زندگینامه مسلم بن عقیل

 

به نام آفریننده عشق

 

مُسْلِم بن عَقیل بن ابی طالب (شهادت: سال ۶۰ قمری) سفیر امام حسین(ع) در کوفه در واقعه کربلا و از آل ابی‌ طالب بود. مسلم در برخی فتوحات مسلمانان و نیز در جنگ صفین حضور داشت. وی در گزارشی به امام حسین(ع) از آمادگی کوفیان برای حضور امام در کوفه خبر داد.

 

ویژگی ها

تاریخ ولادت مسلم بن عقیل بن ابی طالب روشن نیست. او در۹ ذی‌الحجه سال ۶۰ قمری در کوفه به شهادت رسید. بر اساس برخی گزارش‌ها، مسلم در هنگام شهادت ۲۸ ساله بود اما پذیرش این روایت خالی از اشکال نیست چرا که سن فرزندان مسلم که در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند ۲۷ و ۲۶ سال بیان شده است. برخی با توجه به روایات حضور او در فتوحات و نیز نبرد صفین، سن او را در هنگام شهادتش، بیش از ۵۰ سال دانسته‌اند. قبر مسلم در کوفه در قسمت شرقی مسجد کوفه قرار دارد.

پدر وی، عقیل فرزند ابوطالب از نسب‌شناسان قریش و فصحای عرب بود. مادرش بنابر روایتی از زنان نبطی و از خاندان «فرزندا» بود و بنابر روایاتی دیگر کنیزی بود به نام علیه (و بنابر روایتی حلیه) که عقیل او را از شام خریده بود. چهره مسلم بن عقیل شباهت زیادی به پیامبر اسلام(ص) داشت. برخی از منابع او را شجاع‌ترین و نیرومندترین فرزندان عقیل معرفی کرده‌اند.

مسلم با رقیه دختر امام علی(ع) ازدواج کرد و از این رو، داماد امام علی(ع) بوده است. در برخی منابع، زنی از طایفه بنی عامر بن صعصعه نیز همسر وی ذکر شده است. در واقعه کربلا، در چند مورد به فرزندان مسلم اشاره شده است. از جمله اینکه زمانی که خبر شهادت مسلم را در مسیر بین مکه و کوفه به امام حسین(ع)‌ دادند،‌ علی اکبر(ع) پیشنهاد داد که برگردند و بی‌وفایی کوفیان را یادآوری کرد. فرزندان مسلم با این نظر مخالفت کرده و امام را به ادامه راه تشویق کردند. همچنین، نام تعدادی از فرزندان وی در زمره شهدای کربلا یاد شده است.از آن میان شهادت عبدالله بن مسلم و محمد بن مسلم در کربلا در منابع کهن ثبت شده است.

منابع تاریخی درباره نام و تعداد فرزندان مسلم اختلاف نظر دارند. در گزارش‌های ضعیف‌تر که در منابع متاخر ثبت شده، نام تعداد دیگری از فرزندان مسلم بن عقیل، از جمله عون، مسلم، عبیدالله، جعفر و احمد نیز در شمار شهدای کربلا آمده است. در برخی منابع نیز از دو طفل مسلم (محمد و ابراهیم) یاد شده که پس از شهادت امام حسین(ع) اسیر و به دستور عبیدالله بن زیاد در کوفه زندانی شده و پس از گریختن از زندان به شهادت رسیده‌اند؛ اما برخی منابع آنان را فرزندان کسانی دیگر دانسته‌اند. در برخی منابع نام‌های دیگری برای تعدادی از فرزندان مسلم ذکر شده است؛ مانند ابراهیم، عبدالعزیز، علی، مسلم و دختری به نام حمیده یا ام حمیده. گفته شده است عبدالله بن مسلم، و بر اساس برخی دیگر از روایات، عبدالله و علی، از رقیه دختر امام علی(ع) بوده‌اند.

درباره زندگی مسلم بن عقیل تا پیش از زمانی که از سوی امام حسین(ع) به کوفه رفت آگاهی بسیار اندک و گزارش‌های پراکنده‌ای وجود دارد.  از جمله وقایع زندگی مسلم که در برخی منابع تاریخی ثبت شده است، حضور او در فتوحات شمال افریقا در سال ۲۱ قمری است. مسلم بن عقیل همراه با تعدادی از برادران خود از جمله جعفر و علی در فتح شهر بهنساء شرکت داشت. از دیگر وقایع زندگی مسلم، حضور او در جنگ صفین است که در برخی منابع تاریخی ثبت شده است.

هنگام خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه، مسلم بن عقیل یکی از همراهان او بود. پس از اینکه نامه‌های مردم کوفه به امام رسید، وی مسلم را به کوفه فرستاد تا اوضاع و شرایط آن شهر را بررسی کند و درباره درستی ادعای کوفیان مبنی بر کثرت پیروان امام(ع)، اطمینان یابد و به امام گزارش کند. بنابر برخی روایات، امام حسین(ع)، قیس بن مسهر صیداوی، عمارة بن عبد سلولی و عبدالرحمان بن عبدالله ارحبی را نیز به همراه مسلم بن عقیل، به کوفه فرستاد.

مسلم بن عقیل در ۱۵ رمضان سال ۶۰ قمری از مکه خارج شد و ابتدا به مدینه رفت و از آنجا همراه با دو راهنما، از بی‌راهه به سوی کوفه رهسپار شد که به نظر می‌رسد برای مخفی ماندن حرکتش به کوفه بوده است. آنها در بیابان راه را گم‌کردند و دچار بی‌آبی و تشنگی شدند. در این واقعه دو راهنما درگذشتند و خود مسلم نجات پیدا کرد و خود را به آبادی‌ای رساند و پیکی را نزد امام حسین(ع) فرستاد و واقعه را شرح داد و با اشاره به اینکه این پیش آمد را به فال بد گرفته، از ایشان خواست که او را از ادامه راه منصرف کند اما امام دستور به ادامه راه داد.

مسلم در ۵ شوال به کوفه رسید و در خانه مختار بن ابی عبید ثقفی، و بنابر برخی روایات در خانه مسلم بن عوسجه ساکن شد. شیعیان به محل اقامت مسلم رفت و آمد می‌کردند و مسلم نامه امام حسین(ع) را برای آنها می‌خواند. مسلم پس از اقامت در کوفه آغاز به گرفتن بیعت برای امام حسین(ع)کرد. دعوت به کتاب خدا، سنت رسول الله، جهاد با ظالمین، دفاع از مستضعفین، کمک به محرومین، تقسیم عادلانه بیت المال، یاری اهل بیت، صلح با کسانی که این افراد با او صلح کنند و جنگ با کسانی که اینها با او بجنگند، سخن و فعل اهل بیت را گوش دادن و بر خلاف آن عمل نکردن، از شرایط این بیعت بود.

در کوفه ۱۲ هزار نفر بامسلم بن عقیل به نمایندگی از امام حسین(ع) بیعت کردند و برای همراهی امام اعلام آمادگی کردند. برخی تعداد بیعت کنندگان را ۱۸ هزار نفر و برخی بیش از ۳۰ هزار نفر نیز نوشته‌اند. برخی از تاریخ پژوهان با تحلیل وقایعی که در ادامه حضور مسلم در کوفه روی داد (از جمله غلبه آسان و بی‌دردسر عبیدالله بن زیاد بر این شهر و شکست قیام مسلم) تعداد واقعی بیعت کنندگان با مسلم بن عقیل را بسیار کمتر از آنچه در منابع نقل شده دانسته‌اند. برخی دیگر نیز با تخمین جمعیت آن زمان شهر کوفه بر اساس روایات تاریخی، مردان جنگی شهر کوفه را بیش از ۶۰ هزار نفر دانسته‌اند که بر این اساس، تعداد بیعت کنندگان با مسلم، تنها یک سوم جمعیت جنگجوی کوفه بوده‌اند.

به همین جهت در تحلیل شرایط حرکت امام به کوفه، لازم است به این نکته توجه شود مردمی که در کوفه با مسلم بیعت نکرده بودند، همگی از مخالفان امام یا دوستداران امویان نبوده‌اند بلکه عده کثیری از شرکت در این منازعه کناره گرفته بودند؛ از این رو همین تعداد بیعت کنندگان برای برپایی قیامی در کوفه کافی بود و با اتکا به همین موضوع بود که امام حسین(ع) با دریافت نامه مسلم، رهسپار کوفه شد.

مسلم بن عقیل در ۱۱ ذی‌القعده نامه‌ای به امام حسین(ع) نوشت و تعداد زیاد بیعت کنندگان را تایید کرد و امام را به کوفه دعوت کرد. متن نامه مسلم به امام حسین(ع) در منابع، با اختلاف نقل شده است. بر این اساس، ۱۲ هزار، ۱۸ هزار و حتی در برخی نیز به آمادگی تمام مردم کوفه در نامه وی اشاره شده است.

هنگام ورود مسلم به کوفه، حاکم این شهر نعمان بن بشیر بود که منابع تاریخی او را فردی نرم خو و صلح طلب معرفی کرده‌اند. بر اساس برخی روایات نعمان دل خوشی از یزید نداشت. هنگامی که خبر بیعت مردم با مسلم بن عقیل در کوفه پیچید، نعمان بن بشیر، مردم را جمع کرد و آنان را به دوری از تفرقه توصیه کرد اما گفت تا کسی با من پیکار نکند، با او نخواهم جنگید. هنگامی که طرفداران حکومت اموی به این روش نعمان اعتراض کردند و او را ضعیف خواندند، او گفت برای من این خوشتر از آن است که قوی باشم اما از فرمان خدا سرپیچی کنم.

طرفداران و عاملان یزید، از جمله عمر بن سعد بن ابی وقاص و محمد بن اشعث کندی نامه‌ای به یزید نوشتند و به او گزارش دادند که اگر کوفه را می‌خواهی، شتاب کن که حاکم فعلی کوفه، نعمان بن بشیر، ضعیف است یا خود را به ناتوانی زده است. به همین جهت یزید، عبیدالله بن زیاد را که در آن هنگام حاکم بصره بود، به حکومت کوفه نیز منصوب کرد. بنا بر قول مورخین معاویه ضمن وصیتی که نزد غلام او بود و بعدها به یزید داده شد، ابن زیاد را برای مقابله با شورش احتمالی تعیین کرده بود.

عبیدالله بن زیاد و نیز پدرش زیاد بن ابیه سابقه خشنی نزد مردم داشتند. خلفای پیشین غالبا برای سرکوب برخی شورش‌ها از این خاندان استفاده می‌کردند. پیش از این عبیدالله شورش خوارج را در بصره به نحو بسیار خشونت بار و شگفت‌آوری سرکوب کرده بود. با ورود او به کوفه به نظر می‌رسد که اوضاع به ناگه علیه مسلم بن عقیل برگشت و بسیاری از مردم کوفه که قصد قیام علیه حکومت یزید را داشتند، از ترس جان، پراکنده شدند.

عبیدالله پس از ورود به کوفه به جستجوی پیوند یافتگان با مسلم بن عقیل پرداخت و سران قبایل را تهدید کرد که نام و نشان بیعت کنندگان از قبیله خود را در اختیار او قرار دهند و یا متعهد شوند که کسی از قبیله ایشان، مخالفت امویان نخواهد کرد وگرنه خونشان را خواهد ریخت و اموالشان را مصادره خواهد کرد.

با آمدن عبیدالله بن زیاد به کوفه، و پخش خبر تهدیدها و اقدامات او، فضای کوفه نا امن شده بود و مسلم بن عقیل برای حفظ امنیت خود، از خانه مختار خارج شد و به خانه هانی بن عروه از بزرگان کوفه رفت و از او خواست تا به او پناه دهد. هانی بن عروه با اینکه از خطر پذیرش این مسئولیت نگران بود، به مسلم پناه داد و از آن پس، شیعیان برای دیدار با مسلم به خانه هانی می‌رفتند.

ارتباط مسلم با شیعیان مخفیانه بود، اما عبیدالله بن زیاد با گماردن جاسوسی به نام معقل که خود را از طرفداران مسلم بن عقیل و علاقه‌مند به دیدار او نشان می‌داد از مخفیگاه مسلم، آگاه شد. بعد از اینکه عبیدالله بن زیاد از مخفی‌گاه مسلم آگاه شد، هانی بن عروة را به قصر فراخواند و از او خواست مسلم را به وی تحویل دهد. چون هانی زیر بار چنین کاری نرفت بازداشت شد. هنگامی که خبر دستگیری هانی به مسلم رسید، مسلم از پیروان خود خواست قیام کنند، بنابر روایات منابع تاریخی حدود ۴۰۰۰ نفر با شعار یا منصور امت فراهم شدند. در نیرو‌هایی که مسلم فراهم آورده بود، عبدالرحمن بن کریز فرمانده کندیان، مسلم بن عوسجه فرمانده مذحجیان، ابی ثمامه صیداوی فرمانده تمیم و همدان و عباس بن جعده بن هبیره فرمانده قریش و انصار بودند. قیام کنندگان به سوی قصر حکومت راه افتادند و آن را محاصره کردند، داخل قصر تنها ۵۰ تن از محافظان عبیدالله و نزدیکان وی حضور داشتند.

در این هنگام عبیدالله بن زیاد از بعضی از بزرگان کوفه که کنارش بودند مانند محمد بن اشعث، کثیر بن شهاب حارثی، شبث بن ربعی، قعقاع بن شور، حجار بن ابجر و شمر بن ذی الجوشن خواست که به میان جمعیت روند و با دادن وعده و وعید و ترساندن مردم از رسیدن سپاه شام، آنان را از یاری مسلم و امام حسین(ع)، بازدارند. این حیله کارگر شد. البته دراین میان نقش شریح قاضی در دادن گزارش دروغ به مردم ومتفرق ساختن آنان نباید فراموش شود. روایات تاریخی از ترس مردم در پی تبلیغات همراهان عبیدالله و سرعت پراکنده شدن آنان از اطراف مسلم حکایت دارند، تا جایی که شب‌هنگام مسلم تنها ماند و جایی برای خفتن نداشت.

از پیامبر پرسدند: ای رسول خدا! آیا عقیل را دوست می داری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود: آری! به خدا قسم او را به دو جهت دوست می دارم: یکی به خاطر خودش و دیگری به خاطر محبّت ابو طالب نسبت به او. بعد فرمود: و به تحقیق که فرزندش در راه محبت و دوستی فرزند تو کشته می شود پس اشک دیده مؤمنان بر او فرو می ریزد و فرشتگان مقرب درگاه پروردگار بر او درود می فرستند.

زمانی که خبر شهادت مسلم بن عقیل به امام حسین علیه‌السلام رسید، حضرت بسیار ناراحت و گریان شدند و بعد از گفتن «إنا للّه و إنا إلیه راجعون» فرمودند: «بعد از شما هیچ خیری در زندگی نیست». همچنین فرمودند: خداوند «مسلم» را بیامرزد که به سوی روح و ریحان الهی و اکرام و رضوانش کوچید، اما او تکلیف خویش را به انجام رسانید و وظیفه ی ما هنوز باقی است.

 

عروج ملکوتی

مسلم پس از تنهایی و بی‌سرپناهی به زنی به نام طوعه پناه برد و در خانه او مخفی شد؛ اما پسر طوعه، صبح روز بعد، خبر را به عوامل حکومت رساند و ابن زیاد گروهی ۷۰ نفره را به محمد بن اشعث داد که مسلم را دستگیر کند و به قصر بیاورند. پس از زد و خوردی که میان مسلم و نیروهای حکومتی پیش آمد، محمد بن اشعث که نتوانسته بود به راحتی موفق به شکست یا دستگیری مسلم بشودبه مسلم گفت اگر تسلیم شود در امان است. بدین طریق مسلم، تسلیم شد و به قصر آورده شد ولی ابن زیاد، امان پسر اشعث را بیجا خواند و پس از مشاجراتی که میان وی و مسلم گذشت، دستور داد، بکیر بن حمران وی را به بالای قصر برده و سرش را از بدن جدا کند. پس از جدا کردن سر مسلم، بدن او را از بالای قصر به پایین انداختند.

1 پاسخ
  1. مسعود
    مسعود گفته:

    مطالبتون عالی بود… فقط کاش کمی احترام میگذاشتین و بجای مسلم مسلم ذکر کردن… حضرت مسلم بن عقیل(ع) بیان میکردین
    تا کی حضرت مسلم(ع) میخاد غریب بمونه خدا میدونه

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *