زندگینامه حضرت خضر (ع)
به نام آفریننده عشق
حضرت خِضر، یکی از اولیای الهی که برخی او را پیامبر نیز دانستهاند. نامش به صراحت در قرآن نیامده ولی بر اساس برخی احادیث او همان شخصی است که داستان موسی و خضر با او در سوره کهف آمده است.
درباره نام و نسب خضر در منابع تاریخی اسلامی اختلاف زیادی است. ابن حبیب (متوفی ۲۴۵ق)، که از قدیمترین مورخان مسلمانی است که از خضر نام برده، او را از اعقاب اسحاق نبی دانسته و نامش را خضرون بن عمیایل ذکر کرده است. نام خضر به دو صورت خِضْر و خَضِر آمده است. بنابر نقلهای متعدد، نام یا لقب خضر برای او از اینروست که وی بر هر جا که بنشیند یا نماز بگزارد زمین زیر پا و اطراف آن سبز و خرم میشود.
نام وی صریحا در قرآن نیامده، اما در آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف ماجرایی اسرارآمیز درباره دیدار موسی علیهالسلام با بندهای صالح حکایت شده که از او با تعبیر «عَبْداً مِنْ عِبادِنا آتیناهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا و عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» یاد شده است. تقریبا همه عالمان اسلامی این بنده صالح را خضر خواندهاند.
داستان خضر و موسی، داستانی قرآنی در مورد ملاقات و همراهی موسی(ع) با خضر است. این همراهی به درخواست و اصرار حضرت موسی(ع) بود. خضر با وجود مخالفت اولیه، با این شرط که موسی(ع) هیچ سوالی از او نپرسد، همراهی را قبول میکند. در این همراهی سه عملِ سوراخ کردن کشتی، کشتن نوجوان و تجدید بنای دیوار توسط حضرت خضر رخ داد.
موسی(ع) در هر سه مورد اعتراض کرده و همین، سبب جدایی این دو میشود. خضر در انتهاء علت کارهایی که انجام داد را گفت. این داستان یکبار در قرآن نقل شده و میان مفسران و متکلمان گفتگوهای بسیاری در مورد این داستان وجود داشته و دارد.
بر اساس حدیثی از امام صادق(ع)، مسجد سهله در کوفه محل همان صخرهای است که ظهور خضر بر حضرت موسی در کنار آن صورت گرفته است. ابنبابویه در عیون أخبار الرضا حدیثی نبوی را به نقل از امام رضا (ع) از پدران بزرگوارش تا امام علی(ع) روایت کردهاست که براساس آن، خضر در هیئت پیرمردی بلندقد و تنومند با ریش انبوه بر پیامبراکرم و حضرت علی که در حال راه رفتن در یکی از کوچههای مدینه بودند وارد میشود و با آنها گفتگو میکند.
خضر در نوشتههای صوفیانه جایگاهی ویژه دارد. اعمال خارقالعاده وی در سفر با موسی موضوعی مهم و اثرگذار در سیر ادبیات عرفانی اسلام است. بخشهای مختلف این داستان منبعی برای برداشتهای ذوقی صوفیانه و استعارات ادیبانه بوده است. مولوی، با الهام از این داستان، جسم صوفی را به کشتیای مانند میکند که باید شکسته شود و با عشق خضر ترمیم گردد.
ابن عربی میان اعمال سهگانه خضر در مسیر سفر با حوادث زندگی موسی ارتباط برقرار کرده است: سوراخ کردن کشتی با نجات یافتن موسی به هنگام نوزادی از رود نیل؛ کشتن نوجوان با قتل قبطی به دست موسی؛ و درخواست نکردن مزد برای بازسازی دیوار با آب کشیدن موسی از چاه برای دختران شعیب در مَدْین.
از میان صوفیان شیعی نیز سید حیدر آملی (متوفی بعد از ۷۹۴) در نص النصوص برای خضر مقامی جز نبوت قائل نیست و او را در ردیف انبیا، پس از لقمان و پیش از الیاس، قرار داده است. جایگاههای مختلفی در سرزمینهای اسلامی به خضر منسوب است. یکی از مقامات مسجد کوفه، مقام خضر است. در ضلع جنوبی مسجد سهله نیز مقام خضر قرار دارد.
در روایتی این مسجد، محل دیدار موسی و خضر بوده است. در کنار شهر قم کوهی وجود دارد که از فراز آن میتوان همه شهر را با یک نگاه طی کرد. این کوه با قدمت سه هزار سال به حضرت خضر(ع) منسوب است.
معجزات و کرامات
بنا به نقل مقاتل بن سلیمان موسی خضر را در حالی که لباسی پشمین به تن داشت در جزیرهای ملاقات کرد و خضر با علم موهوبی اش بیدرنگ او را شناخت. مقاتل، «رحمت» را در آیه ۶۵ سوره کهف، به نبوت تفسیر کرده و خضر را، همچون موسی، نبی دانسته است. از نگاه مقاتل برتری علم خضر بر علم موسی از باب تفاوتهایی است که خدا میان پیامبرانش نهاده، نه اینکه او مقامی برتر از نبوت داشته است.
قدمای صوفیه غالبا به خضر به عنوان شخصی معین که زنده است معتقدند و برخی از آنان مدعی دیدار و مصاحبت با او یا تعلم نزد اویند. حکایات و اقوال متعددی درباره دیدارهای صوفیان با خضر در کتابهای آنان ذکر شده است. بنابر حکایت عطار نیشابوری، خضر، فردی ناشناس و با هیبت در قصر ابراهیم ادهم (درگذشت ۱۶۱) بر او ظاهر میشود و او را نصیحت میکند. وی در معرفی خود به ابراهیم میگوید که ارضی و بحری و برّی و سمائی است و نام معروفش خضر است و سپس ناپدید میشود. همچنین براساس حکایتی دیگر، خضر اسم اعظم را به او میآموزد.
به گفته ابن عربی مردم از حیث تقرب در طبقات مختلفی قرار میگیرند، به گونهای که اهل هر طبقه ذوق و درکی دارند که گروه دیگر از آن بیخبر است، چنانکه خضر به موسی علیه السلام میگوید که خدا به من علمی داده است که تو از آن بیخبری و به تو دانشی عطا کرده است که من از آن آگاه نیستم.
نجم رازی (متوفی ۶۵۴)، با استناد به آیه ۶۵ سوره کهف، خضر را دارای پنج مرتبه دانسته است: عبدیت، قبول بیواسطه حقایق از خداوند، دریافت رحمت خاص از مقام عندیت، شرف تعلم بیواسطه علوم، و دریافت بی واسطه علوم لدنی.
نجم الدین رازی می نویسد: بدانکه حق تعالی خضر علیه السلام را اثبات شیخی و مقتدائی کرامت کرد و موسی علیه السلام را به مریدی و تعلم علم لدنی نزد او فرستاد و از استحقاق شیخوخیت خضر این خبر میدهد که عبداً من عبادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا.
پنج مرتبه خضر را اثبات می فرماید: اول اختصاص عبدیت حضرت که مِنْ عِبَادِنَا، دوم استحقاق قبول حقایق از اتیان حضرت بی واسطه که آتيناه رحمة، سيتم خصوصیت یافت رحمت خاص از مقام عندیت که رحمةً مِنْ عِنْدِنَا، چهارم شرف تعلم علوم از حضرت که و عَلَّمْنَاهُ، پنجم دولت یافت علوم لدنی بيواسطه که مِنْ لَدُنا عِلْماً، و این پنج ركن است که بناء اهلیت شیخی و ولایتی و مقتدائی بر آنست.
شیخ طوسی از ابو علی جبائی و رمّانی (درگذشت ۳۸۴) نقل میکند که خضر پیامبر است و از ابن اخشید (درگذشت ۳۲۶) رأی مخالف این نظر را نقل میکند. اما خود هیچ اظهار نظری در این مورد ندارد. ثعلبی خضر را پیامبری با عمر طولانی میداند که از نظر مردم پنهان است. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نیز در جمعبندی آیات و روایات درباره حضرت خضر، ایشان را پیامبر خدا میداند که عمر طولانی کرده و هنوز زنده است.