند. در جایی دیگر روایت شده است که «عبادت ده قسم است که نُه قسم آن تلاش برای کسب روزی حلال است.» با این وجود سالک باید از انزوا اجتناب کند و در پی کسب و کار و تأمین روزی حلال باشد و بداند که این تلاش جزو عبادت های او، بلکه جزو برترین آن ها می باشد که در سلوک او نقش بسیار مهمی دارد.

گام پانزدهم: نکات سلوکی

نکته اول : نتایج یاد محبوب

امام خمینی در حدیث هجدهم کتاب «چهل حدیث»،در باب ذکر می فرماید:

و بدان ای عزیز که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن، نتیجه های بسیاری برای عموم طبقات دارد.

این همه مصیبت ها و گرفتاری ها به دست نفس اماره وشیطان رجیم، از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند و تذکر و یادآوری از حق دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب کند و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را برهاند و حبّ دنیا را که منشأ خطیئات و سر چشمۀ سیئات است از دل بیرون کند.

پس ای عزیز! در راه ذکر و یاد محبوب تحمل ماق هر چه بکنی کم کردی، دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا، صورت دل، صورت ذکر حق شود و کلمه لا اله الا الله صورت اخیره و کمال اقصای نفس گردد که از این زادی بهتر برای سلوک الی الله و مصلحی نیکوتر برای معایب نفس و راهبری خوبتر در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستی و سالک طریق آخرت و مسافر و مجاهر الی الله هستی، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تعالی.

نکته دوم: ذکر همراه با تفکر و تعقل

یکی از چیزهایی که برای سالک لازم است تفکر و تعقل است و ذکر بدون تفکر و تعقل کم بار است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه های (روشنی) برای خردمندان است. همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند: بار الها! اینها را بیهوده نیافریده ای منزهی تو! ما را از عذاب آتش دور نگه دار.

در این آیه شریف می بیند که هماهنگ بودن ذکر و فکر از مشخصات بندگان خردمند (اولی الاباب) است. خداوند در بیش از صد آیه در قرآن کریم مردم و مؤمنین را به تفکر و تعقل دعوت می کند. حتی در روایات ارزش یک ساعت تفکر بیش از شصت سال عبادت مقبول به حساب آورده شده است. لکن انتخاب موضوع تفکر از پیش خود درست نمی باشد. استاد باید موضوع تفکر را تعیین کند. در این جا به چند موضوع برای تفکر اشاره می کنیم.

1. تفکر دربارۀ نظم آفرینش.

2. تفکر دربارۀ مو جودات و مخلوقات.

3. تفکر دربارۀ راه های ارتباط با خدا.

4. تفکر در مورد دین حق، مذهب حق و طریقت حق.

5. تفکر در مورد لزوم حجت و امام.

6. تفکر دربارۀ فناء دنیا.

7. تفکر دربارۀ نعمت های دنیوی و اخروی که خدا به ما ارزانی داشته است.

8. تفکر دربارۀ گناهان گذشته تا حدی که یأس آور نباشد.

9. تفکر دربارۀ خوف و رجاء و اسرار آن.

10. تفکر در این که کمال انسان در چیست؟

11. آخرین کلاس، تداوم تفکر فی الله است که این رتبه خاص انبیا و اولیا و مرسلین و علمای ربانی و عرفای حقه است، و برای سالک که در ابتدای راه است تفکر در این مورد حرام است. حضرت مسیح می فرماید آیا کوزه می تواند بفهمد کوزه گر کیست یا چیست؟ همچنین شما هم نمی توانید بفهمید که خدا کیست و چیست.

نکته سوم : اقسام ادعیه و اذکار

ادعیه و اذکار و اوراد به اقسام بسیاری منقسم می شوند؛ (که البته اگر از دست علمای ربّانی باشد بهتر است). بعضی از آن اقسام از این قرار است:

1. دعاهائی که متضمّن استعاذه است

به کلیۀ دعاهائی که در آن از شر شیطان و دشمنان جنی و انسی و نفس اماره به خدا پناه می آوریم استعاذه گویند.

مسئلۀ ابلیس و شیطان که دشمنان نامرئی ما هستند مسئلۀ مهمی است و هیچ راهی بهتر از پناهندگی به خدا نیست. بدین جهت به چند استعاذه اشاره می کنیم:

الف)مداومت به معوذّتین (سورۀ فلق و سورۀ ناس) هر چند روزانه یک مرتبه باشد.

ب) مداومت به آیات سخرۀ سورۀ اعراف،آیات 53 و 54 و 55 ،روزانه یک مرتبه.

ج)دعاهای 8 و 10 و 17 از صحیفه ی سجادیه ،به شرط توجه به محتوای دعا. گاهی یک مرتبه هنگامی که حال مناجات داشته باشید بخوانید.

د)تلاوت قرآن روزانه چند صفحه. «دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.»

2. دعاهایی که متضمن تشکر از خداست.

و این ها بسیارند که به معرفی بعضی از آن ها می پردازیم:

الف)صحیفۀ سجادیه،دعای اول و سی هفتم.

ب)مناجات الشّاکرین از مناجات خمسة عشر که در «مفاتیح الجنان» آمده است.

ج)ادعیۀ الوسائل الی المسائل. این ادعیه نیز در کتاب «باقیات الصالحات» که در حاشیۀ مفاتیح الجنان چاپ شده، آمده است.

3. دعاهائی که متضمن خواسته ها و حوائج دعا کننده است.

الف)دعای مکارم الاخلاق،از منشئات امام معصوم، حضرت سجاد علیه السلام.

ب)دعای عالیة المضامین، از آثار امام زین العابدین علیه السلام.

ج)دعای علقمه که پس از زیارت عاشورا خوانده می شود.

د)دعاهای پس از زیارت ائمه علیهم السلام.

4. دعاهائی که متضمن استغفار و انابه و توبه اند.

الف)نماز توبه که پیامبر اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله در ماه ذی القعده روز یکشنبه به اصحاب کبار تعلیم فرمودند.

ب)استغفاری که امیر المؤمنین علی علیه السلام به یکی از اصحاب فرمودند و دارای هفتاد بند است که در هر بندی یک خطا را مورد استغفار قرار می دهد.

نکته چهارم: اسم اعظم خاص

                         رموز علم ادریسی، بود ذوقی نه تدریسی  کجا داند چو ابلیسی، رموز عَلَّمَ الاسماء

یکی از بزرگان را در قوم زیارت کردم. ایشان فرمودند: هر مؤمنی اسم اعظم خاص خودش را باید شناسائی کند و در شدائد و مشکلات از معنویت آن اسم استفاده کند. کیفیت شناخت آن به این ترتیب است:

اول باید «ابجد کبیر» معادل عدد نام خود را استخراج کنید و سپس اسمی از اسماء الله عزوجل را پیدا کنید که هم عدد با نام خودتان باشد. پس از استخراج، با استاد خود مشورت کنید. مواظب باشید از اسماء جلالیه نباشد که سبب بروز مشکلات می گردد.

گام شانزدهم: نکات سلوکی 2

برای بهره مندی از برکات اسماء الله

اهل ذکر که می خواهند واقعا از برکات اسماء الله بهره مند شوند این ذکر را ان شاء الله یک سال رجاءً انجام دهند: شب ها قبل از خواب هر شب به مدت تقریبی ده دقیقه، ده بند از جوشن کبیر، با همان ذکر مشترک «سُبحَانَکَ یا لاَ اِلَهَ اِلاَّ اَنتَ اَلغُوث اَلغُوثَ خَلِّصنَا مِنَ النَّارِ یا رَبِّ» خوانده شود. اگر هر بار ده بند خوانده شود، هر ده شب یک دور جوشن کبیر خوانده می شود. بنابراین در یک ماه سه دور جوشن کبیر خوانده می شود و در یک سال سی و شش مرتبه می شود. در حدیث آمده است که هر کس در هر ماهی سه مرتبه جوشن کبیر بخواند، خدای متعال او را می آمرزد.

دعای جوشن کبیر فقط به ماه رمضان اختصاص ندارد، بلکه در این ماه دستورش به گونۀ دیگر است. ماه رمضان دستورش در یک شب خواندن است؛ در شب نوزدهم یک مرتبه، شب بیست و یکم یک مرتبه، شب بیست و سوم هم یک مرتبه، ولی با توجه تأمّل و توجه و محبت و شوق و رجا باید بخوانید.

بنده یک شبی داشتم جوشن کبیر می خواندم رسیدم به این اسم: «یا خَیرَ ذَاکِرٍ وَ مَذکُورٍ»؛ای بهترین کسی که تا کنون مرا یاد کردی و ای بهترین کسی که من او را یاد کرده ام. ای بهترین ذاکرها و ای بهترین مذکورها! این اسم مرا تکان دارد و به قول معروف برق این اسم مرا گرفت، دیگر رها نکردم همان جا محکم چسپیدم. در این گونه موارد باید مانند طفل شیر خوار گرسنه که به سینه پر شیر مادر می رسد، با حرص و ولع چسبیده و جدا نشد؛ آن قدر باید این اسم را تکرار کرد تا دل را سیراب کند؛ من نیز با عطش فراوان، وقتی برق این اسم مرا گرفت، رهایش نکردم؛ «یا خَیرَ ذَاکِرٍ وَ مَذکُور، یا خَیرَ ذَاکِرٍ وَ مَذکُور، یا خَیرَ ذَاکِرٍ وَ مَذکُور…» تکرار کردم؛ حالا چه چیز هایی خدا به واسطۀ این ذکر مرحمت کرد به هیچ کس نگفتم، اگر به کسی هم گفته باشم،گفتم خیلی چیز ها مرحمت کرد. اگر بگویم تعجب می کنید، باور نمی کنید. خودتان شروع کنید نتیجه اش را بگیرید. ما را هم دعا کنید.

توسل به حضرت مولی الموحدین، امیر المؤمنین علی علیه السلام

سالک برای سرکوبی نفس اماره به متوسل شدن به حضرت علی علیه السلام نیازمند است. مداومت به ذکر «یا علی» در سیر الی الله لازم است. لذا بسیار نیکو است که پس از فریضه و ترجیحا پس از نماز صبح، 110 مرتبه «یا علی» و 70 مرتبه «لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار» بگوید. البته با استادش مشورت کند.

سه دستور از حضرت بقیة الله علیه السلام

سه دستور که حضرت بقیة الله علیه السلام در مکاشفۀ سید احمد رشتی که در مسیر حج راه را گم کرده بود، فرمودند. سالک باید از این سه گوهر قیمتی استفاده کند:

1. نافلۀ شب:

در باره نافلۀ شب همین بس که خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: و پاسی از شب را (از خواب بر خیز) و قرآن و نماز بخوان. این یک وظیفۀ اضافی برای توست. امید است پروردگارت تو را به مقامی در خور ستایش بر انگیزد.

2. زیارت عاشورا:

در ارزش زیارت عاشورا همین بس که اگر کسی چهل شبانه روز با اذن استاد این زیارت را برای ها حاجتی بخواند (با صد لعن و صد سلام) چه مادی چه معنوی نتیجه می گیرد.

3. زیارت جامعه کبیره:

در اهمیت زیارت جامعۀ کبیره همین بس که حضرت امام علی النقی علیه السلام یک دوره فضائل خَلقی و نوری ائمۀ اطهار را در آن گنجانیده است. بر ماست که با شناختن این صفات و خصایص و اتصّاف خویش به آن، زینت امامان معصوم گردیم.

 مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی به بنده و دیگر شاگردانش سفارش فرمود: هفته ای یک مرتبه زیارت جامعۀ کبیره را بخوانید.

چند دستور مجرب

1. تلاوت چهارده دور قرآن کریم:

این تلاوت ها را از اول ماه قمری شروع کند و در هر روزی یک جزء بخواند و ثواب دور اول را به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هدیه کند و در ماه بعد، ثواب دور دوم را به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و به همین ترتیب تا دور چهاردهم که به حضرت صاحب الامر حضرت مهدی علیه السلام هدیه می کند.

بنابراین، دستور فوق چهارده ماه طول می کشد، ولی با اذکار و اوراد دیگر قابل جمع است و اگر احیانا قادر به تلاوت قرآن نمی باشد، استماع نماید.

خانم هایی که با عذر شرعی مواجه می شوند، تلاوت را ترک کرده، بعد از رفع عذر در ایام طهارت جبران نمایند.

2. نماز چهارده معصوم:

این نماز را به کیفیتی که مرحوم حاج شیخ عباس قمی در مفاتیح نوشته است، در چهارده هفته انجام دهد و ثواب هر نماز را به صاحب آن هدیه کند.

3. نماز جعفر طیار

این جانب در شرایط معنوی فوق العاده ای خدمت آیت الله العظمی بهجت (ره) مشرف شدم و عرض کردم به قصد زیارت حضرت امام رضا علیه السلام عازم مشهد هستم. دستوری بفرمایید که بیشتر استفاده کنم. آقا فرمودند: پس از اتمام زیارت و نماز زیارت در جهت بالای سر حضرت و لو با فاصله دور، نماز جعفر طیار را با سوره های مخصوصش بخوان.

از آن تاریخ به بعد هر وقت موفق به خواندن نماز جعفر طیار در حرم امام رضا عله السلام  شدم، از برکات زیادی برخوردار گشتم. دوستان دیگری هم که از آقا سؤال کرده بودند، همین مطلب را تأکید کردند.

گام هفدهم: دستور سلوکی امام صادق علیه السلام به عنوان بصری

روزی عنوان بصری از امام صادق علیه السلام سوالی داشت. حضرت سر خود را بلند نمودند و فرمودند: چه می خواهی؟ گفتم: از خداوند در خواست کردم تا دلت را بر من نرم و مهربان کند و از علمت روزی  من فرماید و از درگاهش امید دارم  آنچه را درباره ی شما خواسته ام  به من عنایت کند.

   حضرت فرمودن : که ای اباعبدالله، علم آموختن نیست. همانا علم نوری است که در دل کسی که خداوند تبارک و تعالی  اراده هدایت او را کرده قرار می گیرد. پس اگر خواهان علمی هستی ابتدا در جانت حقیقت عبودیت را طلب کن و علم را با عمل کردن به دانشت بخواه و از خدا طلب فهم کن تا خدا به تو بفهماند.

   گفتم: ای شریف. فرمودند: مرا اباعبد الله صدا بزن. گفتم:یا اباعبد الله، حقیقت عبودیت کدام است؟ فرمودند: سه چیز است:

1. بندۀ خدا برای خودش در آنچه خدا به وی سپرده ملکیتی نبیند؛ چرا که بردگان مالی ندارند، همه اموال را مال خدا می بیند و در جایی که خدا فرموده است مصرف می کنند.

2. بندۀ خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نمی کند.

3. تمام اشتغال او به کاری منحصر شود که خداوند او را به آن کار امر یا از آن نهی فرموده است.

  بنابراین اگر بندۀ خدا برای خودش در آنچه که خدا به وی سپرده است ملکیتی نبیند، انفاق نمودن در آنچه خدا امر فرموده است بر او آسان می گردد و چون بندۀ خدا تدبیر آمرزش را به مدبرش بسپارد مصائب و مشکلات دنیا بر او آسان می شود و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه خداوند به آن امر یا نهی کرده است دیگر فراغتی برای خود نمایی و فخر فروشی نمی یابد.

   چون خداوند بندۀ خود را به این سه خصلت گرامی دارد، دنیا و ابلیس و مردم در نظر وی آسان می گردد و برای زیاده اندوزی و فخر فروشی و مباهات به دنبال دنیا نمی رود و برای عزت و بزرگی آنچه را در دست مردم است طلب نمی کند و روزگارش را به تباهی از دست نمی دهد. این اولین پله از نردبان تقوا است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: «آن سرای آخرت است که برای کسانی که در زمین ارادۀ بلند منشی ندارند و دنبال فساد نمی گردند قرار دادیم و سرانجام نیک تنها برای مردم با تقوا است.»

   گفتم: یاابا عبدالله! مرا سفارش و توصیه ای کن. فرمود: تو را به نُه چیز سفارش می کنم که آن توصیه من به تمام آرزومندان راه خداوند است و از پروردگار می خواهم که تو را در انجام آنها موفق نماید. سه مورد آن در مورد تربیت و تأدیب نفس است و سه مورد دربارۀ صبر و بردباری و سه مورد آخر در رابطه با علم و دانش است. بر تو باد که این سفارشات را حفظ نمایی و در انجام آنها کوتاهی نکنی.

   عنوان گوید قلبم را برای گقته هایش خالی نمودم. آنگاه حضرت فرمودند: اما آنچه در مورد تربیت نفس است:

1. مبادا  چیزی را بخوری که بدان اشتها نداری که این کار، حماقت و ابلهی را به همراه دارد.

2. غذا مخور مگر آنکه گرسنه شوی.

3. چون خواستی که بخوری با نام خدا و از حلال بخور و یاد آور سخن رسول خدا صلی الله و علیه و آله باش که فرمودند: «آدمی ظرفی را بدتر از شکمش پر نکرده است.» پس اگر ناچار به خوردن شدی، یک سوم شکم را برای طعام، یک سوم برای آب و یک سوم دیگر را برای تنفس قرار بده.

      اما نکاتی که دربارۀ حلم است:

1. اگر کسی بگوید :اگر سخنی گویی ده برابر می شنوی، تو بگو اگر ده تا بگویی سخنی نشنوی.

2. اگر کسی تو را دشنام دهد به او بگو: اگر در مورد آنچه گفته ای راستگو هستی از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر در آن دروغگویی از خدا خواهانم که از تو درگذرد.

3. اگر کسی تو را تهدید به ناسزا گویی کند تو او را به خیر خواهی و مراعاتش وعده بده.

    اما آن سه که دربارۀ علم است:

1. آنچه را که نمی دانی از دانایان بپرس و مبادا سؤالی برای امتحان کردن و به زحمت انداختن از آنان بپرسی.

2. مبادا بر اساس خود رأیی و خود محوریدست به کاری زنی. در تمام کارها که زمینۀ احتیاط وجود دارد مسیر احتیاط را رها نکن.

3. از فتوا دادن بگریز همان طور که از شیر درنده می گریزی و مراقب باش گردن خود را پل عبور مردم قرار ندهی.

والسلام علی من اتبع الهدی

گام های دوم سیر و سلوک

 

به نام آفریننده عشق

 

گام ششم: عبادت و بندگی

شرط لازم برای صعود به مدارج بالای انسانیت و نیل به مراتب بالای معرفت خدا عبادت و بندگی خالصانه است. خداوند متعال راه را به ما نشان داده و شرایط رسیدن به لقای خود را چنین بیان کرده است: هر کس آرزومند ملاقات خداست باید عمل صالح به جای آورد و در عبادت خدا مرتکب شرک نشود.

این آیه شرط رسیدن به لقای حضرت پروردگار را به جا آوردن عمل صالح واخلاص در عمل برشمرده است. در این آیه نقش عبادت و بندگی در رساندن انسان به مراحل تکامل که اوج آن لقای خدا است به وضوح مشخص است.

اویس قرنی دوستانی داشت که در راه خدا پاک باخته بودند وبا هم خدا را عبادت می کردند. البته تعدادشان اندک بود. بعضی از شب ها حضرت اویس می فرمود: امشب شب رکوع است. نماز شب می خواندند و رکوع های نماز را تا صبح ادامه می دادند. و بعضی شب های دیگر می فرمودند: امشب شب سجده است و تا صبح در سجده به سر می بردند.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: پاره ای از شب را برای خداوند متعال سجده کن ودر حالی که سجده طولانی باشد تسبیح خدا بنما.

مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از بزرگ ترین شاگردان مرحوم آیت الحق و سند التوحید، معلم بزرگ و عارف نامدار، حاج شیخ حسینقلی همدانی است. ایشان در کتاب «اسرار الصلاة» در اهمیت سجده طولانی مطلبی آورده اند که ما آن را دراین قسمت عینا نقل می نماییم.

ایشان می فرماید:  «من از بعضی ﺃجلاﺀ مشایخ خود که همانند او حکیم عارف و معلم حاذق در راه خیر، و طبیب کاملی را ندیده ام پرسیدم: کدام یک از اعمال جوارح که شما تجربه نموده اید اثرش در قلب انسان بیشتر است؟! فرمود: سجده ی طویله در هر روزی که آن را ادامه دهد، وطول بدهد، تا این که یک ساعت و یا سه ربع ساعت به طول انجامد و در آن بگوید: «لا اَلَهَ اِلاَّ اَنتَ سُبحَانَکَ اِنُّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمینَ»؛ هیچ معبودی نیست جز تو ای خداوند! تو پاکی و منزه و مقدسی! من هستم که رویه و دﺃبم این بوده است که از ستمگران بوده ام.

به طوری که نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبیعت مشاهده نماید و مقید و مغلول به قید ها و غل های اخلاق رذیله بنگرد وخداوند را تنزیه کند که تو این کار را از روی ظلم وستم به من ننمودی و من بودم که به نفس خودم ستم نمودم و آن را در این مهلکه عظیم وارد ساختم.

هر وقت خواستید ذکر یونسیه را در سجده بگویید بدون شماره باشد. البته یک دستور خاص و یک دستور عام دارد. دستور معمول آن، این است که بدون عدد معینی روی رختخوابی که برای خوابیدن پهن شده، انجام گیرد و دلیل آن هم این است که به واسطه ی ذکر خدا، محیط مهیا شده برای خواب از شیاطین تخلیه می شود.

اما دستور خاص سجده ی یونسیه که نیاز به اذن استاد دارد، در افراد مختلف متفاوت است که برای بعضی 110 مرتبه، برای بعضی دیگر 202 مرتبه و برای بعضی 400 مرتبه (با تشخیص استاد) تجویز می شود. برای چندمین مرتبه اکیدا توصیه می شود که ذکر یونسیه با عدد مشخص فقط با اجازه استاد مجاز باید گفته شود. (ناگفته نماند این جمله از آیت الله عبدالقائم شوشتری می باشد و بعضی از بزرگان 400 مرتبه را برای عوام نیز جایز می دانسته اند.)

پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمودند: آیا شما را به بهترین بندگان راهنمایی کنم؟ اصحاب گفتند بلی. پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمود: کسی که به عبادت عشق بورزد و دائم هم آغوش بندگی باشد.

کارهای ریاکاران ارزشی ندارد لذا باید با شرک جلی و خفی مبارزه کرد و برای این کار می توان به این دعای حضرت سجاد علیه السلام مداومت نمود: اللهم اِنّی اَعُوذُ بِکَ أَن اُشرِکَ وَ اَنَا اَعلَمُ وَ استَغفِرُکَ لِمَا لا اَعلَمُ.

خدایا به تو پناه می برم از اینکه عالمانه و عامدانه به تو شرک بورزم و بخشش می طلبم از شرک هائی که به تو ورزیده ام و من نمی دانستم که آن شرک است.

گام هفتم: عشق و محبت شدید به خداوند

از وقتی که خداوند بشر را آفرید ارتباطش با خلق شروع شد. او خالق گشت و ما مخلوق. از وقتی که رزق داد، او رازق شد و ما مرزوق و از وقتی که ما را هدایت فرمود، او هادی شد و ما مهدی. از وقتی او را پرستش کردیم، ما عابد شدیم و او معبود و از وقتی دوستش داشتیم، او معشوق شد و ما عاشق. از وقتی که در طلبش برآمدیم، ما طالب شدیم و او مطلوب.

در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: هر که مرا طلب کند خواهد یافت و هر که مرا یافت عاشقم می گردد و هر کس عاشقم شد عاشقش می شوم و هر که من عاشقش شوم عاقبت او را شهید می کنم و هر که شهیدش کنم خودم خونبهای او می شوم.

برای رسیدن به عشق چند نکته قابل توجه است:

1. رعایت تقوا و متابعت از رسول خدا صلی الله و علیه و آله: در قرآن آمده است: بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا متابعت کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.

2. مطالعۀ حالات عاشقان خدا.

3. مجالست با عاشقان حضرت حق.

4. توسل به حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام و امام وقت حضرت مهدی علیه السلام

5. مناجات محبین و مریدین را با توجه خواندن. توجه به این نکته لازم است که برای تأثیر بیشتر این مناجات ها و پیدا شدن حال معنوی بهتر و بیشتر، اول ترجمه آن را مطالعه کنید و سپس عربی آن را بخوانید.

6. تشکر از همه نعمت های الهی و هر آنچه دارای آن هستیم، مخصوصا نعمت های معنوی. چرا که حضرت دوست (جل جلاله) در قرآن شریف، می فرماید: اگر شکر نعمت کنید حتما و حتما زیاد خواهیم کرد.

گام هشتم: قصص عاشقان

بر اساس اینکه مطالعه حالات عاشقان خدا یکی از اموری است که مشوق انسان در رسیدن به عشق خداست، بابی مستقل برای قصص عاشقان باز می کنیم:

1. ابودرداء، یکی از اصحاب پیغمبر اکرم صلی الله و علیه  و آله نقل می کند: در نخلستان بنی نجار در خدمت سرور اولیا بودم. آن حضرت از من و سایر اشخاص فاصله گرفتند تا از نظر غایب شدند. پیش خود فکر کردم به منزل خویش رفتند. ناگهان صدای حزینی به گوش من رسید که بدین مقال مترنم بود: (کل متن عربی مناجات در کتاب غم عشق موجود است)

خداوندا، چه بسیار گناهانی مرتکب شدم که شکیبائی نسبت به من روا داشتی و در برابر آن ها نعمتی ارزانی داشتی و چه بسیار جنایاتی که به سبب کرم و بزرگواریت از آشکار شدن آنها جلوگیری کردی. خداوندا، اگر چه عمر درازی را با معصیت تو سپری کرده ام و گناهان من در نامه عملم زیاد شده است با این حال من فقط آرزوی آمرزش تو را دارم و تنها به خوشنودی تو امید بسته ام.

ابودرداء گوید: توجه کردم دیدم که سید اوصیا، علی علیه السلام است. خود را پنهان نمودم. آن حضرت در دل شب چند رکعت نماز به جا آورد و سپس به دعا و گریه پرداخت و آنگاه مناجات خود را چنین ادامه داد:

 خداوندا! هنگامی که به لطف و بخشش تو می اندیشم گناهانم بر من آسان می گردد. سپس مؤاخذۀ عظیم تو را به یاد می آورم ناراحتی و گرفتاریم بزرگ می گردد. آه آه اگر من در نامۀ عملم گناهی را بخوانم که من آن را فراموشش کرده ام و تو آن را به حساب آورده ای، پس بگویی او را بگیرید. پس وای بر او. گرفتاریست که خانواده اش نمی توانند نجات دهند و قبیله اش برای او سودی ندارند. اگر می توانست فریاد بزند مردم بر او دلسوزی می کردند. آه آه از آتشی که جگرها و قلوه ها را می پزد. آه از آتشی که پوست سر و دست و پا را می برد! آه از شدت عذاب شعله هایی که زبانه می کشد!

بعد از آن گریه کرد تا صدای مبارکش قطع شد. ابودرداء می گوید: فکر کردم خوابش برده است؛ صبر کردم تا صبح شد. رفتم او را برای نماز صبح بیدار کرنم، دیدم مانند چوب خشکی بر زمین افتاده اند. تکانشان دادم، حرکت ننمودند. گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون.» یقین کردم وفات کرده اند.

 به منزل ایشان رفتم تا خبر فوت ایشان را به سرور زنان عالم برسانم. ایشان فرمودند: چه شده است؟ آنچه دیده بودم برای ایشان نقل نمودم. آن حضرت فرمودند: این حالتی است که غالبا او را از خوف الهی عارض می شود و موت نیست. آب بر صورت حضرت افشاندند تا به هوش آمدند. گریستم. فرمودند: گریه تو برای چیست؟ عرض کردم: برای رنجی که به خود وارد می آورید.

فرمودند:ای ابودرداء! حال تو چگونه خواهد شد اگر ببینی مرا که برای محاسبه خوانده باشند و اهل معاصی به عذاب الهی یقین کنند و مرا ملائکه غلاظ و شداد در میان گرفته باشند و در پیشگاه قادر قهار و ملک جبار ایستاده باشم. دوستان مرا فرو گذاشته و اهل دنیا بر من دلسوزی کنند. هر آینه در آن روز بر من بیشتر رحم خواهی کرد که نزد خدای خود ایستاده باشم که هیچ امری بر او پنهان نیست.

2. معروف است که حسن بصری و شفیق بلخی و مالک دینار به عیادت رابعه عدویه رفتند. حسن گفت: هر کس در شرایط محبت چیزی بگوید. سپس گفت: راستگو نیست در محبت کسی که از معشوق خود چون ضربتی ببیند بر آن صبر نکند. رابعه گفت: بهتر از این باید گفت. صادق نیست محبی که چون از محبوب اَلَمی ببیند بر آن شکر نکند. رابعه گفت: باز هم بهتر از این باید گفت. مالک گفت: مستقیم نیست در طریق عاشقی کسی که چون از معشوق خود ضربتی نبیند لذت نبرد. رابعه گفت باز هم بهتر از این باید گفت. رابعه گفت: در طریق عاشقی کسی صادق است که اساسا با دیدار معشوق اَلَمی نبیند.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «محجة البیضاءِ»، جلد هشتم، در باب محبت و شوق نقل می کند: در روایت مشهور آمده است: هنگامی که ملک الموت برای قبض روح ابراهیم خلیل آمد، ابراهیم به او گفت: آیا دیده ای دوستی دوست خویش را بمیراند؟ خداوند متعال به او وحی کرد: آیا دیده ای دوستی ملاقات دوستش برای او ناگوار باشد؟ ابراهیم خلیل گفت: اکنون جانم را بگیر.

گام نهم: خدمت به خلق

یک روز حضرت موسی بن عمران علیه السلام دعا کرد، خدایا بر فرض محال اگر تو انسان بودی چه عبادتی را انجام می دادی؟ خداوند متعال وحی فرمود: ای موسی، بر فرض محال اگر مخلوق بودم خدمت به خلق می کردم، اما برای خدا. موسی علیه السلام فهمید که بهترین عبادت ها خدمت به خلق خداست.

  روزی صفوان در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بود که ناگهان مردی که برایش گرفتاری پیش آمده بود به خدمت حضرت رسید و گرفتاریش را شرح داد. امام صادق علیه السلام به صفوان دستور داد که فورا حرکت کن و برادر ایمانی خویش را در کارش یاری کن.

   صفوان رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل مشکل او به پیش حضرت بازگشت. امام در مورد کار او سؤال نمودند. صفوان گفت: خدا اصلاح کرد. حضرت خطاب به او فرمود: بدان که همین کار به ظاهر کوچک و حاجتی که برآوردی و وقت کمی از تو گرفت از هفت شوط طواف دور کعبه محبوب تر و برتر است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: مردی گرفتاری داشت. حضور امام حسن علیه السلام رفت و از ایشان استمداد نمود. امام حسن علیه السلام بی درنگ کفش ها را پوشید و راه افتادند. در بین راه به حضرت امام حسین علیه السلام رسیدند در حالی که ایشان مشغول نماز بودند. امام حسن علیه السلام به آن مرد فرمودند: تو چگونه از حسین علیه السلام غفلت نمودی و پیش او نرفتی؟ گفت: من اول می خواستم پیش ایشان بروم و از ایشان در کارم کمک بطلبم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و نمی توانند از مسجد خارج شوند خدمتشان نرفتم. امام حسن علیه السلام فرمودند که اگر توفیق بر برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود.

گام دهم: اخلاص در عمل

اعمال صالح انسان باید دارای روح اخلاص باشد تا وسیلۀ تقرب شود.

خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: مأمور نشدند الا اینکه بندگان، خدا را خالصانه بندگی کنند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس چهل شبانه روز خدا را خالصانه بندگی کند چشمه های حکمت از دلش جوشیده و به زبانش جاری خواهد شد.

البته اخلاص مراتبی دارد و هر کس چهل روز خود را خالص کند در هر مرتبه ای که باشد در همان مرتبه و به همان میزان اخلاص، به حکمت می رسد.

لطائف اخلاص چهل روزه

در مقام عمل به این حدیث شریف به لطائف زیادی باید توجه داشت:

1. ظهور برکات اخلاص

کسی که می خواهد اخلاص واقعی را پیدا کند نباید فقط برای چهل روز اخلاص داشتن فکر کند، بلکه اخلاص وظیفه دائمی ما در مقابل خدای متعال است.

2. درجات اخلاص

اخلاص درجاتی دارد هر چه ضریب مراقبه در اربعین سالک بیشتر باشد، نتیجه گیری بیشتر خواهد بود .ممکن است بعضی سالکان چندین اربعین زحمت بکشند، ولی رشدشان کم باشد؛ زیرا مراقبه به خوبی انجام نگرفته است. بسیار کم اتفاق می افتد که سالک در یک اربعین به نتیجه نهایی برسد.

3. مراتب حکمت

حکمت نیز مراتبی دارد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و جناب لقمان هر دو به حکمت رسیده بودند، اما این کجا و آن کجا. بندگی کردن خیلی مهم است. این که انسان بتواند خالص شود، هواهای نفسانی اش را کشته باشد، خدا را نه برای دنیایش بندگی کند و نه برای آخرتش، نه برای ترقیات کمالاتش؛ این خیلی سخت است.

شیوه خالص کردن اعمال

حضرت آیت الله العظمی امام خمینی در کتاب چهل حدیث در حدیث بیستم می فرمایند:

طریق خالص کردن اعمال از جمیع مراتب شرک و ریا و غیر آن، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشا جمیع مدارج و کمالات است. چنانچه اگر انسان، حب دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود و اعمال او از شرک اعظم که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آن هاست خالص شود و جلوت و خلوت و سر و علن او مساوی شود.

و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حب نفس را از دل بیرون کند، به هر مقداری که دل از خودخواهی خارج شد، خداخواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود و مادامی که حب نفس در دل انسان است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر الی الله نیست، بلکه از مخلدین الی الارض است و اول قدم سفر الی الله  ترک حب نفس است و میزان در سفر همین است.

بعضی گویند: یکی از معانی آیه شریفه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ» این است که کسی خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن، او را فنای تام ادراک کرد، اجر او بر خدای تعالی است. معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده آن ذات مقدس و وصول به فنای حضرتش اجری لایق نیست.

ابن فهد حلی خبری را روایت می کند که برای اهل سلوک قابل توجه است:

معاذ بن جبل از رسول خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله روایت می کند که ایشان فرمودند: خداوند هفت ملک آفرید و هر یک از آنها را دربان یک حجاب بزرگ قرار داد. کاتبان، اعمال شبانه روز مؤمنان را ثبت می کنند و آخر روز اعمال مؤمنان را با تشریفات خاصی به سوی خداوند متعال صعود می دهند.

در حجاب اول، دربان اول پس از برسی پرونده او می گوید: توقف کنید امروز صاحب این پرونده غیبت کرده است. خداوند به من امر کرده که هر کس غیبت کرد اعمال صالح او را نگذارم که به سوی خدا عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن خالی از غیبت بود، کاتبان اعمال او را به سوی حجاب دوم عروج می دهند.

دربان دوم پس از برسی پرونده می گوید: توقف کنید! امروز نیت این صاحب پرونده از این اعمال صالحه، آبروی دنیوی و حیثیت اجتماعی است. من مأمورم که نگذارم اعمالش از این جا بگذرد. اگر پروندۀ او از غیبت و غرض دنیوی خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب سوم با یک تشریفات خاصی عروج می دهند.

ملک دربان حجاب سوم می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده: اگر در پروندۀ مؤمن کبر باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن از کبر هم خالی بود. کاتبان، اعمال پروندۀ مؤمن را به سوی حجاب چهارم عروج می دهند.

ملک دربان در حجاب چهارم می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده اگر در پروندۀ مؤمن عُجب باشد نگذارم که اعمال صالح او به سوی خدا عروج کند آنگاه اگر پرونده او از غیبت و غرض دنیا و کبر و عجب (خود پسندی) خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب پنجم با صلوات و سلام، طی تشریفات خاصی عروج می دهند.

وقتی به فرشته دربان حجاب پنجم می رسند می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده: اگر در پروندۀ مؤمن حسد باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند متعال عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن از نواقص قبلی خالی بود فرشتگان با هزار تشریفات اعمال صالح او را به سوی حجاب ششم بالا می برند.

وقتی خدمت دربان حجاب ششم می رسند، می گوید: توقف کنید! من صاحب رحمت هستم؛ اعمال را بزنید به صورت او؛ زیرا صاحب این اعمال اهل ترحم نبوده؛ وقتی مشکلی برای برادر ایمانی او پیش می آمد، اعم از مشکلات مادی و معنوی، بی تفاوت بود. من موظفم نگذارم که اعمال او از این مرحله بگذرد. آنگاه اگر پرونده او از نواقص قبلی خالی بود، کاتبان اعمال او  را به سوی دربان هفتم عروج می دهند.

وقتی به حجاب هفتم رسیدند دربان می گوید: من ملک حجاب هستم. من ماموریت دارم نگذارم اعمال کسی که خالص نبوده از این مرحله بگذرد. قصد او سربلندی پیش حکام، خوشنامی در مجالس و حسن شهرت در جامعه بوده است. کاتبان اعمال وقتی از مراحل هفتگانه بازرسی می گذرند، با ابتهاج و سرور تمام اعمال صالحه مومن را به محضر مقدس خداوند متعال عرضه می دارند.

خداوند متعال خطاب به کاتبان و حافظان اعمال می فرمایند: شما حافظان اعمال بنده من هستید و من به درون او شاهد و ناظرم، او مرا اراده نکرده است.

ابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است، با یک زن هوس بازی رو به رو می شود که او را دعوت به نفس می کند. ولی او به خاطر خدا زن را رد می کند. خداوند متعال جایزه ای به او داد که قبلا به پیامبر معصومش یوسف علیه السلام عطا کرده بود. حضرت یوسف و ابن سیرین در تعبیر خواب معروف هستند. چه شده است که به او دادند به دیگران ندادند؟ مشابه این کارها را بسیاری انجام می دهند ولی …

زمانی که مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری را صدقه دادند این آیه کریمه نازل شد: «اَنَّمَا وَلِیُکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُوتُونَ الزَّکوة وَ هُم رَاکِعُونَ.»

بعد از آن فردی بارها در رکوع انگشتر صدقه داد که آیه هم برای او نازل شود، اما چنین نشد.

گام های بعدی سیر و سلوک در مقالات آتی خواهد آمد ان شاء الله.

ظهور حضرت مسیح(ع) در عصر حضرت مهدی(ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

در منابع اسلامی به طور دقیق و شفاف ولادت و شخصیت آن بزرگوار کاملا شناخته و از ذریه فاطمه زهرا (س) و یازدهمین امام از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) و نهمین فرزند حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و همینطور از نسل و ذریه ائمه هدی (ع) و چهارمین فرزند از فرزندان حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) تا آخر می‌باشند.

در زمان ظهور آن حضرت، مسیح (ع) نزول خواهند کرد و در رکاب آن بزرگوار و پشت سر آن بزرگوار اقامه نماز خواهند نمود و این به مفهوم خاتمیت و خاتم الاوصیاء بودن آن بزرگوار است و در روایت آمده که آن بزرگوار به حضرت مسیح (ع) احترام نموده و مسیح (ع) گوید، کسی را نرسد که بر ائمه اهل البیت (ع) تقدم بجوید و حق تقدم با شماست. کتاب منتخب الاثر ۲۵ حدیث در این رابطه نقل نموده است. در بحارالانوار از جابر نقل شده که امام عصر (عج) به حضرت عیسی (ع) می‌گوید: بیایید بر ما امامت کنید. و حضرت عیسی (ع) می‌گوید: بعضی از شما بر بعضی دیگر امارت دارد و این عنایت خداوند نسبت به این امت است.

آنگاه می‌گوید این حدیث صحیح و نیکو است که بزرگان نقل نموده اند و دلالت دارد بر اینکه مهدی (عج) به جز عیسی (ع) است و این به معنی تسلیم مسیحیت و یهودیت در برابر اسلام و در برابر قرآن و آل البیت (ع) خواهد بود. چیزی که آن را در طول چهارده قرن گذشته کمتر پذیرفته اند. و همواره در برابر اسلام با جنگ‌های صلیبی و صهیونیستی و تهمت‌ها و نسبت‌های ناروا و جنگ روانی و تبلیغاتی و عملیات تخریبی تلاش کرده اند تا مانع گسترش و نفوذ آن در جهان بشوند و البته این ظلم بزرگی است که نسبت به بشریت و ارزش‌های الهی و ادیان الهی و حضرت مسیح (ع) و حضرت موسی کلیم (ع) و پیروان راستین این دو دین و پیامبر بزرگ الهی روا داشته اند.

درباره حدیثی که به این مضمون نقل شده است: «لامهدی إلّا عیسی بن مریم (ع)؛ مهدی نیست مگر همان عیسی بن مریم» باید گفت:

۱. این حدیث سند قابل اعتماد و قابل قبولی ندارد و نمی‌توان به آن استناد کرد و راوی آن متهم به سهل انگاری در نقل است. راوی علی بن محمدبن خالد جندی (مؤذن الجند) است.

مرحوم مجلسی (ره) در این باره می‌گوید: علمای اهل سنت اتفاق نظر دارند بر آنکه در صورتی که راوی خبر معروف به تساهل در روایت باشد خبر و حدیث او قابل قبول نخواهد بود.

۲. حدیث واحد است و خبر واحد به فرض صحت در احکام حجیت دارد نه در مسائل اعتقادی و مباحث عقلی در مسائل اعتقادی علم و حجت شرعی لازم است.

۳. احتمالاً حدیث یادشده توسط جریان‌های مسیحی و نفوذی ساخته و پرداخته و در احادیث دست برده شده باشد.

۴. به فرض آنکه چنین حدیثی در روایات ما آمده باشد لکن در روایات فراوان دیگر آمده که آن حضرت ظهور خواهد نمود و پشت سر حضرت مهدی (ع) اقامه نماز خواهند کرد و این حدیث با احادیث دیگر قابل جمع است که آن حضرت ظاهر و پشت سر امام عصر ارواحنا فداه اقامه نماز خواهند کرد و نافی ظهور ولی عصر (عج) نمی‌باشد. ممکن است تحریف در لفظ نیز رخ داده باشد و کلمه «مع» بعد از «الا» از قلم افتاده باشد؛ یعنی «لا مهدی الا مع عیسی بن مریم؛ مهدی نیست مگر همراه عیسی بن مریم.»

۵. این حدیث به این معناست که تصور نشود حضرت مسیح (ع) خود مستقلا ظاهر می‌شوند و یا حضرت مهدی (ع) بدون حضرت مسیح ظهور خواهند نمود. پس از نگارش این موضوع دوستان موثق نقل نمودند که این حدیث شریف در کتاب تذکرةالاولیا با این سبک آمده است: «لا مهدی إلّا عیسی بن مریم معه.»: مهدی نیست مگر آنکه عیسی بن مریم با اوست.

که «معه» در آخر حدیث شریف به جای مع که ما احتمال داده بودیم ساقط شده آمده است و اگر این باشد «نعم الوفاق» و یا این نقل و روایت قرینه بر منظور از حدیث یاد شده است و معنای حدیث شریف به نوعی ملازمه بین حضرت مهدی ارواحنا فداه و حضرت مسیح (ع) است که هر یک علامت دیگری و نشانه و شرط ظهور و نزول و حضور دیگری است و مانند خورشید و نور با یکدیگر جز با ظهور و حضور دیگری به وقوع نمی‌پیوندد و تحقق نمی‌یابد. و این خود بهترین دلیل و شاهد بر ادعاهای بی اساس و ساختگی کسانی است که نسبت به هر یک از این دو موضوع مقدس و همراه یکدیگر ادعای انفرادی داشته باشند؛ ادعای مهدویت بدون نزول حضرت مسیح (ع) و یا ادعای نزول مسیح (ع) منهای حضرت مهدی (عج) چه در اسلام و چه در مسیحیت.

آری ظهور هر یک از این دو، مکمل دیگری و شرط و متمم دیگری خواهد بود. و در حقیقت همانطور که از روایت استفاده می‌شود، امام مهدی (عج) قدوه و اسوه و اهل البیت (ع) مشمول کرامت خاص الخاص و اخص الخواص بوده و رسول اکرم (ص) صاحب لوای حمد است و رحمت للعالمین است و آدم (ع) و دیگر انبیا (ع) تحت لوای آن حضرت در فردای قیامت خواهند بود و چه بسا فلسفه این تقدم مهدی (ع) بر مسیح تسلیم در برابر خاتمیت و خاتم الاوصیا و صاحب سدرة المنتهی بوده و این علامت آن باشد که دین و قرآن محمد (ص) و اهل بیت آن حضرت در افق اعلا هستند و چه بسا این خود از اسرار و رموز الهی و تأویل این قبیل احادیث باشد. و البته حضرت ولی عصر (ع) امامت به مفهوم ولی الله و ولی اولیا ءالله و ولایت مطلقه الهیه است و تقدم آن رتبی است و بالاتر از مقام نبوت مطلقه است. [۴]

نه مهدی (ع) جز با نزول حضرت مسیح ظهور نخواهند فرمود و تکمیل سلسله و زنجیره پیامبران و رهبران الهی در آخرالزمان با ظهور مهدی (ع) اتفاق خواهد افتاد. و آنچه امروز مسیحیت آمریکایی تصور می‌کند که آرمگدن اتفاق خواهد افتاد و امام عصر (عج) و مهدی موعود (ع) در کار نخواهد بود و دروغی آشکار بیش نیست.

۶. دروغگوها و کذاب‌ها فردا مدعی مهدویت و یا امامت و یا مدعی نیابت و یا ظهور باب و مانند آن نشوند. این رخداد جز با حضور و نزول حضرت مسیح (ع) عملی نخواهد شد.

۷. خود این حدیث دلیل روشنی بر ظهور امام عصر (عج) و آینده روشن تاریخ بشریت و امید به آینده‌ای نویدبخش و ظهور منجی موعود و ظهور عیسی بن مریم (ع) و وعده ادیان الهی برای نجات کاروان بشریت از چنگال اهریمنان و شیاطین خواهد بود و این از نشانه‌های آن بزرگوار است.

۸. امید است صاحب نظران و اندیشمندان رسالت بزرگ خود را در تبیین معارف الهی و نقد و بررسی دقیق و حکیمانه مسائل و موضوعات عمیق اسلامی و ولایی برداشته و زمینه‌های سوءاستفاده و برداشت‌های غلط و جاهلانه و یا مغرضانه را از بین ببرند و اجازه ندهند تا در اثر سهل انگاری و یا غفلت مرزبانان معارف اسلامی و حقایق قرآنی، میدان برای دزدان راه و شیادها هموار شود و یا جاعلان و غافلان و عناصر پر ادعا و مردم فریب افکار عمومی را مشوب و چهره حقایق دینی را ملکوک و ذهن‌ها را شبهه ناک و افکار را مسموم نمایند و یا با خرافات و خرافه گرایی معارف بلند توحیدی دستخوش و ساوس شیطانی و یا سلیقه‌های گوناگون نفسانی بشود.

تذکر این مطلب نیز بسیار به جا و قابل توجه است که بحث و بررسی فقیهانه و کارشناسانه در این قبیل احادیث و روایات و مسائل تاریخی و اجتماعی و فلسفی و سیاسی و کلامی و ادبی و مانند آن از ظریف‌ترین، حساس‌ترین و ارزشمندترین کارهاست و البته نیاز به قدرت استنباط و دقت و سلامت نفس و بصیرت در دین و آشنایی با علوم و فنون اجتهاد و آگاهی به رموز آن دارد و الا نااهلان و یا مدعیان ناآگاه و یا خودباختگان در برابر بیگانگان و بردگان هوی و هوس هرگز توان لازم را برای ورود در این میدان‌ها و اظهارنظر فنی و تخصصی و جلب اعتماد عمومی را نداشته و نخواهد داشت.

۹. حضرت مهدی (عج) بلاواسطه فرزند امام عسکری (ع) و حضرت نرجس خاتون است که در سنه ۲۵۵ قمری در سامرا متولد شده اند و در اعتقاد ما شخصی معین، با ویژگی‌ها و صفات خاصی بوده و هرگز جایی برای تردید، تحریف، خرافه گرایی، تفسیرها و توجیه‌های جاعلانه باقی نمی‌گذارد. عیسی بن مریم (ع) نیز پیامبر اولوالعزم بوده که حدود ۷۷۰ سال قبل از ولادت امام عصر ارواحنا فداه در بیت اللحم از حضرت مریم (س) متولد شده اند و در بینش صحیح دینی و تاریخ هرگونه ادعای ساختگی که به مفهوم یکی بودن آن دو بزرگوار مطرح شود و یا با انگیزه‌های گوناگون سیاسی اجتماعی و فکری مطرح شود دور از انصاف و خلاف وجدان و غیر منطبق با واقع است.

۱۰. طبق روایات متواتر اسلامی، آن بزرگوار دارای دو غیبت است: غیبت صغری و غیبت کبری و در عصر غیبت صغری رابطه با آن حضرت (ع) توسط نواب خاصشان برقرار می‌شد و در عصر غیبت کبری آن حضرت دارای نواب عام است و صفات ایشان نیز به طور کلی و کامل تعریف شده است.

ولی درباره حضرت مسیح که بحث غیبت و یا مباحث مشبه مطرح نیست بلکه در تعبیر قرآن کریم آمده است:

و ما قتلوه و ما صلبوه ولکن شبّه لهم… بل رفعه الله إلیه. و حال آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، ولیکن امر بر آنان مشتبه شد. بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد، و خدا توانا و حکیم است.

و در روایات ما بحث نزول حضرت مسیح (ع) است، نه ظهور آن بزرگوار. و این دو تعبیر و عنوان بسیار متفاوت است که یکی نشانگر غیبت و دیگری نشان دهنده عروج و رفع الی الله و نزول مجدد است.

درباره حضرت ولی عصر ارواحنا فداه این عنوان به کار نرفته بلکه عنوان غیبت، عصر غیبت و عصر ظهور به کار رفته است. یعنی او در میان ماست ولی از چشم ما به حسب ظاهر غایب است نه اینکه خداوند متعال او را به سوی خودش برده باشد، و یا به عقیده مسیحیت آن بزرگوار را به دار آویخته باشند و به ملکوت الهی پرواز کرده باشد. بنابراین ادعای تطبیق این دو با یکدیگر نمی‌تواند صحیح و قابل قبول باشد.

مهدی (ع) از ذریه رسول اکرم (ص) و فاطمه اطهر (س) و از خاندان محمد (ص) و هم نام رسول اکرم (ص) است. او قائم بالحق و قائم بالقسط است که او از مکه خواهد درخشید و یاران وفادار و استوار و انصار فداکار او در اسرع وقت به او ملحق خواهند شد. و جریان‌های صلیبی و صهیونیستی نیز نمی‌توانند بر چهره پرفروغ خورشید ولایت گرد و غبار نسیان و تحریف بپاشند.

آری مهدی (عج) وارث همه انبیا و اولیا است وارث زمین است وارث آدم و نوح (ع) و پیامبران اولوالعزم دیگر است وارث موسی کلیم و عیسی مسیح (ع) است تجلی همه ارزش‌های الهی و ادیان آسمانی است.

اکنون رسالت همه منتظران آن بزرگوار و ارادتمندان آستان مقدس حضرت خاتم الاوصیا (ع) احیای انگیزه‌های عمیق دینی و الهی و ایجاد آمادگی روحی و اخلاقی و گسترش فرهنگ مهدویت و ولایت و تلاش در راه بیداری امت اسلامی و زمینه سازی برای وحدت جهان اسلام و فداکاری و مجاهدت در راه نصرت آن حضرت و بسترسازی برای عصر ظهور و پیروزی حق بر باطل و آماده سازی افکار و اندیشه‌ها و ایجاد شرایط برای حکومت واحد عدل جهانی است.

 

توضیح مفصل نشانه های غیر حتمی ظهور

گام های نخست سیر و سلوک

 

به نام آفریننده عشق

 

در این مطلب گام های سیر و سلوک به طور خلاصه از بیانات آیت الله عبدالقائم شوشتری گردآوری شده است.

گام اول: انتخاب خدا

انسان ها دارای مقاصد مختلفی هستند و به اعتبار اختلاف مقاصد به چهار گروه تقسیم می شوند:

1. طالبان دنیا

این گروه کسانی هستند که به دنیا علاقه دارند. دین اسلام با داشتن ثروت مخالف نیست، بلکه با دلبستگی به دنیا مخالف است. چه زیبا و نیکوست که مومن در کسب روزی حلال تلاش کند و در نتیجه هم خود و عیالش را در رفاه قرار بدهد و هم بتواند به فقرا و مساکین احسان نماید.

تا توانی به جهان همدم مسکینان باش    به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

شارع مقدس به ما میگوید: در پی کسب روزی حلال باش، ولی در عین حال محبتش را به دل راه مده، زیرا دل حرم امن الهی است و نباید در حرم خدا جز خدا کسی را راه داد.

2. طالبان آخرت

این ها کسانی هستند که به شرط ثواب و پاداش اخروی خدا را عبادت می کنند. عبادت ها باید برای امتثال امر خدا باشد نه به خاطر ثواب و ترس از عقاب. حضرت امام علی علیه السلام می فرماید:

خدایا من از ترس جهنم و یا طمع بهشت تو را عبادت نکردم، بلکه تو را سزاوار پرستش یافتم و تو را خالصانه پرستیدم.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن        که خواجه خود روش بنده پروری داند

3. طالبان مقامات معنوی

این گروه کسانی هستند که عبادت هایشان را برای نیل به مقامات معنوی انجام می دهند که در نتیجه دچار شرک خفی می گردند.

حرم جویان دری را می پرستند     فقیهان دفتری را می پرستند

بیفکن پرده تا معلوم گردد            که یاران دیگری را می پرستند

4. طالبان حضرت الله جل جلاله

گروه چهارم طالبان حضرت حقٌ اند. عاشق و شیفته خدایند. دنیا و آخرت و مقامات آنها و هر چیز دیگر را رها کرده اند. و تنها به خدا می اندیشند.

مذهب عاشق ز مذهب ها جداست        عاشقان را مذهب و ملت خداست

این گروه علاوه بر اینکه به خدا می رسند، برای آنها دنیا و آخرت و همچنین مقامات معنوی نیز مهیاست. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و علی آله می فرمایند:

همانا قلوب سه دسته است: قلبی که مشغول به دنیاست، که حاصل آن درد وغم و رنج و بلاست. دلی که مشغول به آخرت است، و از امتیازات معنوی بسیاری برخوردار است. و قلبی که مشغول به خداست، که برای آن، هم دنیاست، هم آخرت و هم خود خدا.

گام دوم: توبه

نخستین گامی که لازم است سالک در سیر الی الله بردارد، توبه کامل از اشتباهت گذشته است. به همین جهت است که بزرگان فرموده اند:

شستشویی کن و آنگه به خرابات خُرام

برای قبولی توبه باید دسته کم سه شرط زیر در شخص تائب محقق شود:

1. پشیمانی از گناهان گذشته.

2. تصمیم به طاعت و بندگی در آینده.

3. جبران و اصلاح خرابکاری های گذشته تا هر مقداری که ممکن باشد.

  (در نهج البلاغه در کلمات قصار حضرت علی علیه السلام شش شرط برای توبه کامل فرموده اند. ولی آن دستور برای سالکان راه رفته است و این جزوه برای قدم اول تنظیم شده است.)

پس از اینکه سه شرط فوق عملی شد، نماز توبه را طبق دستور ذیل به جا آورد:

 روز یکشنبه از هر ماه که باشد غسل توبه کند، وضو هم بگیرد، دو رکعت نماز توبه نیت کند. در هر رکعتی یک حمد و سه مرتبه سوره مبارکه توحید و یک مرتبه سوره فلق و یک مرتبه سوره ناس بخواند. پس از اتمام دو رکعت اول، دو رکعت دیگر به همان شکل نیت کند که جمعا باید چهار رکعت بخواند و سپس هفتاد مرتبه استغفار کند و ختم کند استغفار را به ذکر شریف لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِالله العَلِیِّ العَظیمِ.

سپس یک مرتبه این دعا را بخواند:

یا عَزیزُ یا غَفّارُ اغفِر لی ذُنوُبی وَ ذُنوُبَ جَمیعِ المُومِنینَ و المَومِناتِ فَإِنَّهُ لا یَغفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا أَنتَ.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند : هرکه این نماز را بخواند، توبه اش قبول می شود و گناهانش آمرزیده شود و طلب کاران از او راضی شوند. (مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذیقعده)

ای تائب محترم! بدان و آگاه باش که خداوند متعال ارحم الراحمین است. غفور و غفار و ستار است؛ بشر را برای رحمت آفریده نه غضب. خداوند در قرآن کریم فرموده است:

نَبِّئٌ عِبادی اَنّی اَنَا الغَفوُرُ الرَّحیمُ. به بندگان من خبر ده که من آمرزنده و مهربانم. (سوره مبارکه حجر آیه شریفه 49)

گام سوم: استمداد دائم از خداوند متعال

برای هر فرد مسلمان و مومن کاملاً روشن است که هیچ نیرو واراده ای نمی تواند در جهان بدون ارادۀ خدا تاثیر گذار باشد. لا مؤَثِّرَ فِی الوُجُود اِلَّا الله اوست که غنیّ مطلق است و اگر فیض رسانی دائم خدا نباشد معدوم خواهیم شد.

یا اَیُّهَا النَّاسُ اَنتُم الفُقَرَاءُ اِلَی اللهِ وَ اللهُ هُوَ الغَنِیُّ الحَمِید.

 ای مردم شما همگی به درگاه خدا فقیر هستید و خدا غنی و حمید است.

لذا با درک این معنی سالک باید بداند که هر موقعیت و مقامی که دارد به واسطۀ عنایت خداوند متعال است و اگر می خواهد به مقامات بالاتری نیز نائل آید باید از خدا بخواهد و از او استمداد کند.همیشه باید متذکر این نکته باشد که هر ذکر یا دستوری و یا هر برنامۀ عبادی که برای رشد کردن و رسیدن به خدا انجام میدهد تا هنگامی که خواست خدا و یاری او نباشد هیچ اثری نخواهد داشت. لا حَولَ وَ لاقُوَّةَ اِلّا بِااللهِ العَلِیِّ العَظیم. فقط در حریم امن الهی است که می توان از شرّ شیطان در امان بود.

اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعینَ. نکته ی مهم در این آیه این است که همان گونه که پرستش را منحصر به خدا میکند، یاری جستن را نیز منحصر به خدا می کند.

پیام بر اکرم صَلیَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه فرمودند: خداوند متعال اراده فرموده است که امور را به وسیلۀ اسباب و علل انجام دهد.

ما باید به سراغ استاد برویم و دستورهای وی را انجام دهیم و همیشه متذکر باشیم که در واقع خداست که ما را به سر منزل مقصود خواهد رسانید.یعنی که زمام همۀ اموربه دست خداست و همۀ موجودات از امداد الهی کمک می جویند.

  اکنون که دانستیم غیر خدا همگی هیچ کاره هستند وهمه کاره خداست،با هم به خدا توکّل کنیم و در این وادی پر خطر وارد شویم.نه به معلومات خودمان و یا حتی تقوایمان مغرور شویم و نه به داشتن استاد غرّه شویم. اللهُ لاَ اِلاَّ هُو وَ عَلَی اللهِ  فَلیَتَوَکَّلِ المُؤمنُونَ. به جز او خدائی نیست و شایسته است که مؤمنین به خدا توکل کنند.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است   راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

برای استمداد از خدا انسان باید به دعاهائی که دارای مضامین توحیدی است، مانند دعای کمیل یا مناجات شعبانیه و… روی آورد و طبق دستور ائمۀ طاهرین عَلَیهِمُ السَّلام و از لسان ایشان با خدا مناجات کرده و از او استمداد کند.

گام چهارم: استغاثه به امام زمان (عج)

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است.

بعد از نعمت توحید و اقرار به نبوت خاتم الانبیاء، نعمتی بالاتر از معرفت امام زمان نیست.

امام زمان اسم اعظم تکوینی خداست.

امام زمان آیینۀ تجلیّات خداست.

امام زمان خلیفه و جانشین خداست.

امام زمان باب الله است.

امام زمان واسطۀ بین خدا و خلق است.

امام زمان پدر مهربان شیعیان است؛ بلکه پدر شفیق همۀ انسان هاست.

امام زمان کاروان سالار قافلۀ عشاق است.

امام زمان انسان کامل است.

امام زمان معلم و مکمل مؤمنین است.

امام زمان یادگار انبیای اولوالعزم است.

امام زمان مصلح جهان و منجی بشریت است.

نیابت عامه حضرت در امور عبادی و حکومتی است که متصدی آن فقیه جامع الشرایط می باشد. ولی فقیه، قائم مقام حضرت حجت در امور حکومت اسلامی است و اضافه بر شرط فقاهت و ورع باید به مسائل سیاسی زمان هم مسلط باشد.

وظایف شیعه نسبت به امام زمان علیه السّلام

در کتاب شریف «مکیال المکارم» که از تألیفات عالم بزرگوار، عاشق امام زمان (ع)،حضرت آیت الله سیّد محمد تقی اصفهانی است؛ حدود هشتاد وظیفه بیان شده که مهمترین آنها عبارت اند از:

دعا برای حضرت، که در توقیع شریف امام زمان (ع) آمده است: بسیار برای تعجیل ظهور دعا کنید که همانا فرج خود شما در این دعا کردن است.

دعا برای حضرت، بر فرض که در تقریب ظهور اثر نداشته باشد -که البته اثر دارد- برای خود سازی و رفع حجاب ها و ایجاد ارتباط با حضرت، بسیار مؤثّر و سازنده است.

صدقه دادن برای سلامتی حضرت و خدمت به فقرای شیعه برای خشنودی قلب مقدس امام زمان علیه السّلام.

ساختن زمینۀ انقلاب حضرت مهدی(ع) و اصلاح جامعه در مسائل اخلاقی و معنوی؛ زیرا اجتماعی که در انتظار مصلح به سر می برد خود باید صالح باشد.

استغاثه از حضرت در همۀ مشکلات؛علی الخصوص مشکلات معنوی و سلوکی.

برای استغاثه و استمداد از حضرت حجت(ع)،دستورات زیر توصیّه می شود:

نماز امام زمان (ع).

نماز استغاثه از امام زمان (ع).

زیارت آل یاسین (همان، زیارت حضرت صاحب الزمان).

دعا در ایام غیبت امام زمان (ع).

صلوات ابوالحسن ضرّاب اصفهانی. این صلوات هر عصر جمعه خوانده می شود.

دربین نمازهای حاجت که به عنوان استغاثه از حضرت (ع) قابل استفاده هست، یکی نماز امام زمان (ع) است که انسان در این نماز، دویست مرتبه خطاب به خداوند متعال عرض می کند: «ایّاک نعبد و ایّاک نستعین» ای خدا ما فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو یاری می طلبیم.

و نماز دیگر، نماز استغاثه از حضرت مهدی (ع) است. این نماز، دو رکعت است. در رکعت اول حمد و سورۀ فتح و در رکعت دوم حمد و سورۀ نصر و پس از نماز، دعای «سلام الله الکامل…» خوانده می شود. اگر این نماز و دعای بعد از آن زیر آسمان خوانده شود مؤثرتر است.

این جانب برای تشویق جوانان و استفاده از این دو توسل، داستانی در خصوص درخواست معرفی استاد از سوی حضرت مهدی (ع) تقدیم می دارم:

در یک روز جمعه بنده به جمکران مشرف شده بودم. نماز امام زمان را در داخل مسجد خواندم. سپس در صحن مسجد، در نقطۀ خلوت، نماز استغاثه را با دعای «سلام الله الکامل…» زیر آسمان خواندم. سپس به شهر قم مراجعت نمودم. بعد از نماز ظهر و عصر و صرف نهار خوابیدم. در خواب دیدم حضرت مهدی با چهار نفر سیّد معظّم که در دو طرف حضرت راه می رفتند، از روی پل آهن چی، واقع در کنار حرم مطهر حضرت معصومه علیها السّلام عبور می کنند.

یکی از آن چهار نفر را شناختم. ایشان مرحوم آیت الله سیّد محمود مجتهد سیستانی بودند که برادر محترم مرجع عالیقدر، حضرت آیت الله العظمی سید علی سیستانی(مقیم نجف اشرف می باشند). من هم با فاصله ی بیست متر پشت سر ایشان می رفتم. ناگهان حضرت برگشتند. وقتی چشمم به جمال زیبای ایشان افتاد، باخود گفتم، چقدر جذاب و بی نظیرند. حضرت به طرف بنده آمدند. من هم خودم را به ایشان رساندم، وقتی به محضرشان شرفیاب شدم با دست راست، با نوک انگشت مبارک روی قلبم زدند و فرمودند: ما را یاد کردی، ما هم تو را یاد کردیم و همچنین به اینجانب استاد معرفی نمودند.

از مرحوم علامه طباطبائی پرسیدم:آیا امکان ملاقات حضرت هست یا خیر؟ فرمود: بلی، به سه شرط تقوای کامل، عشق فراوان و مداومت به زیارت آل یس البته آن نسخۀ طولانی (که مستقلاً چاپ شده است).

دستوری از حضرت امام محمد باقر علیهِ السّلام بدین ترتیب رسیده است که هر کس مسبحات ششگانه را (سوره های حدید، حشر، صف، تغابن، جمعه و اعلی) به دستور خاصی که دارد یک سال تمام بخواند حضرت مهدی (ع) را ملاقات خواهد کرد ان شاء الله. البته باید بگویم اگر شرایط سه گانه را محقق ساختند ولی موفق به ملاقات نشدید، ناراحت نباشید. درعوض جایزه دیگری می دهند و هیچ کس را ناامید نمی کنند.

گام پنجم: لزوم استاد

طی این مرحله بی هم رهی خضر مکن     ظلمات است بترس از خطر گمراهی

در همۀ کتاب های سلوکی، استادان بزرگ سفارش نموده اند که بی استاد حرکت نکنید. امام خمینی (ره) در یکی از درسهایشان فرموده بودند که این راه را بدون استاد نمی توان طی کرد. مرحوم آیت الله قاضی فرموده بودند: «اگر سی سال به دنبال استاد بگردید ارزش دارد و در اولین ملاقات نصف راه را رفته اید.»

 استادان دو قسم هستند:1. استادان عام  2. استادان خاص.

استادهای عام تعدادشان بیشتر است. این استادان باید دارای خصوصیاتی باشند که در حدیث ذیل به آنها اشاره می شود. در هر کس سه شرط ذیل محقق باشد می تواند استاد عام باشد. حواریون که شاگردان حضرت مسیح علیهِ السّلام بودند از آن جناب پرسیدند: با چه کسی هم نشینی کنیم، ای روح خدا؟ حضرتش فرمودند:

          کسی که دیدن او شما را به یاد خداوند بیندازد،گفتارش بردانش شما بیفزاید و کردارش شما را مشتاق آخرت سازد.

شرط اول: کسی که وقتی او را ببینی به یاد خدا بیفتی، قبل از اینکه حرف بزند. انسان تا او را ببیند، حتی از فاصلۀ دور، به یاد خدا بیفتد. یکی از نمونه های بارز آن آیت الله العظمی سید رضا بهاءالدینی بود که اینجانب سالها افتخار تلمذ و استفاضه از محضر مقدش را داشتم. در این دوران که حدودا سی سال طول کشید، هرگاه ایشان را می دیدم قلبم مستغرق در یاد خدای عزوجل می شد و حالم مانند کسی که وارد حرم مطهر یکی از معصومین (ع) شده است تغییر می کرد.

شرط دوم: وقتی به شما نزدیک شد، با شما مشغول صحبت شد، گفتارش بر معلومات دینی شما بیفزاید،جاذبۀ خدا در او باشد. کسی که دلش برای خدا بسوزد، دلش بیشتر به طرف خدا حرکت می کند. بعضی مدّعیان هستند که مثلاً اگر یک روز هم با آنان بنشینی، هیچ حرف خدای متعال نیست، تمام حرفش لغو و بیهوده و دنیائی و پرت و پلا است. خوب معلوم است که چنین کسی نمی تواند استاد راه باشد.

  حضرت امیر المؤمنین (ع) به یکی از فرزندانشان فرمودند: ای فرزندم! با مردم همزیستی داشته باش، ولی همخویی نداشته باش. با آنان زیست کن ولی چون آنان مباش.

هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای    من در میانۀ جمع و دلم جای دیگر است

  مرحوم آیت الله العظمی، آقا سید علی قاضی، حرفی جز حرف خدای عزّوجلّ نمی زد. هنگامی که بعضی شاگردان از غیر خدای عزّوجلّ حرف می زدند، به عربی مکسّر عراقی می فرمودند: «شَلَّکَ با الحادث؟» یعنی تو را با حادث چه کار؟

شرط سوم: وقتی انسان با آنها هم نشینی پیدا کرد، چندین مرتبه رفت و آمد نمود، در مجموع می بیند که رفتار و کردار او، انسان را به سوی آخرت ترغیب می کند. و جالب اینکه، نزدیک ششصد سال بعد ازحضرت مسیح، همین سؤال (شرایط استاد عام) را اصحاب رسول الله (ص) از آن جناب پرسیدند و ایشان هم همان جواب را دادند.

و اما استادان خاص گوهرهای خزانۀ خداوند متعال هستند. گوهرهای خزانۀ امام زمان(ع) هستند. به سادگی کسی آنها را نمی یابد. با دعا و خواستن از خدا باید آنها را شناخت. این ها خیلی قوی هستند، خیلی فوق العاده اند و با حضرت مهدی(ع) بی ارتباط نیستند و به نام اوتاد و ابدال از آنها یاد شده است. غالباً کسانی که مدّت زیادی در طلب امام زمان(ع) هستند، بهره شان این می شود که به بعضی از خواص امام زمان (ع) دسترسی پیدا می کنند ولی پس از عمری عبادت، لیاقت ملاقات خود حضرت را پیدا می کنند.

به قدری این افراد (استادان خاص) عجیب هستند که وقتی انسان با آنها برخورد می کند، بعد از مفارقت فکر می کند امام زمان (ع) را دیده است ولی بعد مطمئن می شود که امام زمان نبوده اند، بلکه یکی از اولیای حضرت بوده است. مردانی که افقشان بالاست راز دار هستند، ستّار العیوب اند، متخلّق به اخلاق خدا هستند. شخصی تعریف می کرد که در مازندران رفتم نزد فلان کس و او به من گفت: چرا فلان گناه را انجام دادی؟ این علامت این است که آن استاد، افق کمالش خیلی پایین بوده است.

بنده کسی را ملاقات کردم که وقتی افراد را می دید، اعماق وجودشان را هم می خواند، ولی به رویش نمی آورد. البته رفقای سلوکی، حسابشان جداست، در صورت نیاز تأدیبشان هم می کنند. ما افسانه نمی گوئیم، برخورد کرده ایم که الان نقل می کنیم. از این جهت این مقدار را عرض کردم که برادران جوان و خواهران جوان اکتفا به این ظواهر دنیا نکنند. کمی هم این چیز ها را از خدا بخواهند. چطور ما این همه از خدا حاجت های مادی می خواهیم، خوب این امور را هم بخواهیم.

خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود: «همه چیز را از من بخواه حتی علف گوسفندانت را.» از خدا بخواهیم خدایا به من یک طبیب روحانی ملکوتی عنایت فرما. خدا که می شنود، اگر صلاح باشد اجابت می کند و اگر بخواهد به شخص بفهماند هم می تواند. داستان حضرت خضر و موسی (ع) در قرآن کریم،سورۀ کهف آیات 59 تا 82 نقل شده است. تو نیز باید موسی شوی تا به خضر برسی.

گام های بعدی مراحل سیر و سلوک در مقالات بعدی ذکر خواهد شد ان شاء الله.

مناظره امام رضا با رأس الجالوت یهودی

 

به نام آفریننده عشق

 

مناظره امام رضا با رأس الجالوت گفت‌وگویی کلامی است با موضوع اثبات نبوت پیامبر اسلام(ص). در این مناظره، امام رضا(ع) عبارت‌هایی از تورات و اِنجیل و زَبور برای اثبات پیامبری حضرت محمد(ص) شاهد آورده است. این مناظره در حدیثی به نقل از شیخ صدوق آمده است که برپایه آن، با دعوت مأمون خلیفه عباسی، عالمان ادیان یهودی، مسیحی، زرتشتی و صابئی با امام رضا(ع) مناظره می‌کنند.

شیخ صدوق متن این مناظره رادر کتاب‌های توحید و عیون اخبار الرضا، گزارش کرده است. برپایه این روایت، رأس‌الجالوت در این مناظره، از پاسخ به استدلال‌های امام رضا(ع) در می‌مانَد.

مناظره امام رضا(ع) با رأس‌الجالوت، به‌دستور مأمون خلیفه عباسی انجام گرفته است. به‌گزارش شیخ صدوق، هنگامی که امام رضا از مدینه به دربار مأمون در مرو رفت، او از عالمان مسیحی، یهودی، زرتشتی و صابئی خواست با امام رضا مناظره کنند.

رأس‌الجالوت عالمی یهودی بود و در این جلسه علاوه بر او، جاثَلیق (بزرگ مسیحیان)، بزرگان صابئان، هِربِذ (بزرگ زرتشتیان) و عِمران صابی هم در جلسه حضور داشتند و مناظره ‌کردند. حسن بن محمد نوفلی راویِ مناظره، هدف مأمون از برگزاری آن را آزمایش امام رضا دانسته است.

محور این گفت‌وگو مسئله نبوت پیامبر اسلام است. رأس‌الجالوت از امام رضا می‌خواهد این مسئله را اثبات کند و می‌گوید تنها سخنی را می‌پذیرد که از تورات یا اِنجیل یا زَبور یا صُحُف ابراهیم و موسی باشد. امام رضا می‌پذیرد و برای اثبات پیامبری حضرت محمد(ص)، عبارت‌هایی را از این کتاب‌ها شاهد می‌آورد. برخی از این شواهد به شرح زیر است:

  • موسای نبی به بنی‌اسرائیل گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد. او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمایید.» با توجه به اینکه تنهابرادران بنی‌اسرائیل، فرزندان اسماعیل‌اند و از میان فرزندان اسماعیل، تنها محمد بن عبدالله پیامبر بوده است، اثبات می‌شود که او پیامبر خدا بوده است.
  • در تورات آمده است: «دو سوار را می‌بینم که زمین برایشان می‌درخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.» کسی که بر درازگوش سوار است حضرت عیسی و شترسوار حضرت محمد است.
  • در زَبور، از قول داوود آمده است: «خداوندا، برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن.» تنها کسی که بعد از این فترت، سنت خدا را احیا کرد، پیامبر اسلام بود. این پیامبر نمی‌تواند حضرت عیسی بوده باشد؛ زیرا او با سنت تورات مخالفت نکرد.
  • در انجیل آمده است: «پسرِ زنِ نیکوکار می‌رود و فارَقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینی‌ها و سختی‌ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می‌کند و همان‌طور که من براى او شهادت می‌دهم، او نیز براى من شهادت می‌دهد. من امثال را براى شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد.»

 

متن کامل مناظره

حضرت رو به رأس‌الجالوت کرده، فرمودند: حال، من از تو سؤال کنم یا تو سؤال می‌کنى؟ او گفت: من سؤال می‌کنم و فقط جوابى را می‌پذیرم که یا از تورات باشد یا از انجیل و یا از زبور داوود یا صحف ابراهیم و موسى. حضرت فرمودند: جوابى را از من نپذیر، مگر اینکه از تورات موسى یا انجیل عیسى و یا زبور داوود باشد. رأس‌الجالوت پرسید از کجا نبوّت محمّد را اثبات می‌کنى؟

امام فرمود: اى یهودی، موسى بن عمران، عیسى بن مریم، داوود خلیفه خدا در زمین، به نبوّت او گواهى داده‌‏اند. او گفت: گفته موسى بن عمران را ثابت کن. حضرت فرمودند: آیا قبول دارى که موسى به بنى‌اسرائیل سفارش نمود و گفت: «پیامبرى از برادران شما خواهد آمد، او را تصدیق کنید و از او اطاعت نمایید؟» حال اگر خویشاوندى بین اسرائیل (یعقوب) و اسماعیل و رابطه بین آن دو را از طرف ابراهیم علیهم‌السّلام می‌دانى، آیا قبول دارى که بنى‌اسرائیل برادرانى غیر از فرزندان اسماعیل نداشتند؟

رأس‌الجالوت گفت: بله، این گفتهٔ موسى است و ما آن را ردّ نمی‌کنیم. حضرت فرمودند: آیا از برادران بنى‌اسرائیل پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله آمده است؟ گفت: نه. حضرت فرمودند: آیا از نظر شما این مطلب صحیح نیست؟ گفت: آرى صحیح است، ولى دوست دارم صحّت آن را از تورات برایم ثابت کنى. حضرت فرمودند: آیا منکر این مطلب هستى که تورات به شما می‌گوید: «نور از کوه طور سیناء آمد و از کوه ساعیر بر ما درخشید و از کوه فاران بر ما آشکار گردید؟»

رأس‌الجالوت گفت: با این کلمات آشنا هستم، ولى تفسیر آن‌ها را نمی‌دانم. حضرت فرمودند: من برایت خواهم گفت. جملهٔ «نور از کوه طور سیناء آمده» اشاره به وحى خداوند است که در کوه طور سیناء بر موسى علیه‌السّلام نازل کرد و جملهٔ «از کوه ساعیر بر ما درخشید» اشاره به کوهى است که خداوند در آن بر عیسى بن مریم علیهماالسّلام وحى فرمود و جمله «از کوه فاران بر ما آشکار گردید» اشاره به کوهى از کوه‌هاى مکه است که فاصله‌‏اش تا مکه یک روز می‌باشد و «شعیا»ى پیامبر علیه السلام طبق گفته تو و دوستانت، در تورات گفته است: «دو سوار را می‌بینم که زمین برایشان می‌درخشد: یکى از آنان سوار بر درازگوشى است و آن دیگرى سوار بر شتر.» سوار بر درازگوش و سوار بر شتر کیستند؟

رأس‌الجالوت گفت: آنان را نمی‌شناسم، معرّفی‌شان کن. حضرت فرمودند: آن که بر درازگوش سوار است، عیسى علیه‌السّلام است و آن شترسوار محمّد صلى اللَّه علیه و آله. آیا این مطلب تورات را منکر هستى؟ گفت: نه، انکار نمی‌کنم. آنگاه حضرت سؤال کردند: آیا حیقوق پیامبر علیه‌السّلام را می‌شناسى؟ گفت: بله، می‌شناسم. حضرت فرمودند: حیقوق چنین گفته است و کتاب شما نیز همین مطلب را می‌گوید: خداوند از کوه فاران «بیان» را آورد و آسمان‌ها از تسبیح‌گفتن محمّد و امّتش پر شده است، سوارانش را بر دریا و خشکى سوار می‌کند و کنایه از تسلّط امّت اوست بر دریا و خشکى.

بعد از خرابى بیت المقدس کتابى جدید براى ما می‌آورد و منظور از کتاب فرقان است. آیا به این مطالب ایمان دارى؟ رأس‌الجالوت گفت: این مطالب را حیقوق گفته است و ما منکر آن نیستیم. حضرت فرمودند: داود در زبورش که تو نیز آن را می‌خوانى گفته است: «خداوندا، برپاکننده سنّت بعد از فترت را مبعوث کن.» آیا پیامبرى غیر از محمّد صلى اللَّه علیه و آله را می‌شناسى که بعد از دوران فترت، سنّت (الهى) را احیا و برپا کرده باشد؟

رأس‌الجالوت گفت: این سخن داوود است و آن را قبول دارم و منکر نیستم، ولى منظورش عیسى بوده است و روزگار عیسى همان دوران فترت است. حضرت فرمودند: تو نمی‌دانى و اشتباه می‌کنى. عیسى با سنّت تورات مخالفت نکرد؛ بلکه موافق آن سنّت و روش بود تا آن هنگام که خداوند او را به نزد خود بالا برد و در انجیل چنین آمده است: «پسر زن نیکوکار می‌رود و فارقلیطا بعد از او خواهد آمد و او کسى است که سنگینی‌ها و سختی‌ها را آسان کرده و همه چیز را برایتان تفسیر می‌کند و همان طور که من براى او شهادت می‌دهم، او نیز براى من شهادت می‌دهد. من امثال را براى شما آوردم و او تأویل را برایتان خواهد آورد.» آیا به این مطلب در انجیل ایمان دارى؟

گفت: بله، آن را انکار نمی‌کنم. حضرت فرمودند: اى رأس‌الجالوت، از تو درباره پیامبرت موسى بن عمران سؤال می‌کنم، عرض کرد: بفرمائید، فرمود: چه دلیلى بر نبوّت موسى هست؟ مرد یهودى گفت: معجزاتى آورد که انبیای پیشین نیاورده بودند. حضرت فرمودند: مثل چه چیز؟ گفت مثل شکافتن دریا و تبدیل‌کردن عصا به مار و ضربه‌زدن به سنگ و روان‌شدن چند چشمه از آن، ید بیضاء (دست سفید و درخشنده) و نیز آیات و نشانه‌‏هایى که دیگران قدرت بر آن نداشتند و ندارند، حضرت فرمودند: در مورد اینکه دلیل موسى بر حقّانیت دعوتش این بود که کارى کرد که دیگران نتوانستند انجام دهند، درست می‌گویى. حال هرکس که ادّعاى نبوّت کند، سپس کارى انجام دهد که دیگران قادر به انجام آن نباشند، آیا تصدیقش بر شما واجب نیست؟

 

گفت: نه، زیرا موسى به خاطر قرب و منزلتش نزد خداوند، نظیر نداشت و هرکس که ادّعاى نبوّت کند، بر ما واجب نیست که به او ایمان بیاوریم، مگر اینکه معجزاتى مثل معجزات موسى داشته باشد. حضرت فرمودند: پس چگونه به انبیایى که قبل از موسى علیهم‌السّلام بودند، ایمان دارید و حال‌آنکه آنان دریا را نشکافتند و از سنگ، دوازده چشمه ایجاد نکردند و مثل موسى، «ید بیضاء» نداشتند و عصا را به مار تبدیل نکردند؟ یهودى گفت: من که گفتم، هرگاه براى اثبات نبوّتشان معجزاتى بیاورند، هرچند غیر از معجزات موسى باشد، تصدیقشان واجب است.

حضرت فرمودند: پس چرا به عیسى بن مریم ایمان نمی‌آورى، با اینکه او مرده زنده می‌کرد و افراد نابینا و مبتلا به پیسى را شفا می‌داد و از گِل، پرنده‌‏اى گلى می‌ساخت و در آن می‌دمید و آن مجسّمه گِلى به‌اذن خداوند، به پرنده‏‌اى زنده تبدیل می‌شد؟ رأس‌الجالوت گفت: می‌گویند که او این کارها را انجام می‌داد، ولى ما ندیده‏‌ایم. حضرت فرمودند: آیا معجزات موسى را دیده‌‏اى؟ آیا اخبار این معجزات از طریق افراد قابل‌ اطمینان به شما نرسیده است؟ گفت: بله، همین‌طور است.

حضرت فرمودند: خب، همچنین درباره معجزات عیسى بن مریم علیهماالسّلام اخبار متواتر براى شما نقل شده است، پس چرا موسى را تصدیق کردید و به او ایمان آوردید، ولى به عیسى ایمان نیاوردید؟ مرد یهودى جوابى نداد. حضرت ادامه دادند: و همچنین است موضوع نبوّت محمّد صلى الله علیه و آله و نیز هر پیامبر دیگرى که از طرف خدا مبعوث شده باشد؛ و از جمله معجزات پیامبر ما این است که یتیمى بوده، فقیر که چوپانى می‌کرد و اجرت می‌گرفت.

دانشى نیاموخته بود و نزد معلّمى نیز آمد و شد نداشت و با همه این اوصاف، قرآنى آورد که قصص انبیاء علیهم‌السّلام و سرگذشت آنان را حرف‌به‌حرف در بر دارد و اخبار گذشتگان و آیندگان را تا قیامت بازگو کرده است و از اسرار آن‌ها و کارهایى که در خانه انجام می‌دادند، خبر می‌داد. و آیات و معجزات بی‌شمارى ارائه داد. رأس‌الجالوت گفت: مسئله عیسى و محمّد از نظر ما به ثبوت نرسیده است و براى ما جایز نیست به آنچه ثابت نشده است، ایمان آوریم. حضرت فرمودند: پس شاهدى که براى عیسى و محمّد صلى الله علیه و آله گواهى داد، شهادت باطل داده است؟ یهودى جوابى نداد.