نوشته‌ها

زندگینامه امام جواد (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (۱۹۵-۲۲۰ق) امام نهم شیعیان اثنی عشری است. کنیه او ابوجعفر ثانی است و ملقب به جواد و ابن الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند.

 

محمد بن علی بن موسی بن جعفر، امام نهم شیعیان اثناعشری است که به جوادالائمه شهرت دارد. نسب او با شش واسطه به امام علی علیه‌السلام پیشوای اول شیعیان، می‌رسد. پدرش امام رضا(ع)، پیشوای هشتم شیعیان، است. مادر او کنیز بود و سَبیکه نوبیه نام داشت. کُنیه وی ابوجعفر و ابوعلی است. در منابع روایی، از وی با عنوان ابوجعفر ثانی یاد می‌شود تا با ابوجعفر اول (امام باقر(ع)) اشتباه نشود. از القاب مشهور امام نهم، جواد و ابن الرضا است. تقی، زکی، قانع، رضی، مختار، متوکل، مرتضی و منتجب را نیز از القاب او شمرده‌اند.

امام جواد(ع) سال ۱۹۵ قمری در مدینه به دنیا آمد. درباره روز و ماه ولادت او اختلاف است. بیشتر منابع، تولد او را در ماه رمضان دانسته‌اند. برخی روز آن را ۱۵ رمضان و برخی دیگر ۱۹ رمضان گفته‌اند. شیخ طوسی در مِصْباحُ الْمُتَهَجِّد، تاریخ ولادت او را ۱۰ رجب ذکر کرده است که در تقویم امروزی نیز همین تاریخ را ولادت او ثبت کرده اند.

از برخی روایات برمی‌آید که قبل از تولد جواد الائمه، برخی از واقفیان می‌گفتند علی بن موسی چگونه می‌تواند امام باشد در حالی که از خود نسلی ندارد. از این‌رو وقتی که جوادالأئمه به دنیا آمد، امام رضا(ع) او را مولودی پربرکت برای شیعیان توصیف کرد. مأمون عباسی در سال ۲۰۲ هجری یا ۲۱۵ق دختر خود ام فضل را به عقد امام جواد(ع) در آورد. برخی گفته‌اند: احتمالاً در دیداری که جوادالأئمه با پدرش در طوس داشت، مأمون، ام الفضل را به عقد او درآورد.

همسر دیگر جوادالأئمه، سمانه مغربیه است که کنیز بود و به دستور خودش خریداری شد. همه فرزندان امام جواد از سمانه بودند. بنابر نقل شیخ مفید، امام جواد(ع) چهار فرزند به نام‌های علی، موسی، فاطمه و امامه داشت. برخی دختران امام را سه تن به نام‌های حکیمه، خدیجه و ام کلثوم می‌دانند.

امام جواد(ع)، پس از شهادت امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ق به امامت رسید. مدت امامت او هفده سال بود که با خلافت دو تن از خلفای عباسی، مأمون عباسی و معتصم عباسی همزمان بود. حدود ۱۵ سال آن در خلافت مأمون(۱۹۳-۲۱۸ق) و ۲ سال در خلافت معتصم(۲۱۸-۲۲۷ق) سپری شد.

امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید. به دلیل پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد؛ برخی به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند. برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد معتقد شدند.

امام جواد(ع) از طریق سازمان وکالت با شیعیان در ارتباط بود. او در سرزمین‌های اسلامی از جمله بغداد، کوفه، اهواز، بصره، همدان، قم، ری، سیستان و بُست نمایندگانی داشت. تعداد وکیلان او را ۱۳ تن گفته‌اند. در پاسخ به ابوهاشم جعفری که از تفسیر آیه «لا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الْأَبْصار» پرسیده بود، امکان دیدن خدا با چشم (عقیده مجسمه) را نفی کرد و فرمود: اوهام قلوب، دقیق‌تر از دید چشمان است. انسان می‌تواند چیزهایی را که ندیده‌ تصور کند؛ اما نمی‌تواند آنها را ببیند. وقتی که اوهام قلوب نمی‌توانند خدا را درک کنند، چگونه چشمان او را بینند و درک کنند؟

او خطاب به محمد بن سنان، ادعای مفوضه مبنی بر واگذاری خلق و تدبیر جهان به پیامبر(ص) و امامان را رد کرد. البته تفویض احکام را به عنوان عقیده‌ای درست معرفی نمود و آن را هم به مشیت الهی منتسب کرد و فرمود: این عقیده‌ای است که هر کس از آن جلوتر برود از اسلام خارج است و هر کس آن را نپذیرد (دینش) نابود می‌شود و هر کس آن را بپذیرد به حق پیوسته است.

به گفته عزیزالله عطاردی، حدود ۲۵۰ حدیث از امام جواد(ع) در موضوعات فقهی، تفسیری و عقیدتی نقل شده است. کم بودن روایات منقول از وی در مقایسه با برخی دیگر از امامان معصوم را به جهت تحت کنترل بودن و همچنین سن کم وی در زمان شهادت دانسته‌اند.

به نقل منابع روایی شیعه، محمد تقی(ع) در مجلسی با حضور مأمون و شماری از فقها و درباریان، با یحیی بن اکثم درباره فضایل ابوبکر و عمر مناظره کرد. یحیی خطاب به او گفت: جبرئیل از طرف خدا به رسولش گفت: از ابوبکر سؤال کن، آیا او از من راضی است؟ من که از او راضی هستم.

امام پاسخ داد: من منکر فضل ابوبکر نیستم؛ اما کسی که این روایت را نقل کرده باید به احادیث دیگری که از پیامبر(ص) وارد شده توجه کند و آن اینکه پیامبر فرمود: هنگامی که حدیثی از طرف من به شما می‌رسد آن را بر کتاب خدا و سنت من عرضه کنید. اگر موافق با آن بود، بپذیرید و اگر نبود، قبول نکنید؛ زیرا دروغ‌گویان و جعل‌کنندگان حدیث زیاد خواهند شد. سپس امام فرمود: این حدیث با قرآن موافقت ندارد؛ زیرا خداوند در قرآن می‌فرماید «وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِ‌يدِ؛ ما از رگ گردن به شما نزدیکتریم». آیا خداوند از راضی بودن یا نبودن ابوبکر آگاهی نداشت که از او می‌پرسد؟

پس از آن یحیی درباره روایت «مَثَل ابوبکر و عمر در زمین همانند جبرئیل و میکائیل در آسمان است»، سؤال کرد. جوادالأئمه فرمود: محتوای این روایت صحیح نیست؛ زیرا جبرئیل و میکائیل همواره بندگی خدا را کرده و لحظه‌ای مرتکب گناه نشده‌اند در حالی که ابوبکر و عمر پیش از آنکه اسلام بیاورند، سال‌های طولانی مُشرک بوده‌اند.

امام جواد(ع)، برتری انسان‌ها را به واسطه علم آنان می‌دانست نه به واسطه نسب و نژاد. از او نقل شده است: «با شرافت‌ترین از همه شریف‌ها کسی است که شرفش به واسطه علمش باشد». همچنین ایشان فرمود: مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش از کسی که او را پند می‌دهد.

 

معجزات و کرامات

حضرت رضا علیه السلام در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالأئمه را مطرح می‌کردند به نبوت حضرت عیسی در کودکی استناد می‌کرد و می‌فرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.» همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح می‌کردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد می‌شد.

در روایاتی آمده است گروهی از شیعیان که از بغداد و شهرهای دیگر به حج آمده بودند، برای دیدار جوادالأئمه به مدینه رفتند. آنان در مدینه با عبدالله بن موسی دیدار کردند و از او سؤالاتی پرسیدند. او پاسخ های نادرست داد. آنان متحیر ماندند و در همان مجلس بودند که امام جواد(ع) وارد شد و آنان دوباره پرسش‌هایشان را مطرح کردند و با پاسخ‌های امام جواد(ع) قانع شدند.

در منابع روایی فضايل و کراماتی برای امام جواد(ع) نقل شده است. ملقب شدن پیشوای نهم شیعیان به جواد را به دلیل کثرت بخشش و احسان او به مردم دانسته‌اند. بر پایه نامه‌ای که امام رضا(ع) از خراسان برای فرزندش جواد فرستاد، حضرت جواد از همان سال‌های اولیهٔ زندگی، به سخاوتمندی معروف و زبانزد بوده است.

باقر شریف قرشی، پژوهشگر و مورخ عراقی، جوادالأئمه را عابدترین و خالص‌ترین مردم زمانه‌اش معرفی کرده و از کثرت نافله‌های وی سخن گفته است. به گفته وی، حضرت جواد(ع) در هر رکعت از نافله‌های خود، سوره حمد و توحید را ۷۰ بار می‌خواند. در منابع شیعی، کراماتی به امام جواد(ع) نسبت داده شده است از جمله سخن گفتن هنگام ولادت، طی الارض از مدینه به خراسان برای مراسم تجهیز پدرش امام رضا(ع)، شفا دادن بیماران، استجابت دعا، خبر دادن از باطن افراد و رویدادهای آینده.

قطب راوندی از محمد بن میمون نقل می‌کند: زمانی که امام رضا(ع) هنوز به خراسان نرفته بود، سفری به مکه رفت و من نیز در خدمت آن حضرت بودم. چون خواستم برگردم، به آن حضرت گفتم: من می‌خواهم به مدینه بروم، نامه‌ای برای محمدتقی بنویسید تا من ببرم. حضرت تبسمی کرد و نامه‌ای نوشت. من آن را به مدینه آوردم و در آن وقت چشمانم نابینا شده بود.

موفّق، خادم حضرت، امام جواد(ع) را آورد در حالی که در مهد جای داشت. من نامه را به آن حضرت دادم. حضرت به موفق فرمود مهر از نامه بردار و کاغذ را باز کن. سپس فرمود‌: ای محمد احوال چشمت چگونه است؟ عرض کردم یابن رسول الله چشمم بینائی‌اش از دست رفته است. حضرت دست به چشمان من کشید و از برکت دست آن حضرت، چشمانم شفا یافت و بینا شدم.

همچنین نقل شده است که در سفر بازگشت جوادالأئمه(ع) از بغداد به مدینه، گروهی، او را تا بیرون شهر بدرقه کردند. هنگام مغرب امام جواد(ع) در حیاط مسجدی در کنار درخت سدری که تا آن زمان میوه نداده بود، وضو گرفت و نماز خواند. پس از نماز، مردم مشاهده کردند که آن درخت، میوه داده، پس تعجب کردند و از آن خوردند، یافتند که شیرین و بدون دانه است. از شیخ مفید نقل کرده‌اند که سال‌ها بعد این درخت را دیده و از میوه آن خورده است.

عالمان اهل سنت، پیشوای نهم شیعیان را به عنوان یک عالم دینی احترام می‌کنند. برخی از آنان شخصیت علمی جوادالأئمه را ممتاز دانسته‌ و شیفتگی مأمون به او را به دلیل شخصیت علمی و معنوی او در کودکی دانسته‌اند. آنان همچنین از برتری محمد بن علی(ع) در ویژگی‌های دیگری همچون تقوا، زهد و سخاوت سخن گفته‌اند.

برخی از شیعیان با توجه به توصیه‌هایی که برخی از عالمان شیعی داشته‌اند، برای گسترش رزق و گشایش در امور مادی به امام جواد(ع) توسل می‌جویند و او را باب الحوائج می‌خوانند. نمونه‌ای از این توصیه نقل مجلسی دوم از ابوالوفاء شیرازی است که مدعی شده پیامبر(ص) در خواب او را به توسل به امام جواد(ع) در امور مادی توصیه کرده است.

 

عروج ملکوتی

حکومت عباسی دو بار امام محمد تقی(ع) را به بغداد احضار کرد. سفر اول در زمان مأمون چندان طولانی نبود. بار دوم، در ۲۸ محرم سال ۲۲۰ق، به دستور معتصم عباسی وارد بغداد شد و در ذی القعدة یا ذی‌الحجه همان سال در بغداد به شهادت رسید. روز شهادت وی، در بیشتر منابع، آخر ذی‌القعده است. وی به همراه امام موسی کاظم علیه السلام در کاظمین بغداد دفن شده است.

زندگینامه امام هادی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

علی بن محمد مشهور به امام هادی یا امام علی النقی (۲۱۲-۲۵۴ق) دهمین امام شیعیان و فرزند امام جواد(ع) است. او از ۲۲۰ تا ۲۵۴ق به مدت ۳۴ سال، امامت را به عهده داشت.

 

علی بن محمد، مشهور به امام هادی و علی النقی، امام دهم شیعیان است. پدرش امام جواد(ع)، امام نهم شیعیان، و مادرش کنیزی به نام سمانه مغربیه یا سوسن بود. از مشهورترین القاب امام دهم شیعیان، هادی و نقی است. کنیه وی ابوالحسن است و در منابع حدیثی، ابوالحسن سوم خوانده شده است، تا با ابوالحسن اول یعنی امام کاظم و ابوالحسن دوم یعنی امام رضا اشتباه نشود.

بنابر نظر کلینی و شیخ طوسی، امام هادی در ۱۵ ذی‌الحجه سال ۲۱۲ق در منطقه‌ای به نام صریا در نزدیکی مدینه متولد شده است. از زندگی امام هادی، امام جواد و امام عسکری در مقایسه با دیگر ائمه شیعه، اطلاعات چندانی وجود ندارد. برخی از پژوهشگران عمر کوتاه این امامان، محصور بودن آنان و غیرشیعی بودن نویسندگان کتب تاریخ در آن روزگار را از علل آن دانسته‌اند. نقش انگشتر امام هادی(ع)، «الله ربّی و هو عصمتی من خلقه؛ خداوند پروردگار من است و حامی‌ام از شر آفریدگانش» گزارش شده است.

علمای شیعه از چهار پسر به نام‌های حسن، محمد، حسین و جعفر برای امام هادی یاد کرده‌اند. علی بن محمد، در سال ۲۲۰ق در ۸ سالگی به امامت رسید. به گزارش منابع، سن پایین امام هادی(ع) در آغاز امامت، منجر به تردید شیعیان نشد چرا که آغاز امامت امام جواد در سن کم، موجب شد شیعیان پس از وی در مواجهه با چنین موضوعی دچار تردید نشوند.

علی بن محمد، امام دهم شیعیان، ۷ سال از امامت خود را در دوره خلافت معتصم عباسی سپری کرد. معتصم، بنابر گزارش‌های تاریخی، در مقایسه با دوران امام جواد، در زمان امام هادی، سختگیری‌های کمتری به شیعیان روا می‌داشت و مدارای بیشتری با علویان داشته است.

متوکل عباسی در سال ۲۳۳ق یا ۲۴۳ق امام هادی(ع) را وادار کرد که از مدینه به سامرا برود. امام هادی(ع) پس از ورود به کاظمین، با استقبال مردم مواجه شده و به خانه خزیمة بن حازم وارد گردید و از آنجا به سوی سامرا حرکت داده شد. بر اساس گزارشی که به متوکل داده شده بود مبنی بر این‌که در منزل امام هادی(ع) ادوات جنگی و نامه‌هایی از شیعیان به او وجود دارد، به دستور او تعدادی از مأموران غافلگیرانه به منزل امام هادی حمله بردند. وقتی وارد خانه او شدند، امام را در اتاقی یافتند که آیاتی از قرآن را زمزمه می‌کرد.

او را پیش متوکل بردند. وقتی امام به مجلس متوکل وارد شد، او کاسه شرابی در دست داشت؛ متوکل آن حضرت را در کنار خود جای داد و شراب تعارف او کرد. امام عذر خواست و فرمود: گوشت و خون من به شراب آلوده نشده است. آنگاه متوکل از حضرت خواست برایش شعری بخواند که او را به وجد آورد. امام فرمود: کمتر شعر می‌خوانم.

اما متوکل اصرار ورزید و آن حضرت اشعاری خواند  اشعار وی متوکل و دیگران را تحت تاثیر قرار داد، به گونه‌ای که متوکل از کثرت گریه صورتش خیس شد و دستور داد بساط شراب را برچینند. سپس دستور داد امام را با احترام به خانه‌اش بازگردانند. تهدیدات و سخت گیری های حاکمان عباسی نسبت به امام هادی(ع) در مدت اقامت در سامرا گاه با کندن قبری در اتاق محل زندگی وی ویا احضارهای شبانه و بی خبر به کاخ و ممانعت از ارتباط شیعیان با او همواره ادامه داشت.

امام هادی، از طریق سازمان وکالت و نامه‌نگاری با شیعیان در ارتباط بود. به گفته جعفریان در زمان امام هادی(ع)، قم، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت. محمد بن داود قمی و محمد طلحی از قم و شهرهای اطراف آن، خمس، هدایا و سؤالات مردم را به امام هادی می‌رساندند.

در منابع روایی شیعه همچون کتب اربعه، بحارالانوار، تحف العقول، مصباح المتهجد، الاحتجاج و تفسیر عیاشی احادیثی از امام هادی نقل شده است. در مسند الامام الهادی حدود ۳۵۰ حدیث از وی گردآمده است. احادیثی که از وی در منابع روایی نقل شده، نسبت به امامان پیش از او کم است. عطاردی علت آن را اقامت اجباری وی در سامرا تحت‌نظر حکومت عباسی می‌داند که فرصت انتشار علوم و معارف را به وی نداده است.

رساله‌ای از امام هادی(ع) درباره جبر و اختیار بر جای مانده است. در این رساله، حدیث «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین»، بر اساس آیات قرآن، تبیین شده و مبانی کلامی شیعه، در مسأله جبر و تفویض ارائه گردیده است. روایاتی از امام هادی در زمینه توحید، امامت، زیارت، تفسیر و باب‌های مختلف فقه مانند طهارت، نماز، روزه، خمس، زکات، ازدواج و نیز آداب است. بیش از ۲۱ روایت از امام هادی(ع) در باب توحید و تنزیه نقل شده است.

 

احادیثی از امام هادی علیه السلام:

  • «مردم در دنیا با اموالشانند و در آخرت با اعمالشان.»
  • «حکمت در سرشت‌های فاسد اثر نمی‌کند.»

 

معجزات و کرامات

زیارت جامعه کبیره و زیارت غدیریه از امام هادی(ع) نقل شده است. زیارت جامعه کبیره را یک دوره امام‌شناسی دانسته‌اند. محور زیارت غدیریه، تولی و تبری و محتوای آن بیان فضائل امام علی(ع) است. بزرگان و عالمان اهل سنت برای امام هادی(ع) احترام ویژه‌ای قائل بوده‌اند. آنان علم، سخاوت، زهد و عبادت امام هادی(ع) را ستوده‌اند. ابن حجر هیثمی ماجرایی از سخاوت آن حضرت گزارش کرده است.

 

عروج ملکوتی

امام هادی علیه السلام در زمان حکومت معتز عباسی مسموم شده و به شهادت رسید. برخی منابع، شهادت وی را در ۳ رجب ذکر کرده اند. امام هادی(ع) در خانه‌ای که در سامرا ساکن بود، دفن شد. محل دفن امام هادی(ع) و فرزندش امام حسن عسکری(ع) در سامرا به حرم عسکریین شناخته می‌شود.

زندگینامه امام عسکری (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حسن بن علی بن محمد(ع) مشهور به امام حسن عسکری(ع) (۲۳۲-۲۶۰ق) یازدهمین امام شیعیان اثنی عشری است که به مدت شش سال امامت را بر عهده داشت. او فرزند امام هادی(ع) و پدر امام مهدی(عج) است.

 

نسب امام حسن عسکری(ع) با هشت واسطه به علی بن ابی‌ طالب(ع) نخستین امام شیعیان می‌رسد. پدرش امام هادی(ع)، دهمین امام شیعیان اثناعشری است. به نقل از منابع شیعی، مادرش کنیز بود و حُدیث یا «حدیثه» نام داشت. در برخی از منابع نام او «سوسن»، «عسفان» و سلیل نیز ثبت شده است. امام عسکری(ع) برادری به نام جعفر داشت که به جعفر کذاب معروف است. او پس از شهادت امام عسکری(ع)، ادعای امامت کرد و با انکار تولد فرزندی برای او، به عنون تنها وارث او مدعی میراث آن حضرت شد.

لقب‌های وی را هادی، نقی، زکی، رفیق و صامت ذکر کرده‌اند. برخی از مورخان لقب «خالص» را هم گفته‌اند. لقب «عسکری» نیز مشترک میان امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع)، است زیرا هر دو در شهر سامرا اقامت اجباری داشتند. «عسکر» عنوان غیرمشهوری برای سامرا بوده است.

کنیه وی «ابومحمد» بود. در بعضی منابع کنیه‌های ابوالحسن، ابوالحجه، و ابوالقائم نیز به کار رفته‌ است. بیشتر منابع تولد ایشان را در مدینه دانسته‌اند با این حال از تولد او در سامرا نیز سخن رفته است. بیشتر منابع متقدم امامیه ولادت حضرت را در ربیع‌الثانی سال ۲۳۲ق دانسته‌اند. شیخ مفید در «مسار الشیعة» ولادت امام را ۱۰ ربیع‌الثانی آورده است.

طبق نقل مشهور، امام عسکری(ع) همسری اختیار نکرد و نسل او تنها از طریق کنیزی ادامه یافت که مادر حضرت مهدی(عج) است. بر اساس اکثر منابع شیعه، تنها فرزند امام عسکری، امام زمان(عج) مسمّا به «م‌ ح‌ م‌ د» است. در سنین کودکیِ امام حسن عسکری(ع)، پدرش امام هادی(ع) به اجبار به عراق فراخوانده شد و در سامرا، پایتخت آن روز عباسیان، تحت‌نظر قرار گرفت.

در این سفر امام عسکری(ع) نیز همراه پدر بود. مسعودی زمان این سفر را سال ۲۳۶ق و نوبختی سال ۲۳۳ق گفته‌اند. امام حسن عسکری بیشتر عمر خود را در سامرا گذراند و مشهور است که او تنها امامی است که به حج نرفت، ولی در عیون اخبار الرضا و کشف الغمه روایتی نقل شده که راوی، آن را در مکه از امام حسن عسکری(ع) شنیده است.

امام عسکری(ع) به مدت شش سال (از ۲۵۴ تا ۲۶۰ق) امامت کرد. مهم‌ترین دلیل برای امامت حسن بن علی عسکری(ع) پس از شهادت امام هادی(ع)، وصیت و احادیث امام هادی(ع) درباره جانشینی او است. اکثر شیعیان و یاران امام هادی(ع) نیز پس از شهادت ایشان، به امام حسن عسکری(ع) به عنوان امام رجوع کردند، ولی عده اندکی جعفر بن علی، معروف به جعفر کذاب پسر دیگر امام هادی(ع)، را امام خود خواندند و عده‌ای نیز به امامت سید محمد که در زمان امام هادی(ع) از دنیا رفته بود، معتقد شدند.

امام عسکری(ع) می‌فرمود هیچ یک از پدرانشان به اندازه او مورد شک و تردید شیعیان قرار نگرفته است. دوره امامت امام عسکری(ع) با سه خلیفه عباسی همزمان بود: معتز عباسی (۲۵۲-۲۵۵ق)، مهتدی (۲۵۵-۲۵۶ق) و معتمد (۲۵۶-۲۷۹ق). پس از قتل مستعین، معتز به قدرت رسید در آغاز حکومت او رفتار خصومت‌ آمیزی نسبت به امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) گزارش نشده است.

یکی از عواملی که اوضاع سیاسی را برای امام عسکری(ع) و شیعیان سخت‌تر می‌کرد شهرت یافتنِ قیام امام دوازدهم(عج) بود. شیخ مفید دوران امامت امام عسکری(ع) را روزگار سخت توصیف کرده است. وی معتقد است در مذهب امامیه آمدن امام منتظَر مشهور شده بود و خلیفه که می‌دانست شیعیان انتظار آمدن او را می‌کشند در جستجوی فرزند امام عسکری(ع) بود و تلاش و کوشش بسیاری برای اطلاع یافتن از آن حضرت می‌کرد. به همین دلیل بود که امام عسکری(ع) ولادت فرزندش را مخفی کرد.

امام عسکری(ع) مانند امامان پیش از خود از نمایندگانی جهت ارتباط با شیعیان استفاده می‌کرد. در منابع امامی عثمان بن سعید به عنوان باب (نماینده و رابط امام با مردم) شناخته شده است. وی پس از شهادت امام عسکری(ع)، نخستین نایب خاص امام زمان(عج) در غیبت صغری بود.

احادیثی از امام حسن عسکری(ع):

  • برای ما در کتاب خدا حقی قرار داده شده است و ما نزدیکان رسول خدا هستیم و خداوند ما را پاک گردانیده است؛ هیچ کس جز دروغگو این مقام را ادعا نمی‌کند.
  • عبادت، بسیاریِ روزه و نماز نیست، بلکه عبادت، اندیشیدنِ بسیار در امر الهی است.
  • نشانه های مؤمن پنج چیز است:

    • خواندن ۵۱ رکعت نماز، (۱۷ رکعت واجب (نمازهای یومیه) و ۳۴ رکعت مستحب (نافله‌های روزانه) در هر شب و روز)
    • زیارت اربعین.
    • انگشتر به دست راست کردن.
    • پیشانی را در سجده بر خاک نهادن.
    • بلند گفتن «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»

     

معجزات و کرامات

تفسیر قرآن از جمله زمینه‌هایی است که مورد توجه ویژه امام حسن عسکری(ع) بوده است. کتاب تفسیری که در شمار کهن‌ترین آثار میراث تفسیری امامیه است به ایشان منسوب شده است. امام حسن عسکری(ع) در شرایطی به امامت رسید که اختلافاتی اعتقادی در صفوف امامیه پدید آمده بود و اختلافاتی نیز در همان دوره امامت ایشان به وجود آمد.

برای نمونه یکی از این مسائل بحث «نفی جسمانیت خداوند» بود که از سال‌ها قبل مطرح بود. در زمان امام حسن عسکری(ع) این اختلاف به اندازه‌ای زیاد شد که سهل بن زیاد آدمی نامه‌ای به امام نوشت و از ایشان در این‌ باره راهنمایی خواست. امام در پاسخ، از فرورفتن در مباحث ذات، پرهیز داد و سپس با اشاره به آیاتی از قرآن، فرمود:

خدا یکتا و یگانه است؛ نه زاییده و نه زاده‌شده است و نه برای او همتایی است. آفریننده است نه آفریده. هر آنچه بخواهد از اجسام و غیر آن می‌آفریند و خود جسم نیست… چیزی شبیه او نیست و او شنوا و بیناست.

در علم حدیث، یکی از القابی که برای امام حسن عسکری(ع) به کار رفته، لقب «فقیه» است. این نشان می‌دهد که امام از سوی اصحابش به طور خاص به این وجه شناخته می‌شده است. بخشی از احادیث ایشان به حوزه فقه و ابواب مختلف آن مربوط می‌شود.

 

عروج ملکوتی

امام عسکری(ع) ۸ ربیع‌الاول سال ۲۶۰ق در دوره حکومت معتمد عباسی در ۲۸ سالگی به شهادت رسید. امام عسکری(ع) در خانه‌ خود در سامرا، که پیشتر امام هادی(ع) نیز در آنجا دفن شده بود، مدفون است.

زندگینامه حضرت مهدی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

محمد بن حسن(عج) (متولد ۲۵۵ق)، شناخته‌ شده با عناوینی از جمله امام مهدی، امام زمان و حجت بن الحسن، دوازدهمین و آخرین امام شیعیان است که دوره امامتش پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) در سال ۲۶۰ قمری آغاز شد و تا پس از ظهور او در آخرالزمان ادامه خواهد داشت.

 

بر اساس احادیث متعدد، او همنام پیامبر اسلام است. در برخی احادیث و منابع مکتوب شیعه مانند الکافی و کمال الدین، نام او با حروف جدا و به‌صورت «م ح م د» آمده است. این جدانویسی به سبب احادیث متعددی است که بردن نامِ او را ممنوع کرده‌اند. احادیث فراوانی در منابع شیعه، بردن نام اصلی امام دوازدهم را منع کرده و حرام دانسته‌اند.

امام دوازدهم شیعیان، در منابع مختلف و ادعیه و زیارات با القاب و کنیه‌های بسیاری وصف شده است. محدث نوری در کتاب نجم الثاقب به حدود ۱۸۲ نام و لقب اشاره کرده و در کتاب «نام‌نامه حضرت مهدی(عج)» حدود ۳۱۰ اسم و لقب برای امام آمده است. برخی از القابی که محدث نوری برشمرده چنین است: مهدی، قائم، بقیة الله، منتقم، موعود، صاحب الزمان، خاتم الاوصیاء، منتَظَر، حجة الله، منتقم، احمد، ابوالقاسم، ابوصالح، خاتم الائمه، خلیفة الله، صالح، صاحب‌الامر.

پدر امام زمان(عج)، امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم شیعیان دوازده امامی است که به مدت شش سال، از وفات امام هادی(ع) در سال ۲۵۴ تا سال ۲۶۰هـ، امامت شیعیان را بر عهده داشت. مادر امام زمان(عج) به نام‌های متعددی از جمله نرجس، سوسن، صقیل یا صیقل، حدیثه و حکیمه خوانده شده و چهار گونه روایت درباره سرگذشت و ویژگی‌های وی نقل شده است. بر اساس روایتی که ابتدا شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة نقل کرده، شاهزاده‌ای رومی بوده و در روایت‌هایی دیگر، بدون اشاره به سرگذشت او، تنها به تربیت مادر امام زمان در خانه حکیمه، دختر امام جواد(ع) اشاره شده است.

بنابر دسته سوم روایات که مسعودی آنها را در اثبات الوصیة نقل کرده مادر امام زمان علاوه بر تربیت در خانه عمه امام یازدهم، در همان خانه هم به دنیا آمده است. روایات دسته چهارم تفاوت اساسی با سه دسته اخیر دارند؛ در این روایات مادر امام زمان(عج)، کنیزی سیاه‌پوست معرفی شده است. برخی از این روایات، خصوصا دسته چهارم، با یکدیگر قابل جمع و تطبیق نیست، از همین رو علامه مجلسی می‌گوید روایات دسته چهارم با روایات بسیاری در این زمینه اختلاف دارد، مگر آنکه آنها را درباره مادر با واسطه یا مربی امام زمان تلقی کنیم.

جعفر بن علی، عموی امام زمان(عج) پس از درگذشت امام حسن عسکری(ع) مدعی امامت شد و به همین دلیل جعفر کذاب خوانده می‌شود؛ منابع روایی، او را اهل فسق و فجور و گناهان بزرگ دانسته‌اند. او علاوه بر ادعای امامت و انکار وجود وارث برای امام عسکری(ع)، دولتمردان وقت را بر ضد امام دوازدهم تحریک کرد. بر اساس برخی منابع، او تا پایان زندگی بر ادعای خود باقی ماند و خود را امام می‌دانست. برخی دیگر از منابع نوشته‌اند که او از ادعای خود دست برداشت و توبه کرد و شیعیان به جای جعفر کذاب، او را جعفر تواب می‌خواندند. وی در ۴۵ سالگی در سامرا درگذشت.

درباره سال ولادت امام دوازدهم شیعیان اختلافاتی وجود دارد؛ بخشی از منابع کهن به تاریخ تولد او نپرداخته و آن را مخفی دانسته‌اند، اما روایات بسیاری از شیعه و برخی از اهل‌سنت، سال ولادت امام دوازدهم شیعیان را ۲۵۵ق یا ۲۵۶ق دانسته‌اند. این ابهام درباره ماه تولد نیز وجود دارد، اما نظر مشهور ماه شعبان است و بسیاری از منابع کهن شیعه نیز همین ماه را بیان کرده‌اند. منابع تاریخی درباره روز تولد امام دوازدهم، گزارش‌های مختلفی دارند که در میان آنها، روز نیمه شعبان گزارش معروف و مشهور است.

مورخان اتفاق‌نظر دارند که امام زمان(عج) در خانه پدرش امام عسکری(ع) در سامرا به دنیا آمد که هم‌اکنون حرم امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) است. شیعیان روز نیمه شعبان را، که بنابر قول مشهور روز ولادت امام زمان است، یکی از مهمترین اعیاد می‌دانند و در شب و روز آن به برگزاری جشن، چراغانی‌های گسترده، مولودی‌خوانی، قربانی کردن و غذا دادن به فقرا اقدام می‌کنند.

 

به باور شیعیان، امام زمان(عج) در سال ۲۵۵ق به دنیا آمد و همچنان زنده است و در آخرالزمان همراه با عیسی بن مریم ظهور خواهد کرد. در قرآن و روایات نیز مواردی از عمر طولانی ذکر شده است؛ از جمله آنکه حضرت نوح ۹۵۰ سال مردم را به دین خود دعوت نمود، یا در روایتی از امام سجاد(ع) نقل شده است که یکی از سنت‌هایی که امام زمان از پیامبران دارد، طول عمر آدم و نوح است.

امام مهدی(عج) از هنگام تولد تا آغاز غیبت صغری در زادگاهش سامرا زندگی می‌کرد. برخی روایات به نامعلوم بودن محل زندگی امام زمان (عج) در دوران غیبت اشاره دارند؛ با این حال در روایات دیگر از مکان‌هایی مانند ذی طوی (کوه رَضْویٰ)، و طیبه (مدینه) به عنوان محل زندگی امام زمان(ع) در دوران غیبت یاد شده است.

درباره محل ظهور امام زمان (عج) اطلاع دقیقی در دست نیست؛ وی بر پایه روایتی، در منطقه ذی‌طوی ظهور می‌کند، سپس با ۳۱۳ نفر از یارانش به مکه می‌رود، به حجر الاسود تکیه می‌دهد و پرچم خود را به اهتزاز در می‌آورد. بر اساس این روایت و روایات دیگر آغاز قیام امام زمان(ع) از مسجدالحرام است و یاران او بین رکن حجرالاسود و مقام ابراهیم با او بیعت می‌کنند. در برخی روایات از تهامه (منطقه‌ای در غرب شبه جزیره عربستان) به عنوان نقطه آغاز قیام امام زمان(ع) یاد شده است.

به مکه که جزئی از این سرزمین است نیز تهامه گفته می‌شود. برخی روایات، شهر کوفه را مرکز حکومت، مسجد کوفه را محل قضاوت، و مسجد سهله را محل زندگی و تقسیم بیت المال پس از قیام ذکر کرده‌اند.

مکان‌هایی به امام مهدی(عج) منسوب شده و گفته شده است که شیعیان در دوران غیبت کبری برای ارتباط با وی در این مکان‌ها حاضر می‌شوند:

  • سرداب غیبت: محل عبادت امام هادی(ع)، امام عسکری(ع) و امام زمان(عج).
  • مسجد جمکران: در نزدیکی روستای جمکران در قم، که بنابر قول معروف، به دستور امام زمان (عج) توسط حسن بن مثله جمکرانی ساخته شده است.
  • مسجد سهله: مقامی در این مسجد، منسوب به امام زمان(عج) است که در قسمت میانی مسجد و در بین مقام امام سجاد(ع) و مقام حضرت یونس قرار دارد. برخی روایات محل زندگی امام زمان(ع) را پس از ظهور، این مکان معرفی کرده‌اند.
  • ذی‌طوی: منطقه‌ای در مکه است که در داخل حرم مکی قرار دارد و طبق برخی روایات، حضرت مهدی(ع) در آنجا زندگی می‌کند. در برخی روایات، محل ظهور و مرکز تجمع یاران وی نیز همین منطقه یاد شده است. بر اساس روایتی، پیش از آنکه امام دوازدهم قیام خود را از کنار کعبه آغاز کند، در این مکان منتظر ۳۱۳ یار خود است.
  • کوه رضوی: برخی روایات، محل زندگی امام زمان(عج) را در دوران غیبت، کوه رضوی ذکر می‌کند. رضوی از کوه‌های تهامه در میان مکه و مدینه است.
  • جزیره خضراء: مکانی منسوب به امام زمان (عج) که بنابر برخی روایات، فرزندان امام زمان(عج) در آنجا زندگی می‌کنند. داستان این جزیره در برخی منابع آمده و دو دیدگاه درباره آن وجود دارد؛ برخی آن را پذیرفته و برخی دیگر افسانه دانسته‌اند و آثاری در نقد آن نگاشته‌اند.

 

در برخی نقل‌های روایی، پیامبر اسلام(ص)، امام مهدی را از نظر خصوصیات جسمی، شبیه‌ترین فرد به خود توصیف کرده و چنین توصیفی در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) نیز دیده می‌شود. در روایتی از امام علی، امام مهدی در هنگام قیام خود بین سی تا چهل سال دارد.

بر اساس روایتی از امام باقر(ع)، روزی امام علی(ع) در حالی که بالای منبر بود، فرمود که از فرزندان وی در آخرالزمان مردی ظهور می‌کند که رنگ صورتش سفید متمایل به سرخی، سینه‌اش فراخ… و شانه‌ هایش قوی است و در پشتش دو خال است، یکی به رنگ پوستش و دیگری مشابه خال پیامبر(ص).

علامه مجلسی در جلد ۵۱ بحارالانوار، دلایل خاص اثبات امامت امام مهدی را در فصل «أبواب النصوص من الله تعالی و من آبائه علیه (صلوات الله علیهم أجمعین)» ذکر کرده که شامل ۱۵۳ حدیث از پیامبر و ائمه است؛ از جمله ابن‌عباس از پیامبر(ص) نقل کرده است: «جانشینان و اوصیای من و حجت‌های خدا پس از من دوازده نفر هستند: اولین آنها برادرم است و آخرین‌شان فرزندم. گفتند ای رسول خدا برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی‌طالب. پرسیدند فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را پر از عدل و داد می‌کند.»

به‌گفته شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ق) در کتاب الارشاد، و طبرسی (متوفای ۵۴۸ق) در کتاب اعلام الوری غیبت صغری با تولد امام زمان در سال ۲۵۵ هجری قمری شروع شده و بر این اساس مدت آن ۷۴ سال بوده است، اما سید محمد صدر در کتاب تاریخ الغیبة الصغری، آغاز غیبت را از وفات امام حسن عسکری در سال ۲۶۰ قمری خوانده که در این صورت طول آن ۶۹ سال می‌شود.

امام مهدی در طول غیبت صغری از طریق چهار نایب خاص خود، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختى و علی بن محمد سمری، با شیعیان در ارتباط بود و امور آنان را حل و فصل می‌کرد. این امور علاوه بر مسائل عقیدتی و فقهی، شامل مسائل مالی نیز می‌‌شد.

دوره غیبت کبری از سال ۳۲۹ق آغاز شد. آخرین نائب خاص امام مهدی(ع) در دوره غیبت صغری، علی بن محمد سمری بود که در پانزدهم شعبان ۳۲۹ق درگذشت، در حالی که یک هفته قبل از درگذشت او، توقیعی از سوی امام خطاب به وی صادر شد که در آن ضمن اعلام روزِ درگذشت علی بن محمد سمری به او، از انتخاب جانشین منع شده بود؛ چرا که -بنابر آنچه در توقیع آمده- غیبت دوم آغاز شده و تا زمانی که خداوند اجازه ندهد ظهوری نخواهد بود.

عالمان بزرگ شیعه مانند شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی در کتاب‌های خود فصلی را برای نام بردن از دیدارکنندگان با امام دوازدهم گشوده و به ممکن بودن آن تصریح کرده‌اند.

بر اساس آموزه‌های شیعه، حضرت مهدی(ع) پس از غیبتی طولانی در آخرالزمان با همراهی یارانش قیام می‌کند و با برپایی حکومتی جهانی، عدالت و صلح را در جهان برقرار می‌سازد. در منابع اسلامی نشانه‌هایی برای ظهور امام زمان ذکر شده است از جمله خروج سفیانی، صیحه آسمانی و قتل نفس زکیه.

انتظار ظهور امام زمان یکی از آموزه‌های اصلی فرهنگ شیعه است که با عبارت انتظار فرج از آن یاد می‌شود و به‌معنای امید به گشایش سختی‌ها و رسیدن آینده‌ای روشن با ظهور امام زمان است. در روایات پاداش و فضائل بی‌شماری برای منتظران بیان شده و آنان را از «اولیاء الله» و برترین مردم به حساب آورده است که همچون یاران پیامبر(ص) در جنگ بدر بوده یا در خیمه امام زمان(ع) به همراه او نبرد می‌کنند.

 

اهل سنت به وجود «مهدی» باور دارند اما معتقدند مهدی در آخرالزمان به دنیا خواهد آمد. برخی از علمای اهل سنت، مهدی موعود در اسلام را همان امام دوازدهم شیعیان دانسته‌اند؛ سبط بن جوزی، از علمای قرن هفتم قمری، در کتاب تذکرة الخواص پس از معرفی فرزند امام حسن عسکری(ع) گفته است: «او همان صاحب الزمان و قائم است که (مسلمانان) در انتظار آمدنش هستند».

چندین دعا و زیارت از امام زمان(ع) صادر شده است؛ مانند دعای فرج (اَللّهُمَّ عَظُمَ البَلاء)، دعای «یا مَن أظهَرَ الجَمیلَ»، دعای «اَللّهمّ رَبَّ النّورِ العَظیم»، دعای «اَللهُمّ ارزُقنا تَوفیقَ الطاعَةِ»، دعای سهم اللیل، دعای هر روز ماه رجب، دعای «اَللهمّ إنّی اَسألُكَ بِالمَولودَینِ فی رَجَب»، دعای «اَللهمّ إنّی اَسألُكَ بِمَعانی جَمیعِ ما یدعوكَ بِهِ وُلاةُ أمرِكَ»، زیارت ناحیه مقدسه و زیارت الشهداء.

برای ارتباط با امام زمان نیز علاوه بر زیارت‌های جامعه که می‌توان همه امامان را با آن زیارت کرد، دعاها و زیارت‌های مختلفی در روایات شیعه نقل شده که عبارتند از:

  • دعای ندبه
  • دعای سلامتی امام زمان(عج)
  • استغاثه به امام زمان(عج) (سَلامُ اللهِ الکامِلُ التّام…)
  • زیارت آل یس
  • دعای غریق
  • دعای عهد
  • صلوات مخصوص امام زمان(عج)
  • زیارت روز جمعه

 

معجزات و کرامات

بر اساس پاره‌ای از روایات، امام مهدی از نظر اخلاقی شبیه‌ترین فرد به پیامبر اسلام دانسته شده و با توجه به خصوصیاتی که برای پیامبر در آیات و روایات ذکر شده، می‌توان خصوصیات اخلاقی و دینی امام مهدی را با آن توصیف کرد. دسته‌ای دیگر از روایات به‌طور مستقل به بیان ویژگی‌های اخلاقی امام مهدی پرداخته است؛ برای نمونه از امام رضا(ع) نقل شده است که او به مردم از خودشان سزاوارتر و از پدران و مادران‌شان برای آنها دلسوزتر است. همچنین از همه مردم در برابر خدا متواضع‌‌تر و در عمل به آنچه خود بدان فرمان می‌‌دهد سختكوش‌تر و در دوری گزیدن از آنچه خود از آن نهی می‌‌كند خوددارتر است.

بر اساس روایتی از امام حسین (ع)، امام زمان را باید از روی آرامش و وقاری که دارد و همچنین دانش او به حلال و حرام و نیازمندی مردم به او و بی‌نیازی او از مردم شناخت. در نقلی از امام صادق(ع) گفته شده است که امام مهدی فردی در نهایت زهد است که پوشاک زمخت و خشن می‌پوشد، نان جو می‌خورد، بر كارگزاران دولت خود سختگیر، با مردم بسیار بخشنده، و با مستمندان مهربان است.

 

عروج ملکوتی

حضرت مهدی عجل الله فرجه الشریف زنده هستند و تا کنون بیش از 1148 سال است که از دیدگان مردم غایب گشته اند و منتظر 313 یار خالص و واقعی هستند. از زمان دقیق ظهور ایشان کسی جز خداوند خبر ندارد. اللهم عجل لولیک الفرج …

 

 

زندگینامه حضرت ابراهیم (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حضرت ابراهیم مشهور به ابراهیم خلیل، دومین پیامبر اولوالعزم است. ابراهیم در بین النهرین به پیامبری مبعوث شد و نمرود حاکم زمان خود و مردم آن ناحیه را به آیین توحید دعوت کرد. عده کمی دعوت او را پذیرفتند و چون او از ایمان‌ آوردن آنها مأیوس شد، به فلسطین مهاجرت کرد.

 

بیشتر محققان‌، سده ۲۰ قبل از میلاد‌ را تاریخ‌ ولادت‌ ابراهیم‌ دانسته‌اند و برخی‌ از آنها رقم‌ دقیق‌تر ۱۹۹۶ قبل از ‌میلاد‌ را ذکر کرده‌اند. به‌گفته تاریخ طبری برخی بابل یا کوثا از نواحی سواد عراق را که در آن زمان نمرود در آنها حکومت می‌کرده، زادگاه ابراهیم دانسته‌اند و برخی دیگر محل ولادت او را الورکاء (اوروک‌) یا حرّان‌ بیان کرده و گفته‌اند بعدا پدرش او را به بابل یا کوثا منتقل کرد. در روایتی از امام صادق(ع)، «کوثا» زادگاه ابراهیم و محل استقرار نمرود ذکر شده است.

درباره‌ نام‌ پدر ابراهیم‌ اختلاف‌ هست. در عهد عتیق‌ این‌ نام‌، ترح‌ ضبط شده‌ است که در منابع تاریخی مسلمانان، تارُخ یا تارَح ذکر شده است. در قرآن آمده است: «و إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ آزَرَ» (هنگامی که ابراهیم به پدرش آزر گفت). بر پایه این آیه برخی از مفسران اهل‌سنت آزر را پدر حضرت ابراهیم دانسته‌اند اما مفسران شیعه «اَب» را در این آیه به معنی پدر نمی‌دانند. به گفته آنها کلمه «اَب» در عربی علاوه بر پدر، درخصوص عمو، جد و سرپرست و… نیز به کار می‌رود.

بر اساس گزارش منابع تاریخی، در سالی که ابراهیم(ع) به دنیا آمد، به دستور نمرود هر نوزادی را که به دنیا می‌آمد، به قتل می‌رساندند؛ چرا که منجمان پیش‌بینی کرده بودند در این سال کودکی به دنیا خواهد آمد که بنای مخالفت با دین نمرود و پیروانش را می‌گذارد و بت‌ها را می‌شکند. برای همین مادر حضرت ابراهیم، از ترس نمرودیان او را داخل غاری در نزدیکی خانه‌اش گذاشت و بعد از پانزده ماه شبانه از غار بیرون آورد.

همسر نخستینِ ابراهیم ساره است و ابراهیم(ع) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با او ازدواج نمود. از تورات برمی‌آید که او خواهر ناتنی ابراهیم بوده است؛ اما مطابق با روایات شیعه، ساره دختر خاله ابراهیم و خواهر لوط(ع) بوده است. ابراهیم از ساره فرزنددار نمی‌شد؛ از این رو ساره، کنیز خود هاجر را به او بخشید و ابراهیم از او صاحب فرزندی به نام اسماعیل شد. ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است.

مطابق با قرآن ابراهیم جد تعدادی از پیامبران بعد از خود است. فرزند او اسحاق جد بنی‌اسرائیل است که از نسل او پیامبرانی از جمله یعقوب، یوسف، داوود، سلیمان، ایوب، موسی، هارون و دیگر پیامبران بنی‌اسرائیل متولد شدند. همچنین نسب حضرت عیسی از طریق مادرش مریم(ع) به حضرت یعقوب فرزند اسحاق می‌رسد. بنابر روایات اسلامی نسب‌ حضرت محمد(ص) به اسماعیل پسر دیگر ابراهیم می‌رسد. به همین جهت او را ابوالانبیاء (پدر پیامبران) لقب داده‌اند.

در آیه ۱۲۷ سوره بقره آمده است که حضرت ابراهیم به کمک فرزندش اسماعیل، کعبه را بنا نمود و به فرمان خدا مردم را به مناسک حج دعوت کرد. مطابق برخی روایات، کعبه نخستین بار توسط حضرت آدم علیه‌السلام بنا شد و ابراهیم آن را بازسازی کرد.

یکی از امتحان‌های الهی حضرت ابراهیم مأمورشدن او به ذبح فرزندش بود. مطابق با گزارش قرآن، ابراهیم در خواب دید که فرزندش را ذبح می‌کند. این موضوع را با پسرش در میان نهاد و فرزندش از او خواست که به فرمان خدا عمل کند؛ اما هنگامی که ابراهیم، فرزندش را در قربان‌گاه خواباند تا ذبح کند، ندا آمد: «ای ابراهیم، خوابت را تحقق دادی. به‌راستی ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم (که نیت پاک و خالصشان را به‌ جای عمل می‌ پذیریم). به‌یقین این آزمایش روشن بود و ما فرزندت را در برابر قربانی بزرگی (از ذبح شدن) رهانیدیم.»

قرآن نام فرزند ابراهیم را که به ذبح او مأمور شد، نبرده است. درخصوص آن، هم میان شیعیان و هم میان اهل سنت اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی می‌گویند اسماعیل بوده و برخی دیگر آن را اسحاق می‌دانند. شیخ طوسی معتقد است از روایات شیعه برمی‌آید که اسماعیل بوده است.

در عهد عتیق‌ ابتدا از حضرت ابراهیم با نام اَبرام یاد شده است؛ اما در باب ۱۷ آمده است: «اما اینک عهد من با توست و تو پدر اُمت‌های بسیار خواهی بود و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود؛ بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود؛ زیرا که تو را پدر امت‌های بسیار گردانیدم.» در تورات آمده است که ابراهیم هنگام ورود به مصر، همسر خود ساره را به عنوان خواهر خود معرفی کرد تا خود را از آسیب مصریان به طمع دستیابی به همسرش حفظ نماید.

در نتیجه فرعونِ مصر که مفتون زیبایی او شده بود، او را بدون مانعی به همسری گرفت و به خاطر او به ابراهیم نیکی نمود. اما خداوند فرعون و اهل خانه او را به سبب آن به بلایای سختی مبتلا نمود. علامه طباطبائی این بخش از داستان ابراهیم در تورات را با استناد به مناسب‌نبودن آن با مقام نبوت و روح تقوا، به همراه تعارضات دیگرِ تورات در داستان ابراهیم(ع)، دلیلی بر تحریف تورات می‌داند.

 

معجزات و کرامات

در قرآن ۶۹ مرتبه از ابراهیم یاد شده است. سوره‌ای هم به‌جهت پرداختن به داستان زندگی ابراهیم، به نام او نام‌گذاری شده است. قرآن درخصوص ابراهیم ازجمله به نبوت و دعوت او به توحید، امامت او، ذبح فرزند، معجزهٔ زنده‌شدن چهار پرنده پس از مردن و سردشدن آتش پرداخته است.

در آیاتی چند از قرآن، از نبوت حضرت ابراهیم و دعوت او به توحید سخن آمده است. همچنین در آیه ۳۵ سوره احقاف از پیامبران اولوالعزم نام آمده است که طبق روایات، ابراهیم از جملهٔ آنان و دومین پیامبر اولوالعزم پس از حضرت نوح(ع) است. مطابق با آیه ۱۲۴ سوره بقره، خداوند حضرت ابراهیم(ع) را پس از چند امتحان به مقام امامت نصب کرد. به نظر علامه طباطبایی مقام امامت در این آیه به معنای هدایت باطنی است؛ مقامی که رسیدن به آن، لازمه برخورداری از کمال وجودی و مقام معنوی ویژه‌ای است که پس از مجاهدت‌های بسیار به دست می‌آید.

بر اساس آیات قرآن، خداوند ابراهیم را به عنوان خلیل (دوست) برگزیده است. از این‌ رو به خلیل الله ملقب شده است. برپایه روایاتی که در  علل الشرایع نقل شده، کثرت سجده، ردنکردن خواسته دیگران و درخواست نکردن از غیرخدا، اطعام دادن و عبادت شب از دلایل انتخاب او به عنوان خلیل از سوی خدا بوده است.

طبق آیات قرآن، سردشدن آتش و زنده‌شدن چهار پرنده از معجزات حضرت ابراهیم بوده‌اند:

  • سردشدن آتش: طبق آیات ۵۷ تا ۷۰ سوره انبیاء، ابراهیم پس از آنکه دید قومش از پرستش بت‌ها دست برنمی‌دارند، بت‌ها را شکست و این‌ کار را به‌ بت‌ بزرگ‌ نسبت‌ داد و گفت اگر بت سخن می‌گوید، از او بپرسید. بت‌پرستان در برابر استدلال او فرو ماندند، اما دست از اعتقاد خود برنداشته، او را به سبب شکستن بت‌ها در آتش انداختند؛ اما آتش‌ به دستور الهی بر او سرد شد.
  • زنده‌شدن چهار پرنده: بنا به آیه ۲۶۰ سوره بقره، خداوند در پاسخ به درخواست حضرت ابراهیم برای دیدن زنده‌شدن مردگان، او را مأمور نمود که چهار پرنده را ذبح و با هم مخلوط کند و بر فراز چند کوه قرار دهد. او این کار را انجام داد و سپس پرندگان را فرا خواند. آنها زنده شدند و به سوی او آمدند.

 

عروج ملکوتی

ابراهیم(ع) ۱۷۹ یا ۲۰۰ سال عمر کرد و در حبرون واقع در فلسطین که امروزه الخلیل نامیده می‌شود، از دنیا رفت.

زندگینامه حضرت عیسی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

حضرت عیسی بن مریم، ملقب به مسیح، چهارمین پیامبر از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است. کتاب آسمانی او انجیل نام دارد. او حضرت فرزند حضرت مریم است و تولدی منحصر به فرد و شگفت‌انگیز داشته که در قرآن کریم به آن اشاره شده است.

 

حضرت عیسی علیه السلام تولدی منحصر به فرد و شگفت‌انگیز داشته‌اند. مادرشان حضرت مریم، دختر حنا و عمران بود. حنا، مریم را از همان ابتدا به معبد سپرد و او نیز تحت اشراف حضرت زکریا  دختری پاکدامن، مؤمن، متقی و پرهیزکار پرورش یافت.

مریم همچنان در معبد به سر می‌برد تا آنکه روزی جبرائیل از جانب حق تعالی پیام آورد که: «ای مریم خداوند تو را به کلمه‌ای (وجود با عظمتی) از طرف خودش بشارت می‌دهد که نامش مسیح عیسی پسر مریم است در حالی که در این جهان و جهان دیگر صاحب شخصیت خواهد بود و از مقربان (الهی) است.»

مریم شگفت‌زده شد، بر خود لرزید و چنین گفت: «پروردگارا ممکن است فرزندی برای من باشد در حالیکه انسانی با من تماس نگرفته است؟! فرمود: «خداوند اینگونه هرچه را بخواهد می‌آفریند، هنگامی که چیزی را مقرر دارد (و فرمان هستی آنرا صادر کند) فقط به آن می‌گوید موجود باشد، آن نیز فورا موجود می‌شود.»

پس از آنکه حضرت مریم حامله شد، در خلوت خویش نه تنها ترس و ناراحتی از تهمت‌های آینده او را نگران کرده بود، بلکه تنهائی وضع حمل بدون دوست و یاور او را نیز می‌آزرد. در این حالات صدائی شنید که می‌گفت: «غمگین مباش! پروردگارت زیر پای تو چشمه آبی (گوارا) قرار داده است.»

مریم دوباره صدای شنید که می‌گفت: «و این تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‌ای بر تو فرو می‌ریزد (از این غذای لذیذ) بخور و (از آن آب گوارا) بنوش و چشمت را (به این مولود جدید) روشن‌دار و هرگاه کسی از انسان‌ها را دیدی (با اشاره) بگو من برای خداوند رحمن روزه‌ای نذر کرده‌ام، بنابراین امروز با هیچ انسانی سخن نمی‌گویم (و بدانکه این نوزاد خودش از تو دفاع خواهد کرد).»

مریم ابتدا از نگرانی و ترس از خدا آرزوی مرگ می‌کرد، اما به او اطمینان داده شد کسی که این مولود مقدس را به او داده پشتیبانی و دفاع از او را نیز به عهده خواهد داشت. پس مریم، عیسی را نزد قوم خود برد. قوم او با دیدن مریم و نوزاد همراهش شگفت‌زده شدند. گروهی او را سرزنش و ملامت کردند و گروهی نیز در تقوای مریم شک کردند. بعضی گفتند: «ای مریم کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی.»

بعضی گفتند: «ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بود و نه مادرت زن بدکاره‌ای.» مریم به فرمان حضرت حق سکوت کرد و به عیسی اشاره نمود تا آنها جواب‌شان را از کودک بگیرند و این کار باعث تعجب بیشتر آنها شد و گفتند تو ما را مسخره می‌کنی. ما چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوئیم.

گرایش روزافزون مردم و یهودیان به دین حضرت عیسی،‌ وحشت و نگرانی رؤسای یهود را برانگیخت و به قصد کشتن عیسی امپراطور روم را با خود همراه کردند، ولی با مشیت و قدرت الهی نقشه قتل آنان به سرانجام نرسید، بلکه به اشتباه به جای حضرت عیسی شخصی بنام «یهودا اسخر یوطی» را به قتل رساندند.

وظیفه تبلیغ دین مسیحیت بعد از حضرت عیسی بر عهده شاگردان، رسولان و مبلغان بعد از ایشان از جمله پُطرس بود که در این راستا بیشترین زحمت‌ها را متحمل شدند و موفقیت‌های زیادی را نیز کسب کردند. متاسفانه بعضی از شاگردان ایشان همچون پلوس اولین انحرفات را در دین مسیح به وجود آوردند که بدترین آن اعتقاد شرک‌آمیز به تثلیث و موجود الهی بودن حضرت عیسی بود.

 

معجزات و کرامات

در این هنگام کودک زبان به سخن گشود و گفت: «من بنده خدایم، او کتاب (آسمانی) به من داده و مرا پیامبر قرار داده است و مرا (هرجا که باشم) وجودی پربرکت قرار داده و تا زمانی که زنده‌ام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبّار و شقی قرار نداده است و سلام (خدا) بر من در آن روز که متولد شدم و در آن روز که می‌میرم و از آن روز که زنده برانگیخته خواهم شد.» عیسی در دفاع از مادر با عالی‌ترین شکل ممکن و منطقی‌ترین روش گفتار، موضوع را از همان ابتدا تغییر می‌دهد و به جای هر سخنی به معرفی خود می‌پردازد.

حضرت عیسی از جانب پروردگار به نبوت برگزیده شد و چون دیگر پیامبران ادامه‌دهنده رسالت عظیم هدایت و راهبری بشر بود. خداوند متعال در آیه زیر ویژگی‌های حضرت عیسی را به عنوان یک پیامبر چنین می‌فرماید:

«یاد کن نعمتی را که به تو و مادرت بخشیدم. زمانی که تو را با روح القدس تقویت کردم، که در گهواره و به هنگام بزرگی با مردم سخن می‌گفتی و هنگامی که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و هنگامی که به فرمان من از گِل، چیزی به صورت پرنده می‌ ساختی و در آن می‌دمیدی و به فرمان من پرنده‌ای می‌شد و کور مادرزاد و مبتلا به بیماری پیسی را به فرمان من شفا می‌دادی و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده می‌کردی و هنگامیکه بنی‌اسرائیل را از آسیب رساندن به تو باز داشتم در آن موقع که دلایل روشن برای آنها آوردی. ولی جمعی از کافران آنها گفتند: این‌ها جز سحر آشکار نیست.»

این آیه علاوه بر بیان بعضی از معجزات حضرت عیسی به عنوان پیامبر، به مساله تربیت الهی هر پیامبر صاحب رسالت از ابتدای تولد اشاره می‌کند. هم چنین در روایات آمده است که حضرت عیسی هنگام ظهور حضرت مهدی عجل الله فرجه به زمین باز می گردد و پشت سر ایشان نماز اقامه می کند و با ایشان بیعت می کند.

امام صادق علیه السلام می فرماید: بدانيد كه اگر كسي عيسی بن مريم را انكار كند و به نبوت ديگر پیامبران اعتراف نمايد، در حقیقت ايمان نياورده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: عيسی بن مريم روی آب راه می رفت و اگر يقين بيشتري داشت، در هوا نيز راه می رفت.

عروج ملکوتی

قرآن کریم داستان کشتن حضرت عیسی را چنین نقل می‌کند: «و گفتارشان که: ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم، در حالیکه نه او را کشتند و نه بر دار آویختند؛ لکن امر بر آنها مشتبه شد. و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی می‌کنند و قطعا او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود، بالا برد و خداوند توانا و حکیم است.»

حدیث موثقی از حضرت رضا منقول است که: «مشتبه نشد امر کشته شدن و مردن احدی از پیغمبران و حجت‌های خدا بر مردم به غیر از عیسی بن مریم که او را زنده از زمین بالا بردند و روحش را در میان آسمان و زمین قبض کردند و چون به آسمان رسید حق تعالی روحش را به بدنش باز گردانید.»

زندگینامه حضرت شیث (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

شیث(ع) دومین پیامبر پس از آدم(ع)، از فرزندان آدم و حوا و برادر کوچک هابیل و قابیل است. تولد او هدیه‌ای از جانب خدا برای آدم(ع) در ازای کشته‌شدن فرزندش هابیل بود. از این رو به هبة الله شهرت داشت.

 

شیث سومین فرزند پسر آدم(ع) و حوا و برادر کوچک هابیل و قابیل است. بر اساس گزارش‌های تاریخی خدا پس از ناراحتی و شکوه آدم(ع) از قتل هابیل، در ازای هابیل، فرزندی به نام شیث به او عطا کرد. از این‌رو کنیه شیث، هبة الله یعنی هدیه خداست. تولد شیث در ۱۳۰ سالگی آدم اتفاق افتاد.

شیث به مانند دیگر فرزندان آدم و حوا به صورت دوقلوی دختر و پسر به دنیا آمد و نام خواهرش عزوراء بود. البته براساس برخی منابع، او تنها متولد شد. متون تاریخی همسر شیث را حوریه‌ای دانسته‌اند که ازدواج آنان به درخواست آدم(ع) صورت گرفته است. حاصل این ازدواج چهار فرزند بوده که نخستین آن انوش، جانشین وی بود. شیث ۱۰۵ ساله بود که فرزندش انوش به دنیا آمد. برخی منابع نیز از ازدواج شیث با اقلیما، خواهر قابیل سخن گفته‌اند.

از جمله ویژگی‌های شیث این است که نسل بشر به او می‌رسد. به این دلیل که فرزندان و خاندان قابیل نسلشان منقرض شد. بر اساس منابع تاریخی خاندان قابیل به سبب آنکه مرتکب گناهانی نظیر زنا، شرب خمر، آتش پرستی واستفاده از آلات لهو و لعب شدند بر اثر طوفان نوح از بین رفتند و تنها خاندان شیث باقی ماندند.

شیث به فرمان خدا جانشین و وصی آدم شد و تمام علومی که به آدم(ع) داده شده بود به شیث منتقل گردید. او پس از درگذشت آدم(ع) به مقام نبوت رسید و به فرمانروایی و حکومت میان مردم پرداخت. شیث مقررات آدم(ع) که مشتمل بر احکام و مجازات خدا بر مفسدان را جاری کرد و مردم را به تقوای و کار نیک فرمان داد.

آدم برای آنکه شیث نیز بر اثر حسادت قابیل، به سرنوشت هابیل دچار نشود به شیث توصیه کرد علم و مقام خود را از قابیل پنهان کند. از این‌رو شیث تا مدتی در حال تقیه به سر می‌برد. گزارش‌هایی نیز وجود دارد که به تهدید شیث از سوی قابیل پس از جانشین شدن شیث اشاره کرده‌اند. محل زندگی و تبلیغ شیث مکه دانسته شده است.

شیث هنگام وفات خود فرزندش انوش را به وصایت و جانشینی خود تعیین کرد. وی انوش را به تقوای الهی وصیت کرد و از او خواست قومش را به تقوا الهی و عبادت نیکو فرمان دهد. ابن‌ عربی‌، فُصّ دوم کتابش را فص شیثی قرار داده است. شیث به منزله رحمانیت و عطای خدا در حق حضرت آدم و فرزندان اوست. شیث نماد بخشش الهی است. این هدیه از سویی به جهت لیاقت خود موجودات است و از سوی دیگر به رحمانیت خدا بستگی دارد.

 

معجزات و کرامات

از امام صادق(ع) نقل شده زمانی که حضرت آدم(ع) درگذشت، شیث از جبرئیل خواست که جلو ایستاده و بر جنازه حضرت آدم نماز بگزارد. جبرئیل گفت: خداوند ما را بر سجده به پدر تو دستور داد و ما بر فرزندان نیکوکار او پیشی نمی‌گیریم و تو بهترین فرزندان آدم هستی». شیث مانند آدم(ع) و سایر پیامبران دارای چندین صحیفه آسمانی بود. اعداد ۵۰ صحیفه، بیشترین تعدادی است که به صحیفه‌های شیث منسوب است. او در دوره نبوت خود با جبرئیل و دیگر فرشتگان، در ارتباط بود. بر اساس برخی گزارش‌ها نخستین کسی که نوشتن را ابداع کرد شیث بود.

 

عروج ملکوتی

طبری عمر او را ۹۳۰ سال گزارش کرده است اما منابعی دیگر عمر وی را ۹۱۲ سال گفته‌اند. برخی مکان دفن شیث را غاری مشهور به غار گنج در کوه ابوقبیس همان مدفن آدم و حوا دانسته‌اند. در عین حال در شهر نبی‌شیث (یا به لهجه محلی نبی‌شیت) در منطقه بعلبک در شرق لبنان قبری وجود دارد که آن را منسوب به شیث نبی می‌دانند.

زندگینامه حضرت نوح (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

نوح(ع)، اولین پیامبر از پیامبران اولوالعزم است. او نخستین پیامبری است که در زمان او عذاب نازل ‌‌شد‌ه است. نوح حدود ۹۵۰ سال قومش را به یکتا پرستی دعوت کرد اما چون قومش به او ایمان نیاوردند خداوند آنها را به وسیله طوفان عذاب کرد.

 

بنابر روایات اسلامی، نوح فرزند نهم از نسل آدم(ع) است. او از نسل لَامک فرزند مَتُّوشَلْخ (مَنُّوشَلْخ)، فرزند ادریس، فرزند یَرْد، فرزند مَهْلَاییل، فرزند قَیْنَن، فرزند أنُوش بن شیث، فرزند آدم(ع) است. در مورد زمان تولد او اختلاف است؛ در برخی از منابع تولد او همزمان با درگذشت حضرت آدم(ع) عنوان شده است. به عقیده برخی محل زندگی و تولد او بین‌النهرین و شهر کوفه بوده است.

نام اصلی نوح روشن نیست و در منابع مختلف، «عبدالغفار»، «عبدالملک» و «عبدالعلی» آمده است. گریه و نوحه‌ نوح برای خودش و در روایتی دیگر، گریه و نوحه‌‌ ۵۰۰ ساله‌اش برای نجات و هدایت قومش، علت نامگذاری او به نوح دانسته شده است. نوح(ع) چهار فرزند داشت که نام آنها سام، حام، یافث و کنعان بود. از میان آنها به غیر از کنعان، همه فرزندان به نوح ایمان آورده و همراه او در کشتی بودند.

حضرت نوح بعد از حضرت آدم، شیث و ادریس، چهارمین پیامبر دانسته شده است. وی همچنین بر اساس آنچه در آیه هفتم سوره احزاب و آیه ۱۳ سوره شوری آمده، اولین پیامبر اولوالعزم می‌باشد. بسیاری از مفسران معتقدند که پنج پیامبر مذکور در این دو آیه، مقام رفیعی دارند؛ چرا که آنان پیامبران اولوالعزم، صاحب شریعت و کتاب هستند.

بر اساس آیه ۲۳ سوره نوح، قوم نوح، بت‌هایی با نام‌های «ود»، «سواع»، «یغوث»، «یعوق» و «نسر» را می‌پرستیدند. نوح برای هدایت قومش تلاش زیادی کرد اما در نهایت تعداد کمی به او ایمان آوردند. به نظر اکثر علمای شیعه و بر اساس روایات اهل بیت (ع) دعوت و پیامبری نوح جهانی بوده است.

قرآن کریم در آیه ۱۴ سوره عنکبوت، مدت زندگی حضرت نوح قبل از طوفان را ۹۵۰ سال دانسته و چون سخنی از کل عمر نوح به میان نیامده‌، در خصوص سن او اختلاف است. مدت عمر نوح به عنوان شیخ‌الانبیاء از ۹۳۰ سال تا ۲۵۰۰ سال در منابع تاریخ از جمله تورات مطرح شده است.

علامه طباطبایی عنوان کرده است که بر اساس آیات و همچنین نص صریح قرآن مبنی بر ۹۵۰ سال پیامبری حضرت نوح(ع) قبل از طوفان، نوح عمر بسیار طولانی داشته است و این عمر بر خلاف آنچه دیگران عنوان کرده‌اند، نه معجزه بوده و نه مقدار سال و زمان آنها با زمان حال فرق داشته است. او ادامه می‌دهد، عمر نوح به صورت طبیعی عمری طولانی بوده است و تاکنون هیچ دلیلی مبنی بر عدم امکان تحقق عمر طولانی ارائه نشده است.

ابن عربی در کتاب فُصُوص الحکم خود یک فَصْ را به احوالات حضرت نوح اختصاص داده است. او در این بخش به بیان آیات قرآن در مورد نوح(ع) و تفسیر عرفانی از آنها پرداخته است. برخی معتقدند برخی از تاویل‌های ابن عربی در مورد داستان و زندگی حضرت نوح با برخی از گزاره‌های عقلی و کلامی تعارض دارند.

 

معجزات و کرامات

نام او عنوان یکی از سوره‌های قرآن کریم است و علاوه بر آن، ۴۳ مرتبه در ۲۸ سوره قرآن کریم ذکر شده است. در روایات شیعی، ویژگی‌ های اخلاقیی برای نوح ذکر شده است؛ از جمله اینکه او بنده‌ای شاکر بود، و هر گاه لباسی می‌پوشید یا خوراکی می‌خورد و یا آبی می‌نوشید خدای متعال را حمد و سپاس می‌گفت. از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده که نوح در هر صبح و شام می‌گفت: «خداوندا تو را گواه می‌گیرم که در هر صبح و شام هر نعمتی که در دین یا دنیای من وجود دارد، از ناحیۀ توست، تو یگانه‌ای و شریکی نداری، حمد و سپاس از آن توست، تا آنجا که از من راضی شوی».

همچنین در روایات بسیاری نقل شده است که با وجود عمر طولانی نوح(ع) و معروف بودن او به شیخ الانبیاء، وقتی ملک الموت برای قبض روح وی رفت، حضرت نوح که در آفتاب نشسته بود از او اجازه خواست تا از آفتاب به سایه برود. ملک الموت از او پرسید دنیا را چگونه یافتی و نوح(ع) پاسخ داد آنچه در این دنیا بر من گذشت مانند این بود که از آفتاب به سایه بروم.

در آیه 79 سوره صافات آمده است: «سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِي الْعَالَمِين» که از نظر محسن قرائتی سلام خداوند به نوح ويژگى خاصى دارد و عبارت‌ «فِي الْعالَمِينَ» به آن اضافه شده است. در آیه 80 این سوره عبارت «إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِين» آمده است که معنی آن چنین است: همانا ما نيكوكاران را اين گونه پاداش مى‌دهيم. در آیه 81 سوره صافات آمده است: «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِين» به راستى كه او از بندگان مؤمن ما بود.

 

عروج ملکوتی

تاریخ وفات حضرت نوح مشخص نیست مدت زمان عمر او بعد از طوفان از ۷۰ سال تا ۶۰۰ سال نقل شده است. درباره محل دفن حضرت نوح، چندین محل ذکر شده است:

  1. قریه ثمانین نزدیک کوه جودى در موصل
  2. نخجوان
  3. کوه بوذ در هند
  4. مکه: بین زمزم و رکن و مقام
  5. کوفه
  6. کَرَک بعلبک لبنان: آرامگاهى که منسوب به حضرت نوح(ع) و فرزندش است.

زندگینامه حضرت موسی (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

موسی(ع) از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت و رهبر بنی‌اسرائیل است. داستان‌ها و معجزات حضرت موسی در قرآن بیش از هر پیامبر دیگری ذکر شده است. یکی از القاب اصلی حضرت موسی، کلیم‌ الله است که در این باره گفته شده،‌ خداوند با وی مستقیم و بدون واسطه سخن می‌گفت.

 

حضرت موسی(ع)، فرزند عمران از نسل لاوی بن یعقوب دانسته شده است. نام پدرش در تورات، عمرام است که در لهجه عرب به‌صورت عمران درآمده و مسلمانان نیز او را عمران خواندند. ولادت حضرت موسی(ع) حدود ۲۵۰ سال پس از وفات حضرت ابراهیم بود.

موسی(ع) در دوره‌ای متولد شد که فرعون دستور داده بود فرزندان پسر بنی‌اسرائیل را بکشند و دختران آنان را به اسارت بگیرند. براساس تورات، فرعون از ترس قدرت یافتن بنی‌اسرائیل و اتحاد آنان با دشمنان، دستور کشتار فرزندان پسر بنی‌اسرائیل را صادر کرد.

براساس آیات قرآن، بعد از تولد حضرت موسی(ع)، خدا به مادر او (یوکابد) وحی کرد که فرزند خود را شیر بده و زمانی که ترس از جانش داشتی، او را در صندوقچه‌ای بگذار و در رود رها کن و نگران نباش و نترس. مادر موسی پس از شیر دادن به فرزندش (بنا بر تورات، در مدت سه ماه) از ترس خطرات احتمالی، موسی را در صندوقچه‌ای گذاشت و در رود انداخت و دخترش را به دنبال صندوقچه فرستاد.

خداوند به جهت نگرانی مادر موسی، به او قوت قلب داده و نوید داد که موسی را به تو برمی‌گردانیم و همچنین او را از پیامبران قرار خواهیم داد. فردی از خانواده فرعون، موسی را از آب گرفت. همسر فرعون (آسیه)، موسی را نور چشم خود و فرعون خواند و امید داشت که برای او نفعی داشته باشد یا حتی او را به فرزندی قبول کنند. پس از نجات موسی(ع) از رود، او شیر هیچ زنی را قبول نکرد تا اینکه به پیشنهاد خواهر موسی، مادرش را آوردند و این چنین موسی به نزد مادرش بازگشت.

گفته شده موسی را به این جهت موسی نامیده‌اند که او را از میان آب و درخت گرفتند. «مو» در زبان قبطی، به معنای آب و «سا» به معنای درخت آمده است. موسی در بزرگسالی در ماجرای درگیری فردی از بنی‌اسرائیل و یک مصری (قِبطی)، با زدن یک مشت، فرد مصری را کشت. پس از این ماجرا، مأموران فرعون تصمیم به قتل او گرفتند و او برای فرار، از مصر خارج شد.

موسی پس از درگیری با مرد قبطی و کشتن وی، برای در امان ماندن از مأموران حکومتی، به مدین فرار کرد. در آنجا به دو دختر چوپان (به نام‌های صفراء و لیّا)، کمک کرد که به حیوانات‌شان آب دهند. پدر این دختران که در روایات و تاریخ حضرت شعیب دانسته شده، پس از اطلاع از داستان موسی، او را فراخواند و به او پیشنهاد کار و ازدواج با دخترش را داد.

موسی در مدین ماند و با دختر شعیب ازدواج کرد و چوپانی گوسفندان او را بر عهده گرفت. بنابر آنچه در قرآن و تفاسیر شیعه آمده، موسی ده سال در مدین، در کنار شعیب زندگی کرد و به چوپانی پرداخت. پس از آن، او در مسیر بازگشت از مدین به مصر، شب هنگام که به همراه خانواده راه را گم کرده بود، آتشی از سوی طور دید.

موسی نزدیک آتش رفت و از سمت راست آنجا و از میان درختی ندا آمد: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان، تنها من را بپرست و نماز را برای یاد من بپادار. موسی در طور سینا، به پیامبری برگزیده شد و خداوند به او دستور داد عصایش را بیندازد، عصا را انداخت، ناگهان تبدیل به مار شد. به او دستور داده شد نترسد و آن را بردارد که عصا به حالت اولیه خود باز خواهد گشت. همچنین دستور داده شد که دستش را در گریبانش فرو برد که دستش سفید و نورانی شد. انجام این معجزات توسط موسی در کوه طور، برای آمادگی موسی جهت انجام آنها در نزد فرعون دانسته شده است.

حضرت موسی(ع) در چهل سالگی، در طور سینا و از میان درختی مورد خطاب وحی قرار گرفت و در آنجا به پیامبری برگزیده شد. او از پیامبران اولوالعزم بود. برخی مفسران براساس تعبیر قرآن «من تو را براى رسالت انتخاب كردم» معتقدند موسی در همان‌جا و با همین تعبیر به پیامبری مبعوث شد.

بنی‌اسرائیل پس از هلاکت فرعون و در راه رسیدن به سرزمین مقدس(به گفته برخی شام) که به آن‌ها وعده داده شده بود، به انسان‌های قدرتمندی رسیدند که باید به جنگ آن‌ها می‌رفتند. بنی‌اسرائیل از جنگ سرباز زده و خطاب به موسی(ع) گفتند تو و خدایت به جنگ آن‌ها بروید، ما همین‌جا می‌مانیم. خداوند ورود به سرزمین موعود را برای چهل سال بر آنان حرام کرد و آنان به چهل سال آوارگی محکوم شدند.

ده فرمان، دستوراتی بود که بر روی الواح نوشته شده بود و بر حضرت موسی(ع) نازل گردید. این 10 فرمان عبارتند از:

  • من خداوند، خدای تو هستم.
  • تو را خدایان دیگر غیر از من نباشد.
  • از نام من که خدای تو هستم، سوء استفاده نکن.
  • روز سبت (شنبه) را به یاد داشته باش و آن را مقدس بدار.
  • پدر و مادرت را احترام کن.
  • قتل مکن.
  • زنا مکن.
  • دزدی مکن.
  • دروغ مگو.
  • چشم طمع به مال و ناموس دیگران نداشته باش.

 

مراد از تورات کتاب‌های پنج‌گانه موسی(ع)است. یهودیان این کتاب‌ها را نازل شده بر حضرت موسی(ع) می‌دانند. این اسفار (کتاب‌ها) عبارتند از سفر تکوین(پیدایش)، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه. البته گاه تورات به کل کتاب مقدس یهودیان نیز اطلاق می‌شود. مسلمانان معتقدند تورات، تحریف شده است.

کشته شدن قبطی، در جریان درگیری فرد قبطی با مردی از بنی‌اسرائیل، به دست موسی(ع) اتفاق افتاد. برخی گفته اند اگر مرد قبطی مستحق قتل بوده است، پس چرا موسی(ع) در آیه ۱۵ سوره قصص پس از انجام این فعل گفته است: «این از عمل شیطان است.» و در آیه بعدی گفته: «خدایا به خودم ستم کردم و آمرزشت را نصیب من فرما.»

مفسران معتقدند مرد قبطی مستحق قتل بود و کشتن او گناه محسوب نمی‌شد. هرچند بهتر بود که موسی(ع) کشتن او را به تأخیر می‌انداخت؛ زیرا این کار، موجب به زحمت افتادن وی و خروجش از مصر شد. این کار موسی(ع) ترک اولی بوده و استغفار او نیز برای همین ترک اولی بوده است.

 

معجزات و کرامات

موسی معجزه مار شدن عصا و همچنین ید بیضا را برای فرعون و اطرافیانش آورد تا حرف او را قبول کنند؛ اما فرعونیان او را به ساحر بودن متهم کردند. در نهایت مجلسی برای هم‌آوردی موسی با ساحران ترتیب داده شد، موسی(ع) سحر ساحران را از بین برد و ساحران ایمان آوردند. با این حال فرعون تسلیم خواسته موسی(ع) نشد و بلاهایی بر مصریان نازل شد. خداوند به موسی دستور داد به همراه بنی‌اسرائیل شبانه مصر را ترک کنند.

پس از خروج بنی‌اسرائیل، فرعون با نیروهایش به دنبال بنی‌اسرائیل رفتند. بنی‌اسرائیل از یک طرف به‌وسیله دریا و از طرف دیگر توسط سپاه فرعون محاصره شدند. حضرت موسی(ع) به دستور خداوند عصای خود را بر دریا زد و راهی میان آب باز شد. بنی‌اسرائیل نجات یافتند. اما فرعونیان در آب غرق شدند.

مدتی پس از نجات از مصر، حضرت موسی به میقات رفت. بنی‌اسرائیل در نبود موسی(ع) گوساله‌ای از طلا ساخته و آن را پرستیدند. موسی(ع) پس از دیدن گوساله‌پرستی بنی‌اسرائیل دو لوحی که در طور سینا بر او نازل شده بود را از عصبانیت بر زمین زد و شکست. خداوند نیز بنی‌اسرائیل را مواخذه کرد. حضرت موسی(ع) به همراه هفتاد نفر برگزیده از بنی‌اسرائیل به میقات رفت. برخی از این افراد، ایمان به موسی را مشروط به دیدن خدا کردند.

برای آشکار شدن ناتوانی آنها از دیدن خدا، صاعقه‌ای فرود آمد و بر کوه خورد و همه آنها از برق خیره‌کننده و صدای وحشت‌ناک آن مردند. برخی آن صاعقه را عذاب دانسته‌اند. موسی(ع) خطاب به خداوند گفت: «آيا ما را بخاطر آنچه نابخردان ما انجام دادند، هلاک می‌سازی» و از خداوند تقاضا کرد آنها را زنده کند. خداوند نیز درخواست موسی را پذیرفت و آنها را دوباره زنده کرد.

براساس آیات قرآن، حضرت موسی(ع) از خداوند برای بنی‌اسرائیل آب طلب کرد و خداوند به او دستور داد عصایش را بر سنگی بزند؛ دوازده چشمه به تعداد قبائل بنی‌اسرائیل، از آن سنگ جاری شد و هر یک از آن قبائل، چشمه‌ای مخصوص خود داشت.

براساس آیه ۱۰۱ سوره اسراء و آیه ۱۲ سوره نمل، حضرت موسی(ع) نُه نشانه و معجزه داشت. مفسران مسلمان درباره اینکه این نه معجزه چه بوده‌اند، اختلاف دارند. از نظر علامه طباطبایی و مکارم شیرازی این معجزات عبارتند از: تبدیل عصا به مار عظیم، درخشندگی دست (ید بیضای)، و نیز فرستاده‌شدن طوفان، ملخ، قورباغه، شپش، ابتلا به خون، قطحی و کمبود میوه‌ها. این نُه معجزه، معجزاتی هستند که موسی(ع) در برابر فرعون و دعوت او آورده است و گرنه معجزات او بیش از نه معجزه بود.

در قرآن کریم به ۱۶ مورد از معجزات حضرت موسی(ع) اشاره شده و برخی از معجزات در آیات متعددی ذکر شده است؛ شکافتن دریا در هفده آیه، تبدیل عصا به مار عظیم در هشت آیه، درخشندگی دست در پنج آیه، افراشتن کوه بر فراز سر بنی‌اسرائیل در چهار آیه، نزول صاعقه بر بنی‌اسرائیل در سه آیه، و نیز نزول منّ و سلوی (خوراک) برای بنی‌اسرائیل در سه آیه از قرآن کریم.

معجزات دیگر عبارتند از: استفاده از ابرها به‌عنوان سایبان، ابتلای مردم به خون‌دماغ شدن یا خون‌رنگ شدن و غیرقابل شرب شدن رود نیل، خشکسالی، فرستاده‌شدن طوفان، ملخ، شپش و غوک و نیز زنده‌ شدن مقتول بنی‌اسرائیل.

داستان خضر و موسی، داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. در این داستان حضرت موسی(ع) پس از یافتن فردی که قرآن از او با تعبیر «بنده‌ای از بندگان که به او رحمت و علم داده شده» یاد می‌کند، خواستار همراهی با او و آموختن از او می‌شود. در روایات شیعه، این شخص، حضرت خضر(ع) معرفی شده است.

این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سؤالی از او نپرسد، همراهی را قبول می‌کند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار، توسط حضرت خضر انجام شد. موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین سبب جدایی این دو شد. خضر در پایان، علت کارهایی را که انجام داد گفت.

 

عروج ملکوتی

حضرت موسی(ع) در دوران آوارگی در بیابان و در سن ۱۲۰ یا ۱۲۶ سالگی وفات یافت. براساس روایتی از پیامبر(ص)، موسی(ع) ۱۲۶ سال زندگی کرد. درگذست حضرت موسی(ع) را حدود هفده قرن پیش از میلاد مسیح دانسته‌اند. براساس برخی روایات، قبر حضرت موسی(ع) پنهان بوده است.

زندگینامه حضرت ابوالفضل (ع)

 

به نام آفریننده عشق

 

عباس بن علی بی ابی‌طالب (سال ۲۶ قمری-سال ۶۱ قمری) مشهور به ابوالفضل علیه السلام پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام‌ البنین است. مهم‌ ترین فراز زندگی او حضور در واقعه کربلا و شهادت در روز عاشورا است.

 

مادر عباس، توسط عقیل که نسب‌شناس بود به امام علی(ع) معرفی‌ شده بود. امام علی(ع) از عقیل خواسته بود همسری برای او پیدا کند که بتواند فرزندان دلیر و شجاعی به دنیا بیاورد. برخی نقل کرده‌اند که در شب عاشورا، زهیر بن قین بعد از اطلاع از امان‌نامهٔ شمر به عباس(ع) گفت ای پسر امیرالمؤمنین، زمانی که پدرت خواست ازدواج کند به عمویت عقیل گفت که برایش زنی از تبار دلاوران اختیار کند تا برای او فرزندی دلیر و شجاع به دنیا بیاورد، فرزندی که یاور حسین(ع) در کربلا باشد.

سید عبدالرزاق موسوی مقرم نیز به نقل از کتاب «الجريدة في أصول أنساب العلويين» نقل کرده که عباس(ع) فرزندی به نام فضل داشته ازاین رو او را ابوالفضل نیز می خوانند. به گفته برخی پژوهشگران، درباره زندگی عباس تا قبل از واقعه کربلا اطلاعات تاریخی چندانی در دسترس نیست. تنها ماجرایی که از زندگی او نقل شده حضور در جنگ صفین است و باقی آنچه وجود دارد مربوط به واقعه کربلا است.

در سال تولد عباس(ع) اختلاف است. این اختلافات احتمالاً ناشی از نقل سن عباس(ع) در زمان شهادت پدرش امام علی(ع) است که برخی آن را بین ۱۶ تا ۱۸ سال می‌دانند. قول مشهور این است که عباس در ۲۶ق در مدینه به دنیا آمد. روز تولد او را ۴ شعبان دانسته اند. عباس(ع) با لبابه نوه عباس بن عبدالمطلب بین سال‌‌های ۴۰ تا ۴۵ قمری ازدواج کرد. فرزندان حضرت عباس از مشهور‌ترین تبار علویان بودند و بسیاری از آنها عالم، شاعر، قاضی و حاکم بودند. گستردگی نسل حضرت عباس از شمال آفریقا تا ایران گزارش شده است.

حضور عباس(ع) در جنگ صفین در برخی از کتاب‌های متأخر نقل شده است. او در این جنگ از جمله افرادی بود که به فرماندهی مالک اشتر در جنگ صفین به فرات حمله کردند و برای لشگریان امام علی(ع) آب برداشتند. در همین کتاب‌های متأخر کشته شدن ابن شعثاء از شام و هفت تن از پسرانش به دست عباس نیز جزو حوادث جنگ صفین نقل شده است. به گفته برخی از نویسندگان، مردم شام قدرت ابن شعثاء را برابر با هزار سوار می‌دانسته‌اند.

حضور در واقعه کربلا مهمترین فراز زندگی عباس بن علی است و اهمیت او نزد شیعیان ناشی از نقشی است که در واقعه کربلا داشته است. عباس را یکی از برجسته‌ ترین شخصیت‌های قیام امام حسین(ع) عنوان کرده‌اند. یکی از مهمترین مسوولیت‌های حضرت عباس(س) در روز عاشورا پرچم داری بود که امام حسین(ع) صبح عاشورا این سمت را به وی سپرد.

وقتی دشمن آب را بر کاروان امام حسین(ع) بست و تشنگي به حرم و اصحاب فشار آورد، امام، برادرش عباس را همراه سي اسب سوار و بيست نفر پياده نظام با بيست مشک آب روانه‌ی شریعه نمود تا آب بياورند. آنها شبانه حرکت کردند تا به شریعه نزديک شدند. در همين حال ياران عمرو بن حجاج از راه رسیدند و قصد ممانعت از رسیدن به شریعه را کردند، اما حضرت عباس و یارانش دشمن را عقب رانده و خود را به شریعه رسانده و بعد از پر كردن مشك‌ها قصد بازگشت داشتند که عمروبن حجاج و یارانش، بر آنان هجوم بردند.

عباس‌ بن علی و نافع‌ بن هلال بر دشمن تاختند تا افراد پياده که آب همراه داشتند، از تيررس دشمن دور شدند. سوارکاران همچنان راه را بر دشمن بستند تا پیاده‌ نظام‌ ها آب را به اردوگاه رساندند. شب پنج شنبه روز نهم محرم، شمر مقابل اصحاب حسين سلام الله علیهم ايستاد و گفت: پسران خواهرم كجا هستند؟! عباس، جعفر و عثمان از خيمه بيرون آمده و گفتند: چه می‌خواهی؟ شمر گفت: شما در امان هستيد. آنها گفتند: اگر تو دايی ما هستی خدا تو و امان نامه‌ات را لعنت كند. تنها برای ما امان نامه آوردی و پسر پيامبر را رها کردی!

کلباسی در کتاب خصائص العباسیه معتقد است که حضرت عباس(ع) صورت خوش و مقبولی داشت و از همین رو بود که او را قمر بنی‌هاشم می‌خواندند. بر اساس گزارش‌های تاریخی، او از چهره‌های خاص بنی‌هاشم به شمار می‌رفت که بدنی قوی و قدی بلند داشت، تا حدی که وقتی روی اسب می‌نشست پاهایش روی زمین کشیده می‌شد.

ذکر «یا کاشفَ الکَرْبِ عنْ وَجهِ الْحُسَین اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِّ أَخیکَ الحُسَین» به عنوانی یک از ذکر‌های توسل به حضرت عباس مشهور شده و گاه توصیه می‌شود که این ذکر به تعداد ۱۳۳ به حساب ابجد مرتبه گفته شود.

 

معجزات و کرامات

از کنیه های حضرت عباس، ابوالقِربَة است. قِربَة به معنای مشک‌ آب است. برخی معتقدند که این کنیه به این دلیل به او داده شده است که در واقعه کربلا چندین بار مشک آب به خیمه‌ها برد. این کنیه در چند منبع ذکر شده است. ابوالفَرجَة نیز یکی از کنیه های ایشان می باشد. فرجه به معنای گشایش و برطرف کردن اندوه است. دلیل این کنیه این است که عباس(ع) در کار کسانی که به او متوسل می‌شوند گشایش ایجاد می‌کند.

برای عباس(ع) القاب متعددی ذکر شده که برخی از این القاب قدیمی هستند و برخی جدید که مردم بر اساس صفات و فضایلش به او نسبت داده‌اند. برخی از القاب او عبارتند از:

  • قمر بنی‌هاشم
  • باب الحوائج: برخی معتقدند که این لقب مشهورترین لقب حضرت عباس میان مردم است. بسیاری از مردم معتقدند که در صورت توسل به حضرت عباس، خداوند حاجت آنها را برآورده می‌کند.
  • سقّا: برخی معتقدند این لقب بین مورخین و نسب‌شناسان مشهور است. عباس(ع) سه بار در کربلا برای اهل حرم آب آورد.
  • الشهید
  • پرچمدار و علمدار

 

وقتی ابوالفضل علیه السلام به دنیا آمد، امام علی او را در آغوش گرفت و عباس نامید، در گوش‌هایش اذان و اقامه گفت، سپس بازوهایش را بوسید و گریه کرد و در پاسخ به ام البنین که دلیل گریه او را جویا شد، گفت: دو بازوی عباس در راه کمک به حسین(ع) جدا می‌شود و خداوند در ازای دو دست بریده‌اش، دو بال در آخرت به او عطا می‌کند.

عبدالرزاق مقرم در کتاب العباس، جمله‌ای را از کتاب اسرار الشهادة به عنوان حدیث از معصومان نقل کرده است که عباس بهره‌ای از علم داشته است. برخی معتقدند اگرچه عباس(ع) در درجه معصومان نیست، اما نزدیک‌ ترین فرد به آنها است. یکی از فضائل عباس(ع) که به ادعای کلباسی دوست و دشمن آن را ستوده‌اند و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را انکار کند، شجاعت او است. برخی کرم و بخشش عباس(ع) را یکی دیگر از فضائل او عنوان کرده‌اند، به نحوی که میان مردم این رفتار پسندیده او ضرب‌المثل بوده است.

امام حسین(ع) درباره حضرت عباس تعبیر «جانم به فدایت برادر» را به کار برده است و همچنین بر نعش عباس گریسته است. برخی این سخنان و حرکات را نشانگر جایگاه او نزد امام سوم شیعیان دانسته‌اند. در احادیث همچنین بر جایگاه خاص حضرت عباس در بهشت تأکید شده است؛ بر اساس روایتی، وقتی امام سجاد(ع) عبیدالله فرزند عباس(ع) را دید، اشک‌هایش جاری شد و فرمود عمویم عباس نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه می‌خورند.

سید عبدالرزاق مقرم در کتاب مقتل الحسین می‌گوید که امام سجاد(ع) بعد از واقعه عاشورا برای دفن اجساد همه شهدای کربلا از بنی‌اسد کمک گرفت، ولی برای دفن امام حسین(ع) و عباس(ع) از آنها کمکی نگرفت و گفت برای دفن این دو شهید کسانی مرا کمک می‌کنند و به کمک شما نیازی نیست.

کرامات حضرت عباس در بین شیعیان معروف است و داستان‌های متعددی درباره شفای‌ بیماران یا حل سایر مشکلات با توسل به حضرت عباس بین مردم جاری است؛ کتاب «در کنار علقمه کرامات العباسیه»، ۷۲ قصه از این کرامات را گردآوری کرده است. ربانی خلخالی نیز در کتاب «چهره درخشان قمر بنی‌هاشم» حدود هشتصد کرامت از عباس(ع) جمع‌آوری کرده و در هر جلد بیش از ۲۵۰ داستان نقل کرده است.

کرامت‌های حضرت عباس اختصاص به شیعیان ندارد و کرامت‌هایی نیز از حضرت عباس در حق معتقدان سایر ادیان و مذاهب مثل اهل سنت، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان نقل شده است.

 

عروج ملکوتی

بنابر نوشته محمدحسن مظفر نظر اکثریت مورخان آن است که عباس(ع) قطعاً در روز ۱۰ محرم شهید شده است. مظفر دو قول دیگر هم مبنی بر شهادت در روزهای هفتم محرم و نهم محرم ذکر کرده و آنها را ضعیف‌ و بسیار نادر دانسته است. پس از شهادت همه اصحاب و خاندان بنی‌هاشم، عباس قصد کرد تا برای خیمه‌ها آب بیاورد. او به سمت شریعه فرات حمله کرد و توانست از بین نگهبانان شریعه خود را به آب برساند. در راه برگشت، دشمن به او حمله کرد.

او در نخلستان با دشمن نبرد می‌کرد و به سمت خیمه‌ها می‌رفت که زید بن ورقاء جهنی از پشت نخلی بیرون پرید و ضربه‌ای به دست راستش وارد کرد. عباس شمشیر را به دست چپش گرفت و به نبرد با دشمن ادامه داد. حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی خود را پنهان کرده بود ضربه‌ای به دست چپش وارد کرد و بعد از آن نیز عمودی بر سر عباس وارد کرد و او را به شهادت رساند. بر اساس گزارش خوارزمی، وقتی عباس(ع) شهید شد امام حسین(ع) بر نعش برادر حاضر شد، به شدت گریه کرد و فرمود: اکنون کمرم شکست و چاره‌ام اندک شد.

محل دفن حضرت عباس در شهر کربلا در ۳۷۸ متری شمال شرقی حرم امام حسین(ع) قرار دارد و یکی از مهم‌ترین زیارتگاه‌های شیعیان است. حد فاصل حرم حضرت عباس و حرم امام حسین (ع) را بین الحرمین می‌نامند.