گام های دوم سیر و سلوک

 

به نام آفریننده عشق

 

گام ششم: عبادت و بندگی

شرط لازم برای صعود به مدارج بالای انسانیت و نیل به مراتب بالای معرفت خدا عبادت و بندگی خالصانه است. خداوند متعال راه را به ما نشان داده و شرایط رسیدن به لقای خود را چنین بیان کرده است: هر کس آرزومند ملاقات خداست باید عمل صالح به جای آورد و در عبادت خدا مرتکب شرک نشود.

این آیه شرط رسیدن به لقای حضرت پروردگار را به جا آوردن عمل صالح واخلاص در عمل برشمرده است. در این آیه نقش عبادت و بندگی در رساندن انسان به مراحل تکامل که اوج آن لقای خدا است به وضوح مشخص است.

اویس قرنی دوستانی داشت که در راه خدا پاک باخته بودند وبا هم خدا را عبادت می کردند. البته تعدادشان اندک بود. بعضی از شب ها حضرت اویس می فرمود: امشب شب رکوع است. نماز شب می خواندند و رکوع های نماز را تا صبح ادامه می دادند. و بعضی شب های دیگر می فرمودند: امشب شب سجده است و تا صبح در سجده به سر می بردند.

خداوند متعال در قرآن می فرماید: پاره ای از شب را برای خداوند متعال سجده کن ودر حالی که سجده طولانی باشد تسبیح خدا بنما.

مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی از بزرگ ترین شاگردان مرحوم آیت الحق و سند التوحید، معلم بزرگ و عارف نامدار، حاج شیخ حسینقلی همدانی است. ایشان در کتاب «اسرار الصلاة» در اهمیت سجده طولانی مطلبی آورده اند که ما آن را دراین قسمت عینا نقل می نماییم.

ایشان می فرماید:  «من از بعضی ﺃجلاﺀ مشایخ خود که همانند او حکیم عارف و معلم حاذق در راه خیر، و طبیب کاملی را ندیده ام پرسیدم: کدام یک از اعمال جوارح که شما تجربه نموده اید اثرش در قلب انسان بیشتر است؟! فرمود: سجده ی طویله در هر روزی که آن را ادامه دهد، وطول بدهد، تا این که یک ساعت و یا سه ربع ساعت به طول انجامد و در آن بگوید: «لا اَلَهَ اِلاَّ اَنتَ سُبحَانَکَ اِنُّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمینَ»؛ هیچ معبودی نیست جز تو ای خداوند! تو پاکی و منزه و مقدسی! من هستم که رویه و دﺃبم این بوده است که از ستمگران بوده ام.

به طوری که نفس خود را گرفتار و محبوس در حبس عالم طبیعت مشاهده نماید و مقید و مغلول به قید ها و غل های اخلاق رذیله بنگرد وخداوند را تنزیه کند که تو این کار را از روی ظلم وستم به من ننمودی و من بودم که به نفس خودم ستم نمودم و آن را در این مهلکه عظیم وارد ساختم.

هر وقت خواستید ذکر یونسیه را در سجده بگویید بدون شماره باشد. البته یک دستور خاص و یک دستور عام دارد. دستور معمول آن، این است که بدون عدد معینی روی رختخوابی که برای خوابیدن پهن شده، انجام گیرد و دلیل آن هم این است که به واسطه ی ذکر خدا، محیط مهیا شده برای خواب از شیاطین تخلیه می شود.

اما دستور خاص سجده ی یونسیه که نیاز به اذن استاد دارد، در افراد مختلف متفاوت است که برای بعضی 110 مرتبه، برای بعضی دیگر 202 مرتبه و برای بعضی 400 مرتبه (با تشخیص استاد) تجویز می شود. برای چندمین مرتبه اکیدا توصیه می شود که ذکر یونسیه با عدد مشخص فقط با اجازه استاد مجاز باید گفته شود. (ناگفته نماند این جمله از آیت الله عبدالقائم شوشتری می باشد و بعضی از بزرگان 400 مرتبه را برای عوام نیز جایز می دانسته اند.)

پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمودند: آیا شما را به بهترین بندگان راهنمایی کنم؟ اصحاب گفتند بلی. پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله فرمود: کسی که به عبادت عشق بورزد و دائم هم آغوش بندگی باشد.

کارهای ریاکاران ارزشی ندارد لذا باید با شرک جلی و خفی مبارزه کرد و برای این کار می توان به این دعای حضرت سجاد علیه السلام مداومت نمود: اللهم اِنّی اَعُوذُ بِکَ أَن اُشرِکَ وَ اَنَا اَعلَمُ وَ استَغفِرُکَ لِمَا لا اَعلَمُ.

خدایا به تو پناه می برم از اینکه عالمانه و عامدانه به تو شرک بورزم و بخشش می طلبم از شرک هائی که به تو ورزیده ام و من نمی دانستم که آن شرک است.

گام هفتم: عشق و محبت شدید به خداوند

از وقتی که خداوند بشر را آفرید ارتباطش با خلق شروع شد. او خالق گشت و ما مخلوق. از وقتی که رزق داد، او رازق شد و ما مرزوق و از وقتی که ما را هدایت فرمود، او هادی شد و ما مهدی. از وقتی او را پرستش کردیم، ما عابد شدیم و او معبود و از وقتی دوستش داشتیم، او معشوق شد و ما عاشق. از وقتی که در طلبش برآمدیم، ما طالب شدیم و او مطلوب.

در حدیث قدسی آمده است که خداوند فرمود: هر که مرا طلب کند خواهد یافت و هر که مرا یافت عاشقم می گردد و هر کس عاشقم شد عاشقش می شوم و هر که من عاشقش شوم عاقبت او را شهید می کنم و هر که شهیدش کنم خودم خونبهای او می شوم.

برای رسیدن به عشق چند نکته قابل توجه است:

1. رعایت تقوا و متابعت از رسول خدا صلی الله و علیه و آله: در قرآن آمده است: بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا متابعت کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.

2. مطالعۀ حالات عاشقان خدا.

3. مجالست با عاشقان حضرت حق.

4. توسل به حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام و امام رضا علیه السلام و امام وقت حضرت مهدی علیه السلام

5. مناجات محبین و مریدین را با توجه خواندن. توجه به این نکته لازم است که برای تأثیر بیشتر این مناجات ها و پیدا شدن حال معنوی بهتر و بیشتر، اول ترجمه آن را مطالعه کنید و سپس عربی آن را بخوانید.

6. تشکر از همه نعمت های الهی و هر آنچه دارای آن هستیم، مخصوصا نعمت های معنوی. چرا که حضرت دوست (جل جلاله) در قرآن شریف، می فرماید: اگر شکر نعمت کنید حتما و حتما زیاد خواهیم کرد.

گام هشتم: قصص عاشقان

بر اساس اینکه مطالعه حالات عاشقان خدا یکی از اموری است که مشوق انسان در رسیدن به عشق خداست، بابی مستقل برای قصص عاشقان باز می کنیم:

1. ابودرداء، یکی از اصحاب پیغمبر اکرم صلی الله و علیه  و آله نقل می کند: در نخلستان بنی نجار در خدمت سرور اولیا بودم. آن حضرت از من و سایر اشخاص فاصله گرفتند تا از نظر غایب شدند. پیش خود فکر کردم به منزل خویش رفتند. ناگهان صدای حزینی به گوش من رسید که بدین مقال مترنم بود: (کل متن عربی مناجات در کتاب غم عشق موجود است)

خداوندا، چه بسیار گناهانی مرتکب شدم که شکیبائی نسبت به من روا داشتی و در برابر آن ها نعمتی ارزانی داشتی و چه بسیار جنایاتی که به سبب کرم و بزرگواریت از آشکار شدن آنها جلوگیری کردی. خداوندا، اگر چه عمر درازی را با معصیت تو سپری کرده ام و گناهان من در نامه عملم زیاد شده است با این حال من فقط آرزوی آمرزش تو را دارم و تنها به خوشنودی تو امید بسته ام.

ابودرداء گوید: توجه کردم دیدم که سید اوصیا، علی علیه السلام است. خود را پنهان نمودم. آن حضرت در دل شب چند رکعت نماز به جا آورد و سپس به دعا و گریه پرداخت و آنگاه مناجات خود را چنین ادامه داد:

 خداوندا! هنگامی که به لطف و بخشش تو می اندیشم گناهانم بر من آسان می گردد. سپس مؤاخذۀ عظیم تو را به یاد می آورم ناراحتی و گرفتاریم بزرگ می گردد. آه آه اگر من در نامۀ عملم گناهی را بخوانم که من آن را فراموشش کرده ام و تو آن را به حساب آورده ای، پس بگویی او را بگیرید. پس وای بر او. گرفتاریست که خانواده اش نمی توانند نجات دهند و قبیله اش برای او سودی ندارند. اگر می توانست فریاد بزند مردم بر او دلسوزی می کردند. آه آه از آتشی که جگرها و قلوه ها را می پزد. آه از آتشی که پوست سر و دست و پا را می برد! آه از شدت عذاب شعله هایی که زبانه می کشد!

بعد از آن گریه کرد تا صدای مبارکش قطع شد. ابودرداء می گوید: فکر کردم خوابش برده است؛ صبر کردم تا صبح شد. رفتم او را برای نماز صبح بیدار کرنم، دیدم مانند چوب خشکی بر زمین افتاده اند. تکانشان دادم، حرکت ننمودند. گفتم: «انا لله و انا الیه راجعون.» یقین کردم وفات کرده اند.

 به منزل ایشان رفتم تا خبر فوت ایشان را به سرور زنان عالم برسانم. ایشان فرمودند: چه شده است؟ آنچه دیده بودم برای ایشان نقل نمودم. آن حضرت فرمودند: این حالتی است که غالبا او را از خوف الهی عارض می شود و موت نیست. آب بر صورت حضرت افشاندند تا به هوش آمدند. گریستم. فرمودند: گریه تو برای چیست؟ عرض کردم: برای رنجی که به خود وارد می آورید.

فرمودند:ای ابودرداء! حال تو چگونه خواهد شد اگر ببینی مرا که برای محاسبه خوانده باشند و اهل معاصی به عذاب الهی یقین کنند و مرا ملائکه غلاظ و شداد در میان گرفته باشند و در پیشگاه قادر قهار و ملک جبار ایستاده باشم. دوستان مرا فرو گذاشته و اهل دنیا بر من دلسوزی کنند. هر آینه در آن روز بر من بیشتر رحم خواهی کرد که نزد خدای خود ایستاده باشم که هیچ امری بر او پنهان نیست.

2. معروف است که حسن بصری و شفیق بلخی و مالک دینار به عیادت رابعه عدویه رفتند. حسن گفت: هر کس در شرایط محبت چیزی بگوید. سپس گفت: راستگو نیست در محبت کسی که از معشوق خود چون ضربتی ببیند بر آن صبر نکند. رابعه گفت: بهتر از این باید گفت. صادق نیست محبی که چون از محبوب اَلَمی ببیند بر آن شکر نکند. رابعه گفت: باز هم بهتر از این باید گفت. مالک گفت: مستقیم نیست در طریق عاشقی کسی که چون از معشوق خود ضربتی نبیند لذت نبرد. رابعه گفت باز هم بهتر از این باید گفت. رابعه گفت: در طریق عاشقی کسی صادق است که اساسا با دیدار معشوق اَلَمی نبیند.

مرحوم ملا محسن فیض کاشانی در کتاب «محجة البیضاءِ»، جلد هشتم، در باب محبت و شوق نقل می کند: در روایت مشهور آمده است: هنگامی که ملک الموت برای قبض روح ابراهیم خلیل آمد، ابراهیم به او گفت: آیا دیده ای دوستی دوست خویش را بمیراند؟ خداوند متعال به او وحی کرد: آیا دیده ای دوستی ملاقات دوستش برای او ناگوار باشد؟ ابراهیم خلیل گفت: اکنون جانم را بگیر.

گام نهم: خدمت به خلق

یک روز حضرت موسی بن عمران علیه السلام دعا کرد، خدایا بر فرض محال اگر تو انسان بودی چه عبادتی را انجام می دادی؟ خداوند متعال وحی فرمود: ای موسی، بر فرض محال اگر مخلوق بودم خدمت به خلق می کردم، اما برای خدا. موسی علیه السلام فهمید که بهترین عبادت ها خدمت به خلق خداست.

  روزی صفوان در محضر امام صادق علیه السلام نشسته بود که ناگهان مردی که برایش گرفتاری پیش آمده بود به خدمت حضرت رسید و گرفتاریش را شرح داد. امام صادق علیه السلام به صفوان دستور داد که فورا حرکت کن و برادر ایمانی خویش را در کارش یاری کن.

   صفوان رفت و پس از توفیق در اصلاح کار و حل مشکل او به پیش حضرت بازگشت. امام در مورد کار او سؤال نمودند. صفوان گفت: خدا اصلاح کرد. حضرت خطاب به او فرمود: بدان که همین کار به ظاهر کوچک و حاجتی که برآوردی و وقت کمی از تو گرفت از هفت شوط طواف دور کعبه محبوب تر و برتر است.

امام صادق علیه السلام می فرمود: مردی گرفتاری داشت. حضور امام حسن علیه السلام رفت و از ایشان استمداد نمود. امام حسن علیه السلام بی درنگ کفش ها را پوشید و راه افتادند. در بین راه به حضرت امام حسین علیه السلام رسیدند در حالی که ایشان مشغول نماز بودند. امام حسن علیه السلام به آن مرد فرمودند: تو چگونه از حسین علیه السلام غفلت نمودی و پیش او نرفتی؟ گفت: من اول می خواستم پیش ایشان بروم و از ایشان در کارم کمک بطلبم، ولی چون گفتند ایشان اعتکاف کرده اند و نمی توانند از مسجد خارج شوند خدمتشان نرفتم. امام حسن علیه السلام فرمودند که اگر توفیق بر برآوردن حاجت تو برایش دست داده بود از یک ماه اعتکاف برایش بهتر بود.

گام دهم: اخلاص در عمل

اعمال صالح انسان باید دارای روح اخلاص باشد تا وسیلۀ تقرب شود.

خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: مأمور نشدند الا اینکه بندگان، خدا را خالصانه بندگی کنند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: هر کس چهل شبانه روز خدا را خالصانه بندگی کند چشمه های حکمت از دلش جوشیده و به زبانش جاری خواهد شد.

البته اخلاص مراتبی دارد و هر کس چهل روز خود را خالص کند در هر مرتبه ای که باشد در همان مرتبه و به همان میزان اخلاص، به حکمت می رسد.

لطائف اخلاص چهل روزه

در مقام عمل به این حدیث شریف به لطائف زیادی باید توجه داشت:

1. ظهور برکات اخلاص

کسی که می خواهد اخلاص واقعی را پیدا کند نباید فقط برای چهل روز اخلاص داشتن فکر کند، بلکه اخلاص وظیفه دائمی ما در مقابل خدای متعال است.

2. درجات اخلاص

اخلاص درجاتی دارد هر چه ضریب مراقبه در اربعین سالک بیشتر باشد، نتیجه گیری بیشتر خواهد بود .ممکن است بعضی سالکان چندین اربعین زحمت بکشند، ولی رشدشان کم باشد؛ زیرا مراقبه به خوبی انجام نگرفته است. بسیار کم اتفاق می افتد که سالک در یک اربعین به نتیجه نهایی برسد.

3. مراتب حکمت

حکمت نیز مراتبی دارد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و جناب لقمان هر دو به حکمت رسیده بودند، اما این کجا و آن کجا. بندگی کردن خیلی مهم است. این که انسان بتواند خالص شود، هواهای نفسانی اش را کشته باشد، خدا را نه برای دنیایش بندگی کند و نه برای آخرتش، نه برای ترقیات کمالاتش؛ این خیلی سخت است.

شیوه خالص کردن اعمال

حضرت آیت الله العظمی امام خمینی در کتاب چهل حدیث در حدیث بیستم می فرمایند:

طریق خالص کردن اعمال از جمیع مراتب شرک و ریا و غیر آن، منحصر به اصلاح نفس و ملکات آن است، که آن سرچشمه تمام اصلاحات و منشا جمیع مدارج و کمالات است. چنانچه اگر انسان، حب دنیا را به ریاضات علمی و عملی از قلب خارج کند، غایت مقصد او دنیا نخواهد بود و اعمال او از شرک اعظم که جلب انظار اهل دنیا و حصول موقعیت در نظر آن هاست خالص شود و جلوت و خلوت و سر و علن او مساوی شود.

و اگر با ریاضات نفسانیه بتواند حب نفس را از دل بیرون کند، به هر مقداری که دل از خودخواهی خارج شد، خداخواه شود و اعمال او از شرک خفی نیز خالص شود و مادامی که حب نفس در دل انسان است و انسان در بیت مظلم نفس است، مسافر الی الله نیست، بلکه از مخلدین الی الارض است و اول قدم سفر الی الله  ترک حب نفس است و میزان در سفر همین است.

بعضی گویند: یکی از معانی آیه شریفه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللهِ» این است که کسی خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوی حق کرد به سفر معنوی، پس از آن، او را فنای تام ادراک کرد، اجر او بر خدای تعالی است. معلوم است برای چنین مسافری جز مشاهده آن ذات مقدس و وصول به فنای حضرتش اجری لایق نیست.

ابن فهد حلی خبری را روایت می کند که برای اهل سلوک قابل توجه است:

معاذ بن جبل از رسول خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله روایت می کند که ایشان فرمودند: خداوند هفت ملک آفرید و هر یک از آنها را دربان یک حجاب بزرگ قرار داد. کاتبان، اعمال شبانه روز مؤمنان را ثبت می کنند و آخر روز اعمال مؤمنان را با تشریفات خاصی به سوی خداوند متعال صعود می دهند.

در حجاب اول، دربان اول پس از برسی پرونده او می گوید: توقف کنید امروز صاحب این پرونده غیبت کرده است. خداوند به من امر کرده که هر کس غیبت کرد اعمال صالح او را نگذارم که به سوی خدا عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن خالی از غیبت بود، کاتبان اعمال او را به سوی حجاب دوم عروج می دهند.

دربان دوم پس از برسی پرونده می گوید: توقف کنید! امروز نیت این صاحب پرونده از این اعمال صالحه، آبروی دنیوی و حیثیت اجتماعی است. من مأمورم که نگذارم اعمالش از این جا بگذرد. اگر پروندۀ او از غیبت و غرض دنیوی خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب سوم با یک تشریفات خاصی عروج می دهند.

ملک دربان حجاب سوم می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده: اگر در پروندۀ مؤمن کبر باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن از کبر هم خالی بود. کاتبان، اعمال پروندۀ مؤمن را به سوی حجاب چهارم عروج می دهند.

ملک دربان در حجاب چهارم می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده اگر در پروندۀ مؤمن عُجب باشد نگذارم که اعمال صالح او به سوی خدا عروج کند آنگاه اگر پرونده او از غیبت و غرض دنیا و کبر و عجب (خود پسندی) خالی بود کاتبان اعمال او را به سوی حجاب پنجم با صلوات و سلام، طی تشریفات خاصی عروج می دهند.

وقتی به فرشته دربان حجاب پنجم می رسند می گوید: خداوند متعال به من امر فرموده: اگر در پروندۀ مؤمن حسد باشد من نگذارم که اعمال صالح او به سوی خداوند متعال عروج کند. اگر پروندۀ مؤمن از نواقص قبلی خالی بود فرشتگان با هزار تشریفات اعمال صالح او را به سوی حجاب ششم بالا می برند.

وقتی خدمت دربان حجاب ششم می رسند، می گوید: توقف کنید! من صاحب رحمت هستم؛ اعمال را بزنید به صورت او؛ زیرا صاحب این اعمال اهل ترحم نبوده؛ وقتی مشکلی برای برادر ایمانی او پیش می آمد، اعم از مشکلات مادی و معنوی، بی تفاوت بود. من موظفم نگذارم که اعمال او از این مرحله بگذرد. آنگاه اگر پرونده او از نواقص قبلی خالی بود، کاتبان اعمال او  را به سوی دربان هفتم عروج می دهند.

وقتی به حجاب هفتم رسیدند دربان می گوید: من ملک حجاب هستم. من ماموریت دارم نگذارم اعمال کسی که خالص نبوده از این مرحله بگذرد. قصد او سربلندی پیش حکام، خوشنامی در مجالس و حسن شهرت در جامعه بوده است. کاتبان اعمال وقتی از مراحل هفتگانه بازرسی می گذرند، با ابتهاج و سرور تمام اعمال صالحه مومن را به محضر مقدس خداوند متعال عرضه می دارند.

خداوند متعال خطاب به کاتبان و حافظان اعمال می فرمایند: شما حافظان اعمال بنده من هستید و من به درون او شاهد و ناظرم، او مرا اراده نکرده است.

ابن سیرین که در تعبیر خواب معروف است، با یک زن هوس بازی رو به رو می شود که او را دعوت به نفس می کند. ولی او به خاطر خدا زن را رد می کند. خداوند متعال جایزه ای به او داد که قبلا به پیامبر معصومش یوسف علیه السلام عطا کرده بود. حضرت یوسف و ابن سیرین در تعبیر خواب معروف هستند. چه شده است که به او دادند به دیگران ندادند؟ مشابه این کارها را بسیاری انجام می دهند ولی …

زمانی که مولای متقیان امیر مومنان علی علیه السلام در حال رکوع انگشتری را صدقه دادند این آیه کریمه نازل شد: «اَنَّمَا وَلِیُکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُوتُونَ الزَّکوة وَ هُم رَاکِعُونَ.»

بعد از آن فردی بارها در رکوع انگشتر صدقه داد که آیه هم برای او نازل شود، اما چنین نشد.

گام های بعدی سیر و سلوک در مقالات آتی خواهد آمد ان شاء الله.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *