زندگینامه رجب شیخ محمودی
به نام آفریننده عشق
میرزا رجب شیخ محمودی معروف به ممویی قنواتی، از عارفان و صالحان شیعه ایران بود.
ویژگی ها
حاج رجب شیخ ممویی در سال ۱۲۷۴ شمسی به دنیا آمد. حاج رجب محمودی ممویی انسانی بیسواد و در عین حال با تقوی و مطیع علمای دینی بود که به دستورات دینی کاملا پایبند بود و زهد و بیرغبتی خاصی به دنیا داشت. حاج رجب قنواتی با آیت الله سید علی بهبهانی رابطه زیادی داشت و از خواص و معتمدین ایشان شناخته می شد.
مأموران قلعه خان جهت حمل بار به طور معمول از خر و قاطرهای مردم جایزان استفاده می کردند. (به این ترتیب مردم باید قاطرهای خود را اختیار مأموران خان می گذاشتند). این بار نوبت به قاطر مرحوم حاج رجب رسیده بود. وقتی به قاطر حاج رجب نزدیک شدند، ناگهان قاطر با چنگ و دندان به آنها حمله ور شد و نگذاشت به او نزدیک شوند. مأموران ناامید به نزد خان بر گشتند و جریان را کردند. ظاهرا گفته بودند که حاج رجب با قاطر صحبت می کند. خان هم به مأموران گفته بود: این دفعه قاطرت را بگو با ما بیاید. حاج رجب موافقت نمود و به قاطر فرمود: سیاه! این دفعه با مأموران برو، اشکالی ندارد. آنگاه قاطر از حاج رجب اطاعت نمود و رام مأموران شد.
شخصی نقل می کند: من روزی با حاج رجب دعوا کرده بودم و حین دعوا به پدر و مادر ایشان توهین کردم. حاج رجب به من فرمود: فلانی! چرا دشنام می دهی؟ برو به خدا می سپارمت. شب هنگام ناگهان ابتدا شکم و سپس تمام بدنم با درد شدیدی مواجه شد به طوریکه قادر به انجام هیچ کاری نبودم. من که فهمیدم به خاطر ناراحتی حاج رجب به این روز افتادم از ایشان عذرخواهی کردم. ایشان مقداری از لیوان آب را خودش نوشید و باقی مانده را به من داد. من به محض نوشیدن باقی مانده آب شفا یافتم و به حال اول خود بازگشتم.
بیماری که شفای بیماری خود را از حاج رجب گرفته بود، می گوید: یک روز در خواب دیدم که ایشان از من دلجویی نمود و بیماری مرا پرسید و من هم به او گفتم که کلیه هایم سنگ دارد و عفونت کرده؛ جناب حاج رجب تو را به خدا دعایی بفرمائید. حاج رجب نزدیک تر آمد و دستی بر پهلوی من کشید و دعایی نمود و فرمود: برو که دیگر به عنایت خدا خوب شده ای و شفا پیدا می کنی ان شاء الله. من از خواب پریدم و بعد از آن دعای حاج رجب تا کنون که قریب به ۳۰ سال می گذرد هنوز آن درد به سراغم نیامده و به برکت دعای حاج رجب شفا حاصل نمودم.
یکی از سادات بزرگوار نقل می کند: در عالم رویا کاروانی بزرگ از شتران را دیدم که اول و انتهایش نامعلوم بود و به سمتی حرکت می کرد که نورانی بود. وقتی سوال کردم که بار این کاروان چیست؟ گفتند: بار اعمال و حسنات حاج رجب است که به سوی آخرت می برند.
یک روز وقتی حاج رجب میخواست روزه مستحبی بگیرد، اهل و عیالشان با او مخالفت کردند و گفتند: اگر الان هم روزه بگیری، ماه رمضان نمی گذارم روزه بگیری. حاج رجب فرمود: اگر خدا خواست، این ماه مبارک، حاج رجب زنده نیست که شما اين ظلم را به او بکنید. همین طور هم شد و حاج رجب در روز آخر شعبان و اول رمضان به رحمت خدا رفتند.
یکی از سادات معتمد نقل کرد که در خواب دیده است حاج میر هادی، آیت الله سید علی بهبهانی و حاج رجب در بهشت راه می رفتند. ناگهان فرشته ای نزد آنها آمد و بال هايش را زیر پای حاج رجب پهن کرد و حاج رجب بر بال آن فرشته سوار شد و فرشته پرواز کرد و رفت. حاج میر هادی گفت: حضرت آقا، حاج رجب را بردند. سید علی بهبهانی فرمودند: «مقام حاج رجب در نزد خدا خیلی بیشتر از اینهاست».
عروج ملکوتی
حاج رجب شیخ محمودی در روز نهم مرداد سال ۱۳۵۷ به رحمت خدا رفت.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.