زندگینامه حضرت یحیی (ع)
به نام آفریننده عشق
یحیی بن زکریا یا یوحَنّا مُعَمِّدان (یحیی تعمید دهنده) از پیامبران بنی اسرائیل بود که در کودکی به نبوت رسید. ماجرای تولد یحیی با وجود پیری پدر و نازایی مادر در قرآن آمده است. حضرت یحیی به زهد و گریه زیاد از خوف خدا معروف بود.
یحیی فرزند زکریا بود. زکریا(ع) تا کهنسالی فرزندی نداشت. روزی با دیدن مریم(س) و نعمتهای بهشتی که برایش آمده بود از خدا درخواست فرزند کرد «و گفت: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای به من عطا فرما، که تو شنوندۀ همه دعاها هستی». زکریا در دعای خود بر نبودن ورثهای برای خاندان یعقوب و بیم از بستگان بعد از خود تأکید کرد.
خدا دعای او را پذیرفت و با وجود پیر بودن زکریا و نازا بودن همسرش به او نوید فرزند داد. مادر یحیی به نام ایشاع، الیصابات یا الیزابت خاله حضرت مریم(س) بود و همزمان با بارداری مریم مقدس، به واسطه معجزه الهی باردار شد و خداوند فرزند او را یحیی نامید.
درباره علت نامگذاری یحیی دلیلهای مختلفی ذکر کردند؛ از جمله اینکه خداوند نازایی مادرش را به واسطه وجود او از بین برد و او را اِحیا نمود. بعضی نیز گفته اند خداوند او را با ایمان احیا کرد یا اینکه خدا قلب او را با نبوت زنده کرد و قبل از او کسی به این نام نامیده نشده بود. یحیی (ع) نزد مسیحیان به یوحنای مُعَمِّدان معروف است. این نامگذاری به این علت است که حضرت عیسی (ع) توسط وی غسل تعمید داده شد.
یحیی در کودکی به مقام نبوت رسید. خداوند یکی از امتیازهای او را تصدیق کننده نبوت عیسی میداند. او مروج آیین موسی بود، و پس از اینکه عیسی به مقام نبوت رسید، به او ایمان آورد. در تاریخ آمده است، یحیی شش ماه از عیسی بزرگتر و نخستین کسی بود که نبوت او را تصدیق کرد و چون یحیی در میان مردم به زهد و پاکدامنی، شهرت داشت تصدیق و دعوت او در توجه مردم به مسیح تاثیر بسیاری گذاشت. محمد حسین طباطبایی در المیزان میگوید منظور از کتاب یحیی همان تورات است.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: یحیی بسیار گریه میکرد و نمیخندید، ولی عیسی بن مریم هم میخندید و هم میگریست و عمل عیسی از یحیی بهتر بود. نام یحیی ۵ مرتبه در ۴ سوره قرآن آمده است، داستان ولادت یحیی و شمهای از زندگی، صفات و نام او، در قرآن بیشتر در ضمن داستان پدرش زکریا آمده است. در سوره مریم به طور جداگانه از برخی فضیلت ها، موهبتها و الطاف الهی به یحیی، نام برده شده است.
نقلها و داستانهای مختلفی از یحیی بن زکریا در اناجیل وجود دارد. این مطالب، موارد مشترک بسیاری با آیات قرآن دارند. داستان نوید تولد یحیی به حضرت زکریا، به تفصیل در انجیل لوقا ذکر شده است. یحیی در بزرگسالی به تعمید دهنده معروف شده و مردم را موعظه میکرد. مردم از شهرهای مختلف برای گوش کردن موعظههای او میآمدند. او علیه روحانیون متظاهر و حتی بزرگان قوم نیز صحبت میکرد.
اما مهمترین صحبت از یحیی در اناجیل، تأیید عیسی(ع)، تبلیغ بر حقانیت او و تعمید دادن حضرت عیسی میباشد. روزی یکی از طرفداران حضرت عیسی با حواریون یحیی به گفتگو پرداخت و میانشان بحث در مورد برتر بودن عیسی یا یحیی، بالا گرفت.
حواریون یحیی به نزد او رفتند و او بدانها چنین گفت: «کار هرکس را خدا از آسمان تعیین میکند. کار من این است که راه را برای مسیح باز کنم تا مردم همه نزد او بروند. شما خود شاهدید که من صریحاً گفتم که مسیح نیستم بلکه آمدهام تا راه را برای او باز کنم. در یک عروسی عروس پیش داماد میرود و دوستان داماد در شادی او شریک میشوند. من نیز دوست دامادم و از خوشی او خوشحالم».
در برخی روایات، ملاقاتی از یحیی با شیطان کزارش شده است؛ بر پایه این روایات، روزی یحیی، شیطان را با قیافه وحشتناک که وسایلی عجیب با او بود دید و از او درباره آن وسایل سؤال کرد. شیطان گفت هر کدام از این ابزار برای به دام انداختن انسانها است. یحیی از او پرسید: آیا تا به حال من را فریب دادهای، شیطان پاسخ داد: خیر!
ولی خصوصیتی داری که آن را خوش میدارم و آن هم پرخوری تو است که باعث میشود گاهی نماز خود را درست بجا نیاوری. یحیی همان لحظه گفت: از این پس با خدا عهد میبندم، هرگز خود را از طعام سیر نکنم تا هنگامی که او را ملاقات کنم، ابلیس هم گفت: از این به بعد با خدای خود عهد میکنم تا روزی که او را ملاقات کنم هرگز مؤمنی را نصیحت نکنم، سپس خارج شد و دیگر به نزد یحیی باز نگشت.
صابئین یا مندائیان اقوامی آرامی زبان هستند که از حدود ۲۰۰۰ سال پیش تحت تعلیم یحیای تعمیددهنده قرار گرفتند و معتقدند کتاب مقدس آنان، از یحیی پیامبر است. مهاجرت آنان به ایران مقارن با حکومت دولت اشکانی دانسته شده و آنان بعد از یهودیان قدیمیترین مهاجران غیرآریایی هستند که از فلسطین به ایران آمدند. صابئین از ادیان موحد، صاحب کتاب، پیغمبر، خط و زبان هستند و در قرآن کریم طی آیاتی به آنها اشاره شده است.
معجزات و کرامات
بر اساس روایاتی، آسمان و زمین بر امام حسین(ع) و یحیی(ع) گریه کردهاند و حسین بن علی در مسیر کربلا از یحیی و شهادت او یاد میکرده است. البته روایات دیگری نیز وجود دارند که برای گریه آسمان و زمین، معنای ملموسی را ذکر کردهاند که مثلا آسمان پس از شهادت یحیی باران خون بارید و خورشید قرمز رنگ شد. از علی(ع) نقل شده آسمان و زمین فقط برای دو نفر گریسته است یحیی بن زکریا و حسین بن علی(ع).
در منابع به پنج صفت از اوصاف یحیی اشاره شده است؛ ایمان به مسیح، مقام سیادت و رهبری در علم و عمل، پیامبری صالح، زهد و عظمت. درباره زهد او آوردند بسیار گریه میکرد و لباس زبر و خشن میپوشید. پیامبر اسلام(ص) درباره زهد او فرموده است: زهد یحیی بن زکریا به حدی بود که در دوران کودکی به بیت المقدس رفت؛ بزرگان احبار و راهبان را دید که پیراهنی از پشم پوشیدند و در حال عبادت هستند او نیز لباس زبر و خشن پوشید.
به معبد رفت و خداوند را عبادت کرد گفته شده است زکریا هرگاه مشغول موعظه بود و یحیی را در میان جمعیت میدید بخاطر روحیه لطیف او نامی از بهشت و جهنم نمیبرد؛ زیرا با شنیدن اوصاف بهشت و جهنم به شدت گریه میکرد. روایتی دیگر درباره تفضیل یحیی نقل شده است که برای هیچکس سزاوار نیست بگوید من از یحیی بهترم؛ زیرا او هیچ گناهی نکرد و به هیچ زنی توجه ننمود.
خداوند در قرآن مقام او را والا دانسته و اینگونه خطابش کرده است: وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا؛ و سلام بر او آن روز که تولد یافت، و آن روز که میمیرد، و آن روز که زنده و برانگیخته میشود. در روایتی، امام رضا(ع) به همین آیه استناد کردند که خداوند درباره یحیی میفرماید او در سه موضع تولد، مرگ و قیامت که همه بنیآدم از آن وحشت دارند در امان خواهد بود.
عروج ملکوتی
امام سجاد(ع) از پدر خود نقل میکند که پادشاه بنیاسرائیل عاشق یکی از محارم خود شد و خواست با او ازدواج کند. حضرت یحیی با این عمل مخالفت کرد. این معشوقه به وسوسه مادر خود، سر یحیی را شرط ازدواج خود قرار داد و پادشاه بنیاسرائیل سر حضرت یحیی را در ظرفی از طلا برای او فرستاد.
روایات گزارش کردند وقتی سر یحیی را جدا کردند و خون او به زمین ریخت، خون شروع به جوشیدن کرد. قوم بنیاسرائیل تلاش کردند که خاک بر روی این خون بریزند و آن را ناپدید کنند ولی موفق نشدند و این خون در حال جوشش بود تا زمانی که بختالنصر بر بنیاسرائیل حاکم شد و چند هزار نفر از بنیاسرائیل را کشت و انتقام خون یحیی را گرفت و آن خون از جوشش ایستاد. مشهورترین مزار منسوب به یحیی، در مسجد جامع اموی دمشق است.
عالی بود